منبع: The Intercept
در آنی پس از 9 سپتامبر، آمریکایی ها برای جنگ آرزو می کردند. آ نظرسنجی CNN/USA Today/Gallup دریافتند که 90 درصد آمریکاییها حمله ایالات متحده به افغانستان را تایید میکنند، در حالی که 65 درصد مردم از احتمال کشته شدن غیرنظامیان افغان راحت هستند. تنها 22 درصد فکر می کردند که جنگ بیش از دو سال طول خواهد کشید.
آمریکایی ها خون می خواستند و به آن رسیدند. ایالات متحده به افغانستان حمله کرد و 20 سال بعد را صرف جنگ در آنجا و فراتر از آن کرد: در بورکینافاسو. کامرون؛ عراق؛ لیبی؛ نیجر؛ فیلیپین؛ سومالی؛ سوریه؛ تونس؛ و یمن، در میان جاهای دیگر. بیشتر از 770,000 بر اساس گزارش دانشگاه براون، از آن زمان تاکنون، مردم در جنگها و مداخلات آمریکا جان خود را از دست دادهاند، از جمله بیش از 312,000 غیرنظامی. هزینه جنگ پروژه.
از 10 درصد آمریکاییهایی که فکر میکردند جنگ راهحل نیست، تعداد کمی در برابر درگیری قریبالوقوع تظاهرات کردند. آنها وارد راهپیمایی شدند آستینتگزاس; شهر نیویورک؛ سانفرانسیسکو؛ ایالت واشنگتن؛ و جاهای دیگر شهامت می خواست که علیه "قصاص بی رویه"، تا ادعا کند که حمله به یک کشور برای یک مضحک است جنایت انجام شده توسط گروه کوچکی از تروریست ها، و نشان می دهد که عواقب ممکن است برای دهه. آنها را مسخره می کردند، فریاد می زدند، به آنها می گفتند تفاله و خائنان، و بدتر.
کسانی که در سپتامبر 2001 آن را به درستی دریافت کردند، مدت هاست که فراموش شده اند. کاخ سفید، پنتاگون و رسانهها هرگز مخالفان را برای مشاوره، اظهار نظر یا مشاوره جستجو نکردند، زیرا جنگ در افغانستان از ریل خارج شد و با فروپاشی آشفته دولت افغانستان تحت حمایت ایالات متحده در روز یکشنبه پایان یافت. درعوض، کسانی که اشتباه کردهاند، بهطور پیوسته بر آن تأثیر میگذارند تالارهای قدرت. پرزیدنت جو بایدن که در سال 2001 به اقدام نظامی رای داد، "این سریعتر از آنچه ما پیش بینی می کردیم آشکار شد." دیروز اعتراف کرد. [اشرف] غنی [رئیس جمهور پیشین افغانستان] اصرار داشت که نیروهای افغان می جنگند، اما بدیهی است که اشتباه می کرد. غنی به سختی تنها بود. بایدن و تعداد بیشماری آمریکاییهای دیگر نقشهای کلیدی را در مسیر 20 ساله شکست ایفا کردند که با سرنگونی طالبان از قدرت توسط ایالات متحده در سال 2001 آغاز شد و با استقرار طالبان در کاخ ریاستجمهوری در کابل، پایتخت افغانستان، این هفته به پایان رسید.
کتاب جدید روزنامهنگار کریگ ویتلاک،اسناد افغانستان: تاریخ مخفی جنگکمک خواهد کرد که هیچ کس آسیبی که رهبران غیرنظامی و نظامی آمریکا، دروغ هایی که گفته اند و جنگی که از دست داده اند را فراموش نکند.
ویتلاک با ترکیب بیش از 1,000 مصاحبه و 10,000 صفحه اسناد، مطالعه خیره کننده ای از شکست و دروغگویی ارائه می دهد، روایتی غیرقابل انکار از شکست شرم آور ایالات متحده به قول کسانی که - از میدان جنگ تا مقر ناتو در کابل و از پنتاگون تا ... کاخ سفید - برای مدت طولانی این کار را بسیار اشتباه کرد، شکست های خود را با دروغ پردازی کرد و سعی کرد حتی از یک ذره از پاسخگویی اجتناب کند.
رئیس جمهور جورج دبلیو بوش در 11 اکتبر 2001، چند روز پس از آغاز بمباران افغانستان توسط ایالات متحده، گفت: "مردم اغلب از من می پرسند، "این تا کی ادامه خواهد داشت؟" «این جبهه نبرد خاص تا زمانی که القاعده را به دست عدالت بسپارد ادامه خواهد داشت. ممکن است فردا اتفاق بیفتد، ممکن است یک ماه دیگر اتفاق بیفتد، ممکن است یکی دو سال طول بکشد. اما ما پیروز خواهیم شد"
بیش از یک دهه بعد، ایالات متحده هنوز در جنگ پیروز نشده بود، و یک سازمان دولتی مبهم، بازرس ویژه برای بازسازی افغانستان، یا SIGAR، به دنبال یافتن دلیل آن بود. نتیجه، بیش از 400 مصاحبه "درس های آموخته شده" بود که با مقامات عمدتا آمریکایی (و همچنین افغان و ناتو) و همچنین سایر کارشناسان، امدادگران و مشاوران انجام شد. ارزیابیهای آنها صریح، اغلب مذموم بود، و دولت به دنبال پنهان نگه داشتن آنها بود.
اما ویتلاک خستگیناپذیر و کارفرمایش، واشنگتن پست، از طریق دو شکایت قانون آزادی اطلاعات، دولت را مجبور کردند که پروندهها را تحویل دهد. این سوابق پایه و اساس یک سریال برنده جایزه برای پست؛ اکنون، همراه با چندین سند از مجموعههای عمومی مختلف، این فایلها «مقاله افغانستان» را به جامعترین گزارش آمریکایی از درگیری تبدیل میکنند و به توضیح بهتر از هر کتابی کمک میکنند که چرا بسیاری از کسانی که برنامهریزی، هدایت و راهنمایی میکنند. جنگید به طرز شگفت انگیزی شکست خورد.
ویتلاک که ماهرانه حسابها را به صورت موضوعی و زمانی جمعآوری میکند، به مدیران جنگ آمریکا اجازه میدهد تا با نقل قولهای خودشان خود را حلق آویز کنند، و فهرستی دایرهالمعارفی از دروغ و ناتوانی، توهم و انکار، بیکفایتی و فساد، و مهمتر از همه، نامردی را ارائه میدهد. ویتلاک بارها و بارها ارزیابیهای بدبینانه و قضاوتهای خشن مقاماتی را ارائه میکند که معتقد بودند اظهارات آنها هرگز علنی نمیشود - جنگسازانی که میتوانستند علناً صحبت کنند، اما اغلب ارزیابیهای خود را پنهان نگه میداشتند یا زمانی که دیگر برای اهمیت دادن خیلی دیر شده بود، آنها را ابراز میکردند. .
ژنرال داگلاس لوت، تزار جنگی کاخ سفید در زمان روسای جمهور جورج دبلیو بوش و باراک اوباما، به یاد می آورد: «ما مه آلودترین تصور از کاری که انجام می دادیم نداشتیم.
ریچارد بوچر، دیپلمات ارشد دولت بوش در آسیای جنوبی و مرکزی گفت: «ما نمی دانستیم چه می کنیم.
ژنرال دیوید بارنو، یکی از فرماندهان اولیه جنگ افغانستان، به یاد می آورد: "یک ناکارآمدی فوق العاده در وحدت فرماندهی در داخل افغانستان، در داخل ارتش وجود داشت."
ژنرال ارتش دن مک نیل که دو بار به عنوان فرمانده ارشد در زمان بوش در افغانستان خدمت کرده بود، اعتراف کرد: «هیچ برنامه ای برای مبارزات انتخاباتی وجود نداشت. من سعی کردم کسی را وادار کنم تا معنای برنده شدن را برای من تعریف کند، حتی قبل از اینکه به آنجا بروم، و هیچ کس نتوانست.
اینها و صدها مقام دیگر، افسران نظامی، دیپلماتها و تحلیلگران میتوانستند در 20 سال گذشته بلافاصله یا در هر زمان با مردم آمریکا همسطح شوند. اگر آنها این کار را می کردند، شاید جنگ در افغانستان یک دهه یا بیشتر کوتاه می شد. شاید شروع درگیری های بعدی چندان آسان نبود یا پایان دادن به آن اینقدر سخت نبود. شاید بیش از 770,000 نفر نمردند و تا 59 میلیون نفر مجبور به ترک خانه های خود شوند. جنگ های آمریکا پس از 9 سپتامبر.
در عوض، آمریکاییها درگیر درگیریها در افغانستان شدند، و مطمئن نبودند که برای چه کاری در آنجا هستند، چرا این کار را انجام میدهند، با چه کسی میجنگند، و برای چه چیزی میجنگند. ما واقعاً در آن کشور چه میکردیم؟» یک مقام آمریکایی که با نماینده ارشد غیرنظامی ناتو در افغانستان خدمت می کرد، پرسید. ما پس از 9 سپتامبر وارد شدیم تا القاعده را در افغانستان شکست دهیم، اما ماموریت مبهم شد.
نامیدن آن سردرگمی مهربان ترین ارزیابی ممکن است. مورد دیگر این است که همانطور که ویتلاک می نویسد، دولت «آنقدر بی دلیل و بی اساس بود که اظهارات آنها به یک کمپین اطلاعات نادرست تبدیل شد».
ویتلاک یک کار را انجام می دهد کار استادانه استخراج خلاصه ها و مصاحبه های آرشیو شده SIGAR برای کنار هم قرار دادن قضاوت های خصوصی با نظرات عمومی. اولین وزیر دفاع بوش، دونالد رامسفلد، اخیرا درگذشت میلوم چندگانهاما ویتلاک به خوبی نشان میدهد که شرم باید سالها قبل او را میگرفت. رامسفلد ممکن است از میان همه مدیران جنگ طلبی که ستاره خود را در «مقاله های افغانستان» به دست می آورند، بدتر باشد. وزیر دفاع فقید تقریباً دو سال پس از جنگ در یادداشتی داخلی نوشت: «من نمیدانم آدمهای بد چه کسانی هستند». "ما به طرز تاسف باری از نظر هوش انسانی کمبود داریم."
رامسفلد هرگز بدبینی خود را با مردم آمریکا در میان گذاشت. درعوض، سالها، او مطبوعات را به خاطر مخالفتها در حالی که علناً در مورد نشانههای پیشرفت و چرخشها فریاد میکشید، میکشید. در سال 2003، رامسفلد اعلام کرد که طالبان تمام شده است. او به خود می بالید: «تا حدی که بیش از یک یا دو نفر جمع شوند... کشته یا اسیر خواهند شد». اگر عدالتی وجود داشته باشد، رامسفلد در حال حاضر در زندگی پس از مرگ در مورد اینکه آیا این یک یا دو جنگجوی طالبان هستند که در حال حاضر بیش از حد شهرها و ولسوالی های سراسر افغانستان
بسیاری از موارد در «مقاله افغانستان» مانند پژواک ناراحت کننده ای از جنگ آمریکا در ویتنام خوانده می شود. در طول آن درگیری، ارتش ویتنام جنوبی که توسط آمریکایی ها ساخته، آموزش، مسلح و تأمین مالی می شد، به طور منظم (و نه همیشه ناعادلانه) بی ارزش به خاطر بزدلی و ناتوانی اش در نهایت، مقامات آمریکایی نتوانستند بفهمند که چگونه یک ارتش 1 میلیون نفری با میلیاردها دلار ارزش دارد تسلیحات و تجهیزات آمریکایی در سال 1975 از بین رفت. در «مقاله افغانستان»، آمریکایی ها به طور مشابه ارتش افغانستان را که ساخته بودند تحقیر می کنند یا برای ضعف و ناتوانی آن بهانه می آورند. چگونه ایالات متحده ممکن است مقصر باشد وقتی که اتهامات افغانی آن قادر به خواندن، نوشتن یا تشخیص رنگ نبودند؟ ادراراب را برای فواره های آبخوری اشتباه گرفته اند. نمی توانست تاکتیک های اولیه را یاد بگیرد یا موفق به شلیک مستقیم شود. و هم تنبل بودند و هم فاسد؟ بررسی نشدن تنها به این دلیل است که چرا یک شورشی که از همان جمعیت، بدون حمایت نیروی هوایی یا ابرقدرت برگرفته شده بود، توانست وجود داشته باشد، چه برسد به اینکه پیشرفت مداومی در طول 20 سال داشته باشد، و با یک حمله رعد اسا خاتمه یابد. شهرهای بزرگ یکی پس از دیگری از جمله کابل را در عرض چند روز تصرف کرد.
تریاک یکی دیگر از همپوشانی های کلیدی است. در طول جنگ ویتنام، به عنوان مصرف هروئین در میان سربازان آمریکایی افزایش یافت، ایر آمریکا، شرکتی که توسط سیا اداره می شود، حمل و نقل شد مواد مخدر برداشت شده توسط کشاورزان در لائوس که همچنین به عنوان سرباز در لائوس خدمت می کردند ارتش مخفی آژانس. پس از شکست خود در جنوب شرقی آسیا، ایالات متحده به دنبال گرفتار کردن اتحاد جماهیر شوروی در "ویتنام" خود در افغانستان بود، جایی که، همانطور که نیویورک تایمز گزارش"تولید تریاک با مشارکت برخی از مجاهدین، شورشیان که توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا حمایت می شدند، رونق گرفت." زمانی که آمریکاییها در دهه 2000 علیه برخی از همان مجاهدین و پسرانشان میجنگیدند، ایالات متحده علیه تولید مواد مخدر روی آورده بود و میلیاردها دلار را برای ریشهکن کردن خشخاش اختصاص داده بود، اما افغانستان با این وجود به رتبه اول جهان تبدیل شد. دولت مواد مخدر.
ویتلاک عملیات رقص رودخانه، تهاجم دو ماهه مشترک ایالات متحده و افغانستان به مزارع خشخاش در جنوب افغانستان را به عنوان یک درس عینی ارائه می دهد. جان والترز، تزار مواد مخدر دولت بوش، به خبرنگاران گفت که این تلاش "پیشرفت عظیمی داشت"، اما در واقعیت، همه چیز به اشتباه پیش رفت. بولدوزرها خراب شدند. تراکتورها در گودال ها گیر کردند. یک هواپیمای اجاره ای وزارت امور خارجه مملو از مقامات پلیس مواد مخدر ایالات متحده به گروهی از خانه ها برخورد کرد و غیرنظامیان را کشت. افغانهایی که در این تلاش شرکت داشتند، AWOL کردند. کشاورزان محلی خشمگین و بیگانه شدند. کارگزاران قدرت افغان شروع به استفاده از این عملیات برای ضربه زدن به رقبا کردند. و منطقه ای که قبلاً آرام بود به کانون ستیزه جویان تبدیل شد.
آنها می گویند که بسیار موفق بوده است. من فکر می کنم که این فقط BS ساده است.
ستوان سپس "آنها می گویند که بسیار موفق بود." سرهنگ مایکل اسلشر، مشاور در جریان عملیات، به مصاحبهگر ارتش گفت. "من فکر می کنم این فقط BS ساده است"
"فقط ساده بی اس" نوشته ای مناسب است، نه فقط برای رقص رودخانه یا تلاش آمریکایی ها برای از بین بردن خشخاش، بلکه برای تلاش های ایالات متحده در افغانستان. درست همانطور که در ویتنام، ارتش کتابها را در هر سطح فرماندهی میپخت - دروغ درباره جنگ به خود، کنگره و مردم آمریکا. سرهنگ ارتش باب کراولی، مشاور ارشد ضد شورش در سالهای 2013 و 2014 گفت: «هر نقطه داده برای ارائه بهترین تصویر ممکن تغییر داده شد.
ویتلاک خاطرنشان میکند که در مصاحبههای SIGAR، «مقامات و مشاوران نظامی ایالات متحده تلاشهای صریح و مستمر برای گمراه کردن عمدی مردم را از میدان نبرد تا کاخ سفید توصیف کردند، و دادهها را به گونهای نادرست نشان دادند که ایالات متحده برنده جنگ است.
اگر یک کتابخانه کوچک of کتاب های جنگ ویتنام آیا هر راهنما، مورخان جنگطلب، سرزنشکنندگان تجدیدنظرطلب، و جنگسازان آسیب دیده این ردای را برمیدارند و سعی میکنند جنگ در افغانستان را با شرایط مساعد بازنگری کنند، و یک شکست نظامی دیگر آمریکا را توجیه کنند و مظنونین معمولی را مقصر جلوه دهند.
قبل از سقوط کابل به دست طالبان، گروهی از سفیران ایالات متحده درخواستی را مطرح کردند:افغانستان را از دست ندهید" این پست 6 آگوست در وبلاگ شورای آتلانتیک توسط پنج مرد، که همگی نقش کلیدی در راهپیمایی طولانی آمریکا برای شکست داشتند، با درخواست برای جنگ بیشتر به پایان رسید که بر اساس موضع نهایی بازپرداخت شاهین های جنگ از نظر فکری و اخلاقی ورشکسته شده بود. آنها تاکید کردند که ایالات متحده می تواند و باید با حمایت هوایی و دفاعی همراه با دیپلماسی قوی در افغانستان با قدرت عمل کند. آینده این کشور - و همچنین اعتبار جهانی واشنگتن - در خطر است. این به گزارش طبقه بندی شده قبلی در سال 1965 از اهداف ایالات متحده در ویتنام توسط جان مک ناتون، دستیار وزیر دفاع بازمی گردد:70% - برای جلوگیری از شکست تحقیرآمیز ایالات متحده"، در مقایسه با 10 درصد برای هدف اعلام شده عمومی برای اجازه دادن به "مردم [ویتنام جنوبی] برای لذت بردن از شیوه زندگی بهتر و آزادتر." اعتبار دلیل قاطع (و مخفی) برای طولانی کردن جنگ 10 سال دیگر به هزینه بود. میلیون ها نفر در آسیای جنوب شرقی زندگی می کنند.
اچ آر مک مستر - ژنرال بازنشسته، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور دونالد ترامپ، مورخ جنگ ویتنام، و یکی از آمریکایی هایی که در جنگ افغانستان شکست خورده است - نیز وارد میدان شد. همان مردی که نوشت: «جنگ در ویتنام شکست نخورده بود... در صفحات اول نیویورک تایمز، یا محوطه های دانشگاهی. اخیراً در واشنگتن دی سی گم شد توییتقبل از سقوط کابل، «رسانههای ایالات متحده سرانجام پس از بیعلاقگی و شکستگرایی که به ایجاد شرایط برای تسلیم شدن و یک فاجعه انسانی کمک کرد، از دگرگونی افغانستان خبر میدهند».
خوشبختانه، ما "مقاله های افغانستان" را داریم تا بدنه سیاست را در برابر چنین توهمات و کذایی های مذموم واکسینه کنیم. ویتلاک می نویسد: "با سکوت همدستانه خود، رهبران نظامی و سیاسی از پاسخگویی اجتناب کردند و از ارزیابی مجدد که می توانست نتیجه را تغییر داده یا درگیری را کوتاه کند، طفره رفتند." این یک روش دیپلماتیک برای گفتن است که وقتی مدیران جنگی آمریکا با فرصتی برای گفتن حقیقت و محدود کردن میزان خون روی دستانشان مواجه شدند، به طور مداوم خشونت را دوچندان کردند.
«مقالههای افغانستان» کمک میکند تا اندازهای کوچک از عدالت فراهم شود، رهبران را مجبور میکند با دروغهای علنی خود زندگی کنند، و فهرست مناسبی از کسانی که باید توسط تولیدکنندگان اخبار کابلی، کمیتههای استخدام کاخ سفید و پنتاگون، ناشران کتاب دوری کنند، ارائه میکند. و سردبیران صفحه نظرات روزنامه.
در پی تسلط طالبان در این هفته، بسیاری از مردم این سوال را مطرح می کنند که توسط نسل های آینده تکرار خواهد شد: "چه کسی افغانستان را از دست داد؟" "مقاله افغانستان" ویتلاک پاسخ قطعی را ارائه می دهد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا