هاوارد زین مورخ زمانی که در ژانویه در سن 87 سالگی درگذشت، هنوز توسط ارواح جنگ جهانی دوم تسخیر شده بود. او اغلب درباره حرفه خود به عنوان یک بمب افکن صحبت می کرد و از مشارکت خود در جنگ به عنوان کاتالیزور اصلی مخالفت خود با آن یاد می کرد. او بخش زیادی از زندگی پس از جنگ خود را با در نظر گرفتن اینکه چگونه بمبها را بر روی غیرنظامیان بیگناه پرتاب میکرد، بدون اینکه بپرسد چرا - و چگونه جلوی ریختن بمبها را در آینده بگیرد، صرف کرد.
In بمب (چراغ های شهر)، زین تاریخ مختصری از دو رویدادی که او را در طول آن جنگ تکان داد، ارائه می دهد: پرتاب بمب اتمی به هیروشیما، و حمله کمتر شناخته شده به شهر بندری رویان فرانسه، که خود زین در آن شرکت داشت. در آن زمان، او در هر دو مورد از لحاظ عاطفی از ویرانی فاصله داشت. بمب تقریباً به عنوان عذرخواهی او عمل می کند - و همچنین یک فراخوان علیه سلاح.
اولین مقاله کتاب، «هیروشیما»، نقد جدیدی از بمباران ارائه نمی کند، بلکه تحلیلی تاریخی از وحشت ایجاد شده توسط «پسر کوچولو» ارائه می کند که هنوز در بیشتر گفتگوها درباره جنگ وجود ندارد.
در این فکر که آیا انداختن بمب عادلانه بود یا ناعادلانه، ما به ندرت شهادت یک دختر مدرسه ای 16 ساله ژاپنی را می شنویم که "زنی را دید که فکش گم شده بود و زبانش از دهانش آویزان بود... در حال فریاد زدن برای کمک." یا خاطره دانشآموز کلاس پنجمی: «نمیدانم چند بار التماس کردم که دستها و پاهای سوختهام را قطع کنند». گنجاندن این شهادتها توسط زین، همراه با بررسی تسلیم شدن ژاپنیها و زمینههای جنگ سرد که به زودی آغاز میشود، اصلاحاتی را برای رویدادی فراهم میکند که توسط بسیاری از آمریکاییها غیرقابل سرزنش تلقی میشود.
«بمباران رویان» عواقب آخرین مأموریت زین بر فراز شهر فرانسه در سال 1945، جایی که پادگان های آلمانی در آن مستقر بودند را روایت می کند. او در سال 1966 به رویان بازگشت تا در مورد اثرات ناپالم و بمب هایی که فرو ریخته تحقیق کند.
بمباران رویان نمونه کاملی از جنگ به عنوان «کار مرگبار بی فایده آشکار» است و بازسازی تاریخ آن در دستان تواناتر از این نمیتوانست باشد. زین اشاره می کند که مانند هیروشیما، پیروزی در برابر آلمان ها در افق بود و کوبیدن رویان که صدها غیرنظامی را کشت، از نظر استراتژیک بی دلیل بود.
او به نقل از یکی از فرماندهان محلی می گوید: «منطقی بود که منتظر تسلیم آلمان باشیم و از این طریق از تلفات انسانی و مادی جدید جلوگیری کنیم، اما نمی توان عوامل مهم روحیه [نیروهای متفقین] را نادیده گرفت.» صفحات قبل. زین از یک غیرنظامی فرانسوی نقل میکند که بمباران را «جهنمی که هرگز باور نمیکردیم ممکن باشد» خوانده است. کنار هم قرار گرفتن شکاف بین کسانی که جنگ را به راه می اندازند و کسانی که آن را تجربه می کنند را روشن می کند.
آخرین کتاب زین یک درخواست متواضعانه برای بشریت است: جنگ بدبختی است و ما باید جلوی آن را بگیریم. جملات پایانی از بمب او می بندد: «هرکسی می تواند آچاری را به ماشین بیندازد. ما باید «به آنچه احساس می کنیم و فکر می کنیم، در اینجا، اکنون، برای جسم و حس انسان، برخلاف انتزاعات وظیفه و اطاعت عمل کنیم».
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا