باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، اعزام 300 نیروی ویژه به عراق را در 19 ژوئن اعلام کرد. این به دنبال یک هفته انکار مبنی بر پاسخ نظامی ایالات متحده به پیشروی سریع نیروهای ضد دولتی به سمت بغداد به رهبری بنیادگرای سنی دولت اسلامی عراق بود. و سوریه (داعش).
اعلامیه اوباما در تضاد با اظهارات قبلی او بود. از یک سو، وی تاکید کرد که نقش نیروهای ویژه محدود به "مشاوره" نیروهای دولت مستقر در عراق توسط ایالات متحده است و گفت: "ما همیشه باید در برابر خزش ماموریت محافظت کنیم. بنابراین اجازه دهید آنچه را که در گذشته گفتهام تکرار کنم: نیروهای رزمی آمریکایی قرار نیست دوباره در عراق بجنگند.
ما توانایی این را نداریم که به سادگی این مشکل را با اعزام ده ها هزار نیرو و انجام انواع خون و گنجی که قبلاً در عراق خرج شده است، حل کنیم.»
اما او همچنین گفت: "ما آماده خواهیم بود تا در صورت و زمانی که وضعیت میدانی را ایجاب کند، اقدام نظامی هدفمند و دقیق انجام دهیم."
کریستوفر پاین، وزیر آموزش استرالیا در 20 ژوئن به کانال نهم گفت: «ایالات متحده بدیهی است که باید هر نوع واکنشی را در عراق رهبری کند، زیرا آنها قدرت جهانی هستند، اگر بخواهید. اگر از ما کمک بخواهند، در آن زمان آن را سنجیده و تصمیم می گیریم که چه کاری می توانیم انجام دهیم یا نمی توانیم انجام دهیم. وضعیت در عراق بدیهی است که بسیار بسیار جدی است.»
سخنگوی دیوید جانستون وزیر دفاع به این خبر گفت سن در 20 ژوئن که "یک عنصر کوچک رابط نیروی دفاعی استرالیا برای حمایت از ترتیبات امنیتی در سفارت استرالیا در بغداد مستقر شده است." این سخنگوی از بیان میزان این نیرو خودداری کرد.
استرالیا از سال 1950 به هر درخواست ایالات متحده برای پیوستن به یک ماجراجویی نظامی پاسخ مثبت داده است. این شامل جنگ در کره، ویتنام، افغانستان و دو حمله قبلی به عراق در سال های 1991 و 2003 است.
دولت استرالیا در واکنش به تشدید خشونتها به همه شهروندان این کشور هشدار داد که عراق را ترک کنند. با این حال، 18 ژوئن نگهبان وزیر مهاجرت اسکات موریسون گزارش داد که این امر مانع اخراج پناهجویان عراقی از اردوگاه های کار اجباری فراساحلی استرالیا نمی شود.
اکنون حدود 500 پناهجوی عراقی در جزیره نائورو و مانوس زندانی هستند.
پیشروی سریع نیروهای تحت رهبری داعش نادرست بودن ادعاهای غرب مبنی بر ترک یک رژیم نسبتاً باثبات در عراق را هنگامی که نیروهای اشغالگر به رهبری ایالات متحده در سال 2010 عقب نشینی کردند، آشکار کرد. اولین انتخابات پس از اشغال، که در 30 آوریل برگزار شد، برگزار شد. به عنوان شواهدی مبنی بر اینکه عراق به سمت عادی شدن پیش می رود.
داعش به عنوان دولت اسلامی عراق (ISI)، یکی از بسیاری از گروه های مسلح سلفی تندرو که در طول اشغال به رهبری ایالات متحده در عراق تکثیر شد، شکل گرفت. این گروه پس از گسترش به سوریه که پس از قیام سال 2011 علیه رژیم بشار اسد وارد جنگ داخلی شد، به داعش تبدیل شد.
در 10 ژوئن، دومین شهر بزرگ عراق، موصل، تقریباً بدون هیچ مقاومتی به دست نیروهای تحت رهبری داعش افتاد. در 11 ژوئن، تکریت سقوط کرد.
در روزهای بعد، ویدئوهای متعددی که داعش منتشر کرد، نشاندهنده دستور کار این گروه بود. فیلم هایی از سقوط هاموی های ضبط شده در مرز منحله عراق و سوریه با هشتگ #SykesPicotOver منتشر شد.
این اشاره ای بود به قرارداد سایکس-پیکو در سال 1916 که در آن بریتانیا و فرانسه سرزمین های عربی امپراتوری عثمانی را تقسیم کردند و مرزهای دولت های ملی را ایجاد کردند که از آن زمان تاکنون وجود داشته اند.
بدتر از آن، ویدیوهای دیگری که داعش منتشر کرد، اعدام دسته جمعی سربازان دولتی را که در زمان سقوط موصل به اسارت درآمده بودند، نشان می داد. بیشتر آنها بدون شلیک گلوله تسلیم شده بودند. داعش مدعی شد که 1000 اسیر جنگی را اعدام کرده است.
نیروهای داعش به پیشروی خود به سمت جنوب ادامه داده اند. در زمان اعلام اوباما، آنها در حال مبارزه با نیروهای طرفدار رژیم برای کنترل بزرگترین پالایشگاه نفت کشور در بیجی بودند.
در همین حال، نیروهای دولت اقلیم کردستان خودمختار در شمال عراق شهر کرکوک را که قبلاً خارج از حوزه قضایی آنها بود، تصرف کردند. دولت کردستان می گوید که به رژیم بغداد وفادار است، اما در میدان عملاً بین داعش و نیروهای کرد آتش بس برقرار است.
گزارشهای رسانههای غربی، و حتی بیانیه 19 ژوئن اوباما، پذیرفتهاند که این پیشروی برق آسا توسط نیروهای تحت رهبری داعش توسط رژیم فرقهای شیعه نخستوزیر نوری مالکی و بیگانگی آن از جمعیت سنی امکانپذیر شد.
این در نیروهای ناهمگون ایدئولوژیکی که در پشت حمله داعش متحد شده اند منعکس می شود. اینها شامل بقایای جنبش بیداری است که در کنار نیروهای تحت رهبری ایالات متحده علیه آی اس آی و دیگر نیروهای تندرو سنی در طول اشغال جنگیده بودند و ارتش رژیم سکولار پیش از اشغالگری صدام حسین دیکتاتور مستقر در آمریکا.
با این حال، تبلیغات غربی میزان استقرار رژیم مالکی بر شبهنظامیان فرقهای را کمتر بیان میکند. اینها به عنوان نهادهای جداگانه عمل می کنند و همچنین در ارتش و پلیس گنجانده شده اند.
علاوه بر این، روایت غربی تضاد بین شاخه های سنی و شیعه اسلام را به عنوان چیزی که همیشه سیاست عراق را تعریف کرده است، به تصویر می کشد. در واقع، این تقسیم بندی بسیار جدید است.
نوشتن در 17 ژوئن نگهبانسامی رمضانی، مدرس دانشگاه متروپولیتن لندن و سامی رمضانی در تبعید عراقی دوران صدام، توضیح داد: «تا دهه 1970 تقریباً همه سازمانهای سیاسی عراق سکولار بودند و مردم را از همه مذاهب جذب میکردند. خطوط جداکننده به شدت سیاسی بود که بیشتر بر اساس طبقه اجتماعی و جهت گیری سیاسی بود.
«رشد احزاب مذهبی به دنبال حذف بیرحمانه همه نهادهای سیاسی غیر از حزب بعث توسط صدام بود. عبادتگاه ها به مراکز تحریک و سازماندهی سیاسی تبدیل شدند.»
اکثر جمعیت عرب عراق شیعه هستند. با این حال، از زمان عثمانی تا حمله به رهبری ایالات متحده در سال 2003، سنی ها در نخبگان، به ویژه در طبقه افسران نظامی که در زمان رژیم صدام غالب بودند، غالب بودند.
عراق محل مهم ترین مراکز مذهبی شیعیان در کابالا و سامره است. صدام بی رحمانه سلسله مراتب روحانیت شیعه را به عنوان کانون بالفعل و بالقوه مخالفان سرکوب کرد. سرکوب ضد شیعه در طول جنگ 1980-88 با ایران که رژیم آن شیعه است و پس از قیام سال 1991 که به دنبال اولین جنگ به رهبری ایالات متحده علیه عراق بود، تشدید شد.
با این حال، در سطح مردمی، فرقه گرایی تا حد زیادی غایب بود. رمضانی گفت: هر قبیله ای در عراق سنی و شیعه در صفوف خود دارد. هر شهر و شهر ترکیبی از جوامع دارد. تجربه من و همه دوستان و اقوام از عراق، ترکیبی شگفت انگیز از جوامعی است که با هم زندگی می کنند، علی رغم رژیم های متوالی تقسیم کن و حکومت کن.
جدیترین تنشهای فرقهای و قومی در تاریخ مدرن عراق پس از اشغال سال 2003 به رهبری ایالات متحده بود که با مخالفت و مقاومت گسترده مردمی روبرو شد.
«ایالات متحده سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن خود را داشت که به جای سیاست، سازمانهای عراقی را بر پایه مذهب، قومیت، ملیت یا فرقه تبلیغ میکرد.»
نیروهای تحت رهبری ایالات متحده جنگ داخلی فرقه ای را در سال 2006 برای خنثی کردن مقاومت ضد اشغالگری ایجاد کردند. گروههای کمونالیست و بنیادگرا در دو طرف شکاف فرقهای مسلح و تبلیغ میشدند. گروه هایی که برنامه ملی گرایی بیشتری داشتند به شدت سرکوب شدند.
بغداد برای اولین بار در تاریخ خود به دو محله شیعه و سنی تقسیم شد که با دیوارهای ساخته شده توسط ایالات متحده از هم جدا شدند. اقلیتهای غیرمسلمان وضعیت بسیار بدی داشتند.
افزایش نیروهای آمریکایی در طول سال آینده، خشونت فرقه ای را مهار کرد، اما به پایان نرسید. توازن وحشت با نیروهای اشغالگر به عنوان داور ایجاد شد.
این امر مقاومت متحد در برابر اشغال را نابود کرد و ظاهری از ثبات ایجاد کرد که خروج نیروهای اشغالگر را در سال 2010 تسهیل کرد.
تاکتیکهای فرقهای تفرقه بینداز و حکومت کن که در عراق استفاده شد، منعکسکننده تاکتیکهای مشابهی بود که در جهان اسلام بهطور کلی استفاده میشد، بهویژه پس از انقلاب 1979 ایران که سلسله مراتب مذهبی شیعه ایران را به قدرت رساند.
ایالات متحده از طریق رژیم های مذهبی تئوکراتیک سنی مشتری خود در خلیج عربی، به ویژه عربستان سعودی، گروه های سلفی مسلح را که مخالف سکولاریسم، مذاهب غیر اسلامی و اسلام شیعه بودند، ترویج کرد. در طول دهه 1980 تمرکز این گروه ها رژیم سکولار تحت حمایت شوروی در افغانستان بود.
غرب به طور متناوب (و گاهی به طور همزمان) از هر دو طرف در جنگ ایران و عراق حمایت می کرد، اما حکومت های مذهبی سنی خلیج فارس تمایل داشتند از رژیم سکولار صدام به عنوان سنگری در برابر حکومت دینی شیعه در ایران حمایت کنند.
پایان جنگ ایران و عراق، رژیم صدام را با حکومتهای مذهبی خلیج فارس درگیر کرد. این منجر به اولین جنگ به رهبری ایالات متحده علیه عراق در سال 1991 شد که عراق را محاصره و منزوی کرد.
در همین حال، گروههای سلفی مسلح، که دیگر از حمایت فعال غرب برخوردار نبودند و هدف خود را با شکست دادن اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان برآورده کردند، به طور فزایندهای با غرب دشمنی کردند. این منجر به حملات 11 سپتامبر 2001 به ایالات متحده شد که بهانه ای برای "جنگ علیه تروریسم" غرب ایجاد کرد.
تهاجم سال 2003 به عراق مبتنی بر این تصور بود که اکنون کاملاً بی اعتبار شده است که دیکتاتوری سکولار صدام و تروریستهای بنیادگرا سنی متخاصم و دینسالاری شیعه ایرانی همگی «محور شرارت» را تشکیل میدهند.
از قضا، جنگ ایالات متحده علیه طالبان در افغانستان و گروه های سنی تندرو در عراق باعث همگرایی عینی منافع ایالات متحده با ایران شد.
با این حال، ایران همچنان قدرتمندترین رقیب منافع آمریکا در خاورمیانه است. این کشور همچنین متحد عملگرایانه گروه حزب الله مستقر در جامعه شیعه لبنان است، تنها نیرویی در خاورمیانه که یک چالش نظامی جدی برای پایگاه استعماری منطقه ای غرب یعنی اسرائیل ایجاد می کند.
علاوه بر این، پس از قیامهای دموکراتیک سال 2011 در جهان عرب، ایالات متحده دوباره از گروههای بنیادگرای سنی، چه مستقیم و چه از طریق حکومتهای مذهبی خلیج فارس، این بار برای ربودن قیامها حمایت کرد.
در سوریه، این استراتژی به تبدیل قیام به یک جنگ داخلی مذهبی - فرقه ای کمک کرد. این به رژیم اسد کمک کرد تا کنترل بخشی از کشور را حفظ کند. دیکتاتوری سکولار اسد نیز متحد عملگرایانه ایران است.
سال گذشته، داعش به عنوان قویترین و کمترین آسیب پذیری در برابر کنترل غرب در میان گروههای سنی که با اسد میجنگند، ظاهر شد. این امر غرب را نگران کرد و دیگر گروههای مخالف سنی سوریه را تشویق کرد تا علیه داعش متحد شوند و حمایت پنهانی از نیروهای ضد اسد را کاهش دادند.
ماهیت نیمه دلانه اعلامیه اوباما مبنی بر اعزام مجدد سربازان آمریکایی به عراق تا حدی نشان دهنده شکست تهاجم سال 2003 در دستیابی به اهداف اعلام شده آن است. همچنین این واقعیت را آشکار می کند که خروج نیروها در سال 2010 یکی از معدود دستاوردهای محبوب دولت اوباما بود.
اما این همچنین نشان دهنده این واقعیت است که رژیم مالکی به همان اندازه متحد ایران است که با غرب، علیرغم اینکه رژیم مالکی آن را به قدرت رسانده است.
مالکی از آمریکا و ایران درخواست مداخله نظامی کرده است و گفته است در صورت تهدید اماکن مقدس شیعیان در کابالا و سامره، نیروهای خود را اعزام خواهد کرد. داعش سوگند یاد کرده است که در صورت تصرف شهرها، این زیارتگاه های باستانی را با خاک یکسان کند.
مداخله آمریکا برای دفاع از رژیم مالکی عمدتاً با هدف انکار بهانه ایران برای انجام این کار است. اوباما با مقصر دانستن مالکی برای پیشروی سریع داعش، گفت که ایالات متحده بیش از دست نشانده های قبلی به او احساس وفاداری نمی کند.
ایالات متحده صدام حسین را در دهه 1960 به قدرت رساند، او را در سال 2003 سرنگون کرد و در سال 2006 او را به دار آویخت.
سیاست غرب در خاورمیانه شامل حمایت از هر تعداد از رژیم های متخاصم و گروه های مسلح غیر دولتی برای ایجاد درگیری و بی ثباتی مستمر است. این کشور از مداخلات نظامی مستقیم برای جلوگیری از قدرتمند شدن بیش از حد یک نیروی یا غیرقابل کنترل شدن هرج و مرج استفاده می کند.
تهاجم سال 2003 جان 1.5 میلیون عراقی را گرفت و خاورمیانه و جهان را خطرناک تر کرد. باید با این مداخله نظامی اخیر مخالفت کرد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا