مجله Z
جولای/آگوست، 2004
نقد کتاب: مایکل ماندل در چگونه آمریکا با قتل خلاص می شود
ادوارد اس. هرمان
مایکل ماندل چگونه آمریکا با قتل عام می شود: جنگ های غیرقانونی، خسارات مادی و جرایمی علیه بشریت (پلوتون: ژوئن 2004) کتاب مورد علاقه من در سال های 2003 تا ژوئن 2004 است (برای ثبت، اعداد دو و سه کتاب چامسکی هستند. هژمونی یا بقا و فرانک آکرمن و لیزا هاینزرلینگ بی بها: درباره دانستن قیمت هر چیزی و ارزش هیچ چیز). کتاب مندل یک نمایش علمی اما بسیار خواندنی و کاملاً متقاعدکننده است که نشان میدهد جنگهای ایالات متحده علیه یوگسلاوی، افغانستان و عراق و دستگاههای نهادی که از آنها حمایت قانونی کرده است، مانند دادگاه کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق (ICTY، Tribunal) و سازمان ملل متحد، قانون را تحقیر کرده اند و جهان را به قانون جنگل برمی گردانند. این کتاب پادزهر کاملی برای ادعاهای «مداخله بشردوستانه» سخنگویان و عذرخواهیکنندگان برای تجدید حیات است.
مندل استاد دانشکده حقوق ازگود هال در دانشگاه یورک در تورنتو، کانادا، با تخصص در حقوق بین الملل و با تجربه ای روشنگر به عنوان فردی است که در می 1999، در بحبوحه جنگ بمباران 78 روزه ناتو علیه یوگسلاوی. ، دادخواستی را برای کیفرخواست 68 رهبر ناتو به دلیل جنایات جنگی به لوئیز آربور، دادستان وقت دادگاه ارائه کرد. شرح او از این تجربه و تحلیل او از نحوه رسیدگی آربور و جانشینش کارلا دل پونته به این دادخواست خردکننده و حتی خندهدار است، زیرا او تنظیمات دقیق آنها را با نیازهای ناتو برای خدمات روابط عمومی و برنامههای نظامی آن در مقابل برنامههای نظامی خود قرار میدهد. اغلب حالت های خنده دار فرار حتی یک مقام رسمی تحقیق از شواهد مستند جنایات ناتو.
موضوع اصلی کتاب مندل اهمیت بسیار زیاد و در حال حاضر دست کم گرفته شده «جنایت عالی» تجاوز به عنوان منبع کشتار جمعی است، جنایتی که نقطه کانونی بود.
مشکل برای
یکی از راههای انجام این کار، ادعای اهداف بشردوستانه یا «دفاع از خود» است که دور زدن سازمان ملل، نقض منشور سازمان ملل و ارتکاب جنایت عالی را توجیه میکند. مندل از این ادعاها استفاده می کند، که انجام آن دشوار نیست، اما ماندل با ادغام مؤثر حقایق مرتبط و تجزیه و تحلیل قانون انجام می دهد. او تلاش میکند تا نشان دهد که در هر یک از این موارد تلاشی برای حل مشکلات از راههای مسالمتآمیز صورت نگرفته است - تهاجم با پوشش رقتانگیز فکری و غیرقابل دفاع قانونی مورد نظر بوده و انجام شده است. و توسط سازمان ملل متحد و G-8، ابتدا به راحتی بلعیده شد (کوزوو، سپس
یکی دیگر از راه های عذرخواهی این ادعا بوده است که آنچه که
مندل همچنین تاکید می کند که بحث در مورد آسیب های جانبی و نقض قوانین جنگ در این کشور
یک راه عذرخواهی دیگر، استفاده از دادگاه ها برای رسیدگی به جنایات جنگی کشور هدف است. مندل دارای فصول بسیار خوبی در مورد دادگاه جنایات جنگی (4)، محاکمه میلوسویچ (5)، و چگونه آمریکا با قتل فرار می کند (6)، آخرین فصل با توصیف و تحلیل مندل از نحوه رسیدگی دادگاه به دادخواست او در مورد جنگ ناتو است. جنایات هیچ توضیح دقیق تری از تعصب ساختار یافته دادگاه، کنترل عملی آن توسط دادگاه وجود ندارد
دیوان بر اساس اساسنامه خود موظف بود که تمامی اتهامات معتبر جنایات جنگی را بررسی و تعقیب کند.
مندل جریان اقدامات و اطلاعیه های روابط عمومی آربور و دل پونت (و قبل از آنها ریچارد گلدستون) را با جزئیات دقیق دنبال می کند که دقیقاً با نیازهای لحظه ای ناتو هماهنگ است - برخی صرب ها را متهم می کند که آنها را از مشارکت در مذاکرات سیاسی حذف کنند، اما اغلب این کار را انجام می دهند. برای شیطان جلوه دادن رهبران هدف و قرار دادن برخی اقدامات خشونت آمیز برنامه ریزی شده ناتو در یک نور مثبت تر. تحلیل مندل از دلیل دلپونته برای تحقیق نکردن درباره اقدامات ناتو، از جمله این اعتقاد که مقامات ناتو فقط حقیقت را میگویند - «من تضمینهای رهبران ناتو را میپذیرم...» - که بیانیههای مطبوعاتی آنها شواهد قابل اعتمادی است، و همه آنها کشتار غیرنظامیان و تخریب اماکن غیرنظامی "اشتباهات واقعی" بود، ویرانگر و سرگرم کننده است. برای هر کسی که این گزارش را با ذهنی نیمه باز بخواند، بسیار واضح خواهد بود که دادگاه بازوی سیاسی و روابط عمومی ناتو بود (و همچنان باقی می ماند) و یک نمای قضایی مناسب برای ناتو فراهم می کرد.
یکی از موضوعات مهم شرح مندل از کار دادگاه این است که، به عنوان نهادی که در خدمت اهداف ناتو است، دادگاه جزئی جدایی ناپذیر از یک ماشین جنگی، «ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به جنگ و تضعیف صلح» بود. مندل نشان می دهد که دادگاه در همان بازه زمانی 1992-1993 تاسیس و شروع به کار کرد.
هدف ناتو برای تضعیف و نابودی یک کشور مستقل و غالب صربها، زیربنای این سوگیری بود.
تقریباً ناگفته نماند که ماهیت گزارش و تحلیل مندل از نقش و کار دادگاه حتی در عناصر کمیاب در گزارش های جریان اصلی یافت نمی شود، زیرا سیستم تبلیغاتی خود را کاملاً به تصویری که ناتو دوست دارد از این دادگاه تطبیق داده است. دادگاه به عنوان ابزار مستقل عدالت. این به خوبی توسط کار مارلیس سیمونز در مورد دادگاه در دادگاه نشان داده شده است نیویورک تایمز، دقیقاً در حالت عذرخواهی، همانطور که با دیوید پترسون در "The نیویورک تایمز در مورد دادگاه یوگسلاوی: مطالعه ای در خدمات تبلیغاتی کامل» (http://www.coldtype.net/Assets.04/Essays.04/YugoTrib.pdf)
عذرخواهی اخیر سردبیران نیویورک تایمز برای عملکرد آنها در آستانه اشغال عراق ("تایمز و عراق"، 26 مه 2004) بدون شک می توان به موارد دیگر تعمیم داد، اما هیچ کدام فوریتر از عذرخواهی برای پوشش آنها از این موضوع نیست. درگیری های دادگاه و بالکان که در آن شکاف اخبار و حقیقت نجومی بوده و باقی مانده است.
مندل مطابق با موضوع اصلی خود بر این واقعیت تأکید می کند که منشور دیوان عالی ترین جنایت تجاوز را با دقت از تعقیب مستثنی می کند و تنها جرایم کمتر را باقی می گذارد. همانطور که ماندل نشان می دهد، این جنایات کمتر با اپورتونیسم سیاسی همه جانبه دنبال شده است، و ناتو و مشتریان مسلمان بوسنیایی و کروات آن را از کیفرخواست برای همان اعمالی که صرب ها را به دادگاه می کشاند معاف می کند. مندل استدلال میکند که هیچ توجیهی برای نادیده گرفتن «جنایت عالی» توسط رهبران ناتو توسط دادگاه وجود ندارد، زیرا این یک عنصر کلیدی حقوق بینالملل است حتی اگر بخشی از وظایف دادگاه نباشد. بنابراین طنز نهایی نقش دادگاه این است که این دادگاه ابزاری بود برای کمک به ارتکاب جنایت عالی، گواهی قابل توجهی برای
مندل در آخرین فصل خود (7) و یکی از بهترینهایش، «گردگیری مظنونین معمولی در حالی که آمریکا با قتل فرار میکند»، درباره دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) و تحولات مختلف دیگر مرتبط با تحول حقوق و عدالت بینالمللی بحث میکند. مانند پرونده پینوشه، قانون بلژیک در ارتباط با جنایتکاران بین المللی، دادگاه رواندا (ICTR) و مشکل کلی عدالت و حقیقت در نظم نوین جهانی. او نشان می دهد که چگونه صلاحیت دیوان بین المللی کیفری یک بار دیگر ساختار یافته است تا «جرم عالی» را از فهرست جرایمی که به آن رسیدگی می کند، مستثنی کند.
مندل نشان می دهد که چقدر سخت است
مندل دردهای بزرگی را که دادگاه بین المللی کیفری برای ورود به آن متحمل شده است، توصیف می کند
مندل نشان می دهد که احتمالاً فقط مظنونان معمولی در سراسر جهان جمع آوری می شوند. او در تحلیل پرونده پینوشه، ادعاهای دیدهبان حقوق بشر و دیگر مداخلهگران بشردوستانه را که نشان دهنده پایان دوران معافیت است، پاره میکند. بررسی دقیق او از این قسمت نشان میدهد که دولت بلر چقدر زمخت توانست اطمینان دهد که قاتل دسته جمعی خود غرب به دلیل جنایات جنگی مورد محاکمه قرار نخواهد گرفت. از ریاکاری "باند ضد معافیت، تازه از جنگ صلیبی خود در کوزوو، و هنوز برای دستگیری میلوسویچ زوزه می کشند" نمی توان گذشت (ماندل اشاره می کند که پینوشه تا یک سال پس از پایان جنگ کوزوو آزاد نشد. و یک سال قبل از ربوده شدن میلوسویچ، یک فاصله مفید برای اجتناب از توجه به تضاد در رفتار بین متحد و هدف).
قانون جهانی ضد معافیت از مجازات بلژیک در سال 1994 شاهد بود که شارون، بلر، بوش و ژنرال آمریکایی تامی فرانکز تهدید به پیگرد قانونی شدند، اما - شگفتی بزرگ! - تحت فشار ایالات متحده، این قانون نادیده گرفته شد و هیچ یک از این شرورها محاکمه نخواهند شد. تنها افرادی که واقعاً تحت این قانون «جهانی» محاکمه و به زندان محکوم شدند، چهار هوتو بودند که دو نفر از آنها راهبه بودند. مندل هم از یک هوتو و هم از یک توتسی در مورد ماهیت سیاسی این روند نقل قول می کند، توتسی ها می گویند: "آنها [بلژیکی ها] باید خود را محاکمه کنند." اما فقط مردم جنوب به محاکمه کشیده می شوند، نه اربابان استعماری سابق آنها، که سابقه جنایت آنها در قلمرو سابقشان چشمگیر بوده و هست.
همانطور که مندل نشان می دهد، عملکرد دادگاه کیفری بین المللی در
به طور خلاصه، امروزه این موضوع صادق است که برای فرار از دادرسی کیفری برای کشتار دسته جمعی، باید «با ما بودن» را انتخاب کرد (بوش). در حالی که «آنها» و متحدانشان بهتر است مراقب باشند زیرا قوانین معافیت گزینشی و نهادهای اجرایی از آنها محافظت نمی کند. این یک سیستم عدالت - حتی عدالت جزئی - ایجاد نمی کند، زیرا جنایتکاران عالی می توانند از این دادگاه ها و دادگاه های در معرض خطر برای تسهیل جنایات بزرگتر خود استفاده کنند و اجرای زنجیره ای این جنایات بزرگ را که جرایم کوچکتر از آن سرچشمه می گیرند، توجیه کنند.
کتاب مایکل ماندل برای کسانی که میخواهند بفهمند چگونه ایالات متحده قوانین بینالمللی را نادیده میگیرد، استفاده میکند و برای تامین نیازهای امپراتوریاش تغییر شکل میدهد، بهترین خرید است و باید مطالعه شود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
اشتراک ها: De vestllige mediene er totalitære redskaper | steigan.no