مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 27 مارس با 100 رأی موافق، 11 رأی مخالف و 58 رأی ممتنع به عدم به رسمیت شناختن نتایج همه پرسی 16 مارس در کریمه رأی داد. در این نظرسنجی، اکثریت به خروج این سرزمین از اوکراین و پیوستن به روسیه رأی دادند.
این قطعنامه توسط اوکراین و حمایت ایالات متحده، اتحادیه اروپا و دیگر قدرت های غربی از جمله استرالیا ارائه شده است.
مطمئناً سؤالاتی در مورد شرایط برگزاری رفراندوم - و تقلب در انتخابات وجود دارد. اما این قطعنامه به طور خاص از "یکپارچگی ارضی" اوکراین حمایت کرد و در نتیجه جدایی یکجانبه کریمه از اوکراین را بدون توجه به شرایط رایگیری محکوم کرد.
حامیان این قطعنامه وقایع کریمه از زمان سرنگونی دولت ویکتور یانوکوویچ در اوکراین در 21 فوریه را به عنوان تهاجم روسیه به تصویر کشیده اند، دیدگاهی که در رسانه های شرکتی غربی مورد تردید قرار نمی گیرد.
روسیه و متحدین آن ، به نوبه خود ، وقایع را به عنوان یک عمل خودمختاری به تصویر کشیده اند.
حقیقتی در هر دو نسخه وجود دارد. روسیه هیچ سربازی را به کریمه منتقل نکرد، اما این همه پرسی با حضور فراگیر «نیروهای دفاع شخصی» به شدت مسلح و نقابدار که شامل پرسنل ناوگان دریای سیاه روسیه بود، برگزار شد.
دورویی
واکنش غرب در نفاق خود نفس گیر بوده است. زمانی که جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده در 2 مارس به تلویزیون سی بی اس گفت: «شما در قرن بیست و یکم با حمله به کشوری کاملاً دروغین، به شیوه قرن 21 رفتار نمی کنید، باید برای مردم عراق و افغانستان خبر شگفت انگیزی باشد. بهانه، مستمسک."
مسلمانان در جمهوری آفریقای مرکزی ممکن است تعجب کنند که آیا این یک طنز است، اگر آنها خیلی سرگرم فرار از پاکسازی قومی که توسط "صلح بانان" فرانسوی تسهیل می شود، نبودند.
اما لفاظی غربی بیش از ریاکارانه بوده است - آن را ناسپاس بوده است. واقعیت پیچیدهای در پشت یک روایت سادهگرایانه پنهان شده است که بر اساس تبلیغات جنگ سرد احیا شده است، که در آن مردم آزادیخواه اوکراین یک دیکتاتور مورد حمایت روسیه را سرنگون کردند و واکنش نظامی روسیه را به دنبال داشت.
به نوبه خود ، نسخه رسمی روسی از وقایع به همان اندازه ریاکارانه و نامشخص است.
در روایت روسیه، کودتای مورد حمایت غرب یک رژیم نئونازی را در کیف به قدرت رساند که قصد داشت اوکراین را از روس ها و روس زبان ها پاکسازی قومی کند.
با خاموش شدن صداهای جایگزین، این دیدگاه رای دهندگان را در همه پرسی در کریمه، یک سرزمین تاریخی روسیه با اکثریت قومی روسی، آگاه کرد.
این تبلیغات از حضور حزب راست افراطی سوبودا در دولت جدید اوکراین و گروههای تندرو نئونازی در جنبشی که یانوکوویچ را سرنگون کرد، اعتبار مییابد. همچنین با نقش قابل مشاهده غرب در دوخت رژیم جدید اوکراین تقویت می شود.
واقعیت این است که این یک درگیری جنگ سرد بین دو بلوک تحت هدایت قدرت با سیستم های اجتماعی مختلف نیست. این یک درگیری پس از جنگ پس از جنگ بین قدرتهای قدرت نابرابر است-اما به همان اندازه متعهد به سرمایه داری جهانی نئولیبرال است.
از یک سو، قدرت های غربی، از زمانی که جنگ سرد با فروپاشی «سوسیالیسم» بوروکراتیک در بلوک شوروی به پایان رسید، از «دنیای آزاد» به «جامعه جهانی» نامیده شدند.
از اولین جنگ علیه عراق در سال 1991، از طریق "جنگ علیه ترور" تا تلاش برای نابودی دولت های مترقی در آمریکای لاتین، سیاست غرب با هدف اجرای نظم جهانی تک قطبی بوده است.
روسیه پوتین
از سوی دیگر، از زمان به قدرت رسیدن در سال 2000، ولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، سیاست تبدیل طبقه حاکم روسیه را از انبوهی از دزدسالاران و جنایتکاران، ثروتمند کردن خود با فروش اقتصاد، به یک طبقه سرمایه دار باثبات با مالکیت واقعی در پیش گرفته است. ذخایر غنی معدنی و انرژی کشور.
این امر مستلزم نشان دادن مجدد روسیه به عنوان یک قدرت جهانی است. پوتین برای رسیدن به این هدف از دستگاه نظامی بزرگ و زرادخانه هسته ای به ارث رسیده از اتحاد جماهیر شوروی استفاده کرده است.
او همچنین از اتحاد دیپلماتیک با دیگر قدرتهای غیر غربی (مانند چین)، کشورهای سرکش تعیینشده توسط واشنگتن (مانند ایران) و کشورهایی با دولتهای مردمی، ضد امپریالیستی و سوسیالیست (مانند ونزوئلا) استفاده کرده است.
در مورد اوکراین، دو دهه غارت توسط الیگارش ها و ناتوانی شرکت های صنعتی دولتی شوروی سابق برای رقابت در بازار سرمایه داری با همتایان غربی خود که از نظر فنی پیشرفته تر بودند، این کشور را فقیر کرد.
یانوکوویچ که نتوانست بودجه را متعادل کند، مانند اسلاف خود به دنبال رهن اقتصاد کشور به سرمایه خارجی بود.
یانوکوویچ این ایده را ترویج کرد که ادغام در اتحادیه اروپا باعث نجات مردم از فقر می شود. با این حال، ارتباط با اتحادیه اروپا که او در حال مذاکره بود، اجازه می داد سرمایه اتحادیه اروپا در اوکراین سلطنت کند.
با این حال، از آنجایی که این یک توافقنامه تجارت آزاد بود و عضویت واقعی در اتحادیه اروپا پیشنهاد نمی شد، به اوکراینی ها اجازه نمی داد به طور قانونی در اتحادیه اروپا کار کنند. بسیاری از اوکراینی ها، به ویژه از غرب کشور، در حال حاضر به طور غیرقانونی در اتحادیه اروپا کار می کنند.
اتحادیه اروپا همچنین این توافق را برای تضعیف روابط اقتصادی اوکراین با روسیه ایجاد کرد و روسیه را وادار کرد تا پیشنهاد بهتری را به یانوکوویچ ارائه دهد - که در آن ریاضت سیاسی غیرمحبوب بلافاصله درخواست نمی شود.
اعتراضات چند وجهی در 21 نوامبر پس از این در مورد چهره آغاز شد.
آنها توسط افرادی آغاز شدند که واقعاً، اگر ساده لوحانه، از توافق اتحادیه اروپا حمایت کردند. اما به سرعت افراد منزجر از فساد و سرکوب رژیم و الیگارشی های پشت سر آن به آنها پیوستند. با بزرگتر شدن اعتراضات، خشونت پلیس علیه آنها به کار گرفته شد.
تفاوت بین غرب و شرق اوکراین به همان اندازه ایدئولوژیک یا قومی اقتصادی است.
شرق مرکز صنعتی اتحاد جماهیر شوروی بود و صنعت آن هنوز به سمت روسیه و دیگر کشورهای شوروی سابق گرایش دارد. توافق اتحادیه اروپا به معنای بیکاری بیشتر برای این منطقه بود.
با این حال، گروه های ملی گرای راست افراطی اوکراینی که در جنبش علیه یانوکوویچ حضور دارند تا حد زیادی یک پدیده غرب اوکراین هستند.
علاوه بر این، اصرار آنها بر برتری زبان اوکراینی با واقعیت اوکراین در تضاد است. نه تنها تعداد زیادی از روس ها در شرق وجود دارد، بلکه بسیاری از اوکراینی های قومی در غرب به زبان روسی به عنوان زبان اول صحبت می کنند.
ناسیونالیست های قومی روسی و اوکراینی هر دو تظاهرات خشونت آمیزی را در شرق اوکراین برگزار کرده اند، اما این اعتراضات کوچک بوده است. به نظر می رسد که اکثر مردم منطقه نسبت به هر دو ناسیونالیسم محتاط هستند.
کریمه تاریخ متفاوتی دارد. تا سال 1954 هرگز بخشی از اوکراین نبود ، هنگامی که نیکیتا خروشچف ، رهبر اتحاد جماهیر شوروی ، آن را از روسیه به اوکراین منتقل کرد. این حرکتی هم دلخواه بود و با توجه به اینکه روسیه و اوکراین در آن زمان بخشی از یک کشور بودند و بی معنی بودند.
Svoboda قطعنامه ای را از طرف پارلمان کیف آغاز کرد تا اوکراینی تنها زبان رسمی باشد که بعداً پس گرفته شد. این امر باعث اعتراضات ملی گرایانه قومی روسیه شد که توسط مسکو ترویج شد ، کشش را به دست آورد. "نیروهای دفاع از خود" با نصب یک دولت منطقه ای طرفدار روسیه ، کودتایی را انجام دادند.
تشویق مسکو از این اعتراضات ممکن است در ابتدا برای اهرم رژیم جدید کیف باشد. پشتیبانان اتحادیه اروپا و ایالات متحده آنها به شدت از احتمال پیوستن به اوکراین در آینده به ناتو اشاره کردند. پوتین قرار نبود کنار بیاید و اجازه دهد بندر خانه ناوگان دریای سیاه روسیه به قلمرو ناتو تبدیل شود.
از آنجایی که همه پرسی مشکل ساز بود، احتمالاً منعکس کننده نظر اکثریت بود. با این حال، نظر اقلیت بومی تاتار کریمه را منعکس نمی کرد.
بین سالهای 1783 و 1939، شهرکسازی روسیه و پاکسازی قومی، تاتارهای کریمه را به 20 درصد از جمعیت سرزمینشان کاهش داد. سپس در سال 1944، دیکتاتور شوروی، جوزف استالین، کل جمعیت را به آسیای مرکزی تبعید کرد.
به طور رسمی از اواخر دهه 1960 اجازه بازگشت داده شد، در واقع بازگشت تاتارهای کریمه به میهن خود تنها پس از استقلال اوکراین در سال 1991 امکان پذیر شد.
دولت پوتین چندین اطمینان به تاتار کریمه داده است که به حقوق ملی آنها رعایت خواهد شد. اما با توجه به این تاریخ، و ظهور یک ناسیونالیسم قومی روسی که کمتر از همتای اوکراینی خود جهت گیری فاشیستی ندارد، بعید است که جامعه تاتار متقاعد شود.
رویترز در 26 مارس گزارش داد که رهبران تاتارهای کریمه در حال افزایش احتمال برگزاری همه پرسی خود برای جدایی از کریمه روسیه هستند.
تحریم ها
پس از 13 سال شکست در شکست شورشیان افغان مسلح به بمب های دست ساز، بعید است که قدرت های غربی وارد جنگ با روسیه مجهز به سلاح هسته ای شوند.
این یک فراخوان عملی و نه اخلاقی است – ایالات متحده در این برهه زمانی بسیار ضعیف است که نمیتواند جنگی را علیه قدرتی بسیار قویتر از افغانستان یا عراق رهبری کند.
تحریم های اقتصادی اعلام شده تاکنون نیز تا حد زیادی نمادین بوده و به افراد هدایت شده است. اتحادیه اروپا به شدت به هیدروکربنهای روسی وابسته است. صنعت تسلیحات فرانسه و بخش بانکی انگلیس هر دو با روسیه تجارت سودآور انجام می دهند. تحریم های جدی علیه روسیه به منافع قدرتمند اتحادیه اروپا آسیب می رساند.
قطعنامه سازمان ملل الزام آور نبود. به گزارش بی بی سی، اما در همان روز صندوق بین المللی پول 18 میلیارد دلار وام به دولت جدید اوکراین اعلام کرد.
شرایط وام شامل کاهش یارانه گاز است که به فقرا ضربه می زند. چنین حملاتی به استانداردهای زندگی باعث افزایش تنش بین دولت جدید و جمعیتی خواهد شد که آنها را به قدرت رساندند.
این تنش ها در تاریخ 27 فوریه آشکار بود که سیاستمداران دولت جدید توسط معترضین در میدان استقلال کیف مورد تجاوز قرار گرفتند. با این حال ، تنش ها در مواجهه با درگیری با روسیه خاموش شده اند.
با تصاحب وزارتخانههای کوچک در دولت جدید توسط سوبودا، مبارزان خیابانی بخش راست نئونازی در موقعیت مناسبی قرار دارند تا از چنین تنشهایی بهره ببرند.
اوکراین به یک نقطه فلش در برخورد بین منافع روسی و غربی تبدیل شده است. مردم آن ، در شرق و غرب ، توسط قدرتهای خارجی مورد استفاده قرار می گیرند - هیچکدام از آنها علایق خود را در ذهن ندارند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا