مانورهای سیاسی منطقهای حماس در سالهای اخیر، علیرغم موفقیتش در شورش پیشرویهای نظامی اسرائیل در غزه، ثمری نداشته است. جنبش مقاومت اسلامی که به طور مشترک توسط اسرائیل و سایر احزاب عربی منزوی شده است، بدون کمک تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) محمود عباس، بار دیگر با انتخاب های دشواری روبرو شده است و به نظر می رسد که در حال انتخاب است. بازگشت محتاطانه به اردوگاه قدیمی خود ایران و حزب الله. مانور این بار به خصوص خطرناک است.
با این حال، گزینه های دیگر حماس بسیار محدود هستند یا به سادگی وجود ندارند. این جنبش با چالشهای بزرگی روبرو است: اقتصاد درگیر، زیرساختهای ویران، تونلهای ویرانشده رفح و محاصره مداوم اسرائیل.
پیشرفت توافق حماس و فتح در سال گذشته و به دنبال آن تشکیل دولت جدید، پیش نیاز سایر اقدامات پیش بینی شده، از جمله اصلاح سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) بود. تلاش نویدبخش برای اتحاد با جنگ عظیم اسرائیل، به اصطلاح عملیات لبه محافظ، که هزاران کشته و زخمی برجای گذاشت، متوقف شد. این جنگ همچنین غزه را که از قبل مضطرب شده بود در وضعیت بدتر خود قرار داد.
به جای ایجاد سریع وزارتخانه های دولتی در غزه، ریختن پول به نوار ویران شده و شروع سریع روند بازسازی، دولت رامی حمدالله مستقر در رام الله همه چیز را در آنچه که فقط به عنوان استدلال سیاسی قابل درک است به تأخیر انداخت. بدون یک خروجی، هرچند محدود، غزه نمی تواند برای مدت طولانی تری با آن کنار بیاید.
تلاش حماس برای درگیر کردن مصر به عنوان راهی برای یافتن فضایی جایگزین برای شکستن محاصره نیز به نتیجه نرسیده است. مصر حماس را یک سازمان تروریستی اعلام کرد مارس گذشته اخیراً شاخه نظامی حماس، گردان های عزالدین القسام خود را پیدا کرده است. ممنوع و متهم به "تروریسم" توسط دادگاه مصر
با تخریب تونل ها ومنطقه بافرمحاصره که در اطراف نوار غزه از سمت مرز مصر مستقر و مستحکم شده است، اکنون کامل شده است.
با این حال، غزه می توانست زنده بماند، جز اینکه جنگ اسرائیل هزاران خانواده بی خانمان، بیش از 11,000 مجروح و در فقر به جا گذاشته است.
سال گذشته یک کنفرانس خیرین در قاهره وعده بازسازی غزه را داد، اما تعداد کمی از آنها این کار را انجام داده اند. این سازمان ملل و اتحادیه عرب خواستار کمک هستند وعده برآورده شدن اما حتی اگر چنین کنند، ایالات متحده و متحدانش اصرار دارند که این پول از طریق حماس ارسال نشود.
بنابراین، حماس چه باید بکند؟
قبل از بهار عربی در سال 2011، منطقه به دو اردوگاه سیاسی تقسیم شده بود. یکی از آنها به عنوان «محور مقاومت» و همچنین اردوگاه «رد گرایی» شناخته می شود. این کشور متشکل از ایران، سوریه، حزب الله و حماس است. دیگری اردوگاه «میانهروها» است که متحدان منطقهای آمریکا را گرد هم میآورد. دومی برای جبران اولی قرار گرفت.
پس از آن، اختلاف سنی و شیعه وجود داشت، اما به سختی به اندازه امروز برجسته بود. وجود حماس، یک سازمان سنی در درون یک گروه عمدتاً شیعه و مرزبندی واضح نبرد که بین ایالات متحده و اسرائیل در برابر «محور مقاومت» است، هر گونه اختلاف فرقهای را بیاهمیت جلوه میدهد.
در ابتدا، بهار نویدهای فراوانی را به همراه داشت، قبل از اینکه ضربه بزرگی به کل منطقه وارد کند. این جنگ و درگیری های خونین دیگر، اما بی سابقه سیاسی و قطبش فرقه ای.
جنگ در سوریه بهترین سناریو برای قدرت های مختلف غربی از جمله آمریکا و اسرائیل به نظر می رسید. ایران، روسیه و کشورهای عربی وارد میدان شدند و هر کدام اهداف متفاوتی داشتند. برای ایران، جنگ مسلماً تبدیل به آن شد فرصتی برای گسترش نفوذ منطقه ای خود. با پیوستن حزبالله به نبرد - که در آن زمان شامل گروههای داخلی و خارجی متعددی میشد - سمت سنی و شیعه درگیری محسوس شد.
به هر حال هیچ یک از طرفین به حماس اجازه فعالیت خارج از پارادایم زشت فرقه ای را نمی داد. انتظار می رفت که این گروه به سرعت و به سرعت طرفی را اتخاذ کند.
در همین حال، فلسطینیها حتی زمانی که وحدت آنها مهمتر بود، متفرق ماندند. تشکیلات خودگردان عباس همچنان درگیر یک گفتمان احمقانه "فرایند صلح" بود و توجه چندانی به هزاران کشته و زخمی نداشت. آوارگان فلسطینی گرسنه در سوریه
قمار حماس کمترین نتیجه ای نداشت. حماس که بیشتر فقیر و منزوی شده بود، به دنبال مهلت بود پیوستن به نیروهای فتح عباس، برای پایان دادن به تفرقه و جستجوی خروجی از آنچه که به یک پارادایم ناامیدکننده تبدیل شد.
سپس اسرائیل به غزه حمله کرد. بحث رسانه ها بر ارتباط ثابت نشده حماس با ربودن و کشتن سه شهرک نشین نوجوان اسرائیلی متمرکز بود. به ندرت داستان چنین بود. با خروج حماس از «محور مقاومت» و انزوای آن توسط اردوگاه عربی «میانه رو»، این جنبش در ضعیف ترین حالت خود قرار داشت. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، فرصتی یافت تا آخرین ضربه را به حماس وارد کند که غزه را با وحشیگری بی بدیل مورد حمله قرار داد. او قصد داشت حماس را قبل از تضعیف توانایی های نظامی آن، از نظر سیاسی بشکند.
تخریب گسترده زیرساختهای غزه، بیرحمی روزمره اسرائیل در رفتارش با فلسطینیها نبود. هدف این بود که اطمینان حاصل شود که حماس هیچ شانسی برای اداره غزه پس از جنگ نخواهد داشت، و به سادگی در زیر کار غیرممکن بازسازی نوار، بدون هیچ کمک، بدون سیمان و هیچ گونه راه نجات مادی، سقوط خواهد کرد.
اعراب یا درگیر مشکلات خود بودند یا با ترکیبی از ترس، سرگرمی و انتظار، مجازات شدید غزه توسط اسرائیل را تماشا کردند. کسانی که از حماس خواستند راه خود را با ایران جدا کند نتوانست به جلو حرکت کند و شکاف موجود سلاح را پر کند، پول و سایر کمک های مادی. نه تنها بسیاری در حماس این را خیانت میدانستند، دیگرانی که هرگز به دنبال جدایی از ایران نبودند، شروع به فشار بر جنبش برای تجدید نظر در اتحادهای سیاسی خود کردند.
در واقع، روند بهبود روابط با ایران ماههاست که در حال شکلگیری است، و نشانههای بسیاری – هرچند نادقیق – از نوعی نزدیکی میان ایران و حزبالله از یک سو، و حماس از سوی دیگر، به یک نتیجه قابل پیشبینی اضافه شده است.
هنگامی که یک هلیکوپتر اسراییلی در روز 18 ژانویه با یک خودروی حملونقل در استان قنیطره سوریه برخورد کرد و شش جنگجوی حزبالله را به همراه یک فرمانده ایرانی کشتند، حماس سریعاً تسلیت گفت. این مهم ترین این پیام ها از محمد الدیف بود، رهبر گردان های القسام. دیف خواستار هدایت تفنگ ها در نبرد مشترک علیه اسرائیل شد.
پیام های سیاسی نیز سرازیر شد، یکی از اسماعیل هنیه، نخست وزیر سابق دولت حماس. وی با دعوت به اتحاد در برابر «دشمن اصلی امت» گفت: ما همبستگی کامل خود را با لبنان و مقاومت لبنان اعلام می کنیم. این، علاوه بر درخواست رهبر حماس، خالد مشعل برای مقاومت مسالمت آمیز در سوریه، که نشان می دهد جستجوی حماس برای بازگشت به اردوگاه ایران موضوع زمان بوده است.
در واقع، این بازگشت زودتر اتفاق خواهد افتاد پیشنهاد احمد یوسفمشاور ارشد سابق هانیه و یکی از اعضای مؤثر جنبش. وی گفت: مشعل باید به زودی راهی تهران شود تا با رهبران ارشد ایران دیدار کند.
حماس بازگشت احتمالی به اردوی ایران احتمالاً محتاطانه، حساب شده و احتمالاً پرهزینه است. بحران اعتماد بین همه طرف ها وجود دارد. اما برای برخی در حماس این بازگشت اجتناب ناپذیر بود.
اما ایران و حزبالله به حماس نیز نیاز دارند، حداقل برای جدا شدن از روایت فرقهای غالب که منطقه را درگیر کرده است. وجهه ایران و حزب الله که زمانی به عنوان سنگر مقاومت شناخته می شد، در پایین ترین سطح خود قرار دارد.
برخی استراتژی جدید حماس را تنبیه خواهند کرد، برخی دیگر بازگشت آن به عقل سلیم را ستایش خواهند کرد. اما برای حماس و مقاومت فلسطین در غزه، این مسئله صرفاً بقا است.
رمزی بارود – www.ramzybaroud.net - یک مقاله نویس سندیکای بین المللی، یک مشاور رسانه ای، نویسنده چندین کتاب و بنیانگذار PalestineChronicle.com. او در حال حاضر در حال تکمیل تحصیلات دکترای خود در دانشگاه اکستر است. آخرین کتاب او پدر من یک مبارز آزادی بود: داستان ناگفته غزه (پلوتون چاپ، لندن).
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا