بخش 1: مقدمه: نقش و سوگیری های دیده بان حقوق بشر
دیده بان حقوق بشر (HRW) در سال 1978 به عنوان کمیته دیده بان هلسینکی ایالات متحده به وجود آمد. اسناد اولیه تأیید میکردند که هدف آن «نظارت بر رعایت مقررات حقوق بشر در قانون نهایی هلسینکی در داخل و خارج از کشور است». کشورها، مگر اینکه خانه خود را مرتب کنید.»[1] تمرکز اصلی آن بر مسکو بود. بنابراین ادبیات آن همچنین تأیید میکند که تأسیس کمیته «بهعنوان ژست حمایت اخلاقی از فعالیتهای ناظران محاصرهشده هلسینکی در بلوک شوروی در نظر گرفته شده بود» و کارهای اولیه آن به خوبی برای پیشبرد سیاست دولت ایالات متحده برای تضعیف اتحاد جماهیر شوروی طراحی شده بود. و سست کردن روابط خود با اروپای شرقی.[2] در حالی که این سازمان افق های خود را گسترش داده و از زمان سرمایه اولیه 3 دلاری خود از بنیاد فورد، به شدت رشد کرده است، اما هرگز پیوند نزدیک خود با تشکیلات غربی را از بین نبرده است، همانطور که وابستگی های رهبری، [400,000] بودجه آن، [4] و نشان دهنده آن است. نقش آن در طول سالها با این حال، به دلیل تعهد نهادی خود به حقوق بشر و حوزه وسیع آن، HRW کارهای ارزشمند زیادی انجام داده است، به عنوان مثال در کمک به مستندسازی شخصیت و تأثیرات جنگ های دوران ریگان در سراسر آمریکای مرکزی، جایی که دیده بان آمریکا گزارش می دهد. در مورد حمایت آمریکا از نیکاراگوئه کنتراارتش سالوادور و جوخههای مرگ و ترور دولتی گواتمالا چشمها را باز کردند و به دشمنی شدید ریگانیها و وال استریت ژورنال ویراستاران.[6]
اما علیرغم این تلاشها و تلاشهای سازنده بیشمار دیگر، این سازمان در مواقع حساس و در صحنههای انتقادی از دستور کار دولت آمریکا حمایت میکند و حتی گاهی اوقات به عنوان یک بازوی روابط عمومی مجازی نهاد سیاست خارجی عمل میکند. از اوایل دهه 1990، این گرایش به ویژه در تمرکز سازمان و برخورد با برخی از رقابتهای اصلی که خود دولت ایالات متحده در آن شرکت داشته است، مشخص شده است: شاید هیچ کدام واضحتر از عراق و بالکان نباشد. در اینجا، سوگیری عمیق آن در مارس 2002 توسط مدیر اجرایی HRW، کنت راث، به خوبی نشان داده شده است که در وال استریت ژورنال تحت عنوان «صدام متهم». این در زمانی منتشر شد که ایالات متحده و بریتانیا به وضوح در حال برنامه ریزی برای حمله به عراق با کمپین بمباران «شوک و هیبت» و تهاجم زمینی بر خلاف منشور سازمان ملل بودند. اما راث در مورد راه اندازی یک جنگ بی دلیل هشدار نمی دهد: اگرچه جنگ های تجاوزکارانه توسط دادگاه نورنبرگ به عنوان "عالی ترین جنایت بین المللی" که "در درون خود شر انباشته شده کل را در بر می گیرد" ارزیابی شده بود.[7] برعکس. تمرکز راث بر جنایات صدام بود و یک هدیه روابط عمومی ارزشمند به رهبران ایالات متحده و بریتانیا ارائه کرد و توجه را از آن منحرف کرد و به جنایت عالی بین المللی احتمالی آنها اشاره کرد.
سه سال قبل از آن، زمانی که قدرت های ناتو بمباران یوگسلاوی را در 24 مارس 1999 آغاز کرده بودند، دیده بان حقوق بشر در مورد آن اقدام انتقادی نکرد. همانطور که خواهیم دید، عمدتاً بر جنایات کشور هدف که در آن زمان مورد حمله قرار گرفته بود، تمرکز داشت. در تفسیری در سال 1998 برای بین المللی هرالد تریبیونفرد آبراهامز، محقق حقوق بشر که تمرکز اصلی او کوزوو بوده است، خواستار تغییر رژیم برای یوگسلاوی شد، چه از طریق کیفرخواست رئیس جمهور اسلوبودان میلوسویچ و چه از طریق جنگ ایالات متحده، بر همین نتیجه تأثیر بگذارد. دولت کلینتون در چه مقطعی تصمیم خواهد گرفت که به اندازه کافی دیده است؟ ابراهیم پرسید. «شکست جامعه بینالمللی در مجازات میلوسویچ به خاطر جنایات کرواسی و بوسنی این پیام را به او داد که اجازه داده میشود دوباره از چنین جنایاتی فرار کند. اکنون آشکار است که نمی توان به فردی که این درگیری ها را آغاز کرد، اعتماد کرد تا آنها را متوقف کند.»[9] این خط همچنین به ایالات متحده و دیگر قدرت های ناتو خدمت کرد و هر دو مورد نشان دهنده انطباق واضح تعاریف حقوق بشر و انتخاب حقوق بشر است. قربانیان شایسته نیازهای قدرت ها و نهادهای غربی که این سازمان را پرورش می دهند. (در قسمت 3، ما با ارائه نادرست تاریخ در بیانیه آبراهامز در مورد عدم تمایل میلوسویچ به توقف این جنگ ها می پردازیم: در واقع، میلوسویچ با هر پیشنهاد صلح 1992-1995 امضا کرد، در حالی که دولت مورد علاقه آبراهامز مرتبا خرابکاری می کرد. آنها.)
«صدام کیفرخواست» راث چنین آغاز میشود: «ناامیدی دولت بوش از یک دهه تحریمهای متخلخل علیه عراق، به بررسی فعال اقدام نظامی منجر شده است. با این حال، یک جایگزین هنوز به طور جدی مورد محاکمه قرار نگرفته است: متهم کردن صدام حسین به خاطر جنایات فراوانش، به ویژه نسل کشی سال 1988 علیه کردهای عراق. این به وضوح نشان می دهد که تحریم ها علیه عراق اعمال شده است بود ناکارآمد ("متخلخل") و اینکه ناامیدی ادعایی دولت به این حساب واقعی و کاملاً مستدل بود، ادعاهای تشکیلاتی که نادرست و گمراهکننده بودند و یک تحلیلگر بیطرف ممکن بود در آن زمان تردیدهایی در مورد آنها داشته باشد. ما همچنین ممکن است به عدم توجه به "ملاحظه فعال اقدام نظامی" توجه کنیم.
اما به همان اندازه مهم، راث تحریمهای ویرانگر اعمال شده بر عراق توسط ایالات متحده و بریتانیا از طریق سازمان ملل برای بیش از یک دهه را نادیده میگیرد، که مانع از تعمیر تأسیسات بهداشتی، تصفیه آب و سیستمهای آبیاری کشاورزی عراق شد که همه آنها عمداً در سال 1991 تخریب شده بودند. جنگ بمباران 10.[11] این شکل از جنگ اقتصادی و سیاسی از طریق قدرتی که در بزرگنمایی سختی، سوء تغذیه و بیماری دارد، «ممکن است علت ضروری مرگ تعداد بیشتری از مردم عراق بوده باشد که در طول تاریخ توسط همه به اصطلاح سلاح های کشتار جمعی کشته شده اند. جان و کارل مولر در عنوان مناسب خود با عنوان «تحریم های کشتار جمعی» می نویسند.[XNUMX] به نظر می رسد این جنایت جنگی درجه اول است و با یک میلیون کشته باید ارزش توجه زیادی از سوی یک گروه حقوق بشر داشته باشد. اما همانطور که مادلین آلبرایت یک بار به تلویزیون CBS گفت 60 دقیقه، بهای مرگ نیم میلیون کودک عراقی "ارزش آن را داشت"[12] و راث و HRW به سمت دیگری نگاه کردند. دیدهبان حقوق بشر هرگز گزارش مهمی درباره تحریمها ارائه نکرد. هرگز به مسئولیت ایالات متحده و بریتانیا در قبال این سیاست مرگبار توجه نکرد. و اگرچه دیدهبان حقوق بشر به این نکته اشاره کرد که گرسنگی دادن عمدی غیرنظامیان یک جنایت جنگی است، اما هرگز به این موضوع اشاره نکرد که مقامات ایالات متحده و بریتانیا در این جنایات جنگی مقصر بودهاند. و البته هرگز از هیچ دادگاهی برای محاکمه طرف های مسئول دعوت نشد.[13]
همچنین مورد توجه این واقعیت است که در این همان وال استریت ژورنال در تفسیر، راث به تفصیل جنایات صدام حسین علیه کردها را توصیف می کند که او بارها آن را "نسل کشی" می نامد، در حالی که تعداد عراقی هایی که توسط تحریم های غرب کشته شدند بین پنج تا ده برابر تعداد کردهایی بود که توسط نیروهای بغداد کشته شدند، اما نمی توان دریافت کرد. [14] راث تاکید می کند که محاکمه صدام به دلیل رفتارش با کردها با مشکلاتی روبرو شد، زیرا فرانسه و روسیه هر کدام "منافع تجاری گسترده ای" در عراق داشتند و چین نگران بود. مقایسه با رفتار آنها با تبتی ها راث در هیچ کجا از معاملات تجاری ایالات متحده با صدام، وام به رژیم او، تامین هلیکوپتر، اطلاعات و سلاح های شیمیایی و حمایت دولت ریگان از صدام در برابر اقدامات شورای امنیت اشاره نمی کند. در عوض، به موازات محکومیت و مشروعیتزدایی از بلگراد توسط دیدهبان حقوق بشر طی سالهای 1998-1999، در این مرحله در اوایل سال 2002، این محکومیت و مشروعیتزدایی از رژیم عراق بود که برای راث از اهمیت ویژهای برخوردار شد. اگرچه او خاطرنشان کرد که ارائه کیفرخواست علیه صدام "تضمین برکناری او نیست"، راث افزود که آنها "مطمئناً به ایجاد اجماع در مورد عدم صلاحیت او برای حکومت کردن کمک می کند و بنابراین باید کاری برای پایان دادن به حکومت او انجام داد."
واژه "نسل کشی" نیز هرگز توسط راث یا HRW به تلفات عظیم ناشی از تهاجم و اشغال عراق توسط ایالات متحده در سالهای 2003-2007 اطلاق نشده است، اگرچه تعداد غیرنظامیانی که در نتیجه نقض منشور ملل متحد جان خود را از دست داده اند در حال حاضر. بیش از «نسل کشی» کردها که به صدام نسبت داده شده است و ممکن است به شش یا بیشتر رسیده باشد.[15] اما HRW علاقه کمی به این مجموع نشان داده است، و زمانی که مجله پزشکی بریتانیا نیشتر مارک ای. گارلاسکو، تحلیلگر ارشد نظامی سازمان دیده بان حقوق بشر (و تحلیلگر اطلاعاتی سابق پنتاگون) مارک ای. گارلاسکو، به سرعت این یافته ها را "متورم" و روش های مورد استفاده را "مستعد" رد کرد. [100,000] متعاقباً، گارلاسکو اعتراف کرد که گزارش را هنگام ارائه ارزیابی اولیه خود در مورد آن به مطبوعات نخوانده است.[18] راث و دیدهبان حقوق بشر هیچ تردیدی در استفاده مکرر از واژه «نسلکشی» در رابطه با رفتار صربها در بوسنی و هرزگوین و همچنین در کوزوو نشان ندادهاند، اگرچه تعداد قربانیان در این کشور بسیار کمتر از تعداد قربانیان در عراق است. تحریم های کشتار جمعی» یا تهاجم-اشغال 2003-16.[17] بار دیگر، استفاده از این کلمه به خوبی برای حمایت از سیاست ایالات متحده و ناتو تنظیم شده است.
