برایان توکار
تقریباً تمام صنایع جدید و مبتنی بر فناوری در قرن گذشته محصول زمان جنگ بوده اند. جنگ جهانی اول استفاده گسترده از مکانیزاسیون و آغاز حمل و نقل هوایی را آغاز کرد. جنگ جهانی دوم قدرت هسته ای، موشک مدرن و سایبرنتیک را برای ما به ارمغان آورد. غولهای شرکتهای بزرگ خودروسازی، شیمیایی و الکترونیک، همگی با سود بردن از جنگ و کمک به دامن زدن به مسابقه تسلیحاتی بیپایان قرن بیستم، ثروتهای هنگفتی به دست آوردند.
در حالی که برخی ممکن است رشد این صنایع را به عنوان مزایای اجتماعی ناشی از جنگ تلقی کنند - درست همانطور که در دهه های 1960 و 1970 به ما دستور دادند که باید قدردان برنامه فضایی باشیم زیرا تفلون برای ما به ارمغان می آورد - منتقدان فناوری دیدگاه شکاک تری را ارائه می دهند. فن آوری ها به ندرت "ابزار" خنثی هستند که می توانند به طور یکسان برای اهداف اجتماعی مفید یا مخرب به کار روند. فن آوری ها در ماتریس اجتماعی خاص خود تعبیه شده اند. اولویت هایی که طراحی و اجرای یک فناوری معین را شکل می دهند، به طور قابل توجهی تعیین می کنند که چه اهدافی ممکن است برای پیشرفت مورد استفاده قرار گیرد یا نه. بنابراین، فناوریهایی که برای پیشبرد برنامههای زمان جنگ طراحی شدهاند، ممکن است به ابزاری تبدیل شوند که از طریق آن این برنامهها در سایر حوزههای اجتماعی تثبیت شوند.
قانعکنندهترین مورد در جایی است که فناوریها برای پیشبرد اولویتهای سرمایهداری بسیار خاص توسعه یافتهاند. به عنوان مثال، از قرن نوزدهم، فنآوریهای جدید به منظور به حداقل رساندن نیاز به کارگران بسیار ماهر و اغلب به خوبی سازماندهی شده، وارد تولید شدهاند. در یک نمونه، پسر سایروس مک کورمیک ماشینهای قالبگیری پنوماتیک را با هزینههای گزاف وارد کارخانهای کرد که دروهای معروف پدرش را تولید میکرد، حتی اگر این نوآوری هزینههای تولید را افزایش داد و کیفیت ریختهگریهای آهن را کاهش داد. هدف تسهیل جایگزینی کارگران آهنی اتحادیه با کارگران غیر ماهر و سازماندهی نشده بود.
این الگو در طول قرن بیستم ادامه یافت. دیوید نوبل، مورخ، به تفصیل چگونگی انتخابهای طراحی حاکم بر فناوریهای جدید ماشین ابزار نیمه خودکار را پس از جنگ جهانی دوم برای سرکوب ستیزهجویی کارگری و پیشبرد برنامههای نظامی جنگ سرد ثبت کرده است. این آغاز "اقتصاد جنگ دائمی" در ایالات متحده بود و همچنین دوره ای بود که هنجارهای نظامی "فرماندهی و کنترل" به شدت در تولید صنعتی مستحکم شد و شیوه های طراحی صنعتی را حداقل برای یک نسل تغییر داد. در کشاورزی، بذرهای هیبرید در مقیاس وسیع در دهه 20 به کشاورزان معرفی شدند و به زودی افزایش سریع عملکرد محصول به دنبال داشت. اما نوآوری های دیگری در اصلاح و پرورش گیاهان به همان اندازه در آن زمان موجود بود که ممکن است مزایای بیشتری برای کشاورزان داشته باشد. با این حال، گزینههای جایگزین برای ایجاد انحصارات تجاری در دانههای قابل فروش بسیار کمتر بود.
