شاید نام دیوید بدیل کمدین یهودی یا جیسون لی فوتبالیست سابق سیاه پوست را نشنیده باشید. ممکن است به هیچ یک از آنها اهمیت ندهید. اما اولین جلسه آنها - که در دو قالب مختلف این هفته پخش شد - باید برای هر کسی که نگران این باشد که چگونه نبرد گفتمانی بر سر نژادپرستی و سیاست های هویتی زندگی سیاسی ما را به شیوه های بدخواهانه فزاینده ای دستکاری می کند، جالب باشد.
ظاهراً این ملاقات به این دلیل انجام شد که بدیل بتواند 25 سال پس از اینکه لی بارها در یک برنامه تلویزیونی بیبیسی به نام لیگ فوتبال فانتزی او را مورد آزار و اذیت قرار داده و او را مورد آزار و اذیت قرار داده بود - به شیوههایی که حتی در آن زمان آشکارا نژادپرستانه بود، عذرخواهی کند. بدیل در نقش لی سیاه شد و آناناسی را روی سرش پوشید تا ظاهر لی را به سخره بگیرد، زیرا او برای کبریت ها قفسه هایی روی سرش بسته بود.
در یکی از آن فرمتها، بدیل در نمایش راهاندازی ظاهر شد کانال پادکست جدید لی، که در حال حاضر بیش از 700 مشترک را حتی با کمک ظاهر بدیل جمع آوری کرده است.
لی از این فرصت استفاده کرد و در مورد این که چرا زندگی او و بسیاری از سیاهپوستان دیگر توسط تمسخر نژادپرستانه بدیل در دهه 1990 آسیب جبران ناپذیری وارد شد، توضیح داد. لی به سرعت در داخل و خارج از زمین هدف تمسخر سراسری قرار گرفت. فرزندان خردسال او گیج و ترسیده بودند که هر بار که با پدرشان در خیابان راه میرفتند، عابران فریاد میزدند. و دیگر کودکان سیاه پوستی که با مثال لی تشویق شده بودند به میراث فرهنگی خود افتخار کنند، ناگهان در مدرسه به خاطر ظاهرشان با طعنه و قلدری مواجه شدند.
قالب دوم خود بدیل بود. از زمان لیگ فوتبال فانتزی، این کمدین - که بیوگرافی توییترش به سادگی "یهودی" خوانده می شود - خود را به عنوان یک متخصص نژادپرستی معرفی کرده است. این خودارزیابی با مقاومت اندکی از سوی صاحب نظران در رسانه های حاکم پذیرفته شده است، حتی اگر برخی از کاربران شبکه های اجتماعی نسبت به گذشته نژادپرستانه او کمتر ببخشند.
چند سال پیش بدیل کتابی به ظاهر تأثیرگذار در مورد یهودستیزی نوشت و این هفته تز آن در مستندی به همین نام از شبکه 4 برجسته تر شد: یهودیان به حساب نمی آیند. استدلال بدیل این است که نفرت یهودی یک شکل منحصر به فرد و به خصوص مضر نژادپرستی است، به ویژه به این دلیل که اکثر بریتانیایی ها آن را به روشی که سایر اشکال نژادپرستی، مانند نژادپرستی علیه جوامع سیاه پوست و آسیایی انجام می دهند، به رسمیت نمی شناسند.
بدیل این نکته را در نمایش نظم نوین جهانی فرانکی بویل در سال 2018 با تشویق عمومی به صورت گرافیکی و صراحتا بیان کرد. مقایسه نژادپرستی علیه یهودیان تا سرطان، و نژادپرستی علیه سایر اقلیت ها تا زونا.
شعله ور کردن شعله های آتش
بدیل مطمئناً سخت کار کرد تا تأثیر خوبی در پادکست لی بگذارد و به خاطر سابقه طولانی نژادپرستی نافکر خود عذرخواهی کرد. او اعتراف کرد که ترس و خجالت در به تاخیر انداختن ملاقات او با لی برای مدت طولانی نقش داشته است.
بدیل در مستند خود کمی بزرگواری کمتری در پوشش همین زمینه داشت. او انتقادات مکرر را در رسانه های اجتماعی در مورد نژادپرستی خود نسبت به لی و ریاکاری او به عنوان زورگویی سایبری مطرح کرد - و از این نمونه ها برای اثبات این استدلال استفاده کرد که رفتار او به عنوان یک یهودی استثنایی و متفاوت است.
با خیال راحت در فضای رسانه ای که کنترل می کرد، بیشتر به نظر می رسید که لی عذرخواهی دیرهنگام خود را فقط به این دلیل دریافت کرده است که بدیل از ساختن آن شرمنده شده بود، یا بدیل آن را به عنوان توبه ای که قبل از آن که بتواند جایگاه اخلاقی در تلویزیون را اشغال کند در نظر می گرفت. خواستار حق قضاوت متفاوت برای نژادپرستی خود است.
اما در بازگشت به پادکست لی، بدیل همچنین اذعان کرد که برای باز کردن چشمانش به روی تحقیر و شرمساری که لی باید بهطور مرتب در بیبیسی مورد سرزنش قرار میگرفت، به تجربیات شخصی نژادپرستی نیاز داشته باشد.
بدیل در اواخر دهه 2000 به یک حادثه در زمین های فوتبال اشاره کرد: شخصی او را شناخت و بارها کلمه "ید" را فریاد زد. برادر او برای مدت کوتاهی درگیر درگیری تهدیدآمیز با طرفدار نژادپرست شده بود. بدیل نشان داد که در این مرحله بود که متوجه شد که شعله های آتش علیه لی چقدر خطرناک بوده است.
این موضوع موضوعی را مطرح کرد که بدیل در پادکست لی یا مستقیماً در مستند خود به آن اشاره نکرد. چگونه این کمدین قبل از تجربه نوعی نژادپرستی درونی، تهدیدآمیز و شخصی - جدا از آنچه که در تاریخ اجداد و یهودیانش با آن مواجه بودند - توانسته بود تا این حد زنده بماند که به او چشیدن طعم لی بودن را میداد؟
توسط کلان به قتل رسید
من این را نه برای آزاردهنده بودن، بلکه به عنوان زمینه ای برای بررسی یک نکته چالش برانگیز مطرح شده توسط لی مطرح می کنم. او از بدیل پرسید که این کمدین با چه کسی "هم پیمانی" داشته است: به نظر او چه کسانی در مبارزه با نژادپرستی متحد هستند؟ این یک لحظه بود - حتی بیشتر از زمانی که مجبور شد عذرخواهی کند - که بدیل واقعاً مات و مبهوت به نظر می رسید. دقیقا کیه انجام داد او را متحدانی در مبارزه با نژادپرستی می داند؟
بدیل با پارویی به این نکته اشاره کرد که در دهههای 1960 و 1970 جوامع یهودی و سیاهپوست دوش به دوش در مبارزه حقوق مدنی در ایالات متحده ایستادند. او اشاره کرد که خاخام ها همراه با مارتین لوتر کینگ در سلما علیه برتری طلبان سفیدپوست راهپیمایی کردند. او و دیوید شویمر، بازیگر آمریکایی، در کتاب یهودیان حساب نمیکنند، همچنین خاطرنشان کردند که در سال 1964، دو مرد جوان یهودی هنگامی که برای کمک به یک فعال حقوق مدنی سیاهپوست به جنوب جنوب رفتند، توسط کوکلاکس کلان کشته شدند. به یک فیلم هالیوودی، سوزاندن می سی سی پی.
بدیل اعتراف کرد که این نوع همبستگی تا حد زیادی از بین رفته است، و افزود که او به طور کامل دلیل آن را نمیداند. در بخش غیرمعمولی از پادکست، او متعجب شد که آیا به این دلیل است که نژاد "به ویژه در آمریکا قطبی شده است - و به نظر می رسد همه این چیزها از اینجا سرچشمه می گیرند". وی افزود: «این [اتحاد] میتواند بازگردد، اما در مواقع دیگر به نظر میرسد که رابطه آنطور که بود نیست».
در جستجوی پاسخ، او به وحشتی که خانواده مادرش در آلمان نازی با آن روبرو بودند بازگشت. او استدلال میکند که این زخمها جوامع یهودی را ترک کردند، مخصوصاً نسبت به تبعیضهایی که دیگران با آن مواجه بودند: «در دهههای 1960 و 1970، به دلیل تجربهای که بسیاری از یهودیان داشتند، احساس میکردند که سیاهپوستان بهشدت مورد تبعیض قرار میگیرند. به ویژه در آمریکا، آنها [یهودیان] می خواستند با تجربه خودشان به این موضوع برسند.»
اما تقریباً مانند یک تیک عصبی، بدیل مستقیماً به سمت ووپی گلدبرگ، هنرپیشه سیاهپوست آمریکایی که وارد پنل برنامههای گفتگوی تلویزیونی شده بود، رفت تا او را به خاطر اظهارنظرهای مبهماش در مورد هولوکاست مورد سرزنش قرار دهد، که در آن او اظهار داشت که نسلکشی صنعتی نازیها در مقیاس صنعتی نبوده است. نژاد من قبلاً به طور مفصل به خشم ناشی از اظهارات گلدبرگ و واکنش مشکل ساز سازمان های یهودی مانند لیگ ضد افترا پرداخته ام، بنابراین من آن قسمت را در اینجا مرور نمی کنم. می توانید اصل مقاله را بخوانید.
برخلاف پادکست لی، در مستند بدیل به موضوع فروپاشی اتحاد میان جوامع یهودی و سیاهپوست در مبارزه با نژادپرستی اشاره ای نشد. و این ممکن است به این دلیل باشد که به نظر میرسد کلید باز کردن بسیاری از سردرگمیهایی است که بدیل و متحدان لیبرال یهودی او برای برنامه تلویزیونی خود با او مصاحبه کردند.
حلقه ستمگران
بدیل در اوایل «یهودیان حساب نمیشوند»، به نقطه ضعفی میرسد که به نظر میرسد او را در مورد یهودیستیزی در بریتانیا آزار میدهد. این عمدتا شامل ترقی خواهان چپ و ضد نژادپرست سیاه پوست می شود، نه افرادی که به کنیسه ها حمله می کنند، اگرچه به آنها نیز اشاره شده است.
تصاویری از کنفرانس حزب کارگر در سال 2019، سخنرانی داون باتلر، نماینده سیاهپوست را نشان میدهد که در آن زمان وزیر امور خارجه در سایه حزب کارگر برای زنان و برابریها بود. در آن، او بسیاری از گروههای آسیبپذیر و محروم را فهرست میکند که حزب کارگر امیدوار بود به عنوان بخشی از یک ائتلاف انتخاباتی برای شکست حزب حاکم محافظهکار از آن استقبال کند. او صراحتاً شامل افراد ساکن در مسکن اجتماعی، جوامع همجنسگرا، لزبینها و ترنسها، طبقه کارگر، معلولان، زیر 18 سال و سیاهپوستان، سفیدپوستان و آسیاییها میشد. اما همانطور که بدیل تاکید کرد، ذکری از یهودیان وجود نداشت.
بدیل امیدوار بود این موضوع را به عنوان نمونه ای جزئی اما گویا از یهودستیزی نااندیشیده در نظر بگیرد. ائتلاف انتخاباتی رنگین کمان حزب کارگر تحت رهبری جرمی کوربین، رهبر سابق حزب کارگر، عمداً فراگیر بود، مگر اینکه، بدیل استدلال میکند، در مورد یهودیان. او با لفاظی می پرسد که چرا یهودیان برای چپ مترقی به حساب نمی آیند.
در واقع حذف جالبی است. اما من گمان میکنم که آنچه را بدیل تصور میکند نشان نمیدهد – و ممکن است سرنخی را ارائه دهد که چرا جوامع یهودی و سیاهپوست آن اتحادی را که در دهههای 1960 و 1970 داشتند از دست دادهاند. یا به عبارت دیگر، چرا برای فردی مانند داون باتلر، یهودیانی مانند بدیل در دسته «سفیدپوستان» قرار میگیرند، همانطور که سیکها، بوداییها و چینیها در دسته «آسیاییها» قرار میگیرند.
بدیل استدلال میکند که «پاسخهای زیادی» برای این سؤال وجود دارد که چرا یهودیان توسط چپهای مترقی نادیده گرفته میشوند، اما مهمترین آنها ظاهراً این است: «یهودیان تنها هدف نژادپرستی هستند که هم مقام بالا و هم پست تصور میشوند.» آنها هم به عنوان "کثیف، دزد، متعفن، پست" و همچنین به عنوان "معمول، ممتاز، قدرتمند و مخفیانه کنترل جهان" دیده می شوند.
بدیل نتیجهگیری میکند که به همین دلیل، چپهای مترقی به یهودیان «در حلقه ستمدیدگان» را رد میکنند. در واقع، او ادامه می دهد، اغلب آنها را محکم تر «در دایره ستمگران» می دانند. مترقی ها فکر می کنند که در حال کوبیدن هستند. بدیل مخالف است.
روکش تفلون
طبیعتاً، منتقد تلویزیون گاردین، مستند بدیل را دوست داشت، و تحت تأثیر آنچه که او آن را «بازیگران تمام ستاره» از چهرههای فرهنگی یهودی مینامید که استدلال بدیل را تکرار میکردند، قرار گرفت. مال کاغذ عنوان این برنامه را به عنوان "بسیار تکان دهنده که مانند یک آژیر به نظر می رسد" توصیف کرد.
اما نکته قابل توجه این است که یهودیان لیبرال بدیل در ساختن پرونده خود از آنها استناد می کند - و غیر یهودیان لیبرالی که مستند او به طور جدی هدف آنهاست - به نظر می رسد مانند خود بدیل از این واقعیت که برجسته ترین اهداف او «یهودیان نیستند» نگران نیستند. شمارش» تز چپگرایان مترقی و اقلیتهای قومی، بهویژه رهبران جامعه سیاهپوست هستند.
به نظر می رسد بدیل خیلی بیشتر نگران سرزنش آنها با نسبت دادن به آنها یهودی ستیزی عمدی یا بی فکر است تا اینکه زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد اراذل نژادپرست در تراس های فوتبال یا شخصیتی مانند بوریس جانسون کند که رشد سیاسی او کاملاً از نوشتن یک - شاید منتفع شده است. رمانی که شخصیت محوری و جانسونسکی آن معتقد است یهودیان دماغ خود را بسته اند و رسانه ها را کنترل می کنند.
جالب اینجاست که یکی از منتقدان گاردین این کتاب موفق شده است دلتنگ یهودستیزی جانسون حتی در اواخر تابستان 2019، زمانی که یهودستیزی به تیتر اخبار روزانه تبدیل میشد، زیرا رسانهها کوربین و حزب کارگر را زیر پا گذاشتند.
بدیل میتوانست این تلاقی حقایق را متفاوت از روشی که انتخاب میکند تفسیر کند: اینکه یهودیان تنها در صورتی به حساب نمیآیند که به نفع تشکیلات بریتانیا باشد - از بوریس جانسون تا گاردین - که آنها به حساب نمیآیند. آنها زمانی که همان تشکیلات میخواهند آنها را حساب کنند، بسیار مهم هستند، همانطور که چپهای مترقی به محض انتخاب کوربین به عنوان رهبر حزب کارگر متوجه شدند.
و اینجا یک چیز دیگر است. پوشش تفلون جانسون در برابر اتهامات نژادپرستی بازتاب موفقیت خود بدیل در اجتناب از پرداختن بهای تاریخ طولانی نژادپرستی اش است.
مفسر سیاسی اش سرکار این نکته را به خوبی بیان می کند:
این واقعیت که [نژادپرستی خود بدیل] هرگز او را تحت تأثیر قرار نداد، تز او را مبنی بر اینکه اسلامهراسی، ضد سیاهپوستی، انواع خاصی از بیگانههراسی در مقایسه با یهودستیزی از جایگاه ممتازی برخوردار هستند، بیاعتبار میکند – زیرا حرفه او هرگز تحت تأثیر هیچ یک از این چیزها قرار نگرفته است.
در واقع، تأثیر کمی از تاریخ نژادپرستی خود او وجود داشت که پس از آن توانست به یک متخصص در مورد نژادپرستی تبدیل شود. ... او راه رفتن، نفس کشیدن و سخن گفتن را رد این ایده است که سیاه ستیزی در محافل مترقی بسیار جدی گرفته می شود و یهودی ستیزی اینطور نیست.
به سهولتی که جانسون و بدیل هر دو از هرگونه حسابرسی سیاسی یا رسانه ای به دلیل نژادپرستی مستندشان طفره رفته اند، در نظر بگیرید: در مورد جانسون به دلیل یهودی ستیزی و در مورد بدیل به دلیل نژادپرستی ضد سیاهپوستان.
سپس آن را با اهریمنسازی کوربین که سالها ادعاهای یهودستیزی بدون شواهد مبنی بر اینکه حزب کارگر در دوران تصدی او بهطور نهادی یهودیستیز شده بود، سرنگون کرد.
این اتهامات با لکه گیری از ترکیب سمی حزب محافظه کار، رسانه های حاکمیتی، بوروکراسی جناح راست حزب کارگر خود کوربینو یهودیان لیبرال مانند بدیل. همه از ضد امپریالیسم کوربین احساس خطر می کردند، به ویژه در مورد بخش بزرگی از رهبری سازمان یافته جامعه یهود، انتقادهای او از اسرائیل و سیاست های آپارتاید آن در قبال فلسطینی ها. و بیشتر آنها از برنامه سوسیالیستی معتدل او می ترسیدند که ممکن است نابرابری گسترده را متوقف کند.
"اسرائیل، اشمیسرائیل"
به نظر نمی رسد بدیل یا سایر یهودیان لیبرالی که با او مصاحبه می کند به ذهنشان خطور کند که ممکن است به یک دلیل بسیار ساده، متحدی برای جامعه مترقی، ضد نژادپرستی یا جامعه سیاه پوست به نظر نرسند. از آنجایی که نهادهای رهبری یهودی که ادعا میکنند اکثریت قریب به اتفاق یهودیان بریتانیا را نمایندگی میکنند - مانند هیئت نمایندگان، انجمن امنیت تراست، کمپین علیه یهود ستیزی، جنبش کارگری یهودی، این فهرست ادامه دارد - همگی در بوق و کرنا میکنند که یهودیان متحدین نیستند. مترقیان
رهبری جامعه سازمان یافته یهودی و همچنین مفسران برجسته ای مانند جاناتان فریدلند در گاردین بارها و بارها ادعا می کنند که نظرسنجی ها نشان می دهد از هر 10 یهودی بریتانیا، XNUMX نفر از اسرائیل حمایت کنید – حتی اگر خیلی ها ظاهراً از دولت فعلی آن، قبل و بعد از آن متنفر باشند.
به نظر میرسد که آنها از اسرائیل به عنوان نوعی انتزاع حمایت میکنند، حتی زمانی که آشکارا و بیش از پیش آشکارا مردم فلسطین را سرکوب و خلع مالکیت میکند، غیرنظامیان غزه را محاصره میکند و به طور متناوب میکشد، و توسط گروههای برجسته حقوق بشر به عنوان یک دولت آپارتاید اعلام میشود. به همان اندازه منطقی است که گویی 40 سال پیش از آپارتاید آفریقای جنوبی حمایت کرده بودم، اما اصرار داشتم که نژادپرست نیستم زیرا با دولت PW Botha مخالف بودم.
نه تنها این، بلکه فریدلند و دیگر یهودیان لیبرال به شدت استدلال می کنند که اسرائیل در این زمینه است هسته اصلی هویت آنها و انتقاد از اسرائیل به معنای انتقاد از آنهاست. آنها استدلال می کنند که مخالفت چپ مترقی با ایدئولوژی سیاسی صهیونیسم - ایدئولوژی ای که مستلزم استعمار سرزمین فلسطینی ها و خلع ید از مردم آن است - معادل نفرت از یهودیان است.
اگر این دیدگاه در میان جامعه یهودی رایج نیست، پس یا رسانه ها و یا خود جامعه یهودی در گمراه کردن ما بسیار خوب عمل کرده اند. یهودیانی که موضع مخالفی اتخاذ میکنند، مانند کسانی که از کوربین حمایت میکنند، همواره توسط سایر یهودیان، صراحتاً یا ضمنی، بهعنوان نفرت از خود یا «نوع اشتباه یهودی» مورد انتقاد قرار میگیرند.
آن «یهودیان اشتباه» مانند الجزیره اخیرا ثبت شده در جزئیات گرافیکی، در حال حاضر به طور سیستماتیک از حزب کارگر سر کیر استارمر پاکسازی می شوند - و هیچ نگاهی در مورد آن از Baddiel یا هیچ یک از دوستان یهودی لیبرال او وجود ندارد.
با تقویت بیشتر سردرگمی، اسرائیل خود خواستار به رسمیت شناختن به عنوان کشور همه یهودیان در سراسر جهان است. قوانین اسرائیل اعلام می کند که همه یهودیان متعلق به "دولت یهودی" هستند. اسرائیل مدعی است که به جای همه یهودیان صحبت می کند. صراحتاً تمام اراضی خود - حتی سرزمین فلسطین - را در اختیار دارد. در امانت برای یهودیان در همه جا. هنگامی که اسرائیل پاکسازی قومی فلسطینیان را انجام می دهد، مانند هر روز، این کار را به نام دیوید بدیل انجام می دهد – چه بدیل آن را بخواهد چه نخواهد.
این نکته ای است که بدیل ممکن است با نویسنده هاوارد جاکوبسون در طول مصاحبه آنها مطرح کند، زمانی که یاکوبسون ادعا کرد اسرائیل هر کاری انجام دهد منفور خواهد بود، حتی اگر سوئیس باشد. او استدلال کرد که «به زبانی که مردم در مورد یهودیان 2000 سال پیش استفاده می کردند، منفور است».
در عوض، بدیل از رابطه یهودیان بریتانیایی با اسرائیل با «اسرائیل، شمیسرائیل» نادیده گرفته میشود.
سود حاصل از جنگ
بدیل حق دارد به این نکته اشاره کند که یهودی ستیزی در قبال اقدامات اسرائیل مسئول دانستن یهودیان یا انتظار انتقاد از آنها از اسرائیل است. اما پس از آن مصاحبه شوندگانی مانند جاکوبسون و کمدین آمریکایی سارا سیلورمن با انتخاب حمایت از اسرائیل در مقابل دوربین، استدلال خود را پیچیده میکنند و استدلال میکنند که اسرائیل کشور آنهاست و فرضاً "پناهگاه امن" برای یهودیان است و همچنین از آنها میخواهند که هیچ مسئولیتی در قبال اقدامات اسرائیل در قبال اسرائیل نداشته باشند. همین منطقه را برای فلسطینیان به شدت ناامن می کند.
پس کدام است؟ آیا اسرائیل دولتی است که نماینده همه یهودیان است، همانطور که اسرائیل ادعا می کند؟
یا این کشوری است که تنها نماینده یهودیانی مانند فریدلند، یاکوبسون و سیلورمن - و همه سازمانهای بزرگ یهودی بریتانیا که ادعا میکنند از طرف جامعه یهودی صحبت میکنند - است که میگویند اسرائیل در مرکز هویت آنها قرار دارد؟
یا آیا اسرائیل اشتباه می کند و تنها یهودیانی را که شهروند اسرائیل هستند - و نه کسانی را نمایندگی می کند، مانند خبرنگاران یهودی نیویورک تایمز لیبرال در اورشلیم، که در طول سال ها انتخاب کرده اند. فرزندان خود را بفرستند برای جنگ در ارتش اسرائیل؟
بدیل ممکن است ترجیح دهد از پرداختن به این سؤال اجتناب کند، اما مترقیان وقتی تصمیم میگیرند چه کسی را به عنوان متحدان سیاسی در نظر بگیرند، این تجمل را ندارند. چپ به درستی تلاش میکند تا تعیین کند با چه کسی متحد است، زمانی که همان سازمانهایی که مدعی نمایندگی جامعه یهودیان بریتانیا هستند، از جمله یهودیان لیبرال، به انتشار بیانیههایی مبنی بر توجیه اسرائیل در قتل کودکان در غزه یا برچسب زدن مترقیها به عنوان یهودستیزان برای کمپین برای توقف تبانی غرب در غزه ادامه میدهند. آن قتل
بدیل مسئول اقدامات اسرائیل نیست، اما او به عنوان یک یهودی با سکوی برجسته برای سکوت در زمانی که هیئت مدیره او و اکثر یهودیان دیگر را برای ظلم اسرائیل به فلسطینی ها استخدام می کند یا زمانی که یهودی ستیزی علیه کسانی که پیشرو و ضد فلسطینی را اتخاذ می کنند، به عنوان سلاحی در می آورد، مسئول است. علل امپریالیستی
اسرائیل مملو از تسلیحات، کمکها، معاملات تجاری و حمایت دیپلماتیک غربی است، زیرا به نام همه یهودیان جهان جنایات خود را علیه فلسطینیها مرتکب میشود. ارتش بزرگ اسرائیل که عمدتاً توسط ایالات متحده هزینه می شود، به طور متناوب در سراسر خاورمیانه بیداد می کند و مدعی نقش خود به عنوان ژاندارم منطقه است. این کشور جنگ سردی را با ایران ادامه می دهد که هر لحظه ممکن است به آتش کشیده شود. این کشور سلاح های خود را بر روی فلسطینی ها و همسایگان عرب خود آزمایش می کند تا به نفع ارتش های غربی و دلالان اسلحه باشد. این کشور سلاح های سایبری خود را به دیکتاتورهایی صادر می کند که از آنها برای زیر نظر گرفتن مخالفان استفاده می کنند. و به طور فزاینده ای به حمایت از رژیم های اسلامی به همان اندازه زشت مانند عربستان سعودی با اطلاعات حیاتی کمک می کند.
بنابراین، سؤال مترقیها در هنگام انتخاب متحدانشان این است که چه کسی با آنها در مبارزه با غربی است که از جنگهای منابع بیپایان سود میبرد، استعماری را ادامه میدهد، که با بسیاری از کشورهای دیگر جهان بهعنوان طرف نادرست یک فرضی رفتار میکند. شکاف تمدنی، و این امر اسرائیل را عمیقاً در این شبکه از منافع قرار می دهد؟
سلسله مراتب نژادپرستی
شاید دوگانگی جامعه چپ و سیاهپوستان در مورد اتحاد با جامعه یهودی - در مقابل تک تک یهودیان - منعکس کننده این تصویر گیج کننده باشد، سردرگمی که رهبران یهودی و اسرائیل فعالانه دامن زده اند.
شاید این واقعیت که مترقیها جامعه یهودی را هم آسیبپذیر و هم در عین حال قدرتمند میبینند، نه ابداع مجدد یهودستیزی دیرینه باشد تا معمایی که توسط متحدان ترجیحی گروههای رهبری ظاهراً نماینده یهودی مانند هیئت نمایندگان مطرح شده است. آنها در کنار یک قلدر منطقهای مسلح به سلاح هستهای، اسرائیل، قرار گرفتهاند، در حالی که با یک تشکیلات بریتانیایی متحد شدهاند که خیلی مشتاق است که یهودیستیزی را بهعنوان لکهبرداری برای ناپدید کردن چپهای مترقی از سیاست بریتانیا به سلاح تبدیل کند – کاری که استارمر در حال حاضر به نمایندگی از این تشکیلات انجام میدهد.
بدیل در مستند خود ضعفی را که یهودیان احساس می کردند، به ویژه در مواجهه با طاعون فرضی یهودی ستیزی کارگر تحت رهبری کوربین توضیح می دهد. اما چپ مترقی در بریتانیا باید این وقایع را از دریچه بسیار متفاوت ببیند.
به عنوان مثال، آنها مجبور بودند بدون قدرت شاهد رهبری یک نماینده کارگر یهودی، روث اسمیت، چیزی باشند که به طرز نگران کننده ای شبیه به اوباش لینچ حدود 50 نماینده دیگر حزب کارگر - یهودی و غیریهودی - علیه یک مبارز سیاه پوست منزوی، آسیب پذیر و کهنه کار ضد نژادپرستی، مارک وادسورث، که حزب را ملزم به اخراج او به عنوان یک یهودی ستیز کردند.
جرم وادسورث این بود که اتهامات به نظر میرسد دقیقاً همان کاری را انجام میدهد که به نظر میرسد انجام میدهد: اطلاع رسانی به روزنامه راستگرای میلیاردر تلگراف - قلب تپنده تشکیلات - علیه کوربین، رهبر منتخب حزبش، برای کمک به سرنگونی او.
چپ مترقی قرار بود در آن قسمت درباره «اتحاد» چه نتیجهای بگیرد؟
بدیل به درستی اشاره می کند که چقدر ترس - ترس از هولوکاست جدید، از اخراج مجدد - همچنان گریبان جامعه یهودیان بریتانیا را گرفته است. اما او ترسی را که گریبان یک چپ پیشرو را گرفته است که به سختی در سیاست بریتانیا برای بیش از نیم قرن ثبت شده است، جدا از ظهور تصادفی و کوتاه مدتش با کوربین، نادیده می گیرد، و در حال حاضر در حال حاضر است. خفه کردن برای نسلی دیگر توسط استارمر.
چپ مترقی، مانند یهودیان، نیز - توسط همین تشکیلات - در عین حال ضعیف و قدرتمند ساخته شده است. استارمر میداند که میتواند چپها را بدون هیچ هزینه سیاسی از حزب کارگر ریشه کن کند، زیرا رسانهها پشت او را پوشش خواهند داد. اما در عین حال، چپ آنقدر قدرتمند معرفی می شود که ظاهراً یک "تهدید موجودبه جامعه یهودی در بریتانیا. اگر کوربین قدرت را به دست آورده بود، ظاهراً قصد داشت بریتانیا را به رایش سوم تبدیل کند.
بدیل از مستند خود یک بار دیگر برای تقویت سلسله مراتب نژادپرستی استفاده می کند تا نفرت یهودیان را به عنوان یک مقوله جداگانه مطرح کند. دعای ویژه او در مورد یهودستیزی گواه امتیازی است که او انتظار دارد و اتحادی که او از آن چشم پوشی می کند.
واقعیت این است که جوامع ضعیف و آسیبپذیر باید کنار هم بمانند، و زمانی که مورد حمله قرار میگیرند – چه فوتبالیست سیاهپوستی مانند جیسون لی، یک فعال ضد نژادپرستی مانند مارک وادسورث، چه یهودی اشتباهی مانند نائومی ویمبورن-ادریسی یا کودک فلسطینی مانند شاگردان ماسافر یاتا - آنها به همبستگی ما نیاز دارند، نه به تمسخر ما. آنها دقیقاً به اتحاد، مبتنی بر برابری نیاز دارند. و این دقیقا همان چیزی بود که کوربین ارائه می کرد.
جیسون لی از بدیل پرسید که متحدان او چه کسانی بودند. بدیل نمی دانست چگونه پاسخ دهد. و در همان لحظه، لی پاسخ خود را دریافت کرد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا