کابل - آشتی با طالبان که به مدت سه سال در جریان بود، اکنون سیاست رسمی در افغانستان است که توسط جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده در کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود با رئیس جمهور کرزی دو روز پیش تأیید شد. طالبان قصد دارند دفتری در قطر باز کنند و به میدان بیایند. در نهایت، شاید طالبان به دولت بپیوندند و مانند جنگ سالاران دیگر در پارلمان ظاهر شوند.
صلح بدون عدالت تنها نوع صلحی است که ارائه می شود و به نظر می رسد ادامه جنگ به نفع هیچ کس نیست. اما آیا مذاکرات می تواند منجر به صلح شود؟ چه کسی از قدرت مذاکره می کند و چه کسی از ضعف؟
بازیگران خارجی دلایلی برای کاهش تعارض دارند. ایالات متحده تا حدودی به این دلیل که می خواهد نقش نظامی خود را در اینجا کاهش دهد، آشتی را تایید کرده است. همچنان از دولت حمایت خواهد کرد و همچنان به استفاده از نیروهای ویژه و هواپیماهای بدون سرنشین ادامه خواهد داد. اگر پاکستان همچنان به فشار آوردن برای توقف حمایت نظامی سنگین خود از طالبان ادامه دهد، ظرفیت نظامی طالبان همچنان کاهش خواهد یافت. ارتش پاکستان همچنان نامحبوب است و مردم آنجا از این احتمال که میتواند به یک دموکراسی «عادی» تبدیل شود که در آن دولتها به جای دیکتاتوریهای دورهای از طریق انتخابات تغییر میکنند هیجانزده هستند: زمان خوبی برای حمایت از عملیاتهای مخفی نیست.
در داخل افغانستان دلایلی وجود دارد که در تکرار تاریخ تردید کنیم. زمانی که طالبان در سال 1996 کابل را تصرف کردند، جمعیت شهر حدود 1.3 میلیون نفر بود. امروز نزدیک به 6 میلیون است. شهرهای بزرگ دیگر افغانستان نیز رشد گسترده ای را تجربه کرده اند که بیشتر آنها از مهاجرت روستا به شهر ناشی شده است. از نظر جمعیتی، به صورت نسبی، پایگاه روستایی طالبان با افزایش مخالفان شهری آن کاهش یافته است. افغانستان در حال شهرنشینی است و شورش شهری بسیار دشوارتر از شورش روستایی است. حملات به غیرنظامیان در مناطق شهری (تروریسم) میتواند تأثیر روانی و عاطفی قدرتمندی داشته باشد، اما دقیقاً برعکس محبوبیت است و تبدیل به قدرت سیاسی تقریباً غیرممکن است.
اکنون حمایت از آموزش و پرورش به هژمونیک نزدیک شده است. همانطور که یکی از اعضای اتاق بازرگانی به من گفت، "کسانی که 30 سال پیش مدارس را به آتش کشیدند، امروز فرزندان خود را به مدرسه می فرستند." هشت میلیون کودک در مدارس ثبت نام می کنند که 37 درصد آنها دختر هستند. ده ها هزار نفر در 10 سال گذشته به دانشگاه رفته اند. در حال حاضر حدود 95,000 نفر ثبت نام کرده اند که 20,000 نفر از آنها زن هستند. در ولایت غزنی، روستائیان به طور خودجوش علیه طالبان شورش کردند و آنها را بیرون کردند (به داستان ران مورو در نیوزویک 24 ژوئن 2012 مراجعه کنید: "چگونه طالبان روستاییان افغان را وادار کردند تا علیه آنها قیام کنند."). امروز، غزنی به طور ضعیف توسط نیروهای شبه نظامی کنترل می شود، که ممکن است از منظر حقوق بشر پیشرفت چندانی نداشته باشد، اما نکته اینجاست که قیام بر سر مدارس رخ داده است. روستاییان آنها را می خواستند، طالبان نه، و دومی ها بیرون رانده شدند.
طالبان دو نارضایتی اصلی دارند که اساس استخدام آنها را تشکیل می دهد. در هر دو مورد، دولت زمین را از زیر پای آنها بیرون کشیده است.
اول اینکه طالبان سعی کرده اند خود را حافظ دین معرفی کنند. اما دولت پس از سال 2001 عمداً خود را جمهوری اسلامی افغانستان نامید و همانطور که شکریه بارکزی یکی از تدوینکنندگان قانون اساسی امروز به من گفت، «قانون اساسی ما میگوید که همه قوانین ما بر اساس اسلام است. آیا طالبان با آن مخالفت خواهند کرد؟» اگر افغانستان از قبل جمهوری اسلامی است، چه نیازی به طالبان است؟
دوم، طالبان خود را تنها کسانی معرفی کرده اند که با اشغال خارجی مبارزه می کنند. پس از سال 2014، بسته به اینکه ایالات متحده چگونه رفتار کند، ممکن است هیچ اشغال خارجی برای آنها وجود نداشته باشد تا بجنگند، و این اتهام که آنها صرفاً نیابتی پاکستان هستند، شدت بیشتری پیدا خواهد کرد. این قوی ترین کارت سیاسی آنها باقی خواهد ماند. یوناما در گزارش POC سال 2007 خود گزارش داد که از سال 2011 تا 2011، تلفات غیرنظامیان افزایش یافته است، با 1523 کشته در سال 2007، 2118 کشته در سال 2008، 2412 مرگ در سال 2009، 2790 مورد در سال 2010، 3021 در سال 2011، و 2011 درصد از افراد ملکی 77 مورد. مرگ و میرها توسط عناصر ضد دولتی ایجاد شده است، اما 23 درصد تأثیر سیاسی نامتناسبی دارد زیرا با اشغالگران خارجی مرتبط است. متأسفانه، با وجود همه هواپیماهای بدون سرنشین در حال پرواز، عقب نشینی ممکن است به معنای توقف کشتار نباشد. اما اگر ایالات متحده کشتار غیرنظامیان را در سال 2014 متوقف کند، طالبان نه با نارضایتی قابل استفاده و نه با حمایت خارجی مواجه خواهند شد.
در آن مرحله، طالبان عاقلانه ترین راه را برای پیوستن به دولت خواهند یافت و به تمام پاداش هایی که سایر گروه های مسلح از آن برخوردار بوده اند، دسترسی خواهند داشت. مردم افغانستان در این صورت با مشکلات مشابهی روبرو خواهند شد: طبقه سیاسی فاسد و جنایتکار، نابرابری گسترده، اقتصاد رکود، دولتی بدون ظرفیت یا اراده زیاد برای مداخله، و زمینه بین المللی که برای توسعه مستقل نامطلوب است. . با توجه به آنچه آنها در 30 سال گذشته با آن روبرو بوده اند، چنین وضعیتی باید برای افغان ها آسان باشد.
جاستین پودور برای چند روز آینده به کابل سفر می کند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا