منبع: موسسه مستقل رسانه
توسط Phil Pasquini/Shutterstock.com
من این را با 585,000 مورد فعال در سراسر جهان، 26,000 مرگ و میر و تنها چین و کره به ظاهر تحت کنترل (با استفاده از ابزار سنجش اجتماعی، جهان سنج). بسته محرک اعلام شده توسط دولت ایالات متحده 2 تریلیون دلار است، اما بدون حمایت شغلی، توقف اجاره، یا حمایت معنادار درآمد برای اکثر مردم. کجا باید به تشبیهات رسید تا به ما در درک لحظه کمک کند؟ بحران ایدز؟ این بحران اقتصادی 2008? SARS?
هر قیاسی می تواند بخشی از داستان را به تصویر بکشد. در 23 مارس، ترامپ با نادیده گرفتن توصیههای دانشمندان بهداشت عمومی، این ایده را مطرح کرد که همه را ظرف چند هفته به سر کار بازگرداند. این بازتاب انکار ژایر بولسونارو در برزیل و صحبت های اولیه بوریس جانسون در مورد جستجوی "مصونیت گله" با "گرفتن آن روی چانه" بود، که وزرای او چند روز بعد به عقب رفتند. در مورد این موضوع خاص، یعنی اولویت دادن به پیشبینیهای اقتصادی بر پیشبینیهای علمی، یک تشبیه واضح با آخرین امپراتوری بزرگ وجود دارد: امپراتوری بریتانیا، با تمایل ویژهاش به گرسنگی جمعی میلیونها نفر.
با گسترش امپراتوری بریتانیا در قرن هجدهم، روشنفکران آن مجموعه ایدههای عالی را برای یک امپراتوری توسعه دادند: اقتصاد کلاسیک. مال آدام اسمیت ثروت ملل در سال 1776 پس از جنگ های نسل کشی متعدد علیه مردم بومی در قاره آمریکا و در آغاز امپراتوری در هند منتشر شد. دیوید ریکاردو، توماس مالتوس، و جان استوارت میل همگی به تئوری کلاسیک کمک کردند. به محض اینکه امپریالیست ها کنترل خود را تحکیم کردند، سیستم های دولتی محلی را برای جلوگیری از گرسنگی دسته جمعی از بین بردند و قحطی در سراسر هند آغاز شد. ششی ثارور آنها را در کتاب خود فهرست کرده است. امپراتوری ذلت: از بنگال در سال 1770 شروع شد و تا مدرس، دهلی و بمبئی تا سال 1943. تنها در قرن بیستم، 20 میلیون نفر بر اثر قحطی تحت مدیریت بریتانیا در هند کشته شدند.
انگلیسی ها به نام همین دکترین ها، ایرلندی ها را نیز گرسنگی کشیدند. قحطی سیب زمینی 1845-9 در این دوره رخ داد و ایرلندی ها قربانی همان دکترین شدند. ادوارد اوبویل در سال 2006 اقتصاد کلاسیک را با قحطی ایرلند مرتبط کرد و اصول اقتصاد کلاسیک را اینگونه معرفی کرد: 1. قانون منفعت شخصی. 2. قانون رقابت آزاد. 3. قانون جمعیت; 4. قانون تقاضا و عرضه; 5. قانون آهنین دستمزد. 6. قانون اجاره; و 7. دکترین تجارت آزاد. روی هم، این قوانین، به عنوان منتقد کارل پولانی نوشت در مورد بازار خودتنظیمی، «برای مدت طولانی نمیتوانست وجود داشته باشد، مگر اینکه جوهر انسانی و طبیعی جامعه را از بین ببرد. می توانست انسان را از نظر فیزیکی نابود کند و محیط اطرافش را به یک بیابان تبدیل کند.»
در یکی از قحطیهای متعدد هند (هند جنوبی، 1876-78)، لرد لیتون، نایب السلطنه بریتانیا اعلام کرد: «هیچ نوع مداخلهای از سوی دولت در مورد کاهش قیمت غذا وجود ندارد». یوهان هاری داستان را بیان می کند یکی از مقامات انگلیسی، سر ریچارد تمپل، که وقتی مقداری غذا وارد کرد تا در زمان قحطی دیگر به گرسنگان بدهد، توسط مردم محکوم شد. اکونومیست مجله ای که به هندی ها این تصور را می دهد که "وظیفه دولت است که آنها را زنده نگه دارد."
در طول آن امپراتوری، تئوری کلاسیک اقتصادی و قحطی به طور یکپارچه با نژادپرستی در ترکیبی سمی ترکیب شد. اوبویل از 1875 نقل می کند سخنرانی توسط ویلیام استنلی جوونز، اقتصاددان کلاسیک: «یک قحطی به عنوان نوعی رویداد طبیعی تلقی میشود... جنگ در جوامع اولیه یک وضعیت عادی است. برای مثال سرخپوستان آمریکای شمالی، تنها شغل جدی آنها، تنها سرگرمی آنها جنگ بود... شیوه زندگی ایرلندی ها، به ویژه، در برخی از شهرهای بزرگ ما و در برخی از مناطق کشور خودشان، این احتمال را پیشینی می دهد که آنها سریع بمیر.»
بریتانیایی ها امپراتوری قحطی داشتند. ما در امپراتوری تحریم زندگی می کنیم. در حالی که ایران، ونزوئلا و غزه تحت فشار همزمان همهگیری و محاصره قرار دارند، دیپلماتها از آمریکا میخواهند تا این برنامه را تعلیق کند. تحریم ها تا بحران فعلی بگذرد. فایده ای نداشت: قتل جمعی با کنترل از راه دور آنقدر محکم است که نمی توان آن را در مورد چیزی بسیار کوچک مانند یک بیماری همه گیر جهانی به حالت تعلیق در آورد.
اقتصاد تا چه اندازه در طول قرن ها اصلاح شده است؟ تا چه اندازه بیشتر ریشه در شواهد پیدا کرده است؟ ادبیات فراوانی از سوی محققین خارج از جریان اصلی اقتصاد استدلال میکند که «نه خیلی زیاد». در سال 2001، اقتصاددان هترودکس جیمز گالبریت نوشت مقاله ای که پنج گزاره به طور گسترده پذیرفته شده در حرفه اقتصاد امروز را فهرست می کند («تورم یک پدیده پولی است»؛ «اشتغال کامل بدون تورم غیرممکن است»؛ «افزایش نابرابری دستمزد ناشی از تغییرات تکنولوژیک است»؛ «افزایش حداقل دستمزدها باعث بیکاری می شود»؛ «تداوم کار» رشد نمی تواند از 2.5 درصد در سال تجاوز کند»)، چگونه هر یک از آنها توسط شواهد اقتصادی بی اعتبار شدند، و چگونه با وجود شواهد به حفظ آنها ادامه دادند. در همان سال استیو کین اقتصاددان هترودکس استرالیایی منتشر کرد اقتصاد زدایی: امپراتور برهنه علوم اجتماعی، در مورد شکست های نظری و تجربی جریان اصلی ارتدکس. یک دهه بعد، در کتاب ECONnedایو اسمیت مجموعهای از روشهایی را جمعآوری کرد که مفروضاتی که مدلهای اقتصادی بر اساس آنها ساخته میشوند با دادهها (از تعادل بازار تا منحنی تقاضا) سازگار نیستند. آثار مشابه فراوان است، مانند رویکردهای جالب به اقتصادهای واقعی که توسط جریان اصلی اقتصاد رد شده است.
گزارش شده است که جریان اصلی آنقدر بر روی ایدههای جایگزین بسته است که در دانشگاهها، اقتصاددانان هترودکس به انواع برنامهها مانند اقتصاد سیاسی در استنفورد یا مطالعات اقتصاد و سیاست در نوتردام، که در سال 2003 از بخش اقتصاد جدا شد، فرستاده میشوند. و سپس در سال 2010 بسته شد. در دانشگاه مانیتوبا، تضاد بین اقتصاد ارتدوکس و هترودکس آنقدر چشمگیر شد که انجمن معلمان دانشگاه کانادا این کار را انجام داد. تحقیق از این بخش در سال 2015.
علم متفاوت عمل می کند. همانطور که انیشتین می گوید، علم پالایش تفکر روزمره است. برای من علم است استفاده سیستماتیک از کیفیت انسان از کنجکاوی.
بسیاری از محققان وجود دارند که به طور علمی فکر می کنند - که از مفروضات شفاف و رویکردی سیستماتیک برای استدلال و نتیجه گیری از شواهد استفاده می کنند - در مورد اقتصادها. اما این دانش پژوهان از حرفه اقتصاد کنار گذاشته شده اند و این حرفه اقتصاد - با فرضیات غیرقابل دفاع و تحقیر واقعیت های اقتصادی - است که مدل هایی را می سازد که در هنگام بلایا و همه گیری ها سیاست تعیین می کند.
اعلامیه ترامپ مبنی بر اینکه میخواهد تا چند هفته دیگر کسبوکارها باز شوند، بحثی را در مورد اینکه آیا باید به حرفهای اقتصاددانان یا پزشکان گوش داد، برانگیخت. این مناقشه بین دو علم نیست - فقط پزشکان در اینجا علم انجام می دهند.
ویروس های قبلی و بحران های قبلی فقط می توانند به ما نکاتی بدهند. معنیدارترین دادههایی که ما در مورد این بحران داریم از کشورهایی است که در اوایل بدترین ضربه را دید - چین، کره، ایتالیا، ایران. هر مدلسازی که انجام میدهیم باید از این دادهها شروع شود، و هر ایده خوب برای اینکه چگونه میتوانیم از آن عبور کنیم باید از مطالعه این نمونهها عبور کند.
ترامپ و راستهای جهانی که از او پیروی میکنند (بولسونارو، جانسون و غیره) علم اپیدمیولوژیک را همانطور که علم آب و هوا را تحقیر میکنند و به همین دلایل تحقیر میکنند: علم درباره واقعیتهایی است که با ایدئولوژیهای آنها در تضاد است و تبلیغات آنها را مختل میکند. علم روشن است که نجات جان افراد با وقفه ای در راهپیمایی ابرثروتمندان به سوی تخریب جامعه و محیط زیست همراه خواهد بود. چه نویسنده علمی تخیلی کیم استنلی رابینسون یک دهه پیش گفت در مورد علم آب و هوا در این لحظه درست است: «آنچه راهاندازی شده و اکنون در حال انجام است، نبرد تاریخی جهانی بین علم و سرمایهداری است. علم هر روز با تاکید بیشتری بر اینکه این یک خطر واقعی و فعلی است اصرار دارد. سرمایه داری می گوید که اینطور نیست، زیرا اگر درست بود به معنای کنترل بیشتر اقتصادها توسط دولت، عدالت اجتماعی بیشتر (به عنوان تکنیک تثبیت آب و هوا) و غیره بود."
اگر گوش کنیم، علم می تواند در این لحظه به ما کمک کند. از سوی دیگر، پیروی از مدلهای اقتصادی، مانند یک قرن پیش، باعث کشته شدن مردم خواهد شد.
این مقاله توسط گلوبتراتر، پروژه ای از موسسه رسانه های مستقل.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا