منبع: سیاست نوین
طبقه کارگر قرن بیست و یکم طبقه ای در حال شکل گیری است، همانطور که در جهانی که سرمایه داری به تازگی جهانی شده است انتظار می رود. در عین حال، خود مارکس مدتها پیش، در صحبت از توسعه طبقات در انگلستان، جایی که آنها «بهطور کلاسیکترین توسعه یافتهاند» به ما یادآوری کرد که «اما حتی در اینجا، این مفصل بندی طبقاتی به شکل خالص ظاهر نمیشود».1 کار کلاسالبته، بسیار گسترده تر از کسانی است که در هر زمان مشغول به کار هستند. تنها تکیه بر ارقام نیروی کار، جنبه های مهم زندگی گسترده طبقه کارگر، از جمله بازتولید آن، را پنهان می کند. با این وجود، افراد شاغل و خارج از کار هسته طبقه کارگر را تشکیل می دهند که زمانی به عنوان یک حوزه مردانه دیده می شد، اما امروز تقریباً نیمی از آنها را زنان تشکیل می دهند. علاوه بر این، محدودیتهای فضایی و تحقیقاتی هر دو حکم میکند که این مقاله بر بخشهای شاغل و نزدیک به استخدام این طبقه جهانی تمرکز کند. با در نظر گرفتن این هشدارها، ابتدا به رشد نیروی کار طبقه کارگر جهانی در قرن بیست و یکم نگاه می کنیم.
نیروهای محرکه معاصر پشت این پویایی، جهانی شدن نابرابر سرمایه داری به طور کلی با ظهور همزمان شرکت های چند ملیتی پس از جنگ جهانی دوم بوده است. کاهش نرخ سود که در اواخر دهه 1960 آغاز شد، سرمایه را فراتر از مرزهای قدیمی خود سوق داد و بحران های مکرر ایجاد کرد. باز شدن اقتصادهای «کمونیستی» بوروکراتیک سابق به روی سرمایه داری. و اخیراً، تعمیق زنجیره های ارزش جهانی (GVC). آخرین موارد ذکر شده برای مدتی در حال توسعه بوده اند، اما در چند دهه اخیر با کشاندن تکالیف بدون دستمزد سابق تولید مثل، تولید کالاهای کوچک و زنجیره های تامین داخلی از قبل موجود، رشد و تغییر اقتصادی را در بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه شکل داده اند. زنجیره های تولید ارزش سرمایه چند ملیتی این امر برخی از صنایع و مشاغل را در اقتصادهای توسعه یافته جابجا کرده است، اما بیشتر منجر به گسترش به مناطق جدید شده است. بنابراین، برای مثال، اگرچه سهم تولید جهانی در کشورهای توسعهیافته کاهش یافته است، اما هم ایالات متحده و هم اتحادیه اروپا امروز ارزش افزوده بیشتری نسبت به بیست یا سی سال پیش تولید میکنند.
رشد نیروی کار
بر اساس گزارش سازمان بین المللی کار (ILO)، نیروی کار جهان از سال 25 تا 2000 2019 درصد رشد داشته است. همچنین افرادی که برای درآمد «شاغل» بودند از 2.6 میلیارد به 3.3 میلیارد در دو دهه اول قرن بیست و یکم افزایش یافتند. به میزان 25 درصد 53 درصد از افراد «شاغل» از نظر سازمان بینالمللی کار، حقوقبگیر بودند که این رقم در سال 43، 1996 درصد بود. 34 درصد کارگران «حساب شخصی» محسوب می شدند که این رقم در سال 31 1996 درصد بود. 11 درصد کارگران «خانواده مشارکت کننده» که نسبت به 23 درصد در سال 1996 کاهش یافته است. و 2 درصد کارفرمایان، از 3.4 درصد در آن سال کاهش یافته است.2
بدیهی است که حتی همه غیر کارفرمایان در این تعداد ILO طبقه کارگر نیستند. بسیاری از آنها متخصصان حقوق بگیر یا مدیرانی از انواع مختلف هستند، برخی دیگر صاحب مشاغل کوچک، فروشندگان خیابانی و غیره هستند. در اینجا این احتمال وجود دارد که حدود دو سوم یا کمی بیش از 2 میلیارد نفر از افرادی که توسط سازمان بین المللی کار استخدام شده اند، طبقه کارگر باشند. با این حال، این کارگران شاغل طبقه کارگر فقط در بخش های دستمزد و حقوق نیستند. بسیاری از کسانی که کارگران «حساب خود» یا خوداشتغال تلقی میشوند، و همچنین کارگران «خانواده مشارکتکننده»، در واقع از طریق زنجیرههای عرضه و ارزش داخلی و جهانی گسترش یافته و عمیقتر درگیر رابطه استخدامی سرمایه-کار هستند. برای مدتی مشخصه رشد سرمایه داری بوده اند. کارگران "حساب شخصی" یا خوداشتغال اغلب به اشتباه توسط کارفرمایان طبقه بندی می شوند تا از مالیات، مزایا و مسئولیت این کارگران طفره بروند. زنان به مراتب بیشتر از مردان به طور غیررسمی شاغل هستند.
با این حال، این غیررسمی یک تعریف قانونی از کارگران خارج از اکثر اشکال مقررات دولتی استخدام است. با این تعریف، اکثر کارگران در زمان مارکس «غیررسمی» بودند. همانطور که اورسولا هوز در مورد اشکال مختلف کار بدون مزد بازتولید یا ارائه خدمات فردی «غیرمولد» (با ارزش اضافی) می گوید، «تاریخ سرمایه داری را می توان به طور تلفیقی به عنوان تاریخ دگرگونی پویا هر یک از این نوع کار در نظر گرفت. به دیگری، با (همانطور که مارکس پیشبینی کرد) اثر کلی راندن نسبت بالاتر و بالاتری از کار انسانی به مقوله «مولد» که توسط سرمایهداران نظم مییابد و برای آنها ارزش تولید میکند.»3
بنابراین، بانک جهانی خاطرنشان می کند که کارگران «مستقر در خانه»، که به طور نامتناسبی زن هستند، بخش قابل توجهی از انتهای پایین زنجیره ارزش (تامین) شرکت های جهانی را تشکیل می دهند. علاوه بر این، مطالعات درباره تأثیر این زنجیرههای تأمین نشان میدهد که مشارکت عظیم کارگران بخش «غیررسمی» طبقهبندی شده به عنوان کارمندان «حساب شخصی» یا «خانواده مشارکتکننده» در آسیای جنوبی، آفریقا و در سراسر جهان در حال توسعه معمولاً در GVC ها4
این زنجیرههای تامین تحت سلطه شرکتها فقط اقتصادهای در حال توسعه را به شرکتهای چند ملیتی متصل نمیکنند. آنها اقتصاد محلی و نیروی کار را بر اساس نیازهای شرکت پیکربندی مجدد می کنند. حتی اگر اکثر کارگران در یک کشور مستقیماً به یک زنجیره ارزش شرکتی متصل نباشند، سطوح غیر رسمی، دستمزدها، سرعت کار و تعادل جنسیتی برای اکثر کارگران توسط پویایی و سرعت "فقط-" چند ملیتی تعیین می شود. GVCهای به موقع همانطور که باتاچاریا و کسار اشاره میکنند، رشد تولید سرمایهداری در هند بخش غیررسمی را افزایش داده است، زیرا تامین آن از تولیدکنندگان کالاهای کوچک سابق و سر و کار داشتن با کارگران خانگی ارزانتر است، جایی که زنان هم کار (ضعیف) دستمزد و هم بدون دستمزد را تامین میکنند. کار تولید مثل که هزینه هر کارگر را کاهش می دهد. چنین اشتغال غیررسمی به دور از «پیش سرمایهداری»، محصول جهانی شدن سرمایهداری است.5
GVCها از حدود 45 درصد تجارت جهانی در اواسط دهه 1990 به تقریباً 55 درصد در سال 2008 رشد کردند، قبل از اینکه تا حدودی به حدود نصف کاهش یافت.6 در نتیجه، بخشهایی که سریعترین رشد را داشتهاند، بخشهایی بودهاند که با زیرساختها و عملیات این GVCها مرتبط هستند. بر اساس تخمین های سازمان بین المللی کار، اشتغال در حمل و نقل و ارتباطات 83 درصد و در ساخت و ساز 118 درصد در دو دهه اول قرن بیست و یکم، سریعتر از هر بخش عمده دیگری رشد کرده است. از نظر اشتغال مستقیم، این بخش ها عمدتاً از کارگران مرد تشکیل شده اند. با این وجود، یک نتیجه مهم از رشد GVCها افزایش زنان بوده است، از 40 درصد نیروی کار شاغل در سال 2000 به تقریباً نیمی (49 درصد) در سال 2019، در حالی که در تولید وابسته به این زنجیره های ارزش، زنان از 41 افزایش یافته است. تا سال 44 به 2019 درصد برسد.7
علاوه بر این، به گفته هاوز، از طریق کالایی شدن فزاینده خدمات عمومی و کار بدون دستمزد قبلی بازتولید اجتماعی، کارگران بیشتری نیز به «داخل گره» روابط اجتماعی تولید سرمایه کشیده شده اند. سازمان سرمایه داری خدماتی که قبلاً توسط دولت برای دستمزد یا در خانه یا جامعه بدون مزد انجام می شد. تعداد نامتناسبی از این کارگران را زنان تشکیل میدهند که دو سوم کارگران آموزش، مراقبتهای بهداشتی و خدمات اجتماعی در سطح جهان را تشکیل میدهند.8 نشانه این روند افزایش سریع «خدمات بازار» است، از 20 درصد اشتغال در تعریف ILO در سال 1991 به 31 درصد در سال 2018. دیگری کاهش «سرمایه عمومی» و دارایی ها به عنوان سهمی از ثروت ملی در همه کشورهای صنعتی پیشرو به کمتر از 10 درصد برای بیشتر.9
هنگامی که به ترکیب مجدد طبقه کارگر در کشورهای توسعه یافته نگاه می کنیم، معمول است که به افزایش خدمات و کاهش تولید کالا اشاره کنیم، با فرض اینکه این امر به کاهش طبقه کارگر منجر شود. در واقع، مرز بین این دو تا حد زیادی مبهم است از چگونگی ایجاد ارزش توسط طبقه کارگر جهانی در سرمایه داری معاصر. تولید خدمات نیز به طور فزایندهای تحت تسلط شرکتهای غولپیکر و درگیر در GVC است، به طوری که سهم آن از تجارت ارزش افزوده از 31 درصد در سال 1980 به 43 درصد تا سال 2009 افزایش یافته است. مهم است که در نظر داشته باشیم که تولید کالا برای تأمین کالا ضروری است. خدمات و بالعکس هیچ خدماتی بدون «چیز» انجام نمی شود و هیچ کالایی بدون ورودی «خدمات» تولید نمی شود. کار درگیر در هر دو به معنای تولید ارزش اضافی است. ارزش مصرف کالایی که تولید می کند در درجه دوم اهمیت قرار دارد. در حالی که اشتغال بخش خدمات جهانی در دو دهه اول قرن بیست و یکم 61 درصد رشد داشته است، نیروی کار صنعتی بین المللی تا 40 درصد افزایش یافته است.10 این تفاوت نسبی در رشد تا حدی به دلیل افزایش مداوم بهرهوری در تولید جهانی با سرعتی سریعتر از کل اقتصاد جهانی است، نه کاهش تولید صنعتی.
در واقع، حتی در این دوره با رشد آهسته تر، ارزش افزوده تولیدی در سراسر جهان، به دور از ناپدید شدن، 123 درصد به دلار فعلی یا تقریباً نصف آن به صورت واقعی، از سال 2000 تا 2019 رشد کرد. در مجموع، برخلاف تصور "پست" در جهان صنعتی، نیروی کار تولیدی از 393 میلیون در سال 2000 به 460 میلیون در سال 2019 افزایش یافت، در حالی که نیروی کار صنعتی (تولید، ساخت و ساز و معدن) از 536 میلیون به 755 میلیون نفر در این دوره افزایش یافت. این شامل کارگران حمل و نقل، ارتباطات و تاسیسات نمیشود که برای تولید کالا نیز ضروری هستند و تا سال 226 2019 میلیون کارگر دیگر را تشکیل میدهند که این رقم در دو دهه قبل از آن 116 میلیون نفر بود. این «هسته» صنعتی روی هم 41 درصد از نیروی کار غیرکشاورزی جهان را تا سال 2019 تشکیل میداد.11 به عبارت دیگر، کارگران صنعتی جهان، به عاریت یک عبارت، هسته عظیم تولید ارزش و جمعیت شاغل باقی می مانند. با این حال، توزیع جهانی آنها تغییر کرده است.
پراکندگی جغرافیایی و نابرابری
رشد تولید جهان و بنابراین نیروی کار طبقه کارگر آن به طور مساوی در سراسر جهان پخش نشد. در حالی که کشورهای توسعه یافته همچنان بیشترین سهم از ارزش افزوده تولید (MVA) را تولید می کنند، کشورهای در حال توسعه سهم خود را از 18 درصد در سال 1990 به حدود 40 درصد در سال 2019 افزایش داده اند، در حالی که کشورهای صنعتی از 79 درصد به 55 درصد کاهش یافته اند. آن دوره سهم اتحادیه اروپا از 33 درصد تولید جهانی MVA در سال 1990 به 22 درصد در سال 2018 کاهش یافت، در حالی که سهم آسیا از 24 درصد به 37 درصد در این دوره افزایش یافت. چین به تنهایی از حدود 5 درصد تولید جهانی MVA در سال 2000 به 20 درصد در سال 2018 رسیده است. اخیراً، بیشتر سهم آسیایی از MVA افزایش یافته است که تنها به چهار کشور: چین، هند، اندونزی و جمهوری کره اختصاص دارد. اشتغال نیز از همین روست و سهم کشورهای صنعتی از مشاغل تولیدی از 30 درصد در سال 1991 به 18 درصد در سال 2018 کاهش یافت.12 در قرن بیست و یکم، رشد کار «غیررسمی»، کار تولید کالا، و نقش فزاینده زنان در هر دو، عمدتاً در کشورهای در حال توسعه رخ داده است.
در عین حال، جابجایی و سلب مالکیت اقتصادی، سیاسی و جنگی، جمعیت مهاجر بین المللی رو به رشدی را ایجاد کرده است. تعداد افرادی که در خارج از کشور خود زندگی می کنند از 173,588,441 در سال 2000 به 271,642,105 تا سال 2019 افزایش یافته است که افزایش 57 درصدی را نشان می دهد. اکثر این مهاجران در سن کار بودند و 48 درصد یعنی تقریبا نیمی از آنها زن بودند. حدود 111 میلیون نفر توسط سازمان بین المللی مهاجرت به عنوان کارگران مهاجر در سال 2017 طبقه بندی شدند و حواله های 689 میلیارد دلاری را در سال 2018 به کشور خود بازگرداندند.13 حداقل نیم میلیارد نفر این حواله ها را دریافت می کنند که به طور قابل توجهی به بازتولید اجتماعی طبقه کارگر جهانی کمک می کند و در نتیجه هزینه های نیروی کار را برای سرمایه بین المللی کاهش می دهد. همانطور که فرگوسن و مکنالی اشاره کردهاند، از دست دادن نقش نیروی کار مهاجر «فرایندهای بینالمللی سلب مالکیت و انباشت اولیه را از دست میدهد، که در میان چیزهای دیگر، باعث ایجاد ذخایر جهانی نیروی کار که جنبشهای فرامرزی در قلب تولید و بازتولید جهانی سرمایه و کار قرار دارند.» بنابراین، 111 میلیون کارگر دیگر به ارقام ثابت ILO در مورد اشتغال، و فرآیند تشکیل طبقات، به ویژه در مراکز مهم تولید مانند ایالات متحده، اروپا و خاورمیانه، وارد و خارج می شوند.14
سرمایه در کل با تغییرات جغرافیایی، پیشرفتهای تکنولوژیکی، سازماندهی مجدد تولید و فرآیند کار و حتی بحرانهای کل سیستم بسیار خوب عمل کرده است. به طور کلی، در اکثر اقتصادهای توسعه یافته و در حال توسعه، چه دستمزدهای واقعی کاهش یابند، چه افزایش یافته است سهم درآمد نیروی کار در تولید ناخالص داخلی از اواسط دهه 1970 با برخی فراز و نشیب ها تا سال 2019 کاهش یافت. بنابراین، سرمایه افزایش یافت. به عنوان نشانه ای از این موضوع، سهم درآمد ملی 10 درصد بالا افزایش یافت، در حالی که 50 درصد پایین در همه اقتصادهای بزرگ کاهش یافت.15 علیرغم ادعای کاهش آن که عمدتاً با دستکاری در تعریف فقر حاصل شده است، فقر یکی از ویژگی های اصلی نیروی کار در کشورهای در حال توسعه است. حتی در اروپا، زمانی که اوج دولت رفاه بود، نظریهپرداز سوسیال دموکرات ولفگانگ استریک خاطرنشان میکند: «آنچه در ادامه میآید، مسیر سیاست اجتماعی اروپا را در Longue durée همانطور که از یک دولت رفاه فدرال سوسیال دمکراتیک پیش بینی شده به برنامه ای برای تعدیل رقابتی در بازارهای جهانی جهش یافته است.16 به طور خلاصه، طبقه کارگر در همه جا شکست خورده است.
بیشتر این نابرابری فزاینده به دلیل کاهش نسبی اتحادیه ها و متعاقب آن رکود دستمزدها در اقتصادهای توسعه یافته، افزایش مداوم بهره وری تولید در سراسر جهان، و ادغام فزاینده کارگران رسمی و غیررسمی کم دستمزد در کشورهای در حال توسعه بود. سیستم های تولید جهان این روندها به افزایش نرخ بهره برداری در همه جا کمک کرده است. همانطور که انور شیخ، اقتصاددان سیاسی استدلال می کند، «درجه کلی نابرابری درآمد در نهایت بر نسبت سود به دستمزد بستگی دارد، یعنی در مورد تقسیم ارزش افزوده"17 افزایش این نسبت برای سرمایه روشهای پیشرفتهای برای نظارت، اندازهگیری، کمیسازی و استانداردسازی کار بود که در نهایت بر کارگران در همه جا تأثیر گذاشت.
فناوری و کنترل نیروی کار
برای صدها میلیون کارگر در سراسر جهان، نیروی کار در درجه اول یک تلاش فیزیکی خسته کننده است که ظاهراً از رژیم فناوری پیشرفته اتوماسیون و مدیریت دیجیتال حذف شده است که کار را تشدید کرده است. مهم نیست که یک کارگر کجا یا چگونه استخدام می شود، سرعت و تلاش آنها توسط این اندازه گیری دیجیتالی و جهت گیری کار در سراسر راهروهای عظیم سرمایه "درست به موقع" که اکنون جهان را در بر گرفته است، هدایت می شود.
آنچه در دو دهه اخیر بیشتر در ماهیت کار تغییر کرده است درجه، نفوذ و کاربرد فناوری های دیجیتالی است که کار افراد و گروه ها را نظارت، کمیت، استانداردسازی، مدولارسازی، ردیابی و هدایت می کند.18 اینها بر اساس تلاش های تیلوریسم و تولید ناب برای کمی کردن، تکه تکه کردن، استانداردسازی و در نتیجه کنترل کار فردی و جمعی، صرف نظر از اینکه چه محصول یا خدماتی تولید می کند، ساخته شده اند، اما فراتر از آن هستند. دیجیتالی شدن بسیاری از فناوریهای مرتبط با کار به این معنی است که کار را میتوان اندازهگیری کرد و برخلاف دقیقهها و ثانیههای تیلور، کار را به نانوثانیهها تقسیم کرد و از حذف ساده «ضایعات» در تولید ناب از طریق «مدیریت بر اساس استرس» غایب بود. همچنین به این معنی است که هر جنبه ای از کار کمیت می شود. سادهسازی از طریق کمیسازی سرعت را امکانپذیر میکند و سرعت نیاز به کمیسازی دارد. استرس را می توان اندازه گیری کرد اما احساسات، اثرات آموزش حرفه ای یا مهارت های ضمنی همه کارگران را نمی توان اندازه گیری کرد.
همه اینها در مورد خدماتی است که قبلاً در قرن بیستم از خدمات خانگی و مشاغل انجام شده توسط بازرگانان محلی یا شرکتهای کوچک به ارائهدهندگان شرکتی تغییر یافته و سپس در امتداد خطوط ناب سازماندهی شده و اکنون به صورت دیجیتالی هدایت میشوند - از مراکز تماس گرفته تا هتلها و تعمیر و نگهداری ساختمان. اندازهگیریهای دیجیتالی امروزی برای کارهای حرفهای در زمینههایی مانند مراقبتهای بهداشتی و آموزش نیز اعمال میشود. دادهها از کارگران جمعآوری میشود و سپس در این زمینهها مانند یک کارخانه یا انبار، علیه آنها استفاده میشود. بنابراین، معلمان با نمرات دانشآموزان (که گفته میشود محصول معلم) در آزمونهای استاندارد مبتنی بر «دانش استاندارد» اندازهگیری میشوند، و آنها مجبور میشوند «تدریس کنند تا آزمایش کنند». در همین حال، پرستاران بیمارستان را میتوان با GPS ردیابی کرد و توسط سیستمهای پشتیبانی تصمیمگیری بالینی الگوریتمی که درمانهای استاندارد را توصیه میکنند، هدایت کرد. یا، در هر دو مورد، می توان آنها را با کارگران کمتر واجد شرایط و کم هزینه ای که وظایف استاندارد شده را انجام می دهند جایگزین کرد. از آنجایی که اینها اکثراً کارگران زن هستند که «کار عاطفی» را انجام می دهند، محتوای عاطفی شغل به عنوان رایگانی ناشناخته برای سرمایه تلقی می شود - جنبه بدون مزد کار بازتولید اجتماعی که در محل کار انجام می شود نه در خانه.19
آمازون به دلایل خوبی پراستنادترین نمونه از کارگران دیجیتالی است. مطالعهای که اخیراً روی یک مرکز انجام آمازون در کالیفرنیا انجام شد، زمینهای را که کارمندان در آن کار میکنند توضیح داد: «به منظور طراحی رقص باله بیرحمانهای که پس از کلیک مشتری روی «سفارش خود را برای تحویل روز بعد» در آمازون پرایم کلیک میکند، شرکت از اهرمهای خود استفاده میکند. توانایی الگوریتمی و فنی در شبکه عظیم ارتباطات و فناوری دیجیتال، امکانات انبار و ماشین آلات خود، زیرا نیروی کار خود را به صورت عددی در هماهنگی با تقاضای نوسان مصرف کننده بالا و پایین می کند. در امکانات یکسان در سراسر جهان، کار خود توسط اسکنرها و رایانههای دستی یا مچدار هدایت میشود که کارگران را به محصول صحیح ردیابی، زمان و راهنمایی میکنند. به کارگران اجازه داده می شود XNUMX دقیقه زمان «خاموش کار» تغییر کنند، یعنی زمانی که در حرکت نیستند. علاوه بر این، رباتهای Kiva که محصولات را نیز انتخاب میکنند، آنها را تحت فشار قرار میدهند.20 این نمونه اولیه کار در همه جا است مگر اینکه مقاومت کارگر آن را مهار کند.
بعد دیگری از فناوری محل کار امروزی به ندرت ذکر می شود: مانند خود نیروی کار جهانی، که در انبار آمازون چند نژادی و چند ملیتی است. همانطور که جهش بینالمللی زندگی سیاهپوستان مهم است در سال 2020 تأکید کرد، نژاد و نژادپرستی، در حالی که بهویژه در ایالات متحده ریشهدار است، در سرتاسر جهان و از دوران بردهداری و استعمار ریشهدار شده است. نژادپرستی در سرمایه داری نه تنها وسیله ای برای تفرقه انداختن طبقه کارگر، بلکه برای تحمیل وضعیت طبقه کارگر بر آن گروه های نژادی یا قومی است که «شانس های زندگی» آنها توسط موانع نژادی یا قومی محدود شده است. نیرویی در تشکیل طبقات است. از این رو آمریکایی های آفریقایی تبار به طور نامتناسبی طبقه کارگر و فقیر هستند. در حالی که سرمایه داری ممکن است نژادپرستی را از دوران برده داری و استعمار به ارث برده باشد، با این وجود برای نسل ها کار و کارگران را بر پایه های نژادی، قومی، جنسیتی و ملی نابرابر اختصاص داده است.21 مانند شیوه های مدیریتی به طور کلی، فناوری که کارگران را بر اساس شغل، رتبه، مهارت، نگرش و غیره طبقه بندی می کند، نشانه هایی از آن میراث را دارد.
هوش مصنوعی و الگوریتمها توسط انسانهایی برنامهریزی میشوند که در این زمینه تاریخی بزرگ شدهاند، افرادی که اغلب دارای بسیاری از مفروضات قدیمی و اغلب ناخودآگاه خود هستند و در عین حال از دادههای لزوماً مبتنی بر گذشته استفاده میکنند. همانطور که یک تحلیلگر می گوید: «گذشته مکانی بسیار نژادپرستانه است. و ما فقط داده هایی از گذشته برای آموزش هوش مصنوعی داریم.22 استدلال یک ریاضیدان در مورد نتایج نژادی برنامههای هوش مصنوعی که توسط پلیس برای «پیشبینی» مناطق با جرم و جنایت بالا استفاده میشود، در همه جنبههای زندگی کاربرد دارد: دادههای مغرضانه نژادی «یک حلقه بازخورد مخرب ایجاد میکند» که کلیشههای نژادی و در نتیجه تخصیص کارگران و نژادی را تقویت میکند. شانس های زندگی.»23
یکی از نمونههای ظالمانهتر، فناوری تشخیص چهره است که توسط کارفرمایان و ادارات پلیس استفاده میشود و معمولاً افراد تاریک را از یکدیگر متمایز نمیکند.24 به ندرت تصادفی است که اکثر کارگران کم دستمزد و کار زیاد در آن انبار آمازون کالیفرنیا سیاهپوست یا لاتین تبار باشند. به هر حال، نژادپرستی یکی از سلاحهای مبارزه طبقاتی سرمایه است که اکنون در فناوری آن گنجانده شده است. همین امر در مورد جنسیت و جنسیت نیز صدق می کند. برای مثال، سیستمهای تصمیمگیری حمایت بالینی که بر پرستاران تحمیل میشود، مبتنی بر مطالعات بالینی است که «به طور سیستماتیک زنان و اقلیتها را حذف میکند».25
کار و کنترل کریدورهای سرمایه
فناوری، الگوهای اشتغال، و جریان کالاها، خدمات و سرمایه که مشخصه تولید داخلی است و دنیای کار را شکل میدهد، به نوبه خود بر زیرساختهای مادی بینالمللی عمیقتر برای جابجایی محصولات و ارزش در سراسر جهان استوار است. این دالان های مادی سرمایه عمدتاً از جاده های آشنا، راه آهن، خطوط کشتیرانی، بنادر، خطوط لوله، فرودگاه ها و انبارهای سنتی تشکیل شده است. اما اکنون آنها شامل مجموعههای لجستیکی عظیم شهری از امکانات و نیروی کار، مایلها کابلهای فیبر نوری است که فقط از اواخر دهه 1990 بهطور گسترده مورد استفاده قرار گرفتهاند، مراکز دادهای که حتی در کاربردهای جدیدتر هستند، و انبارهایی که برای جابهجایی به جای ذخیرهسازی مجدد پیکربندی شدهاند و با فناوری تغییر شکل دادهاند. . این زیرساخت عمدتا تعبیه شده توسط کار میلیون ها کارگری که آن را ساخته و نگهداری می کنند ایجاد شده و به آن وابسته است. اگر تکنولوژی کنترلهایی را تحمیل کند، وابستگی زیرساختها به ورودیهای نیروی کار مستمر، کنترل بالقوه خود را برای کارگران فراهم میکند – توانایی کند کردن یا توقف حرکت بیامان سرمایه و در نتیجه، فرآیند انباشت.
مارکس حمل و نقل و ارتباطات را بخشی از تولید ارزش می دانست.26 بنابراین، دهها میلیون کارگر در سراسر جهان در این مخازن جاسازی شده سرمایه ثابت، و در کامیونها، قطارها، کشتیها، هواپیماها، ایستگاههای کابلی و مراکز داده که کالاها، دادهها و منابع مالی را در این زیرساخت جابهجا میکنند، هستند. کارگران تولیدی به اندازه کارگران کارخانه ها یا محل های ارائه خدمات. آنها مدارهای سرمایه را به کار می اندازند و بسیاری از سرعت چرخش مدارها را فراهم می کنند. تمام شده است و از طریق این مسیرهای حمل و نقل و ارتباطات، این مدارهای سرمایه با فرمول آشنای مارکس، M-C-M به حرکت در می آیند و به طور متوالی و همزمان میلیون ها بار در روز تکرار می شوند. سرعتی که این اتفاق می افتد سود بالقوه را تعیین می کند.27 و البته با توجه به رقابت جهانی، سرعت و تحویل "در زمان" به ویژگی های اصلی تولید و لجستیک معاصر تبدیل شده است.
این در مورد کسانی که در جابجایی داده ها، اطلاعات و پول کار می کنند به اندازه کسانی است که در جاده ها رانندگی می کنند، کشتی کانتینری را بخار می کنند، خط لوله را حفظ می کنند، یا در یک کارخانه کار می کنند، یعنی همه کارگرانی که در حال ادغام نیروی کار زنده هستند. قدرت با نیروی کار مرده انباشته برای تولید ارزش. هیچکدام از این زیرساختها، و نه تجهیزات سرمایهای که از آن عبور میکنند، بدون دست و ذهن کارگر زنده نمیشوند. حتی خودکارترین سیستم نیز نیاز به تعمیر و نگهداری مداوم دارد. به عنوان مثال، از اوایل سال 2020، 39 مرکز داده آمازون ظاهراً کاملاً خودکار در ایالات متحده و ایرلند، ده هزار کارگر را استخدام می کردند تا آنها را زمزمه کنند.28
آنچه «ابر» یا فضای سایبری نامیده میشود چیزی نیست جز مجموعه مواد گستردهای از کابلهای فیبر نوری، مراکز داده، فرستندهها و رایانهها. به عنوان یک نیویورک تایمز مقاله استدلال کرد: «مردم فکر میکنند که دادهها در فضای ابری هستند، اما اینطور نیست. در اقیانوس است.» در واقع، در و زیر زمین و همچنین زیر دریا، مسیرهایی را دنبال میکند که در اواسط قرن نوزدهم برای کابلهای تلگراف تعیین شده بود. کابل های فیبر نوری امروزی 95 درصد از ترافیک اینترنت را حمل می کنند. کل سیستم مواد متصل و قطعات آن بسیار آسیب پذیر هستند و شکستگی یا اختلالات مکرر است. 29
این سیستم توسط کارگران کشتی های کابلی، کسانی که در ایستگاه های کابلی در سراسر جهان هستند، کارگران شاغل در شرکت های مخابراتی ملی، و کسانی که در تعداد فزاینده ای از مراکز داده عظیمی هستند که به گفته جیمز بریدل، «مقادیر زیادی از گرمای هدر می رود و به مقادیر مربوط به خنک کننده نیاز دارد، از هکتار از سیستم های تهویه مطبوع.30 همه آنها به نوبه خود نیازمند نیروی انسانی برای اجرا هستند. در هر نقطه از این حرکت به ظاهر غیر مادی داده ها و پول، کارگرانی با انواع مختلف و مهارت های متفاوت وجود دارند که بدون آنها هیچ حرکتی وجود نخواهد داشت. دیجیتالی شدن بدون دستکاری انسان وجود ندارد.
در دورهای که سرمایهگذاری نسبتاً پایینی داشت، میلیاردها بیشماری برای توسعه و تعمیق این زیرساخت سرازیر شده است. پرایس واترهاوس کوپرز با نگاهی به مقیاس گستردهتر زیرساخت تخمین میزند که 1.7 تریلیون دلار توسط منابع خصوصی در زیرساختها از سال 2010 تا 2017 سرمایهگذاری شده است، در بخشی که سرمایهگذاری دولتی اغلب نقش اصلی را ایفا میکند.31 کابلهای جدید به طور منظم کشیده میشوند، بندرها و کانالها حفر یا لایروبی میشوند، ریلهای جدید بین قارهای تعبیه میشوند، فرودگاههای بیشتری ساخته میشوند و فرودگاههای قدیمی گسترش مییابند.32 به همان اندازه که این سرمایه گذاری های جدید بزرگ هستند، فقط هزینه اولیه و ورودی نیروی کار را نشان می دهند. همانطور که آخیل گوپتا در مورد بسیاری از پروژه های زیرساختی جدید در سراسر جهان استدلال می کند، "به محض اینکه پروژه تکمیل شد، و رسما اعلام شد که باز است، شروع به تعمیر می کند."33 یعنی نیروی کار «مرده» درگیر در زیرساخت ها مستلزم ورودی ثابت کار زنده در کل «زندگی» عملکردی آن است.
یکی از نیروهای اصلی این توسعه زیرساخت، طرح کمربند و جاده شی جین پینگ رئیس جمهور چین بوده است که در سال 2013 راه اندازی شد. این طرح عمدتاً از طریق وام، شبکه ای از بزرگراه های فوق العاده، خطوط ریلی (سه مورد از چین به اروپا)، بنادر و فرودگاه ها را تأمین مالی کرده است. که "به اقیانوس آرام، اقیانوس هند و اعماق آفریقا" و همچنین خاورمیانه و اروپا گسترش می یابد. تا سال 2015، چین 890 میلیارد دلار برای 900 پروژه کنار گذاشته بود.34 به گفته دانیل یرگین، تحلیلگر، تا سال 2019، "بر انرژی، زیرساخت ها، و حمل و نقل با سرمایه گذاری بالقوه کلی که حدود 1.4 تریلیون دلار تخمین زده می شود - مقیاسی که قبلاً دیده نشده بود" متمرکز شد.35 چنین سرمایهگذاریهایی به معنای استخدام تعداد زیادی کارگر در فضاهای وسیع آسیای مرکزی و جنوبی، خاورمیانه و آفریقا است که این پروژهها را به حیات میبخشند و با اقدام جمعی میتوانند آنها را نیز تعطیل کنند.
عصر شورش: طبقه یا انبوه؟
همه اینها در دورهای از آشفتگی اقتصادی و بحرانهای مکرر، بحران اقلیمی که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت و اخیراً همهگیری COVID-19 رخ داده است. هر یک از اینها به یک درجه یا دیگری در افزایش چشمگیر فعالیت اجتماعی، اعتصاب و بسیج توده ای در مخالفت با وضعیت موجود نقش داشته است.. تقریباً در همه جا، این اعتصابها، تظاهراتهای تودهای و بسیج ناشی از تغییرات اقتصادی، جابجایی و پریشانی است که گاه با جنگ تشدید میشود. اما آنها از این جهت سیاسی بوده اند که عمدتاً متوجه دولت ها و سیاست های نئولیبرالی و فساد همراه بوده اند که بر اکثریت مردم در سراسر جهان درد و رنج وارد کرده است. خیزش بینالمللی که با بهار عربی 2011 آغاز شد و در طول همهگیری کووید-19 در سال 2020 ادامه یافت و حتی شتاب گرفت، بسیار گستردهتر از آن است که در اینجا به تفصیل توضیح داده شود. بلکه سعی می کنم برخی از ویژگی های عمده آن و نقش طبقه کارگر در این خیزش عمومی را تحلیل کنم.
بر اساس تجزیه و تحلیل «ناآرامی های مدنی» در سال 2019 توسط شرکت ارزیابی ریسک Versisk Maplecroft، 47 کشور یا تقریباً یک چهارم کل کشورها، تنها در سال 2019 شاهد اختلالات مدنی عمده بوده اند. این شمارش نشان می دهد که این اعتراضات همه مناطق جهان به جز آمریکای شمالی را فرا گرفته است.36 با این حال، برخی از اقدامات مهم را در آمریکای شمالی از دست داد، از جمله چندین اعتصاب بزرگ، خیزش عظیم زندگی سیاهپوستان مهم است، و بسیج خیابانی و اعتصابهای تودهای جولای در پورتوریکو.37 به این «ناآرامیهای مدنی»، بسیجهای تودهای جدید و بسیار قابل مشاهده و تظاهراتهای جاری در سال 2020 در بلاروس، تایلند و خاور دور روسیه اضافه شد. اعتصابات گسترده در اندونزی؛ و همچنین افزایش زندگی سیاه پوستان مهم است در سراسر ایالات متحده و بسیاری از جهان.38
بسیاری از این بسیجها توسط دانشجویان یا فعالان با پیشینههای طبقاتی مختلف آغاز شدهاند، بنابراین این سؤال که افراد و سازمانهای طبقهی کارگر چه نقشی در همه این «ناآرامیهای مدنی» ایفا کردند، باید مورد توجه قرار گیرد.
دیوید مک نالی «بازگشت اعتصاب جمعی» را با جزئیات قابل توجهی تحلیل کرده است. او با نگاهی به اعتصابات گسترده از زمان رکود سال 2008، در سال 2020 می نویسد:
در طول دهه پس از رکود بزرگ، ما شاهد یک سری اعتصابات عمومی عظیم (گوادلوپ و مارتینیک، هند، برزیل، آفریقای جنوبی، کلمبیا، شیلی، الجزایر، سودان، کره جنوبی، فرانسه و بسیاری دیگر) و همچنین اعتصاب بودهایم. امواجی که به سرنگونی سران کشورها (تونس، مصر، پورتوریکو، سودان، لبنان، الجزایر، عراق) کمک کرده است.39
علاوه بر این، اعتصابات دسته جمعی در اندازه های مختلف در سراسر جهان وجود داشته است که اغلب با مسائل بازتولید اجتماعی مرتبط است، از جمله اعتصابات معلمان 2018-2019 در ایالات متحده. همانطور که مک نالی تأکید می کند، اعتصاب توده ای توسط جنبش زنان نیز پذیرفته شده است، به ویژه در اعتصابات بین المللی زنان که 50 کشور را در سال های 2017 و 2018 به نام «فمینیسم 99 درصد» در بر گرفت. او گزارش می دهد که برخی از اعتصابات جمعی در بحبوحه بسیج های گسترده تر در خیابان ها و میادین در سراسر جهان مانند هنگ کنگ، شیلی، تایلند، اوکراین، لبنان و عراق رخ داده است.40
این که کنش طبقه کارگر در مرکز خیزش بوده است را می توان در چند شکل کلی مشاهده کرد. موسسه اتحادیه های کارگری اروپا محاسبه می کند که بین سال های 2010 تا 2018، 64 اعتصاب عمومی در اتحادیه اروپا رخ داده است که تقریبا نیمی از آنها در یونان بوده است.41 به طور گسترده تر، ILO با نگاهی به تنها 56 کشور، تخمین می زند که بین سال های 44,000 تا 2010، 2019 توقف کار وجود داشته است که عمدتاً در بخش تولید بوده است. نویسنده ILO خاطرنشان می کند، با این حال، با توجه به محدودیت داده ها، تعداد حملات "می تواند بسیار بیشتر از 44,000 باشد."42 تنها در چین، بولتن کار چین حدود 6,694 اعتصاب بین سالهای 2015 تا 2017 در صنایع مختلف به ثبت رسیده است. لو چونسن تخمین می زند که 3,220 اعتصاب کارگران تولیدی در چین از سال 2011 تا مه 2019، علیرغم ماهیت نامطمئن کار، مهاجرت گسترده داخلی به شهرها و ممنوعیت اعتصابات توسط دولت.43 در اینجا نمونه ای واضح از ادغام کارگران مهاجر غیررسمی با نیروی کار رسمی و اقدامات بعدی آنها را می بینیم.
می دانیم که اتحادیه ها نقش مهمی در بسیاری از مبارزات اخیر داشتند، حتی در جایی که رهبران طبقه متوسط خود را در مقابل توده ها قرار می دادند. برای مثال، در بلاروس، مصاحبه ای در بی بی سی با یکی از رهبران اتحادیه نشان داد که او یکی از رهبران ارشد شورش بود. علاوه بر این، شرکتکنندگان گزارش میدهند که تظاهرات در حال گسترش به یک جنبش طبقه کارگر گستردهتر است که شامل بسیجهای گسترده محل کار است.44 در تحلیل دقیق بهار عربی، آناند گوپال خاطرنشان میکند که در حالی که کارگران اتحادیهای نقش کلیدی در اکثر شورشهای عربی داشتند، در مراحل اولیه خیزش سوریه، تودههای تکهتکهشده طبقهی کارگر ابتدا از شهرکهای حلبیآسا بیرون آمدند و «جنبش طبقه و طبقه کارگر متشکل از کارگران ناامن و نیمه شاغلی بود که به سادگی از قدرت ساختاری برای تهدید نخبگان سوری برخوردار نبودند.45
به عبارت دیگر، بسیاری از پایگاه توده ای سال 2011 هم از طبقه کارگر سازمان یافته و هم از کارگران غیررسمی در اکثر کشورهای عربی بود، که بسیاری از آنها، همانطور که در بالا دیدیم، در یک زمان به GVC چند ملیتی کشیده می شدند. سرمایه ای که در میادین نفتی، خطوط لوله، کانال سوئز، و در بسیاری از بنادر خاورمیانه و شمال آفریقا کار می کند. گوپال استدلال میکند که بیثباتی و اشتغال غیررسمی آنها به این معناست که قدرت کمی داشتند. با این حال، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، چنین کارگرانی خود را در محلههای خود و از طریق اتحادیههای کارگری ملی، انجمنهای غیررسمی کارگران، سازمانهای کارگران مهاجر و تعاونیها و همچنین در محلهای کار سازماندهی کردهاند تا مانند کارگران به خیابانها و میادین یورش ببرند. نسل ها46
ظاهر به ظاهر مختلط بسیاری از اعتصاب کنندگان و تظاهرکنندگان توده ای نیز نتیجه «پرولتاریزه شدن» افراد تحصیل کرده، مانند معلمان و پرستاران بود که مشاغلشان استاندارد شده و تحت مدیریت سخت گیرانه تری با فرآیندهایی که در بالا توضیح داده شد، بود. و همچنین نزول بسیاری از «هزارههای» تحصیل کرده به مشاغل طبقه کارگر. در اینجا خطوط طبقاتی مبهم به نظر می رسد، اما سرنوشت اجتماعی اکثریت این نسل و نسل بعدی آشکارا طبقه کارگر است. برخی از اینها در اعتصاب کارگران «سکوی»، یا کارگران تحویل و دیگر کارگران، که به تازگی به عنوان «ضروری» برای بازتولید اجتماعی در زمینه همهگیری کشف شدهاند، ظاهر میشوند، که احتمالاً این دگرگونی اجتماعی را تسریع خواهد کرد.
آنچه واضح به نظر می رسد این است که فارغ از اینکه دانشجویان نقش آغازگر داشتند یا نه، و حرفه ای ها و سیاستمداران طبقه متوسط نقش رهبری را برگزیدند، پایگاه توده ای اکثر شورش های دهه گذشته از نظر ترکیب طبقه کارگر بود و تا حد زیادی آنها از سلاح سنتی اعتصاب جمعی استفاده کرد. این موضوع چه آنها عضو اتحادیه بودند یا نه دارای شغل دائمی بودند، دقیقاً مانند تودههایی که رزا لوکزامبورگ در انقلاب 1905 روسیه تحلیل کرد، که اعتصابهایشان «تعدادی از متنوعترین اشکال عمل را نشان میدهد».47 تمام این دوره نمونه ای از خودفعالیت طبقه کارگر با مطالبات اقتصادی و سیاسی بوده است.
با این حال، هیچ کجا اعتصابات یا بسیج توده ای به دنبال قدرت سیاسی برای خود کارگران یا برنامه ای نزدیک به سوسیالیسم نبودند. در هیچ کجا طبقه کارگر یا طبقات مختلط در حال گذار برای چنین اهدافی سازماندهی نشده بودند. در برخی موارد، به نظر نمی رسید که رهبران قابل تشخیصی وجود داشته باشند. با این حال، شرکتکنندگان در «تعدادی از متنوعترین شکلهای عمل» و سازمانها، اغلب از طریق شبکههای فعال شده توسط رسانههای اجتماعی، سازماندهی شدند.
دشواری در تجزیه و تحلیل پتانسیل این دوران شورش با تأثیر نامشخص سه بحران سرمایه داری، و به ویژه تأثیر همه گیر، بر انواع صنایع و GVCها ترکیب می شود. چنین حدس و گمان برای مقاله دیگری است. مفیدترین درک از پتانسیل خیزش کنونی را مک نالی به بهترین شکل توصیف می کند، که می نویسد: «جنبش های اعتصابی جدید منادی دوره ای هستند. ترکیب مجدد فرهنگهای مقاومت مبارز طبقهی کارگر، همان خاکی که سیاست سوسیالیستی میتواند از آن رشد کند.»48 آیا این ترکیب مجدد به تولید یک خیزش عمومی طبقه کارگر کمک می کند که قابل پیش بینی نیست. اما همانطور که نماینده کارگران متحد الکتریکال، مارک مینستر می نویسد یادداشت های کار، خیزش طبقه کارگر اغلب در چارچوب تغییرات اجتماعی عمیق در کل جامعه اتفاق میافتد، مانند جابهجایی ناگهانی و گسترده اقتصادی، از دست دادن عمیق مشروعیت توسط نخبگان حاکم، یا بیثباتی سیاسی غیرعادی.»49 این دقیقاً وضعیتی را که کارگران در سراسر جهان با آن روبرو هستند توصیف می کند.
کیم مودی بنیانگذار بود یادداشت های کار و نویسنده چندین کتاب در زمینه کارگری و سیاسی از جمله در زمین جدید: چگونه سرمایه در حال تغییر شکل میدان نبرد جنگ طبقاتی است (Haymarket Books، 2017). او در حال حاضر یک محقق مدعو در دانشگاه وست مینستر لندن و عضو اتحادیه دانشگاه و کالج و اتحادیه ملی روزنامه نگاران است.
یادداشت
1. کارل مارکس، پایتخت: جلد سوم (پنگوئن، 1981)، 1025.
2. اداره بین المللی کار، اشتغال جهانی و چشم انداز اجتماعی: روندها 2020 (ILO، 2020)، 19; سازمان جهانی کار، "برآوردهای مدلسازی شده ILO: استخدام بر اساس بخش: سالانه"، نوامبر 2019، MBI_33_EN(2).xlsx; اداره بین المللی کار گزارش دستمزد جهانی 2008/09 (ILO، 2008)، 10.
3. اورسولا هووز، "بازتولید اجتماعی در سرمایه داری قرن بیست و یکم"، در لئو پانیچ و گرگ آلبو، ویرایش. ثبت سوسیالیست 2020 (لندن: The Merlin Press، 2019)، 169.
4. بانک جهانی، گزارش های 2020، 88; Snehashish Bhattacharya و Surbhi Kesar، "ناتوانی و توسعه: فرآیند تولید و کار در اقتصاد غیررسمی در هند"، بررسی اقتصاد سیاسی رادیکال (جلد 52، ش 3، 2020)، 387-408; کیت میگر، "کار در زنجیره: کارگران غیررسمی آفریقایی و زنجیره های ارزش جهانی" جنوب ارضی: مجله اقتصاد سیاسی (جلد 8، شماره 1-2، 2019)، 64-92; ILO، تعاملات بین سازمان های کارگری و کارگران در اقتصاد غیررسمی: مجموعه ای از عمل (ILO، 2-19)، 13-14.
5. باتاچاریا و کسار، «ناامنی»، 387-408.
6. بانک جهانی، گزارش های 2020، 19.
7. سازمان بین المللی کار، اشتغال جهانی، 19; ILO، «براوردهای مدلسازی شده ILO»، نوامبر 2019؛ باتاچاریا و کسار، «بینظمی»، 387-408; میگر، «کار در زنجیر»، 64-92.
8. اورسولا هووز، کار در اقتصاد دیجیتال: سایبرتاریات به دوران می رسد (مرور ماهانه، 2014)، 149-181; ILO، "تخمین مدل شده ILO."
9. آزمایشگاه نابرابری جهانی، گزارش نابرابری جهانی 2018، خلاصه اجرایی (آزمایشگاه نابرابری جهانی، 2017)، 11; ILO، اشتغال جهانی و چشم انداز اجتماعی – روندها 2019 (ILO، 2019)، 14.
10. بانک جهانی،اشتغال در صنعت (% از کل اشتغال) (تخمین مدل شده ILO)”؛ بانک جهانی، "استخدام در خدمات (% از کل اشتغال) (تخمین مدل شده ILO).
11. بانک جهانی،ارزش افزوده تولید (دلار فعلی آمریکا); بانک جهانی، توسعه جهانی، 27; یونیدو، گزارش توسعه صنعتی 2020 (سازمان توسعه صنعتی ملل متحد، 2019)، 150; ILO، "تخمین مدل شده ILO."
12. یونیدو، گزارش 2020، 144-149; BDI، تغییر قدرت جهانی, 11 نوامبر 2019،
13. سازمان بین المللی مهاجرت، گزارش مهاجرت جهانی 2020 (سازمان بین المللی مهاجرت، 2019)، 3، 21.
14. سوزان فرگوسن و دیوید مک نالی، «مهاجران مخاطره آمیز: جنسیت، نژاد و بازتولید اجتماعی طبقه کارگر جهانی»، در لئو پانیچ و گرگ آلبو، ویراستاران، ثبت سوسیالیست 2015 (مرلین چاپ، 2014)، 1، 3.
15. آنکتاد، گزارش تجارت و توسعه 2020 (کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد، 2020)، 6; آزمایشگاه جهانی نابرابری، گزارش های 2018، 5 8.
16. ولفگانگ استریک، «رجعت پیشرونده: دگردیسی سیاست اجتماعی اروپا،» بررسی چپ جدید (118، ژوئیه/آگوست 2019)، 117.
17. انور شیخ، سرمایه داری: رقابت، درگیری، بحران (آکسفورد، 2016)، 755، تأکید در اصل.
18. هاوس، اقتصاد دیجیتال، 94 96.
19. مؤسسه سلامت و سیاست اجتماعی-اقتصادی، مبانی اطلاعات بهداشتی (موسسه سلامت و سیاست اجتماعی-اقتصادی، 2009)، 4-7; لوئیس وینر، "Walkouts به نیروی کار ایالات متحده دستور زبان جدیدی برای مبارزه می آموزد." سیاست جدید (شماره 65، تابستان 2018)، 3-13; ویل جانسون، «تولید ناب» در Shawn Gude و Bhaskar Sunkara، ویرایشها، اقدام کلاسی: کتابچه راهنمای معلم فعال (بنیاد ژاکوبین، 2014)، 11-31; هاوس، اقتصاد دیجیتال، 34 41.
20. جیسون استرونا و الن ریس، "اتوماسیون و انبار مبتنی بر نظارت در داخل کالیفرنیای جنوبی،" در جیک علیمهمد-ویلسون و الن ریس، ویرایشها، هزینه حمل و نقل رایگان: آمازون در اقتصاد جهانی (Pluto Press, 2020), 90-92; جیمز بریدل، عصر تاریک جدید: فناوری و پایان آینده (نسخه، 2018)، 114-116.
21. برای مثال، به دیوید آر. رودیگر و الیزابت دی. اسچ مراجعه کنید. تولید تفاوت: نژاد و مدیریت کار در تاریخ ایالات متحده (آکسفورد، 2012).
22. افسار، دوران تاریک، دوران سیاه، 144-145.
23. کتی اونیل، سلاح های تخریب ریاضی: چگونه داده های بزرگ نابرابری را افزایش می دهد و دموکراسی را تهدید می کند (پنگوئن، 2016)، 87.
24. افسار، دوران تاریک، دوران سیاه، 139 144.
25. مؤسسه بهداشت، 4-7.
26. کارل مارکس، گروندریسه: درآمدی بر نقد اقتصاد سیاسی (کتابهای پنگوئن، 1973)، 533-534; کارل مارکس، سرمایه، جلد دوم (کتابهای پنگوئن، 1978)، 226-227.
27. مارکس، گروندریسه، 517 518.
28. Datacenters.com،آمازون AWS، نقشه ها و عکس ها،” (دسترسی در 4/20/20).
29. آلن ساتریانو،چگونه اینترنت در سراسر اقیانوس ها سفر می کند،" نیویورک تایمز، 10 مارس 2019. نیکول استاروسیلسکی، شبکه زیر دریا (انتشارات دانشگاه دوک، 2015).
30. افسار، دوران تاریک، دوران سیاه، 61; استاروسیلسکی، شبکه زیر دریا.
31. PwC، سرمایه گذاری در زیرساخت جهانی: نقش سرمایه خصوصی در ارائه دارایی ها و خدمات ضروری (پرایس واترهاوس کوپرز، 2017)، 5.
32. برای نمونه هایی از لایروبی و ساخت و ساز بندر و کانال عمدتاً در خاورمیانه رجوع کنید به لاله خلیلی، اخبار جنگ و تجارت: کشتیرانی و سرمایه داری در شبه جزیره عربستان (نسخه، 2020).
33. آخیل گوپتا، "آینده در خرابه ها: اندیشه هایی در مورد موقتی زیرساخت"، در نیکیل آناند، و همکاران، ویرایش، وعده زیرساخت (انتشارات دانشگاه دوک، 2018)، 72.
34. پیتر فرانکوپان، جاده های ابریشم جدید: حال و آینده جهان (بلومزبری، 2018)، 89-114.
35. دانیل یرگین، نقشه جدید: انرژی، آب و هوا و برخورد ملل (آلن لین، 2020), 181.
36. میها هریبرنیک و سام هاینز،47 کشور شاهد افزایش ناآرامیهای داخلی هستند - روند ادامه در سال 2020،Maplecroft، 16 ژانویه 2020؛ ساسید کمالی دهقان،با افزایش ناآرامی های جهانی، از هر چهار کشور، یک کشور درگیر درگیری های داخلی است." نگهبان، 16 ژانویه 2020.
37. رافائل برناب، "تابستان پورتوریکویی" سیاست جدید (شماره 68، زمستان 2020)، 3-10.
38. درا منرا سیجبات و ریچارد سی پادوک،گسترش اعتراضات در سراسر اندونزی به قانون کار،" نیویورک تایمز، 8 اکتبر 2020.
39. دیوید مکنالی، «بازگشت اعتصاب تودهای: معلمان، دانشجویان، فمینیستها و موج جدید آشوبهای مردمی». طیف (جلد 1، شماره 1، بهار 2020)، 20.
40. مک نالی، «اعتصاب دسته جمعی»، 15-27.
41. موسسه اتحادیه کارگری اروپا، اعتصابات در اروپا, آوریل 7 2020.
42. روزینا گامارانو،حداقل 44,000 توقف کار از سال 2010،” ILO، 4 نوامبر 2019.
43. یو چونسن، «همه کارگران مخاطره آمیز هستند: «طبقه خطرناک» در رژیم کارگری چین»، در پانیچ و آلبو، ویراستاران، ثبت سوسیالیست شماره ۱۰۲۹، 156.
44. Ksenia Kunitskaya و Vitaly Shkurin.در بلاروس، چپ میجنگد تا مطالبات اجتماعی را در قلب اعتراضات قرار دهد." ژاکوبن، اوت 17 ، 2020.
45. آناند گوپال، «ترمیدور عرب»، کاتالیست (جلد 4، شماره 2، تابستان 2020)، 125-126.
46. برای مثال های متعدد از این موضوع به ILO مراجعه کنید، تعاملات بین سازمان های کارگری و کارگران در اقتصاد غیررسمی: مجموعه ای از عمل (ILO، 2019)؛ رونالدو مونک و همکاران، سازماندهی کارگران ناپایدار در جنوب جهانی (بنیادهای جامعه باز، 2020).
47. رزا لوکزامبورگ، «اعتصاب تودهای، حزب سیاسی و اتحادیههای کارگری» در مری آلیس واترز، ویرایش، رزا لوکزامبورگ صحبت می کند (چاپ رهیاب، 1970)، 163، 153-218.
48. مک نالی، «اعتصاب دسته جمعی»، 16.
49. مارک ماینستر، "بیایید دیگر فرصت ها را از دست ندهیم" یادداشت های کار (شماره 500، نوامبر 2020)، 3.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا