در حالی که بهار عربی همچنان به چالش کشیدن دیکتاتورها، تخریب سازه های قدیمی و بررسی نقشه های راه برای آینده ای بهتر ادامه می دهد. ایالات متحده به سیاست های شکست خورده، باورهای غلط و منافع خودخواهانه خود متعهد می ماند. اعراب ممکن است در بسیاری از چیزها اختلاف نظر داشته باشند، اما تعداد کمی از آنها در این واقعیت که اکنون راه برگشتی وجود ندارد، مخالف هستند. عصر دیکتاتور - مبارک و بن علی - در حال محو شدن است. بحث ها در منطقه اکنون به دموکراسی، جامعه مدنی و شهروندی مربوط می شود. تنها روشنفکران عرب که هنوز از تروریسم و تسلیحات هسته ای صحبت می کنند، کسانی هستند که توسط آنها سفارش داده شده است واشنگتن- اندیشکده های مستقر یا کسانی که از حضور در فاکس نیوز ناامید هستند.
به زبان ساده، اولویتهای عربی دیگر اولویتهای آمریکا نیستند، همانطور که ممکن است در زمانی که مبارک هنوز رئیسجمهور آن بود، بوده است مصر. مسئولیت اصلی مبارک به رهبری گروهی از میانه روهای عرب، به تصویر کشیدن بود ایالات متحده سیاست خارجی به عنوان هسته اصلی مصرمنافع ملی نیز در همین حال، در سوریهبشار اسد در عرصه تناقض گرفتار شد. در حالی که ناامید از دریافت نمرات بالا از عملکرد خود در به اصطلاح جنگ علیه تروریسم بود، همچنان خود را به عنوان نگهبان مقاومت عرب فروخت.
هنگامی که ایالات متحده گرفت افغانستان در اواخر سال 2001، اصطلاح «جنگ علیه تروریسم» به یک عنصر اصلی در فرهنگ عرب تبدیل شد. اعراب عادی مجبور شدند در مورد مسائلی که برایشان اهمیت چندانی نداشت، اما به عنوان ستون فقرات عمل می کرد، موضع گیری کنند. ایالات متحده استراتژی نظامی و سیاسی در منطقه
مردم عرب - که از حقوق، حیثیت و حتی ظاهری از امید محروم بودند - صرفاً سوژه های نظرسنجی درباره اسامه بن لادن، القاعده و سایر موضوعاتی بودند که به سختی در رادار رنج و تحقیر روزانه آنها ثبت می شد.
در همین حال، دیکتاتورهای زیرک عرب استثمار کردند امریکاوسواس نسبت به امنیت آن یمنعلی عبدالله صالح مجبور بود بین تصرف خصمانه توسط نیروهای مسلح یکی را انتخاب کند ایالات متحده برای "شکست دادن القاعده" یا انجام جنگ کثیف خود. او دومی را انتخاب کرد تا به زودی مزایای چنین نقشی را کشف کند. هنگامی که مردم یمن به خیابان ها آمدند و خواستار آزادی و دموکراسی شدند، صالح یک ارتش وفادار و واحدهای گارد جمهوری خواه را برای کشتن جنگجویان القاعده (که تعداد آنها ناگهان منفجر شد) و همچنین برای کشتن معترضان غیرمسلح دموکراسی فرستاد. اقدام ساده اما زیرکانه معادل یک معامله ناگفته با آن بود ایالات متحده: "تا زمانی که به من اجازه داده شود بدهایم را نابود کنم، با افراد بد تو مبارزه خواهم کرد."
لیبیمعمر قذافی مورد استثمار قرار گرفت امریکااولویت ها نیز تاکید رژیم او بر حضور مبارزان القاعده در صفوف مخالفان تا حد زیادی در رسانه های غربی تایید شد. قذافی در تلاشهای خود برای شگفتانگیز کردن غرب به دنبال ژوگولار رفت و گفت که جنگ او علیه شورشیان تفاوتی با اسرائيلجنگ علیه "افراط گرایان" فلسطین. نکته عجیب این است که زبانی که توسط آن صحبت می شود ایالات متحده و دیکتاتورهای عرب تا حد زیادی در فرهنگ لغت عرب های عادی که مشتاق حقوق اولیه خود هستند که مدت ها از آن محروم شده اند غایب است.
سومین گزارش توسعه عربی سازمان ملل که در سال 2005 منتشر شد، چنین فرض میکند که در یک دولت مدرن عربی، «دستگاه اجرایی شبیه سیاهچالهای است که محیط اجتماعی اطراف خود را به محیطی تبدیل میکند که هیچ چیزی در آن حرکت نمیکند و هیچ چیز از آن فرار نمیکند». اوضاع برای کشورهای عربی در سال 2009 خیلی بهتر نشد، زمانی که جلد پنجم بیان کرد: «در حالی که انتظار میرود دولت امنیت انسانی را تضمین کند، در چندین کشور عربی منبع تهدیدی بوده است که هم منشورهای بینالمللی و هم مفاد قانون اساسی ملی را تضعیف میکند. "
یک ماه می زمان داستان مجله ای با عنوان «چگونه بهار عربی بن لادن را به فکر تبدیل کرد» به نظر می رسید ماهیت جمعی و سکولار انقلاب های عربی را جشن می گیرد، وقتی به خوانندگان یادآوری می کند که «هیچ بنرهایی در ستایش اسامه بن لادن در میدان التحریر مصر وجود نداشت. هیچ عکسی از معاونش ایمن الظواهری در تظاهرات ضد دولتی در تونس، لیبی یا حتی یمن وجود ندارد. تصویر واقعی که در صدها گزارش در سراسر رسانه های غربی بازتولید شده است، در بهترین حالت فریبکارانه است. واقعیت این است که مدل القاعده هرگز تخیل جریان اصلی جامعه عرب را تسخیر نکرد. انقلابهای عربی درک جامعه عرب از القاعده را به چالش نکشیدند، زیرا القاعده به سختی حتی یک فضای کوچک را در تصورات جمعی عرب اشغال کرده بود.
با این وجود، این انقلاب ها هنوز درک رسمی آمریکا از اعراب را به چالش نکشیده اند. نظرسنجی «نگرشهای عرب، 2011» که در ژوئیه گذشته توسط زوگبی اینترنشنال منتشر شد، دیدگاههای شگفتانگیز شش کشور عرب را بیان کرد، از جمله این واقعیت که محبوبیت باراک اوباما در میان اعراب به پایینترین سطح یعنی 10 درصد رسیده است. وقتی اوباما معروف خود را تحویل داد قاهره دانشگاه در سخنرانی سال 2009، بسیاری از اعراب احساس کردند که اولویتهای اعراب-آمریکا ممکن است سرانجام در برخی مقاطع به هم برسند. ولی ایالات متحده سیاست در هیچ جهت مطلوبی تغییر نکرد. را ایالات متحده به جنگ هایش ادامه داد، حمایتش از اسرائيلو اتحادهای قدیمی آن با فاسدترین نخبگان عرب. اعراب کشف کردند (یا دوباره کشف کردند) که نه تنها هیچ نقطه ملاقاتی بین آرزوهای آنها و ایالات متحده سیاست، اما این دو در واقع در یک مسیر تصادف بودند.
ایالات متحده سیاست ها در منطقه نفت خیز مانند خاورمیانه شامل ربودن کامل آرزوهای عربی و منافع ملی اکثر کشورهای عربی است. ایالات متحده اولویت های. با کمک دیکتاتورهای عرب، ایالات متحده سیاست های نادرست آسیب های بی حد و حصری به ملت های عرب وارد کرد. اکنون میلیونها عرب که اولویتها و انتظاراتشان کاملاً نادیده گرفته شده است، نشان میدهند که دیگر حاضر به پذیرش این واقعیت نیستند.
Z
رمزی بارود (www.ramzybaroud.net) یک ستون نویس سندیکایی و سردبیر PalestineChronicle.com است. آخرین کتاب او است پدر من یک مبارز آزادی بود: غزهداستان ناگفته