در یک سال و نیم گذشته، دهها هزار معلم مکزیکی در تظاهرات، اعتصابات چند هفتهای، تصرف باجههای عوارض بزرگراهها و ساختمانهای دولتی، و درگیریهای خشونتآمیز با پلیس و ارتش شرکت داشتهاند. این معلمان، در ایالت های جنوبی و غربی چیاپاس، اوآخاکا، گوئررو و میچوآکان، با اصلاحات آموزشی مصوب کنگره مکزیک در سال 2013 مخالفت می کنند. برای جوانان کشور، اما معلمان استدلال می کنند که هدف از آن شکستن قدرت اتحادیه و تضعیف آموزش عمومی است و برای دانش آموزان و مردم مکزیک به طور کلی بد خواهد بود.
معلمان ناراضی همچنین به والدین و دانش آموزان در تظاهرات ستیزه جویانه در گوئررو، مکزیکو سیتی و در سراسر کشور به دلیل قتل عام و آدم ربایی که در 26 سپتامبر 2014 رخ داد، پیوستند، زمانی که پلیس و سایر مهاجمان شش نفر را کشتند، بیست و پنج نفر را زخمی کردند، و 43 دانش آموز را در Ayotzinapa، Guerrero به زور ناپدید کرد. از اواخر سپتامبر، معترضان - که به نمادهای دولت و سیاست حمله کردند - ایگوالا، گوئررو، تالار شهر و همچنین دفتر حزب انقلاب دموکراتیک (PRD) در مرکز ایالت چیلپانسینگو را به آتش کشیدند. معلمان همچنین به تظاهرات بزرگی در 8 نوامبر پیوستند، جایی که معترضان درب کاخ ملی در مکزیکو سیتی را به آتش کشیدند. اعتراضات در 20 نوامبر سالگرد آغاز انقلاب مکزیک به اوج خود رسید، زمانی که ده ها - برخی می گویند صدها هزار نفر - راهپیمایی و تظاهرات کردند. سوکت، میدان ملی در اوایل دسامبر، دانشآموزان، اتحادیههای کارگری و گروههای اجتماعی قوه مقننه ایالت سونورا را تصرف کردند، در حالی که معلمان بزرگراه خورشید را که مکزیکو سیتی را به شهر تفریحی آکاپولکو متصل میکند، مسدود کردند، در حالی که فصل تعطیلات کریسمس تازه شروع شده بود.
موضوع اصلی آزمون و ارزشیابی معلمان بوده است. معلمان به رهبری کمیته ملی هماهنگی (معروف به "la CNTE")، گروهی از چپ های مخالف اتحادیه معلمان مکزیک ("el SNTE")، از برگزاری امتحانات معلمان در ایالت های مستحکم خود جلوگیری کرده و مکان های آزمون را بسته اند. سوزاندن مواد آزمون و کوتاه کردن موهای معلمانی که قصد شرکت در آزمون را داشتند. هنگامی که انتخابات سراسری کنگره، فرمانداران ایالتی و شهرداران در ژوئن گذشته برگزار شد، معلمان با این استدلال که همه احزاب فاسد هستند، خواستار تحریم شدند. در اوآخاکا، اتحادیه محل های رای گیری را مسدود کرد و برگه های رای را در خیابان سوزاند و با پلیس و ارتش و گاهی اوقات با گروه های اجتماعی مردمی که می خواستند رای دهند درگیر شد. Oaxaca SNTE Local 22 در حال برنامه ریزی برای اعتصاب در 24 آگوست، در آغاز سال تحصیلی است، مگر اینکه آنها بتوانند ارزیابی ها را با دولت فدرال بازگردانند.
با این حال، علیرغم نمایش قدرت، اتحادیه های کارگری و کارگران مکزیک، در مجموع، در بدترین وضعیت در دهه های اخیر هستند. رئیس جمهور پنیا نیتو و PRI، همراه با متحدانشان در حزب اقدام ملی (PAN) که به همان اندازه محافظه کار هستند، موفق به تصویب یک سری اصلاحات به اصطلاح - آموزش، کار، انرژی و ارتباطات - شده اند که اثرات مخربی بر جنبش کارگری در حال حاضر ضعیف شده است. و به نظر می رسد که تا کنون هیچ جنبش کارگری یا اجتماعی گسترده تری وجود نداشته است که بتواند در برابر این اصلاحات مقاومت کند، متوقف کند و واژگون کند. همه اینها در کشوری اتفاق می افتد که جنگ بین دولت و کارتل های مواد مخدر جان 110,000 نفر را گرفته و 25,000 نفر را به زور ناپدید کرده است. ارتش و پلیس به ضرب و شتم، سرقت، شکنجه، تجاوز جنسی، و قتل غیرقانونی دست زده اند، اعمالی که بدون مجازات انجام شده است. در حالی که این جنگ اساساً بین دولت فدرال و کارتلهای مواد مخدر بوده است، اما گاهی اوقات به جنبشهای اجتماعی سرایت میکند و زمینه را برای سرکوب اتفاقی فراهم میکند. نتیجه ناامنی بیشتر در جامعه از جمله جنبش کارگری است. با احتمال خشونت کارتل ها از یک سو و ارتش و پلیس از سوی دیگر، بسیاری ترجیح می دهند سر خود را پایین نگه دارند.
بنابراین، وضعیت کارگران مکزیک فوقالعاده دشوار است، نتیجه یک سابقه طولانی ستم دولتی، استثمار کارفرما، و - همانطور که یک سازماندهنده کار زن مکزیکی اخیراً به من گفت - چیزی که فقط میتوان آن را «تجزیه اجتماعی» توصیف کرد. طبقه کارگر مکزیک چگونه در این وضعیت قرار گرفت؟ و چگونه ممکن است از آن خارج شود؟
سیستم کنترل کار دولتی مکزیک
دولت مکزیک از زمان انقلاب 1910-1920 مکزیک اتحادیه ها را کنترل می کند، اما در دهه 1930 بود که سیستم کنترل دولتی تک حزبی بر اتحادیه ها به طور کامل توسعه یافت. رئیس جمهور لازارو کاردناس (1934-1940) با ملی کردن صنعت نفت متعلق به ایالات متحده و بریتانیا، توزیع میلیون ها جریب زمین بین هندی ها و دهقانان و به رسمیت شناختن اتحادیه های کارگری، اهداف انقلاب را برآورده کرد. در طول رکود بزرگ، کارگران مکزیکی، اغلب تحت رهبری چپ، اتحادیه ها و فدراسیون های صنعتی جدیدی را سازماندهی کردند. کاردناس اتحادیه های کنفدراسیون کارگران مکزیک (CTM) و کنفدراسیون ملی دهقانان (CNC) را وارد حزب حاکم کرد و حزب دولتی را ایجاد کرد که بعداً به PRI تبدیل شد. رویای کاردناس این بود که دولت که بر کار و سرمایه بالا میرود، بتواند جامعهای سوسیالیستی در کشور کشاورزی خود ایجاد کند و در عین حال صنعت را از طریق جایگزینی کالاهای تولید داخل به جای واردات توسعه دهد.
با این حال، پس از کاردناس، در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950، روسای جمهور محافظه کارتر - در حالی که روابط خود را با سرمایه خصوصی و خارجی بهبود بخشیدند - کمونیست ها و سایر چپ ها را از اتحادیه ها بیرون راندند و از پلیس و گانگسترها برای نصب رهبران اتحادیه ها استفاده کردند. لوس چارروس. (این نام مستعار از یکی از رهبران اتحادیه راه آهن گرفته شده است که لباس های شیک پوشیده است چاررواین مردان بیش از بوروکراتهای کارگری، کاست فاسد و وفاداران سیاسی خشن بودند - اغلب به طور همزمان رهبران اتحادیهها و نمایندگان PRI، سناتورها یا فرمانداران. «اتحادیههای رسمی» PRI برای جلوگیری از اتحادیهگرایی مستقل، توقف اعتصابها و پایین نگه داشتن دستمزدها وجود داشتند. این سیستم دستمزد پایین، همراه با تعرفه های بالای مدل جایگزینی واردات بود که «معجزه مکزیکی» دوره پس از جنگ را ممکن کرد.
نمونه اتحادیه معلمان
تاریخ اتحادیه معلمان مکزیک نشان می دهد که چه اتفاقی برای اتحادیه های تحت سیستم کنترل دولتی افتاده است. در اوایل دهه 1940، مرد جوانی به نام کارلوس جونگیتود باریوس در کالج معلمان روستایی در اوزولوما، وراکروز شرکت کرد. پس از فارغ التحصیلی به اتحادیه معلمان و سپس به PRI پیوست. در دهه 1950، او بخشی از کمیته اجرایی ملی اتحادیه شد. در دهه 1970، او رهبر ارشد اتحادیه بود. گروه او، به نام پیشتاز انقلابی، از نزدیک با PRI و وزیر آموزش عمومی همکاری می کرد و اتحادیه را از طریق یک ماشین سیاسی که رهبران را بر دولت و اتحادیه های محلی تحمیل می کرد، کنترل می کرد. مقامات و اعضای وفادار می توانند با پست های اتحادیه، سیاسی و دولتی، از جمله مشاغل بدون حضور، مشاغل برای خانواده و دوستان و غیره پاداش بگیرند. هنگامی که معلمان درجه یک اعتراض می کردند، ممکن است مانند برخی از آنها اخراج، ضرب و شتم یا حتی کشته شوند.
در طول دهه 1970، معلمان چپ در ایالت های اواکساکا و چیاپاس، که بسیاری از آنها معلمان دوزبانه بومی بودند، شروع به اعتراض علیه دیکتاتوری اتحادیه جونگیتود باریوس کردند و کمیته هماهنگی ملی (la CNTE) را ایجاد کردند. در دهه 1980، از طریق اعتصابات و اعتراضات فراوان، معلمان در آن ایالت ها موفق شدند کنترل سازمان های دولتی خود را به دست آورند و با ساکنان محلی اتحادیه معلمان در مکزیکوسیتی اتحاد تشکیل دهند. هنگامی که در اواخر دهه 1980، به نظر می رسید که معلمان درجه یک معلم آماده کنترل اتحادیه ملی هستند، کارلوس سالیناس، رئیس جمهور مکزیک (PRI) مداخله کرد و از صعود البا استر گوردیلو، یک اصلاح طلب فرضی، به رهبری اتحادیه اطمینان داد. . گوردیلو که بخشی از دولت جونگیتود باریوس بود، همان نوع ماشین حزب دیکتاتوری را دوباره ایجاد کرد و اتحادیه را از طریق ترس و محبت اداره کرد، دومی شامل یک سال هدیه یک هامر به تک تک نمایندگان اتحادیه بود. کنوانسیون ملی در مقابل گوردیلو، اتحادیهها در اوآخاکا و چیاپاس، که برخی در گوئررو و میچوآکان به آنها پیوستند، مبارزه برای دموکراسی اتحادیه و قدرت معلمان را تا به امروز ادامه دادهاند.
کالدرون مخالفت را درهم می شکند
دولت مکزیک همچنان از قانون و زور وحشیانه برای مقابله با مشکلات اتحادیه استفاده می کند. هنگامی که در فوریه 2006، فاجعه ای در معدن پاستا د کونچوس در ایالت کوآهویلا رخ داد که منجر به کشته شدن 65 معدنچی شد، ناپلئون گومز اوروتیا، رهبر اتحادیه معدنچیان، آن را "قتل صنعتی" خواند و شرکت ها و دولت را مقصر دانست. در تلافی، دولت رئیس جمهور فیلیپه کالدرون (PAN) به دروغ گومز اوروتیا را به اختلاس 50 میلیون دلاری از اتحادیه خود متهم کرد. گومز اوروتیا برای جلوگیری از زندانی شدن، با کمک کارگران فولاد کانادا و ایالات متحده به ونکوور گریخت. در همان زمان، با کارگران معدن در حالت تدافعی، Grupo México، یکی از بزرگترین شرکت های معدنی کشور، جنگی را علیه اتحادیه معدنچیان به راه انداخت و در نهایت آن را از معدن Cananea خارج کرد. در حالی که دادگاه ها همه اتهامات علیه گومز اوروتیا را رد کرده اند، او به رهبری اتحادیه از کانادا ادامه داده است، زیرا از بازگشت به مکزیک می ترسد.
چند سال بعد، در اکتبر 2009، کالدرون اتحادیه کارگران برق مکزیک (SME) را سرکوب کرد، اتحادیه ای که ائتلافی را علیه نئولیبرالیسم و خصوصی سازی رهبری می کرد، شرکت نور اند پاور مکزیک را تصرف کرد، شرکت را منحل کرد و 40,000 کارگر اتحادیه را اخراج کرد. باقیمانده 16,000 کارگر SME به مبارزه برای شغل خود ادامه داده اند. در فوریه 2013، دولت رئیس جمهور پنیا نیتو نیز البا استر گوردیلو، رئیس اتحادیه معلمان مکزیک را به اتهامات موجه اختلاس دستگیر و زندانی کرد. گوردیلو که به دلیل اشتباه در به چالش کشیدن رهبران PRI به زندان افتاد، همچنان در زندان است. این اتحادیه در حال حاضر توسط خوان دیاز د لا توره، یکی از همکاران قدیمی گوردیلو و رئیس ماشین سیاسی اتحادیه و حزب اتحاد جدید آن، که با PRI متحد است، اداره می شود.
اخیراً، کارگران مزرعه در سن کوئینتین، باخا کالیفرنیا، اعتصابی را برای دستمزدهای بالاتر در ماه مارس علیه کارفرمایان خود و اتحادیه تحت کنترل ایالتی که آنها را نمایندگی می کند، سازماندهی کردند. کارگران مزرعه ای که عمدتاً بومی بودند، بزرگراه Transpenninsular را که محصولات را از مزارع به انبارها و فروشگاه های ایالات متحده می برد، تعطیل کردند و عملاً خط مونتاژ کشاورزی را فلج کردند. دولت رئیس جمهور پنیا نیتو وعده تحقیقات را داد، اما مقامات ارتش و پلیس را برای شکستن اعتصاب فرستادند. ائتلاف گروه های بومی که اعتصاب را سازماندهی کرده بودند شکست خورد و شرکت ها همچنان به همان دستمزدهای پایین پرداختند. چگونه ممکن است که دولت به این شکل بر طبقه کارگر بدزدد؟
قدرت سرمایه داران مکزیک
طبقه سرمایه دار مکزیک ثروتمند، به خوبی سازماندهی شده و از نظر سیاسی قدرتمند است. تجار مکزیکی برای چندین دهه در کنفدراسیون کارفرمایان جمهوری مکزیک (COPARMEX) سازماندهی شدهاند که میبالد که «بیش از 36,000 شرکت عضو آن در سراسر کشور مسئول 30 درصد تولید ناخالص داخلی و 4.8 میلیون شغل رسمی هستند». COPARMEX و سایر سازمانهای تجاری، مانند اتاق ملی صنعت تولید (CANACINTRA)، سالها، عمدتاً از طریق PAN و همچنین با PRI، برای توسعه سیاستها، نوشتن قوانین و لابی کردن برای دستور کار سیاسی خود کار کردهاند.
سرمایه داران مکزیکی در دو مرحله حکومت نئولیبرال را به قدرت رساندند: اول، پیروزی در حزب PRI به اصطلاح «تکنوکرات ها» بر «دایناسورها» (یعنی نئولیبرال ها بر ناسیونالیست های اقتصادی) در دهه های 1980 و 1990. دوم، پیروزی انتخاباتی PAN. دو دولت PAN - تحت حکومت ویسنته فاکس (2000-2006) و فیلیپه کالدرون (2006-2012) - نشان دادند که حزب در اداره مکزیک ناتوان است. دولت فاکس نتوانست به وعدههای خود به طبقه تجاری عمل کند، در حالی که کالدرون جنگ فاجعهبار علیه مواد مخدر را با دهها هزار کشته و ناپدید شدن اجباری و همچنین نقض گسترده حقوق بشر پلیس و ارتش آغاز کرد.
انریکه پنیا نیتو، فرماندار ایالت مکزیک (پرجمعیتترین ایالت این کشور، که منطقه فدرال مکزیکوسیتی را در بر میگیرد و بخش بزرگی از کلان شهر مکزیکو سیتی را در بر میگیرد) در سال 2012 ریاست جمهوری PRI را به دست آورد. قهرمان سرمایهداران مکزیکی و سرمایهگذاران خارجی، پیشبرد دستور کار نئولیبرالیستی که PRI در دهه 1980 آغاز کرده بود. بلافاصله پس از انتخابش، «EPN» (همانطور که او به طور گسترده شناخته می شود) موفق شد PAN و همچنین PRD ظاهراً چپ مرکز را به پیمان خود برای مکزیک بکشاند. این پیمان، این احزاب را به برنامه نئولیبرالی که توسط COPARMEX و سرمایهگذاران خارجی حمایت میشد، محدود کرد. طی سه سال بعد، مکزیک اصلاحات به اصطلاح-آموزش، نیروی کار، انرژی و ارتباطات راه دور- را تصویب کرد که نشان دهنده یک پیروزی آشکار برای تجارت بزرگ است.
با این وجود، طبقه سرمایه دار مکزیک با یک مشکل جدی مواجه است: رکود اقتصادی. پس از سال 2008، تقریباً کل اقتصاد جهان دچار بحران شد و در بسیاری از موارد با رکود طولانی مدت مواجه شد. رشد اقتصادی مکزیک به دلیل درجه بالایی از ادغام با اقتصاد منطقه ای آمریکای شمالی به ایالات متحده، بزرگترین شریک تجاری آن بستگی دارد. اقتصاد جهانی و اقتصاد ایالات متحده آنقدر قوی نبوده اند که مکزیک را از رکود اقتصادی خارج کند. تولید ناخالص داخلی مکزیک حتی یک درصد در سال رشد نمی کند. برای طبقه کارگر، این به معنای کاهش مستمر استاندارد زندگی آن است. این وضعیت ممکن است کارگران را به مبارزه وادار کند، اما سازمان مستقل کارگران هنوز عملاً وجود ندارد.
وضعیت طبقه کارگر مکزیک
سیاست دولت مکزیک برای چندین دهه حفظ دستمزدهای پایین بوده است. یکی از راههای انجام این کار، ایجاد حداقل دستمزد پایین، یا حتی زیر سطح معیشتی است. حداقل دستمزدها به جز در دوره جنبش های کارگری و اجتماعی در مقیاس بزرگ در مکزیک که از اواسط دهه 1960 تا 1970 ادامه داشت، برای امرار معاش حفظ شده است. از زمانی که نیروی کار پس از سال 1976 آرام تر شد، حداقل دستمزد 73 درصد از قدرت خرید خود را از دست داد. امروز، حداقل دستمزد در واقع کمتر از سال های 1930، 1940 یا 1960 است.
راه دوم برای پایین نگه داشتن دستمزدها از طریق «سقف دستمزد» است، یک سیاست رسمی ناشناخته اما شناخته شده دولتی که برای جلوگیری از افزایش دستمزدها در بخش دولتی و خصوصی کار می کند. وزیر کار و هیئتهای کار معمولاً از اختیارات خود استفاده میکنند تا افزایش دستمزد را کمی کمتر از نرخ تورم نگه دارند. البته نتیجه این است که با گذشت زمان دستمزدها به کمتر از هزینه زندگی کاهش می یابد.
از سال 2013، دستمزدها در مکزیک کمتر از دستمزدهای چینی، حدود یک پنجم کمتر شده است. حدود شش میلیون مکزیکی حداقل دستمزد 70.10 پزو یا 4.50 دلار در روز دریافت می کنند، در حالی که 12 میلیون نفر دیگر 140 پزو یا 9.00 دلار در روز حقوق می گیرند. کارگران تولیدی، 16 درصد از نیروی کار، به طور متوسط حدود 2.70 دلار در ساعت هستند. کارگران روزانهکارگران روزمزد کشاورزی، معمولاً بین 65 تا 110 پزو، یعنی بین 4.25 تا 7.15 دلار در روز درآمد دارند. حتی زمانی که والدین و فرزندانشان در مزرعه کار می کنند، همانطور که اغلب انجام می دهند، به سختی دستمزد معیشتی دریافت می کنند.
دستمزدهای پایین البته به معنای فقر است. سازمان های مختلف گزارش می دهند که 40 تا 50 درصد از کل مکزیکی ها در فقر زندگی می کنند. شورای ارزیابی سیاست توسعه اجتماعی مکزیک (CONEVAL) در واقع پیشنهاد می کند که تنها 18.3 درصد از کل مکزیکی ها فقیر نیستند. 81.7 درصد یا بیش از چهار پنجم فقیر هستند. اوضاع در حال بهبود نیست. بانک جهانی اخیراً گزارش داده است که "فقر در بیست سال گذشته کاهش نیافته است." البته نبود شغل خوب و دستمزد مناسب است که باعث شده 10 درصد از کل مکزیکی ها به ایالات متحده مهاجرت کنند.
چرا حقوق کارگران مکزیکی اینقدر کم است؟ دلیل اصلی این است که آنها اتحادیه های خود را کنترل نمی کنند یا حزب سیاسی خود را ندارند، بنابراین آنها هیچ وسیله ای برای مبارزه برای بهبود وضعیت خود ندارند. حتی اتحادیه های "رسمی" وابسته به PRI نیز از نظر اندازه کاهش یافته اند. یک مطالعه نشان میدهد که اتحادیهها بین سالهای 30 تا 20 از نمایندگی کمی بیش از 1984 درصد به کمتر از 2000 درصد کاهش یافته است، در حالی که امروزه اتحادیهها حدود 10 درصد است. یکی از کارشناسان محاسبه می کند که تنها 8.6 درصد از جمعیت فعال اقتصادی اتحادیه اتحادیه هستند.
سیستم سهجانبه هیئتهای کارگری، متشکل از نمایندگان دولت، بازرگانی و کارگری، نشاندهنده تبانی نهادی دولت، سرمایه و بوروکراسی فاسد و خشن کارگری است که هر سه مخالف خودسازماندهی کارگران هستند. مطالعات نشان می دهد که 80 تا 90 درصد تمام قراردادها در مکزیک به اصطلاح "قراردادهای حمایتی" هستند که فقط حداقل دستمزدها و شرایط اولیه را ارائه می دهند، قراردادهایی که اغلب توسط "اتحادیه های ارواح" ناشناخته برای کارگران مذاکره می شود. تعداد بسیار کمی از کارگران مکزیکی دارای اتحادیه های کارگری واقعی هستند که متعهد به بهبود وضعیت اعضای خود هستند.
بنابراین جای تعجب نیست که مکزیک اعتصابات رسمی کمی دارد. بر اساس گزارش موسسه ملی آمار و جغرافیا (INEGI)، اعتصابات از 577 در سال 1995 به 84 در سال 2010 و تنها 62 مورد در سال 2011 کاهش یافته است. البته تعطیلی و اعتصاب های غیررسمی زیادی به خصوص در بخش عمومی اتحادیه ای بیشتر وجود دارد. و به ویژه در میان معلمان مبارز. اما در بخش خصوصی، کارگرانی که دست به اعتصابات غیررسمی می زنند، اغلب به سادگی اخراج و جایگزین می شوند.
انتخابات اخیر
علیرغم سرخوردگی گسترده از سیستم سیاسی و همچنین ادامه رکود اقتصادی، رئیس جمهور انریکه پنیا نیتو و حزب PRI برنده بزرگ انتخابات مکزیک در ژوئن 2015 و پس از آن حزب محافظه کار PAN بودند. هر دو حزب متعهد به تعمیق اصلاحات اقتصادی نئولیبرالی «بازار آزاد» کشور هستند.
PRI 29 درصد آرا را به دست آورد. PAN، 20٪. چندین حزب چپ رقیب، آرای کمتری داشتند: PRD 10.8% را دریافت کرد. جنبش بازآفرینی ملی (MORENA)، 8.3%؛ جنبش شهروندان، 5.9 درصد. حزب کارگر (PT) تنها 2.87 درصد را دریافت کرد که برای حفظ وضعیت ثبت نام و رأی خود بسیار اندک است. بایکوت معلمان در انتخابات تأثیر چندانی نداشت. PRI و احزاب متحد آن، مانند حزب زیست بوم سبز و حزب اتحاد جدید، کثرت های زیادی در هر دو مجلس کنگره مکزیک خواهند داشت.
چرا چپ مکزیکی اینقدر ضعیف عمل کرده است، در حالی که در بسیاری از انتخابات گذشته یک سوم آرا را به دست آورده است؟ سه چیز در کار است. اول، PRD اعضا و رای دهندگان خود را به رهبر سابق خود آندرس مانوئل لوپز اوبرادور و حزب جدید MORENA از دست داد. دوم، برخی نسبت به PRD با سابقه فرصتطلبی و فساد آن بدبین شدند، اما لوپز اوبرادور را در MORENA دنبال نکردند. سوم، انشعاب در یک جنبش همیشه به نوعی سرخوردگی و بی تفاوتی منجر می شود. آیا جنبش کنونی صنفی معلمان با دهها هزار تظاهرکننده مبارز، مصیبت مرگ جنبش کارگری قدیمی را نشان میدهد یا تولد یک جنبش جدید؟ دستمزدهای پایین و سطح بالای فقر، ضعف اتحادیهها و احزاب سیاسی چپ، استفاده دولت از سرکوب برای سرکوب جنبشهای کارگری و رهبران اتحادیههای زندان، همگی نشان میدهند که جنبش کارگری در بهترین حالت در حالت دفاعی و در بدترین حالت قرار دارد. کاهش جدی بدبینی و بدبینی گسترده در مورد نظام سیاسی تمایل به تضعیف اعتماد و جلوگیری از تغییرات سیاسی دارد.
در مکزیک، مانند بسیاری از کشورهای دیگر در سراسر جهان امروز، بخشهای اصلی نظام سیاسی - دولت، مقامات انتخاباتی و احزاب - از اعتماد مردم برخوردار نیستند. بر اساس یک نظرسنجی اخیر، حدود 72 درصد از مردم مکزیک به دولت اعتماد ندارند. 82 درصد به احزاب سیاسی اعتماد ندارند. این بدون شک یکی از دلایلی است که تنها حدود نیمی از رای دهندگان ثبت نام شده واقعاً رای می دهند. نظام سیاسی مکزیک که توسط نخبگان طبقه سیاسی کنترل می شود و منافع الیگارشی و سرمایه گذاران خارجی را نمایندگی می کند، از قدرت خود برای جلوگیری از تغییر در هر سطحی استفاده می کند.
تلاش برای خروج از سیستم در بیست و پنج سال گذشته به هر طریقی شکست خورده است. PRD که توسط دسته ها کنترل می شد، فاسد شد. زاپاتیستاها، گروهی که شورش چیاپاس را در سال 1994 رهبری کرد، هرگز راهی برای ایفای نقش در سیاست ملی پیدا نکرد و به شیوه ای فرقه ای رفتار کرد که آنها را از جنبش های دیگر منزوی کرد. تنها گروههای کوچک چپ برای ایجاد یک جنبش کارگری مبارز که برای بهبود دستمزدها و استانداردهای زندگی کارگران و ایجاد یک حزب تودهای طبقه کارگر مبارزه میکند، استدلال میکنند. بقایای فعال اتحادیه کارگران برق (SME)، la CNTE، و گروههای چپ مانند حزب کارگران انقلابی (PRT) با ایجاد سازمان کارگران (OPT) تلاش کردند این کار را انجام دهند - اما سپس آن پروژه را کنار گذاشتند. حمایت از بایکوت معلمان در انتخابات.
چپ گرایی مکزیکی برای دهه ها تمایل داشت که بین رفرمیسم کاردنیستی که به دنبال نفوذ در دولت فاسد مکزیک است و رادیکالیسمی که آرزوی ایجاد یک انقلاب جدید کوبا را از طریق شورش خشونت آمیز - با تصاویری از ویلا، زاپاتا و چه دارد - در نوسان باشد. در مصر، اسپانیا، ایالات متحده، یونان، برزیل و سایر کشورها، جنبشهایی در سالهای اخیر ظهور کردهاند که ممکن است نشاندهنده فاصله گرفتن از مدلهای گذشته باشد. مکزیک، در مقابل، هیچ انفجار اجتماعی بزرگی نداشته است - نه میدان تحریر، نه خشمگینو نه وال استریت را اشغال کنید. از سال 1989، هیچ احزاب سیاسی بزرگ جدیدی مانند بولیوی، برزیل، ونزوئلا، یونان و اسپانیا وجود نداشته است که سیستم حزبی فاسد را متزلزل کند. کارگران مکزیکی باید راهی برای گسست از اتحادیه های تحت کنترل دولت و احزاب موجود بیابند – اما با توجه به سطح بالای سرکوب و بدبینی فراگیر، مطمئناً این کار آسان نخواهد بود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا