تاریخ پایانی ندارد. مخالفت پایانی ندارد. من معتقدم که یک پاراکون ویژگی های بسیار مطلوبی دارد. برای یک اقتصاد جدید که تفاوتهای درآمدی ناعادلانه را از بین ببرد، به جای ضداجتماعی، همبستگی ایجاد کند، به جای یکسانسازی نتایج اجتماعی، متنوعسازی کند، به جای استبداد، خود مدیریتی ایجاد کند، و به جای حکومت طبقاتی، به بیطبقهبودن دست یابد - پیشرفتهای بزرگی برای بشریت خواهد بود، اما نه آخرین پیشرفت های بشریت
در جامعهای که دچار مشکل میشود، مسائل و موقعیتهای مکرری وجود خواهد داشت که مخالفت را به دنبال دارد. حتی بیشتر از آن، گاهی اوقات مخالفتی وجود دارد که نه تنها به یک سیاست خاص یا یک عادت پایدار، بلکه به ویژگیهای نهادی زیربنایی معطوف میشود.
اینطور نیست که تمایلاتی برای بازگشت به سرمایه داری ایجاد شود. این بسیار بعید به نظر می رسد. در مورد شخصیتی در رمان اورسولا لو گین به نام محرومان، میتوان انتظار داشت که شهروندی که از شنیدن توصیفی از سرمایهداری لذت میبرد، وحشتزده شود. این "استقامت گذشته او را خسته می کرد." "مثل گوش دادن به کسی است که بیوقفه یک رویای طولانی و احمقانه را بازگو میکند." شهروند پاراکون، پس از سالها درگیر شدن با منطق پارکن، حتی نمیتواند «خود را وادار کند تا بفهمد بانکها چگونه کار میکنند و غیره، زیرا همه عملیات سرمایهداری» به نظر او «بیمعنی میآیند... مثل مناسک یک دین بدوی، به همان اندازه وحشیانه، پیچیده، و غیر ضروری.» اگر از چنین فردی بداخلاق آینده خواسته شود بازگشت احتمالی به سرمایه داری را در نظر بگیرد، از این که چگونه ممکن است کسی «در آداب صرافان، جایی که طمع، تنبلی و حسادت همه اعمال انسان ها را به حرکت در می آورد» درگیر شود متحیر خواهد شد. و جایی که "حتی وحشتناک هم پیش پا افتاده شد."
بنابراین، با وجود پیروی از رهبری Le Guin، من فکر میکنم مخالفت در یک پارکن بعید است که به عقب نگاه کند، من فکر میکنم که نگاه به جلو میتواند جنبشهایی برای برابر کردن سطوح رضایت، لذت و منزلت همه افراد، فراتر از ایجاد شرایط مادی توسط پاراکون به وجود آید. و روابط اجتماعی که به این حالات مطلوب کمک می کنند برابرند. یا شاید یک هدف جدید حذف کل ایده اندازه گیری در مورد ویژگی ها یا پاداش های انسانی، یا حتی کل ایده ضمانت پاداش باشد. در اینجا یکی از شخصیت های LeGuin است، دوباره: "در مورد آنچه مردان لیاقت دارند صحبت نکنید. زیرا هر یک از ما سزاوار همه چیز هستیم، هر تجملی که تا به حال در مقبره پادشاهان مرده انباشته شده است، و هر یک از ما مستحق هیچ چیز نیستیم، نه یک لقمه نان در گرسنگی. آیا ما غذا نخورده ایم که دیگری گرسنه است؟ آیا ما را به خاطر آن مجازات خواهید کرد؟ آیا به خاطر فضیلت گرسنگی در حالی که دیگران غذا میخورند به ما پاداش میدهی؟ هیچ کس مجازات نمی شود، هیچ کس پاداش نمی گیرد. ذهن خود را از ایده شایستگی، کسب درآمد آزاد کنید و شروع به تفکر خواهید کرد.» ما نمیتوانیم بدانیم که آیا این دیدگاه Le Guin به آن مربوط میشود و فراتر از منطق پارکون برجسته میشود، یا اینکه آیا مجموعهای از آرزوهای جدید ظهور خواهد کرد. به هر حال، هر نوع مخالفی که به وجود بیاید، واکنش جامعه به آن ها چگونه باید باشد؟
اولاً، در زندگی انسان جای احتیاط وجود دارد، شاید بیشتر از آن چیزی که بسیاری از رادیکالها و انقلابیون اعتراف کنند. دستاوردهای دیرینه، نتایج سخت و عادات و روابط اجتماعی که طی دههها، قرنها و حتی اعصار تثبیت شدهاند، قطعاً میتوانند فضیلتهایی داشته باشند که فراتر از ظاهر اولیه هستند، همانطور که نوآوریها میتوانند بدهیهایی داشته باشند که در لحظات حمایت هیجانانگیز مورد توجه قرار نگیرند. به هر دو دلیل، اغلب عاقلانه است که در جستجوی تغییرات عمده محتاط باشیم. اما، در حالی که نگرش احتیاطی از این جهت که به ما کمک میکند از دست دادن بیدقتی دستاوردهای بهسختی یا تحمیل نقصهای وحشتناک اجتناب کنیم، ارزش دارد، نگرشی که هر گونه توجیهی برای حرکت رو به جلو را انکار میکند و مدعی است که ما هرگز نباید بیش از آنچه هستیم باشیم، خیلی دور میرود. .
همیشه باید بدانیم که هیچ استراحتگاه نهایی برای پیشرفت وجود ندارد. مقداری احتیاط در مورد رد دستاوردهای گذشته منطقی است، بله، اما همیشه لحظاتی در تاریخ وجود خواهد داشت که نوآوری حتی بیشتر معنا پیدا کند. به عبارت دیگر، همزمان با احتیاط ما، ما را نیز ملزم می کند که همیشه در برابر احتمالات تغییر پذیر باشیم و حتی از آن استقبال کنیم.
حتی بیشتر، می دانیم که تغییرات تقریباً همیشه در پاشنه نقد اتفاق می افتد. زمانی که یک فرد یا گروهی ادعای قانعکنندهای را مطرح میکنند که نارساییها وجود دارد و وقتی افراد دیگر شروع به ابداع جایگزینها و تحریک برای نوآوری میکنند، تغییرات جدی رخ میدهد.
انتقاد و جستجوی نوآوری مایه حیات دستاوردهای بزرگ بشریت است. آیا بشریت نباید از مخالفت استقبال کند و آن را سرکوب نکند؟
استفاده از یک قیاس اقتصادی: به سرمایه گذاری فکر کنید. ما کمی از این ایده دریافت می کنیم که چیزی می تواند مفید باشد. ما کمی به آن فکر می کنیم و در مورد چشم اندازها هیجان زده می شویم. ما برای رسیدن به آن زمان، انرژی و بینش می دهیم.
البته، هر تلاشی به نتیجه نمی رسد. برخی از سرمایه گذاری ها به ما می گویند چه چیزی کار نمی کند، اما چیز جدیدی به ما نمی دهد. دیگران حتی به سختی این مقدار را مدیریت می کنند. با این وجود، ما نمی گوییم که به هیچ وجه نباید از سرمایه گذاری ها حمایت کنیم به این دلیل که همه سرمایه گذاری ها موفق نیستند. در عوض، ما محتاطانه قمار میکنیم، زیرا میدانیم که سرمایهگذاریهای کافی برای جبران آنهایی که شکست میخورند، کار میکند.
به طور مشابه، آهنگساز، نویسنده، نقاش یا دانشمند را در نظر بگیرید. هرکدام اغلب مسیری را در رشته خاص خود آغاز می کنند که امیدوارکننده به نظر می رسد اما بعداً شکست می خورد. آیا آنها آهنگساز، نویسنده، نقاش یا دانشمند بدی هستند وقتی پروژهای را انجام میدهند که آنطور که میخواستند پیش نمیرود؟
نه، موفقیت ها بدون شکست به دست نمی آیند. ما نتایج را قبل از واقعیت نمی دانیم. ما میتوانیم سعی کنیم از غرورهای بیهوده اجتناب کنیم، اگرچه باید با احتیاط این کار را انجام دهیم، زیرا ممکن است این خود ما باشیم و نه آهنگساز، نویسنده، نقاش یا دانشمند که بهعنوان بیاهمیت و نادان رد میکنیم، اما در اکثر موارد، جایی که منطقی وجود دارد. سطح شایستگی و جدیت معقول، پیگیری ایده های جدید منطقی است.
در مورد مخالفت هم همینطور. شاید یک جامعه خوب در مواقعی باید آنچه را که به نظر می رسد بدون شک بیهوده یا ناآگاهانه است، نادیده بگیرد، نادیده بگیرد، یا حتی مانع آن شود، هرچند که باید بار اثبات قابل توجهی برای انجام این کار وجود داشته باشد. اما در موارد جدی و آگاهانه، جامعه نه تنها باید از مخالفت علیه ساختارهای خود تبعیت کند، بلکه باید آن را تشویق کند.
در واقع، حتی می توان این مورد را مطرح کرد که ما فقط زمانی جامعه متمدن خواهیم داشت که بتواند از مخالفت علیه خود استقبال کند و حتی آن را ترویج کند.
اگر این نشانه یک جامعه خوب است، یک پاراکون چگونه خواهد بود؟ یک پارکون تنوع را به عنوان یک ارزش مرکزی دارد و امیدواریم که یک گسترش طبیعی از طرفداری از تنوع در یک سیستم به تنوع در یک سیستم باشد.
به همین ترتیب، یک پاراکون همه شرکت کنندگان خود را با اطمینان و دانش مطابق با تمایلات آنها مجهز می کند و اساس تفکر انتقادی را می گذارد.
علاوه بر این، هر زمان که این نوآوریها نوید معقول برآوردن نیازها و پتانسیلهای در حال توسعه را بدهند، یک پارکن از ابتکارات و نوآوریهای اقتصادی حمایت میکند - پس چرا با همان قدرت مخالفی که پتانسیل تولید نوآوریهای نهادی را دارد که به نفع مردم است، حمایت نکنیم؟
امید است هیچ دلیلی وجود نداشته باشد که هر طرفدار پاراکون نسبت به اقتصاد خود ترسی ناامن داشته باشد که او را به دفاع از ارزشها یا نهادهای ناامیدکننده از نقد تا نقطه رد بازتابی چشماندازهای نوآوری سوق دهد.
چرا حتی یک پاراکونیست محتاط باید با بررسی امکان تغییرات ساختاری که به نفع بشریت بیشتر است، مخالفت کند؟
در یک مقطع زمانی، هزینه ها و منافع اقتصادی به طور عادلانه توزیع می شوند. هر پیشنهادی برای نوآوری که انصاف سیستم را با امتیاز دادن به برخی افراد به بهای از دست دادن دیگران نقض کند، احتمالاً با مقاومت شدیدی مواجه خواهد شد، حداقل از سوی کسانی که در معرض ضرر هستند. اما چرا هر پیشنهادی که مورد قانعکنندهای باشد ممکن است به نفع همه باشد، با اخراج انعکاسی یا مخالفت مواجه شود؟ البته ممکن است مردم به امکان یک ایده انتقادی شک کنند. اما پاسخ رد پیشینی ایده نیست، بلکه آزمایش آن و کشف پتانسیل آن است.
یک پارکون باید با منطق و ارزشهایش، ایده جامعه را که به طور مداوم به آزمایشها در نوسازی و تعریف مجدد خود کمک مالی میکند، تطبیق دهد و حتی آن را پیش ببرد. جامعهای که شامل یک ساختار و یک جهتگیری سیاسی، خویشاوندی، فرهنگی و محیطی سازگار و قابل مقایسه باشد، در این زمینه نیز یک سیستم متمدن خواهد بود تا ماقبل تمدن.
حالا چطور؟ قبل از اینکه ما برنده یک اقتصاد جدید و یک دنیای جدید شویم، چطور؟ در مورد مخالفت با دیدگاه parecon در حالی که حتی به سختی متولد می شود، چطور؟
برای اقتصاد، من از کارگران و مصرف کنندگان می خواهم که بر زندگی اقتصادی خود کنترل داشته باشند.
من از همه می خواهم که شرایط عادلانه ای داشته باشند که از استعدادها و پتانسیل های آنها به طور کامل استفاده کند.
من درآمدی می خواهم که با مدت، شدت و سختی کاری افراد مطابقت داشته باشد.
من میخواهم آنچه تولید میشود، توسط چه کسی، تحت چه شرایطی، و با چه کسی محصول را مصرف میکند، همه در جهت افزایش رفاه و توسعه انسانی باشد و توسط افراد درگیر تصمیمگیری شود.
من خواهان پایان دادن به سلسله مراتب قدرت و ثروت و پایان دادن به شکاف طبقاتی هستم که در آن بیشتر مردم تابع تعداد کمی از نخبگان هستند.
برای دستیابی به همه این اهداف اقتصادی، من از نهادهای اقتصاد مشارکتی - شوراهای کارگر و مصرف کننده، پاداش تلاش و فداکاری، مجتمع های شغلی متعادل و برنامه ریزی مشارکتی حمایت می کنم.
من پس از سالها ارزیابی و اجرای آزمایشی قابل توجه معتقدم که این انتخاب ها شایسته و قابل اجرا هستند، به همین دلیل از آنها حمایت می کنم. اما اگر کسی استدلال کند که مؤسسات پارکون به نحوی قادر به انجام کارکردهای اقتصادی لازم نیستند یا محصولات جانبی اجتماعی یا شخصی خواهند داشت که بیشتر از منافع آنها است، من و سایر طرفداران باید به این ادعاها گوش دهیم، آنها را بشنویم و درک کنیم و به آنها رسیدگی کنیم. . ما باید امیدوار باشیم که بتوانیم چشم انداز parecon را اصلاح کنیم و کیفیت آن را بهبود بخشیم.
و اگر کسی نقایصی پیدا کند که در برابر اصلاح مقاومت می کند و مانع از بهبود بینایی می شود، من و سایر طرفداران باید به سادگی به تابلوی نقاشی برگردیم. ما هرگز نباید از ایجاد یک چشم انداز قابل دوام دست بکشیم، بلکه باید همیشه برای بهبود یا حتی جایگزین کردن هر دیدگاهی که از آن دفاع می کنیم، باز باشیم.
استثمار، از خود بیگانگی، فقر، ناتوانی، نیروی کار پراکنده و ناتوان کننده، تولید به نفع عده ای معدود – بسیار کمتر بی خانمانی، گرسنگی و انحطاط – مانند جاذبه زمین نیست. این ناخوشی ها از روابط نهادی ایجاد شده توسط انسان ها ناشی می شود. نهادهای جدید، که توسط انسان ها نیز تأسیس شده اند، می توانند نتایج بسیار برتری ایجاد کنند که استعدادها و روحیات ما را آزاد می کند، آرزوها و نگرانی های ما را در هم می آمیزد، گزینه های ما را چند برابر می کند، هزینه ها و منافع ما را متعادل می کند، و نوع آزادی ارزشمندی را ارائه می دهد که به من و شما تعلق دارد. همان طور که به او و او تسری می یابد.
تعریف و تلاش برای دستیابی به این نهادهای جدید باید دستور کار اقتصادی ما باشد. تعریف و تلاش برای به دست آوردن دنیای جدید باید دستور کار اجتماعی ما باشد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا