در طی بازدیدهای ما از کابل، افغانستان از سال 2009 تا 2019، دوستان جوانی که از من و سایر مهمانان بین المللی در جامعه شهری خود استقبال کردند، راه های خلاقانه ای را برای تمرین خشونت پرهیز از طریق اشتراک گذاری منابع، مراقبت از محیط زیست، و ترجیح دادن خدمت به سلطه به ما نشان دادند. ما یک انتخاب داریم که از راه آنها پیروی کنیم تا خود را به خشونت پرهیز کنیم، داستان های صلح را به همسایگانمان برسانیم، و جامعه ای عزیز را بسازیم.
دوستان کابلی من به طور پیوسته جامعه ای را تقویت کردند که در آن هیچ فردی مسئول نبود. وظایف به طور مساوی تقسیم شد و حتی سلاح های اسباب بازی نیز ممنوع شد.
داوطلبان جوان پنل های خورشیدی، باتری های خورشیدی و بشکه های جمع آوری آب باران را بین همسایگان خود توزیع کردند. آنها پس از یادگیری ساخت باغهای پرماکالچر اضطراری، دانش خود را به دیگران منتقل کردند. آنها هر هفته برای آموزش هایی با محوریت درک و کاهش فقر، حل منازعه غیرخشونت آمیز، جلوگیری از فاجعه آب و هوایی و یادگیری اصول اولیه مراقبت های بهداشتی گرد هم می آمدند. آنها یک کنفرانس سالانه برگزار کردند که نمایندگانی از هر ولایت افغانستان را گرد هم آورد تا روز جهانی صلح را از طریق کارگاه ها، بازی ها و رویدادهای اجتماعی جشن بگیرند.
آنها در یک دوره شش ساله یک تعاونی خیاطی فصلی را اداره کردند که در آن به تعداد زیادی زن دستمزد زندگی پرداخت می شد تا هزاران لحاف بسازند تا به خانواده های فقیر کمک کنند در زمستان های سخت افغانستان گرم بمانند.
آنها همچنین صبح جمعه یک "مدرسه رایگان" را برای بچه های خیابانی کابل راه اندازی کردند - کودکانی که به دلیل فقر مجبور به گذراندن روزهای خود برای کمک به خانواده هایشان برای زنده ماندن کار می شوند. برای اینکه بچهها بتوانند در آن شرکت کنند، دوستانم برای جبران درآمدی که بچهها از فروش سیگار، آبنبات و سایر اقلام کوچک به دست میآوردند، به خانوادههای هر کودک سهمیه ماهیانه روغن پخت و پز و برنج دادند.
از سال 2015 تا 2019، تقریباً 500 کودک در این مدرسه تحصیل کردند. چهارده معلم داوطلب کلاس های زبان، ریاضی و خشونت پرهیز را آموزش دادند.
دوستان من دو ماه یکبار محافل صلح برگزار کردند، هزاران درخت کاشتند، و رویدادهای یک روزه را برای پاکسازی بستر رودخانه کابل برگزار کردند. آنها یک باشگاه دوچرخه سواری را برای تشویق به سفر با دوچرخه تشکیل دادند و مردان جوان دوچرخه های خود را به زنان جوان قرض دادند تا صبح شنبه زود از آن استفاده کنند. آنها برای ایجاد پیوندهای قومیتی در کشوری که درگیر درگیری های قومی بود که اغلب توسط تهاجمات خارجی ها تشدید می شد، تلاش کردند.
آنها با بازدیدکنندگان از سراسر جهان تماس گرفتند و از آنها استقبال کردند. و اکثر بازدیدکنندگان بینالمللی با یک کیسه بزرگ از روسریهای آسمان آبی را ترک کردند تا در سرتاسر جهان به اشتراک بگذارند: رنگ آبی انتخاب شده برای یادآوری اینکه تنها یک آسمان وجود دارد و هر انسانی را بدون توجه به قومیت، ملیت یا اعتقادات ما میپوشاند.
آنها به دنبال تجسم ضرب المثل افغانی بودند که "خون خون را نمی شست"، با یک سوال ساده: چرا عشق نکنیم؟
یاد یک روز سرد یخبندان زمستانی افتادم که چهار نفر از دوستان جوانمان من و مارتا هنسی را به سمت بالای یک کوه در حومه کابل هدایت کرد و به سمت مناطق فقیرتر (آنهایی که از آب آشامیدنی دورتر بودند) در امتداد جادههای باریک و ابتدایی و پلههای در حال فرو ریختن حرکت کرد. پرسیدم که آیا میتوانیم مکث کنیم چون قلبم در حال کوبیدن بود و باید نفسم را تازه کنم. با نگاه کردن به پایین، منظره ای نفس گیر از کابل را دیدیم. بالای سر ما، زنانی با لباس های روشن در جاده های خائنانه با ظروف آب سنگین بر سر و یا شانه ها حرکت می کردند. من از قدرت و سرسختی آنها شگفت زده شدم. یکی از دختران جوان در حالی که بعد از لیز خوردن روی یخ به من کمک کرد تعادلم را به دست بیاورم، گفت: "بله، آنها هر روز صبح این سفر را انجام می دهند."
خورب، یک بیوه، در نزدیکی قله کوه در اتاقی که با دخترش مشترک بود زندگی می کرد. او مانند همسایههایش نمیتوانست زغال یا چوب برای گرم کردن خانهاش در ماههایی که دمای هوا زیر صفر بود، بخرد. او دائماً بادام میشکست، پوستهها را در بخاری کوچک میخورد و سپس کودکی را میفرستاد تا بادامها را در بازار بفروشد.
خانه خورب مرتب نگهداری می شد. او قبلاً در خانه یک اتاقه فقط با دخترش اشتراک داشت. اما هنگامی که خانه همسایه به دلیل آسیب آب ناشی از طوفان غیرقابل زندگی شد، خورب از خانواده هشت نفری که در آنجا زندگی می کردند دعوت کرد تا با او نقل مکان کنند.
داوطلبان جوان، که با مهربانی زنانی مانند خورب پرورش یافته بودند، در یک نوع مراقبت خوش خیم مهارت یافتند. آنها نظرسنجی های ساده ای را پر کردند و پرسیدند هر خانواده چند بار در یک هفته لوبیا می خورد، هزینه اجاره آنها چقدر است، چگونه به آب دسترسی پیدا می کنند و چه کسی درآمد کسب می کند؟ اگر پاسخ به سوال آخر کودک زیر 12 سال را نشان می داد، آن نظرسنجی مورد توجه ویژه قرار گرفت. دوستان داوطلب ما تا جایی که می توانستند از زنان دعوت کردند تا در «پروژه لحاف» شرکت کنند و پتوهای نجات جانی سنگین تولید کردند که سپس به صورت رایگان در کمپ های پناهندگان توزیع شد. داوطلبان جوان برای خود قاعده ای تعیین می کنند: آنها همیشه تلاش می کنند تا در پروژه های خود تعداد مساوی از افراد سه گروه قومی اصلی هزاره، پشتون و تاجیک را شامل شوند.
این نظارتی بود که انجام می دادند. به طور همزمان، یک نظارت بدخیم افغان ها را تحت تاثیر قرار داد.
هر زمان که از کابل بازدید می کردم، یک بالون تجسسی ایالات متحده همیشه قابل مشاهده بود که بر فراز شهر معلق بود و فیلم هایی از خیابان های زیر را ضبط می کرد. هواپیماهای بدون سرنشین تسلیحاتی که کمتر قابل مشاهده بودند، اما گاهی به طرز وحشتناکی شنیده می شدند، دائماً در آسمان گشت می زدند و برای هدف قرار دادن افرادی که تهدیدی برای ایالات متحده تلقی می شدند، نظارت جمع آوری می کردند. خلبانان و تحلیلگرانی که در پایگاههای ایالات متحده در داخل تریلرهای کمنور کار میکنند، وقتی دستور داده میشود، موشکهای هلفایر را از هواپیماهای بدون سرنشین Reaper پرتاب میکنند، خانهها، روستاها، مزارع و جادهها را مورد حمله قرار میدهند. حملات هواپیماهای بدون سرنشین هزاران غیرنظامی افغان را کشته و مجروح کردند و نظارت مکرراً چنان ناقص بود که طبق سند دولت ایالات متحده، در یک دوره پنج ماهه، 90 درصد از افغانهایی که توسط هواپیماهای بدون سرنشین کشته شدهاند، بیگناه بودهاند که به اشتباه تروریست معرفی شدهاند.
دانیل هیل، افشاگر هواپیماهای بدون سرنشین که این اطلاعات را فاش کرد، اکنون در حال گذراندن محکومیت 45 ماهه زندان در ندامتگاه فدرال ماریون، ایلینویز است. متهم به سرقت مدارک به قاضی گفت: "من اینجا هستم زیرا چیزی را دزدیدم که هرگز از آن من نبود - جان گرانبهای انسانی. نمیتوانستم در دنیایی زندگی کنم که در آن مردم وانمود میکنند که چیزهایی در حال وقوع نیستند. خواهش می کنم، عزت شما، مرا ببخشید که به جای جان انسان، کاغذ گرفتم.»
در یک نیویورکر جین مایر در مقاله ای توضیح داد که ارتش ایالات متحده به کسانی که فرار می کنند و از حملات هواپیماهای بدون سرنشین فرار می کنند، که مانند مورچه های کوچک به نظر می رسند در حالی که پس از انفجار بمب از سمت کوه پایین می آیند، به عنوان "Squirters" اطلاق می شود. در اصطلاح نظامی، زندگی و مرگ فردی که توسط یک هواپیمای بدون سرنشین کشته میشود، به صورت «باگ پاشیدن» خلاصه میشود.
پهپادهایی که ارتش ایالات متحده توسعه می دهد، توانایی ردیابی افراد را دارند، اما هرگز نمی توانند به ما کمک کنند فقر، فقر، بدبختی و وحشتی که مردمی که دوست دارند به اندازه ما بخشی از یک جامعه دوست داشتنی باشند را ببینیم و سعی کنیم آن را درک کنیم. . عمل مسیحیت می تواند به ما کمک کند که ببینیم، اما برای انجام این کار، ما باید سلاح ها را کنار بگذاریم. تعلیم مسیحیت که "هرجا گنج شماست، قلب شما نیز آنجا خواهد بود" باید ما را در اینجا راهنمایی کند. اگر می خواهیم دنیای اطراف خود را ببینیم، باید تلاش کنیم تا ثروت و سلاح خود را کنار بگذاریم.
پس از تیراندازی دسته جمعی به کودکان مدرسه ای در اووالد، تگزاس، یکی از دوستان جوان افغان من در نامه ای ابراز تاسف کرد "در مورد همه کودکانی که با اسلحه کشته شدند." او فکر می کرد که آیا او و دیگران می توانند کاری انجام دهند تا از درد والدینی که فرزندان خود را از دست می دهند بکاهند.
من یک اقدام غیرعادی را به یاد آوردم که او و همراهانش در کابل هفت سال پیش انجام داده بودند، زمانی که همراه با کودکان کار، تا حد امکان اسلحه های اسباب بازی جمع آوری کردند. سپس برای اسلحه ها قبری حفر کردند. پس از دفن آنها در زیر زمین، گروهی از داوطلبان و کودکان درختی را در محل دفن کاشتند.
این اقدام بینندگان را الهام بخش کرد. یک زن با عجله به آنها کمک کرد تا درختان بیشتری بکارند.
متأسفانه، امروز، بسیاری از کودکان افغان توسط مواد منفجره هولناکی که در زیر خاک مدفون شده اند، کشته و معلول می شوند. معادن. بمب های خوشه ای مهمات منفجر نشده یوناما، مأموریت کمک سازمان ملل متحد در افغانستان، از این که بسیاری از 116,076 قربانی غیرنظامی جنگ افغانستان در اثر انفجار مواد منفجره کشته یا زخمی شده اند، ابراز تاسف می کند. بقایای تسلیحات ایالات متحده و سایر تسلیحات همچنان جان غیرنظامیان را به خطر می اندازد.
مراکز جراحی اورژانس قربانیان جنگ در افغانستان خاطرنشان می کند که از سپتامبر 2021 تا مارس 2022، 548 بیمار به دلیل جراحات ناشی از خشونت های انفجاری در شفاخانه های اورژانس بستری شده اند. هر روز نزدیک به 3 بیمار
در حال حاضر، افغانها با بدترین خشکسالی در 30 سال گذشته، تأثیر همهگیری کووید-19 و سطوح بیسابقه ناامنی غذایی روبرو هستند. برنامه جهانی غذا گزارش می دهد که قیمت گندم و روغن پخت و پز بیش از 40 درصد افزایش یافته است و قیمت سوخت دیزل نیز 49 درصد نسبت به قیمت در ژوئن 2021 افزایش یافته است.
میشل باشله که به عنوان کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خدمت می کرد، به پیامدهای اسفناک جنگ در افغانستان پرداخت. او گفت: «این غیرقابل قبول و غیر وجدان است که مردم افغانستان مجبورند با چشم انداز بمباران یا گرسنگی یا هر دو زندگی کنند.»
علیرغم نیازهای شدید افغان ها که اکثریت آنها زنان و کودکان هستند، در ماه اوت سال 2021، ایالات متحده گام فوق العاده ای را برای مسدود کردن دارایی های بانک مرکزی افغانستان که در ایالات متحده نگهداری می شد، برداشت و اقتصاد افغانستان را از 9.5 میلیارد دلار محروم کرد.
این دارایی ها متعلق به مردم افغانستان است، از جمله کسانی که بدون درآمد هستند و کشاورزانی که دیگر نمی توانند دام های خود را تغذیه کنند یا زمین های خود را زراعت کنند. این پول متعلق به افرادی است که گرسنه می مانند و در حالی که اقتصاد افغانستان زیر فشار تحریم های ایالات متحده در حال فروپاشی است، از آموزش و مراقبت های صحی محروم می شوند.
برخی از دوستان جوان افغان ما که پول غذا ندارند، باغ های اضطراری می کارند، آب باران را جمع آوری می کنند، از آب خاکستری برای آبیاری استفاده می کنند، بذرها را صرفه جویی می کنند و تا حد امکان از انرژی خورشیدی استفاده می کنند.
تحت حکومت دوفاکتو افغانستان امروز، کسانی که میزبان هیئت های متعدد بین المللی در افغانستان بودند، اکنون به دلیل ارتباط با "غربی ها" در خطر هستند. به دلایل امنیتی، آنها مجبور شدند منحل شوند و اکنون میخواهند نامشان فاش نشود. بسیاری از آنها مخفی شده اند و ده ها نفر را انتخاب کرده اند که به خارج از افغانستان پناه ببرند.
در برخی زمینهها، انتخاب فرار از درگیری میتواند تنها ابزار غیرخشونتآمیز موجود برای فرار از قربانی شدن، رد جنگ و غلبه بر درماندگی باشد. اکنون که من می نویسم، ده تن از دوستان جوان افغان ما در حال تشکیل یک جامعه جدید در کویته پاکستان هستند که آن را «فضای امن زنان» می نامند. جامعه بر مهارت هایی که در مرکز اجتماعی سابق خود آموخته اند، متکی است، زیرا در انتظار گزینه بهتری برای اسکان مجدد هستند.
هفت جوان و یک نوزاد خطر فرار از افغانستان را برای اسکان مجدد در جنوب پرتغال پذیرفتند. در آنجا، ساکنان مرتولا به گرمی از جوانان افغان استقبال کرده اند. کلاس های زبان، وعده های غذایی مشترک، مبادلات فرهنگی متقابل، و پروژه ای پویا برای کمک به بازآفرینی زمین های خشک، به معنای واقعی و مجازی، ابزاری برای کاشت بذر هستند.
جامعه رو به رشد در مرتولا نمونه ای از رویکرد غیرخشونت آمیز برای استقبال از مردم آواره شده در اثر جنگ و درگیری است.
رهبران جامعه مرتولا در فرودگاه بودند تا از جوانان افغانی که به شهر کوچکشان نقل مکان کردهاند استقبال کنند و ساکنان بهطور پیوسته دستهای دوستی خود را به سوی تازهواردان دراز کردهاند. در یک گردهمایی برای جشن سال نو افغانی، ارسلان که تنها چند روز قبل از فرار والدینش از کابل به دنیا آمد، نوزادی را در آن سوی اتاق دید و چهار دست و پا برای دیدار با دوست جدیدش دوید.
خوب است که میل غریزی ارسلان برای دوستی را در نظر بگیریم.
در یکی دیگر از مناطق جنگ زده جهان، عراق، از سال 1991 تا 2003، هیئت های متعددی از کشورهای غربی را تماشا کردم که داروها و تجهیزات کمکی پزشکی را به خانواده ها و بیمارستان های عراقی تحویل می دادند که آشکارا از تحریم های وحشیانه ای که بر عراق تحمیل شده بود عمدتاً به دستور عراق بود. ایالات متحده و بریتانیا.
مایلم باور کنم که با این تلاشها حداقل زندگیها نجات یافتند. با توجه به رنجی که عراقی ها متحمل شدند، تحویل ما ضرب المثل «قطره در سطل» بود.
دوستی هایی که افراد ایجاد کردند، به نظر من، بسیار مهم بود. اعضای هیئت با داستان هایی در مورد عراقی های عادی که با آنها ملاقات کرده بودند، به کشورهای خود بازگشتند. آنها انجمنهایی برگزار کردند، مقاله نوشتند، با گروههای مذهبی صحبت کردند، تظاهراتی ترتیب دادند و بیوقفه تلاش کردند تا به جوامع خود کمک کنند تا این تصور را که رسانهها تبلیغ میکردند که فقط یک نفر در عراق زندگی میکند، رد کنند: صدام حسین.
رسانه های جریان اصلی تقریباً هیچ توجهی به رنج عراقی ها به دلیل تحریم های اقتصادی نکردند، حتی اگر سازمان ملل گزارش داد که صدها هزار کودک زیر پنج سال در نتیجه مستقیم تحریم های اقتصادی جان خود را از دست می دهند. داستان های مربوط به عراق را نمی توان در رسانه های جریان اصلی غربی یافت.
با این حال، در هفتههای قبل از حمله «شوک و هیبت» به رهبری ایالات متحده به عراق، مردم در ایالات متحده و سراسر جهان بیش از هر زمان دیگری به توقف جنگ قبل از شروع آن نزدیک شدند. میلیون ها نفر مخالفت خود را با جنگ اقتصادی و نظامی علیه عراق نشان دادند. آنها چگونه از شرایط عراق مطلع شدند؟
من فکر می کنم مخالفت با ظلم علیه عراقی ها از پایین به بالا بود. گروههای کوچکی از افراد از سازمانهایی مانند Pax Christ، Peace Action، Code Pink، تیمهای صلحساز جامعه، کمیته خدمات دوستان آمریکایی، کهنه سربازان برای صلح، کارگران کاتولیک و Voices in the Wilderness از عراق بازدید کردند و سپس صحبتهای زیادی کردند و اساساً گفتند: ، "این چیزی است که ما دیده و شنیده ایم." داستان هایشان را گفتند.
داستان ها راه شماره یک ما برای درک واقعیت هستند. همانطور که جوامع اولیه مسیحی داستان های خود را در روایت های انجیلی فرموله می کردند و از مردم می خواستند از مرزها عبور کنند و به دنبال محبت به یکدیگر باشند، ما که می خواهیم جنگ را لغو کنیم باید به دشمنان فرضی نزدیک شویم، سعی کنیم از آنها بیاموزیم و به ساختن جوامع ثابت قدم ادامه دهیم. مقاومت غیر خشونت آمیز
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا