مدام از من می پرسند که این روزها در مورد انتخابات چه کنیم؟ اغلب به من می گویند برای کاب کار کنم، برای نادر کار کنم یا برای کری کار کنم. وقتی پاسخ میدهم، بر حسب مورد، اغلب بهعنوان یک چپگرای افراطی چپگرا یا یک دموکرات تندخو مورد سرزنش قرار میگیرم.
در ZNet من همچنین حجم شگفت انگیزی از تفسیرهای مکتوب انتخابات را می بینم. من آنقدر چیزها را می بینم که حتی اگر بیشتر آن ها بسیار نابه سامان و زائد نبود، نمی خواهم بدانم که آیا تمام وقت رفتن به چشم و هم چشمی، بحث، جشن گرفتن، تحقیق، و در غیر این صورت زیاده روی در انتخابات باعث کاهش توجه به دیگران نمی شود. تعقیب و گریز
در پاسخ به پرسشها، دیدگاههای خودم عبارتند از:
(1) شکست بوش بسیار بهتر از برد بوش خواهد بود. نگه داشتن بینی و رای دادن به کری در ایالت های مورد مناقشه کار خوبی است، اگرچه من مطمئناً می توانم آرای شخص ثالث را درک کنم، حتی در ایالت های مورد مناقشه.
(2) اجرای کمپینهای رادیکال برای ایجاد زیرساختهای جنبش، بالا بردن سطح آگاهی و چپ کردن نامزدهای جریان اصلی منطقی است. برای این منظور، من کاب را به نادر ترجیح می دهم، زیرا کاب در مورد جنبش سازی است و نادر از سال 2000 نشان داده است که او یک جنبش ساز ضعیف است. با این حال، می توانم احساس دیگری را درک کنم.
(3) با صرف صدها میلیون دلار برای کمپین، و با کمک هر مفسر برجسته ای که از آتیلا هون باقی مانده است (منتظر اخبار قریب الوقوع هالیوود و راک اند رول باشید) به کری کمک می کند، این ایده که حمایت های چپ گرایان جدی در حال انجام است. به نحوی از طرف کری تفاوت معناداری ایجاد کند، به نظر من مضحک است. در واقع، مزایای حمایت تهاجمی چپ برای کری آنقدر ناچیز به نظر میرسد (اگر حتی مثبت باشد) که از نظر سیاسی برای افرادی که از کری باقی ماندهاند، توجه خود را از فعالیتهای اولویتدار بلندمدت به سمت کمپین او دور کنند.
(4) در واقع، کنار گذاشتن کار طولانی مدت ممکن است حتی خودکشی انتخاباتی باشد، زیرا عامل تعیین کننده در انتخابات احتمالاً برداشت نخبگان از احتمال اینکه بوش می تواند بدون حرکت فاجعه بار و واکنش بین المللی و بی ثبات سازی مشتقات عمل کند، خواهد بود. چپها که فعالیتهای ضدجنگ و دیگر فعالیتهای ما را کنار بگذارند، به جای افزایش ترس از نخبگان، کاهش مییابد. به جای تقویت کری، باید نشانه های قابل مشاهده ای ارائه دهیم که مخالفان ستیزه جو در حال رشد هستند.
(5) در هر صورت، یک چپگرای خودخوانده در ارتباط با کمپین انتخاباتی بهگونهای که دلالت بر این دارد که کری یا کلینتون یا گور آدمهای خوبی بوده یا هستند، و هر یک از این دموکراتها را صادقانه کمتر نمونه میداند، و نمیتواند تکرار کند. بدی های حزب دمکرات، سیستم حکومتی ما و سرمایه داری چیزی است که من نمی توانم درک کنم.
اما فراتر از تصور من، اکثر چپها در مورد چه چیزی توافق دارند و پس از آن چه چیزی باقی میماند، که بسیاری از چپها به شدت در حال بحث هستند؟
انتخابات ریاست جمهوری در راه است. همه ما در این مورد موافق هستیم.
یکی از دو حزب اصلی، رئیس جمهور بعدی را معرفی خواهد کرد. همه ما هم در این مورد موافق هستیم.
بوش و کری هر دو نماینده منافع شرکت ها و دیگر نخبگان هستند و بر حفظ نابرابری و سلطه شرکت ها توافق دارند. هیچ یک از کاندیداها دوست کارگران، زنان، اقلیت ها، یا هیچ کس فقیر یا ضعیف نیست. تمجید از هر یک از نامزدها به عنوان فاضل، عاقل، اخلاقی، یا نمونه، چه کمتر به عنوان یک تریبون عدالت و صلح، منطق و اخلاق مترقی بودن را انکار می کند و نه ضد سرمایه داری. ما هم می توانیم در مورد آن توافق کنیم، نمی توانیم؟
با این حال، روسای جمهور بر ترکیب بوروکراسیها، دادگاهها، سیاستها و برنامههای مختلف تأثیر میگذارند و شاید حتی بر توازن قدرت بین حوزهها و طبقات متخاصم جامعه تأثیر بگذارند. فکر می کنم مترقی ها نیز در این مورد موافق هستند.
با توجه به این انتخابات، حداقل قابل قبول است که چه کسی برنده میشود بیش از حد معمول اهمیت داشته باشد - شاید حتی به طرز چشمگیری - هم در سیاستهایی که در پی دارد و هم در پیامهای روانشناختی و فرهنگی که نخبگان و رایدهندگان در سراسر کشور و سراسر جهان شنیده میشوند. جایی که اردوگاه بوش و اردوگاه کری با هم تفاوت دارند در مورد بهترین روش حفظ یا گسترش سلسله مراتب جنسیتی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه است. ما چپها ممکن است به طور منطقی در مورد میزان تفاوت بین دشمن طبقاتی بوش و دشمن طبقاتی کری اختلاف نظر داشته باشیم، اما اگر ادعا کنیم تفاوتی وجود ندارد دچار توهم خواهیم شد.
کری یک جنگجوی شرور است که از دفاع از منافع شرکت خوشحال است. بوش معتقد است که قدرت نظامی حق دیپلماتیک را ایجاد می کند، توهین همه چیز است، و همه موانع و مذاکره باید لعنت شود. کری به طور ضعیفی از دستاوردهای اجتماعی مترقی داخلی گذشته دفاع خواهد کرد و تحت فشار کافی ممکن است برخی از آنها را گسترش دهد. در دوره دوم، بوش جنگی بی امان را علیه تمامی پیشرفت های اجتماعی مترقی داخلی در صد سال گذشته به راه خواهد انداخت، حتی با وجود اینکه او شور و هراس جناح راست را با پیامدهای ناشناخته افزایش می دهد.
بنابراین، یکی دیگر از واقعیتهای محاسبات انتخاباتی این فصل این است که پیروز شدن بوش یا کری به میزان زیادی بر رفاه فوری افراد مختلف و همچنین چشمانداز داخلی و بینالمللی گستردهتر تأثیر میگذارد.
به نظر میرسد که ما هنوز فقط بینشهای مورد توافق عمومی را یافتهایم، اما زمینه بیشتری برای پوشش وجود دارد.
نحوه انجام مبارزات انتخاباتی نیز می تواند تأثیرات بسیار و متنوعی داشته باشد، حتی فراتر از اینکه چه کسی برنده می شود. در مورد دو حزب مسلط، کمپین های جریان اصلی البته به طور گسترده مردم را از حق رای محروم کرده و از سیاست خارج می کنند. به همین دلیل رسانه ها هوارد دین را محو کردند با وجود اینکه دین کمتر از کری متحد منافع نخبگان نیست. من نمی دانم چرا کمپین دین به حدی تبدیل شد که جوانان و شاید حتی افراد فقیر را تهدید به سیاسی کردن کرد، اما اینطور شد و از آنجایی که این آخرین نقض منافع نخبگان در سیاست آمریکاست، دین. کمپین باید از مسیر خارج می شد و اینطور شد.
با اثبات پویایی زیربنایی یکسان، کری تلاش خواهد کرد که در انتخابات پیروز شود نه با رقابت در وفاداری 50 درصد جمعیتی که معمولاً رای نمیدهند، بلکه با مبارزه برای به دست آوردن اکثریت 10 درصد یا بیشتر رأیدهندگان نوسانی. در هر ایالت در واقع، اگر فقط ایالت های نوسانی را بشماریم، این انتخابات احتمالاً عمدتاً 4 درصد از رأی دهندگان و تنها 2 درصد از جمعیت را مورد بررسی قرار می دهد.
علاوه بر این، نبرد بوش و کری برای رای دهندگان نوسان در واقع حتی نبردی بر سر تصمیمات آگاهانه آن افراد نیست. این نبردی برای حمایت از سوی اهداکنندگان و غولهای رسانهای است که ابزاری را برای دستکاری رأیدهندگان نوسان فراهم میکنند.
کری به شدت برای گروه نوسان کوچک مبارزات انتخاباتی خواهد کرد، اما تا حد زیادی از مجموعه عظیم غیر رای دهندگانی که به طور قابل قبولی می تواند از آن حمایت قاطع برخوردار شود، چشم پوشی خواهد کرد. این به این دلیل است که کری فقط از آن بخش ها حمایت نمی خواهد. او خطر برانگیختن آنها را نخواهد داشت زیرا انجام این کار برنامه های بزرگتر او را تهدید می کند. هرکسی که نمیداند حزب دموکرات چقدر از نظر ساختاری در بیعدالتی شریک است، فقط باید این واقعیت واحد را کاملاً درک کند تا حقیقت به وضوح ثبت شود.
به مسائل موجود برگردیم، فراتر از دسیسههای احزاب اصلی برای حفظ سیستم، کمپینهای شخص ثالث میتوانند آگاهی فعال را افزایش دهند و تعهد و سازماندهی کنشگران را افزایش دهند. من گمان میکنم که این ادعا نیز عموماً در میان مفسران مترقی موافق است یا به هر حال باید چنین باشد.
بنابراین، مقاله به مقاله، مصاحبه پس از مصاحبه، و نامه به نامه در مورد انتخابات که توسط چپها نوشته میشود و در مکانهای چپ با هدف چپهای دیگر منتشر میشود، به نظر من یا گیج شده یا درباره تنها چیزهایی است که باید بر سر آن اختلاف نظر داشته باشیم. :
(الف) ارزش نسبی تخصیص زمان و انرژی چپها به اشخاص ثالث برای به دست آوردن دستاوردهای سازمانی و آگاهی، در مقابل تخصیص زمان و انرژی برای شکست دادن دشمن طبقاتی بوش به منظور به دست آوردن امتیازات بد کمتر انتخاب دشمن طبقاتی کری، یا
(ب) کارآیی تمرکز انتخاباتی از هر نوعی در مقایسه با استفاده از دیگر استفادههای زمان ما - برای مثال ادامه کار ضد جنگ، کار ضد جهانیسازی شرکتی، کار فمینیستی، کار کارگری، ضد نژادپرستی کار و غیره
حالا موضوع اینجاست. هر فردی در مورد این مسائل هر چه باور داشته باشد، در این مرحله بدون شک به جای اتلاف وقت برای سرزنش چپگرایان دیگر به دلیل داشتن دیدگاه متفاوت، سود بیشتری در انجام کاری که او میبیند ضروریتر است، دارد.
در حال حاضر سرزنش سایر چپ ها بی فایده است. تقریباً هر کس در سمت چپ می داند کجا ایستاده است. تعداد کمی از چپها احتمالاً رویکرد خود را تغییر میدهند. تنها اطلاعات جدید مرتبطی که ممکن است از هماکنون تا نوامبر ظاهر شود، نشانههایی از رأیدهی احتمالی در انتخابات خواهد بود، نه موقعیتهای نامزدها یا شواهدی مبنی بر کارآمدی مبارزات انتخاباتی. بنابراین توصیه من این است که چپ را در انتخابات چپ رها کنیم. با انجام این کار، میتوانیم در زمان جمعی صرفهجویی کنیم و از بحثهای بیهوده زیادی جلوگیری کنیم.
در مرحله بعد، ما جریان بی پایانی از نظرات چپ ها را داریم که به غیرچپ ها می گویند رای دهند یا برای کری کار کنند. حتی برای کسانی که فکر میکنند جمع کردن آرا برای کری از اهمیت تاریخی جهانی برخوردار است، آیا این تخصیص وقت چپهای زیرک و توانمند میتواند منطقی باشد؟ آیا واقعاً فکر میکنیم که جهان غیرچپ از ما چیزی میشنود که آنها احساس میکنند اعتبار، پشتکار و اشتیاق بیشتری نسبت به آنچه که قرار است بیپایان از لیبرالها بشنوند دارد؟ آیا واقعاً فکر میکنیم که سر و صدای ما (امیدوارم مبهم) در مورد رای دادن به کری باعث میشود هر کسی که با تبلیغات تهاجمیتر انتخاباتی توسط افرادی که میشناسند و به آنها احترام بیشتری میگذارند سوق داده نشود؟
من آن را باور نمی کنم. و مطمئناً هر بار که تلاشهای مفرط ما برای شکست دادن بوش به شکل گفتن حرفهای بسیار خوب در مورد کری میلرزد، کسی که لایق هیچ چیز دیگری جز مخالفت سرسختانه ما نیست – مطمئناً در زمانی که رئیسجمهور است. و همچنین وقتی تلاشهای اضافی ما برای شکست دادن بوش، یا ترغیب دیگران به انجام این کار، به نظر میرسد که توجه را به جنگ، جهانیسازی، جنبشسازی فی نفسه و غیره جلب میکند، میلرزم.
به طور خلاصه، حدس میزنم آنچه که من میگویم این است که تمایلات انتخاباتی شما هر چه باشد، در این مرحله التماسهای تکراری و زائد در مورد کری و بوش از چپها به چپها دیگر، و حتی در مورد نادر و کاب از چپها به چپها دیگر، و احتمالاً همچنین التماسهایی از سوی چپها. چپها تا شهروندان جریان اصلیتر در مورد کری/بوش، به احتمال زیاد کارآمدترین راه برای نشان دادن بینشهای ما و استفاده از انرژیهایمان نیستند.
بنابراین به نظر می رسد که ما به یک اختلاف نظر قابل بحث رسیده ایم. در ایالت های مورد مناقشه، آیا چپ ها به جای ساکت بودن یا کمک به کری، هر زمانی را صرف افزایش رای کاب یا نادر کنند؟ این بحث برانگیز است. به طور منطقی، نوشتن و صحبت کردن در مورد آن می تواند بر انتخاب افراد تأثیر بگذارد. اما شرط میبندم کسانی که طرفدار کمک به کاب یا نادر هستند، نمیخواهند کسانی را که مخالف این کار هستند متقاعد کنند که شروع به انجام آن کنند. و شرط میبندم کسانی که مخالف کمک به کاب یا نادر هستند، نمیخواهند کسانی را که موافق این کار هستند متقاعد کنند که دست از انجام آن بردارند. بنابراین، من نمی دانم که بحث های رفت و برگشتی که می تواند روابط مثبت را تیره کند، چیست؟
در این مرحله، استدلال ها مطرح شده است. پس چرا ما فقط کارهایمان را انجام نمیدهیم، امیدواریم کارهای غیرانتخاباتی را هم شامل شود، یکدیگر را تنها بگذاریم، و اجازه دهیم نتایج تلاشهای جداگانهمان بر انتخابهای بعدی تأثیر بگذارد؟ شرط می بندم که همه طرف ها برای آن بهتر باشند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا