تقریباً پنج سال طول کشید تا مطالعات عمده برای تأیید آنچه که بیشتر ما مدت ها پیش در مورد عراق می دانستیم، به دست آمد. نتیجه: این دروغها «بخشی از یک کمپین سازماندهی شده بود که عملاً افکار عمومی را تحریک کرد و در این روند، ملت را به بهانههای کاملاً دروغین به جنگ سوق داد».
بنابراین اکنون با وجود 935 ادعای گمراهکننده، "رسمی" است و دو سازمان روزنامهنگار برجسته مستند میکنند که جنگ در عراق تسهیل شده و فروخته شده است. میتوانیم بپرسیم: چرا در سرزمینی که با افتخار ادعا میکند آزادترین رسانههای جهان را دارد، حقیقت اینقدر طول میکشد که آشکار شود؟
اگر این اتفاق در گذشته نزدیک رخ داده باشد، آیا این فریب همچنان ادامه خواهد داشت؟ اگر 935 دروغ در زمان آغاز جنگ وجود داشت، امروز چند نفر در مورد اقتصاد ما و بحرانی که اکنون در حال تجربه کردن آن هستیم وجود دارد؟
این ضرب المثل قدیمی را به خاطر داشته باشید: حقیقت از سه مرحله می گذرد. ابتدا تکذیب می شود. سپس افرادی که آن را پرورش می دهند، شیطانی می شوند. و در نهایت، وقتی غیرقابل انکار باشد، معمولاً با این قید که همه همیشه آن را می دانستند، به طور گسترده پذیرفته می شود.
این همان چیزی است که به نظر می رسد امروز با تغییر قابل توجه اخیر در اظهارات سیاسی و رسانه ای در مورد اقتصاد اتفاق می افتد. آنها از رونق به تیرگی، از بی توجهی به "نگرانی عمیق"، از تقویت به نگرانی نه فقط در مورد یک رکود - و بسیاری از کارشناسان می گویند که ما در یک وضعیت بدتر هستیم. یک تصادف؟ سقوط مالی؟ رکود جهانی؟ یک "رکود تورمی؟"
یا وحشت، ممکن است دهان من ساکن باشد، آیا کسی ترس از آن "کلمه D" وحشتناک، افسردگی را ابراز می کند؟
بهعنوان کسی که بهخاطر پیشبینیهای هشدار درباره «فروپاشی ناگهانی» در فیلم من به نام In Debt We Trust (In Debt We Trust.com) "هشدار هشدار" خوانده میشود، میدانم که رسانهها اخبار خوب را به بد ترجیح میدهند، اما ما باید چه کنیم. از یک داستان صفحه اول نیویورک تایمز با عنوان "نگران است که تایمز خوب عمدتاً یک سراب بود" که نشان می دهد ممکن است سال ها گمراه شده باشیم یا خودمان را گمراه کرده باشیم.
این نکته ای است که مایک آدامز با وضوح خیره کننده بیان می کند: "همانطور که بازارها بالاخره امروز نشان می دهند، "دوران خوب اقتصادی" ناشی از رونق سرسام آور قیمت مسکن (و با استفاده از شیوه های وام دهی به طرز شگفت انگیزی متقلبانه توسط بانک های نادرست) به پایان رسیده است. روز حساب فرا رسیده است و بازگشایی این ثروت کاذب که سالها است اقتصاد ایالات متحده را حمایت میکرده است بر سر مردم آمریکا آزاد میشود.»
آیا به زودی مطالعات جدیدی را خواهیم خواند که فهرستی از تمام اشتباهات و نادیده گی ها در بیانیه های دولتی، هیاهوهای صنعت و گزارش های تجاری که رشد آهسته رکود اقتصادی را پیش بینی نکرده یا نادیده گرفته اند، خواهیم خواند.
هفتههاست که بازارها در حال ریزش بودهاند یا تغییرات بیثبات، فراز و نشیبهای چشمگیر را تجربه کردهاند که نشاندهنده نگرانیها و اضطرابهای عمیقتر است. اکنون به ما گفته میشود که حال و هوای بالای کوه داووس که در آن ابرنخبگان مجمع جهانی اقتصاد مراسم قبیلهای سالانه خود را برگزار میکنند، وحشتی پنهان است.
به طور خلاصه، همانطور که از همه تبلیغات گمراه کننده برای جنگ در عراق دریافتیم، کارشناسان چندان متخصص نیستند. در واقع آنها عمدتاً کاملاً در اشتباه بودند. ما اکنون می دانیم که اکثر سیاستمداران ما، صرف نظر از حزب، به اسطوره شناسی می پردازند و ممکن است حتی اکنون نیز از گفتن حقیقت ناتوان باشند.
این الگو در حالی ادامه می یابد که صداهای انتقادی در مورد اقتصاد به طور منظم شنیده نمی شود. مطبوعات تجاری هنوز به تحلیلگران و مدیران عاملی متکی هستند که مشکلات گذشته را کم اهمیت جلوه داده اند یا در مشکلات کنونی شریک بوده اند. حتی میلیاردرهایی مانند جورج سوروس در اروپا بیشتر از ایالات متحده تحت پوشش هستند. او آخرین تفسیر خود را در فایننشال تایمز لندن برای من فرستاده بود. این نشان می دهد که این بحران، برخلاف بحران های قبلی، بسیار شدیدتر است و نشان دهنده پایان یک دوره است.
و این جدی است:
او می نویسد: "بحران کنونی پایان دوره ای از گسترش اعتبار مبتنی بر دلار به عنوان ارز ذخیره بین المللی را نشان می دهد. بحران های دوره ای بخشی از یک روند رونق و رکود بزرگتر بود. بحران کنونی اوج یک ابر رونق است که بیش از 60 سال دوام آورده است."
وی در پایان میگوید: خطر این است که تنشهای سیاسی ناشی از آن، از جمله حمایتگرایی آمریکا، ممکن است اقتصاد جهانی را مختل کند و جهان را وارد رکود یا بدتر کند.
به عبارت "یا بدتر" توجه کنید.
مایکل دیکس، رئیس تحقیقات Barclays Wealth، به ایندیپندنت گفت: "خطری که برای سیاستگذاران وجود دارد این است که آنها را ناکارآمد تلقی کنند، و فدرال رزرو خود پیش از این استنباط کرده بود که برنامه قبلی کاهش نرخ بهره در این زمینه انجام نشده است. ما همچنان نگران این هستیم که واکنش بیش از حد منفی بازارها بیشتر و بیشتر به خودی خود تبدیل شود و اصول اقتصادی را آلوده کند."
ترجمه: راهحلهای محرک نوشدارویی نیستند و این بحران خارج از کنترل کسی است، زیرا ناشی از بدهیهای غیرقابل پرداخت، کسری بودجه ناشی از هزینههای جنگ، عدم تعادل ساختاری و چرخههای تجاری است.
و، متأسفانه، همانطور که بیل بولز اشاره میکند، رسانههای ما اغلب دلایل وحشت را پنهان میکنند و در عوض صدای خوشطلبانه رسمی را به این صورت میچرخانند:
«هرگز رکود را رکود خطاب نکنید، فقط به گفتن این جمله ادامه دهید که «در گوشه و کنار، شاید»، پاسخی مضحک با توجه به این که ما در حال حاضر در یک رکود هستیم، همانطور که هر احمقی می تواند ببیند.
سوال بزرگ این است که آیا ما فقط شاهد یک ماه بد برای سهام هستیم یا اینکه آیا این شروع یک بازار نزولی است که می تواند شاهد کاهش قیمت سهام برای سال ها باشد.
بنابراین به سؤالات، حدس زدید، با سؤالات بیشتری پاسخ داده می شود."
اما شاید "آنها" پاسخی نداشته باشند - آنطور که ما انتظار داریم - و شاید ما به این معنا داریم که مردم و گروه های مدافع مجبور نیستند چارچوب های رسانه ای ناقص این موضوعات را بپذیرند که در مورد جنگ بسیار اشتباه بود. در آن زمان، و فریبنده در مورد اقتصاد در حال حاضر.
ما نیازی به مطالعات بعد از واقعیت نداریم، بلکه به اقدامات قوی نیاز داریم که محرکی برای عدالت اقتصادی بیشتر باشد، نه یارانه برای نهادهایی که در وهله اول باعث بحران شدند.
دنی شچتر، کارشناس خبر، کتاب الکترونیکی SQUEEZED را نوشت که بحران را شرح می دهد و خواستار پوشش بهتر رسانه ای می شود. دانلود از Coldtype.net/debt.html. نظرات به [ایمیل محافظت شده]