Candide اولین و سرگرم کننده ترین مثال از ناتوانی مثبت اندیشی است.
در این 18th رمان قرن ولتر، کاندید ساده لوح یکی پس از دیگری دچار بدبختی می شود - آدم ربایی، شکنجه، زلزله. با این حال، او به فلسفه مربی خود، دکتر پانگلاس، پایبند است که اصرار دارد در این بهترین جهان ممکن، همه چیز برای بهترین است. هرگز چنین عدم تطابق بین فلسفه و حقایق در زمین وجود نداشته است. تنها در پایان کاندید تنبیه شده جهان بینی پانگلوسی را رد می کند، مقداری از واقع گرایی را اتخاذ می کند و تمرکز خود را به پرورش باغ خود محدود می کند.
دونالد ترامپ ضد پانگلوس است. حتی با وجود اینکه او شخصاً از تمام مزایای میلیاردر و رئیس جمهور بودن برخوردار است، دائماً به آمریکایی ها یادآوری می کند که با بدترین دنیاهای ممکن روبرو هستند. همانطور که ترامپ در سخنرانی تحلیف خود اشاره کرد، آمریکا سرزمینی است "قتل عام" به لطف سیاست های پیشینیانش. دنیای فراتر از مرزهای آمریکاست هنوز ترسناک تر و نیاز به دیوارها، ممنوعیت سفر و حتی یک شاخه جدید ارتش برای گشت زنی در فضا دارد. ترامپ قول میدهد دوباره آمریکا را بزرگ کند، اما «دولت عمیق»، رسانههای جعلی، هالیوود لیبرال و لبرون جیمز مانع از انجام این کار میشوند.
حدود یک سوم آمریکا به دیدگاه دیستوپیایی ترامپ از جهان اعتقاد دارند. همه بر این باورند که ترامپ خود یک دیستوپیا تجسم یافته است.
حتی اگر ترامپ را از تصویر خارج کنید (لطفا!)، باز هم به نظر می رسد که جهان از یک تراژدی به تراژدی دیگر می رود: بحران مالی، افزایش دما، طوفان های فوق العاده، جنگ های وحشتناک، اوج پناهجویان، شیوع دیگری ابولا، ایالت های شکست خورده. ، فساد گسترده، قطبی شدن سیاسی و اقتصادی.
چه کسی روی زمین ممکن است فکر کند که این بهترین جهان ممکن است؟
خوب، استیون پینکر، برای یک.
روشنگری اکنون
شش سال پیش، استیون پینکر، روانشناس شناختی، استدلال کرد که برخلاف عقل مرسوم، خشونت رو به کاهش است: افراد کمتری در جنگ، در دیکتاتوری، در اعمال جنایتکارانه، حتی در اختلافات در خانه جان خود را از دست می دهند. او پرونده قدرتمندی را مطرح کرد، اگرچه خشونتی را که توسط کشورهای دموکراتیک و تجارت انجام می شود نادیده گرفت. همانطور که در من نوشتم این فایل نقد می نویسید: از کتاب او، فرشتگان بهتر طبیعت ما:
پینکر یک لیبرال روشنگری است و «تمدن» را در سرتاسر کتابش بسیار تحسین می کند. به نظر می رسد او فراموش کرده است که «تمدن» اغلب یک نوع خشونت را با نوع دیگر جایگزین می کند. خشونت امپراتوری متمدن، خشونت دولت متمدن و خشونت اقتصاد متمدن خشونت محلی تر را کنار می گذارد. قبایل مختلف بومیان آمریکا قبل از سال 1492 دقیقاً در هماهنگی زندگی نمی کردند، اما آوردن "تمدن" به بومیان، وسعت خشونت را از درگیری به نسل کشی افزایش داد. ما میتوانیم کاهش کلی خشونت را در طول قرنها تصدیق کنیم، حتی اگر در مورد دستمزدهای تمدنی چشم روشنی داشته باشیم.
پینکر بازگشته است و این بار با دفاع تمام عیار از روشنگری و نسخه تمدن آن. او استدلال خود را در مورد خشونت گسترش می دهد تا استدلال کند که همه چیز در حال بهتر شدن است. که در روشنگری اکنوناو افسوس می خورد که بینی ما برای دیدن این تصویر بزرگتر به سنگ تراش زندگی نزدیکتر است.
پینکر شواهد زیادی برای اثبات ادعای خود به دست می آورد. امید به زندگی بالا رفته است. فقر شدید کاهش یافته است. پیشرفت های علمی زندگی را آسان تر کرده است. ارزش های لیبرال مدارا گسترده تر شده است. هوا، آب و خاک تمیزتر شده اند (حداقل از زمان انقلاب صنعتی). اوه، و بله، خشونت کاهش یافته است.
به گفته پینکر، همه چیزهای دیگر یک حادثه هستند. تهدیدهای کنونی برای ارزش های روشنگری - ترامپ، پوتین، انکار آب و هوا، ابرثروتمندان خودشیفته، القاعده و دولت اسلامی - همه اینها از بین خواهند رفت. پینکر تفاوت چندانی با یک مارکسیست اوایل قرن بیستم ندارد که معتقد بود تاریخ لزوماً آینده درخشانی را ایجاد می کند. فقط به کمی فشار در جهت درست نیاز دارد.
آه، اگر اینطور بود.
نقطه کور محیطی
من تصور می کنم که در هر جامعه گذشته یک استیون پینکر در آستانه انقراض وجود داشته است. استیون پینکر مایان به هموطنان خود گفت که جای نگرانی وجود ندارد. مطمئنا، وجود داشته است باران کمی کمتر در طول سالها، اما امپراتوری مایا نزدیک به 700 سال قدمت داشت و زندگی بهتر و بهتر میشد. مطمئناً باران می آمد و اوضاع خوب می شد…
انگکور وات استیون پینکر بسیار مشتاق بود باران شدید موسمی که بر امپراتوری خمر افتاد، به ویژه از آنجایی که او و خویشاوندانش به تازگی از خشکسالی ویرانگر خود رنج برده بودند. مطمئناً، به نظر میرسید که این بارانهای شدید زیرساختهای امپراتوری را نابود میکردند، اما آنها دوباره بازسازی میکردند، درست مثل همیشه؟
استیون پینکر رومی دستاوردهای بزرگ امپراتوری و گسترش ارزشهای مشخصه رومی آن در سراسر جهان را ستوده است. مطمئناً، قبایل ناآرامی بودند که گهگاه از شمال برای غارت یک یا دو شهر پایین می رفتند. اما تصور اینکه بنای تمدن به دست وحشیهای ناراضی فرو بریزد غیرممکن بود…
به همین ترتیب، استیون پینکر امروزی تمام نشانه ها و نشانه های ناپایداری محیطی را نادیده می گیرد. او کم رنگ می کند کاهش منابع، انقراض گونه ها، و مهمتر از همه، انتشار کربن. او این کار را نه تنها به این دلیل انجام می دهد که چشم انداز بی امان شاد او را از آینده پیچیده می کند، بلکه به این دلیل که این مشکلات زیست محیطی محصول جانبی مفاهیم ارزشمند روشنگری او از پیشرفت هستند.
به عبارت دیگر، بحران زیست محیطی، ارزیابی مجدد همه گاوهای مقدس مدرنیته را وادار می کند. این مشکلات قابل حل نیستند. در نقش جاشوا روتمن قرار می دهد آن را in نیویورکرپینکر می تواند در کوتاه مدت درست باشد اما در بلند مدت اشتباه می کند. شاید دنیا در حال بهتر شدن باشد، اما نه به اندازه کافی یا به روش های درست.»
ادراک همه چیز است
زمانی که در سال 2012-3 به سراسر اروپای شرقی سفر کردم تا بفهمم چرا ارزش های روشنگری رو به افول بود در آن منطقه، من همیشه از مردم میپرسیدم که آیا فکر میکنند، تقریباً 25 سال پس از فروپاشی دیوار برلین، نیمه پر لیوان است یا نیمه خالی؟ آمار حاکی از آن بود که آنها وضعیت بهتری داشتند: مرفه تر، دموکراتیک تر، سالم تر، و به طور کلی با جهان مرتبط تر.
و با این حال، بسیاری از مردم منطقه آن را اینطور نمیدانستند. به عنوان مثال، تقریبا نیمی از رومانیایی ها معتقد بودند که زندگی تحت رهبری نیکولای چائوشسکو بهتر از زمان زندگی آنها بود. نظرسنجی در سال 2014. چائوشسکو! آنها به نوعی معتقد بودند که زندگی تحت یکی از سرکوبگرترین دیکتاتورهای بلوک کمونیست بهتر از زندگی در اتحادیه اروپا است. آیا آنها به اشتباه یاد می کردند؟ آیا آنها فقط به این فکر می کردند که در جوانی زندگی بهتر بوده است؟
البته از برخی جهات زندگی در رومانی بدتر شده بود. رسانه ها مملو از اخبار سیاستمداران فاسد، جنایات گسترده، فقر بود – که تنها چیزی که پینکر از آن به عنوان «سوگیری منفی» یاد می کند، تقویت کرد. علاوه بر این، بسیاری از مردم رومانی به وضوح از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند، که باعث ایجاد نارضایتی زیادی در میان کسانی شد که سطح زندگی آنها اصلاً پایین نیامده بود. و گسترش ارزشهای تساهل روشنگری، واکنشی را در میان عناصر محافظهکارتر جامعه ایجاد کرد که از برگزاری رژه سالانه همجنسگرایان هیجانزده نبودند.
پینکر با این تصورات به عنوان یک سرعت گیر برخورد می کند. اما تصورات، درست یا نادرست، نتیجه انتخابات را از جمله چیزهای دیگر تعیین می کند. رهبران غیر لیبرال از ترامپ تا پوتین، در پاسخ به (و تقویت) چنین برداشتهایی، روایتی برای درک اینکه چرا همه چیز از هم میپاشد، ارائه میکنند. این داستان نویسان را نمی توان آرزو کرد. آنها را نمی توان به سادگی نادیده گرفت زیرا آنها بخشی از مسیر پیشروی تاریخ نیستند.
در یک بررسی ادراکی در ملت، دیوید بل انگشتش را می گذارد در مورد مشکل دیگری با جهان بینی پینکر: درک نادرست او از چگونگی تغییرات اجتماعی.
به نظر می رسد پینکر بر این باور است که پیشرفت تقریباً به خودی خود رخ داده است، زیرا کل جمعیت به طور خود به خود روشنفکر و مدارا می شوند. او می نویسد: «واقعاً یک قوس مرموز به سمت عدالت خم می شود. جنبشهای اجتماعی که قرنها برای حقوق برابر، پایان بردهداری، بهبود شرایط کار، حداقل دستمزد، حق سازماندهی، حمایتهای اجتماعی اولیه، محیطی پاکتر، و مجموعه ای از علل پیشرونده دیگر قوس خم شدن به سمت عدالت رازی نیست: خم می شود زیرا مردم آن را مجبور می کنند خم شود.
در نهایت فرقی نمی کند که فکر می کنید نیمه پر لیوان است یا نیمه خالی. تمرکز باید بر پر کردن لیوان باشد - روی تلاش برای بهتر کردن زندگی برای کسانی که وضع مالی خوبی ندارند، استفاده از فناوری برای بهبود شرایط برای همه، و نجات سیاره از فاجعه آب و هوایی. برخی از سنت های روشنگری در این مبارزه ضروری خواهد بود. اما یک فلسفه قرن هجدهم، بدون تعدیل، نمی تواند مشکلات قرن بیست و یکم را حل کند.
روایت پانگلوسی پینکر بر نیروهای لیبرالیسم پیروز نخواهد شد. گفتن این که این بهترین دنیاهای ممکن است اینطور نیست. حتی یک متفکر برجسته روشنگری مانند ولتر اولین کسی بود که به استاد خوب گفت.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا