اگر تنها یک ادعای نادرست مبنی بر مبارزه «غیر خشونت آمیز» وجود داشته باشد که به قوی ترین شکل تصورات جهان را به تسخیر خود درآورده است، این ادعاست که هند، تحت رهبری گاندی، امپراتوری قدرتمند بریتانیا را شکست داد و استقلال خود را از طریق روش خشونت پرهیز به دست آورد.
مبارزات استقلال هند فرآیندی پر از خشونت بود. اسطوره خشونت پرهیز پس از آن تحمیل شد. زمان بازگشت به واقعیت فرا رسیده است. با استفاده از آثار اخیر در مورد نقش خشونت در مبارزات آزادی هند، می توان گاهشماری از جنبش استقلال را تهیه کرد که در آن مبارزه مسلحانه نقش تعیین کننده ای داشت. برخی از این منابع: Palagummi Sainath's آخرین قهرمانانکاما مکلین تاریخ انقلابی هند بین دو جنگ، دوربا قوش تروریست های جنتلمن، پرامود کاپور 1946 شورش نیروی دریایی سلطنتی هند: آخرین جنگ استقلال، کتاب ویرایش شده ویجی پراشاد، قیام 1921 در ملابارو آنیتا آناند قاتل بیمار.
خشونت پرهیزی هرگز نتوانست قدرت استعماری را که شبه قاره را از طریق سطوح تقریباً غیرقابل تصور خشونت فتح کرده بود، شکست دهد. هند گام به گام توسط کمپانی هند شرقی بریتانیا در یک رشته جنگ فتح شد. در حالی که شرکت بریتانیایی هند شرقی در سال 1599 تأسیس شده بود، در سال 1757 در نبرد Plassey، موج بر ضد استقلال هند تبدیل شد. پس از آن یک قرن تجاوز به حاکمیت شرکت - که در کتاب ویلیام دالریمپل پوشش داده شده است آنارشی- با سیاست شرکت و قحطی های اجباری که ده ها میلیون نفر را به قتل رساند.
در سال 1857، سربازان هندی که برای شرکت کار میکردند، با برخی از اندک حاکمان مستقل هندی باقیمانده که هنوز خلع ید نشده بودند، قیام کردند تا بریتانیاییها را بیرون کنند. در پاسخ، انگلیسی ها یک نفر تخمین زده شده (توسط آمارش میشرا، در کتاب جنگ تمدن ها) 10 میلیون نفر
دولت بریتانیا مسئولیت شرکت را گرفت و به مدت 90 سال دیگر مستقیماً بر هند حکومت کرد.
از سال 1757 تا 1947، علاوه بر ده میلیون کشته تنها در جنگ 1857، 30 میلیون نفر دیگر نیز در قحطی اجباری کشته شدند. امپراطوری قهرمان: آنچه بریتانیا به هند انجام داد.
مطالعه 2022 تنها از سال 100 تا 1880، 1920 میلیون مرگ اضافی در هند به دلیل امپریالیسم بریتانیا تخمین زد. پزشکان مانند مبین سید معتقد است این قحطیها آنقدر زیاد و در مدت زمان طولانی بودند که فشار انتخابی بر ژنهای جمعیتهای آسیای جنوبی وارد کردند و خطر ابتلا به دیابت، بیماریهای قلبی و سایر بیماریهایی را افزایش دادند که در صورت در دسترس بودن کالری فراوان به وجود میآیند، زیرا بدنهای آسیای جنوبی با قحطی سازگار شده اند.
در پایان، مبارزه استقلال طلبانه علیه انگلیسی ها شامل همه روش های مشخصه مبارزه مسلحانه بود: سازماندهی مخفیانه، مجازات همدستان، ترور، خرابکاری، حمله به پاسگاه های پلیس، شورش های نظامی و حتی توسعه مناطق خودمختار و دولت موازی. دستگاه
کرونولوژی مبارزه خشونت آمیز برای استقلال هند
در مقاله خود در سال 2006"هند، مبارزه مسلحانه در جنبش استقلال"، محقق کونال چاتوپادیای مبارزه را به چند مرحله تقسیم کرد:
1905-1911: تروریسم انقلابی. دوره "تروریسم انقلابی" با ترور یکی از مقامات بریتانیایی ریاست جمهوری بمبئی در سال 1897 توسط دامودار و بالکریشنا چاپکار آغاز شد که هر دو به دار آویخته شدند. از سال 1905 تا 1907، مبارزان استقلال (که انگلیسی ها آنها را "تروریست" می دانستند) به دفاتر بلیط راه آهن، دفاتر پست و بانک ها حمله کردند و بمب پرتاب کردند، همه برای مبارزه با تجزیه بنگال در سال 1905. در سال 1908، خدیرم بوز توسط نیروهای دولتی اعدام شد. امپریالیست ها برای "تروریسم".
این «تروریستهای» بنگال منبع نگرانی بزرگ انگلیسیها بودند. در سال 1911، انگلیسی ها تقسیم بنگال را لغو کردند و شکایت اصلی تروریست ها را برطرف کردند. آنها همچنین قانون قبایل جنایتکار را به تصویب رساندند و نگرانی های خود را در مورد تداوم حکومت خود با اضطراب های نژادی همیشه حاضر خود ترکیب کردند. در کتاب دوربا قوش از وزیر کشور دولت هند نقل شده است تروریست های جنتلمن:
این خطر جدی وجود دارد، مگر اینکه جنبش در بنگال بررسی شود، ممکن است داکویت های سیاسی و داکویت های حرفه ای در استان های دیگر دست به دست هم دهند و الگوی بدی که این مردان در استانی بی جنگ مانند بنگال نشان می دهند، ممکن است در صورت ادامه منجر به تقلید در استانهایی که در آن مسابقههای جنگی زندگی میکنند، که نتایج آن حتی فاجعهبارتر خواهد بود.»
Ghosh برخی از این موارد را شرح می دهد:
«در بنگال، پرونده توطئه علیپور، پرونده توطئه میدناپور، پرونده باند هاوره و دیگر محاکمههای توطئه به دولت این امکان را داد که افراد مرتبط با گروههای سیاسی مخفی و زیرزمینی را بازداشت کند. دولت با تکیه بر یک قانون امنیتی صد ساله که شامل مقررات سوم 1818 بود، قانون اصلاح قانون کیفری هند در سال 1908 و قانون دفاع از هند در سال 1915 را تصویب کرد تا خشونت سیاسی علیه دولت را تحت کنترل درآورد.
اما، همانطور که گوش استدلال میکند، پاسخ امپریالیستی صرفاً تصویب قوانین سختگیرانه نبود. برعکس، آنها امتیازاتی – امتیازات فزاینده – نسبت به استقلال و دیگر خواستههای «تروریستها» دادند و سعی کردند به طور نامتناسبی به طرفین «بدون خشونت» خود از کنگره پاداش دهند. بنگال دوباره متحد شد. انگلیسی ها پایتخت خود را از کلکته به دهلی منتقل کردند تا از جنبش تروریستی در آن استان دور شوند.
مبارزات انقلابی 1914-1918: با پایان نهضت سوادشی از سال 1905 تا 1907 چیزی که به سادگی "جنبش تروریستی" نامیده می شد از 1907 تا 1917 آغاز شد. تروریست ها با حمله به فرماندار بنگال اندرو فریزر در میدناپور در سال 1907 شروع به کار کردند. در طول جنگ جهانی اول، گادار. جنبش چندین بار تلاش کرد تا حاکمیت بریتانیا را سرنگون کند - یک شورش (خنثیشده) در فوریه 1915 به رهبری راش بهاری بوز و یک حمله دیگر (خنثیشده) در کلکته که برای روز کریسمس 1915 برنامهریزی شده بود. انقلابیون بنگال به انبارهای اسلحه حمله کردند، از آلمان کمک نظامی دریافت کردند، جنگیدند در سپتامبر 1915 در چاساکند یک نبرد شدید علیه بریتانیایی ها انجام شد و حتی در مکان هایی مانند ایالات متحده و ژاپن در سطح بین المللی عمل کرد. رهبران انقلاب چیتاپریا ری چاودوری و جاتیندرانات موکرجی هر دو در این نبرد جان باختند.
واکنش بریتانیا به تحرکات تروریستی در متصرفات استعماری آنها تصویب قوانین زمان جنگ بود: قانون دفاع از قلمرو در ایرلند و قانون دفاع از هند. بلکه برای دادن امتیاز.
نقطه عطف در سال 1919: قتل عام آمریتسار در سال 1919 قتل عام صدها معترض مخالف تمایل بریتانیا به تمدید اقدامات زمان جنگ به طور نامحدود از طریق قانون رولات 1919 بود. پس از کشتار، بریتانیاییها درگیر عیاشی خشونت نژادی و تحقیر آیینی شدند و به عنوان مثال، سرخپوستان را وادار به خزیدن روی زانو در خیابانها کردند. پس از سال 1919، گاندی همچنین یک کمپین بدون خشونت را رهبری کرد، جنبش عدم همکاری. آنچه کمتر شناخته شده است و توسط دوربا قوش مستند شده است، این است که جنبش تروریستی در تمام این دوره در تماس دائمی با گاندی و نهروس (اعم از متیلال و جواهر لعل) بوده است. بریتانیایی ها قانون سرکوبگرانه رولات در سال 1919 را تصویب کردند، اما اولین قانون دولت هند و اصلاحات مونتاگو چلمزفورد را نیز به تصویب رساندند که نوید خودگردانی را در آینده ای دور می داد.
همچنین به یاد بیاورید که در سال 1919 انگلیسی ها نیز با افغانستان جنگ ناموفقی داشتند و به اتحاد جماهیر شوروی جدید حمله کردند. این درگیریهای خشونتآمیز و نظامی، زمینه را برای تغییراتی که امپریالیستها مجبور به ایجاد در هند شدند، ایجاد کرد.
مبارزه انقلابی بین دو جنگ
در تاریخ دهه 1920، آشکارترین چهره مبارزات هند، جنبش عدم همکاری گاندی بود. اما در سال 1921 در جنوب هند، در مالابار، شورشی رخ داد که بریتانیایی ها سعی کردند آن را در جهتی جمعی هدایت کنند و در نهایت با زور آن را در هم شکستند.
دهههای 1920 و 1930 زمان اقدامات مداوم مبارزات مسلحانه بود. در دهه 1920، انجمن جمهوری خواه هندوستان درگیر «سرقت های میهنی» مانند یکی در کاکوری شد که پس از آن چهار تن از رهبران به دار آویخته شدند و سه تن دیگر به حبس ابد محکوم شدند. در سال 1929، باگات سینگ و باتوکسوار دات بمبی را در مجلس قانونگذاری مرکزی پرتاب کردند.
در سالهای 1925 و 1930، بریتانیا دو قانون اصلاح قانون کیفری بنگال را تصویب کرد. اصلاحیه سال 1930 در 25 مارس به اجرا درآمد. در 18 آوریل، ارتش جمهوری خواه هند به همراه سوریا سن و 60 تروریست حمله به اسلحه خانه چیتاگونگ را رهبری کردند:
«این یورش یک حمله کاملاً برنامهریزی شده بود که در آن انقلابیون موفق شدند مکانهای عمده استعماری، از جمله باشگاه اروپایی، اسلحهخانه پلیس، و دفتر تلفن و تلگراف را اشغال کنند. مهاجمان تمام ارتباطات خود را با مقامات دیگر مناطق هند قطع کردند، اسلحه جمع کردند و امیدوار بودند که بریتانیایی ها را در حالی که از یک عصر جمعه در باشگاه خود لذت می بردند، وحشت زده کنند.
همچنین در سال 1930، اودیشا شاهد قیام قبیلهای علیه بریتانیا بود که در آن روستاییان با پلیس مبارزه میکردند—سایناث با برخی از جانبازان این قیام در آخرین قهرمانان، فصل 2
در سال 1931، بریتانیا بهاگات سینگ، شیورام راجگورو و سوخدف تاپار را به دار آویخت. آنها چاندرا سخار آزاد را در پارکی در الله آباد به قتل رساندند. آنها قانون سرکوب خشم تروریستی بنگال را در سال 1932 تصویب کردند، اما تروریسم ادامه یافت.
در سال 1935، بریتانیا امتیازی بزرگ داد، قانون دیگری برای دولت هند، که امتیاز را گسترش داد و به رهبران کنگره قول داد که در نهایت حاکم خواهند شد (در جدول زمانی امپریالیستی بریتانیا). را quid pro quo این بود که این رهبران هندی تروریست ها را سرکوب می کردند. از جمله سلاح های بریتانیا خشونت پرهیز از جمله جنبش نافرمانی مدنی بود. با این حال، رهبران کنگره میدانستند که بدون تروریسم، اهرم آنها نزد بریتانیاییها صفر خواهد بود. بنابراین آنها بازی خودشان را انجام دادند، گاهی اوقات بی سر و صدا از تروریست ها حمایت کردند، آنها را به طور علنی در دیگران محکوم کردند، در حالی که نافرمانی مدنی را در چارچوب قوانینی انجام دادند که شامل زندان برای بازیگران غیرخشونت آمیز و ترور بریتانیا و اعدام و دار زدن برای تروریست هایی بود که نمی خواستند نقش مدنی را بازی کنند. بازی نافرمانی مبارزه خشونتآمیز بهایی بود که «تروریستها» پرداختند تا افراد بیخشونت بتوانند پشت میز مذاکره با امپریالیستها بنشینند.
در فصل 4 از قهرمانان از دست رفتهسایناث با شوبهارام گهاروار، سازنده بمب، که در دهه 1930 و 1940 در راجستان و جاهای دیگر فعال بود، صحبت کرد و او فراگیر بودن فعالیت بمبسازی در طول مبارزات استقلال را تأیید کرد:
ما در آن زمان تقاضای زیادی داشتیم! من به کارناتاکا رفته ام. به میسور، بنگالورو، انواع مکانها. ببینید، اجمر یک مرکز برجسته برای جنبش ترک هند، برای مبارزه بود. بنارس [واراناسی] نیز چنین بود. مکان های دیگری مانند بارودا در گجرات و دامو در مادیا پرادش وجود داشت. مردم به اجمر نگاه کردند و گفتند که جنبش در این شهر قوی است و آنها ردپای مبارزان آزادی را در اینجا دنبال خواهند کرد. البته خیلی های دیگر هم بودند.»
ترک هند 1942 و سرخوردگی: برای قهرمانان از دست رفتهسایناث با کهنه سربازان مبارزات مسلحانه در پنجاب و همچنین در جنوب در مبارزات مردمی تلانگانا به رهبری ساندارایا صحبت کرد. این شورش که به عنوان قیام تلانگانا در سال 1946 شناخته می شود، یک مبارزه چند ساله بر سر یک منطقه وسیع بود و علاوه بر نبرد با زمینداران فئودال، پلیس و اجیر شد. گونداها، او گزارش می دهد:
ویرا تلانگانا پوراتام در اوج خود تقریباً در 5,000 روستا گسترش یافت. بیش از سه میلیون زندگی در حدود 25,000 کیلومتر مربع را تحت تأثیر قرار داد. این جنبش مردمی در روستاهای تحت سیطره خود دولت موازی راه اندازی کرد. این شامل ایجاد کمیته های گرم سواراج یا کمون های روستایی بود. نزدیک به یک میلیون جریب زمین بین فقرا توزیع شد. بیشتر تاریخ های رسمی تاریخ قیام به رهبری کمونیست ها را بین سال های 1946-51 نشان می دهند. اما از اواخر سال 1943 آشوبها و شورشهای بزرگی در آنجا در جریان بود.»
یکی دیگر از ایالتهای جنوبی، تامیل نادو، همزمان با جنبش ترک هند در سال 1942، محل مبارزه گسترده ضد فئودالی بود. سایناث با کهنهکار آر.
"شب با آنها می جنگیدیم، سنگ پرتاب می کردیم - اینها سلاح هایی بود که ما داشتیم - و آنها را بدرقه می کردیم. گاهی اوقات، نبردهای تن به تن وجود دارد. این اتفاق چندین بار در جریان اعتراضات دهه 1940 رخ داد. ما هنوز پسر بودیم اما دعوا کردیم. روز و شب، با سلاح های ما!»
در یکی از دهکدههای اودیشا در اوت 1942، فعالان قدرت را به دست گرفتند و خود را قاضی اعلام کردند و شروع به اجرای عدالت کردند. آنها به سرعت دستگیر شدند، اما هنگامی که زندانی شدند، بلافاصله شروع به سازماندهی زندانیان کردند، همانطور که به سایناث گفتند:
آنها ما را به زندان جنایتکاران فرستادند. ما از آن نهایت استفاده را بردیم... در آن روزها، بریتانیایی ها در تلاش بودند تا سربازانی را جذب کنند تا در جنگ خود علیه آلمان بمیرند. بنابراین آنها به کسانی که به عنوان مجرم در حال گذراندن دوران محکومیت طولانی بودند، قول دادند. آنها قول دادند که به هر کسی که در جنگ ثبت نام کند 100 روپیه داده می شود. هر یک از خانواده های آنها 500 روپیه می گرفتند. و بعد از جنگ آزاد خواهند شد.
ما با زندانیان جنایتکار مبارزه کردیم. آیا ارزش جان دادن برای 500 روپیه برای این مردم و جنگ هایشان را دارد؟ ما به آنها گفتیم که شما مطمئناً جزو اولین کسانی خواهید بود که می میرند. تو براشون مهم نیستی چرا باید خوراک توپ آنها باشید؟
بعد از مدتی شروع به گوش دادن به ما کردند. آنها ما را گاندی یا به سادگی کنگره می نامیدند. بسیاری از آنها از این طرح خارج شدند. آنها قیام کردند و حاضر به رفتن نشدند.»
در بنگال غربی، بابانی ماهاتو تدارکات را برای جنگجویان زیرزمینی در مبارزه ترک هند سازماندهی کرد. پارتا ساراتی ماهاتو، فعال، به سایناث گفت:
«تنها تعداد کمی از خانوادههای دارای وضعیت بهتر در روستا میبایست برای تعداد زیادی از فعالانی که در آنجا [در جنگل] در یک روز مخفی شده بودند، غذا تهیه کنند. و از زنانی که این کار را انجام می دادند خواسته شد که غذای پخته شده را در آشپزخانه خود بگذارند.
آنها نمی دانستند چه کسی آمد و غذا را برداشت. آنها همچنین نمی دانستند افرادی که برای آنها غذا درست می کردند چه کسانی هستند. مقاومت هرگز از مردم روستا برای حمل و نقل استفاده نکرد. انگلیسی ها در روستا جاسوس و خبرچین داشتند. زمینداران فئودال که همدستان آنها بودند نیز همینطور. این خبررسان افراد محلی را که بارها را به جنگل حمل می کردند، تشخیص می دادند. این هم زنان و هم زیرزمینی ها را به خطر می اندازد. همچنین نمیتوانستند کسی را داشته باشند که افرادی را که برای جمعآوری غذا فرستادهاند - احتمالاً تا شب - شناسایی کند. زنان هرگز ندیدند که چه کسی غذاها را بلند می کند.
به این ترتیب، هر دو در برابر قرار گرفتن در معرض محافظت قرار گرفتند. اما زن ها می دانستند که چه خبر است. بیشتر زنان روستایی هر روز صبح در کنار برکهها و نهرها، تانکها جمع میشدند - و کسانی که درگیر بودند یادداشتها و تجربیات خود را رد و بدل میکردند. آنها میدانستند چرا و برای چه کاری این کار را انجام میدهند – اما هرگز به طور خاص برای چه کسی.»
طوفان سنا
در سال 1943، طوفان سنا، شاخه مسلح پراتی سرکار (یا دولت موقت) ساتارا، استقلال خود را از حاکمیت بریتانیا در ایالت ماهاراشترا هند اعلام کرد. سایناث دامنه این منطقه خودمختار را شرح می دهد:
پراتی سارکار - ملغمهای از دهقانان و کارگران - با مقر اصلی خود در کندال، در واقع به عنوان یک دولت در نزدیک به 600 روستای تحت کنترل خود عمل کرد، جایی که عملاً حکومت بریتانیا را سرنگون کرد. پدر هاوسابای، نانا پاتیل افسانه ای، ریاست پراتی سارکار را بر عهده داشت. سارکار و سنا هر دو به عنوان شاخه های سرخورده جنبش ترک هند در سال 1942 به وجود آمدند.
نانا پاتیل، و همچنین رهبران دیگر، از جمله کاپیتان باو، یک سرقت جسورانه قطار را در 7 ژوئن 1943 رهبری کردند. کاپیتان به Sainath گفت: "بی انصافی است که بگوییم قطار را غارت کردیم." این پولهایی بود که حاکمان بریتانیا از مردم هند دزدیده بودند و ما پس گرفتیم.» کاپیتان باو همچنین به این تصور اعتراض کرد که پراتی سرکار یک "جنبش زیرزمینی" بود.
"منظور شما از دولت زیرزمینی چیست؟" کاپیتان باو غرغر می کند، که از استفاده من از این اصطلاح عصبانی شده است. ما دولت اینجا بودیم. راج نتوانست وارد شود. حتی پلیس هم از طوفان سنا می ترسید.»... این سازمان عرضه و توزیع [غلات غذایی] را سازماندهی کرد، یک ساختار بازار منسجم ایجاد کرد و یک سیستم قضایی را اداره کرد. همچنین وام دهندگان، دلالان رهن و صاحبخانه های راج را جریمه کرد.
یکی دیگر از اعضای طوفان سنا به Sainath گزارش داد چگونه آنها در مورد مجازات خبرچینان اقدام کردند:
«وقتی یکی از این ماموران پلیس را کشف کردیم، شبانه خانه او را محاصره کردیم. خبرچین و یکی از همکارانش را به بیرون از روستا می بردیم.
مچ پای خبرچین را بعد از قرار دادن یک چوب چوبی بین آنها می بستیم. سپس او را وارونه نگه داشتند و با چوب به کف پاهایش زدند. ما به هیچ قسمت دیگری از بدنش دست نزدیم. فقط کف پا. هیچ اثر قابل مشاهده ای از پا به بالا روی بدن وجود نداشت. اما "او برای چندین روز نمی توانست به طور عادی راه برود". یک بازدارنده قوی و به این ترتیب نام آمد وطن sarkar [توجه: در مراتی، کلمه "patri" به معنی "چوب چوبی" است]. پس از آن ما او را بر پشت همکارش میبردیم که او را به خانه میبرد.»
ارتش ملی هند
در سال 1938، کنگره ملی هند شاهد بود که سوهاس چاندرا بوز رئیس جمهور شد. او بسیار محبوب بود، با پایگاه قدرت مستقل. در عین احترام به گاندی، او متعهد به عدم خشونت نبود. او در سال 1939 از حزب اخراج شد. در سال 1941، در طول جنگ جهانی دوم، بوز ارتش ملی هند را با حمایت امپراتوری ژاپن تشکیل داد که هدف آن آزادسازی هند با زور بود. در همان سال، نهرو به زندان لاکنو منتقل شد و در آنجا مدتی را با بسیاری از تروریست های زندانی گذراند. وقتی جنبش ترک هند گاندی در سال 1942 در عرض چند ماه سرکوب شد، بوز و INA با هم جنگیدند و بوز در سال 1945 کشته شد.
HS Doreswamy ساکن بنگالرو که به خاطر روزنامه نگاری زندانی شده بود، برخورد خود با زندانیان ارتش ملی هند را که در سال 1943 شاهد قتل عام آنها بود، توضیح داد:
«یک بار، زمانی که ما در زندان بنگالور بودیم (1942-43)، نیمه شب بود، و گروهی از اسیران را آوردند. آنها با فریاد شعار آمدند و ما فکر کردیم آنها بیشتر از مردم ما هستند. اما آنها نبودند. آنها پرسنل ارتش هند بودند. به ما گفتند که آنها افسر هستند اما مطمئن نبودیم. رتبه آنها را نمی دانستیم.
آنها چهارده نفر بودند - از ایالت های مختلف. آنها تصمیم گرفته بودند ارتش هند بریتانیا را ترک کنند و به ارتش ملی هند نتاجی بوز (INA) بپیوندند. سعی کردند کشور را ترک کنند. و در راه برمه [میانمار کنونی] بودند که دستگیر شدند. هر چهارده نفر. آنها را به بنگالورو آوردند و به دادگاه نظامی رساندند. و محکوم به اعدام با دار زدن.
با آنها تعامل داشتیم. آنها با خون خود نامه ای برای همه ما نوشتند. میگفت: «ما خیلی خوشحالیم که شما ۵۰۰ ساله هستید. این کشور، این بهارات ماتا، به خون بسیاری از مردم نیاز دارد. ما نیز بخشی از این تلاش هستیم. ما نیز متعهد شده ایم که جان خود را در راه آرمان این کشور بدهیم. این همان چیزی است که آنها نوشتند... «ما شنیدیم که همه آنها پشت سر هم صف کشیده بودند و همه آنها را در یک زمان به ضرب گلوله کشتند... آنها این را می دانستند. که به سمت مرگ می رفتند. اما آنها بسیار سرحال بودند. به همین دلیل آن نامه را که خطاب به همه ما با خون نوشته شده بود به ما دادند.»
زمانی که بریتانیایی ها سعی کردند افسران INA را به جرم خیانت در قلعه نمادین سرخ دهلی اعدام کنند، در نهایت با یک قیام خاتمه یافتند. در سال 1946، یک شورش نیروی دریایی که مرکز آن در بمبئی بود، با هزینه هنگفتی برای بریتانیا سرکوب شد: امپراتوری هند آنها از هم پاشیده بود. پرامود کاپور در کتاب خود در مورد شورش دریایی اشاره می کند که در حالی که در سال 1942 از هند خارج شد، استقلال خیلی سریع پس از شورش نیروی دریایی در سال 1946 دنبال شد. نگاهی به گاهشماری نشان میدهد که این شورش در ایجاد استقلال تعیینکنندهتر از مبارزات غیرخشونتآمیز بوده است.
انگلیسی ها به سرعت شبه قاره را تقسیم کردند، جام را مسموم کردند و آن را به همکارهای منتخب کنگره هند تحویل دادند.
همانطور که HS Doreswamy می گوید: «وقتی بریتانیایی ها کشور را ترک کردند، این کار را با سه فرمول انجام دادند. یکی، تشکیل پاکستان و هندوستان. دوم، برای دودستگی مردم در هر دو کشور در خطوط مشترک. و سه: آن 562 ایالت شاهزاده - آنها آزاد بودند که به این اتحادیه هند بپیوندند یا خارج از آن بمانند. توطئه دولت شاهزاده توسط دولت پس از استقلال خنثی شد، اما توطئه اشتراکی و طرح تقسیم هر دو موفق شدند. حمایت مالی از این افسانه که استقلال هند از یک سری کارزارهای غیرخشونت آمیز سرچشمه می گیرد، و نه همان فرآیندهای مبارزات مسلحانه آزادیبخش ملی که در هند رخ داد، مانند هر جای دیگری در جهان که با وضعیت مشابهی روبرو بود، انجام شد.
آسیب ناشی از افسانه عدم خشونت
افسانه عدم خشونت به حفظ فئودالیسم کمک کرد. مانند برده داری و جداسازی در ایالات متحده، استعمار در هند با خشونت سرنگون شد. اما مانند ایالات متحده، افسانه خشونت پرهیز از آسیب واقعی به سیاست هند وارد شده است. جانشین معنوی گاندی، وینوبا باوه، به کشور سفر کرد و سعی کرد مالکان زمین را متقاعد کند که اصلاحات ارضی داوطلبانه انجام دهند (در تضاد با اصلاحات ارضی خشونت آمیز اعمال شده در همسایه چین، شرح داده شده در فن شن توسط ویلیام هینتون).
وینوبا باوه یک کمپین غیرخشونت آمیز اصلاحات ارضی بود که فئودالیسم را تا حد زیادی در هند دست نخورده نگه داشت. از قضا Vinoba Bhave معلوم بود که مالکان زمین را به خشونت تهدید کرده است- صریحاً بیان می کند که با واگذاری داوطلبانه برخی از زمین ها، مالکان می توانند خود را از انقلاب خشونت آمیز آینده نجات دهند. باز هم شاهدیم که رهبران خشونتپرهیز، فقرا را در جایگاه دعاکننده قرار میدهند و بر اساس احتمالات دور از انقلاب، به جای تلاش برای سازماندهی فقرا برای آن انقلاب، از ثروتمندان درخواست خردههایی میکنند.
افسانه خشونت پرهیزی، جوامعی بدون خشونت ایجاد نمی کند. یکی از استدلالهای اصلی برای عدم خشونت که حداقل به گاندی برمیگردد این است که ابزارهای خشونتپرهیز به اهداف بهتری منجر میشوند. نوام چامسکی آن را اینگونه بیان کرد مناظره سال 1967 با هانا آرنت:
"به نظر من، با توجه به اطلاعات اندکی که در مورد چنین موضوعاتی داریم، یک جامعه جدید از اقداماتی که برای شکلگیری آن انجام میشود برمیخیزد و نهادها و ایدئولوژیای که ایجاد میکند مستقل از این اقدامات نیست. در واقع، آنها به شدت توسط آنها رنگ آمیزی می شوند، آنها به طرق مختلف توسط آنها شکل می گیرند. و می توان انتظار داشت که اقدامات بدبینانه و شرورانه، هر هدفی که باشد، ناگزیر کیفیت اهدافی را که به دست می آید، مشروط و مخدوش می کند. اکنون، دوباره، تا حدی این فقط یک مسئله ایمانی است. اما من فکر می کنم حداقل شواهدی وجود دارد که نشان می دهد نتایج بهتر از ابزارهای بهتر حاصل می شود.
از آنجایی که بحث خشونت پرهیزی گاندی بر این مفهوم استوار بود که ابزار و هدف جدایی ناپذیر هستند و انتخاب ابزار خشونت آمیز منجر به اهداف خشونت آمیز می شود، باید نتیجه گرفت که اهمیت محوری خشونت پرهیز در مبارزات آزادی هند باعث شد که هند کشوری به ویژه بدون خشونت باشد. بعد از استقلال دومینیکو لوسوردو نویسنده کمونیست ایتالیایی در کتاب خود عدم خشونت: تاریخی فراتر از افسانه، به آن یکی پاسخ می دهد: «هند امروز به جز اینکه تجسم ایده آل عدم خشونت باشد، یکی از خشن ترین کشورهای روی زمین است. درگیری های مسلحانه بین گروه های مذهبی و قومی مختلف گسترده است. به ویژه، قتل عام مسلمانان و مسیحیان تکرار می شود.
تفکیک ناپذیری وسیله و هدف یک بحث است در برابر عدم خشونت خشونت پرهیزی وسیله ای است که شامل التماس از قدرتمندان برای گرفتن امتیاز و دعوت از آنها به انجام خشونت بدون عواقب برای خود است: این امر منجر به جامعه ای با نخبگانی می شود که احساس معافیت کامل از اعمال خشونت وحشتناک می کند در حالی که با مخالفانی روبرو می شود که در بدترین حالت تلاش می کنند تا از بین بروند. دل هایشان را از طریق نمونه ای از رنج. ستمگران را به افراد بدتری تبدیل می کند که مست از قدرت هستند و هیچ عواقبی را احساس نمی کنند.
استعمارزدایی یک فرآیند خشونت آمیز است و هند نیز از این قاعده مستثنی نبود
همانطور که لوسوردو در کتاب خود می گوید، خشونت پرهیزی یک ایده آل است که در بریتانیا و ایالات متحده ایجاد شد تا اطمینان حاصل شود که مقاومت در برابر برده داری بی اثر خواهد بود - برای حفظ مقاومت در برابر یکی از پست ترین نهادهایی که تا کنون در محدوده های قابل کنترل اختراع شده است. صلح طلبان مسیحی و کواکرها آن را توسعه دادند زیرا نمی خواستند در خشونت برده داری شرکت کنند. تعداد بسیار کمی از آنها به مبارزه خشونت آمیز با برده داری سوق داده شدند.
دشمنان هندی گاندی استدلال کردهاند که ریشههای خشونتپرهیز گاندی از ریشههای مسیحی و انگلیسی-آمریکایی است و نه از مفاهیم هندو. احمسا or ساتیاگراها. در نهایت، مردم هند مانند حکمای ماورایی رفتار نکردند. آنها همان کاری را کردند که همه افراد مستعمره انجام می دهند: آنها برای استقلال مبارزه مسلحانه کردند.
با توجه به افسانه خشونت پرهیزی، درس های مبارزات واقعی استقلال هند چیست و چگونه با درک ما از تغییرات اجتماعی مطابقت دارد؟ واضح است که برخی از مبارزات برای دستمزدها یا شرایط کاری بهتر، خدمات شهری بهتر، یا سایر مبارزات برای برابری در داخل یک جامعه - می تواند در هواپیمای بدون خشونت نگه داشته شود. استعمار مبتنی بر ستم نژادی و غیرانسانی سازی نمی تواند باشد و هند نیز از این قاعده مستثنی نیست. مانند خود استعمار، فقدان راه حل غیرخشونت آمیز برای استعمار غم انگیز است، اما هر چه زودتر واقعیت توسط طرفداران تغییرات اجتماعی شناسایی شود، بهتر است.
این مقاله توسط اقتصاد برای همه، پروژه ای از موسسه رسانه های مستقل.
جاستین پودور نویسنده مقیم تورنتو و همکار نویسندگی موسسه رسانه مستقل است. شما می توانید او را در وب سایت او پیدا کنید podur.org و در توییتر @justinpodur. او در دانشگاه یورک تدریس می کند دانشکده محیط زیست و تغییرات شهری.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا