Iسال 2006 سالی بود که «حقیقت ناخوشایند» اختلال آب و هوای جهانی به آگاهی عمومی راه یافت - و موج جدیدی از محصولات سبز و شستشوی سبز سازمانی را برانگیخت - سپس امیدواریم که نتایج افشاگریهای سال 2007 در مورد تغییرات سریع آب و هوای زمین باعث شود. اساسی تر و ماندگارتر باشد. نه تنها هیئت بین دولتی تغییرات آب و هوایی سازمان ملل (IPCC) گزارش جامعی درباره علم آب و هوا و پیامدهای آن منتشر کرد، بلکه واقعیت نگران کننده و گاه فاجعه بار فروپاشی آب و هوا در سراسر جهان تقریباً زندگی روزمره همه را تحت تأثیر قرار داد.
در ایالات متحده، جایی که به نظر می رسید ذهن یک جامعه اشباع از رسانه ها برای حداقل دو دهه در شن و ماسه حول این موضوع قرار داشته باشد، مردم در نهایت متوجه تغییرات آزاردهنده آب و هوا و الگوی زمانی آشنای فصول شدند. . اکنون در اکثر مناطق، بهار چند هفته یا بیشتر زودتر از گذشته می آید و پاییز دیرتر می آید. در بیشتر نقاط کشور، هوای گرم غیرقابل فصل به طور پراکنده در طول سال ظاهر می شود و دوره های سرمای ناگهانی، شدید و نسبتاً کوتاه مدت بودند. باران در بسیاری از مناطق کم بود و اغلب در طوفان های سریع و متمرکز ظاهر می شد. سیل های بزرگ بیش از هر زمان دیگری رایج تر به نظر می رسید. خشکسالی شدید در بسیاری از مناطق جنوب شرقی - بدترین خشکسالی در بیش از یک قرن اخیر - به تیتر خبرهای ملی تبدیل شد و تقریباً همه خبر آتشسوزیهای بیسابقهای را دیدند که در ماه اکتبر جنوب کالیفرنیا را فرا گرفت. دمای نیمه تابستان در بیشتر مناطق جنوب غربی ایالات متحده و همچنین در بخش هایی از یونان و ترکیه به 115 درجه یا بالاتر رسید.
شکهای حرفهای همچنان همه اینها را به شانس و تصادف واگذار میکنند، اما دو واقعیت اصلی شواهد را قانعکنندهتر از همیشه میکنند. اول، الگوهای گرما، آب و هوای بسیار نامنظم، و چرخههای سیل و خشکسالی در سراسر جهان احساس میشوند و با پیشبینیهای مدلسازان آب و هوا که بیش از یک دهه قبل است، مطابقت دارد.
دوم، دانشمندان IPCC همگرایی بیسابقهای از یافتههای صدها مطالعه و دهها هزار مجموعه داده متمایز را در زمینههای مستقل متعدد تحقیقاتی ثبت کردهاند.
واقعیت دیگری که در سال 2007 به آگاهی عمومی نفوذ کرد این است که تأثیرات گرمایش بینظم کره زمین توسط افرادی که کمترین توانایی را برای سازگاری یا جبران این تغییرات نگرانکننده دارند بیشتر احساس میشود: تقریباً نیمی از جمعیت جهان که با کمترین هزینه زندگی میکنند. بیش از دو دلار در روز علاوه بر شواهد حکایتی، چندین مطالعه سیستماتیک، از جمله جلد دوم IPCC که به پیامدهای تغییرات آب و هوایی می پردازد، شروع به ترسیم جزئیات این داستان کرده اند. مردم فقیر در سراسر جهان عواقب برخی از رایجترین راهحلهای نادرست برای گرمایش جهانی، از جمله فشار برای به اصطلاح «سوختهای زیستی» و فریب دوگانه تجارت انتشار کربن و خرید جبرانها را متحمل میشوند. ملاحظات عدالت و انصاف، مقیاس تحولات اجتماعی و اقتصادی را که اگر بخواهیم از بدترین عواقب یک آب و هوای نامنظم و گرمای بیش از حد فزاینده جلوگیری کنیم، بیشتر برجسته می کند. در حالی که اکنون نشان داده شده است که سناریوهای تجاری معمول از نظر مصرف انرژی و انتشار دی اکسید کربن غیرقابل دفاع هستند، تداوم کسب و کار طبق معمول در ساختار نهادهای سیاسی و اقتصادی ما نیز غیرقابل دفاع است.
عدالت جهانی
Oیکی از آخرین مقالاتی که پیامدهای عدالت جهانی گرمایش جهانی را برای مخاطبان گسترده ارائه می کند، یک قطعه غیرمعمول روشنگری در نیویورک تایمز که به سرعت در گزارش اولیه IPCC در سال 2007 ظاهر شد. همانطور که گزارشگر اندرو روکین اظهار داشت: "تقریباً در همه موارد، افرادی که بیشتر در معرض خطر تغییرات آب و هوایی هستند در کشورهایی زندگی می کنند که کمترین سهم را در تجمع دی اکسید کربن و سایر گازهای گلخانه ای در جوی مرتبط با گرم شدن اخیر سیاره داشته اند. آسیبپذیرترین کشورها نیز فقیرترین کشورها هستند.»
La بار خبرنگارانی را برای پوشش چهار مورد مختلف از افرادی که با عواقب تغییرات شدید آب و هوا کنار میآیند، پوشش میدهند، که برخی تضادهای فاحش را در نقاط مختلف جهان نشان میدهد. در روستایی در مالاوی، مقامات برای حفظ عملکرد یک ایستگاه هواشناسی ساده، که به طور مزمن فاقد تجهیزات اولیه مانند لامپ و کاغذ نمودار بود، تلاش کردند، در حالی که در هند، روستاییان روستایی برای مقابله با اثرات افزایش سیل و وزش بادهای موسمی نامنظم بر زندگی خود تلاش می کنند. سیستم های پشتیبانی از زندگی در حال حاضر شکننده هستند. در همین حال، استرالیای غربی یک کارخانه آب شیرینکن پیشرفته ساخته است که با مجموعهای از توربینهای بادی در حدود 100 مایل دورتر نیرو میگیرد و هلندیها شروع به ساخت خانههایی کردهاند که به ستونهای بزرگ متصل شدهاند که به خانهها اجازه میدهد تا همان اندازه بالا و پایین شوند. به اندازه 18 فوت با جزر و مد آب های جزر و مدی.
وضعیت اسفبار مردم در کشورهای جزیره ای اقیانوس آرام نیز در نهایت توجه برخی از مطبوعات اصلی را به خود جلب کرده است. با افزایش سطح دریا، نه تنها مردم کمتر می توانند در نزدیکی ساحل زندگی کنند، بلکه منابع داخلی آب آشامیدنی ضروری به دلیل افزایش نفوذ آب دریا، شور می شوند. بر اساس گزارش ها، مهاجرت ساکنان جزایر اقیانوس آرام به نیوزلند در سال های اخیر چهار برابر شده است مستقلبا افزایش تعداد جوامع جزیره ای غیرقابل سکونت شدن. با این حال، بر اساس IPCC، کشورهای جزیره ای مجموعا مسئول کمتر از 1 درصد از انتشار گازهای گلخانه ای در جهان هستند.
در ایالات متحده، طوفان کاترینا نابرابری شدید در توانایی مردم برای مقابله با بلایای آب و هوایی را به ارمغان آورد. در حالی که خانههای مرفه بازسازی شدهاند و مردم دوباره به محلههای توریستی منحصربهفرد نیواورلئان هجوم میآورند، تقریباً یک سوم جمعیت هنوز برنگشتهاند و پروژههای مسکن عمومی خالی میمانند و بهطور مستمر در معرض تخریب قرار دارند، علیرغم سطح نسبتاً پایین خسارات ناشی از طوفان. . در حالی که تلفات انسانی ناشی از آتشسوزیهای اخیر در منطقه سن دیگو نسبتاً کم بود، نابرابریهای سیستمی نسبتاً شدید باقی ماندند. نائومی کلاین گزارش داد کشور در ماه نوامبر، ساکنانی که قادر به پرداخت چند ده هزار دلار بودند، به تفرجگاه های نخبه منتقل شدند تا منتظر آتش سوزی باشند، در حالی که خانه های آنها با مواد ضد حریق ویژه اسپری شد که به طرز غم انگیزی در دسترس همسایگانشان نبود.
این عقل رایج شده است که مردمی که در نزدیکی سواحل زندگی می کنند در برابر عدم قطعیت های تغییر آب و هوا آسیب پذیر هستند، با این حال میزان این تهدید حتی در میان دانشمندان آب و هوا بحث برانگیز است. IPCC که منعکس کننده سطح بالای عدم قطعیت علمی در مورد این موضوع است، بر اساس روندهای فعلی افزایش سطح دریا را کمتر از 25 سانتی متر در این قرن پیش بینی کرد. اما دانشمندان موافق هستند که دو خشکی یخبندان، گرینلند و غرب قطب جنوب، آسیبپذیرترین آنها، هر کدام به اندازهای آب را در خود نگه میدارند که سطح دریاها را تا 20 فوت افزایش دهد.
جیمز هانسن، اقلیم شناس ناسا، در مقاله ای که توسط انجمن سلطنتی بریتانیا منتشر شد، سطح بسیار بالاتری از ناپایداری لایه یخی را نسبت به گزارش IPCC ثبت کرد. عواملی مانند کاهش انعکاس نواحی قطب شمال به دلیل گرمایش جهانی - "اثر آلبیدو" معروف - همراه با افزایش بروز شکستگیها و زلزلههای یخبندان و اثرات روانکنندگی آب ذوب یخبندان، همگی به سرعت ذوب سریعتر اشاره میکنند. هانسن با پیشبینی بسیار نگرانکنندهتر از افزایش 80 فوتی سطح دریا، بر اساس برونیابی از دوره 3 تا 4 میلیون سال پیش که دمای کره زمین به همان اندازه گرم بود که تا پایان قرن جاری خواهد بود، ایستادگی میکند.
مطالعات
TIPCC چندین فصل از جلد دوم خود را به هزینه های انسانی گرمایش جهانی اختصاص داد. این گزارش با مقایسه تمام مطالعات موجود منتشر شده از آخرین گزارش آنها در سال 2001، و کمی کردن سطوح اطمینان مشاهدات و روندهای مختلف، معیاری را برای تقریباً تمام مطالعات آینده ایجاد می کند.
پیام اصلی آنها در پیامدهای آن بسیار زیاد است. شمالیترین و جنوبیترین بخشهای مناطق معتدل زمین ممکن است از مزایای کوتاهمدت گرمایش جهانی، از جمله فصول رشد طولانیتر، بهره ببرند. با این حال، مناطق استوایی و نیمه گرمسیری، جایی که اکثر مردم فقیر جهان در آن زندگی می کنند، آینده ای با بارندگی نامشخص، خشکسالی های مداوم، سیلاب های ساحلی، از بین رفتن تالاب ها و شیلات و منابع آب شیرین به طور فزاینده کمیاب است. سیل بلافاصله ساکنان دلتای رودخانه های اصلی آسیا و آفریقا را تحت تأثیر قرار می دهد. یک ششم جمعیت جهان که به آب ناشی از رواناب یخبندان وابسته هستند، ممکن است با ذوب شدن یخچالها شاهد افزایش مختصری در اندازه و حجم دریاچههای آب شیرین خود باشند، اما به زودی کاهش کلی منطقه یخبندان به واقعیتی تهدیدکننده برای زندگی تبدیل خواهد شد. بسیاری از مردم
IPCC پیشبینی میکند در صورت افزایش دمای جهانی بیش از پنج درجه فارنهایت، بهرهوری محصول در سراسر جهان کاهش مییابد، اما بازده محصولات کشاورزی دیم میتواند تا سال 2020 به نصف کاهش یابد. در معرض "افزایش تنش آبی". زمین های کشاورزی در آمریکای لاتین در معرض بیابان زایی و افزایش محتوای نمک قرار خواهند گرفت.
پیامدهای سلامتی تغییرات آب و هوایی شاید واضحترین آنها باشد: «افزایش سوء تغذیه و اختلالات متعاقب آن…. افزایش مرگ و میر، بیماری و جراحت ناشی از امواج گرما، سیل، طوفان، آتش سوزی و خشکسالی؛ افزایش بار بیماری اسهالی؛ افزایش فراوانی بیماری های قلبی- تنفسی به دلیل غلظت بالاتر ازن سطح زمین... و، توزیع فضایی تغییر یافته برخی از ناقلان بیماری های عفونی، از جمله مالاریا. تردیدی وجود ندارد که افرادی که دارای "مورد قرار گرفتن در معرض بالا، حساسیت بالا و/یا ظرفیت انطباق کم" هستند، بیشترین بار را متحمل خواهند شد.
ارزیابی اکوسیستم هزاره سازمان ملل، که در سال 2005 منتشر شد، یک نمایش گرافیکی خاص از جایی که به نظر می رسد در حال حرکت هستیم، ارائه می دهد. صفحه 119 از گزارش ترکیبی در اکوسیستم ها و رفاه انسان یک جفت نقشه جهان را ارائه می دهد که هر یک دارای یک نمودار میله ای است که در هر قاره قرار گرفته است. نقشه بالایی تعداد سیل های بزرگ گزارش شده در هر دهه از سال 1950 تا 2000 را نشان می دهد. نقشه پایین تعداد آتش سوزی های بزرگ را نشان می دهد. در همه جا به جز در اقیانوسیه (که با خشکسالی شدیدی مواجه است که بخش بزرگی از استرالیا در حال حاضر عملاً قادر به رشد محصولات زراعی نیست)، نمودارها با گذشت دهه ها به شدت افزایش می یابند. در این مدت، دمای کره زمین تنها حدود یک درجه فارنهایت افزایش یافت. تنها خوش بینانه ترین سناریوهای آینده پیش بینی شده IPCC، گرمایش بیشتر در این قرن را به کمتر از سه درجه دیگر محدود می کند.
گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد که در پایان نوامبر منتشر شد، گزارش داد که از هر 1 نفر در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه، 19 نفر تحت تأثیر یک فاجعه مرتبط با آب و هوا بین سال های 2000 تا 2004 قرار گرفته است. این رقم برای افراد ثروتمند ( کشورهای OECD) از هر 1 کشور یک نفر بودند. با این حال، بودجهای که تاکنون برای تلاشهای مختلف سازمان ملل برای کمک به فقیرترین کشورها برای سازگاری با تغییرات آبوهوایی در دسترس بوده است (1,500 میلیون دلار) کمتر از هزینههای یک هفته دفاع از سیل در بریتانیا است و نزدیک به هزینهای است که شهر ونیز در هر سال برای دروازههای سیل خود هزینه میکند. 26 تا 2 هفته. این گزارش تخمین میزند که ۸۶ میلیارد دلار اضافی برای حفظ کمکهای توسعه سازمان ملل متحد و برنامههای کاهش فقر در مواجهه با همه تهدیدات مختلف ناشی از تغییرات آب و هوایی مورد نیاز است.
دو مطالعه دیگر به احتمال افزایش درگیری های خشونت آمیز در جهان در نتیجه تغییرات مرتبط با آب و هوا پرداختند. مقاله منتشر شده در مجله جغرافیای سیاسی توسط Rafael Reuveny از دانشگاه ایندیانا، 38 مورد را در 70 سال گذشته بررسی کرد که در آن جمعیت به دلیل ترکیبی از عوامل محیطی (خشکسالی، سیل، طوفان، تخریب زمین، آلودگی) و سایر عوامل مجبور به مهاجرت شدند. نیمی از این موارد منجر به درجات مختلف درگیری خشونت آمیز بین جمعیت مهاجر و مردم در مناطق پذیرنده شد. روونی میگوید، واضح است که کسانی که برای تأمین معاش خود بیشترین وابستگی را به محیط زیست دارند، بهویژه در مناطقی که زمینهای قابل کشت و آب شیرین کمیاب است، در شرایطی که شرایط در معرض سریع و بدون برنامهریزی باشد، به احتمال زیاد مجبور به مهاجرت میشوند. برای تغییر.
در نوامبر، سازمان امدادرسانی بین المللی هشدار مستقر در بریتانیا به نتیجه مشابهی رسید. آنها در گزارشی با عنوان «اقلیم تضاد»، نقشههای بیثباتترین مناطق جهان از نظر سیاسی را با مناطقی که مستعدترین تأثیرات جدی یا شدید تغییرات آب و هوایی هستند مقایسه کردند و به این نتیجه رسیدند که 46 کشور با جمعیت کل 2.7 میلیارد نفر هستند. محکم در هر دو دسته در این گزارش آمده است: «بیشترین ضربه از تغییرات اقلیمی افرادی خواهند بود که در فقر، در کشورهای توسعه نیافته و بی ثبات، تحت حکومت داری ضعیف زندگی می کنند. تأثیر پیامدهای فیزیکی - مانند آب و هوای شدید، ذوب شدن یخچالها و فصلهای رشد کوتاهتر - بر فشارهایی که آن جوامع در حال حاضر تحت آن زندگی میکنند میافزاید. پس زمینه فقر و حکمرانی بد به این معنی است که بسیاری از این جوامع هم ظرفیت پایینی برای انطباق با تغییرات آب و هوایی دارند و هم با خطر بالای درگیری های خشونت آمیز روبرو هستند.
این گزارش هشت مطالعه موردی را در مورد مکانهایی در آفریقا و آسیا که در آنها تغییرات اقلیمی استرس زیادی بر معیشت مردم وارد کرده و اغلب درگیریهای داخلی را تشدید کرده است، نشان میدهد. با این حال، در مکانهایی که نهادهای سیاسی نسبتاً باثبات هستند و به مردم پاسخگو هستند، چشمانداز به طور قابل توجهی بهبود یافته است. این تضاد با ستایش نویسندگان «هم افزایی بین سیاستهای سازگاری آب و هوا و فعالیتهای صلحساز در دستیابی به هدف مشترک توسعه پایدار و صلح»، نتیجهگیری تا حدودی امیدوارکننده را میدهد. یکی از توصیههای خاص اولویت دادن به تلاشها برای کمک به مردم برای سازگاری با آب و هوای متغیر است، بهویژه جایی که اقتصادهای مبتنی بر معیشت در حال حاضر سهم بسیار کمی در گرم شدن کره زمین دارند اما در برابر عواقب آن بسیار آسیبپذیر هستند. سازمانهای غیردولتی مختلف بینالمللی قبلاً مداخله کردهاند، بهویژه در آفریقا، برای مستندسازی و انتشار آن تعدیلهایی در شیوههای کشاورزی که برای تسهیل سازگاری با آب و هوای در حال تغییر مفید هستند.
در سرتاسر جهان، تلفات بالقوه انسانی (و غیر انسانی) ناشی از تغییرات شدید آب و هوا حتی نگرانکنندهتر از آمار و مطالعات موردی «عینی» است. دو قرن توسعه سرمایه داری - و به ویژه سرعت بی سابقه توسعه صنعتی و مصرف منابع که مشخصه 60 سال گذشته بوده است - شرایطی را ایجاد کرده است که آینده همه را تهدید می کند. گزارش اخیر توسعه انسانی سازمان ملل میگوید: «هیچ نشانی واضحتر از آب و هوا وجود ندارد که تولید ثروت اقتصادی با پیشرفت انسانی یکسان نیست.» کسانی که از سرعت ناپایدار رشد و توسعه اقتصادی در پنج یا شش دهه گذشته کمترین بهره را بردهاند، با آیندهای پر از رنج و جابجایی روبرو هستند که شبیه هیچکسی که تا به حال در دنیا دیده نشده است.
تسکین بدتر از بیماری؟
Uخوشبختانه، بسیاری از راهحلهایی که به طور گسترده برای مشکل گرمایش جهانی تبلیغ میشوند، به این تأثیرات بسیار نابرابر نزدیک نمیشوند. در واقع، برخی از محبوبترین پیشنهادها، از جمله تبدیل گسترده محصولات غذایی به اصطلاح «سوختهای زیستی» و پرداخت هزینههایی توسط مصرفکنندگان شمالی برای پروژههای توسعهای در جنوب به امید «خنثی کردن» انتشار گازهای گلخانهای شخصی، اغلب به طور قابل توجهی انجام میشوند. ضرر بیشتر از خوب
یک سال پیش در این صفحات (Z ژانویه 2007)، من به برخی از مطالعات اولیه اشاره کردم که نشان می دهد استخراج اتانول از ذرت و سوخت بیودیزل از سویا ممکن است راه حل زیادی برای مشکلات دوگانه تغییر آب و هوا و کاهش منابع سوخت فسیلی ارائه نکند. چشمگیرترین در آن زمان پیامدهای استفاده از زمین ناشی از تولید سوخت های کشاورزی ایالات متحده بود (این اصطلاح ترجیحی در میان فعالان و منتقدان در جنوب جهانی است): برای مثال، محققان دانشگاه مینه سوتا نشان دادند که کل محصولات فعلی ذرت و سویا در ایالات متحده می تواند تنها حدود 3 درصد از مصرف بنزین و گازوئیل ما را جایگزین کند. در سال گذشته، فشار بر قیمتهای جهانی غلات ناشی از فشار سریع برای سوختهای کشاورزی منجر به بحرانی نزدیک در عرضه جهانی مواد غذایی شده است.
تحلیلگرانی مانند لستر براون از موسسه سیاست زمین مدتی است که تضاد بین مصرف غذا و سوخت را پیشبینی کردهاند. براون آن را رقابتی حماسی بین 800 میلیون نفر با اتومبیل و 2 میلیارد فقیرترین مردم می نامد. اما در سال گذشته، اثرات آن در سرتاسر جهان بازتاب یافت. قیمت جهانی ذرت تقریباً دو برابر شد، زیرا بیش از 20 درصد از محصول ذرت ایالات متحده به تولید اتانول منحرف شد. قیمت گندم به بالاترین حد خود رسید زیرا کشاورزان غرب میانه که به دنبال سود بردن از رونق اتانول بودند، سطح زیر کشت را از گندم به ذرت تبدیل کردند. (گندم همچنین نسبتاً به خشکی مقاوم است، در حالی که ذرت بسیار بیشتر وابسته به آب و مواد شیمیایی است). چین اعلام کرد که انحراف غلات غذایی برای تولید سوخت را متوقف می کند، زیرا تأثیر آن بر قیمت مواد غذایی خود احساس می شود. حتی مجله نخبگان امور خارجه مشخص کرد که «شیدایی سوخت زیستی در حال کنترل ذخایر غلات با نادیده گرفتن عواقب آشکار است.»
محبوب ترین راه حل ها برای این معضل عواقب به همان اندازه نگران کننده دارند. اروپا مقدار کمتری بیودیزل خود را از سویا یا روغن کانولا و بیشتر از مزارع نخل روغنی، عمدتاً در جنوب شرقی آسیا، دریافت می کند. مالزی و اندونزی، به ویژه، 80 تا 90 درصد از جنگل های بارانی استوایی خود را به دلیل قطع درختان فشرده و به دنبال آن کاشت تک کشت نخل های روغنی از دست داده اند. برزیل در حال شخم زدن در زیر چمنزارهای منحصر به فرد Cerrado خود برای مزارع نیشکر است که به عنوان منبع کارآمدتر اتانول شناخته می شود تا ذرت، و با سرمایه گذاران آمریکایی و جهانی همکاری می کند تا مدل استثماری تولید شکر خود را به سراسر کارائیب صادر کند. در همین حال، مزارع سویا در حال گسترش در اعماق آمازون هستند تا نیازهای رو به رشد برای بیودیزل و همچنین برای خوراک دام را برآورده کنند. گروههای دهقانی و بومی در سرتاسر جنوب جهانی، فشار سوختهای کشاورزی را بهعنوان تلاشی شتابزده برای گسترش کشاورزی صنعتی و بیرون راندن کشاورزان معیشتی از زمینهایشان میبینند.
در همین حال، تقریباً همه حامیان سوخت زیستی/آگروفوئل آینده را به امید تغییر سریع از محصولات غذایی به منابع غنی از سلولز - به طور عمده درختان، علفها، و ضایعات محصولات کشاورزی - بهعنوان خوراک اصلی برای تولید سوختهای کشاورزی در نظر گرفتهاند. اما این سناریوها نیز اغلب به جایگزینی گسترده تنوع زیستی طبیعی با مزارع تککشتی «محصولات انرژیزا» متکی هستند. سلولز، به عنوان یکی از دو جزء اصلی ساختاری سلولهای گیاهی، در برابر هضم شیمیایی یا بیولوژیکی بسیار مقاوم است و گیاهان آگروفوئل سلولزی فعلی، انرژی بسیار بیشتری نسبت به تولیدشان مصرف میکنند. بنابراین، فشار برای سوختهای مبتنی بر سلولز نیز به یارانهای هنگفت برای شرکتهای بیوتکنولوژی تبدیل شده است که در تلاش برای مهندسی مجدد آنزیمها و میکروارگانیسمها - و حتی سنتز ژنومهای کاملاً جدید باکتریایی - به امید ایجاد راهی کارآمد برای تبدیل سلولز به سلولز هستند. سوخت
حتی اگر بتوان این مشکلات فنی را بدون عواقب غیرقابل پیشبینی ناگوار حل کرد، زیست توده «اضافی» کافی برای فعال نگه داشتن تمام خودروهای ممتاز جهان وجود ندارد. «ضایعات» محصول یک منبع ضروری برای کشاورزانی است که به دنبال بازگرداندن مقداری حاصلخیزی به خاک پس از برداشت غلات هستند و بسیاری از علفهایی که اغلب به عنوان منابع سوخت پیشنهاد میشوند، علفهای هرز مضر در بسیاری از نقاط جهان هستند.
یکی از ناراحت کننده ترین پیامدهای فشار برای سوخت های مبتنی بر سلولز، تجدید علاقه به مهندسی ژنتیک درختان است. شرکتی به نام Arborgen که بخشی از آن متعلق به International Paper و Mead-Westvaco است، تابستان گذشته مجوز وزارت کشاورزی آمریکا را برای گسترش قطعات آزمایشی خود از انواع اکالیپتوس که به طور ژنتیکی برای مقاومت در برابر دماهای سرد مهندسی شده اند، دریافت کرد. این به این درختان بسیار تهاجمی و مصرفکننده منابع اجازه میدهد در سراسر جنوب شرقی ایالات متحده و همچنین در سایر مناطق معتدل کاشته شوند. حامیان این فناوری به طور مداوم این ایده را مطرح می کنند که چنین درختانی برای ساختن سوخت برای جایگزینی نفت مورد نیاز هستند، در تلاشی برای خلع سلاح منتقدان و نادیده گرفتن نگرانی های زیست محیطی گسترده تر. در سرتاسر جنوب جهانی، افرادی که زمینهایشان توسط شرکتها برای تبدیل به مزارع درختان تجاری اختصاص داده شده است، به کمپین جهانی برای جلوگیری از رشد تجاری درختان دستکاری شده ژنتیکی پیوستهاند. در نهایت، زیست توده کافی بر روی زمین، چه در مزارع، چه در مراتع، چه جنگلها، وجود ندارد تا جایگزین میلیونها سال زیست توده انباشته شده باشد که مخازن فراوان سوختهای فسیلی را تولید میکرد و با سرعتی فزاینده در قرن گذشته مصرف میشد.
به طور مشابه، رویه رو به رشد خرید اعتبارات دی اکسید کربن به منظور «خنثی کردن» انتشار بیش از حد گازهای گلخانه ای مصرف کنندگان مرفه، به طور فزاینده ای توسط مردم دریافت کننده مخالفت می کند. جبران کربن، چه در اینترنت فروخته شود و چه از طریق مکانیسم توسعه پاک پروتکل کیوتو مذاکره شود، همچنین به نفع تبدیل جنگل ها به مزارع تک کشت و جابجایی جوامع سنتی است. نظارت فشرده مورد نیاز سازمان ملل ممکن است برای جلوگیری از سودجویی و تقلب آشکار ضروری باشد، اما همچنین به طور قابل توجهی به نفع مزارع همگن و دارای کمبود بیولوژیکی متعلق به شرکت های چوبی فراملی است، برخلاف جنگل های استوایی و نیمه گرمسیری با تنوع زیستی غنی که در جوامع بومی ساکن هستند.
بسیاری از ما کاشت درختان را به عنوان یک فعالیت ذاتاً خوش خیم نگاه می کنیم، اما همانطور که لری لومان در مطالعه خود با عنوان "تجارت کربن: گفتگوی انتقادی در مورد تغییرات آب و هوا، خصوصی سازی و قدرت" (www. thecornerhouse.org.uk)، بین المللی مستند کرده است. بودجه برای کاشت درخت (همچنین برای تبدیل های صنعتی مختلف و حتی برای برق خورشیدی) اغلب نابرابری ها و روابط اقتصادی نیمه فئودالی را در مناطق دریافت کننده تشدید می کند. علاوه بر این، روند گرمایش زمین شروع به کاهش قابل توجهی توانایی درختان برای جذب دی اکسید کربن کرده است، زیرا تنفس شبانه شروع به انتشار کربن بیشتری نسبت به درختان می کند که از طریق فتوسنتز در طول روز جذب کنند. اثرات مخرب اضافه شده طوفان ها و سایر فجایع می تواند به سرعت حتی سالم ترین جنگل را به یک انتشار دهنده خالص دی اکسید کربن تبدیل کند.
یک پاسخ متفاوت
Tاگر با دقت بیشتری بحث رو به رشد گرمایش جهانی و تأثیرات بالقوه آن را دنبال کنیم، بیشتر به نظر می رسد که خود را در لبه ناامیدی می یابیم. این امر به ویژه زمانی صادق است که متوجه شویم چه تعداد از «راه حلهای» پیشنهادی مشکل را بدتر میکنند و نابرابریها را در سراسر جهان تشدید میکنند. منافع قدرتمند در ایالات متحده به دنبال یارانه های هنگفت برای راه حل های نادرست مخرب تر، از جمله گسترش انرژی هسته ای و مایع سازی زغال سنگ هستند. حالا چکار کنیم؟ اکثر تحلیلگران رویکرد محتاطانه ای را انتخاب می کنند و سعی می کنند استراتژی های مختلف را برای کاهش CO2 کنار هم بگذارند. انتشار گازهای گلخانه ای با حفظ سطح فعلی تولید و مصرف. چنین تجزیه و تحلیل سیستماتیک ضروری است و چندین رویکرد برای ساختن یک سیستم انرژی تجدیدپذیر بیشتر در مقاله آینده بررسی خواهد شد. اما کافی نیست و سطح مصرف فعلی در جهان صنعتی قابل تداوم نیست. موانع فنی برای رسیدگی به مشکل گرمایش زمین اغلب حتی مهم ترین آنها نیستند. اگر بتوانیم راهی فراتر از بن بست کنونی برای تصور و تحقق یک جامعه متفاوت پیدا کنیم، مشکل سازماندهی مجدد منابع انرژی ما بسیار قابل حل می شود.
آخرین باری که یک جنبش مردمی تغییرات قابل توجهی را در سیاست های زیست محیطی و انرژی ایالات متحده ایجاد کرد در اواخر دهه 1970 بود. پس از تحریم نفتی اوپک، که در طول جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973 تحمیل شد، صنایع هسته ای و تاسیساتی برنامه ای برای ساخت بیش از 300 نیروگاه هسته ای در ایالات متحده تا سال 2000 به تصویب رساندند. مقامات آب و برق و دولتی جوامع روستایی را شناسایی کردند. در سراسر ایالات متحده به عنوان سایت های بالقوه برای تاسیسات هسته ای جدید و واکنش مردمی سریع و غیرقابل پیش بینی بود. یک جنبش مردمی ستیزه جوی ضد هسته ای، ساکنان روستایی و روستانشینان سنتی را با فعالان باتجربه شهری و نسل جدیدی از محیط بانان متحد کرد که فقط تا حدودی دوران دهه 1960 را تجربه کرده بودند.
در آوریل 1977 بیش از 1,400 نفر در تلاش برای اشغال غیرخشونت آمیز یک سایت ساخت و ساز هسته ای در شهر ساحلی Seabrook، نیوهمپشایر دستگیر شدند. این رویداد به الهام بخشیدن به ظهور اتحادهای غیرمتمرکز و مردمی ضد هسته ای در سراسر کشور، متعهد به اقدام مستقیم غیرخشونت آمیز، اشکال سازمان دهی داخلی از پایین به بالا، و درک پیچیده ای از رابطه بین تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی کمک کرد. این گروهها نه تنها یک فراخوان سازش ناپذیر برای «بدون سلاحهای هستهای» را پذیرفتند، بلکه بسیاری از آنها دیدگاهی از نظم اجتماعی کاملاً جدیدی را ترویج کردند که ریشه در جوامع غیرمتمرکز و با انرژی خورشیدی دارد که قدرت تصمیمگیری در مورد آینده انرژی و همچنین آینده سیاسی خود را دارند. اگر دولت هسته ای تقریباً ناگزیر به یک دولت پلیسی منجر شود - به دلیل دستگاه های امنیتی عظیم لازم برای محافظت از صدها نیروگاه هسته ای و زباله های رادیواکتیو در سراسر کشور - یک سیستم انرژی مبتنی بر خورشید می تواند زیربنای یک سیستم کاملاً غیرمتمرکز و مستقیم باشد. الگوی دموکراتیک برای جامعه
این جنبش در بالا بردن خطرات انرژی هستهای بهعنوان یک نگرانی فوری عمومی به قدری موفق بود که پروژههای ساختوساز هستهای در سراسر ایالات متحده شروع به لغو کردند. هنگامی که راکتور هسته ای در جزیره تری مایل در نزدیکی هریسبورگ، پنسیلوانیا در مارس 1979 تقریباً ذوب شد، پایان گسترش هسته ای را نشان داد. در حالی که دولت بوش امروز هر کاری را که ممکن است برای احیای انرژی هسته ای انجام می دهد، هنوز هم چنین است که از جزیره تری مایل تاکنون هیچ نیروگاه هسته ای جدیدی در ایالات متحده مجوز یا ساخته نشده است. جنبش ضد هسته ای اواخر دهه 1970 همچنین موج اول توسعه چشمگیر فن آوری های خورشیدی و بادی را به وجود آورد که به کمک مزایای مالیاتی قابل توجه فدرال برای تاسیسات خورشیدی کمک کرد و به راه اندازی جنبش "شهرهای سبز" رویایی کمک کرد که تصورات معماران، برنامه ریزان را به خود جلب کرد. و شهروندان عادی
دهههای 1970 و اوایل دهه 1980 (قبل از اینکه «انقلاب ریگان» به طور کامل حاکم شود) زمانهای نسبتاً امیدوارکنندهای بود، و تفکر اتوپیایی بسیار گستردهتر از امروز بود. برخی از فعالان ضد هسته ای به چشم انداز نوظهور بوم شناسی اجتماعی - که توسط موری بوکچین و دیگران توسعه یافته بود - به عنوان یک زمینه نظری جدید برای یک سیاست و فلسفه اکولوژیکی انقلابی نگاه کردند. بومشناسی اجتماعی دیدگاههای غالب در مورد تحول روابط اجتماعی و فرهنگی با طبیعت غیرانسانی را به چالش میکشد و ریشههای سلطه را در اولین ظهور سلسلهمراتب اجتماعی انسانی بررسی میکند. برای فعالان آن دوره، اصرار بوکچین مبنی بر اینکه مشکلات زیست محیطی عمدتاً مشکلات اجتماعی و سیاسی هستند، واکنشهای رادیکال به نگرانیهای زیستمحیطی و همچنین دیدگاههای بازسازیکننده یک جامعه اساساً دگرگونشده را تشویق کرد.
در فضای سیاسی امروز که تحت سلطه جنگ بی پایان و نابرابری بیشتر است، دیدگاه های اجتماعی به طور بنیادی بازسازی کننده نسبتا کمیاب هستند. اما نارضایتی از وضعیت موجود در میان بسیاری از بخشهای جمعیت ایالات متحده گسترده و عمیق است. در حالی که گفتمان نخبگان و رسانههای شرکتی همچنان به بحثهای سیاسی به سمت راست سوق میدهند و سیاستمداران هر دو حزب اصلی با ملایمت از آن پیروی میکنند، نظرسنجی پس از نظرسنجی پتانسیل یک گشایش جدید را نشان میدهد که بسیار فراتر از محدودیتهایی است که از نظر سیاسی قابل قبول است. هر چه مردم بیشتر مصرف کنند و هر چه بیشتر در بدهی قرار بگیرند، به نظر می رسد که اکثر مردم از دنیای تجارت طبق معمول کمتر راضی هستند.
گرمایش جهانی میتواند نمایانگر آیندهای از محرومیت و کمبود برای همه افراد جهان به جز ثروتمندترین افراد جهان باشد یا این وضعیت اضطراری جهانی میتواند ما را وادار کند که جامعهای کاملاً دگرگونشده را تصور کنیم - هم در شمال و هم در جنوب - که در آن جوامع مردم به تازگی قدرت پیدا میکنند تا آینده خود را بازسازی کنند. . بحران می تواند ما را به رهایی از اقتصاد جهانی غارتگر سوق دهد که به طرز شگفت انگیزی نخبگان را غنی می کند، در حالی که بقیه ما را در حال تکاپو کردن به دنبال خرده ها می کند. زمان بسیار کوتاه و چشم انداز بسیار تیره و تار است که نمی توان به راه حل های نادرست وضع موجود رضایت داد. در عوض، میتوانیم پتانسیل بازسازی یک دیدگاه اجتماعی و سیاسی رادیکال بومشناختی را در آغوش بگیریم، از فاجعه جلوگیری کنیم و راه خود را به سوی آیندهای اساساً متفاوت طی کنیم. به عنوان یک نویسنده در کشور اخیراً ارزیابی خود را از دو کتاب در مورد ظهور راست افراطی در ایالات متحده خلاصه کرده است: "گاهی اوقات فقط تمایل به رادیکال بودن واقعاً باعث تغییر می شود."
Z
کتاب های برایان توکار شامل زمین برای فروش, طراحی مجدد زندگی؟ و معامله گران ژن.