نوشتم محاصره شکنان زیرا من نمی توانم غزه یا فلسطین را آزاد کنم، اما می توانم در مورد آن خواب ببینم. میخواستم این یک رویای نزدیک باشد، رویای قدم بعدی از هماکنون، نه یک رویای دور که به درستی چیزهای غیرقابل پیشبینی بستگی دارد. من میخواستم در مورد اینکه چگونه فقط چند چیز درست میتوانند کل ماجرا را تغییر دهند بنویسم- تا از طریق داستانهای تخیلی، شکنندگی واقعی سیستم آپارتاید را که همیشه شکست ناپذیر به نظر میرسد، نشان دهم.
غزه محاصره شده است. فرزندان آن به طور سیستماتیک دچار سوء تغذیه هستند. اقتصاد آن تحت برنامه فعال محقق سارا روی بوده است نام «توسعهزدایی» برای چندین دهه. پهپادهای اسرائیلی تمام اتفاقات را رصد می کنند. برج های اسرائیلی از دیواری که از سه طرف محاصره را احاطه کرده است محافظت می کنند. در سمتی که رو به دریاست، قایق های اسراییلی به سوی ماهیگیران آن تیراندازی می کنند. هواپیماهای جنگی و توپخانه اسرائیل به صلاحدید خود، بمبها را هر جا که بخواهند میریزند، همیشه با قانعکنندهترین بهانهها. گاهی اوقات به طور جدی توسط دیگر سیاستمداران غربی به آنها هشدار داده می شود که اطمینان حاصل کنند که بمب های آنها برای دفاع از خود بیش از حد نیست. در موارد دیگر، این فلسطینی ها هستند که به آنها گفته می شود که بمب گذاری ها تقصیر خودشان است.
باید یک شهر ساحلی خوابآلود میبود، مکانی که در آن پرتقالها رشد میکردند و بچهها در آن فوتبال بازی میکردند و گردشگران میآمدند تا پای خود را در شنها احساس کنند. در عوض، این آزمایشی است در ناامیدی انسانی، جمعیت آن به جرم فلسطینی بودن زندانی و مجازات شده اند.
وقتی در سال 2002 به غزه رفتم، تازه از جنین دیدن کرده بودم. اسرائیلی ها بیشتر مرکز اردوگاه را به آوار تبدیل کرده بودند. من دیدم که اسرائیلی ها یک بانک را منفجر کردند، به دلایلی هنوز نمی فهمم. اما غزه همچنان ترسناک تر بود. اولین چیزی که پس از عبور از Erez دیدم یک بولدوزر زرهی اسرائیلی بود که درختان پرتقال را با بولدوزر می زد. برای گرفتن عکس مکث کردم و فوراً به من گفتند که دوربین را کنار بگذارم و ادامه دهم - از بلندگوی که تا زمانی که دستور به من داده شده بود متوجه آن نشده بودم.
17 سال از آن دیدار تحت حمایت جنبش همبستگی بین المللی می گذرد. ISM از جنبشهای همبستگی قبلی الهام گرفته شده بود، شاید از آن دسته از آمریکاییهایی که به نیکاراگوئه سفر کردند تا تلاش کنند توجه را به شورش کنترا تحت حمایت ایالات متحده در دهه 1980 جلب کنند، بخشی از جنگهای آمریکای مرکزی که اخیراً برنی سندرز انجام داده است - و به اعتبار او. - از مخالفت عذرخواهی نکردم در دهه 1990، زاپاتیستاها در چیاپاس ایده ها و شیوه های همبستگی بین المللی را با برنامه های ناظران خود توسعه دادند. ناظران بینالمللی در جوامع زاپاتیستا موظف بودند مبارزه زاپاتیستا را مطالعه کنند و به همبستگی به عنوان یک عمل متقابل فکر کنند، نه هدیهای از سوی غربیهای خیرخواه به مردم فقیر در حال مبارزه در جنوب جهانی. زاپاتیستاها همیشه از مردمی که از شمال جهانی سفر میکنند میپرسیدند: برای مبارزه در جایی که زندگی میکنید چه میکنید؟
همه مبارزات علیه بی عدالتی در این سیاره کوچک به هم گره خورده است، چه پیوندها را ببینیم یا نه. در مورد فلسطین، تلاش واقعی برای از دست دادن پیوندها لازم است: کنگره ایالات متحده و دیگر مجالس قانونگذار ایالتی، لوایحی را برای مخالفت با جنبش کوچک و غیرخشونت آمیز BDS که هدف آن تحریم اسرائیل تا زمانی که با قوانین بین المللی مطابقت داشته باشد، تصویب می کنند. ایلهان عمر به خاطر ذکر این موضوع که یک لابی اسرائیلی وجود دارد که تلاش می کند سیاست آمریکا را به نفع اسرائیل تحت تاثیر قرار دهد، عذرخواهی می کند. الکساندریا اوکاسیو کورتز حتی به خاطر صحبت با جرمی کوربین، که به نوبه خود به عنوان یک یهودی ستیز شیطانی شناخته می شود، عذرخواهی می کند، حتی اگر همه می دانند که او یک ضد نژادپرست مادام العمر است که جنایت واقعی او حمایت از حقوق فلسطینیان است. از آنجایی که اسرائیل از هر طرف دیوار می کشد و فلسطینیان را از گرسنگی می کشد، هر سال میلیاردها دلار کمک دریافت می کند و بسیاری از سیاستمداران در غرب برای پذیرفتن آن (و محکوم کردن فلسطینی ها و حامیان آنها) از دست خود می افتند. فلسطین جایی است که صنعت تسلیحات پیشرفته اسرائیل سلاح های ضد غیرنظامی خود را آزمایش می کند و آنها را به عنوان "آزمایش شده در نبرد" در آزمایشگاه اشغالگری صادر می کند. چه بخواهید مراقبت های بهداشتی همگانی، حذف تبعیض نژادی در مدارس، برای اینکه کودکان در اردوگاه های کار اجباری نمی میرند، یا یک قرارداد سبز جدید، نمی توانید از این موضوع بگذرید، از نظر تاکتیکی عقب نشینی کنید، یا از نظر دیپلماتیک آن را فعلا کنار بگذارید. اسلحه لفاظی انتخاب شده برای حمله به رهبران سوسیالیست، دمکراتیک، توزیع مجدد و ضد نژادپرست، اسرائیل است، چه کوربین در بریتانیا باشد و چه عمر و دیگران در ایالات متحده.
امپراتوری خواهان غیرانسانی کردن کامل فلسطینی ها، به ویژه فلسطینی هایی است که مقاومت می کنند. اگر بتوان آنها را غیرانسانی کرد، می توان آنها را منزوی کرد. اگر بتوان آنها را منزوی کرد، اسرائیل آزاد است هر کاری که می خواهد با آنها انجام دهد. و از آنجا که آنچه اسرائیل میخواهد سرزمین بدون مردم است، ایده این است که مردم را ترک کنند. این سیاست که تقریباً توسط تمام سیاستمداران و رسانه های غربی اجرا می شود، نسل کشی است.
هنرمندان و نویسندگان فلسطینی کار انسان سازی را انجام می دهند: سوزان ابوالحوا صبح ها در جنین در ژانر ادبی است؛ میشا هیلر لرزاندن یک تریلر تاریک است هر دو نویسنده دنیای بیرونی و زندگی درونی شخصیتهای فلسطینی خارقالعاده را به شما نشان میدهند که در دوران بیرحمانهای زندگی میکنند.
برای چپها، داستان همیشه بخشی از تجارت است. یک نسل پیش، غسان کنفانی، رهبر سیاسی که توسط اسرائیل در سال 1972 ترور شد، نوشت. مردان در خورشید و چندین رمان سیاسی ضروری دیگر فلسطین. در زمان ما، آرونداتی روی هر دو مقاله غیرداستانی را می نویسد که پویایی جنگ، امپراتوری، و سرمایه داری را تحلیل می کند و رمان هایی را می نویسد که شما را با افرادی همراه می کند که در همان پویایی زندگی می کنند. آخرین کتاب روی وزارت نهایت خوشبختی با ایجاد یک مدینه فاضله کوچک و شکننده پایان می یابد، جامعه ای از مردم که از یکدیگر مراقبت می کنند - در یک گورستان.
آرمان شهرها، کوچک و بزرگ، جایگاه ویژه ای در نوشتار چپ دارند. کیم استنلی رابینسون نویسنده علمی تخیلی، که این را گفته است آرمانشهرها مینویسد: «علم اکنون یک چپگرایی است، زیرا «این روزها هرکسی میتواند تنها با ساختن یک کلاژ از عناوین روزنامهها یک دیستوپیا انجام دهد، اما آرمانشهرها سخت و مهم هستند، زیرا باید تصور کنیم که اگر کارهایی انجام میدادیم چگونه میشد. به اندازه کافی خوب است که به بچه هایمان بگوییم، ما تمام تلاش خود را کردیم، این تقریباً به همان خوبی است که به ما تحویل داده شد، مراقب آن باشید و بهتر عمل کنید. نوعی دیدگاه روایی از آنچه ما به عنوان یک تمدن برای آن تلاش می کنیم.» رابینسون در حال صحبت با نویسنده اتوپیایی دیگر به نام تری بیسون بود که رمان خارق العاده اش آتش در کوه تصور می کند که اگر جان براون در حمله به هارپرز فری موفق می شد، تاریخ آمریکا چگونه بود. تامارا پیرسون، نویسنده چپگرای استرالیایی، رمان خود را به پایان رساند زندان پروانه- که نشان میدهد چقدر زندگی نابسامان برای مردم فقیر در غرب میتواند باشد- با شخصیتهای مبارز که در انقلاب پیروز شدهاند و شروع به ساختن دنیایی بهتر کردهاند.
زمانی که من نوشتم محاصره شکنان برای من مهم بود که شخصیتهای عنوانی فراتر از آنچه در دنیای واقعی دیدهایم موفق شوند، به دلایلی مشابه آنچه رابینسون بیان کرد: محاصره مردمی را که زیر آن زندگی میکنند در هم میکوبد، اما تمام تصورات ما را در هم میکوبد. فقط بیست سال عمر دارد و می توان آن را شکست. اگر نمی توانیم do به راحتی در حال حاضر، ما حداقل می توانیم آن را تصور کنیم. ما مطمئناً نمی توانیم کاری را انجام دهیم که نمی توانیم تصور کنیم. من می خواهم حداقل تصور یک فلسطین آزاد و یک غزه آزاد عادی شود.
هدف دیگر من از نوشتن است محاصره شکنان فراتر از انسان سازی فلسطینیان و شیر کردن آنها بود. من به اندازه هر کس دیگری منتقد فرهنگ پاپ هستم، اما در دهه 1980 با تماشای فیلم بزرگ شدم. ترانسفورماتور کارتون و خواندن کمیک های مارول، خواندن اسرار دایره المعارف براون در کودکی و شرلوک هلمز در نوجوانی من. من تا بزرگسالی فیلم Dungeons and Dragons را بازی کردم و هنوز هم هر رمان جک ریچر را در عرض سه روز از انتشار آن میخوانم. به عنوان یک طرفدار، من وسواس زیادی به قهرمانان فوق العاده دارم که به دلیل زیرکی و شجاعت با شخصیت های شرور حتی قدرتمندتر روبرو می شوند و برنده می شوند.
مردم آمریکای شمالی مشروط به پذیرش مقداری خشونت از جانب قهرمانان ما هستند. به قول معروف لی چایلد نویسنده، جک ریچر بیشتر از افراد شرور در رمانهایش میکشد. در زندگی واقعی، همیشه از فلسطینی ها خواسته می شود که خشونت پرهیز کنند، در حالی که اسرائیل از گرسنگی می کشد و آزادانه آنها را می کشد. حداقل در داستان، من می خواستم یک فیلم هیجان انگیز بخوانم که در آن قهرمانان اکشن در حال مبارزه با اشغال بودند. غسان کنفانی در مصاحبه ای گفته است که تاریخ مبارزه قوی با ضعیف است. اما قهرمانان داستانی آمریکای شمالی ضعیف نیستند: آنها قوی هستند. برای من، محاصره شکنان مطالعه قهرمانی بود. آیا ایده یک قهرمان تبلیغات خالص به معنای فروش اسباب بازی و نظامی گری به نسخه جوان تر از من بود؟ یا این یک مفهوم مهم است که بتوانم آن را بازیابی و در زمینه های مختلف ترسیم کنم؟ من به این نتیجه رسیدم که این دومی است. قهرمانان واقعی هستند: قهرمان کسی است که ریسک می کند و برای دیگران فداکاری می کند. در چارچوب اسرائیل/فلسطین، قهرمانی به معنای رویارویی با نیروی برتر است (ناصر، قهرمان فلسطینی محاصره شکنان) یعنی قربانی کردن تعلق به کشور خود برای جلوگیری از ظلم (آری، شخصیت اسرائیلی)، یعنی درگیر شدن در زمانی که امتیاز شما به این معنی است که شما فقط می توانید نگاه کنید (ماریا، شخصیت آمریکایی).
من فلسطینی یا اسرائیلی نیستم و هیچ حقی برای نمایندگی کسی ندارم. غالباً در مورد فلسطین، تبدیل آن به موضوع مسلمان، یا عرب، یا فلسطینی، یا اسرائیلی یا یهودی، راه دیگری بوده است که میتوان آن را زیر قالیچه فرو برد.
در هر صورت، از نظر من، نوشتن هرگز به معنای صحبت کردن نیست برای مردم - مگر اینکه شما سخنگوی رسمی سازمانی باشید که ارتباطات رسمی را می نویسد - خیلی کمتر ادعای مبارزه خود را داشته باشند. شما مجبور نیستید be آنچه می نویسید (فقط خاطرات می تواند این کار را انجام دهد). فقط باید دانستن در مورد چه چیزی صحبت میکنی. خوانندگانی که می دانند می توانند تصمیم بگیرند که در مورد چه فکر می کنند محاصره شکنان.
هنرمندان کارهایی را انجام میدهند زیرا متاثر شدهاند و امیدوارند دیگران را به حرکت درآورند. کاری که اسرائیل با کمک فراوان ایالات متحده، بریتانیا، اتحادیه اروپا و کانادا، مصر و عربستان سعودی و بسیاری دیگر با فلسطینی ها انجام می دهد، قلب بسیاری از مردم از جمله قلب من را می شکند. کاری که فلسطینی ها برای زندگی و مراقبت از یکدیگر در مواجهه با همه اینها انجام می دهند نیز همینطور است. اگر کتاب شما را خراب نمی کند، شاید کتاب من بتواند کمک کند.
محاصره شکنان (انتشارات روزوی) در تاریخ 2 سپتامبر وارد قفسه ها می شود.
جاستین پودور نویسنده مقیم تورنتو و همکار نویسندگی است گلوبتراترپروژه موسسه مستقل رسانه. شما می توانید او را در وب سایت او پیدا کنید podur.org و در توییتر @justinpodur. او در دانشگاه یورک در دانشکده مطالعات محیطی تدریس می کند. او نویسنده رمان است محاصره شکنان.
این مقاله توسط گلوبتراتر، پروژه ای از موسسه رسانه های مستقل.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا