برتری دموکرات ها در کنگره ایالات متحده می تواند نشان دهنده بازپس گیری جهت گیری کشورش توسط مردم باشد.
نتایج شگفتانگیز انتخابات کنگره آمریکا در 7 نوامبر بدون شک نشانهای خوشآمد از تغییر بود، نه در دستگاه سیاسی آمریکا، زیرا در احیای غیرقابل انکار نقش آن بهعنوان نیروی محرکهای است که موقعیت سیاسی کشور را شکل میدهد.
همانطور که گفته شد، نباید بازتعریف ارتباط عمومی با گفتمان و فرآیندهای سیاسی، با دسیسه سیاسی و پلاتفرمهایی که برای تبدیل اراده، نارضایتی یا آرزوهای مردم به آنها سپرده شدهاند اشتباه گرفت. با این حال، نشانههای اولیه امیدوارکننده نیستند و نشان میدهند که برای دستیابی و تثبیت هرگونه تغییر عملی، آگاهی و مشارکت عمومی، به نوبه خود، نه باید به حاشیه رانده شود و نه تنزل داده شود.
اکثر تحلیلها موافق هستند که عراق واقعاً عامل تعیینکنندهای بود که با شعارهای خستهکننده و سیاست خارجی مبتنی بر شعار، جریان را علیه جمهوریخواهان و رئیسجمهورشان تغییر داد. نتیجه قاطع انتخابات پیام کوبنده ای بود مبنی بر اینکه آمریکایی ها دیگر نمی توانند تنها بر اساس ترس عمل کنند و مردم ایالات متحده دیگر در خود شیفته نیستند و نمی توانند دیدگاه سیاسی کلی خود را بر اساس بیرونی شکل دهند. عوامل. این بار، این اقتصاد نبود، بلکه جنگ بود که به دیدگاه توسعه طلبانه و حتی امپریالیستی رئیس جمهور جورج دبلیو بوش به جهان پایان داد، حتی اگر موقت باشد.
برای چند روز، با مشاهده ایدئولوگهای نومحافظهکار که به طور جمعی پروژه هژمونیک خود و قهرمان سابقاً مورد تحسین خود را که اکنون رئیسجمهور اردک لنگ است، انکار میکردند، در شیرینی پیروزی غرق شد. شماره ژانویه مجله Vanity Fair قرار است مقیاس کامل فروپاشی تاریخی نئومحافظهکاران را برجسته کند. دیوید رز یافته های خود را به نقل از خود معماران جنگ گزارش کرده است: رئیس سابق کمیته مشورتی هیئت سیاست دفاعی پنتاگون، ریچارد پرل، و دیوید فروم، نویسنده سابق سخنرانی کاخ سفید، و دیگران. فروم که شعار «محور شرارت» را ابداع کرد، به رز گفت که وضعیت عراق «در نهایت باید به خاطر شکست در مرکز، از رئیس جمهور بوش شروع شود».
همراه با اظهارات قبلی پل ولفوویتز معاون وزیر دفاع سابق - که اکنون رئیس بانک جهانی است - در باشگاه ملی مطبوعات مبنی بر اینکه عراق "مشکل من نیست" و داگلاس فیث، کارمند سابق وزارت دفاع، سیاست را به طور کلی برای یک موقعیت تدریس کنار گذاشت. در دانشگاه جورج تاون، میتوان مطمئن بود که آینده فاجعهبار «پروژه برای یک قرن جدید آمریکایی» در بهترین حالت، نامشخص است. حتی امیدوارترین افراد در میان ما چنین نتیجهای را پیشبینی نکرده بودند، و نه واکنش زنجیرهای که با برکناری دونالد رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا و سقوط انتظار میرود از جایگاه معاون رئیسجمهور دیک چنی به عنوان یک بازیگر کلیدی در شکلدهی به جهت گیری سیاست خارجی آینده کشور
صحنه پس از انتخابات در واقع با تصویر بزرگتر سازگار است، جایی که معماران جنگ در ایالات متحده و بریتانیا و متحدان وفادار آنها در اسپانیا و ایتالیا نیز در حال سقوط هستند. این سقوط برای برخی به شکل تصادفات وحشتناکی رخ داد، مانند حوادثی که در آوریل گذشته خوزه ماریا آزنار اسپانیایی و سیلویو برلوسکونی نخست وزیر زمانی شکست ناپذیر ایتالیا را سرنگون کرد. نتیجه انتخابات ایالات متحده نیز کمتر قابل توجه نبود. در واقع انتظار میرود آخرین قسمت برای سالهای آینده طنینانداز شود.
با این حال، شکست حزب جمهوری خواه را نباید به عنوان شکستی که راه های دموکرات ها را ثابت می کند، درک کرد. دومی هیچ راه حل عملی برای جنگ عراق ارائه نکرد. علاوه بر این، حزب آنها با اکثریت نامزدهای خود مبارزه کرد و در انتخابات پیروز شد و حتی نیاز به یک جدول زمانی برای خروج را به چالش کشید. همچنین شایان ذکر است که دموکرات ها به همان اندازه مسئول جنگ عراق هستند: به هر حال، اکثریت اعضای آنها در کنگره به آن رای دادند و خستگی ناپذیر آن را بر اساس دلایل قانونی، اخلاقی و امنیت ملی توجیه کردند.
نارضایتی رایدهندگان از رویکرد بوش، شاید سهوا، با اختلافی راحت در مجلس نمایندگان، دموکراتها را به سمت رهبری دعوت کرد. این توسعه اکنون پس از سالها بلاتکلیفی و، صادقانه بگویم، عدم وجود هدف و انسجام اتفاق میافتد. علیرغم این واقعیت که شور و شوق ضد جنگ بود که فرصتی را برای بهبود سیاسی دموکرات ها ایجاد کرد، می تواند دلیلی برای بازگرداندن آنها به خواب زمستانی طولانی نیز باشد.
رای 7 نوامبر دستوری بود که آمریکای کمتر متخاصم و معقول تر و محتاطانه تر را تصور می کرد. این رای میتوان گفت کشوری را متصور میشود که نه در مورد آزادیهای مدنی خود مذاکره میکند و نه «پیشگیرانه» درگیر جنگهای بیرحمانهای میشود که به اعتبار جهانی آن لطمه میزند و امنیت ملی آن را به خطر میاندازد. اما آیا رهبری دموکرات نیز همین دیدگاه را دارد، یا صرفاً تلاش خواهد کرد تا تصویر ظاهراً «ضدجنگ» خود را - به همان اندازه که توهمی است - برای پیشبرد جاه طلبی های سیاسی محدود و خودخواهانه خود دستکاری کند؟
در حالی که تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا - که به سختی به خاطر خودمختاری سیاسی اش شناخته می شود - جسارت پذیرفتن این استدلال طولانی مدت را داشت که حل مناقشه فلسطین-اسرائیل کلید یک خاورمیانه باثبات است، رهبری دموکرات همچنان بر وفاداری بی دلیل خود تاکید می کند. به دولت اسرائیل اشغال خشونت آمیز، طولانی و ظالمانه این کشور در سرزمین های فلسطین، صدمات عظیمی را به مردم فلسطین وارد کرده است و به عنوان یک فریاد برای ضد آمریکایی بودن و در واقع تروریسم در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن عمل می کند.
نانسی پلوسی، نماینده مجلس نمایندگان آمریکا که در زمان ادعای دموکراتها تاج و تخت کنگره را در سال آینده آماده میکند، نه تنها با افشاگریهای اخیر بلر برای گروه مطالعات عراق مخالف است، بلکه در ایدههایش آنقدر قدیمی و خودشکسته است که به نظر میرسد. بیشتر شبیه یک شخصیت نمادین صهیونیست است تا یک سیاستمدار میانه رو آمریکایی. او سال گذشته در سخنرانی خود در کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپک) اظهار داشت: «کسانی هستند که ادعا میکنند درگیری اسرائیل و فلسطین تماماً مربوط به اشغال کرانه باختری و غزه توسط اسرائیل است. این مزخرف مطلق است. در حقیقت، تاریخ درگیری بر سر اشغال نبوده و نبوده است، بلکه بر سر حق اساسی اسرائیل برای وجود است.»
اگر این شخصیت «مترقی» فرضی همچنان به فریب مردم آمریکا در مورد ماهیت نادرست نقش کشورش در طولانی کردن بیثباتی خاورمیانه ادامه دهد و بدین ترتیب آمریکا را به خشونت بیشتر و مقابله با خشونت متعهد کند، پلوسی و کل حزب دموکرات پشت سر او خواهند بود. دو سال بعد از امروز پاسخگوی همان مردم ناراضی خواهند بود. علاوه بر این، اگر اسرائیل، علیرغم جنایات هولناک خود در منطقه، که دوباره به عنوان یک نیروی قدرتمند در پشت سر مبارزه با خشونت و تروریسم بین المللی عمل می کند، همچنان توسط سیاستمداران آمریکایی به عنوان یک گاو مقدس رفتار می شود، آنگاه آمریکایی ها باید انتظار داشته باشند که کشورشان، خواسته یا ناخواسته. اگر نه در عراق، در جاهای دیگر، «در مسیر باقی می ماند».
حیرتانگیز است که پس از سالها، و بهویژه پنج سال خونریزی مذموم که عمدتاً از درگیری فلسطین و اسرائیل الهام گرفته شده است، تعداد کمی از سیاستمداران آمریکایی شجاعت این را دارند که آن را آنطور که هست بیان کنند. با این حال، در حالی که در سالهای گذشته این درگیری را به عنوان یک «مسئله داخلی اسرائیل» از نظر معیارهای سیاسی آمریکا قابل قبول بود، دیگر کافی نخواهد بود. چنین اخراج خلاصه ای اکنون به طور کلی ثبات جهانی را تهدید می کند و همچنان آمریکا را به درگیری های بیهوده تر، هرچند خونین نزدیک می کند.
برای جلوگیری از خروج ایدئولوگهای نومحافظهکار تحت امپراتوری با دموکراتهای خودفریب و خودفریب، مردم آمریکا نباید از انقلاب دموکراتیک خود در اوایل نوامبر راضی باشند. آمریکایی ها باید به فشار برای یک سیاست خارجی واقعاً عادلانه، معقول و انقلابی ادامه دهند. این باید چیزی باشد که فراتر از حکم توخالی باشد و رهبری آمریکا را در سطح جهانی مجدداً تأیید کند. اگر نتواند این کار را انجام دهد، آنگاه درگیری خاورمیانه ای آمریکا با قیمت گزافی تداوم خواهد یافت. این را آمریکایی های عادی و مردم بی گناه در همه جا پرداخت خواهند کرد.
-آخرین کتاب رمزی بارود: انتفاضه دوم فلسطین: تواریخ مبارزه مردم (Pluto Press، لندن) اکنون در ایالات متحده از انتشارات دانشگاه میشیگان و از Amazon.com در دسترس است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا