ما که خواهان جهانی بهتر هستیم در سازمانها، پروژهها، کمپینها و جنبشهای بیشماری عمل میکنیم که هر کدام از آنها حذف شدهاند و اغلب حتی با بقیه رقابت میکنند. مگر اینکه این مجموعه عظیم از بازیگران به وحدت قابل توجه همپوشانی دست یابند، به ندرت حتی پیروزی های جزئی را به دست می آورد، چه برسد به دنیای جدید. به جای هزاران نهاد فعال که هرکدام با بنر و دستور کار تا حد زیادی منزوی خود را دارند، باید یک جنبش بزرگ از جنبش ها داشته باشیم که در آن، هر عضو دستور کار و پرچم خود را حفظ کند، اما همه اعضا با هم یک دستور کار فراگیر بزرگ و یک پرچم بزرگ فراگیر دارند. که در آن هر جزء به بقیه کمک می کند و بقیه به هر کدام کمک می کند.
در مواجهه با این نیاز، شش سازمان میزبان و حدود 300 نفر تاکنون بیست پایان نامه برای آزادی را امضا کرده اند. 4Liberation.org). هر امضاکننده امیدوار است که بیست پایان نامه بتواند به اتحاد یک جنبش بین المللی جنبش ها کمک کند.
آیا سازمان های میزبان و امضاکنندگان رویاپردازان هذیانی هستند؟ یا آیا این بیست پایان نامه به اندازه کافی چشم انداز و پیشنهادهای استراتژی خوبی را برای ایجاد گفتگو بین پروژه ها، جنبش ها و سازمان های بی شماری پیشنهاد می کنند؟ آیا باید به ساده لوحی ما بخندید یا باید امضا کنید؟
یک مقاله اخیر اشاره کرد که فقط ایالات متحده نزدیک به 30,000 گروه زیست محیطی دارد. گروههای کارگری، اقتصادی، فمینیستی، جنسیتی، انترناسیونالیست، ضد جنگ، فرهنگی، ضد نژادپرستی، انتخاباتی، و تغییرات اجتماعی قضایی را به این موارد اضافه کنید و واضح است که موزاییک واقعاً وسیعی از نیات کنشگران حتی در یک کشور، بسیار کمتر در سراسر جهان، عمل میکند. اما زمانی که هر جزء نتواند به بقیه کمک کند، موزاییک به رشته های شل تبدیل می شود. بدون انسجام رشته ها به این طرف و آن طرف می چرخند. موزاییک زمانی می بازد که بتواند برنده شود.
بنابراین، دوباره، آیا امضاکنندگان بیست پایان نامه دچار توهم هستند که فکر کنند پیشنهادهایی برای چشم انداز و استراتژی مشترک می تواند بیشتر رشته های متعدد ما را به هر کمکی سوق دهد و بقیه به آنها کمک کنند؟ آیا زمان رویای ما فرسوده و ساده لوح است؟ یا رویایی است که زمانش فرا رسیده است؟
من شک دارم بسیاری از کسانی که تا کنون بیست تز برای آزادی را امضا کرده اند، با دقت به سؤال بالا برای همه تلاش های مختلف مدافع و فعال، یا حتی برای آنهایی از هر نوع، مثلاً محیط زیست، یا حتی برای یک مورد بزرگ موجود و در حال رشد، فکر کرده اند. رویکرد در یک تمرکز، مانند، مثلا، برای توسعه در محیط زیست. در عوض، شرط میبندم امضاکنندگان فعلی فکر کردهاند که اگر نتوانیم وحدت کافی برای تبدیل شدن به بخشهای مجزای بیش از آن ایجاد کنیم، آنقدر اتمیزه باقی میمانیم که نمیتوانیم چیزهای زیادی ببریم. شرط می بندم امضاکنندگان فعلی فکر می کنند که ما چاره ای نداریم. ما نمی توانیم اجازه دهیم این امید یک توهم صرف باشد. آیا اگر بجای آن میپرسیدیم که آیا واقعاً وحدت قابل دستیابی است، آیا امضا میکردیم؟ اگر میپرسیدیم آیا بیست تز پیشنهادی درباره چشمانداز و استراتژی میتواند یک گفتگوی فرامرزی و بینموضعی برای حفظ یک حرکت عظیم جنبشها کافی باشد؟ آیا افراد غیر امضا کننده به دلیل پاسخ دادن امضا نمی کنند، خیر؟ پرداختن به این احتمال، حتی به طور جزئی، به کلمات زیادی نیاز دارد. اما اگر ایجاد وحدت بیشتر فعالان محوری است، آیا صرف زمان برای آن منطقی نیست؟
رشد زدایی یک جهت گیری محیطی بین المللی به سرعت در حال رشد با گرایش های متنوع است. آیا دلیلی وجود دارد که فکر کنیم این بیست پایان نامه می توانند به طور مثمر ثمری درگیر توسعه زدایی باشند، بسیار کمتر با هر رویکردی که ممکن است در نظر بگیریم مثمر ثمر باشد، چه کمکی کمتر به اینکه همه آنها نه تنها به طور جداگانه بلکه با یکدیگر برای پیگیری وحدت رو به رشد گفتگو کنند؟
بیایید درگیر شدن با Degrowth را در نظر بگیریم به این امید که اگر بیست پایان نامه بتواند الهام بخش Degrowth باشد، ممکن است الهام بخش رویکردهای دیگر نیز باشد. تصور کنید که می توانید برای یک گفتگوی غیررسمی طولانی با یکی پس از دیگری حامیان توسعه رشد از اروپا، ایالات متحده، آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیا ملاقات کنید. بسیاری از آرزوهای رایج را در نظر بگیرید که به قدری مداوم تکرار می شوند که به طور موجه می توانید آنها را بخش مهمی از Degrowth تلقی کنید. سوال ما این است که آیا این بیست پایان نامه می توانند با آن آرزوهای رایج رشد مجدد صحبت کنند؟ برای این موضوع، بیست تز به همین ترتیب برای اقتصاد همبستگی، فمینیسم، انترناسیونالیسم، بوم شناسی، برابری، و بسیاری موارد دیگر انجام می شود؟ این یک سفارش غیرقابل انکار بلند است.
در ریشه خود، Degrowth ادعا می کند که رفاه و حتی بقای جامعه مستلزم آن است که آب و هوای جهانی، کاهش منابع، کمبود آب و حتی بحران های ناپایداری گسترده تر را به طور تهاجمی حل کنیم. اما در حالی که Degrowth از نظر اکولوژیکی متمرکز بود، و علیرغم اینکه Degrowth بیشتر به دلیل تمرکز زیست محیطی شناخته شده بود، گفتگو با طرفداران آن اشتراکات بسیار گسترده تری را نشان می دهد.
به عنوان مثال، Degrowth تفاوت های ناعادلانه در درآمد و ثروت در داخل و همچنین بین کشورها را رد می کند. بیشتر، Degrowth عدم کنترل تقریباً کامل افراد شاغل بر شرایط زندگی خود را رد می کند. و فراتر از اقتصاد، Degrowth معمولاً سلسله مراتب جنسی، جنسیتی، مذهبی، قومی، نژادی و سیاسی را نیز رد می کند. به طور مثبت تر، رشد زدایی احترام متقابل و تحقق مادی و کیفی را برای همه جشن می گیرد. رشد زدایی می خواهد که همه جنبه های زندگی شرایط عادلانه، همبستگی انسانی و برابری مادی را ایجاد کند. رشد زدایی از همه چیزهایی بیزار است که مالکان معدودی را بر بسیاری از کارگران، شمال بر جنوب، سفیدها را بر سیاه پوستان و مردان را بر زنان تحسین می کند.
با همه آنچه گفته شد، برخی از سوالات اساسی در مورد Degrowth (مانند سایر تلاش های جنبش) مطرح می شود. اولاً، چه دیدگاهی برای نهادهای جامعه میتواند به طور کامل آن چیزی را که Degrowth رد میکند کنار بگذارد و به طور دائم آن چیزی را که Degrowth طرفدار آن است، ارتقا دهد؟ دوم، با چه گام های استراتژیک می توانیم به چنین نهادهای جدیدی دست یابیم؟ و سوم، و به ویژه برای اهداف ما در اینجا، اگر به اندازه کافی پیش برود و تقویت شود، آیا بیست تز برای رهایی می تواند انگیزه مفیدی برای رشد مجدد (و به طور گسترده برای سایر تلاش های تغییر اجتماعی) فراهم کند تا عمیقاً در مورد این موضوعات بین خود و همچنین با پروژه ها گفتگو کنند. جنبش هایی که سایر محورهای اصلی تغییر اجتماعی را دارند؟ آیا این بیست تز میتواند به طور مفید بازیگران را متحد کند تا از نهادهایی با ویژگیهای ذاتی که اجازه نمیدهند و حتی بیعدالتیهای بیمعنی را ایجاد میکنند، حمایت کنند؟
به عنوان یک مورد شاخص برای در نظر گرفتن، Degrowth می خواهد فعالیت اقتصادی برای پایان دادن به آب و هوای جهانی و سایر بحران های اکولوژیکی برای همیشه در آینده باشد. برای این تصحیح سیستمی، رشد زدایی طرفدار آن است که نهادهای اقتصادی جدید هزینههای زیستمحیطی را در نظر بگیرند تا انگیزه شرکتها برای انباشت بدون توجه به پیامدهای اکولوژیکی و اجتماعی حذف شود. Degrowth میگوید که ما نباید بازیگران منفصل و رقابتی داشته باشیم که هر کدام به دنبال پیشرفت خود بدون توجه به تأثیرات بر دیگران باشند. ما نباید سیستمی داشته باشیم که نحوه تأثیرگذاری مبادلات بر کسانی که مستقیماً درگیر مبادله نیستند را نادیده بگیرد. ما نباید سیستمی داشته باشیم که کسانی را نادیده بگیرد که از آلودگی خودروها یا محل کار تنفس می کنند، اما خودروها را نه خریده اند نه فروخته اند و نه در تصمیم گیری های محل کار نظری دارند. ما نباید بازارهایی داشته باشیم که خریداران و فروشندگان را به نادیده گرفتن پیامدهای زیست محیطی و حتی اجتماعی تولید و مصرف سوق دهد.
رشد زدایی همچنین تفاوت های ناعادلانه در درآمد و ثروت را رد می کند. برای همه بازیگران میخواهد تأثیر تصمیمگیری مناسب، درآمد عادلانه و آگاهی مناسب از هزینههای اکولوژیکی و اجتماعی انتخابهای اقتصادی داشته باشد. این بیست تز پیشنهاد می کند که اقتصادهای آینده باید اطمینان حاصل کنند که هیچ فرد یا طبقاتی بر دیگران تسلط ندارند و همه بازیگران اقتصادی قادر به مشارکت کامل در تعیین زندگی اقتصادی خود هستند. بیست پایان نامه تاکید می کند که اقتصادهای آینده باید به طور ساختاری مانع از مالکیت منابع طبیعی و کارخانه ها شوند، به طوری که چنین مالکیتی هیچ نقشی در افزایش شدید نفوذ تصمیم گیری مالکان و سهم درآمد به هزینه غیر مالکان ایفا نمی کند. این بیست پایان نامه تاکید می کند که محل کار، منابع، ایده ها و فناوری باید بخشی از یک «مشترک مولد» شوند که همه می توانند از آن بهره ببرند. افراد نباید مالک آسمان، اقیانوس ها، جنگل ها، منابع، دانش یا فناوری باشند. از مزایای مداوم طبیعت و نوآوری های گذشته بشر باید به طور جمعی بهره مند شد.
بیشتر، برای دستیابی به مشارکت مناسب همه در داخل و بین کشورها (مانند گروه های رشد زدایی، کارگری، اقتصادی، فمینیستی، جنسیتی، انترناسیونالیستی، ضد جنگ، فرهنگی، ضد نژادپرستی، انتخاباتی، و تغییرات اجتماعی قضایی و بیشتر هر یک از آنها قطعاً میل دارند) این پایان نامه ها پیشنهاد می کنند که نهادهای اقتصادی جدید باید اطمینان حاصل کنند که همه کارگران و مصرف کنندگان باید تا حد امکان در تصمیم گیری های متناسب با تأثیرات بر آنها نظر داشته باشند. بیست پایان نامه این را «خود مدیریت جمعی» می نامند. و این تزها پیشنهاد می کنند که دستیابی به چنین خود مدیریتی به نوبه خود مستلزم آن است که نهادهای اقتصادی جدید مکان هایی برای بحث و گفتگو از جمله شوراها یا مجامع کارگران و مصرف کنندگان داشته باشند. و اینکه افراد برای گفتن مناسب نه تنها به فضای آزاد برای تجمع نیاز دارند، بلکه به اطلاعات دقیقی برای ارزیابی و آمادگی شخصی و ابزاری برای پیگیری خواسته های خود نیاز دارند.
به همین ترتیب، بیست پایان نامه پیشنهاد می کند که برای اطمینان از اینکه خود مدیریت به خوبی آگاه است و با دقت اجرا می شود، یک اقتصاد شایسته باید تقسیم کار شرکتی را حذف کند که به یک پنجم کارمندان سلطه جویانه وظایف توانمند می دهد و در عین حال به چهار پنجم کارمندان زیردستان واگذار می شود. وظایف تکراری و مطیع که آنها را برای شرکت در تصمیم گیری مؤثر ناتوان می کند. برای تسهیل مشارکت آگاهانه و مطمئن همه کارمندان، بیست پایان نامه پیشنهاد می کند که اقتصادها نه تنها نباید صاحبان بالاتر از همه کارمندان دیگر داشته باشند، بلکه باید به تقسیم طبقاتی بر اساس توانمندسازی متمایز پایان دهند که در آن کارکنان توانمند بر حدود چهار برابر کارمندان فاقد قدرت حکومت کنند. . و برای این منظور، بیست پایان نامه پیشنهاد می کند که مؤسسات اقتصادی باید اطمینان حاصل کنند که هر کارگر از سهم قابل مقایسه ای از وظایف توانمندسازی از طریق طرح های جدید کاری برخوردار است که به همه کارگران اعتماد، مهارت، اطلاعات و دسترسی کافی برای مشارکت مؤثر در خود آگاهانه را منتقل می کند. تصمیم گیری مدیریت شده بدون هیچ گروهی که به طور سیستماتیک تابع بقیه باشد. بیست تز این تقسیم کار جدید را «شغل متعادل» می نامند. بنابراین، آیا منطقی یا توهم آمیز است که فکر کنیم گفتگو در مورد بیست تز می تواند به آرزوهای رشد زدایی و همزمان همبستگی، فمینیستی، ضد نژادپرستی و آرزوهای بیشتر برای اقتصاد کمک کند؟ به عبارت دیگر، آیا قابل قبول است که بیست تز برای رهایی میتواند به الهام بخشیدن و کمک به بحث توسعهزدایی درباره تزهایش برای تقویت، پالایش، بهبود و به اشتراک گذاشتن آنها برای حفظ جنبشها کمک کند؟
تا اینجا شاید قابل قبول باشد. اما در مورد دسترسی به کالاها و خدمات چطور؟ نوعی برابری مادی که توسعهزدایی به دنبال آن است، به نهادهای اقتصادی نیاز دارد که تضمین کنند کارگرانی که کار ارزشمند اجتماعی را طولانیتر یا سختتر یا تحت شرایط سختتر انجام میدهند، نسبت به کسانی که کمتر، سختتر، یا کمتر کار میکنند، سهم بیشتری از محصول اجتماعی کسب میکنند. شرایط تمایلات رشد زدایی برای درآمد عادلانه برای همه همچنین مستلزم این است که هیچ کس برای دارایی، قدرت چانه زنی یا ارزش محصول شخصی خود درآمدی کسب نکند. و اینکه همه کسانی که قادر به کار نیستند با این وجود درآمد متوسط جامعه را دریافت می کنند و البته همه خدمات و محصولات بسیاری از جمله مراقبت های پزشکی، مراقبت روزانه، حمل و نقل و آموزش را رایگان دریافت می کنند. بیست پایان نامه این اهداف را «حقوق عادلانه» می نامند. این بیست تز پس از پالایش تجربیات آتی نشان میدهد که این دستمزد منصفانه از محرومیتهایی که Degrowth رد میکند فراتر میرود و عدالتی را که Degrowth به دنبال آن است اجرا میکند.
این بیست تز همچنین پیشنهاد میکنند که روابط اقتصادی باید هم از رقابت در بازار و هم از برنامهریزی استبدادی اجتناب کند، زیرا هر یک از اینها حکومت طبقاتی سرکوبگر، بیگانگی غیرانسانی و تخریب بومشناختی انتحاری را ایجاد میکنند که رشد ناکام و در واقع تقریباً تمام فعالیتهای چپ آن را رد میکنند. بنابراین، این بیست پایان نامه به گفتگو در مورد اینکه چگونه روابط اقتصادی باید به دنبال راههایی برای انجام مذاکرات غیرمتمرکز مشارکتی ورودیها و خروجیها از طریق شوراهای کارگران و مصرفکنندگان و فدراسیونهای شوراها باشد، میپردازد. این پایان نامه ها آن را «برنامه ریزی مشارکتی» می نامند و آن را به اشتراکات مولد، شوراهای خود مدیریتی کارگران و مصرف کنندگان، مشاغل متوازن، و دستمزد عادلانه به عنوان پیشنهادهای آزمایشی برای بحث در جهت پیشبرد بالاترین آرمان های اقتصادی توسعه degrowth، و همچنین بالاترین سطح اقتصادی، اضافه می کنند. آرمان های بسیاری از پروژه ها، سازمان ها و جنبش های دیگر. آیا این یک دستور کار قابل قبول یا توهم آمیز است؟
اما توسعهزدایی فقط به اقتصاد مربوط نمیشود، بلکه فقط مربوط به بومشناسی است، درست مانند فمینیسم فقط مربوط به جنسیت و خویشاوندی نیست، ضد نژادپرستی فقط به نژادپرستی مربوط نمیشود، و نیروی کار نیز فقط به اقتصاد مربوط نمیشود. هر تمرکز اصلی توجه کنشگران، آرزوهایی دارد که با بقیه همپوشانی دارد. هر تمرکز اصلی این علاقه را دارد که همه بتوانند با هم کار کنند. این پیام اصلی بیست پایان نامه است.
با بازگشت به مطالعه موردی Degrowth، تصور کنید با چند صد یا چند هزار طرفدار Degrowth مصاحبه می کنید. شما متوجه می شوید که تقریباً همه سلسله مراتب جنسی، جنسیتی، مذهبی، قومی و نژادی و همچنین سلب حق رای سیاسی و اقتدارگرایی را رد می کنند. بنابراین، بیست تز در مورد همه اینها چه می گویند، و آیا می توانند به حامیان Degrowth کمک کنند تا بحثی را دنبال کنند تا دیدگاه و استراتژی مشترک Degrowth را برای تحقق گسترده ترین آرزوهای خود و به طور سازگار با یک جنبش مشابه جهت گیری جنبش ها در مورد همه مشخص کنند و گسترش دهند. آن مناطق مورد توجه؟
برای پایان دادن به انکارهای مبتنی بر جنسیت، جنسیت، هویت یا سن، بیست تز می گوید که نهادهای خویشاوندی که اساساً متحول شده اند باید اطمینان حاصل کنند که هیچ فرد یا گروهی - چه از نظر جنسیت، هویت، گرایش جنسی یا سن - بر دیگران در درآمد، نفوذ و دسترسی به آنها تسلط نداشته باشد. تحصیلات، کیفیت شغل یا هر بعد دیگری از زندگی که بر کیفیت زندگی تاثیر دارد. برای دستیابی به این هدف، بیست پایان نامه پیشنهاد می کند که نهادهای جنسیتی و خویشاوندی آینده باید به ازدواج و سایر روابط پایدار میان بزرگسالان به عنوان اعمال مذهبی، فرهنگی یا اجتماعی احترام بگذارند، اما همچنین این گونه پیوندها را به عنوان راه هایی برای کسب منافع مالی بخش هایی از جمعیت رد کنند. موقعیت اجتماعی که دیگران فاقد آن هستند. به همین ترتیب، هم برای برابری و هم برای غنیسازی شخصیت و تأییدی که مراقبت به کسانی که این مراقبت را انجام میدهند، نشان میدهد که مؤسسات جنسیتی و خویشاوندی به مراقبت بهعنوان یک کارکرد اصلی جامعه، از جمله شاید حتی ایجاد، احترام بگذارند. مراقبت بخشی از مسئولیت های اجتماعی هر شهروند، و در هر صورت، باید حداقل از بارها و مزایای عادلانه بین افراد از هر جنسیت برای همه شیوه های خانواده و تربیت کودک اطمینان حاصل کند.
برای همه این اهداف، بیست تز بیان میکند که این نتیجه حاصل میشود که نهادهای جنسیتی و خویشاوندی نباید به انواع خاصی از تشکیل خانواده نسبت به سایرین امتیاز بدهند، بلکه باید فعالانه از همه انواع خانوادههایی حمایت کنند که با سایر هنجارها و رویههای جامعه دگرگونشده سازگار است. و برای ارتقای رفاه کودکان و تأیید مسئولیت جامعه در قبال همه کودکان، بیست پایان نامه پیشنهاد می کند که مؤسسات جنسیتی و خویشاوندی آینده باید حق بچه دار شدن انواع خانواده ها را تأیید کنند و احساس ریشه دار بودن و تعلق را برای آنها فراهم کنند. استفاده از ابزارهای غیر خودسرانه برای تعیین اینکه چه زمانی یک فرد خیلی پیر یا خیلی جوان است یا در غیر این صورت قادر به دریافت مزایا و مسئولیت ها نیست.
به همین ترتیب، برای اطمینان از اینکه هر فرد به استقلال، انسانیت و حقوق دیگران احترام می گذارد، بیست پایان نامه پیشنهادی جنسیت و موسسات خویشاوندی آینده باید به طور متمرکز بیان های متنوعی از لذت جنسی، هویت شخصی، هویت جنسی، هویت جنسیتی و صمیمیت متقابل را تایید کنند. ارائه آموزش های جنسی متنوع و توانمند و همچنین ممنوعیت قانونی رابطه جنسی بدون رضایت. با در نظر گرفتن همه اینها، ممکن است بپرسیم که آیا این بیست تز می تواند مبنای خوبی برای بحث های متقابل گروهی و حتی بین کشوری در مورد خویشاوندی اصلی و بینش جنسیتی مناسب برای اشتراک در جنبش جنبش ها باشد، قابل قبول یا توهم است؟
حرکت به جلو، تمایل به داشتن روابط نژادی، قومی، ملی و مذهبی منطبق با ارزشهای غالب رشد مجدد مستلزم آن است که اثرات منفی تاریخی و معاصر ساختارهای نژادپرستانه، استعماری، و غیره متعصبانه و سیاستها و عملکردهای نئولیبرالی را بر کشورها و جوامع، بهویژه اصلاح کنیم. در جنوب جهانی به دنبال آن، بیست پایان نامه تاکید می کنند که نهادهای فرهنگی مشارکتی جدید باید اطمینان حاصل کنند که هیچ فرد یا گروهی – چه بر اساس نژاد، قومیت، ملیت، زبان، مذهب، یا هر هویت اجتماعی فرهنگی دیگری – بر دیگران تسلط نداشته باشد. و اینکه نهادهای فرهنگی و اجتماعی آینده باید فضا و منابعی را برای مردم فراهم کنند تا هویت فرهنگی/اجتماعی خود را به نحوی که مطابق با آزادی و کرامت دیگران انتخاب کنند، ابراز کنند.
بیست تز نیز پیشنهاد می کند که روابط فرهنگی و اجتماعی شایسته باید به صراحت تشخیص دهد که همه مردم سزاوار مدیریت خود، برابری، همبستگی و آزادی هستند، حتی در حالی که جامعه نیز از همه حق افراد برای وابستگی آزادانه و برخورداری از تنوع محافظت می کند. همچنین، برای پایان دادن به واقعیت و حتی ترس از سرکوب نژادی، کاست، مذهبی یا ملی، بیست پایان نامه پیشنهاد می کند که روابط شایسته فرهنگی و اجتماعی باید دسترسی تضمین شده همه جوامع فرهنگی را به ابزارهایی برای حفظ تمامیت فرهنگی خود بدون موانع خروج آزاد فراهم کند. از همه جوامع فرهنگی از جمله ملت ها و بدون موانع غیر فرهنگی خودسرانه برای ورود آزاد. بنابراین این سوال دوباره مطرح میشود که آیا این بیست پیشنهاد در رابطه با روابط جامعه فرهنگی میتواند مبنایی برای بحث رویایی در راستای طیف وسیعی از پروژهها، سازمانها و جنبشها در مسیر ایجاد چشمانداز و استراتژی مشترک باشد که بتواند پایداری کند. حرکتی از حرکات؟
در ادامه، بیست پایان نامه برای روابط بینالملل برای ارزشگذاری مردم در همه کشورها و همبستگی با مبارزات عادلانه آنها برای زندگی شایسته پیشنهاد میشود. این تزها پیشنهاد میکنند که هیچ ملت یا منطقه جغرافیایی نباید برتر از دیگران باشد و تا زمانی که این امر محقق نشد، باید با تلاش برای پایان دادن به تبعیت ملتها در همه اشکال آن، به سمت آن نتیجه حرکت کرد و در عین حال تفاوتهای باقیمانده را نیز کاهش داد و در نهایت حذف کرد. در ثروت جمعی آیا این پیشنهادها برای روابط بینالملل با اهداف توسعهزدایی برای جهانیسازی انترناسیونالیستی عادلانه به جای جهانیسازی شرکتهای استثمارگرانه سازگار نیست؟ از این رو، آیا همه شرکتکنندگان بالقوه در یک جنبش جنبشها نمیخواهند تفاوتهای اقتصادی در ثروت نسبی کشورها را کاهش دهند، از الگوهای فرهنگی و اجتماعی داخلی هر کشور محافظت کنند، و در هم تنیدگی بینالمللی آنطور که مردم میخواهند تسهیل کنند، از جمله اجرای غرامتها و مبادلات بینالمللی و کمک های متقابل و همچنین بازتعریف مرزها با این اهداف زیاد؟ و بنابراین آیا این بیست طرح پیشنهادی برای روابط بینالملل، محل شروع مثمر ثمری برای گفتگوی متقابل گروهی و بینالمللی که به دنبال دیدگاه مشترک بینالمللی برای جنبش جنبشها است، نخواهد بود؟
در مورد سیاست چطور؟ این بیست تز پیشنهاد می کند که برای از بین بردن نخبه گرایی و سلطه سیاسی، نهادهای سیاسی جدید باید سازوکارهای شفافی را برای انجام و ارزیابی تصمیمات سیاسی ایجاد کنند و به همه شهروندان گفته های سیاسی خود مدیریت متناسب با تأثیرات بر آنها را منتقل کنند. این تزها پیشنهاد میکنند که نهادهای سیاسی آزادیبخش باید شامل مجامع، شوراها، یا کمونهای مردمی (و فدراسیونهایی از آنها) باشند که مردم بتوانند نظرات خود را به وسیله آنها بیان کنند. نهادهای سیاسی باید آموزش عمومی پیشرفته ارائه دهند تا دیدگاه های مردم به خوبی شکل گرفته و به وضوح بیان شود. نهادهای سیاسی باید مشارکت مستقیم در سیاست عمومی یا در مواقعی که این امکان وجود ندارد، نمایندگی و تفویض اختیار مجدد که از الگوریتم های رای گیری فراگیر استفاده می کند، ارائه دهند.
بعلاوه، برای تضمین آزادی هر فرد منطبق با آزادی برای همه مردم و به نفع همه مردم و در عین حال حفاظت و حتی پیشبرد تنوع، این بیست تز پیشنهاد می کند که نهادهای سیاسی باید آزادی بیان، نوشتن، عبادت، تجمع و سازماندهی احزاب سیاسی را تضمین کنند. . به طور مشابه و علاوه بر این، برای اطمینان از تنوع و توسعه مستمر، بیست تز پیشنهاد میکند که نهادهای سیاسی باید از مخالفتها استقبال، تسهیل و حمایت کنند و به افراد و گروهها تضمین کنند که اهداف خود را در راستای عدم تداخل با حقوق مشابه برای دیگران دنبال کنند. در رابطه با تخلفات، برای دستیابی به عدالت و ارتقای توانبخشی، بیست پایان نامه پیشنهاد می کند که نهادهای سیاسی باید همبستگی را تقویت کنند و ابزاری فراگیر برای داوری عادلانه، صلح آمیز و سازنده در مورد اختلافات و نقض هنجارهای توافق شده ارائه دهند. و بنابراین در اینجا دوباره این سؤال مطرح می شود که آیا همه اینها که به درستی توسط شرکت کنندگان مختلف در گفتگوی گسترده اصلاح شده، اصلاح شده و بهبود یافته است، با آرزوهای توسعه زدایی برای ادامه بحث سیاسی رویایی که به دنبال جنبشی از جنبش است، سازگار نیست؟
با بازگشت به جایی که رشد زدایی آغاز شد، نه تنها برای رهایی، بلکه به معنای واقعی کلمه برای بقای انسان، این بیست پایان نامه فراخوان جهانی را منعکس میکند که برای داشتن روابط زیستمحیطی شایسته، جوامع باید شیوههای اکولوژیکی مشارکتی جدیدی را اجرا کنند که قبل از هر چیز تضمین میکند که جوامع متوقف میشوند و کاهش منابع ناپایدار را معکوس میکنند. ، تخریب محیط زیست، تغییرات آب و هوا و سایر روندهای مختل کننده اکوسیستم. برای چنین اهدافی، بیست تز پیشنهاد میکنند که روابط اکولوژیکی جدید نه تنها پایان استفاده از سوختهای فسیلی را تسهیل میکند، بلکه یک بازسازی زیستمحیطی جامعه را تسهیل میکند که هزینهها و منافع کامل اکولوژیکی و اجتماعی و شخصی را نیز شامل میشود. و انتخابهای بلندمدت اقتصادی و اجتماعی، بهگونهای که جمعیتهای آینده بتوانند به طور معقولی برای خود در مورد سطوح تولید و مصرف، مدت ترجیحی کار، درجات خوداتکایی جمعی، شیوههای استفاده و برداشت انرژی، وسایل مراقبت، هنجارهای آلودگی تصمیم بگیرند. سیاستهای آب و هوا، شیوههای حفاظت، انتخابهای مصرف، و سایر انتخابهای سیاستگذاری آینده، همه با توجه به پیامدهای کامل آنها.
این بیست پایان نامه علاوه بر این پیشنهاد می کند که هنجارها و شیوه های جدید زیست محیطی باید آگاهی از ارتباط زیست محیطی، مسئولیت و دوجانبه را تقویت کند تا شهروندان آینده اصل احتیاط زیست محیطی را درک کرده و به آنها احترام بگذارند و به خوبی آماده تصمیم گیری در مورد سیاست هایی در مورد موضوعاتی مانند حقوق حیوانات یا گیاهخواری باشند. فراتر از پایداری و بار دیگر، آیا همه اینها کاملاً با آرزوهای توسعه رشد سازگار نیست؟ در واقع، آیا این پیشنهادات طرح کلی خوبی برای بحث در مورد دیدگاه مشترک برای جنبشی از جنبشها از جمله بهویژه توسعهزدایی ارائه نمیکنند؟
در مجموع، برای جامعه نوشته بزرگی است، اکثر و شاید حتی همه طرفداران رشد مجدد، احترام متقابل و تحقق کیفی را جشن می گیرند و می خواهند همه ابعاد زندگی ایجاد همبستگی و کمک متقابل انسانی کند، و البته نه برای بزرگنمایی تعداد کمی. رشد زدایی در همان درجه معمولاً سلسله مراتب طبقاتی، نژادی، جنسیتی و سیاسی را رد می کند و در عوض میل به روابط جدید اقتصادی، خویشاوندی، فرهنگی، سیاسی، بین المللی و زیست محیطی دارد که همه شهروندان را به مشارکت سازنده در زندگی روزمره با نفوذ مناسب و مسئولیت های عادلانه ترغیب می کند. فواید. و از آنجایی که همه اینها با بیست تز همخوانی و اساسی است، آیا این بیست تز می تواند به عنوان طرح کلی برای بحث بیشتر در مورد اینکه رشد اقتصادی در آن مشارکت می کند و به نوبه خود غنی می کند، مانند فمینیسم، اقتصاد همبستگی، کار، انترناسیونالیسم، قابل قبول یا توهم است. و همه شرکت کنندگان بالقوه دیگر در یک جنبش منعطف یکپارچه از جنبش ها؟
یکی ممکن است پاسخ دهد، شاید، شاید - اما پس چه؟ گفتگوها در مورد چنین موضوعاتی برای چندین دهه، حتی برای قرن ها اتفاق افتاده است. چرا این زمان متفاوت خواهد بود؟ تفاوت این است که این بار هدف فقط پرورش خود یا لذت بردن از موضوع جالب با چند نفر دیگر نیست. این بار هدف، بحث گسترده و فراگیر و دائماً به روز شده در مورد چشمانداز و استراتژی توسط گروهها، پروژهها، و جنبشهای مختلف، هم در داخل، هم در بین اعضای خود، بلکه از نظر ظاهری در سراسر موضوعات، کانونها و حتی کشورهاست. این بار هدف بحث با قصد است. و این بار شکست خوردن ممنوع است.
خوب، ممکن است یکی پاسخ دهد، بله، اما آیا قبلاً هم گفته نشده است؟ مطمئناً حداقل تا حدی دارد. اما این دلیلی برای ادامه ندادن و گسترش بسیار زیاد تلاش در حال حاضر نیست. ایده این است که میزانی از وحدت را بر اساس چشم انداز اصلی و استراتژی مشترک نه تنها در یک منطقه و کشور متمرکز، بلکه در بین مناطق و کشورها متمرکز کنیم.
هنوز ممکن است کسی بپرسد، اما چگونه چشم انداز مشترک را به واقعیت مشترک تبدیل کنیم؟ آیا همکاری قابل توجه هدایت شده با کمک متقابل برای یک حرکت واقعی جنبش ها، نه تنها به چشم انداز مشترک غنی شده، بلکه به استراتژی مشترک غنی شده نیز نیاز ندارد؟ بله، البته که خواهد شد. بنابراین بررسی ما از بیست پایان نامه باید برای بحث در مورد استراتژی ادامه یابد.
قسمت دوم در ادامه
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
من نمی توانم با اکثر یا همه موارد بالا مخالفت کنم. اما شاید برخی یا بسیاری از افراد در این موزاییک وسیع نیات کنشگران کمی احتیاط کنند که ممکن است به عنوان پارکن به عنوان بیست تز به عنوان قاچاقی در زیر دماغشان تشخیص دهند. من شخصاً این ایده را دوست دارم، اما ممکن است آنها نتوانند.
شاید آلبرت باید توسط اندرویسم آموزش ببیند. سنت اندرو که حقیقت را به مردم می گوید.
https://youtu.be/h-jwkMEGHG8?si=GC5eH2dKPtacfW7h
آیا اندرویسم چیز دیگری می گوید، برعکس، وحدت چپ یک رویای لوله است؟ یا آیا او در واقع همان چیزی است که آلبرت می گوید، وحدت در تنوع و تفاوت ممکن است، همه اینها به سبک شخصی او باشد؟ شش از یک نیم دوجین دیگر؟ لعنتی
اگه بدونم اشکال داره تعجب می کنم که آیا او چیزی را امضا کرده است و اگر نه چرا نه؟ من یک degwrother را می شناسم که دارد اما مؤسسه ای که او با آن همکاری می کند یا هر چیز دیگری ندارد. تعجب می کنم که چه معنایی دارد؟ احتمالا هیچی. هر کدوم به خودشون اما آیا نکته این نیست که هر کدام به خودشان مربوط میشوند، اما در مورد دیگران نیز همینطور است؟
به هر حال. شاید با ملحق شدن موسسه هلن ماسک و آینده زندگی همه چیز رو به جلو باشد. باشه شاید نه
پیوستن یا عدم عضویت؟ تقریباً به همان اندازه سخت است که در رفراندوم در مورد «صدای بومی» رای آری یا نه. با میانهروها یا خیر با GSTهای سیاهپوست در میان دیگر بومیان رادیکال... و متأسفانه، نژادپرستان. جهنم خونین چرا همه چیز اینقدر سخت و خراب است
بهتره منتظر قسمت 2 باشم