این مقاله عجیبی در صفحه اول نیویورک تایمز بود: یک ژنرال ارشد آمریکایی، مایکل کی ناگاتا، فرمانده نیروهای عملیات ویژه آمریکا در خاورمیانه، اعتراف می کرد که پنتاگون در حال جنگ با دشمنی است که می کند. او را میفهمد، و به دنبال تخصص در خارج از ارتش بوده است تا بفهمد با چه چیزی روبروست.
ناگاتا میگوید: «ما جنبش را درک نمیکنیم، و تا زمانی که درک نکنیم، قرار نیست آن را شکست دهیم. ما این ایده را شکست نداده ایم. ما حتی این ایده را درک نمی کنیم.»
آخرین باری که شنیدید یک فرمانده ارشد اعتراف کرد که گم شده است، چه زمانی بود، حتی در حالی که بمباران دولت اسلامی با تخصیص میلیاردها بیشتر برای از بین بردن این تهدید که به نظر می رسد علیرغم تمام قدرت های ایالات متحده برای نابودی آن در حال قوی تر شدن است، ادامه دارد.
چگونه و چرا پرزیدنت اوباما به دشمنی که ما نمی فهمیم اعلان جنگ کرد؟ به گزارش «روزنامه رکورد»، مقامات اذعان میکنند که به سختی توانستهاند در کارزار بزرگتر و طولانیمدت برای کشتن ایدئولوژیای که به جنبش تروریستی جان میبخشد، ضربه بزنند.
بخشی از دولت به خود می بالد که ما داریم پیروز هستیم. دیگری چندان مطمئن نیست
همانطور که مایکل برنر، دانشمند علوم سیاسی توضیح می دهد، با توجه به واقعیت های موجود، منطق کمی در بازی وجود دارد. این یاد آور ویتنام است که در آن مقامات "نوری در انتهای تونل" ساخته بودند.
برنر می نویسد: «پس چرا از خود راضی و رضایت واشنگتن؟ به هر حال، هنوز باید با واقعیتهای غیرقابل حلی که با موارد زیر نشان داده میشود مبارزه کند: داعشی که تا آنجایی که چشم کار میکند، نیروی مهیبی خواهد بود. تهدید فزاینده اقدامات تروریستی؛ دولت بغداد که ممکن است دیگر در معرض خطر نباشد، اما قدرتش تنها بخشی از کشور را در بر می گیرد. تنش های حل نشده اعراب و کردها؛ ترکیه ای بیگانه که تحت حاکمیت اردوغان جسورتر در هر دو طرف خیابان کار می کند. اسد در دمشق به یکباره دشمن و متحد در مقابل داعش را غرق کرد. به حاشیه راندن نیروهای دموکراتیک طرفدار غرب در سراسر منطقه؛ یمن در هرج و مرج که کمتر به خواسته های آمریکا پاسخ می دهد. و البته رو به زوال روابط اسرائیل و فلسطین. با این حال، به نظر می رسد واشنگتن به نوعی از همه اینها راضی است و هیچ انگیزه ای برای دستیابی به توافق با ایران نمی بیند.
علیرغم تمام تظاهرها و استکبار در کاخ سفید، علیرغم این واقعیت که این جنگی است که حمایت همه جانبه را از ناسیونالیستهای مسیحی طرفدار جنگ که اسلام را در جناح راست و دموکراتها در سمت چپ محکوم میکنند» است که توسط داعش خشمگین هستند. سربریدنها، پیشرفت آهسته است اگر فقط به این دلیل که نیروی هوایی به تنهایی میتواند صدمه وارد کند اما لزوماً غالب نیست.
ما 13 سال است که افغانستان را با بمباران و هواپیماهای بدون سرنشین می کوبیم، اما آن جنگ هنوز به پایان نرسیده است. این در حال حاضر بسیار بیشتر از جنگ جهانی دوم ادامه داشته است.
و چه در مورد "جنگ" با سازمانی که خود را داعش می نامد، اصطلاحی که هرگز در مطبوعات ایالات متحده نمی بینید. از نظر گرت پورتر، تحلیلگر سیاسی، این "جنگ" سیاسی است - نه نظامی:
«جنگ ایالات متحده علیه «دولت اسلامی در عراق و شام» یا داعش، که به نام دولت اسلامی داعش نیز شناخته میشود - بزرگترین تحول در سیاست خارجی ایالات متحده در سال 2014 - همچنان کسانی را که به دنبال منطق استراتژیک آن هستند، متحیر میکند. اما راه حل این معما در ملاحظاتی نهفته است که هیچ ربطی به پاسخ عقلانی به واقعیت های موجود ندارد.
در واقع ، این همه مربوط به منافع سیاسی داخلی و بوروکراتیک است.
ظاهراً تلاش نظامی به رهبری ایالات متحده با هدف "برچیدن" "دولت اسلامی" به عنوان تهدیدی برای ثبات خاورمیانه و امنیت ایالات متحده است. اما هیچ تحلیلگر مستقل نظامی یا ضد تروریسم معتقد نیست که نیروی نظامی که در عراق و سوریه اعمال می شود، حتی کوچکترین شانسی برای دستیابی به این هدف داشته باشد.
دیلی بیست گزارش می دهد: «پنتاگون به تازگی از برنامه خود برای آموزش نیروهای عراقی برای مبارزه با داعش رونمایی کرده است – و این تنها شش هفته طول می کشد. نانسی آ. یوسف گزارش می دهد که حتی مقامات نظامی اذعان می کنند که این برنامه کافی نیست. پس از گذشت تقریباً یک سال، ایالات متحده به ایجاد نیروی زمینی مورد نیاز برای شکست دادن بزرگترین گروه تروریستی جهان نزدیکتر نشده است.
در این مرحله، جنگ بیشتر نمادین است تا واقعی، که برای نشان دادن «برتری» تمدن ما نسبت به «تمدن» ما طراحی شده است، که، همانطور که گاندی زمانی گفت، «ایده خوبی خواهد بود». الجزیره اخیراً گزارشی در مورد داعش منتشر کرده است، حتی در شرایطی که دولت قطر نیز در این کمپین برای از بین بردن داعش عضو شده است.
در اینجا نتیجه گیری تحلیلگران آنها است. قطعاً شکست «جنگ علیه ترور» ما را تأیید میکند و روشن میکند که کشتن بن لادن – اگر واقعاً اتفاق افتاده باشد، القاعده یا جنبش جهادی را نابود نکرده است.
داعش اکنون یک بازیگر منطقهای فرامرزی است که زمینهای وسیعی را کنترل میکند و مرزهای بینالمللی را تخریب میکند تا مناطق تحت نفوذ سوریه و عراق را به هم متصل کند. این کشور همچنین دارای زرادخانه نظامی قابل توجهی است که عمدتاً در نبردهای خود با ارتش های عراق و سوریه به دست آمده است. دارای تجربه نظامی گسترده و کارایی رزمی است. و دارای یک جزء نظامی است که نبردهای خود را با حرفه ای بودن برجسته مدیریت می کند. داعش منابع عظیمی از ثروت به دست آمده از میادین نفتی تحت کنترل خود دارد و برای فرار از تحریم های شدید اعمال شده، ماهرانه با «بازار سیاه» سروکار دارد. علاوه بر این، و شاید مهمتر از همه، زیرکانه هم از درگیری های منطقه ای موجود و هم از منافع متضاد بازیگران دولتی منطقه ای و جهانی بهره برداری می کند و در عین حال از پوشش اجتماعی ناشی از گسترش فرقه گرایی، هرج و مرج و خلاء سیاسی در جهان عرب بهره می برد.
داعش بسط ایدئولوژیک القاعده و ایده جهاد جهانی است تا یک انحراف یا مورد منفرد از افراط گرایی. در حالی که این دو گروه در برخی مسائل رویهای، بهویژه از نظر استفاده از وحشیگری، با هم تفاوت دارند، واقعیت این است که هر دو از یک پایه مبارزه با کسانی نشأت میگیرند که «در راه حکمرانی کلام خدا ایستادهاند».
دولت اسلامی، به ویژه پس از حذف «عراق و سوریه» از نام خود و اعلام خلافت، به وضوح اعلام کرده است که قصد دارد نفوذ خود را فراتر از منطقه MENA (خاور میانه و شمال آفریقا) گسترش دهد. در واقع، ردپایی از این را می توان در فعالیت های داعش در قفقاز و آسیای مرکزی مشاهده کرد و اعضای چچنی و آذری متعهد شدند که نه تنها در سوریه و عراق بجنگند، بلکه به موقع به کشورهای خود برسند. روسیه و ایران و همچنین چین به ویژه در مورد پیامدهایی که این امر بر امنیت آنها خواهد داشت نگران هستند.
نمی توان از یک رویکرد واحد برای توضیح ظهور داعش استفاده کرد. به عبارت دیگر، این پرونده نشان میدهد که منشأ این گروه را نمیتوان صرفاً به تبیینهای معمولی مانند عوامل زمینهای، متون مذهبی که بر آنها فرض شده است، عوامل اجتماعی-روانی یا این گزاره که دولت اسلامی یک ناهنجاری در تاریخ است نسبت داد. جهاد جهانی در عوض، هر محققی که امیدوار است این گروه را درک کند، باید عوامل محلی، منطقهای، تاریخی و بینالمللی را برای ردیابی تأثیر گروه و همچنین درک اینکه در آینده به کجا میرود، در نظر بگیرد.»
هیچ کس در دستگاه امنیت ملی آمریکا داعش را تهدیدی واقعی برای آمریکا نمی بیند. پس چرا برای نامزدی انقدر داغ می شوند؟ گرت پورتر استدلال می کند، این برای بودجه های بزرگتر و رشد نهادی است:
قبل از تحرکات دیدنی داعش در سال 2014، پنتاگون و خدمات نظامی با چشم انداز کاهش بودجه دفاعی در پی خروج ایالات متحده از افغانستان مواجه بودند. اکنون ارتش، نیروی هوایی و فرماندهی عملیات ویژه امکان ایفای نقش های نظامی جدید در مبارزه با داعش را دیدند. فرماندهی عملیات ویژه که متعلق به اوباما بود "ابزار ارجح" برای جنگ با افراط گرایان اسلامی ، سال بعد از افزایش بودجه مداوم سال 13 ، اولین سال بودجه تخت خود را متحمل شد. بود گزارش با تنزل دادن به نقشی که حملات هوایی ایالات متحده را قادر میسازد، «ناامید» شده و مشتاقانه مستقیماً با داعش مقابله کند.
خط پایانی: موضوع به همان اندازه پول است که هر چیز دیگری!
دنی شچتر فیلم WMD (سلاح های فریب جمعی) را درباره جنگ 2003 علیه عراق ساخت. او ویرایش می کند Mediachannel.org. نظرات به [ایمیل محافظت شده].
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا