چهلمین سالگرد روز اصلی زمین در راه است، و بسیاری از دوستداران محیطزیست باتجربه، نوستالژیک روزهای پرمخاطره دهه 40 هستند، زمانی که 1970 میلیون نفر در خیابانها ریختند و در نهایت ریچارد نیکسون را مجبور کردند که مجموعهای از قوانین جاهطلبانه زیستمحیطی را امضا کند. آن قوانین توانستند آبراه هایی را که در حال تبدیل شدن به فاضلاب بودند، پاکسازی کنند، عقاب طاس را از ویرانی های DDT نجات دادند و شروع به پاکسازی هوا کردند، هوا که در اوایل دهه 20 چنان آلوده بود که مردم در سراسر شهرهای ما از حال می رفتند.
در حالی که آگاهی زیست محیطی به وضوح در آگاهی جریان اصلی در ایالات متحده نفوذ کرده است، جنبش زیست محیطی امروزی در حال فروپاشی است، حتی اگر خطرات بیشتر از همیشه باشد. در حالی که مبارزان مردمی به مبارزه برای جنگلهای در خطر انقراض، چالش شرکتهای آلاینده در جوامع خود و مقابله با حملات صنعت زغال سنگ به کوههای آپالاشیا جنوبی ادامه میدهند، شناختهشدهترین سازمانهای ملی میتوانند به چند پیروزی اساسی با ارزش اخیر اشاره کنند. بدتر از همه، آنها در نشان دادن رهبری معنادار در مورد آنچه که جیمز هانسن، اقلیم شناس، «مسئله اخلاقی غالب این قرن» می نامد، کاملاً شکست خورده اند، مبارزه برای جلوگیری از گرم شدن فاجعه بار و برگشت ناپذیر سیاره زمین.
همانطور که یوهان هاری، روزنامهنگار بریتانیایی گزارش داد ملت در ماه مارس، این تا حدی نتیجه میراث همکاری بین سازمانهای غیردولتی محیطزیست به سبک شرکتها و آلایندهترین شرکتهای جهان است.
در پاسخ به بحران آب و هوا، ما شاهد همکاری بیسابقهای بین سازمانهای بزرگ زیستمحیطی و شرکتهایی هستیم که به دنبال سود بردن از قوانین جدید زیستمحیطی هستند. شراکت بدنام اقدام اقلیمی (معروف به USCAP) Alcoa، DuPont، جنرال الکتریک و جنرال موتورز را به همراه شورای دفاع از منابع طبیعی، صندوق دفاع از محیط زیست و حفاظت از طبیعت گردآوری کرده است تا رویکرد "مبتنی بر بازار" را برای قوانین آب و هوایی تحت فشار قرار دهند. معروف به "cap-and-trade". این یک بازار گسترده و بسیار سوداگرانه در اعتبارات کربن و جبران آن ایجاد می کند، با مزایای عظیم برای شرکت ها و سود کمی برای کره زمین. فشار برای قانون محدودیت و تجارت در حال حاضر تحت فشار طرفداران متعصب ضد مالیاتی و محیطزیستهای بدبین جناح راست کاهش یافته است، اما ناظران واشنگتن پیشبینی میکنند که لایحه آب و هوایی بدتر در اواخر این ماه توسط سناتورهای کری و لیبرمن اعلام شود. و گراهام، و مملو از هدایای بسیار آشکارتر به سوخت های فسیلی و صنایع هسته ای.
جنبش محیط زیست کجا اشتباه کرده است؟ برای درک بهتر این موضوع، سفری کوتاه به زمان روز اصلی زمین مفید است. روز زمین از کجا آمد و چگونه همه آن قوانین زیست محیطی دهه 1970 در واقع وضع شدند؟
اولین روز زمین
به نظر می رسد که روز اصلی زمین در 22 آوریل 1970، در ابتدا یک رویداد صحنه سازی شده بود. سیاستمدارانی مانند سناتور گیلورد نلسون از ویسکانسین و نماینده پیت مککلوسکی (جمهوریخواه کالیفرنیا) رهبری اولین جشن روز زمین را به عهده گرفتند که به طور غیرمنتظرهای میلیونها نفر را به جوامع سراسر کشور آورد. این رویدادها توسط مؤسسات تأسیسی مانند بنیاد حفاظت، یک اندیشکده شرکتی که توسط لورنس راکفلر در سال 1948 تأسیس شد، حمایت شد.
بسیاری از فعالان ضد جنگ ویتنام روز زمین (در اصل آموزش محیطی) را به عنوان تلاشی فریبکارانه برای منحرف کردن توجه ملی از جنگ، از برنامه ریزی شده جنبش ضدجنگ حمله بهاری، و از تلاش برای افزایش آگاهی در مورد علل مشترک تلقی کردند. جنگ، فقر و تخریب محیط زیست. یک سرمقاله در باروهابرجسته ترین مجله مخالف آن دوره، روز زمین را به عنوان "اولین گام در یک بازی کلاهبرداری که چیزی بیشتر از سوء استفاده از محیط زیست انجام نمی دهد" توصیف کرد.
آوریل 1970 باروها افشاگری قابل توجهی در مورد "تاسیسات زیست محیطی" ارائه کرد که بر اتاق فکرهای شرکتی متمرکز بود که به شکل دادن به قوانین نوظهور زیست محیطی دوران کمک می کردند. رامپارتس در سرمقاله خود نوشت: «حفاظت از تجارت بزرگ امروزی، علاقه ای به حفظ زمین ندارد. این سازمان به طور منطقی برای تجاوز کارآمدتر به منابع ... و تولید یک محصول ملی ناخالص تر است.» آنها ادامه دادند:
«تضادهای ظاهری حیرتانگیز هستند: صنعت در حال مبارزه با ضایعات است تا بتواند هزینههای بیشتری را هدر دهد. در حال برنامهریزی برای تولید خودروهای شخصی بیشتر (با کنترل مه دود) برای شلوغ کردن بزرگراههای بیشتر است، که به معنای تبلیغات بیشتر برای ایجاد «نیازهای» بیشتر است که با فرسودگی برنامهریزیشده برآورده میشود. از نظر اجتماعی، نتیجه فاجعه بار است. از نظر زیست محیطی، این می تواند پایان باشد.»
روزنامهنگار آیف استون در هفتهنامه تحقیقاتی معروف خود نوشت: «همانطور که سزارها زمانی از نان و سیرک استفاده میکردند، ما نیز بالاخره یاد گرفتیم که از ایدهآلیسم راک اند رول و مسائل اجتماعی غیر التهابی استفاده کنیم تا جوانان را از فعالیتهای بیشتر دور کنند. نگرانی های فوری که ممکن است واقعا ساختار قدرت را تهدید کند. … [ما] ممکن است یک روز صبح از خواب بیدار شویم و ببینیم چیزی روی زمین باقی نمانده که آلوده کند.»
در کمال تعجب همگان، روز زمین بزرگترین ریزش احساسات عمومی در مورد هر موضوع سیاسی تا به امروز بود. شاید برای اولین بار توجه عمومی را به محیط گرایی به عنوان یک جنبش اجتماعی به خودی خود جلب کرد. و زمینه را برای تحت فشار قرار دادن کنگره برای تصویب 15 قانون مهم ملی زیست محیطی در یک دوره 10 ساله، از جمله قوانین هوای پاک و آب پاک، قانون آب آشامیدنی ایمن، قانون گونه های در معرض خطر، قانون کنترل مواد سمی و ایجاد قانون فراهم کرد. آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده (EPA).
مقررات زیست محیطی: داستان پس زمینه
منشأ آن قوانین زیست محیطی دهه 1970 نیز دارای داستانی است که مورد توجه قرار نگرفته است. در طول دهه 1960، مردم با وحشت به اثرات قابل مشاهده مه دود، نشت نفت، آلودگی آفت کش ها و سایر حملات محیطی واکنش نشان می دادند. شهرها و ایالتها با اجرای برنامههای نظارت و اجرای محیطزیست خود، گاهی اوقات گسترده، پاسخ دادند. دعواهای خلاقانه زیست محیطی، سوابق مهم و پیش بینی نشده ای را ایجاد کردند، و حق شهروندان را برای شکایت برای حفاظت از ارزش های زیست محیطی و بازبینی بیشتر قضایی اقدامات سازمان های دولتی را گسترش دادند.
این امر برای تجارت پرهزینه بود و منافع شرکت ها مداخله فدرال را به عنوان یک راه حل ممکن در نظر گرفتند. "[T] نخبگان رهبری کسب و کار، گزارش شده است." ثروت مجله ای در آستانه روز زمین در سال 1970، "به شدت مایل است که دولت فدرال وارد عمل شود، استانداردها را تعیین کند، تمام فعالیت های مربوط به محیط زیست را تنظیم کند، و با مشوق های مالیاتی به تامین مالی کار کمک کند."
مقررات زیست محیطی توسط دولت فدرال به دور از تداخل با امتیازات تجاری، راهی برای رفع نگرانی های عمومی شد و در عین حال فهرستی از قوانین زیست محیطی یکسان و قابل پیش بینی را به شرکت های آمریکایی ارائه داد. قوانینی که پس از روز زمین تصویب شد، به تأمین مالی پروژههای کارهای عمومی ضروری، مانند ساخت تاسیسات تصفیه فاضلاب، و حمایت از سلامت عمومی و تنوع زیستی کمک کرد، اما همچنین صدور مجوز برای اکثر تأسیسات صنعتی را عادی و استاندارد کرد. مهمتر از همه، قوانین فدرال اغلب ایالتها و مناطق را از اجرای مقررات سختگیرانهتر از قوانین پیشرفته در سطح ملی باز میدارد. این اصل اصلی پیش دستی فدرال بار دیگر در بحث امروز کنگره در مورد قوانین آب و هوا سر بر آورد.
تنها یک دهه بعد، رونالد ریگان کارکنان آژانسهای نظارتی جدید را با هکهای شرکتی پر کرد که آشکارا با مأموریتهای آژانسهایشان خصومت داشتند. (جرج دبلیو بوش این استراتژی را با یک انتقام در اوایل دهه 2000 تکرار کرد.) اولین مدیر سازمان حفاظت محیط زیست ریگان پس از دو سال تصدی مسئولیت، پس از جایگزینی کارکنان ارشد آژانس با مقامات شرکت هایی مانند جنرال موتورز و اکسون، به اتهام تحقیر کنگره از سمت خود استعفا داد. و کاهش بی رحمانه بودجه. وزیر کشور کارتونی ریگان، جیمز وات، علناً از آرماگدون و نیاز به بهره برداری هر چه بیشتر از زمین قبل از آمدن آن صحبت کرد. سیاست های وات، با توجه به سابق نیویورک تایمز فیلیپ شابکوف، گزارشگر، «سیاستهایی را با هدف واگذاری کنترل زمینها و منابع عمومی به کارآفرینان خصوصی با نرخی که از زمان هدایای بزرگ قرن نوزدهم دیده نشده بود، معرفی کرد.»
وضعیت موجود محیطی
در همین حال، در طول دهههای 1970 و XNUMX، نمایندگان بزرگترین گروههای ملی محیطزیست به طور فزایندهای بخشی قابل مشاهده و ریشهدار در صحنه سیاسی واشنگتن شدند. با افزایش ظاهر موفقیت در سیستم، سازمانهایی از فدراسیون ملی حیاتوحش گرفته تا شورای دفاع از منابع طبیعی تغییر ساختار دادند و پرسنل را تغییر دادند تا بتوانند به طور مؤثرتری بازی خودی را انجام دهند. جنبش زیستمحیطی به پلهای در حرفه نسل جدیدی از وکلا و لابیگران واشنگتن تبدیل شد، و محیطزیستگرایی رسمی نقشی را پذیرفت که مدتها برای سایر حامیان نظارتی ایجاد شده بود: کمک به حفظ عملکرد روان سیستم. به قول رابرت گوتلیب، نویسنده و مورخ، محیط گرایی به عنوان «نوعی سیاست گروهی ذینفع مرتبط با حفظ نظام سیاست زیست محیطی» بازتعریف شده بود.
این تغییر در شخصیت ملّیترین گروههای زیستمحیطی که در سطح ملی قابل مشاهدهاند، پایان ابتکارات سیاستی جدید جسورانه از جانب محیطزیست را رقم زد. یک جریان اصلی محیطی که با سیاستهای «خودی» تطبیق داده شده بود، نشان داد که قادر به حفظ اجماع معتدل کنگره به نفع حفاظت از محیط زیست نیست و در نهایت به آمادهسازی صحنه برای واکنشهای ضد محیطی دهه 1980 و پس از آن کمک کرد. بزرگترین گروههای محیطزیست درخواستهای پست مستقیمی را راهاندازی کردند که بودجههای هنگفتی را به همراه داشت که نشاندهنده خشم مردم علیه محیطزیستستیزی دولت ریگان بود. از قضا، موفقیت این درخواستها، بسیاری از گروهها را به سمت ساختاری آشکارا از بالا به پایین و سبک شرکتی سوق داد. کسانی که از سبک شرکتی تر حمایت می کنند، همواره در نبردهای داخلی در باشگاه سیرا، دوستان زمین و حتی صلح سبز پیروز می شوند. آنها به طور فزاینده ای از مسائل و تاکتیک هایی که ممکن بود با اهداکنندگان ثروتمند بیگانه شوند، اجتناب کردند.
کلوپ سیرا از 80,000 به 630,000 عضو در طول دهه 1980 افزایش یافت و فدراسیون ملی حیات وحش محافظه کار افزایش عضویت را تا 8,000 عضو در ماه گزارش کرد که در مجموع نزدیک به یک میلیون نفر بود. مدل ایالات متحده در آفریقا و آمریکای لاتین تقریباً ده برابر شد. بودجه کل ده گروه بزرگ زیست محیطی از کمتر از 10 میلیون دلار در سال 1965، به 218 میلیون دلار در سال 1985 و 514 میلیون دلار در سال 1990 افزایش یافت. در اوایل دهه 1990، حتی سردبیر اصلی سابق اودوبان مجله میگوید که «طبیعتگرایان با اکوکراتهایی جایگزین شدهاند که در کاپیتول هیل راحتتر از جنگلها، مزارع، مراتع، کوهها و باتلاقها هستند».
گروههای محیطزیست نیز معاشقه خود را با حمایتهای مالی شرکتها آغاز کردند، به طوری که یوهان هاری به درستی در ملت. در آستانه بیستمین سالگرد روز زمین در سال 1990، فعالان (از جمله این نویسنده) شروع به بررسی دقیق این پیوندها کردند و پیوندهایی را بین گروه هایی مانند فدراسیون ملی حیات وحش، باشگاه سیرا، و انجمن وحشی و یک سرکش فاش کردند. گالری شرکت های بزرگ نفتی، شیمیایی، تاسیساتی و بانکی. را مانیتور چند ملیتی پژوهشگران دانشگاهی به بررسی پیوندهای بین مدیران سازمانهای زیستمحیطی و هیئتمدیرههای شرکتها پرداختند، محققان دانشگاه مجموعههای سهام گروههای زیستمحیطی بزرگ را مورد بررسی قرار دادند، و دیگران پیوندهای ناپسندتری را که دنیای بنیادهای «مترقی» را آلوده کرده بود، بررسی کردند.
از محیط گرایی شرکتی تا مصرف گرایی سبز
در سال 1990، به نظر می رسید که همه می خواستند طرفدار محیط زیست باشند. پرزیدنت جورج بوش پدر، خود را مدافع محیط زیست معرفی کرد، و به طور خلاصه با اتخاذ اولین سیستم ملی کلاهک و تجارت برای رسیدگی به مشکل باران اسیدی، قصد داشت خود را از افراط و تفریط های ضد محیط زیستی سال های ریگان دور کند. سناتور ال گور، شاهین جنگی پیشرو در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 1988، شروع به صحبت درباره گرمایش جهانی و سایر تهدیدات زیست محیطی کرد. مارگارت تاچر، نخست وزیر مرتجع بریتانیا، خود را "سبز" نامید. حتی رئیس بانک جهانی به دلیل ابراز نگرانی در مورد نقش بانک در تخریب محیط زیست مورد تحسین نشریات زیست محیطی قرار گرفت. صندوق دفاع از محیط زیست راه را در فشار برای یک رویکرد تهاجمی تر "بازار محور" به سیاست زیست محیطی رهبری کرد.
بنابراین وقتی جشن های بیستمین سالگرد روز زمین در سال 1990 به جشنی برای یک برند آشکارا سازمانی محیط زیست گرایی تبدیل شد، غافلگیرکننده نبود. جشنهای روز زمین تبدیل به یک ولخرجی مجازی از هیاهوی شرکتها شد و «مصرفگرایی سبز» دستور روز بود. پیام اصلی اصلی این بود که «سبک زندگی خود را تغییر دهید» با بازیافت، کمتر رانندگی و خرید محصولات سبز. و در حالی که سازمان ملی روز زمین حدود 4 میلیون دلار از کمک های شرکتی را که حتی معیارهای نسبتاً انعطاف پذیر آنها را برآورده نمی کرد، رد کرد، جشن ها در چندین شهر بزرگ ایالات متحده توسط آلاینده های بدنامی مانند مونسانتو، پی بادی زغال سنگ و جورجیا پاور حمایت شد. همه، از صنعت انرژی هستهای گرفته تا انجمن تولیدکنندگان مواد شیمیایی، آگهیهای تمام صفحهای در روزنامهها و مجلات میخریدند که در آن اعلام میکردند که برای آنها «هر روز روز زمین است». سبزشویی روز زمین که اکنون آشنا بود آغاز شده بود.
برخی از فعالان با سازماندهی سالگردهای محلی روز زمین که از لحاظ سیاسی چالش برانگیزتر بودند، با تمرکز بر مبارزات محیطی محلی، مسائل شهری، ماهیت قدرت شرکت ها و مجموعه ای از مشکلات دیگر که به طور سیستماتیک از اکثر رویدادهای رسمی روز زمین حذف شدند، پاسخ دادند. سبزهای چپ و سبزهای جوان در شمال شرق فراخوانی را برای تعطیل کردن وال استریت در روز دوشنبه پس از روز زمین آغاز کردند و فعالان عدالت زیست محیطی، نخست زمین، به آنها پیوستند! سازمان دهندگان، اکوفمینیست ها، ساکنان شهر نیویورک و بسیاری دیگر. در اوایل صبح روز 23 آوریل، درست پس از اینکه میلیون ها نفر در سراسر کشور در مراسم بزرگداشت روز زمین با احساس خوب شرکت کردند، صدها نفر در بورس نیویورک گرد هم آمدند تا مانع از باز شدن معاملات در آن روز شوند.
خوان گونزالس، در او نیویورک دیلی نیوز ستون، "مومیایی کردن و فروش آتش روز زمین" در آخر هفته را محکوم کرد و به 1.2 میلیون خواننده خود گفت: "مطمئناً، کسانی که به دنبال تبدیل روز زمین به یک رسانه تبلیغاتی و تبلیغاتی بودند، تا مردم احساس خوبی داشته باشند و در عین حال این روز را پنهان کنند. ریشه شرکت از آلودگی زمین تقریبا موفق شد. آمریکاییهای خشمگین از مکانهایی مانند مین و ورمونت طول کشید تا در یک روز کاری به وال استریت بیایند و تقصیر را در جایی که متعلق به آن است نشان دهند.»
اقدام وال استریت روز زمین در سال 1990 منعکس کننده شکوفایی فعالیت های زیست محیطی مردمی بود که در طول دهه 1980 ظاهر شد، تا حدی در پاسخ به سازش گروه های بزرگ محیط زیست. واکنش مردمی به آلودگی شیمیایی سمی - که توسط مادران کودکان بیمار که در نزدیکی کانال عشق به شدت آلوده در شمال نیویورک زندگی میکردند - به یک جنبش عدالت محیطی سراسری تبدیل شد که قرار گرفتن در معرض نامتناسب جوامع رنگین پوست را در معرض خطرات سمی قرار داد. اول زمین! به عنوان یک شبکه غیرمتمرکز از مدافعان جنگل های مردمی، با استفاده از کنش مستقیم تئاتری، همراه با اقدامات خرابکاری صنعتی، برای مهار موج تخریب جنگل رشد کرد. دیگران در همبستگی با جنبش های مردم بومی در سراسر جهان که در دفاع از سرزمین های سنتی به وجود آمده بودند، پیوستند و به هجوم جدید سیاست های توسعه نئولیبرالی پاسخ دادند. در طول روز زمین در سال 1990، صد نفر از فعالان عدالت زیست محیطی نامه ای به هشت سازمان ملی محیط زیست ملی امضا کردند که در آن کمبود رنگین پوستان در کارکنان و هیئت مدیره آن گروه ها، همراه با اتکای فزاینده آنها به بودجه شرکت ها به چالش کشیده شد.
دولت کلینتون-گور در دهه 1990 هنر هدایت لفاظی های زیست محیطی را به کمال رساند و به طور همزمان افزایش استخراج منابع را تشویق کرد - که پیش از تلاش های اخیر باراک اوباما در صنایع هسته ای، نفت و زغال سنگ است.
با پایان این دهه، فعالان محیط زیست در سیاتل به عنوان بخش کلیدی ائتلاف عدالت اجتماعی، کارگری و سبز که با موفقیت سازمان تجارت جهانی را به چالش کشیدند، نمایشی قوی داشتند. اما سالهای بوش پس از آن، زمان نبردهای تدافعی ناامیدکنندهای بود. در حالی که بسیاری از ابتکارات مردمی دهه 1980 و XNUMX ادامه یافت (به کتاب جدید داگلاس بیوینگتون مراجعه کنید، تولد دوباره محیط گرایی) دیگران از ناکارآمدی گروه های بزرگ محیط زیستی احساس ناامیدی کردند. این منجر به ادامه تکامل زمین اول شد! و دیگر تشکیلات رادیکال. در اواخر دهه 1990، گروههایی مانند جبهه آزادیبخش زمین به سمت انواع مخفیانهتر و تهاجمیتر تخریب اموال و خرابکاری در دفاع از طبیعت روی آوردند. در سال 2006، افبیآی «تروریستهای زیستمحیطی» را بزرگترین تهدید امنیتی داخلی اعلام کرد، حتی اگر هیچکس در هیچ یک از اقدامات آنها آسیب نبیند. به اصطلاح «ترس سبز» در سالهای بوش، در نتیجه قانون بدنام «قانون میهن پرستی»، دست کم 16 فعال محیط زیست و فعال حقوق حیوانات را در زندان فدرال، مملو از «افزایش تروریسم» در زندانهای فدرال فرو برد. همچنین در اوایل دهه 2000، کمپینهای مردمی تجدید شده با هدف احیای فضاهای شهری و به چالش کشیدن مهندسی ژنتیک غذا، در میان بسیاری از مسائل جدید دیگر، انجام شد.
در چند سال گذشته، به نظر می رسید که بحران آب و هوا ممکن است موج جدیدی از اقدامات زیست محیطی مردمی در ایالات متحده را به همراه داشته باشد. کنفرانس محیط زیست دانشجویی در سال 2009 حدود 3000 شرکت کننده را به واشنگتن دی سی جذب کرد و این رویداد با محاصره نمادین نیروگاه بزرگ زغال سنگ شهر دنبال شد. در دهمین سالگرد اعتراضات سازمان تجارت جهانی در سیاتل در 30 نوامبر 2009، اقدامات عدالت آب و هوایی در سراسر ایالات متحده شامل قفل کردن یک تقاطع خارج از بورس آب و هوای شیکاگو (محل بازار کربن "داوطلبانه" شرکت ها) بود. محاصره یکی از اجزای اصلی نیروگاه جدید با سوخت زغال سنگ در کارولینای جنوبی، اعتراض بانکهای بزرگی که صنعت زغالسنگ و دیگر آلایندههای بزرگ را تامین مالی میکنند، و تجمعی در مقابل دفاتر شورای دفاع از منابع طبیعی در اعتراض به حمایت تهاجمی آنها برای بازارهای کربن. . مردم در ویرجینیای غربی و در سرتاسر جنوب آپالاشیا مقاومت خود را در برابر ویرانی های استخراج زغال سنگ از بالای کوه افزایش داده اند، در حالی که دیگران در سراسر کشور - از ورمونت تا منطقه ناواهو رزرواسیون - تلاش های خود را در برابر توسعه برنامه ریزی شده اوباما در صنعت هسته ای مضاعف کرده اند.
با این حال، بیشتر اقدامات اقلیمی سال 2009 با هدف تحت فشار قرار دادن دولتهای ملی برای دستیابی به یک توافق جامع در کنفرانس آب و هوای سازمان ملل در دسامبر در کپنهاگ انجام شد. شکست دیپلماسی در کپنهاگ انرژی بسیاری از فعالان را از بین برد و احیای مجدد اقدامات اقلیمی پس از کپنهاگ هنوز محقق نشده است. در همین حال، اگرچه روز زمین در برخی از جوامع و همچنین در بسیاری از دانشگاهها به یک مراسم سالانه تبدیل شده است، چهلمین سالگرد توجه کمی را به همراه داشته است.
با این حال، یکی از رویدادهای امسال نشان می دهد که محیط زیست گرایی شرکتی با چه سرعتی از تراژدی به مسخره تبدیل شده است. این رویداد جشن، که در 21 آوریل در واشنگتن دی سی برگزار شد، توسط گروهی به نام اتاق جنگ کربن، یک اتحاد نسبتا انحصاری از نخبگان محیطزیست و سرمایهداران، به ریاست ریچارد برانسون، چند میلیاردر بدنام از گروه ویرجین، برگزار شد. برانسون این روزها بیشتر به خاطر هواپیماهای با سوخت زیستی آزمایشیاش، همراه با سرمایهگذاری برای ترویج گردشگری فضای بیرونی و حمایت عمومی برای مهندسی جغرافیایی آب و هوا مورد تحسین قرار میگیرد. تنها با 450 دلار (یک سوم کمتر برای سازمانهای غیرانتفاعی)، شرکتکنندگان میتوانند با برانسون، لیزا جکسون، مدیر EPA و دنیس هیز، سازماندهنده روز زمین، در مرکز تجارت بینالمللی جدید رونالد ریگان، درست در گوشهای از کاخ سفید، شام بخورند.
در همین حال، بازاریابی سبز محصولات، از لباس گرفته تا پریوس و اکوتوریسم لوکس، زنده و زنده است. انگلستان نگهبان روزنامه از کنفرانس "کسب و کار سبز" در لندن در سال گذشته گزارش داد که "تا 70 درصد از تبلیغات آینده باید بر محیط زیست متمرکز شود." آنها به نقل از یکی از مدیران برجسته سوپرمارکت بریتانیایی که محدودیتهای زیستمحیطی در خواستههای مصرفکننده را زیر سؤال میبرد، استدلال میکردند که چنین رویکردی به سادگی «پتانسیل عظیم مصرفکنندگان را نمیبیند». گزارش دیگری از گاردین در مورد یک مطالعه هلندی در مورد رفتار مصرفکننده گزارش میدهد که نشان میدهد انتخابهای اخلاقی مصرفکننده عمدتاً به دلیل موقعیت اجتماعی اضافهای است که به آنها میدهند. آنها گزارش دادند: "محققان دریافتند که مصرف کنندگان مایلند تجمل و عملکرد را قربانی کنند"، برای مثال با خرید یک پریوس به جای هامر، "برای بهره مندی از موقعیت اجتماعی درک شده ناشی از خرید یک محصول با اثرات زیست محیطی کاهش یافته."
امروزه، کارشناسان جناح راست، محیطزیستگرایی را به عنوان یک سرگرمی نخبگان که مشاغل را تهدید میکند، توصیف میکنند، در حالی که بسیاری از محیطبانان مترقی به پتانسیل «شغلهای سبز» برای کمک به احیای مجدد رشد اقتصادی اشاره میکنند. هر دو دیدگاه به شدت فاقد یک عنصر اصلی از آنچه که محیط زیست گرایی را از دهه 1970 به یک جهان بینی ضد هژمونیک قانع کننده تبدیل کرده است: این وعده که جهت گیری مجدد جوامع به سمت هماهنگی مجدد با طبیعت می تواند به ایجاد تحول انقلابی در جهان ما کمک کند.
این چشم انداز به الهام بخشیدن به فعالان ضد هسته ای کمک کرده است تا در سایت های ساخت نیروگاه، فعالان جنگل برای حفظ درخت نشینی طولانی مدت و فعالان عدالت زیست محیطی برای دفاع از جوامع خود محکم بنشینند. مردم در سراسر جهان در همبستگی با مردم بومی که با استخراج منابع در سرزمین های خود مبارزه می کنند، عمل می کنند. با هرج و مرج آب و هوایی در افق، چنین تحولی دیگر اختیاری نیست. بقای ما اکنون به توانایی ما در کنار گذاشتن وضعیت موجود و ایجاد روشی انسانی تر و متعادل تر از زندگی بستگی دارد.
برایان توکار مدیر مؤسسه بومشناسی اجتماعی مستقر در ورمونت (social-ecology.org) و یکی از شرکتکنندگان در شبکههای عدالت اقلیمی Climate SOS و Mobilization for Climate Justice است. او نویسنده چندین کتاب از جمله زمین برای فروش: بازیابی محیط زیست در عصر گرین واش شرکتی (South End Press, 1997) که منبع بسیاری از نقل قول های این مقاله است. نسخه تغییر یافته این مقاله در شماره 21 آوریل 2010 منتشر شد ایندیپندنت روزنامه در شهر نیویورک (indypendent.org).