توجه شدید رسانهها به رد آگهی دیوید هوروویتز در مورد غرامت بردهداری، بازگشتی به کمپین راستگرایی سیاسی و «رسانههای لیبرال» در سال 1991 است. و دیگر گروه های غیر تشکیلاتی که تلاش می کنند بر برنامه های درسی و انتصابات آموزشی تأثیر بگذارند که رسانه ها را به شدت برانگیخت. اخراج دانشگاهیان چپ به هیچ وجه برای آنها جالب نبود، همچنین گسترش عظیم صندلی های "شرکت آزاد" یا تصرف مجازی دانشگاه ها توسط شرکت های تامین مالی مؤسسات تامین کننده نیروی انسانی و نیازهای فناوری آنها مورد توجه آنها نبود.
در مورد هوروویتز ما به این انتخاب فوق العاده بازگشته ایم: این تبلیغی است که موضع حمایت از سیاهپوستان توسط برخی از سخنگویان آنها را به چالش می کشد و این خودداری از انتشار این آگهی است که رسانه ها به آن چنگ می زنند. این تبلیغ توسط یک خزنده راستگرا ارائه میشود که توسط همان مرتجعین، بنیادها و شرکتهای ثروتمندی که دینش دسوزا، لین چنی، کریستینا هاف سامرز، و ترنسترومز را تعهد کردهاند، تامین مالی میشود. درست همانطور که این افراد دسترسی زیادی به رسانه ها دارند، هوروویتز هم اکنون در مقایسه با سال های اولیه عدم دسترسی و نامرئی بودنش، زمانی که بودجه چندانی نداشت و دیدگاه های کمتری از او ارائه می کرد، چنین دسترسی دارد.
موردی مشابه مورد هوروویتز در سالهای 1991 تا 1992 رخ داد، زمانی که برادلی اسمیت، منکر هولوکاست، آگهی تبلیغاتی را به بسیاری از روزنامههای کالج پیشنهاد کرد تا «تحریک بحث» در مورد ادعاهای هولوکاست. آگهی او به طور گسترده توسط روزنامه های کالج رد شد، اما این پرونده هرگز به صفحه اول نیویورک تایمز تبدیل نشد، و تایمز نه تنها توجه متواضعانه ای به اسمیت معطوف کرد، بلکه به وضوح نشان داد که "این اولین موضوع اصلاحیه نیست" (ویرایش .، 15 ژانویه 1992). در تایمز و جاهای دیگر در رسانه های اصلی، اشتباهات تاریخی بردلی اسمیت و توهین به وارثان قربانیان به طور کامل بر هر فکری مبنی بر اینکه سردبیرانی که آگهی را رد می کردند از بیماری «صحت سیاسی» رنج می برند، غلبه کرد. این تبلیغی بود که میتوان آن را بر اساس اصولی بالاتر رد کرد، شاید مربوط به عضله سیاسی کسانی باشد که از آن ناراحت میشوند.
شماره مارس-آوریل 2001 Utne Reader مقاله ای از کارن اولسون با عنوان "نمایشگاه فلسطین رد شد" دارد که مشکلاتی را که دن والش در تلاش برای به نمایش گذاشتن مجموعه بزرگ پوسترهای همبستگی فلسطینی خود با آن مواجه بود، شرح می دهد. والش دریافته است که در موارد نادری می توان چنین پوسترهایی را به نمایش گذاشت، در صورتی که توسط یک نمایشگاه از پوسترهای اسرائیلی "متعادل" شوند، اما هرگز در این کشور به تنهایی برای نمایش در نظر گرفته نمی شوند. اما این محدودیت در آزادی بیان تنها در Utne Reader مورد بحث قرار گرفته است، زیرا همان نیروهایی که مانع برگزاری چنین نمایشگاهی می شوند، رسانه ها را نیز این موضوع را به عنوان یک موضوع آزادی بیان رد می کنند.
به طور مشابه، هنگامی که یک روزنامه نگار آمریکایی یهودی با روزنامه کانزاس سیتی یهودی کرونیکل در ژانویه 2001، بلافاصله پس از انتشار مقاله «جستجو برای عدالت»، مقاله ای از جودیت استون در انتقاد از سیاست اسرائیل، اخراج شد، این واقعیت از طریق شبکه های ایمیل سرازیر شد، اما چنین نشد. موضوع آزادی بیان در رسانه های اصلی همچنین فشار بی وقفه ای که لابی ها و فعالان طرفدار اسرائیل بر رسانه ها وارد می کنند که مطبوعات را در
این ایده که رد آگهی به دلایل سیاسی یک موضوع خبرساز «آزادی بیان» است در واقع خنده دار است. روزنامهها و ایستگاههای تلویزیونی بهطور منظم و منظم آگهیهایی را که به نظرشان قابل اعتراض است، رد میکنند، اغلب به این دلیل که تبلیغکنندگان را توهین میکنند، اما همچنین به این دلیل که به محتوای پیامهای گروههای صلح، اتحادیههای کارگری و دیگران اعتراض دارند. Adbusters سالهاست که تلاش میکند تا "Advocacy Uncommercials" خود را در شبکههای تلویزیونی پخش کند، اما موفق نشد. هنگامی که نیویورک تایمز در سال 1993 سه آگهی تبلیغاتی مهم را منتشر کرد و از موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی تمجید کرد، از پذیرش تبلیغات انتقادی که پیام بسیار سیاسی را مختل می کرد، خودداری کرد. گزارش کاملی از چنین رد آگهیهای آلوده به سیاست یا حمایت از تبلیغکنندگان در هزاران صفحه منتشر میشود.
همچنین نقض عمده آزادی بیان مانند حذف رالف نادر از مناظره سیاسی ملی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته را در نظر بگیرید. این بسیار مهم بود، با اهمیت سیاسی ملی، اما نیویورک تایمز به این دلیل که اختلافات بین بوش و گور، به عقیده سردبیران، اساسی و کافی بود، کاملاً درست تشخیص داد (سرمقاله، "نامزدی نادرست آقای نادر" "30 ژوئن 2000)! این نقض بزرگ آزادی بیان برای بقیه رسانههای جریان اصلی نیز کاملاً قابل قبول بود، به طوری که تمام تفکرات و تأملات آنها در مورد گامبیت هوروویتز بهعنوان لعنتی ریاکارانه آشکار شد.
در سطحی عمیقتر، تأملی در مورد حذف تقریباً کامل نوام چامسکی، هرب شیلر فقید، والدن بلو، استفان استینبرگ (نویسنده کتاب بازگشت به عقب) و ساموئل اپشتاین (نویسنده کتاب سیاست سرطان)، در میان بسیاری دیگر از مناظرهها. در مورد مسائل سیاست عمومی، و منبع یابی و تطبیق رسانه ها با منافع شرکت ها و دولت ها و سیاست در مورد بسیاری از موضوعات کلیدی، نشان می دهد که مشکل "آزادی بیان" در این کشور ساختاری و ریشه ای عمیق دارد. به همین دلیل است که یک «مدل تبلیغاتی» میتواند توضیح دهد که چرا گامبیت هوروویتز به یک موضوع «بیان آزاد» تبدیل میشود، اما نه حذف رالف نادر از مناظرههای ریاستجمهوری.