تغییرات اقلیمی – که عمدتاً ناشی از سوزاندن بیوقفه سوختهای فسیلی توسط سرمایهداری است – سریعتر از آنچه که حتی بدبینترین دانشمندان پیشبینی میکردند اتفاق میافتد و باعث رویدادهای آب و هوایی عجیب و جابجایی گسترده در سراسر جهان میشود. از سیل هایی که یک سوم پاکستان را زیر آب بردند تا دمای 100 درجه فارنهایت (100 درجه فارنهایت) در قطب شمال سیبری، شواهد فراوانی وجود دارد که کشورهای ثروتمند بهتر است وابستگی خود به سوخت های فسیلی را سریع قطع کنند. جان بلامی فاستر در کتاب جدید خود استدلال می کند که در میان آن کشورهای ثروتمند، سرمایه داری در آنتروپوسن، ایالات متحده مرکز این زلزله است. ارتش ایالات متحده به تنهایی دارای ردپای کربن بزرگتر از بسیاری از کشورها است.
اما همانطور که بسیاری مشاهده کرده اند، برای بسیاری از مردم تصور پایان جهان آسان تر از پایان سرمایه داری است. کتاب فاستر به ما می گوید که ما یک انتخاب داریم: «ویران یا انقلاب». دلیل ضرورت انقلاب این است که قلع و قمع مشکلات ما را حل نمی کند. اصلاحات تکنوکراتیک زمین را به عنوان مکانی مناسب برای سکونت انسان حفظ نخواهد کرد. همانطور که او در مصاحبه ای که در ادامه می آید، مشکل سیستمیک است: انباشت سرمایه داری، رشد بی پایان آن و هدر رفتن خارق العاده آن.
ایو اوتنبرگ: تصور رایج این است که بحران زیست محیطی اصلی فاجعه آب و هوایی است، اما کتاب شما اشاره می کند که سه مرز سیاره ای از XNUMX مرز قبلاً عبور کرده است. میشه توضیح بدید
جان بلامی فاستر: با توسعه مفهوم آنتروپوسن، دانشمندان آن را صرفاً بر روی تغییرات آب و هوایی قرار ندادند، بلکه بر 11,700 مرز سیارهای، تغییر اقلیم یکی، سپس تخریب لایه اوزون، از دست دادن تنوع ژنتیکی (از جمله انقراض گونهها)، اسیدی شدن اقیانوسها، اختلال در چرخههای بیوژئوشیمیایی (نیتروژن و فسفر)، از بین رفتن پوشش زیرزمینی/جنگلها، از دست دادن آب شیرین، آلودگی شیمیایی و انتشار موجودات جدید، و بارگیری آئروسلهای جوی. این مرزها بر حسب هولوسن تعریف می شوند، دوران زمین شناسی که به XNUMX سال قبل باز می گردد و تمدن در آن توسعه یافت. محیط سیستم زمین برای توسعه تمدن و رفاه برای انسان بسیار مساعد بود.
در تصور مرزهای سیاره ای، دانشمندان تغییرات مختلفی را با توجه به هر مرزی تدوین کردند که نشان دهنده دور شدن از هولوسن و بحران زیست محیطی جهانی است. تا کنون، ما از مرزهای تغییرات آب و هوایی، انقراض گونه ها و چرخه های بیوژئوشیمیایی (یا فسفر و نیتروژن) عبور کرده ایم. و ما در حال عبور از دیگران هستیم. ممکن است از مرز آلودگی شیمیایی عبور کرده باشد. عبور از هر مرز یک بحران اکولوژیکی جهانی را تشکیل می دهد که کره زمین را به عنوان محل سکونت نه تنها برای انسان ها بلکه برای گونه های بی شمار دیگری تهدید می کند. مشکل این است که بسیاری از این چیزها غیر قابل برگشت هستند. برای مثال، در این قرن میتوانیم 30 تا 50 درصد از همه گونهها را از بین ببریم. خب، این غیر قابل برگشت است.
شما استدلال می کنید که عناصر نخبه، تکنوکرات و سرمایه داری بیشتر در صندلی راننده در جنبش آب و هوای ایالات متحده هستند. می توانید توضیح دهید؟
ما در یک جامعه سرمایه داری زندگی می کنیم - دانش آموزان گاهی فکر می کنند سیستم دموکراسی است، من می گویم نه، سیستم سرمایه داری است. و این سیستم مانند هر سیستم دیگری می خواهد خود را تداوم بخشد. سرمایه برای انباشت و رشد طراحی شده است، این یک سیستم طبقاتی انباشت اقتصادی است، و در همه این مشکلات، عبور از مرزهای سیاره ای، یک مخرج مشترک وجود دارد و آن سرمایه داری، انباشت سرمایه، فرآیند رشد است. و قدرتها، عناصر حاکم جامعه ما، میلیاردرها، طبقه حاکم، طبقه سرمایهدار، نخبگان قدرتی که کسانی را که بخشی از نظام سیاسی هستند در آغوش میکشند - آنها نمیخواهند سیستم را تغییر دهند، این کار آنهاست. این سیستم و آنها می خواهند آن را ادامه دهند، حتی اگر می دانیم که این انباشت سرمایه است که سیستم زمین را به عنوان مکانی برای سکونت انسان از بین می برد.
بنابراین، ذینفعان وانمود میکنند که میتوانیم مشکلات را با فناوری یا با بازار حل کنیم، زیرا میگویند بازار ذاتاً کارآمد است. مشکل اینجاست که همانطور که هر اقتصاددانی اذعان می کند، تغییرات آب و هوا بزرگترین شکست بازار در تاریخ است و شما واقعا نمی توانید مشکلی را با همان سیستمی که آن را ایجاد کرده است حل کنید، نه مشکلی به این بزرگی. و البته، صاحبان قدرت نمیخواهند در مورد تغییر روابط اجتماعی واقعی، یا نحوه تولید، یا حتی نحوه مصرف صحبت کنند. آنها می خواهند سیستم را به همان شکلی که هست حفظ کنند.
از آنجایی که بازار نمی تواند آن را حل کند، قدرت هایی که می گویند فناوری آن را حل خواهد کرد. و همه به فناوری اعتقاد دارند. اما فناوری نمیتواند قوانین فیزیک را زیر پا بگذارد، و ما در اینجا سیستمی از رشد اقتصادی تصاعدی مبتنی بر انباشت سرمایه داریم که به سادگی برای سیاره مخرب است. اگر 3 درصد نرخ رشد داشته باشید، در 100 سال، اقتصاد جهانی 16 برابر فعلی، در 200 سال 250 برابر بیشتر از حال، در 300 سال 4000 برابر و غیره خواهید داشت. اما ما در حال حاضر به محدودیت های زندگی در این سیاره رسیده ایم. ما باید سازماندهی مجدد کنیم، کارها را متفاوت انجام دهیم. هیچ فناوری موجودی وجود ندارد که بتواند وضعیت اضطراری سیارهای را که اکنون با آن روبرو هستیم، حل کند، که نیاز به تغییر در روابط اجتماعی دارد.
آیا می توانید در مورد انباشت مبتنی بر زباله که مشخصه سرمایه داری انحصاری ایالات متحده است و اینکه چه معنایی برای بودجه اقتصادی جهانی دارد توضیح دهید؟
این از تئوری اقتصادی بیرون می آید. در قرن 19 ما چیزهایی تولید کردیم که مورد استفاده و مورد نیاز بود، ارزشهای استفاده. اکنون تحت سرمایه داری انحصاری، این یک سیستم محدود به تقاضا است، زیرا شرکت ها ظرفیت تولید بسیار زیادی دارند که نمی توانند از آن استفاده کنند، به ویژه با قیمت هایی که تعیین می کنند، زیرا قیمت های انحصاری بالایی را تعیین می کنند. بنابراین، همیشه استفاده ناکافی از ظرفیت تولید وجود دارد. مثلاً برای اقتصاد ایالات متحده، بیست و پنج یا حتی 30 درصد مازاد ظرفیت غیرعادی نیست. و در این سیستم، تولید مقدار زیادی آشغال و بازاریابی زیادی برای فروش ناخواسته به طرز عجیبی منطقی می شود. بنابراین، ما هر ساله تریلیونها را برای بازاریابی در اقتصاد ایالات متحده هزینه میکنیم و سعی میکنیم مردم چیزهایی را خریداری کنند که نه میخواهند و نه نیاز دارند. این کاری است که بازاریابی انجام می دهد. پل باران، اقتصاددان مارکسیست، زمانی این وضعیت غیرمنطقی را با گفتن اینکه ما اکنون در جامعهای زندگی میکنیم که در آن نه آنچه را که نیاز داریم میخواهیم و نه به آنچه میخواهیم نیاز داریم، خلاصه کرد.
ما در جامعه ما حجم عظیمی از کالاهای مادی را تولید می کنیم که غیرضروری، حتی مخرب، و ناکارآمد هستند، زیرا برای یک جامعه دور ریخته، یک اقتصاد دور ریخته طراحی شده اند، به طوری که شما برگردید و بیشتر بخرید. و ما بر هر چیزی که مربوط به کیفیت زندگی است اهمیت نمی دهیم، بنابراین سعی می کنیم مردم را متقاعد کنیم که اگر عشق یا جامعه می خواهند، می توانند با خرید فلفل دکتر به آن دست پیدا کنند. اما ما در واقع می توانیم کیفیت زندگی را با تولید متفاوت، با تمرکز بر نیازها، تمرکز بر کارایی واقعی و غیره بهبود بخشیم.
برخی از "کینزیانیسم سبز" دفاع می کنند. میشه توضیح بدی اون چیه؟
در کینزییسم مشکل اقتصادی یکی از مطالبات مؤثر است. این برای استخدام افراد برای افزایش تقاضا طراحی شده است. کینزی سبز تلاش می کند تا اکولوژی و اقتصاد را ادغام کند و می گوید ما می توانیم با ایجاد مشاغل سبز زیاد مشکل اکولوژیکی را حل کنیم. ما به جای اینکه اقتصاد را بر اساس چیزهای ضد محیطی گسترش دهیم، چیزهای سبز، مشاغل سبز ایجاد می کنیم و اقتصاد را از این طریق گسترش خواهیم داد. مشکل این است که هنوز میخواهد اقتصاد را گسترش دهد، همچنان میخواهد مصرف را افزایش دهد، همچنان میخواهد مقیاس همه چیز را افزایش دهد، و این از نظر فیزیکی، علمی یا زیستمحیطی واقع بینانه نیست. بنابراین، نوید یک رویکرد مترقی به مشکل زیست محیطی را می دهد که برای کارگران جذاب خواهد بود، اما از برخی جهات، در مورد ماهیت مشکل دروغ می گوید.
آیا پرولتاریای محیطی در جنوب جهانی پدید خواهد آمد؟
من اغلب به "وضعیت طبقه کارگر در انگلستان" انگلس فکر می کنم، یکی از آثار بزرگ در مورد انقلاب صنعتی، که در سال 1845 نوشته شده است. همه چیز درباره مشکلات همه گیر شناختی طبقه کارگر، بیماری، آلودگی بود ، غذای بد اما ما تمایل داریم که پرولتاریا یا طبقه کارگر را بر حسب عوامل اقتصادی و صرفاً در قالب کارخانه ها در نظر بگیریم. اما زمانی که پرولتاریا یا طبقه کارگر رادیکالترین زمان را نشان میدهد، زمانی است که نه صرفاً با تخریب یا استثمار در محل کار، بلکه با تخریب محیط خود، از جمله، البته، محیط شهری، مواجه میشوند. ما اقتصاد و محیط زیست را در جامعه خود از هم جدا کردهایم و فکر میکنم آنها کمتر از هم جدا میشوند. مردم مجبور به دید مادی گرایانه تری هستند که در آن محیط و اقتصاد هر دو جنبه های مادی واقعیت ما هستند که به هم مرتبط هستند.
این امر حتی سریعتر از اینجا به مردم در جنوب جهانی تحمیل می شود. بنابراین در پاکستان، جایی که 30 درصد زمین در سال جاری زیر آب رفت، 33 میلیون نفر تحت تأثیر قرار گرفتند، می توانید باور کنید که مردم اکنون درگیر مبارزات مادی هستند که به همان اندازه که زیست محیطی هستند اقتصادی هستند. به محرومیت از غذا فکر کنید - آیا این یک مشکل زیست محیطی است یا اقتصادی؟ مردم بیشتر به مبارزات زیست محیطی به عنوان بخشی اساسی از واقعیت مادی خود و به عنوان موقعیت خود به عنوان کارگر فکر خواهند کرد. شما می توانید این اتفاق را در سراسر جهان مشاهده کنید. این واقعا یک امید برای تغییر است.
آیا چین می تواند رهبر جهانی در ترویج تمدن زیست محیطی در آنتروپوسن باشد؟
ما می توانیم امیدوار باشیم. آنها در واقع برنامه ای برای به حداکثر رساندن انتشار کربن خود تا سال 2030 دارند. در ابتدا شامل گسترش انتشار کربن و سپس کاهش سریع دنده می شود. نمی دانم قرار است این اتفاق بیفتد یا نه. اما این واقعیت که این یک تلاش بسیار جدی است مهم است. آنها در حال حاضر پیشرو در انرژی خورشیدی در جهان، در فناوری های جایگزین، در احیای جنگل هستند. آنها اخیراً بیش از هر کشور دیگری برای کاهش آلودگی تلاش کرده اند. اما مبارزات زیادی در آن جامعه وجود دارد، جنبش های زیست محیطی گسترده ای در چین وجود دارد و من در کنار آنها هستم. اما بدون رفتن چین به سمت تمدن زیستمحیطی، همانطور که آنها آن را میخوانند، دشوار است که ببینیم چگونه جهان از این آشفتگی خارج میشود، زیرا آنها بخش بزرگی از جمعیت و تولید جهان را تشکیل میدهند. بنابراین، ما باید در کنار این تلاش باشیم.
برنامه آنها برای رسیدن به اوج در سال 2030 واقعاً در حال انجام است. آنها عملیات بسیار دقیقی را انجام دادهاند و بسیاری از جنبشهای زیستمحیطی غربی فکر میکنند که این واقعبینانه است و امید میدهد، بنابراین ما فقط باید ببینیم. کل وضعیت ما در سراسر جهان اکنون واقعا خطرناک و غیرقابل دفاع است، اما اگر میخواهیم از این آشفتگی خارج شویم، باید به دنبال این باشیم که امید کجاست، چه چیزهایی واقع بینانه به نظر میرسند و ما را به مسیر درست هدایت میکنند. امید من مبتنی بر تحرکات میدانی است، در همه جای دنیا، از جمله چین، که تأثیر دارد. آنچه ما می دانیم این است که بر سر این موضوع مبارزه ای وجود خواهد داشت. بشریت بر سر این موضوع مبارزه خواهد کرد. این یک سوال است که آیا قرار است به مبارزه بپیوندید یا خیر.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا