منبع: The Intercept
در سپتامبر 19، 2001، افسران سیا جعبه های مقوایی پر شده را جمع آوری کردند 3 میلیون دلار in اسکناس های 100 دلاری غیر متوالی برای خرید جنگ سالاران افغان، آغاز پاسخ نظامی آمریکا به حملات 9 سپتامبر. یک روز بعد، رئیس جمهور جورج دبلیو بوش در مقابل کنگره ایستاد و اعلام کرد:جنگ با ترورتا زمانی که هر گروه تروریستی با دامنه جهانی پیدا نشود، متوقف شود و شکست بخورد، پایان نخواهد یافت.
در بیش از 20 سال آینده، برگه آن درگیری، که در افغانستان آغاز شد، اما در سراسر جهان گسترش یافت. بورکینا فاسو، عراق، لیبی، مالی، نیجرپاکستان سومالی، سوریه، تونس و یمن، به بیش از بالون رسیده است 6 تریلیون دلار. نتیجه ناگوار بوده است: تا به امروز، جنگ در اطراف کشته شده است مردم 900,000از جمله بیش از 350,000 غیرنظامی؛ آواره به تعداد 60 میلیون; و منجر به فجایع انسانی و بدترین شکست نظامی آمریکا از زمان جنگ ویتنام پول نقد آمریکایی ارتش هایی ساخته است که دارند سقوطd or تبخیر شده وقتی به چالش کشیده شد این در حالی است که تعداد گروه های تروریستی خارجی در سراسر جهان وجود دارد از 32 به 69 بیش از دو برابر شد.
راهبردهای ضد تروریسم که به جای سازمان ها و افرادی که مرتکب آن می شوند، به علل اصلی تروریسم می پردازد، ممکن است به امواج خشونت تروریستی پایان دهد.
طبق مطالعه جدیدی که در پروژه هزینه جنگ دانشگاه براون در مورد رویکردهای ضد تروریسم انجام شده است، نباید اینطور باشد. جنیفر والکاپ جیس، محقق، می نویسد: «تروریسم یک پدیده سیاسی است.فراتر از پارادایم جنگ: آنچه تاریخ در مورد چگونگی پایان کمپین های تروریستی به ما می گوید"، که به طور انحصاری با The Intercept قبل از انتشار در روز سه شنبه به اشتراک گذاشته شد. راهبردهای ضد تروریسم که به جای سازمان ها و افرادی که مرتکب آن می شوند، به علل اصلی تروریسم می پردازد، ممکن است به امواج خشونت تروریستی پایان دهد.
بر اساس گزارش Walkup Jayes، تحلیلهای آماری پیچیده نشان دادهاند که روشهای اثبات شده و مؤثری برای تسریع نابودی سازمانهای تروریستی وجود دارد. اما «پارادایم جنگ»، که انحرافی از رویکرد اجرای قانون قبلی آمریکا در مقابله با تروریسم بود، یکی از آنها نیست.
یک مطالعه ابتکاری از 648 گروه ستیزه جو که توسط Walkup Jayes ذکر شده است، اشاره می کند که تنها 7 درصد از گروه های تروریستی از طریق تلاش های نظامی شکست خوردند. کدام تخممرغهای چپگرا و خونآلود به این نتیجه رسیدند؟ این مطالعه 2008 زمانی که هزینه جنگ علیه تروریسم هنوز ناچیز بود توسط شرکت رند، اندیشکده نظامی ارتش انجام شد. 752 میلیارد دلار.
بوش، «در عراق و افغانستان». همان سال گفتما تعریف روشنی از موفقیت ارائه می کنیم: موفقیت زمانی حاصل می شود که القاعده در آن کشورها پناهگاه امنی نداشته باشد و مردم بتوانند از خود در برابر ترور محافظت کنند. موفقیت زمانی حاصل خواهد شد که عراق و افغانستان از نظر اقتصادی مقرون به صرفه باشند. موفقیت زمانی حاصل خواهد شد که عراق و افغانستان دموکراسی باشند که به طور مؤثر بر خود حکومت کنند و به خواست مردم خود پاسخ دهند. موفقیت زمانی حاصل خواهد شد که عراق و افغانستان متحدان قوی و توانمندی در جنگ با تروریسم باشند.
امروز القاعده هنوز پابرجاست در افغانستان حضور دارد. جانشین آن، دولت اسلامی، در آن فعال است افغانستان و عراق. و هیچ کدام از اینها سازمان ملل هست یک دموکراسی or اقتصادی قابل دوامدر حالی که افغانستان اکنون در حال تلنگری است در آستانه فروپاشی اقتصادی و توسط بسیار رژیم که بوش در سال 2001 برکنار کرد.
کارشناسان می گویند که می شد تا حد زیادی از این آبشار شکست جلوگیری کرد. استفانی ساول، یکی از مدیران پروژه هزینه های جنگ، با اشاره به اینکه اف بی آی و سیا می توانسته اند، گفت: "شما می توانید سناریویی را پس از 9 سپتامبر متصور شوید که در آن حملات تروریستی در درجه اول به عنوان یک مشکل عدالت کیفری در نظر گرفته شود." این تلاش را با هدف دستگیری، تعقیب و زندانی کردن اسامه بن لادن و سایر کسانی که این حملات را طراحی کردند، رهبری کرد.
ساول ضمن اشاره به اینکه گزارش Costs of War ایرادات این رویکرد را برجسته میکند، به The Intercept گفت که این روش تحولآفرین بوده است. او گفت: "شما 20 سال درگیری و این اتلاف باورنکردنی منابع را نمی دیدید." پاسخ ایالات متحده به این مارپیچ از تشدید، جنگ و خشونت منجر به جنگ و خشونت بیشتر نمی شد.
پولی که برای پارادایم جنگ خرج میشود، میتوانست به نگرانیهای جدیتر امنیت ملی اختصاص یابد. Walkup Jayes توجه را به خطرات بحران جهانی آب و هوا جلب می کند، این واقعیت که کمبود بیمه درمانی سالانه بیش از 45,000 نفر را می کشد، و همه گیری Covid-19 که نه تنها منجر به مرگ نزدیک به 1 میلیون آمریکایی شده است، بلکه همچنین وضعیت متأسفانه مراقبت های بهداشتی ایالات متحده را آشکار کرد. او میگوید: «واقعیت این است که فقر، نژادپرستی و سایر نابرابریهای ساختاری تهدیدی بسیار بزرگتر از حملات تروریستی برای زندگی انسانها هستند. این تهدیدها برای افراد بسیار بیشتری نسبت به گروههای شبهنظامی که از تاکتیکهای تروریستی استفاده میکنند خطرناکتر است و سیاستهای عملی برای مقابله با آنها وجود دارد.»
همه اینها این سوال را ایجاد می کند که اگر بودجه جنگ علیه تروریسم تغییر می کرد، چه می شد؟ اگر دولت ایالات متحده حتی بخشی از 8 تریلیون دلاری را که برای جنگ های پس از 9 سپتامبر خرج کرده و متعهد شده بود، برای سایر سیاست های داخلی برای ارتقای سلامت و رفاه اجتماعی یا کاهش اثرات تغییرات آب و هوایی استفاده می کرد، این امر منجر به ساول به اینترسپت گفت: امنیت انسانی بسیار معنادارتر در این کشور.
«فراتر از پارادایم جنگ» 10 جایگزین متمایز، هرچند گاهی اوقات همپوشانی، ضد تروریسم را برای رویکرد نظامیشده آمریکا ارائه میکند. اینها شامل مدل اجرای قانون است که بر پلیس و سیستم قضایی متکی است. استفاده از پیامهای عمومی و کمپینهای رسانهای برای بیدرنگ کردن ایدئولوژیهای رادیکال؛ پرداختن به علل ریشهای تروریسم با تأمین مالی پروژههای توسعه و گروههای کمکرسان؛ و حتی یک مدل جامعتر «امنیت انسانی»، که «هدف آن توانمندسازی گروههای بیحقوق از نظر سیاسی و اقتصادی است… تروریسم را به یک تاکتیک کمتر قانعکننده برای ایجاد تغییر تبدیل میکند».
هدر براندون اسمیت، مدیر قانونگذاری نظامیگرایی و حقوق بشر کمیته دوستان در قانونگذاری ملی، یک گروه کویکر، میگوید «پارادایم فراتر از جنگ» برای آموزش اعضای کنگره، که بسیاری از آنها پس از 9 سپتامبر وارد دولت شدند، حیاتی است. در مورد گزینه های جایگزین برای استراتژی ناکارآمد اما طولانی مدت آمریکا. او به The Intercept گفت: "ما 11 سال است که مبارزه با تروریسم از دریچه جنگ دیده می شود." این گزارش جدید گزینههای مختلفی را ارائه میکند و نشان میدهد که راهحلهای بلندمدت و غیرنظامی مؤثرترین هستند. ارائه تحقیقات و شواهد به این شکل واضح بسیار مهم است. این اطلاعات لازم برای گفتگو با کنگره و دولت بایدن در مورد چگونگی تأمین منابع مناسب این ابزارهای غیرنظامی، که برای موفقیت در مبارزه با تروریسم حیاتی هستند، فراهم می کند.
یک سال پیش، کاخ سفید محدودیتهای موقتی را برای حملات هواپیماهای بدون سرنشین و حملات کماندویی خارج از مناطق جنگی متعارف وضع کرد. دولت بازنگری در مورد چنین ماموریت هایی را آغاز کرد و شروع به نوشتن «کتاب بازی» جدیدی برای کنترل عملیات ضد تروریسم کرد. این سیاست که بنا بر گزارش ها قرار بود در بیستمین سالگرد 20 سپتامبر منتشر شود، به تعویق افتاد زیرا کاخ سفید با پیامدهای خروج آشفته نیروهای آمریکایی از افغانستان و حمله نهایی "عادلانه" هواپیماهای بدون سرنشین در افغانستان برخورد کرده است. کشوری که پنتاگون مجبور شد اعتراف کند که فقط غیرنظامیان کشته شده اند، بیشتر آنها کودک هستند.
کاخ سفید حتی اطلاعات اولیه ای در مورد وضعیت بررسی مبارزه با تروریسم و اینکه چه زمانی - یا اینکه آیا - دولت ممکن است سیاست های جدید خود را آشکار کند ارائه نمی کند. یکی از مقامات ارشد دولت به The Intercept گفت: «ما به طور مداوم وضعیت ضد تروریسم خود را در سراسر جهان ارزیابی می کنیم و در صورت نیاز تنظیمات را انجام می دهیم.
اخیرا، نمایندگان پرامیلا جایپال، دی واش، و باربارا لی، کالیفرنیا، فراتر از "تعدیل" خواستار شدند. بزرگترین تهدیدها برای امنیت آمریکا - همهگیری، تغییرات آب و هوایی، نابرابری اقتصادی، استبداد - را نمیتوان با لوله تفنگ شکست داد. زمان آن فرا رسیده است که از تکیه بر همان کتاب بازی قدیمی دست برداریم و به جای آن سیاست خارجی ای را بسازیم که برای مردم عادی کار می کند. مقاله قطعنامه ای را که کنگره ارائه کردند را اعلام کرد. "بزرگترین چالش های امنیتی امروز را نمی توان از طریق ماجراجویی نظامی حل کرد. همکاری بینالمللی، دیپلماسی، توسعه و ایجاد صلح – نه بمب – باید ابزار سیاست خارجی کشور باشد.
کارشناسان دیگر خواستار یک سیاست ترکیبی هستند که قابلیتهای نظامی موجود را حفظ کند اما بر روشهای جایگزین تأکید بیشتری دارد. لوک هارتیگ، مدیر ارشد مبارزه با تروریسم در شورای امنیت ملی در کاخ سفید اوباما و اکنون یکی از اعضای برنامه امنیت بینالمللی آمریکای جدید، خواستار "رویکرد همه ابزارها برای مقابله با تروریسم" شد که ترکیبی از اجرای قانون، امنیت مرزی، اطلاعات و ... هدف قرار دادن تامین مالی تروریسم، مشارکت خارجی و مقابله با ایدئولوژی های افراطی و همچنین عملیات نظامی.
ما پاسخهای نظامی خود را بیش از حد منابع و برنامههای غیرنظامی خود را کم منابع کردهایم.»
او به اینترسپت گفت: «ما پاسخهای نظامی خود را بیش از حد تأمین کردهایم و برنامههای غیرنظامی خود را کمتر از منابع تأمین کردهایم». من فکر نمیکنم پایان دادن به جنگ برای همیشه به معنای پایان دادن به همه عملیاتهای نظامی علیه گروههای تروریستی باشد، اما به معنای تغییر الگوی غیرنظامی است. این به معنای سرمایه گذاری بیشتر در مواردی مانند مقابله با افراط گرایی خشونت آمیز و نهادسازی است. این به معنای به کارگیری دیپلماسی زیرک برای پیشبرد اهداف ضد تروریسم است. و این به این معنی است که مایل باشیم به دفاع از کشور برای محافظت از کشور تکیه کنیم نه اینکه هر تهدیدی را که در جهان می بینیم هدف قرار دهیم.»
«فراتر از پارادایم جنگ» مملو از یافتههای جالب از مطالعات ستیزهجویی است، مانند ارتباط بین نسبت جنسی نامتعادل در میان بزرگسالان جوان و تروریسم و این واقعیت که آموزش در علوم انسانی «ممکن است علیه ایدئولوژیهای خشونتآمیز، به ویژه آنهایی که هدف قرار میدهند، تلقیح شود. دیگران بر اساس قومیت یا مذهب، و همچنین پیشنهاداتی در مورد چگونگی استفاده از چنین تحقیقاتی برای دستیابی به نتایج ضد تروریسم در دنیای واقعی. در مجموع، این یافته به ظاهر بدیهی از گزارش توسعه جهانی بانک جهانی در سال 2011، که توسط Walkup Jayes برجسته شده است، تقویت می کند، که با این وجود به نظر می رسد که در طول بیش از 20 سال از چهار دولت ریاست جمهوری و صدها قانونگذار فرار کرده است: خشونت دولتی به شکل تهاجم. ، اشغال و سرکوب در منطق گروه های تروریستی نقش اساسی دارد.
Walkup Jayes به The Intercept گفت: «اگر حملات 9 سپتامبر را به عنوان اقدامات جنایتکارانه محاکمه می کردیم و آن را یک روز می نامیدیم، در مکان بسیار متفاوتی قرار می گرفتیم. پارادایم جنگ باعث شده است که افراد بیشتری علیه ایالات متحده اسلحه به دست بگیرند و حمایت از گروه های تروریستی را که هدف جنگ از بین بردن آنها بود، افزایش داده است. بنابراین اگر هدف شما جلوگیری واقعی از تروریسم است، بهترین گزینه کمک به تقویت امنیت و حقوق بشر و تضمین دسترسی مردم به منابع مورد نیاز است.»
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا