دولت بوش در حال تبدیل شدن به یک آتش سوزی جهانی است. در حال حاضر هیچ نیرویی در داخل ایالات متحده وجود ندارد که بتواند آن را متوقف کند. این به بقیه جهان و به ویژه دوستان و متحدان آمریکا - هم دولت ها و هم شهروندان آنها - بستگی دارد که عجله آن را به سوی فاجعه محدود کنند.
متحدان اروپایی و عرب و دوستانش در سراسر جهان به دولت بوش هشدار دادند که از:
- یک کمپین طولانی بمباران با تلفات غیرنظامی قابل توجه در افغانستان. - تصرف کابل توسط ائتلاف شمال.
- بمباران افغانستان در ماه رمضان
- شکست در برقراری مجدد روند صلح اسرائیل و فلسطین.
- خروج از معاهده موشک های ضد بالستیک (ABM).
هر یک از این هشدارها نادیده گرفته شد. و نتیجه در حال ظهور این سیاستهای دولت بوش و سیاستهای مشابه، بیثباتی جهانی گستردهای است که بسیار فراتر از واکنشها به 11 سپتامبر است. همانطور که نیویورک تایمز گزارش میدهد، «میدانهای نبرد جدید» باز شده است اراضی فلسطین تا کشمیر
چه جنگ در افغانستان موجه بود یا نه، موضوع دیگر بر سر نابودی القاعده، یا از بین بردن رژیم سرکوبگر طالبان یا حتی حمله آمریکا به عراق نیست.
اکنون موضوع یک بحران جهانی نوظهور است که توسط یک دولت ابرقدرت تحریک شده است که بدون در نظر گرفتن منطقی تأثیرات اقدامات خود عمل می کند. تعداد جنگهای داخلی و بینالمللی اضافی که ممکن است به راه بیاندازد، به سادگی غیرقابل محاسبه است - و قطعاً توسط دولت بوش به طور منطقی محاسبه نمیشود.
این نشان دهنده مرحله جدیدی در آزمایش معنای تنها ابرقدرت بودن در جهان است. همانطور که یک مقام آلمانی در نیویورک تایمز بیان کرد، در گذشته واشنگتن منافع ملی خود را در شکل دادن به قوانین، رفتار و نهادهای بین المللی تعیین کرد.
«اکنون به نظر میرسد واشنگتن میخواهد منافع ملی خود را به روشی دقیقتر دنبال کند، آنچه را که میخواهد انجام دهد و دیگران را مجبور به سازگاری کند.»
دولت بوش فهرستی از ده ها کشور را برای مداخله احتمالی در اختیار دارد و در حال حاضر در حال بحث است که چه کسی بعدی است. «مقامات پنتاگون آشکارا برای پایان دادن به آقای [صدام] حسین تحریک شده اند. اخیراً یک هیئت آمریکایی از وزارت امور خارجه در شمال عراق بود و درباره فعالیتها در آن بخش از عراق با رهبران کرد گفتوگو میکرد... [برخی از] مقامات دولت میگویند که پاکستان ممکن است جایی باشد که مرحله بعدی جنگ باید آغاز شود.
سومالی، سودان، فیلیپین - لیست خرید همچنان ادامه دارد.
بی ثباتی جهانی دولت بوش به جنگ با تروریسم محدود نمی شود. خروج ایالات متحده از معاهده ABM شروع یک مسابقه تسلیحات هسته ای جدید است.
جوزف بایدن جونیور، رئیس کمیته روابط خارجی سنای ایالات متحده، به نتایج گزارش شده جامعه اطلاعاتی ایالات متحده استناد می کند که "خروج از ABM باعث می شود چینی ها زرادخانه هسته ای خود را ده برابر کنند، فراتر از مدرن سازی که انجام می دهند. به هر حال…. و هنگامی که آنها بسازند، هندی ها نیز خواهند ساخت، و وقتی هندی ها بسازند، پاکستانی ها نیز خواهند بود. و برای چه؟ سیستمی که هیچ کس متقاعد نشده که کار خواهد کرد
این یک توهم است که باور کنیم ایالات متحده به هر نحوی رویدادها را کنترل می کند. روند صلح خاورمیانه را در نظر بگیرید. درست زمانی که بوش و پاول یک ابتکار بزرگ صلح را به اجرا گذاشتند، ترکیب طرف های جنگ در اسرائیل و فلسطین آن را به طور کامل خراب کرد.
سپس ایالات متحده به شدت به سمت نیروهای اسرائیلی متمایل شد که ابتکار عمل ایالات متحده را خراب کرده بودند. حمله به پارلمان هند - که دوست جدید ما هند معتقد است با همدستی دوست قدیمی ما پاکستان سازماندهی شده است - تهدیدی برای تحریک جنگی است که اکنون ایالات متحده در وسط آن قرار خواهد گرفت.
توجیه ایالات متحده برای حمله به افغانستان به عنوان "پناه دادن به تروریست ها" قبلاً توسط هند، اسرائیل، روسیه و چین برای اهداف خود تقریبا کلمه به کلمه تکرار شده است. استفاده از "حق دفاع از خود" به عنوان توجیهی برای تصمیم یکجانبه برای حمله به هر کشوری که متهم به پناه دادن به تروریست ها می شود، بهانه ای را فراهم می کند که هر رهبر ملی اکنون می تواند با بی توجهی کامل به جنگ علیه هر کسی که انتخاب می کند، استفاده کند. قانون بین المللی.
محدودیت های داخلی؟
چیزی وجود دارد که مردم و دولتها در سراسر جهان باید آن را درک کنند: در حال حاضر هیچ محدودیت داخلی مؤثری در مورد آنچه دولت بوش میتواند انجام دهد یا خواهد کرد وجود ندارد. به دلیل واکنش مردمی به حملات 11 سپتامبر، دولت "حداقل برای مدتی" به درستی احساس می کند که می تواند هر کاری را بدون ترس از مخالفت یا مخالفت انجام دهد.
این کشور از معاهده AMB خارج شد و به سختی موجی از سؤالات عمومی وجود داشت. حمایت این کشور از حملات شارون به تشکیلات خودگردان فلسطین، حمایت قاطع کنگره را به دست آورد. حمایت آشکار از حمله نظامی و اشغال عراق، هیاهو ایجاد نمی کند.
جنبش صلح که سیاست های دولت بوش را به چالش کشیده است، ممکن است در آینده به یک مانع مهم تبدیل شود، اما اکنون اینطور نیست.
همچنین هیچ محدودیت نهادی موثری وجود ندارد. کنگره ایالات متحده تقریباً به اتفاق آرا به دولت یک چک سفید برای انجام هرگونه عملیات نظامی که خود انتخاب می کند، داده است.
نگرانی های عملی افسران ارشد نظامی در پنتاگون ظاهراً توسط وزیر دفاع دونالد رامسفلد و حامیان همه جا حاضر او نادیده گرفته می شود. کالین پاول، وزیر امور خارجه، که بسیاری از او به عنوان منبع دلیل و محدودیت به آن نگاه میکردند، نتوانست دولت را وادار کند به هیچ یک از هشدارهای ذکر شده در بالا توجه کند. به سختی می توان نشانه ای مبنی بر اینکه یک تجارت یا سیاست خارجی «تاسیس» هر گونه محدودیتی را برای آزادسازی قدرت ایالات متحده ایجاد می کند، تشخیص داد.
جدیتر از همه، فقدان محدودیت مبتنی بر ارزیابی منطقی پیامدهای بلندمدت است. همانطور که اخیراً یک "دستیار ارشد پرشور" گفته است، دولت بوش "در حال چرخش است". "بزرگترین نگرانی" آن "نحوه استفاده حداکثری از ارتش و همچنین حرکت دیپلماتیکی که در خارج از کشور ایجاد کرده و سرمایه سیاسی که در داخل انباشته کرده است" است.
همانطور که مقالهای در گاردین با عنوان «شاهینهای واشنگتن تقویت میشوند: رامسفلد در این بحث پیروز میشود» میگوید: «حداقل در حال حاضر، در واشنگتن چیز کمی وجود دارد که آقای رامسفلد را در تعقیب آمریکا متوقف کند. دشمنان تا بغداد
زمانی برای دوستان برای کمک به دوستان
ایالات متحده در دوران جنگ سرد حداقل ادعا می کرد که از متحدان خود محافظت می کند. اما امروز، در حالی که ایالات متحده قدرت خود را به صورت یک جانبه طرح می کند، دوستان و متحدان آن کسانی هستند که احتمالاً ضربه ناشی از بی ثباتی را در قالب تروریسم، پناهندگان، رکود اقتصادی و جنگ احساس می کنند.
این به دولتها و جامعه مدنی خارج از ایالات متحده بستگی دارد که محدودیتهایی را برای کاری که انجام میدهد - هم به خاطر خودشان و هم به خاطر آمریکا - ایجاد کنند.
در بحران سوئز در سال 1956، ارتش های بریتانیا، فرانسه و اسرائیل به مصر حمله کردند و پیشروی خود را در کانال سوئز آغاز کردند. ایالات متحده تحت ریاست جمهوری آیزنهاور مداخله کرد - نه برای حمایت از مهاجمان، بلکه برای مهار آنها. زمان آن رسیده است که دنیا لطف کند. مثلا:
* یک "ائتلاف" که در آن جالوت ایالات متحده با هر "شریک ائتلاف" قرارداد جداگانه ای منعقد می کند، فرمولی برای دیکته ایالات متحده است. شرکای ائتلاف ایالات متحده باید اصرار داشته باشند که ایالات متحده قبل از اینکه با ارائه هر گونه حمایت موافقت کنند، مقاصد خود را برای بحث در جهان باز بیان کند.
* شرکای ائتلاف ایالات متحده به استثنای اندک با حملات ایالات متحده به عراق، سومالی، سودان یا هر جای دیگر مخالف هستند. با این حال، بر کسی پوشیده نیست که برنامه ریزی برای چنین حملاتی در واشنگتن در حال انجام است. شرکای ائتلاف باید از نارضایتی خصوصی به یک جبهه متحد عمومی هماهنگ علیه چنین اقداماتی حرکت کنند.
* سازمان ملل می تواند به عنوان عرصه ای برای به چالش کشیدن و ارائه جایگزین هایی برای برتری ابرقدرت ها عمل کند. حداقل، ایالات متحده را می توان با وتو کردن قطعنامه هایی که در تضاد با یکجانبه گرایی این کشور است، مجبور به انزوا کند.
(شورای امنیت اخیراً با 12 رای موافق در برابر 1، با رای ممتنع بریتانیا و نروژ، به قطعنامه ای که خواستار ناظران بین المللی در مناقشه اسرائیل و فلسطین شد، رای داد. ایالات متحده این قطعنامه را وتو کرد و در نتیجه خود را از بسیاری از شرکای خود در ائتلاف منزوی کرد. .â€)
حمایت قوی، یکپارچه و عمومی از کمپین کوفی عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد علیه حمله به عراق، در این مرحله تأثیر زیادی در ایالات متحده خواهد داشت.
* در ایالات متحده به طور گسترده گزارش شده است که منتقدان خارجی جنگ در افغانستان اکنون به این نتیجه رسیده اند که اشتباه کرده اند زیرا جنگ کوتاه بوده و افغان ها به ویژه زنان را از ظلم طالبان رها کرده است.
این در واشنگتن برای این استدلال استفاده میشود که افکار عمومی خارج از کشور نباید به عنوان مانعی برای حملات بیشتر ایالات متحده در جاهای دیگر در نظر گرفته شود. واشنگتن باید پیام روشنی را بشنود که اینطور نیست.
* راههای مشخصی وجود دارد که از طریق آن مردم و دولتها میتوانند ترمز واشنگتن را آغاز کنند. امتناع کشورهای اروپایی از استرداد مظنونینی که ممکن است مشمول دادگاههای نظامی یا مجازات اعدام شوند، نمونه بسیار خوبی است.
این یک مبارزه طولانی خواهد بود، نه فقط در مورد یک سیاست، بلکه در مورد یک گرایش تاریخی اساسی تنها ابرقدرت جهان. این غم انگیز است اما واقعیت دارد که بقیه جهان ممکن است در کوتاه مدت اهرم کافی برای جلوگیری از حمله ایالات متحده به هر کسی که بعداً انتخاب می کند نداشته باشد. اما زمان آن فرا رسیده است که زمینه سازی برای یک استراتژی طولانی مدت مهار را آغاز کنیم.
چنین فشارهای بین المللی می تواند به عنوان یک بازدارنده برای احمقانه ترین اقدامات دولت بوش عمل کند. برای مثال، گزارشهای مطبوعاتی نشان میدهند که مخالفت روسیه، اروپا و کشورهای عربی ممکن است مشاوران بوش را به تعویق انداختن حمله به عراق به این دلیل که «حمایت بینالمللی کافی وجود ندارد» هدایت کند.
اگر دوستان ایالات متحده و شرکای ائتلاف زنگ خطر را به صدا درآورند، واکنشهای متفاوتی را در کنگره، پنتاگون، نخبگان شرکتها و مردم آمریکا به دنبال خواهد داشت، بهویژه زمانی که عواقب نامطلوب دولت بوش آشکار میشود.
بدون زنگ بیدارباش بیرونی، این نیروها در حال حاضر آماده فرو رفتن در ورطه در خلسه ذهنی خالی هستند.
مهار دولت بوش چیزی جز ضد آمریکایی است. این بهترین کاری است که دوستان آمریکا در حال حاضر می توانند برای ما انجام دهند.
ما در اینجا یک شعار داریم: "دوستان اجازه ندهید دوستان در حالت مستی رانندگی کنند."
لطفاً: دوستان آمریکا باید کلید ماشین را بردارند تا این ابرقدرت مست از هوش بیاید.
جرمی برچر مورخ و نویسنده دوازده کتاب از جمله GLOBALIZATION FROM BELOW و تهیه کننده مستند ویدئویی GLOBAL VILLAGE OR GLOBAL PILLAGE؟ (وب سایت: www.villageorpillage.org) هر کسی می تواند این قطعه را فوروارد کند یا دوباره چاپ کند.