وقتی بررسی می کنیم که امروزه چگونه مواد غذایی ما رشد می کند، مشخص می شود که بیشتر «ابزارهای» شیمیایی که توسط تجارت کشاورزی مدرن بدیهی است، محصول جنگ هستند. آیا این پیامد غیرمستقیم تاریخ غم انگیز قرن بیستم است یا نشان می دهد که وضعیت اسفبار کنونی خاک، منابع آب شیرین و اقتصاد روستایی ما از برخی جهات مهم نتیجه ظهور تجارت کشاورزی از زمان جنگ است؟ تقریباً همه شرکتهای پیشرو که کودهای شیمیایی و آفتکشها را برای ما به ارمغان آوردند، در زمان جنگ بیشترین ثروت خود را به دست آوردند. این چگونه می تواند به ما در درک کیفیت رو به وخامت مواد غذایی تولید انبوه کمک کند؟ در مورد فن آوری های جدید دستکاری ژنتیکی که هر یک از این شرکت ها به عنوان محور اصلی نسل فعلی فن آوری های "بهبود" محصول معرفی می شوند، به ما چه می گوید؟
تعداد انگشت شماری از شرکتهایی که در دهه گذشته از بیوتکنولوژی در تلاش برای تغییر اساسی در تولید مواد غذایی استفاده کردهاند، ریشه در زمان جنگ دارند، در طول تاریخ خود از جنگ سود زیادی بردهاند، و مدتها با مؤسسات نظامی همکاری کردهاند تا جهان را به مکانی خطرناکتر تبدیل کنند. . واضح است که این شرکتها تصمیمات مسئولانهای در مورد غذا و سلامت ما نمیگیرند، حتی کمتر از ما در برابر «بیوتروریسم» محافظت میکنند. در واقع، بررسی تاریخچه این شرکت ها نشان می دهد که مهندسی ژنتیک مواد غذایی ممکن است چیزی کمتر از گسترش برنامه های آنها در زمان جنگ باشد.
جنگ از راه های دیگر؟
در سال 1998، در حالی که بحث ها در سراسر اروپا در مورد واردات بدون برچسب سویا و ذرت دستکاری شده ژنتیکی از ایالات متحده داغ شده بود، ویراستاران اکونومیست مجله لندن دفاع پرشور از دستور کار بیوتکنولوژی در کشاورزی را منتشر کرد. "کشاورزی"، اکونومیست ویراستاران نوشتند، "جنگ با ابزارهای دیگر است." در واقع، کشاورزی شیمیایی از بدو پیدایش نوعی جنگ بوده است – این جنگ علیه خاک، علیه ذخایر آب شیرین ما، و علیه همه میکروبها و حشرات لازم برای رشد غذای سالم است. از ابتدای پیدایش کشاورزی صنعتی مدرن، تجارت کشاورزی در حال جنگ با تمام موجودات روی زمین، از جمله ما بوده است.
داستان با نیتروژن شروع می شود. از زمان های قدیم، مردم از اهمیت نمک های نیترات برای حفظ حاصلخیزی خاک آگاه بوده اند. منبع سنتی نیتروژن مکمل نمک نمک بود، شکلی از نیترات پتاسیم که در خراشیدن خاک در کنار جاده ها و ساختمان های قدیمی یافت می شد. بعدها، از ذخایر بزرگ گوانو پرندگان دریایی، به ویژه در آمریکای جنوبی، برداشت شد. چینی ها در قرن دوازدهم کشف کردند که نمک نمک وقتی با گوگرد و منبع کربن ترکیب شود، می تواند قابلیت انفجار فوق العاده ای نیز داشته باشد و از آن برای تولید اولین باروت استفاده کردند.
در طول جنگ جهانی اول، دو دانشمند آلمانی به نامهای هابر و بوش وسیلهای کارآمد برای سنتز شیمیایی در مقیاس بزرگ آمونیاک و مشتقات مختلف نیترات آن کشف کردند. شرکت BASF - که اکنون چهارمین تولید کننده بزرگ مواد شیمیایی کشاورزی در جهان است - این فرآیند را در سال 1913 تجاری کرد و محصولات آنها نقش اصلی را در عذاب کشتار جمعی ایفا کردند که به زودی به دنبال آن اتفاق افتاد. مقادیر زیاد ترکیبات نیتروژنی که در طول جنگ جهانی اول انباشته شد، زمینه را برای آغاز تولید انبوه کودهای نیترات مصنوعی فراهم کرد.
شرکت شیمیایی DuPont - که اکنون تنها مالک بزرگترین شرکت دانه در جهان، Pioneer HiBred است - بزرگترین تولید کننده باروت در ایالات متحده در اوایل قرن 19 بود. طبق تاریخچه رسمی این شرکت، در طول جنگ جهانی اول، دوپونت 1.5 میلیارد پوند مواد منفجره را در اختیار نیروهای نظامی متفقین قرار داد. در همان دوره، شرکت رنگساز آلمانی Hoechst - که در سال 1999 با شرکت شیمیایی فرانسوی Rhone Poulenc ادغام شد و غول بیوتکنولوژی Aventis را تشکیل داد - چندین فرمول خود را برای تسهیل ساخت مواد منفجره و گاز خردل تغییر داد. دههها بعد، دوپونت و هوخست، تولیدکنندگان بیشتر کلروفلوئوروکربنهای تخریبکننده ازن (CFC) که مسئول سوراخ در لایه محافظ ازن زمین هستند، مشترک بودند.
جنگ جهانی اول نیز شاهد ظهور مونسانتو به عنوان یک بازیگر اصلی بود. مونسانتو که در سال 1901 برای آوردن تولید شیرین کننده مصنوعی ساخارین به ایالات متحده تأسیس شد، سود خود را صد برابر از 80,000 دلار به بیش از 9 میلیون دلار در سال افزایش داد. مونسانتو پیش سازهای شیمیایی بسیاری از مواد منفجره را تامین می کرد. آنها فنل را تولید کردند که پیش ساز TNT (تری نیتروتولوئن) است و همچنین به عنوان یک ضد عفونی کننده میدان جنگ استفاده می شد. آنها اسید نیتریک مورد استفاده برای نیتریف کردن تولوئن مشتق شده از فنل و همچنین اسید سولفوریک، پیش سازهای مختلف برای تولید گاز سمی و افزودنی هایی برای تقویت لاستیک (و بعداً لاستیک مصنوعی) برای بسیاری از کاربردهای نظامی ساختند.
آفت کش های مصنوعی جدید
علاوه بر تولید کودهای شیمیایی، غولهای بیوتکنولوژی مواد غذایی امروزی منشأ خود را در تولید آفتکشهای شیمیایی دارند که شاید آسیبرسانترین عامل زیستمحیطی در کشاورزی صنعتی امروزی است. در قرن نوزدهم، مبارزه با آفات کشاورزی یک کار التقاطی بود که از طیف گسترده ای از صابون ها، فرآورده های گیاهی و حذف حشرات با دست استفاده می کرد. در اواخر قرن، علف کش های گیاهی مانند پیرتروم و روتنون شروع به واردات از منابعی در نیمه راه در سراسر جهان کردند. حشره شناسان شروع به مطالعه چرخه های زندگی و فعل و انفعالات زیست محیطی حشرات کردند و به دنبال توسعه کنترل های بیولوژیکی پیچیده تر بودند.
در دهه 1860، محصولات جانبی مختلف صنعت رنگسازی شیمیایی دارای خواص حشرهکشی بودند. با نام های عجیب و غریب مانند سبز پاریس و بنفش لندن، این مواد به طور فزاینده ای محبوب شدند. عنصر مشترک آنها آرسنیک بود. ترکیبات مبتنی بر آرسنیک در دوران ویکتوریا به عنوان رنگدانه برای شمع و کاغذ دیواری، به عنوان لوازم آرایشی و داروهای ثبت اختراع محبوب بودند. تنها بعداً خواص کشنده مشتقات مختلف آرسنیک به طور گستردهتری شناخته شد. آرسنات سرب به طور عمده محبوب ترین حشره کش در اوایل قرن بیستم بود. اغلب گیاهان، زنبورها و دام ها را به آسانی از بین می برد که حشرات را می کشد. هنوز هم محبوبیت آن برای چندین دهه بدون مناقشه باقی ماند. مخالفت قابل توجهی در اروپا با واردات مواد غذایی از آمریکای شمالی که با آرسنات سرب پاشیده شده بود وجود داشت، اما این نگرانی ها به طور گسترده توسط بنیانگذاران تجارت کشاورزی آمریکا رد شد.
در دهه 1930، شیمیدانانی که برای شرکت آلمانی بایر کار می کردند، خواص بسیار سمی ترکیبات ارگانوفسفره را کشف کردند. در آن زمان، بایر قبلاً با BASF، Hoechst و سایر شرکتها ادغام شده بود تا کنگلومرای شیمیایی عظیم IG Farben را تشکیل دهد. امروز بایر با تصاحب اخیر غول بیوتکنولوژی Aventis CropScience، آماده تبدیل شدن به بزرگترین تولید کننده علف کش ها و آفت کش ها در جهان - و منبع اصلی انواع دانه های دستکاری شده ژنتیکی است. (آونتیس شرکتی است که مسئول انواع ذرت حشرهکش جنرال الکتریک استارلینک است که هرگز برای مصرف انسان مورد تایید قرار نگرفت و در نتیجه حدود 300 محصول غذایی فرآوری شده با نام تجاری را در طی سالهای 2000-2001 فراخوانی کرد.) همانطور که تمام صنعت آلمان تبدیل شد. ترکیبات ارگانوفسفره بایر که در ماشین جنگی رو به رشد نازی ها جذب می شوند، به طور همزمان به عنوان آفت کش های کشاورزی و به عنوان گازهای عصبی برای استفاده نظامی ساخته شدند.
حدود 2,000 ترکیب ارگانوفسفره جدید، از جمله عوامل جنگ شیمیایی بدنام مانند گازهای سارین، سومان و تابون کشف شد که همگی هنوز هم امروزه تولید می شوند. آفتکشهای ارگانوفسفره متأخر شامل فسمت اسپری دام بود که برخی از محققان آن را با پیدایش بیماری جنون گاوی و همچنین مالاتیون، پاراتیون، دیازانون، دورسبان و لورسبان مرتبط دانستند. سه مورد اخیر در نهایت در طول دو سال گذشته شروع به حذف تدریجی کردند. ارگانوفسفره ها هنوز هم 40 درصد از بازار حشره کش های امروزی را تشکیل می دهند و هر ساله با حدود 20,000 مورد مسمومیت حاد مرتبط هستند. ارگانوفسفره ها به شدت با عملکرد طبیعی سیستم عصبی تداخل می کنند و مانع از تجزیه و بازیافت استیل کولین، یکی از حامل های اصلی تکانه های عصبی تحریکی می شوند. تجمع کنترل نشده آن در محل سیناپس های عصبی می تواند سیستم عصبی حشرات و انسان را به حالتی غیرقابل کنترل وادار کند.
DDT: "اسلحه نهایی"
یکی دیگر از پیشرفتهای جدید در فناوری آفتکشها از همکاری شرکتها و نظامیان در طول جنگ جهانی دوم پدیدار شد. این قرار بود حتی عواقب درازمدت چشمگیرتری داشته باشد. در دهه 1930، دانشمندان در شرکت سوئیس JR Geigy در جستجوی ترکیبات جدیدی برای ضدعفونی کردن دانه ها و جلوگیری از تغذیه پروانه ها از پشم بودند. Geigy بعداً با Ciba ادغام شد و Ciba-Geigy را تشکیل داد و با Sandoz برای تشکیل Novartis، بخش کشاورزی خود را با شاخه صنایع شیمیایی امپراتوری بریتانیا Zeneca ادغام کرد تا غول کشاورزی و بیوتکنولوژی Syngenta را در سال 2001 تشکیل دهد. کشف کلیدی این محققان این بود که DDT که برای اولین بار توسط یک دانشمند دانشگاهی در سال 1874 سنتز شد، میتوانست هر دو هدف مورد نظر و بیشتر را محقق کند.
با این حال، تا جنگ جهانی دوم، زمانی که ارتش ایالات متحده با دو مشکل آفت تقریباً ناتوان کننده مواجه شد، علاقه محدودی به DDT وجود داشت. سربازان در جنوب اروپا با شیوع گسترده تیفوس ناشی از قرار گرفتن در معرض شپش و همتایان آنها در جنوب اقیانوس آرام با اپیدمی های احتمالی مالاریا مواجه بودند. پودرهای مبتنی بر پیرتروم که بیشتر مورد استفاده قرار میگرفتند، باید به شیوهای دقیق و منظم هر هفته دوباره استفاده میشدند که برای شرایط میدان جنگ بسیار ناخوشایند بود. همچنین، ژاپن تا آن زمان به تامین کننده اصلی پیرتروم تبدیل شده بود. بنابراین ارتش به عنوان پاسخ به محصول جدید Geigy نگاه کرد و به زودی، دو میلیون پوند DDT در هر ماه تولید می شد.
در طول دهه 1940، دانشمندان به سودمندی DDT برای مبارزه با طیف گسترده ای از آفات کشاورزی به سرعت و با اثر طولانی مدت پی بردند. انواع مصارف بهداشتی خانگی و عمومی نیز اجرا شد. DDT علیه سوسکهای سیبزمینی و سایر آفات محصولات زراعی، اما همچنین علیه مگسها، پشهها، ساسها، گال، مگس سگ، قارچ نارون هلندی و برای مبارزه با مالاریا، تیفوس، تب زرد، تب دنگی و طیف گستردهای از آفات جنگلی مورد استفاده قرار گرفت. این "قاتل نهایی"، "بمب اتمی حشره کش" بود. مونسانتو در سال 1944 تولید DDT را همراه با 15 شرکت دیگر آغاز کرد. DDT به پرکاربردترین ماده شیمیایی در تاریخ بشر تبدیل شد و موفقیت تجاری آن منجر به افزایش گسترده تولید و استفاده از انواع حشره کش های شیمیایی شد. درآمد حاصل از تولید حشره کش در ایالات متحده از 10 میلیون دلار در سال 1940 به 100 میلیون دلار در سال 1950 به بیش از یک میلیارد دلار در حال حاضر افزایش یافت.
موفقیت تجاری DDT منجر به تغییر چشمگیری در رویکرد صنایع شیمیایی به کنترل آفات شد، تغییری در نگرش که هنوز هم امروز ما را آزار می دهد و از بسیاری جهات نتیجه مستقیم منشاء زمان جنگ آن بود. DDT به عنوان یک سلاح نهایی در نظر گرفته می شد که قادر به از بین بردن دائمی گونه های مختلف آفات بود. پروفسور جان اچ. پرکینز از کالج ایالتی اورگرین در واشنگتن، که تاریخچه حشره شناسی در کشاورزی را مطالعه کرده است، می نویسد: «DDT و سایر مواد شیمیایی جدید پیشنهادهایی را برای مفهوم کنترل در دوران قبل از جنگ به دست آوردند: کنترل دائمی از طریق ریشه کن کردن یک گونه های آفت …. قدرت مواد شیمیایی جدید برای برانگیختن جستجوها برای راه حل های نهایی به بخش مهمی از حشره شناسی تبدیل شد که تا به امروز با آن زندگی می کند.
کنایه از استناد پرکینز به "راه حل نهایی" نسل کشی نازی ها به وضوح در اینجا مورد نظر است. اما برخلاف نسل کشی نازی ها، نمی توان این جنایات را به عنوان جنایات یک رژیم توتالیتر یاغی رد کرد. این تلاش برای ریشهکنی دائمی آفات به یک هنجار در تجارت کشاورزی تبدیل شد و تا به امروز ادامه دارد. با افزایش استفاده از DDT، تحقیقات پایه در حشره شناسی تقریباً متوقف شد، زیرا تخصص علمی از مطالعات چرخه های زندگی و روابط اکولوژیکی حشرات به سمت به حداکثر رساندن اثربخشی مواد شیمیایی جدید منحرف شد. به کشاورزان اطلاع داده شد که روشهای آزمایششده کنترل بیولوژیکی و مکانیکی آفات، از جمله تناوب زراعی و سایر روشهای کنترل زیستگاه، قدیمی هستند و باید با رویکرد شیمیایی جدید و «علمیتر» جایگزین شوند.
البته، مردم به زودی طیف وسیعی از مشکلات را با DDT کشف کردند. در حالی که سمیت حاد آن برای پستانداران نسبتا کم است، به خصوص در مقایسه با حشره کش های ارگانوفسفره، DDT در بافت های چربی و در شیر تجمع می یابد. این به تحلیل رفتن کبد و کلیه ها کمک می کند و یک مختل کننده قوی سیستم عصبی مرکزی است. محققان به زودی دریافتند که پردیس های دانشگاهی که با DDT آزمایش می کردند، کل جمعیت پرندگان آوازخوان خود را از دست می دادند. DDT باعث نازک شدن فاجعهبار پوسته تخممرغ شد و مشخص شد که یک سرطانزای قوی است. در سال 1972، کنگره ایالات متحده استفاده از DDT را در کشاورزی داخلی ممنوع کرد - این DDT هنوز برای صادرات تولید می شود - و به زودی ممنوعیت آفت کش های ارگانیک کلر مرتبط مانند آلدرین، دیلدرین، کلردان و هپتاکلر را به دنبال داشت.
اعتراض شدید عمومی در مورد اثرات سمی DDT و سایر آفت کش ها در طول دهه 1960 و اوایل دهه 1970 عامل مهمی در تصمیم مونسانتو و سایر غول های شیمیایی کشاورزی برای تغییر تلاش های تحقیقاتی خود به سمت فناوری کاملاً جدید دستکاری ژن بود. اولین پیوند موفقیت آمیز DNA خارجی (تراریخته) به کروموزوم های یک سلول زنده در سال 1973 نشان داده شد. در اواخر دهه 1980، Monsanto، Ciba-Geigy (در حال حاضر Syngenta و Novartis) و دیگران به شدت در مهندسی ژنتیک پایه سرمایه گذاری کردند. محصولات غذایی. در حالی که شرکت ها اصرار دارند که محصولات GE جایگزین ایمن تری برای آفت کش ها هستند، اکثر شواهد مستقل نشان می دهد که این موضوع بسیار دور از واقعیت است. به گفته چارلز بنبروک، متخصص کشاورزی و مشاور سیاست کشاورزی، «هر دو گونه مقاوم به علفکش و نوع تراریخته Bt، مکانیسمهای جدیدی را برای افزایش توانایی کشاورزان برای تکیه بیشتر به آفتکشها به دنبال دارند». تولید آفت کش ها، استفاده از آفت کش ها و سود آفت کش ها همچنان در حال افزایش است زیرا گونه های دستکاری شده ژنتیکی سویا، ذرت، کلزا و پنبه در زمین های بزرگتر در ایالات متحده و کانادا کاشته می شوند.
علف کش ها و جنگ
البته، درگیری نزدیک غولهای شیمیایی کشاورزی با ارتش تا پایان قرن بیستم ادامه یافت. مدیر تحقیقات مونسانتو، چارلز توماس، به همراه دانشمندان دوپونت، بر تصفیه پلوتونیوم و پلونیوم برای ساخت اولین بمب اتمی نظارت داشتند و این دو شرکت آزمایشگاه تسلیحات هستهای پنتاگون را در اوک ریج، تنسی در دهه 20 اداره کردند.
همچنین در طول دهه 1950، مونسانتو کشف کرد که یک محصول جانبی تولید آفتکشهای کلردار آن باعث ایجاد بثورات پوستی شدید، درد مفاصل و اختلالات عصبی در کارگران تولیدیاش میشود. معلوم شد که این ماده مرموز دیوکسین است و سپاه شیمی ارتش ایالات متحده بلافاصله به سودمندی بالقوه آن به عنوان یک عامل جنگ شیمیایی علاقه مند شد. علف کش عامل نارنجی، که توسط نیروهای نظامی ایالات متحده برای از بین بردن جنگل های متراکم ویتنام در طول دهه 1960 استفاده شد، مخلوطی از علف کش های 2,4,5،2,4،1,000-T و XNUMX،XNUMX-D بود. هفت شرکت شیمیایی مختلف عامل نارنجی را به ارتش ایالات متحده عرضه کردند، اما فرمول مونسانتو XNUMX برابر غلظت دیوکسین داشت.
اثرات سمی و سرطان زای دیوکسین هنوز به طور روزانه توسط مردم ویتنام تجربه می شود، اما این گروهی از کهنه سربازان جنگ ویتنام ایالات متحده بودند که علیه شرکت هایی که مسئول علائم وحشتناک قرار گرفتن در معرض عامل نارنجی بودند شکایت کردند. هنگامی که در سال 180 یک توافق قانونی 1984 میلیون دلاری بین هفت شرکت شیمیایی و کهنه سربازان انجام شد، قاضی به مونسانتو دستور داد که 45.5 درصد از کل مبلغ را بپردازد، بیش از داو کیمیکال، که با اختلاف عمده تامین کننده عامل نارنجی از نظر حجم بود. البته داو در طول جنگ ویتنام به دلیل تولید ناپالم، ماده محترقه مبتنی بر بنزین که زمین های وسیعی را به همراه دهکده ها و صدها هزار قربانی بی گناه به آتش کشید، بدنام شد. امروزه، داو همچنین یک بازیگر پیشرو در کشاورزی بیوتکنولوژی است، که مبتکر اولیه بیوتکنولوژی Mycogen و همچنین کل بخش بذر کارگیل در ایالات متحده را خریداری کرده است.
دهههای 1980 و 1990 شاهد گسترش سریع تولید علفکش مونسانتو بودیم که به موازات توسعه انواع محصولات دستکاری شده ژنتیکی بود. در دهه گذشته، سهم علفکشهای خانواده Roundup در درآمد عملیاتی مونسانتو از یک ششم به تقریباً دو سوم کل افزایش یافته است. راندآپ از طریق استفاده گسترده از آن برای از بین بردن گیاهان کوکا و خشخاش در کلمبیا و سایر کشورها، نقش اصلی را در "جنگ مواد مخدر" ایالات متحده ایفا می کند. کشاورزان کلمبیایی استفاده از یک افزودنی جدید را کشف کرده اند که قرار گرفتن در معرض علف کش ها را تا بیش از 100 برابر دوز توصیه شده مونسانتو در کاربردهای معمول کشاورزی افزایش می دهد. همراه با کوکا و خشخاش، سم پاشی هوایی ایالات متحده بر تن راندآپ بر روی حومه کلمبیا منجر به نابودی محصولات محلی مانند مانیون، موز، نخل، نیشکر و ذرت و همچنین مسمومیت نهرها، رودخانه ها و... شده است. دریاچه ها و نابودی جمعیت ماهی های بومی.
از بین تمام محصولات کشاورزی مونسانتو، دوپونت و داو، محصولات غذایی دستکاری شده ژنتیکی ممکن است کمترین آلودگی را به منشاء فوری زمان جنگ داشته باشند. اما این فناوری از دوره ای پدیدار شد که آینده کشاورزی شیمیایی بسیار مشکوک به نظر می رسید. با گسترش سریع صنعت شیمیایی کشاورزی در دوران پس از جنگ جهانی دوم، این شرکت ها و همتایان اروپایی آنها کنترل عمیقی بر شیوه های کشاورزی ایجاد کردند. شرکتهای آگروشیمیایی دستور کار را برای تغییر شیوههای مزرعه تنظیم کردند، بر سیاستگذاری کشاورزی و اطلاعات در دسترس کشاورزان تسلط یافتند، و بعداً با شرکتهای نوظهور تجارت غلات، مانند Cargill، ConAgra و Archer Daniels Midland، اتحادهای استراتژیک ایجاد کردند.
از آنجایی که فشار عمومی و وزن شواهد علمی استفاده از DDT و بسیاری دیگر از آفت کش های کلردار را در دهه 1970 محدود کرد، مدیران اجرایی و دانشمندان شرکتی پتانسیل پیشرفت های بی حد و حصر و پتانسیل بازاریابی در حال گسترش را در ادغام پیشرفت های تکنولوژیکی در ژنتیک دیدند. از دانه ها در طول دهه 1990، مونسانتو به تنهایی نزدیک به 8 میلیارد دلار برای خرید تامینکنندگان تجاری دانه دانه مانند DeKalb، Asgrow و Holden's، همراه با سهام شرکتهای بذر در برزیل، هند و سایر کشورها هزینه کرد. DuPont و دیگران به سرعت از آن پیروی کردند. فقط گسترش مقاومت جهانی در برابر مهندسی ژنتیک مواد غذایی، توانایی این شرکتها را برای ادامه معرفی محصولات جدید جنرال الکتریک، از جمله انواع گندم و برنج مقاوم به علفکش، محدود کرده است.
از زمان تعطیلی تاریخی جلسات سازمان تجارت جهانی در سیاتل در سال 1999، فعالان آگاه بوده اند که مهندسی ژنتیک وسیله ای مرکزی است که از طریق آن سرمایه داری جهانی کنترل خود را بر غذا و مراقبت های بهداشتی ما تحکیم می کند. بیوتکنولوژی به تمرکز بی سابقه شرکت در هر دو بخش کشاورزی و دارو کمک کرده است. رژیمهای «مالکیت معنوی» WTO کشورها را مجبور کرده است تا سیستمهای حقوقی خود را تغییر دهند تا امکان ثبت اختراع اشکال زندگی را فراهم کنند. دولت ایالات متحده همچنان از تهدید تحریم های سازمان تجارت جهانی برای تحت فشار قرار دادن کشورهای اروپایی، آمریکای لاتین و آسیایی برای پذیرش GMOs استفاده می کند، در حالی که بانک جهانی کمک هایی را برای ترویج پذیرش کشاورزی دستکاری شده ژنتیکی در سراسر جنوب جهانی ارائه می دهد.
امروزه واضح است که مخالفت با مهندسی ژنتیک نیز کلیدی برای مقابله با جنگ سرمایه داری علیه طبیعت است. در حالی که جهان برای دومین سال از «جنگ پایان ناپذیر علیه تروریسم» دولت بوش آماده می شود و شواهد علمی به طور فزاینده ای خطرات زیست محیطی مهندسی ژنتیک را تأیید می کند، ضروری است که منتقدان و فعالان تلاش خود را برای مقابله با این فناوری های ذاتا نامطمئن و مخرب مضاعف کنند. Z
برایان توکار سردبیر طراحی مجدد زندگی؟ چالش جهانی مهندسی ژنتیک و مدیر پروژه بیوتکنولوژی موسسه اکولوژی اجتماعی. برای اطلاعات به روز در مورد مقاومت در برابر مهندسی ژنتیک به www.nerage.org مراجعه کنید.
|