در تمام این موارد تمرکز HRW بر روشهای جنگ و تأثیر آن بر غیرنظامیان بوده است. همانطور که اشاره شد، این امر هر گونه چالش احتمالی برای حملات فرامرزی را که "عالی ترین جنایت بین المللی" را تشکیل می دهند، دور می زند، که HRW آن را به عنوان یک موضوع (به استثنای مواردی که در زیر توضیح داده شده است) در نظر می گیرد. با این حال، ممکن است استدلال شود که اگر یک جنگ به خودی خود غیرقانونی است، پس از هر گونه کشتار نظامی یا غیرنظامی که از این جنایت ناشی می شود، نمی توان به این دلیل که آنها پیامد اجتناب ناپذیر جنگ هستند، دفاع کرد. [19] اما این فلسفه HRW نیست، که این غیرقانونی اساسی را نادیده می گیرد. در عوض، دیدهبان حقوق بشر مکرراً اعلام کرده است که «در مورد تصمیمگیری در مورد جنگیدن یا نه قضاوت نمیکند: در مورد اینکه آیا یک جنگ با قوانین بینالمللی علیه تجاوز مطابقت دارد یا خیر. ما عمیقاً به پیامدهای انسانی جنگ اهمیت میدهیم، اما از قضاوت در مورد قانونی بودن جنگ اجتناب میکنیم، زیرا آنها تمایل دارند بیطرفی مورد نیاز برای نظارت مؤثرتر بر چگونگی جنگ را به خطر بیندازند.»[20]
اما این یک فرار غیر صادقانه به دلایل متعدد است. تصمیم به جنگ همانگونه که دادگاه نورنبرگ در توضیح تمرکز خود بر "عالی ترین جنایت بین المللی" و تنها به همین دلیل یک سازمان حقوق بشری بی طرفانه تاکید کرد، تصمیمی است که تلفات نظامی و غیرنظامی را تضمین می کند. آن را نادیده نمی گیرد با توجه به اینکه دولت خود HRW کشوری است که جنگهای زنجیرهای را با نقض منشور ملل متحد انجام میدهد، کنار گذاشتن این علت اصلی نقض حقوق بشر به خودی خود هرگونه بیطرفی را که سازمان ممکن است مدعی رعایت آن باشد، به خطر میاندازد.
علاوه بر این، شواهدی وجود دارد که رهبران HRW از این تجاوزات خشنود بوده اند. ما بعداً نشان خواهیم داد که در مورد جنگهای بالکان به آنها اصرار میکرد و قطعه راث «صدام متهم» نوعی حمایت روابط عمومی از حمله احتمالی به عراق بود. راث حتی شکست قوانین بینالمللی علیه تجاوز را که گفته میشود به نفع «حقوق بشر» است، جشن میگیرد. وی اظهار داشت: «ما سال 1999 را بهعنوان سالی به یاد خواهیم آورد که در آن حاکمیت در مکانهایی که جنایات علیه بشریت انجام میشد جای خود را گرفت». ، اما راث معتقد است که این رهبران تصمیم گیرندگان مناسب هستند و قربانی یک اصل اساسی حقوق بین الملل بنابراین موجه است. این فقط یک دفاع پنهانی از تجاوزات اخیر ایالات متحده است، و بنابراین امتناع ادعایی دیدهبان حقوق بشر از قضاوت در مورد تصمیمگیری برای شروع جنگ در واقع نوعی عذرخواهی از جنگ تهاجمی است.
بی طرفی ادعایی دیده بان حقوق بشر به دلیل دیگری نیز ناصادقانه است: این سازمان هرگز آن را در درگیری های مسلحانه در یوگسلاوی سابق به کار نبرده است. در آنجا، دیدهبان حقوق بشر درگیریها و تأثیر آن بر جمعیت غیرنظامی را پیامدهای مستقیم تجاوزات فرامرزی تلقی کرده و رهبری صربها در بلگراد را منحصراً مسئول آنها میداند. کل نیمه اول HRW سنجیدن شواهد به خلاصه ای از شواهد دفتر دادستانی اختصاص دارد که نشان می دهد بلگراد از جنگجویان صرب قومی در کرواسی و بوسنی و هرزگوین حمایت مالی، مادی و پرسنلی ارائه کرده است: این حمایت را به عنوان نقض آشکار قوانین بین المللی علیه تجاوز تلقی می کند: «[ چگونه بلگراد جنگهای شوم را در بوسنی، کرواسی و کوزوو تنظیم کرد. سنجیدن شواهد نویسنده سارا دره شوری آن را بیان کرده است.[22] دیدهبان حقوق بشر هرگز در سایر صحنههای درگیری مسلحانه که منافع خود را حفظ میکند، این کار را انجام نداده است: مثلاً، مستندسازی چگونگی حمایت مالی و مادی واشنگتن، اشغال نظامی ۴۰ ساله اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی یا حملات فرامرزی اسرائیل به لبنان را «سازماندهی میکند». ; و همانطور که قبلا ذکر شد، با جنایات تجاوزکارانه ایالات متحده با "بی طرفی" رفتار می شود. اما بیطرفی به سبک HRW وقتی با اهداف ایالات متحده مانند صربستان سروکار دارد، جایی که HRW نگرانیهای حقوق بشری خود را فراتر از روشهای جنگی صرف میکند، از بین میرود و «چه کسی آن را آغاز کرد» و «شر انباشته شده در کل» را در بر میگیرد.
راث و HRW در یک استاندارد دوگانه مرتبط: و نقطه غیرمنطقی: در سراسر پوشش خود از درگیریهای بالکان، و در تطابق نزدیک با موضع دادگاه کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق (ICTY یا دادگاه)، از شرورها خواستند که صربها) برای برقراری صلح واقعی باید به عدالت سپرده شوند.[23] ظاهراً این برای کمک به جلوگیری از شرارت آینده و به دلیل اینکه قربانیان به تسلی عدالت نیاز دارند، لازم بود. اما این اصل باید به وضوح در مورد شرورانی که مرتکب "عالی ترین جنایت بین المللی" می شوند، اعمال شود، و دقیقاً چنین شرورانی بودند که در نورنبرگ محاکمه شدند. آیا نمی خواهیم «عدالت» برای متجاوزان برقرار شود تا به متجاوزان بالقوه بیاموزیم که چنین رفتاری سودی ندارد؟ و آیا چنین عدالتی برای ایجاد آرامش برای قربانیان تجاوز ضروری نیست تا صلح واقعی حاکم شود؟ نکته برای راث و HRW که نه تنها کاملاً از این استاندارد دوگانه غافل هستند، بلکه در تلاشهای خود در بالکان با عاملان جنایت عالی در اجرای عدالت برای جنایتکاران کوچکتر همکاری نزدیکی داشتهاند. در اینجا دوباره واضح است که راث و HRW بی طرف نیستند، اما با درونی کردن دیدگاه های قدرت های غربی، زمانی که تحت نظارت درست انجام شوند، در خدمت تجاوز قرار می گیرند.
دیده بان حقوق بشر نه تنها از حاکمیت قانون در مورد تجاوز چشم پوشی می کند، بلکه هرگز به سوء استفاده های گسترده از روند قضایی در کار سیاسی ICTY توجه نکرده است، [24] ظاهراً به این دلیل که به همان هدف HRW خدمت می کند. دیدهبان حقوق بشر در تصویر دیگری از نگرش خود را نسبت به قانونمندی میبالد که «به دولت یوگسلاوی کمک کرد تا میلوسویچ و همفکرانش را به دادگاه تحویل دهد»، بدون توجه به این واقعیت که این کار با آدم ربایی و نقض صریح قوانین انجام شده است. قانون اساسی یوگسلاوی و احکام دادگاههای یوگسلاوی.[25]
در میان سایر اشکال تعصب، دیدهبان حقوق بشر این دیدگاه دوستدار ناتو را میپذیرد که مرگ غیرنظامیان در اثر جنگهای با فناوری پیشرفته مانند بمبارانهای هوایی و حملات موشکی نیست. جناح اول "عمدی" مانند کشتار چهره به چهره و با فناوری پایین غیرنظامیان. دیده بان حقوق بشر معتقد است که در حالی که اولی ممکن است شامل جنایات جنگی باشد اگر با دقت انجام نشود، دومی جنایات جنگی است. فی نفسه. اما این تمایز نامعتبر است، زیرا بمبهایی که از ارتفاعات یا نزدیک تأسیسات غیرنظامی پرتاب میشوند، به احتمال زیاد غیرنظامیان را میکشند و مجروح میکنند، حتی اگر افراد کشته شده به طور خاص هدف قرار نگرفته باشند. و این احتمال زیاد شناخته شده باعث می شود که این قتل ها برای همه مقاصد عمدی باشد.[26] بمب گذاران انتحاری نیز گاهی پرسنل نظامی را هدف قرار می دهند و همیشه فقط به غیرنظامیان حمله نمی کنند. با توجه به اینکه مجموع تلفات واقعی غیرنظامیان بمباران های فناوری پیشرفته و سایر تسلیحات معمولاً بسیار بیشتر از بمب گذاران انتحاری و سایر قتل های چهره به چهره است، [27] این تعصب HRW حفاظت از روش های جنگی ایالات متحده و ناتو را پیش رو قرار می دهد. حقوق بشر
شکل دیگری از سوگیری، تمایل سازمان دیده بان حقوق بشر به ارائه تعداد کم قربانیان ایالات متحده و ناتو، و تعداد بالا برای قربانیان اهداف ایالات متحده و ناتو است. مطالعهای که توسط مارک هرولد انجام شد، الگویی را نشان میدهد که در آن HRW «اعدادی را گزارش میکند که حدود یک سوم ارقام سایر منابع معتبر است». هرولد اشاره می کند که در مورد حمله ناتو به یوگسلاوی، HRW 500 غیرنظامی در صربستان کشته شدند، در حالی که سایر منابع معتبر بین 1,200 تا 1,500 کشته شدند (و برآورد رسمی صربستان 1,800 نفر بود). و برای افغانستان، HRW تخمین زد که حداقل 1,000 غیرنظامی کشته شدند در حالی که مطالعات خود هرولد در مجموع بین 3,000 تا 4,000 به دست آمد. هرولد همچنین نشان می دهد که در مورد خاص قتل عام ایالات متحده در چوکار-کارز در افغانستان، تخمین ناچیز HRW از 25-35 کشته به طور قابل توجهی کمتر از رقم 90 گزارش شده در رسانه های بریتانیا، هند، قطر و مصر بود.[28] ]
در طرف دیگر دفتر، ریچارد دیکر، مدیر برنامه عدالت بین المللی HRW (IJP) و مشاور در زمینه سنجیدن شواهد، اظهار داشت که «صدها هزار کشته و میلیونها نفر [به زور] خانههای خود را در چهار جنگ از دست دادند [میلوشوویچ] در حالی که بر ناسیونالیسم صرب تأکید میکرد». نیازی هم نبود، و کشته شدن «صدها هزار» او توسط منابع سازمانی به شدت از بین رفته است، اما بدون تأیید صریح دیکر یا HRW. این وکیل حقوق بشر در برخورد با "مرد قوی" شیطان صفت صربستان میدانست که تقریباً هر اتهامی میتواند مطرح شود، چه در دادگاه کیفری بینالمللی و چه در دادگاه افکار عمومی. در نمایشی ظریف تر از تعصب اعداد، HRW گزارش جهانی 2007 می گوید که در فوریه 2006، کارکنان مرکز تحقیقات و اسناد سارایوو (RDC) "از طریق یک تماس تلفنی ناشناس تهدید شدند و به آنها هشدار داده شد که تجزیه و تحلیل خود را در مورد مرگ های مربوط به جنگ متوقف کنند." انگیزه "تجدید نظر رو به پایین تعداد تلفات زمان جنگ توسط مرکز" بود، که HRW تاکید می کند "انتقاد مسلمانان بوسنیایی، قربانیان اصلی جنگ را برانگیخته است." از هر طرف در مساحت 100,000 باشد.[31] بنابراین استفاده HRW از عبارت "بازنگری رو به پایین" کار RDC را نادرست توصیف می کند، زیرا کاهش چشمگیر نیم تا دو سوم از تخمین های بسیار بالاتر از 200,000 تا 300,000 را که از اواخر سال 1992 در گردش بوده اند، کمتر بیان می کند، در حالی که HRW هرگز در گردش نبوده است. یک بار عدد مشخصی را در برآورد تجدیدنظر شده ارائه میکند که نشان میدهد دیکر در تورم مقصر بوده است (و سؤالاتی را در مورد توجه گسترده HRW به یک «نسلکشی» ادعایی در بوسنی ایجاد میکند).
یکی دیگر از اشکال آشکار سوگیری، انکار منظم HRW از ارتکاب جنایات جنگی توسط ایالات متحده است. کنت راث در اواخر سال 2002 نوشت که «در جنگهای اخیر، نیروهای ایالات متحده اشتباهاتی مرتکب شدهاند و حتی قوانین بشردوستانه را نقض کردهاند، اما مرتکب جنایات جنگی نشدهاند». ممکن است از سوی برخی دادگاه ها جنایت جنگی تلقی شود، اما خود او اعلام کرد که هیچ کدام مرتکب نشده است: ادعای قابل توجه با توجه به اینکه راث و دیده بان حقوق بشر به سختی استفاده از بمب های خوشه ای را مورد بررسی قرار داده اند و تشخیص داده اند که در هر یک از این موارد، مرگ غیرنظامیان صورت نگرفته است. "قابل پیش بینی." این زبان عذرخواهی خام است. علاوه بر این، موضوع استفاده از اورانیوم ضعیف شده، یک سلاح مرگبار غیرنظامی است که به طور منظم توسط کشورش استفاده می شود، که راث نادیده می گیرد.
مایکل ماندل خاطرنشان کرده است که در طول جنگ علیه یوگسلاوی، "ناتو از دهان خود خود را محکوم کرد"، رهبران آن بارها هدف شکستن روحیه غیرنظامیان و هدف قرار دادن پل ها، مدارس، کارخانه ها، دام ها، محصولات کشاورزی، شبکه های برق، رسانه ها را تایید کردند. مراکز، ساختمان های مذهبی، از جمله کلیساهای اولیه مسیحی و قرون وسطی، کارخانه های شیمیایی، و کارخانه های کود.[33] فقط یک معذرت خواهی از جنگ ایالات متحده می تواند ادعا کند که این هدف و این اهداف به عمد بودن و همچنین افشای جنایات جنگی اشاره نمی کند. عفو بینالملل در یافتن و نامگذاری بسیاری از جنایات جنگی مشکلی نداشت.[34]
اشکال دیگری از جانبداری در کار HRW وجود دارد، مانند نادیده گرفتن جنایات واقعاً بزرگ و یکدستی کاذب در مواردی که طرف ترجیحی کارهای مرگبارتر و مخرب تری انجام می دهد، مانند مورد اسرائیل در لبنان و غزه، یا ایالات متحده در عراق، با استفاده گسترده از بمب های خوشه ای، تخریب تقریباً کامل شهرهای بزرگ مانند فلوجه، بمباران بیمارستان ها، و استفاده از بمب های فسفر و همچنین اورانیوم ضعیف شده. راث اسرائیلی ها را به خاطر حملات هوایی آنها در 30 ژوئیه به روستای لبنانی قانا مورد انتقاد قرار داد و گفت و نوشت که "اسرائیل عملا جنوب لبنان را به منطقه آتش آزاد تبدیل کرد" و به دلیل استفاده از بمب های خوشه ای.[35] اما رفتار HRW با اسرائیل یا ایالات متحده در عراق هرگز به شدت پرشور تحقیقات و جستوجوی شاهدان، پذیرش شواهد قابل اعتراض و محکومیت خشمگینانه رفتار صربها در بوسنی و کوزوو و خواستار مجازات است
و برخلاف رفتار آنها با صربها، در برخورد با اسرائیل و ایالات متحده، دیدهبان حقوق بشر تلاش زیادی برای ایجاد «تعادل» در محکومیت یکنواخت حزبالله، فلسطینیان غزه و حماس و مقاومت عراق انجام داده است. در مورد حزبالله و اسرائیل، دیدهبان حقوق بشر حتی حملات موشکی آنها را با عباراتی مقایسه کرد که برای حزبالله نامطلوب بود، موشکهایش که HRW ادعا میکند عمداً غیرنظامیان را هدف قرار دادهاند، در حالی که اسرائیل به اندازه کافی مراقب نبود. دیدهبان حقوق بشر واقعیت یک «جنایت عالی بینالمللی»، حجم بمبگذاریها و مهمات به کار رفته، و تعداد تلفات را نادیده گرفت و هدفی را به جنگجویان حزبالله نسبت داد که HRW هیچ مدرکی برای آن نداشت.[36] این به موازات عذرخواهی در HRW بین تلفات غیرنظامی ناخواسته ناشی از بمباران سطح بالا در مقابل کشتار "عمدی" غیرنظامیان در نبردهای نزدیک است.
در مجموع، دیدهبان حقوق بشر کارهای ارزشمند زیادی در زمینه حقوق بشر انجام داده است، بهاندازهای که اغلب خشم مقامات دولت مشتری و حامیان فکری و رسانهای آنها را برانگیخته است. اما مانند مبلغان مسیحی امپراتوریهای قبلی، HRW نیز در پیشبرد سیاست خارجی ایالات متحده خدماتی را انجام داده است. هانس کاچلر می گوید: «حقوق بشر به ابزاری برای سیاست قدرت در محیطی تبدیل شده است که در آن هیچ کنترل و تعادلی برای مهار استفاده خودسرانه از قدرت وجود ندارد». و به نظر وی، «در جنگ علیه یوگسلاوی در سال 1999، ناتو به عنوان «اتحاد مقدس» زمان ما عمل کرد و سعی کرد با اصول اخلاقی یک جنگ جنگی را که در تضاد کامل با منشور سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی بود، توجیه کند. ژنرال.»[37] HRW خدمتگزار این اتحاد مقدس جدید بوده است.
در ابتدا، به عنوان کمیته دیده بان هلسینکی ایالات متحده، این کار را با کمک به افشای تخلفات شوروی در پایتخت های غربی انجام داد. بعدها، و به ویژه در طول دهه اخیر، سه کمک اصلی به منافع سیاست ایالات متحده داشته است. اول و مهمتر از همه، دیدهبان حقوق بشر از به چالش کشیدن جنگها و مداخلات ایالات متحده خودداری کرده است، آنها را به عنوان دادهها در نظر گرفته و فقط با درجه دوم سروکار دارد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا