منبع: The Intercept
عکس از ران آدار/Shutterstock.com
هوسان آبی، خانواده او و همسایگانش در پاسیو بیرون آپارتمانشان در کراون هایتس مشغول آشپزی بودند. یک شب گرم تابستانی در بروکلین بود. بچه های کوچولو می دویدند و بازی می کردند. مردم صحبت می کردند و جشن می گرفتند. پدر بلو تازه تولد گرفته بود و چند نفر از همسایه ها بچه های جدیدی در راه داشتند. بلو به من گفت: «شب آرامی بود. چیزهای زیادی برای خوشحالی وجود داشت.» حوالی ساعت 11:30 شب، آبی به سمت فروشگاه گوشه ای رفت. وقتی این مرد 30 ساله برگشت، ارتش کوچکی از افسران پلیس با تجهیزات ضدشورش بیرون ساختمان او جمع شده بودند. آنها به قول بلو لباس جنگی پوشیده بودند.
بلو از خانواده و دوستانش پرسید که چه خبر است و به سرعت متوجه شد که پلیس به آنها دستور داده است که داخل شوند. شهر نیویورک سه روز پس از منع رفت و آمد به تازگی اعمال شده بود. اولین بار در 75 سال، اعلام شد در الف بیانیه مشترک توسط شهردار بیل دی بلازیو و فرماندار اندرو کومو به عنوان اقدامی برای بازگرداندن نظم در میان اعتراضات و غارتهایی که پس از آن قتل جورج فلوید توسط افسر پلیس مینه سوتا درک شووین. بلو تحقیقات خود را انجام داده بود و کاملاً مطمئن بود که مقررات منع آمد و شد، که بر مناطق عمومی متمرکز بود، در مورد املاک خصوصی اعمال نمی شود. با این وجود، در آزمایش اداره پلیس نیویورک چیزی به دست نمی آمد. او گفت: «بیایید تمیز کنیم. "نیازی به خصومت نیست."
بلو و پدرش در حال جمعآوری وسایل بودند که یک افسر درجهبندی با پیراهن سفید شروع به گذاشتن دستهایش روی مردم کرد و آنها را به داخل ساختمان هل داد. "لعنتی به داخل برو!" بلو به یاد آورد که افسر در حالی که به جلو می رفت فریاد می زد. بلو از نقطه نظر خود در پاسیو می توانست لابی ساختمان را ببیند. او نگاه کرد که افسر مادرش را از یک طرف اتاق به طرف دیگر هل داد. او روی زمین افتاد، ستون فقراتش با لبه تیز یک راه پله برخورد کرد. بلو گفت: "غریزه من محافظت از مادرم است." "من نمی دانم آنها چه چیز دیگری می توانند انجام دهند." با عجله به داخل رفت، دستها در هوا. وقتی دستش را دراز کرد، یک افسر بازوی آبی را گرفت. او را با فاصله کمی از مادرش که هنوز در تلاش بود تا دوباره روی پاهایش بایستد به زمین کوبیده شد.
افسران انباشته شدند و زانوهای خود را به تنه بلو فرو بردند. دستهایش را پشت سرش حلقه کردند و مچهایش را به هم بستند. بلو فقط چهار روز قبل شانه را جراحی کرده بود، بخیههایش همچنان پابرجا بود. درد طاقتفرسا بود. او گفت: "من روی زمین هستم و آنها به من فحش می دهند و من را سیاهپوست خطاب می کنند." دو مرد دیگر بلو با استفاده از توهین توسط پلیس نیز دستگیر شدند. ساموئل گیفورد 30 ساله، دوست بلو، گفت: «آنها آن را با صدای بلند نمیگویند، در حالی که تو را روی زمین میبرند در گوشت زمزمه میکنند. گفته شده اخبار BuzzFeed. ذهن آبی که به زمین چسبانده شده بود، تند می زد. او به ویدیوهایی که در این سال ها دیده بود فکر کرد. بدها آنهایی که در پایان یک جوان سیاه پوست می میرد. او گفت: "من فقط در شوک هستم که هر روز با چیزی روبرو می شوم که در فیس بوک می بینم." او سعی کرد آن را کنار هم نگه دارد و به خودش گفت: "من وضعیت را بدتر نمی کنم. من در مقابل دستگیری مقاومت نمی کنم.»
ویدئویی که از داخل ساختمان بلو گرفته شده است، افسران یونیفورم پوش با کلاه ایمنی را نشان می دهد که در راهروی او هجوم می آورند، سر خود را به آپارتمان های جداگانه فرو می کنند و به ساکنان خشمگین دستور می دهند که داخل آن بمانند. یک افسر بلند قد و سفید پوست سپر محافظ کلاه خود را روی صورتش کوبید و چوب خوابش را با دو دستش گرفت در حالی که به یک زن مسن سیاه پوست دستور می داد که واکر خود را از صحنه دور می کرد. حدود 20 خودروی پلیس و یک هلیکوپتر به کباب کردن پاسخ دادند. حداقل یک زن جوان در خارج از ملک فلفل پاشیده شد. بلو را از ساختمانش بیرون کشیدند، روی کاپوت ماشین انداختند، با مشت به دهانش کوبیدند و روی سنگفرش پرتاب کردند - همه با دستانش از پشت بسته بود. او گفت: «آنها مرا مثل یک کیسه زباله بلند کردند و سپس در وسط خیابان به من کوبیدند.
بلو و برادرش که با چماق بالای سرش چماق زده بود در حالی که از افسر مانتو پوشیده میخواست راحت باشد، به بخش 71 پلیس نیویورک و سپس به رزرو مرکزی منتقل شدند. تقریباً ده ها نفر از شرکت کنندگان در آشپزی دستگیر شدند. آنها شب را در یک سلول کثیف گذراندند. بین افرادی که در گوشه ای ادرار می کردند و روی زمین تف می انداختند، بلو گفت: "نمی خواهی دراز بکشی." هنگامی که سرانجام صبح روز بعد آزاد شد، بلو متوجه شد که به "ممانعت از اداره دولتی" متهم شده است، جرمی که پلیس نیویورک اغلب در موقعیتهای اعتراضی به آن اشاره میکند، زمانی که افسران هیچ تخلفی از قانون مشاهده نکردهاند تا به آن اشاره کنند. برای بلو، منطقی نبود: او و همسایگانش در ملک خصوصی خودشان بودند و وقتی پلیس نیویورک درگیر شد، به کار خودشان فکر می کردند.
او پرسید: راستش را بخواهید، چه قانونی را زیر پا گذاشتیم؟
کیلومترها دورتر و ساعاتی قبل، پلیس درگیر یک ضرب و شتم دیگر بود. در حالی که ساعت به ساعت 8 شب پنج شنبه، 4 ژوئن، نشان دهنده آغاز ساعت منع رفت و آمد بود، پلیس دوچرخه سوار زره پوش بر روی معترضان در برانکس هجوم آورد که شاهدان و روزنامه نگاران آن را به عنوان یک تله خوب توصیف کردند. گاتهامیست: «بدون هیچ گونه هشدار یا تحریک آشکار، معترضان خود را در انبوهی از اجساد گرفتار یافتند و با چرخشی از باتومها و دوچرخهها در هر دو جهت مواجه شدند». گزارش. «کسانی که قصد فرار داشتند به زمین زده و دستگیر شدند. برخی دیگر از افسران درخواست کردند که تنش را کاهش دهند و از آنها التماس کردند که یک زن باردار را تخلیه کنند. در حالی که معترضان نفس نفس می زدند، مه غلیظی از اسپری فلفل روی جمعیت فرود آمد و چندین نفر را در حالت خفگی طولانی قرار داد.
تظاهرکنندگان در حال خونریزی رها شدند و حداقل دو نفر با برانکارد حمل شدند. ناظران قانونی و پزشکان در میان بیش از 250 نفری بودند که در وانت های پلیس در انتظار بودند. دیوونتا ویلیامزیک سرایدار 27 ساله که بیکار بود نیز با وجود این واقعیت که کارگران ضروری ظاهراً از اجرای مقررات منع آمد و شد در نیویورک محافظت می شدند، از بین رفت. یک هفته بعد، مقیم مادام العمر برونکس بود هنوز در زندان، همسر و سه فرزند خردسالش را بدون او در خانه رها کرد.
درموت شی، کمیسر پلیس نیویورک صبح روز بعد به خبرنگاران گفت که این عملیات "تقریبا بی عیب و نقص اجرا شد". به نظر می رسید که رئیس شی موافق است. در مواجهه با گزارش های دست اول خشونت پلیس، دی بلازیو به دروغ ادعا کرد که به معترضان برونکس قبل از ورود پلیس نیویورک فرصت داده شده است که آنجا را ترک کنند. در مصاحبه با برایان لهرر، شهردار WNYC قاطعانه تکذیب شد انبوهی از شواهد ویدئویی که نشان میدهد افسران از خشونت علیه معترضان استفاده میکنند، حاکی از وجود مشکل در این بخش است. دی بلازیو گفت: «در مورد آن تجمع در برانکس هشدار صریحی وجود داشت. "گروه هایی که آن رویداد را سازماندهی کردند، تمایل خود را برای انجام خشونت و ایجاد درگیری تبلیغ کردند." هنگامی که لرر بیشتر فشار آورد، شهردار روزنامه نگار کهنه کار رادیو را متهم کرد که در حفظ عینیت و انتشار اخبار جعلی کوتاهی کرده است. دی بلازیو گفت: "من نمی دانم خبرنگاران شما به شما چه می گویند." بعداً، شهردار از یک تماسگیرنده خواست تا از آنچه چشمانش به او میگوید سؤال کند. او گفت: "گاهی اوقات آنچه ما با چشم خود می بینیم کل داستان است و این به معنای بررسی سریع و اقدام سریع است." "گاهی اوقات این تمام داستان نیست."
شهردار اشاره ای نکرد انبوهی از ایمیلهایی که نزدیکترین دستیاران او ارسال میکردند شب قبل، زمانی که رئیس امور جامعه او درخواست کرد که یک پزشکی به محل حادثه اعزام شود تا رابطان خود دی بلازیو را که «پشت خط» گرفتار شده بودند، نجات دهند.
در حالی که مقررات منع آمد و شد در شهر نیویورک به پایان رسیده است، سؤالات مهمی باقی مانده است. به مدت شش روز، مجریان قانون بهانه ای داشتند تا آشکارا آن نوع سرکوبی را که معمولاً در سایه انجام می شود، انجام دهند. در بازه زمانی یک هفته - از 28 مه تا 4 ژوئن - پلیس نیویورک بیش از 2,500 نفر را به دلیل مشارکت در فعالیتهای مربوط به اعتراضات علیه خشونت پلیس دستگیر کرد، که بیش از تعداد بازداشتهای چند روزه مرتبط با اعتراضات در خاطرات اخیر است. نزدیک به 1,350 نفر به دلیل نقض مقررات منع رفت و آمد احضار شدند. اکثریت آنها سیاه پوست یا اسپانیایی هستندو بر خلاف ادعاهایی که از شهرداری خارج می شود، بسیاری از این دستگیری ها خشونت آمیز بودند. علیرغم این واقعیت که فقط چند هفته قبل، شهر نیویورک به عنوان مرکز جهانی ویروس کرونا در نظر گرفته می شد، افرادی که به دلیل نقض مقررات منع آمد و شد به جای صدور بلیط، به صورت فیزیکی از طریق سیستم پردازش می شدند. به محض بازداشت، برخی از دستگیرشدگان گزارش دادند که ماسک هایی را که برای محافظت از خود در برابر کووید-19 استفاده می کردند توسط پلیس نیویورک گرفته شده است. مدافعان عمومی دیدند که افراد دیگری به طور کامل در سیستم ناپدید شدند، محل نگهداری آنها تا 24 ساعت مشخص نیست.
رویدادهای مرتبط با اعتراضات در نیویورک عنوان خاص خود را در سیستم بایگانی پلیس نیویورک دارند: اختلالات مدنی 2020. مشخص نیست که چه تعداد از این رویدادها ممکن است مواردی مانند هوسان بلو باشد: حوادثی که کاملاً با اعتراضات ارتباطی ندارند و در آنها از منع رفت و آمد استفاده شده است. دستگیری ساکنانی که به زندگی روزمره خود می پردازند. آنچه واضح است این است که علاوه بر دستگیری بلو، مقامات محلی و فدرال از مقررات منع آمد و شد استفاده کردند تا یک اکسپدیشن ماهیگیری را با هدف قرار دادن افرادی که دولت ترامپ سیاست آنها را معادل تروریسم داخلی تلقی کرده است، انجام دهند. در هفتههای اخیر، من با پنج نفر که توسط پلیس نیویورک به دلیل نقض مقررات منع آمد و شد دستگیر شدند، سپس برای بازجویی به افبیآی تحویل داده شدند، از جمله یک کارمند سابق شهردار و یک EMT محلی صحبت کردم. هیچ یک متهم به چیزی شبیه به جنایت خشونت آمیز نشدند. همه توصیف کردند تمرکز شدید دفتر در مورد "آژیتاتورهای بیرونی" که ظاهراً جنبش اعتراضی سراسری را ربودند.
از برخی جهات، تظاهرات شهر نیویورک از یک فیلمنامه تاریخی آشنا پیروی کرد، پلیس و مقامات محلی با اشاره به شبکهای از چپهای ناشناس به عنوان منبع ناآرامی و فیلمهایی از ضرب و شتم تظاهرکنندگان توسط پلیس که منجر به تظاهرات بیشتر شد. حتی برخی از چهره های آشنا نیز در آن نقش داشتند. در برانکس، افسر پیراهن سفید ارکستراسیون ترنس موناهان معاون رئیس پلیس نیویورک، بالاترین مقام یونیفرم پوش پلیس نیویورک، که چند روز قبل از او فیلمبرداری شده بود، عملیات انجام شد. گرفتن زانو با معترضان در سال 2004، موناهان موضوع یک مجموعه ای از شکایات در مورد دستگیری های دسته جمعی که او در جریان کنوانسیون ملی جمهوری خواهان نظارت کرد.
گیدئون الیور، وکیل حقوق مدنی نیویورک که سالها به نمایندگی از معترضانی که در سرکوب RNC دستگیر شده بودند، پیش از این که به عنوان رئیس سازمان محلی خدمت کند، گفت که تاکتیکهای پلیس نیویورک در سطح خیابان در بیشتر موارد جدید نبود. بخش اتحادیه ملی حقوقدانان در جریان اعتراضات وال استریت 2011 را اشغال کنید. او گفت: «این یک نمایش قوی و مستمر از سوی اداره پلیس است که از بسیاری جهات با شیوههای واکنش به اعتراضات کنترل جمعیت که در گذشته دیدهایم، سازگار بود. با این حال، قیام 2020 متمایز بود. الیور توضیح داد که اعتراضات RNC بیش از یک سال قبل برنامه ریزی شده بود و افرادی را از سراسر کشور وارد می کردند. پلیس بیش از 1,800 نفر را دستگیر کرد و شهر هزینه کرد بیش از $ 35 میلیون برای حل و فصل دعاوی و پوشش حق الزحمه وکلا در نتیجه. مجموع دستگیریهای اعتراضات جورج فلوید، که به طور ارگانیک با سرعتی کور در هر ایالت در اتحادیه آشکار شد، به سرعت از اعتراضات RNC گذشت. الیور گفت: «XNUMX دستگیری فقط تعداد فوقالعادهای از دستگیریها است که در طول یک هفته اعتراض صورت میگیرد. تا آنجایی که من میدانم قطعاً بیسابقه است.»
چیز دیگری که این بار جدید بود: منع آمد و شد. اولیور گفت: «منع آمد و شد پوشش کاملی را برای اداره پلیس فراهم کرد تا وحشی شود. زیرا این بهانهای برای آنها فراهم میکرد تا هر لحظه کسی را دستگیر کنند.»
کنترل از دست دادن
وقتی برای اولین بار لیستی از سوالات این داستان را به پلیس نیویورک فرستادم، فروشگاه مطبوعاتی این وزارتخانه یک کلیپ صوتی 23 دقیقه ای از کنفرانس مطبوعاتی کمیسیونر شی در 4 ژوئن برای من ارسال کرد. صدا با یک تماس پریشان رادیویی شروع می شود که در آن چاقو زدن با چاقو گزارش می شود. یک افسر در بروکلین شب قبل و با صدای زنی که از وحشت فریاد می زند به پایان می رسد. در نشست خبری این کلیپ با دوربین بدنه و فیلم نظارتی از گوشه و کنار شهر همراه بود. کمیسر به خبرنگاران جمع شده گفت: «به آن تصاویر نگاه کنید. "به آنها نگاه. شما می توانید التماس وحشتناک را در برخی از آنها بشنوید. کمیسر بعداً اذعان کرد که پلیس نیویورک هیچ مدرکی دال بر ارتباط چاقو با تظاهرات ندارد.
در دنیایی که شی تعریف کرد، اولین هفته های ژوئن 2020 یک کابوس پلیس بود. در مواجهه با گروههای به خوبی هماهنگ شده از نوجوانان و جوانان، بیش از 36,000 افسر پلیس، نیرویی بزرگتر از برخی ارتشهای ملی، در یکی از مأموریتهای اصلی خود شکست خوردند: محافظت از مشاغل سطح بالا در منهتن در برابر غارت و آسیبهای مالی. خودروهای پلیس به آتش کشیده شدند و موارد متعددی از معترضان به پرتاب کوکتل مولوتوف به سمت پرسنل یا اموال پلیس نیویورک مشاهده شد. کمیسر گزارشهایی مبنی بر گرفتن آجرهای آنارشیستها از کارگاههای ساختمانی، یک معترض دستگیر شده «پنج دقیقه قبل» در حالی که اسلحهای پر شده بود، و یک خودرو که از خارج از ایالت رهگیری شده بود، توسط دو مرد که «چاقوهای ثقلی، آجر، طناب» را در اختیار داشتند، به صدا درآورد. اسپری فلفل و قوطی های بنزین.»
"نیت آنها چه بود؟" شی پرسید. همانطور که به نظر می رسید سوال مربوطه بود، او نگفت.
آنچه بیشتر اهمیت داشت، پرتره ای بود که شیا می کشید، از شهری که به آشوب فرو می رفت. او گفت: «این خشونت، ناب و ساده است. "اگر کنترل خود را از دست بدهیم ترس اینگونه است."
کمیسر استدلال کرد که ناآرامی ها ریشه در ترکیبی سمی از حقایق، شایعات و اطلاعات نادرست دارد که توسط رسانه های اجتماعی و جریان اصلی به طور یکسان هدایت می شود. او گفت: "ویتریول تبدیل به اکسیژن می شود که آتش اختلاف و خشونت را دامن می زند." شی سه گروه را شناسایی کرد که شرایط را در زمین شکل میدهند: «آنارشیستها»، «غارتگران» و «معترضان اصلی، که نگران هستند که خشونت پیامشان را ربوده و آرمانشان را خراب کند». او توضیح داد که منع رفت و آمد وسیله ای برای جداسازی عناصر مشکل ساز بود و اجرای آن به صلاحدید افسران حاضر در محل واگذار شد. کمیسر گفت، جایی که دستگیریهای پس از منع رفت و آمد صورت گرفت، «از نظر استراتژیک، به دلیل خشونت، غارت، اطلاعاتی که ما در اختیار داریم، یا عوامل دیگر» صورت گرفت.
با وجود همه صحبت های خارجی ها، تهاجمی ترین عملیات پلیس نیویورک - دستگیری در برانکس - هدف قرار گروههای محلی لغو لغو سیاهپوستان و سازماندهندگان جامعه. با این وجود، تشریح شیا در مورد اینکه چه کسی در خیابان ها حضور دارد، نظرات مقامات ارشد ضد تروریسم و اطلاعات او را منعکس می کند.
چهار روز قبل، جان میلر، معاون کمیسر پلیس نیویورک در امور اطلاعات و مبارزه با تروریسم، به ان بی سی نیویورک گفت که این وزارت شواهدی در دست دارد مبنی بر اینکه «رهبران آنارشیست» از ارتباطات رمزگذاری شده برای هماهنگی بین «شبکه پیچیده ای از پیشاهنگان دوچرخه» و خرابکارانی که در میان معترضان صلح آمیز کمین کرده اند، استفاده می کنند. . میلر: «قبل از شروع اعتراضات، سازماندهندگان برخی گروههای آنارشیست برای جمعآوری وثیقه اقدام کردند. گفت:. علاوه بر این، "آنها برای استخدام پزشکان و تیم های پزشکی" در پیش بینی برخوردهای خشونت آمیز با پلیس اقدام کردند. رئیس مبارزه با تروریسم گفت، این افراد "آماده ارتکاب خسارت مالی شده بودند" و به افرادی که آنها را دنبال می کردند دستور دادند که این کار باید به طور انتخابی و فقط در مناطق ثروتمندتر یا در فروشگاه های سطح بالا که توسط نهادهای شرکتی اداره می شود انجام شود.
در حالی که برنامه های رمز شدهدوچرخهسوارانی که ترافیک را هماهنگ میکنند، و بودجه وثیقه، همگی عناصر استاندارد اعتراض در قرن بیست و یکم هستند، پلیس نیویورک تنها نبود که انگشت اتهام را به سوی اغتشاشگران بیرونی نشانه رفته بود.
در 31 مه، همان روزی که میلر با NBC نیویورک، رئیس جمهور دونالد ترامپ صحبت کرد توییت دولت ایالات متحده جنبش بدون رهبر علیه فاشیسم را که به عنوان آنتیفا شناخته می شود، به عنوان یک سازمان تروریستی داخلی معرفی خواهد کرد. ویلیام بار، دادستان کل، قدرتمندترین مقام مجری قانون در کشور، توئیت رئیس جمهور را با بیانیه رسمی وزارت دادگستری دنبال کرد که در آن اعلام کرد که "صدای اعتراضات مسالمت آمیز و مشروع" توسط "رادیکال ها و آژیتاتورهای بیرونی ربوده شده است". دادستان کل، همه 56 نیروی ویژه تروریسم مشترک دولت فدرال برای پاسخ فراخوانده شدند. گزارش.
بار گفت: «خشونت تحریک شده و انجام شده توسط آنتیفا و سایر گروههای مشابه در ارتباط با شورش، تروریسم داخلی است و بر این اساس با آن برخورد خواهد شد. شناسایی «سازمان دهندگان و محرکان جنایتکار». روز بعد، منع آمد و شد در شهر نیویورک آغاز شد.
با کوبیدن ترامپ بر طبل آنتیفا، ماشین توطئه فیس بوک رفت سر کارو به زودی شهرهای کوچک به وجود آمدند خود را در آماده سازی مسلح می کنند برای رسیدن اتوبوس های چپ ها تا کنون، هیچ یک از ده ها مورد پیگردهای جدی فدرال مرتبط با اعتراضات اخیر، متهمان را به آنتیفا گره زده است. با این حال، مقامات فدرال چندین افراط گرا راست افراطی را دستگیر کرده اند که در تلاش برای شعله ور کردن جنگ داخلی از طریق جنایات مختلف بودند. طراحی حملات تروریستی، به ترور یک نگهبان دادگاه فدرال و قتل معاون کلانتر.
برای کسانی که به اعتراضات برای عدالت نژادی نگاه می کنند و اسب تروا را برای تسلط چپ بر جامعه آمریکا می بینند، بار ممکن است چهره جذابی برای هماهنگی پاسخ باشد. او به عنوان دانشجوی دانشگاه کلمبیا، اعتراضات متقابلی را سازماندهی کرد مبارزه فیزیکی کرد مخالفان جنگ در ویتنام او در زمانی که آژانس در عملیاتهای جاسوسی غیرقانونی داخلی، که بسیاری از آنها چپها را هدف قرار میدادند، در ردههای سیا ارتقا یافت. بار در اولین دوره کاری خود به عنوان دادستان کل در دهه 90، واکنش دولت فدرال به شورش های لس آنجلس را هماهنگ کرد و یک برنامه گسترده نظارت بر جنگ مواد مخدر که میلیاردها رکورد تماس تلفنی را از ایالات متحده بدون بررسی قانونی بودن آن جمع آوری کرد.
بار در دومین نوبت خود به عنوان دادستان ارشد کشور، قدرت عظیم دولت امنیت ملی پس از 9 سپتامبر را به ارث برد و با تنظیم دستور کار ترامپ از طریق توییت، طولی نکشید که این دستگاه حضور خود را در این کشور اعلام کرد. شهر نیویورک.
پادشاه آنتیفا
در زمانی که باربیکیو هوسان بلو در کراون هایتس مورد حمله قرار گرفت، هانا شاو تازه در حال خروج از زندان نیویورک بود.
تا پاییز گذشته، شاو پیمانکار دفتر فرصت های اقتصادی دی بلازیو بود. قبل از آن، او با دفتر عدالت کیفری شهردار کار می کرد. این زن 34 ساله و خواهرش در میان گروه بزرگی از معترضان بودند که در شب 4 ژوئن در مرکز شهر بروکلین راهپیمایی کردند. پلیس مدتی بود که راهپیمایی را بدون حادثه دنبال می کرد. درست قبل از ساعت 9:30، آنها وارد خانه شدند. شاو به یاد می آورد: "ناگهان دست هایم پشت سرم قرار گرفت و باتوم در گردن خواهرم بود." اگرچه جمعیت زیاد بود، شاو تنها تظاهرکننده ای بود که بازداشت شد. او به بخش 78 پلیس نیویورک منتقل شد، جایی که او را در سلولی با دوچرخه سواری که هنوز کفش های گیره دارش را پوشیده بود، قرار دادند. شاو گفت: «او به وضوح در اعتراضی شرکت نکرده بود.
در حالی که منتظر رسیدگی بود، شاو و هم سلولیهایش از سوی مقامات پلیس نیویورک مطلع شدند که «فدراسیونها» میخواهند با آنها صحبت کنند. شاو را به قسمت راهرو هدایت کردند، جایی که دو مرد لباس شخصی شروع به سوال پرسیدن کردند. این مردان بداخلاق بودند، اگرچه آنها اشاره ای نکردند که برای چه کسی کار می کنند. آنها گفتند: "این به شما مربوط نیست." ما فقط می خواهیم کمی در مورد آنچه در اعتراضات می گذرد با شما صحبت کنیم. شاو از او پرسید که آیا او موظف است به سؤالات آنها پاسخ دهد یا خیر و وقتی به او گفتند پاسخ نمی دهد، او را به سلول خود بازگرداندند.
شاو متوجه شده بود که نشان های مردان سپر پلیس نیویورک نیست. یکی یکی افراد سلول او را برای بازجویی بیرون آوردند. هنگامی که دوچرخه سوار از مکالمه خود برگشت، به شاو گفت که مردانی با اف بی آی هستند.
مصاحبه ها یک اتفاق مجزا نبود. فقط چند ساعت قبل از دستگیری شاو، The Intercept داستانی را منتشر کرد که در آن یک مشابه الگوی رویدادها عصر روز گذشته، حوالی ساعت 11 شب، جوئل فینگولد، یک سازمان دهنده مستاجر، از آپارتمان خود در کراون هایتس بیرون آمد که با صدای پلیسی که با خشونت گروهی از معترضان را دستگیر می کرد، به خود جلب کرد. یک افسر ارشد پلیس نیویورک با فینگولد برخورد کرد و او نیز به منطقه 78 منتقل شد و دو مرد با او مصاحبه کردند. یک افسر وظیفه در آن شب به Feingold گفت که یکی از این افراد یکی از اعضای اداره اطلاعات پلیس نیویورک است. او بزرگ، حجیم بود و توانایی پلیس شهری را داشت. دیگری یک مامور اف بی آی بود. فینگولد گفت، او نرمتر از همتای نیویورکپیدی خود بود. این عامل، عناصر سیاسی مصاحبه را مدیریت کرد و به فینگولد گفت: "ما می خواهیم بدانیم چه کسی جنبش شما را ربوده و آن را خشونت آمیز می کند."
فینگولد که از پاسخ دادن به این سوال امتناع کرد، آخرین نفر از چهار مردی بود که در سلولش فراخوانده شد. بقیه هنگام راهپیمایی در بروکلین دستگیر شدند. اندرو میله، دکترا. دانشجو، گفت که مامور افبیآی خود را کارمند دفتر معرفی کرد و از او پرسید که آیا میله شاهد تظاهرکنندگانی بوده است که به خشونت دامن میزنند. میله به او گفت که اعتراض مسالمت آمیز بود، تنها خشونتی که او شاهد بود توسط پلیس تحریک شد. میله به یاد می آورد که مصاحبه نمی توانست بیش از پنج دقیقه طول بکشد: "من علاقه ای به گفتگو نداشتم."
بعدی شانت اوانوسیان بود، یک EMT که پلیس نیویورک او را به دیوار کوبیده و به خیابان انداخته بود. این بار مامور با توضیح اینکه چگونه دو دسته از مردم در خیابان ها حضور داشتند شروع کرد: معترضان مسالمت آمیز و سپس آشوبگران و غارتگران. او از اوانوسیان پرسید که آیا با «آژیتاتورهای بیرونی مواجه شده است - افرادی که در حال پخش آجر هستند، افرادی که در تلاش برای شروع کار هستند». اوانوسیان همان پاسخ مایل را داشت. اوضاع آرام بود تا اینکه پلیس درگیر شد. وقتی مامور از اوانوسیان پرسید که آیا او از خارج شدن افراد از خط خبر میدهد، گفتگو به طرز فزایندهای ناراحتکننده شد. اوانوسیان گفت: «احساس میکردم که از من میخواهد برای اعتراض سیم بپوشم. "من این کار را نمی کنم."
هم اوانوسیان و هم یکی دیگر از دستگیرشدگان، جرد دی، علاقه مامور به حسابهای رسانههای اجتماعی را که آنها را به اعتراضات سوق داد و اینکه آیا آنها به Reddit مراجعه میکردند، یادآوری کردند. دی به من گفت: «مهمترین چیزی که آنها روی آن تمرکز داشتند، سازمان دهندگان بودند. "آیا شما نام یکی از آنها را می دانستید؟ از کجا می دانستید که آنها سازمان دهندگان هستند؟ چیزهایی مثل آن." برای دریافت این اطلاعات، مامور افبیآی پیشنهاد کرد تلفن دی را بازیابی کرده و حسابهایی را که او دنبال میکند بررسی کند. روز دعوت را رد کرد. دی، که از او پرسیده شد که آیا شرکت کرده است یا خیر تظاهرات در فرگوسن، میسوری، پس از ذکر اینکه او اهل سنت لوئیس است، گفت که در حالی که مصاحبه کنندگانش از برتری گرایان سفیدپوست یاد کردند، تمرکز آنها به چپ متمایل شد. او گفت: «آنها واقعاً به شدت در تلاش بودند تا بگویند که همزن یا آنتی فای بیرونی وجود دارد. میله که به سلول بازگشت و اعلام کرد "من پادشاه آنتیفا هستم!" گفت که زاویه "همزن بیرونی" واضح است. او به این فکر کرد که آیا افبیآی فقط اقدامات بوروکراتیک را انجام میدهد یا این که آیا این اداره نمیتواند تشخیص دهد که مردم ممکن است بدون اشاره نیروهای چپ در سایه به خیابان بیایند. در هر صورت، او گفت: "مضحک بود."
برای شاو، که ارتباطش با اعتراضات در زمان حضورش در شهرداری، جایی که شهردار را بارها و به درستی اقتدارگرایی دونالد ترامپ را محکوم کرده بود، مطلع شد، این تجربه سورئال بود. او گفت: «در این دولت، در این لحظه سیاسی، این واقعیت که پلیس نیویورک افراد را برای بازجویی توسط افبیآی تحویل میدهد، و این کار تحت پوشش مقررات منع آمد و شد شهردار نیویورک انجام میشود، این فقط نوعی است. دیوانه کننده."
تمام افرادی که با آنها صحبت کردم و در زمان منع رفت و آمد دستگیر شدند و متعاقباً توسط FBI مصاحبه شدند، فقط به نقض مقررات منع آمد و شد متهم شدند. کمتر از یک هفته پس از آزادی آنها، مارتی استولار شروع به برقراری تماس کرد.
در سه دهه گذشته، استولار و حلقه کوچکی از همکاران، ناظران قانونی بوده اند که تضمین می کنند NYPD با دستورالعمل های ارائه شده در یک دادخواست موسوم به Handschu علیه بخش خدمات ویژه مطابقت دارد. این پرونده که در پی یک محاکمه تاریخی در سال 1971 متولد شد که در آن 21 پلنگ سیاه محاکمه و از طرح ریزی یک سری حملات در شهر نیویورک تبرئه شدند، تاریخچه حمله پلیس نیویورک به چپها را زیر سوال برد - سابقهای که به اوایل دهه 1900 بازمیگردد. و استفاده از واحدهای تخصصی با نام هایی مانند جوخه سرخ، جوخه آنارشیست، و دفتر رادیکال را به نمایش گذاشت.
این شکایت که بیش از یک دهه مطرح شد، زمانی مطرح شد که آمریکاییها در حال یادگیری برنامههای جاسوسی داخلی سیا و افبیآی بودند که چپها را هدف قرار میداد. بدنام ترین برنامه این دفتر، COINTELPRO، به طور معمول سازمان دهندگان، گروه ها و جنبش های آمریکایی آفریقایی تبار را هدف قرار می داد. توافقنامه Handschu به دنبال این بود که پلیس نیویورک را از اجرای عملیات خود به سبک COINTELPRO با منع هر بخش از بخش غیر از بخش اطلاعاتی خود از شروع تحقیقات در مورد فعالیت های سیاسی و الزام این تحقیقات بر اساس شواهد محکم از فعالیت های مجرمانه جلوگیری کند.
به جای پایان یافتن، دعوا باز ماند تا استولار و شرکای او بتوانند در صورت تخطی پلیس نیویورک از قوانین آن، دعوی قضایی را احیا کنند.
از آنجایی که گزارشهای بازجوییهای مشترک FBI-NYPD در اوایل این ماه آغاز شد، استولار سر کار رفت. اگر این حساب ها درست بود، به احتمال قوی پلیس نیویورک هندزشو را نقض می کرد. این اولین بار نخواهد بود.
پس از 11 سپتامبر، FBI به دست آورد فراگیر قدرت های جدید که به ماموران اجازه میداد بدون شواهدی مبنی بر فعالیت مجرمانه، "ارزیابی" را درباره اهداف خود باز کنند. در شهر نیویورک، قاضی ناظر بر پرونده Handschu توافقنامه را اصلاح کرد تا با قوانین پس از 9 سپتامبر مطابقت بیشتری داشته باشد. پلیس نیویورک در سالهای بعد به طور مکرر دستورالعملهای ضعیفشده را زیر پا گذاشت، ابتدا با انجام «توضیحات» سیاسی از معترضان جنگ عراق و RNC، و سپس با ایجاد یک عملیات جاسوسی منطقهای. جوامع مسلمان را هدف قرار داده است در سراسر شمال شرق اخیرا اسنادی نشان داده است که پلیس نیویورک و FBI منابع نظارتی را بر فعالان Black Lives Matter هر دو در شهر نیویورک و در سراسر کشور.
استولار در ۸ ژوئن نوشت: «ما قبلاً اینجا بودهایم نامه به بخش حقوق شهر نیویورک استولار 14 سوال را فهرست کرده است که از افراد مصاحبه شده در جریان اعتراضات جورج فلوید گزارش شده است، از جمله "آیا شما در آنتیفا هستید؟" و "به چه چیزی اعتراض می کنید؟" او نوشت، بر اساس تجربه وکلای Handschu، این نوع مصاحبه ها معمولاً منجر به ایجاد پرونده هایی می شود که منعکس کننده "فعالیت صرفاً سیاسی" است که نقض توافق است.
یک روز پس از ارسال نامه استولار، اداره امور عمومی پلیس نیویورک شروع به صدور نامه کرد بیانیه به خبرنگارانی که در مورد مصاحبه ها جویا می شوند. گروهبان مری فرانسیس اودانل نوشت که از 1 ژوئن تا 4 ژوئن، دفاتر اطلاعاتی و کارآگاهی وزارتخانه تقریباً 100 مصاحبه - از بیش از 1,000 دستگیری - با تمرکز بر "توسعه اطلاعات در مورد جنایات رخ داده در اطراف اعتراضات از جمله دزدی و غارت" انجام دادند. در بیانیه آمده است که بازرسان NYPD بر "فعالیت غیرقانونی" "گروه های آنارشیست که محرک خشونت و آسیب اموال بوده اند" تمرکز کرده و به دنبال آن بودند که مشخص کنند آیا ارتباط یا هماهنگی بین غارتگران و آنارشیست ها وجود دارد یا خیر.
این بیانیه هم در مورد اینکه چه چیزی تصدیق می کند و چه چیزی را نمی داند کنجکاو بود. برای اولین بار، خبری از FBI نبود. علاوه بر این، اودانل نوشته بود که مصاحبهها «فقط برای افرادی انجام میشد که در شب هنگام غارت و خرابکاری دستگیر میشدند». اکثریت قریب به اتفاق غارت در شهر نیویورک در منهتن پایین و میانه شهر متمرکز بود. و همچنین برانکس، در 31 مه و 1 ژوئن. افرادی که با آنها صحبت کردم، چند روز بعد در بروکلین دستگیر شدند. از چهار نفری که در حین تظاهرات دستگیر شدند، هیچکدام شاهد غارت یا خرابکاری نبودند. راهپیمایی ها مسالمت آمیز بود. فینگولد در زمان بازداشت حتی در راهپیمایی نبود. او به سادگی از آپارتمان خود بیرون آمده بود زیرا فکر می کرد صدای ضربات پلیس به معترضان را شنیده است.
تاریخ اخیر نشان داده شده است که گاهی اوقات، زمانی که یک اداره پلیس شهری، افسرانی را در اختیار نیروهای ویژه فدرال قرار میدهد، مانند آنهایی که ویلیام بار در antifa هدایت کرده است، کاری که افسران برای فدرالرزروان انجام میدهند در یک سیاهچاله شفاف ناپدید میشوند. محرمانه بودن تیم های ترکیبی دلیل اصلی تصمیم گیری تعداد فزاینده ای از شهرها در سراسر کشور است همکاری ها را قطع کرد.
آیا مصاحبه هایی که پلیس نیویورک در کنار اف بی آی انجام داد جدا از مصاحبه هایی بود که در بیانیه اودانل توضیح داده شد؟ آیا این به این دلیل بود که آن افسران به یک کارگروه فدرال منصوب شدند که درگیر تعقیب محرکهای ضد فا توسط دولت ترامپ بود؟ من این سؤالات را بارها و بارها به پلیس نیویورک دادم. این اداره از گفتن این موضوع خودداری کرد. در همین حال، اف بی آی از پاسخ دادن به هرگونه سوال مرتبط با مصاحبه ها در نیویورک خودداری کرد.
استولار به من گفت که دخالت افبیآی بوی JTTF میدهد، و افزود که NYPD ممکن است تلاش کند تا با پنهان شدن در پشت فدرالها از توافق چند دههای Handschu خارج شود. استولار گفت: «میتوانم ببینم که آنها استدلال میکنند که این یک منطقه خاکستری است، «ما واقعاً افسران NYPD نیستیم، ما افسران JTTF هستیم و بنابراین قوانین اعمال نمیشوند». "من آن را نمی خرم."
زامبی های پلیس
روز شنبه قبل از پایان منع رفت و آمد، صدها نفر از جوانان پلههای دادگاه کانتی اولد نیویورک در منهتن پایین را پر کردند و خواستار این شدند که بودجه برای NYPD به برنامههای آموزشی جوانان اختصاص داده شود. در یک پیادهروی کوتاه در خیابان چمبرز، زیر طاقدار سرپوشیدهای که به مقر پلیس منتهی میشود، سه تن از قانونگذاران شهر برای یک جلسه استراتژی دور هم جمع شده بودند. جومن ویلیامز، وکیل مدافع عمومی، براد لندر و کیت پاورز، اعضای شورای شهر، که توسط مدافعان عمومی و فعالان نگران احضار شد، قصد داشتند از منشور شهری استناد کنند که به آنها اجازه می دهد تا زندان های شهر را به میل خود بازرسی کنند.
در شهری تحت مقررات منع آمد و شد، جایی که یک ویروس کشنده و بسیار مسری هنوز در جریان بود، پلیس هزاران نفر را دستگیر کرده بود و سیستم پیدا کردن آنها در حال خراب شدن بود.
در حالی که تظاهرکنندگان در خیابان شعار می دادند و تشویق می کردند، جنوین وانگ، وکیل کارکنان انجمن کمک حقوقی پروژه پاسخگویی پلیس، بیان کرد که وکلای مدافع با چه چیزی مخالف بودند. به طور معمول، افرادی که در یک رویداد اعتراضی بزرگ دستگیر شده بودند به یک مرکز اختصاصی در مقر NYPD منتقل شدند. وونگ به قانونگذاران گفت که این اتفاق نمی افتاد. برای مثال، پس از بازداشتهای منع آمد و شد در برانکس، برخی از معترضان به یک مرکز پردازش محلی منتقل شدند، در حالی که برخی دیگر به حوزهای در کوئینز منتقل شدند. از آنجایی که اکثر معترضان یک احضاریه یا یک برگه حضور در میز کار دریافت می کردند، آنها شماره دستگیری دریافت نمی کردند که به وکیل مدافع کمک کند تا آنها را پیدا کند - و حتی برای کسانی که این کار را انجام دادند، پلیس نیویورک بلافاصله این شماره ها را ثبت نکرد. . افراد به مدت 24 ساعت یا بیشتر در حال ناپدید شدن بودند.
خود وونگ سعی کرده بود با تماس با دفتر مرکزی NYPD فهرستی از 10 معترض اخیراً دستگیر شده را پایین بیاورد. او گفت: "من حدود ده بار تلفن را قطع کردم." «نمیتوانستم با کسی ارتباط برقرار کنم تا به من بگوید کسی کجاست. من اصلاً نتوانستم شماره فکس یا آدرس ایمیلی دریافت کنم، زیرا آنها به من گفتند که یک شماره فکس ندارند، که می دانم آشکارا نادرست است.
معترضانی که از بازداشت بیرون آمدند، شرایط نامناسب در داخل، از جمله عدم مراقبت پزشکی، مصادره ماسکها توسط پلیس و دسترسی نامناسب به آب را توصیف کردند. بین ویروس کرونا، مقررات منع آمد و شد و سرکوب، مدافعان عمومی ضعیف بودند. وونگ به من گفت: "همه جا آتش سوزی های کوچکی وجود دارد." گاهی اوقات در یک روز عادی ناامید کننده است، اما وقتی دستگیری های دسته جمعی مانند این دارید - فقط ده برابر بود. وونگ که قادر به شرکت در تظاهرات نبود، هر شب ساعت 8 شب، زمانی که منع رفت و آمد به طور رسمی شروع شد، به دیگران در سراسر شهر پیوسته بود تا در مقابل آپارتمان خود ایستاده بودند تا تابلوهایی در اعتراض به دست بگیرند. او خاطرنشان کرد: "ما توسط پلیس متوقف نمی شویم." بسیار واضح است که پلیس از مقررات منع آمد و شد برای اجرای گزینشی استفاده میکند تا بهانهای برای سرکوب شدید معترضان یا افرادی که معتقدند نامطلوب هستند، باشد.»
در حالی که خود منع آمد و شد جدید بود، پدیده اجرای انتخابی قانون توسط پلیس نیویورک چنین نبود. در بخش عمده ای از دو دهه گذشته، اداره پلیس یک استراتژی پلیسی مبتنی بر سهمیه را پذیرفت که منجر به میلیون ها توقف در سطح خیابان شد که اکثراً مردان و پسران سیاه پوست و قهوه ای را هدف قرار دادند که هیچ جرمی مرتکب نشده بودند. هزینههای اجتماعی بسیار زیاد بود، با روی کار آمدن یک نسل کامل از نیویورکیها در شهری که رنگ پوست آنها تماماً در مواجهه با پلیس، اگر خشونتآمیز یا آسیبزا نباشد، نگرانکننده بود.
در سال 2013، یک قاضی فدرال دریافت که اقدامات NYPD در برابر قانون اساسی است. افسر پدرو سرانو یک شاهد کلیدی در این پرونده بود، که مخفیانه سرپرستانش را ضبط کرده بود که به او دستور میدادند نوجوانان و مردان جوان سیاهپوست را در برانکس بیمورد متوقف کند تا بتواند سهمیههای وزارتخانه را برآورده کند. وقتی من بودم با هم آشنا شدیم پوشش محاکمه.
اگرچه تظاهرات هنوز به گوشه ای از نیویورک نرسیده بود، سرانو، کهنه سرباز 16 ساله این نیرو، هر زمان که با یونیفرم بیرون می آمد، تأثیر آنها را احساس می کرد. او این را در چهره افرادی که در خیابان رد میکردند، میدید، و در حالتی که مشتهایشان را گره میکردند. احساس آسیب پذیری در میان مردان و زنان در حال گشت زنی بود. سرانو به من گفت: "اوه، این واقعی است." "این واقعی است و برای هر پلیسی که در آنجا حضور دارد و مجبور است از میان انبوه مردم عبور کند، خطرناک است، به خصوص اگر سیاه و قهوه ای باشند. آنها در حال حاضر مورد پسند نیستند.»
او گفت که اضطراب و تنش جمعی با تظاهرات افزایش یافت و پلیس های یونیفرم پوش را به حالت طاقت فرسا از هوشیاری بیش از حد سوق داد. در مورد هدف آنها، سرانو دو فکر بود. سرانو که در پورتوریکو به دنیا آمد، زمانی که یک ساله بود به همراه خانواده اش به برانکس نقل مکان کرد. نژادپرستی، از جمله پلیس نژادپرستانه، یک واقعیت زندگی بود، و چیزی که او اکنون با پوشیدن یونیفورم سعی کرده است با آن مخالفت کند. سرانو گفت: "به عنوان یک شهروند، بدون شک می گویم که به اعتراض خود ادامه دهید، شما باید فشار را ادامه دهید." اما به عنوان یک پلیس، او نمی توانست خشونت را تحمل کند. او توضیح داد که پلیس اعتراضی یک کار سخت است و برخی از افسران در مدیریت استرس بهتر از دیگران هستند. او گفت: «مردم خشمگین زیادی آنجا هستند، از جمله «پلیس های خشمگین زیادی».
به نظر سرانو، پلیس نیویورک در اوایل میزان اعتراضات را دست کم گرفت، سپس رویکردی مبتنی بر دستگیری را پذیرفت که اوضاع را بدتر کرد. همانطور که او آن را دید، وقتی اعتراضات شروع شد، اداره دو انتخاب داشت: محافظت از مردم و اموال، یا دستگیری. نمی توانست هر دو را به طور همزمان انجام دهد. او گفت: "شما نمی توانید در حمله و دفاع بازی کنید." هنگامی که شما شروع به دستگیری یک نفر می کنید، دیگر افراد را تحریک می کند و اوضاع را تشدید می کند. با توجه به وسعت تظاهرات اخیر، این اداره، افسران اداری را که تجربه اعتراضی نداشتند از وظایف عادی خارج و به خیابان ها فرستاد. به این ترکیب منع آمد و شد را اضافه کنید که از افسران برای اجرای آن فراخوانده می شود، و شما دستور العملی برای فاجعه داشتید. او گفت: "شما شروع به دستگیری مردم به خاطر آن می کنید، این فقط اوضاع را بدتر می کند." با گذشت زمان، آنها تنظیمات را انجام دادند و اوضاع بهتر شد، اما تعداد زیادی از افسران پلیس وجود دارند که از آنچه در حال رخ دادن است خوشحال نیستند.
سرانو گفت، مشکل اساسی همان مشکلی است که دوران توقف و بیپرده را ایجاد کرد: پوسیدگی در بالای ستاد پلیس. درست بود که اداره آموزشهای جدیدی را از زمانی که به دادگاه فرستاده شد، معرفی کرده بود - او گفت که برخی از آنها بسیار خوب بودند - اما اگر اولویتهای حوزه شما ثابت بماند، هیچکدام از اینها مهم نبود. سرانو هفت سال پس از حضورش در جایگاه شاهد گفت که فشار برای توقف همچنان وجود دارد. او گفت: «آنها هنوز هم اعداد را میپرسند، فقط بسیار کمتر و این چندان آشکار نیست. "این بیشتر زیر میز است."
او توضیح داد: "روش کار این بخش این است که آنها فقط نام را تغییر می دهند." از NYPD استفاده کنید تصمیم اخیر برای انحلال واحدهای بدنام "ضد جنایت" آن. سرانو گفت: "آنها این افراد را می گیرند، بازیافت می کنند، آنها همان کار را با نام دیگری انجام می دهند." "خودشه." او گفت که واحدهای لباس شخصی تهاجمی صرفاً آخرین چهره یک ذهنیت سمی «شکارچی» بودند که رهبری NYPD برای دههها پذیرفته است و تا زمانی که این فرهنگ ریشهکن نشود، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. آنها در حال انجام کارهای بیشتر و بیشتری هستند، اما هرگز به هسته اصلی نمی رسد. آنها هرگز افرادی را که مسئول همه چیز هستند، مجازات نمی کنند.»
سرانو گفت: "هیچ پیراهن سفیدی وجود ندارد که به زندان برود یا شغل خود را از دست بدهد یا مجازات شود." رهبری NYPD، به اصطلاح روسای سوپر، بخشی از یک باشگاه فقط دعوت هستند. اعضای آن باشگاه، همراه با رهبری اتحادیه های جناح راست بخش، تقریباً همگی مردان سفیدپوستی هستند که 20 یا 30 سال پیش پلیس شدند. سرانو گفت: «یادت میآید که در آن زمان چه فکری میکردی. "شما یک شبه از شر آن خلاص نمی شوید." او گفت که این قدرت ریشهدار در حال حاضر در برابر جوامعی قرار گرفته است که «برای مدت طولانی با آنها درگیر شدهاند، برای مدت طولانی مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند که بالاخره میایستند و کاری انجام میدهند». آخرین باری که یادم میآید این موضوع در کتابها بود، یک جنگ داخلی لازم بود تا تغییر ایجاد شود.»
سرانو گفت: "بدیهی است که ما در آن نقطه ای نیستیم که در آن زمان بودیم، اما هنوز هم وجود دارد." اجسام سیاه و قهوه ای با سرعت بیشتری نسبت به همتایان خود می میرند و دیدن آن نگران کننده است.
فقط تیراندازی پلیس نیست. در شهر نیویورک، ساکنان سیاهپوست و لاتین تبار بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند دو برابر نرخ از همتایان سفیدپوست و آسیایی خود. برانکس، محله ای با پلیس بیش از حد که بالاترین مقام رسمی یونیفرم پوش پلیس نیویورک در آن خشن ترین سرکوب اعتراضات این وزارتخانه را هدایت کرد، بیشترین ضربه را خورده است.
در حالی که خط رسمی از NYPD هنگامی که در مورد اعتراضات پرسیده شد اغلب بر امنیت عمومی و ایمنی افسران متمرکز بود، پاسخ این وزارتخانه به بحرانی که قبل از قیام ها رخ داد، این تعهدات را زیر سوال می برد. سرانو گفت: «آنها به طرز وحشتناکی با کووید برخورد کردند. پتانسیل مشکلات از همان ابتدا آشکار بود. او گفت: «افسران پلیس در پاسخ به خانه شما، آن را از شما می گیرند و سپس به کار بعدی می روند تا آن را به نفر بعدی و نفر بعدی و نفر بعدی بدهند. ما شروع به آلوده کردن یکدیگر کردیم و یک ماسک گرفتیم و سپس سه ماسک گرفتیم و در نهایت آنها شروع به ضدعفونی کردند یا هر چیز دیگری، اما این یک یا دو ماه بعد بود.
«معروف شدم. من آن را دریافت کردم و اجازه آزمایش نداشتم. او بیماری را به خانه آورد و به زودی خانواده اش نیز بیمار شدند. او تنها نبود. بیشتر از 40 عضو پلیس نیویورک بر اثر کووید-19 جان باختند، در حالی که هزاران نفر دیگر برای این ویروس مثبت شده اند. سرانو گفت: «بسیاری از افسران پلیس مریض شدند. "امنیت پلیس حتی وجود نداشت."
او گفت: "اگر این یک ویروس زامبی بود، همه ما زامبی بودیم، همه پلیس."
وضعیت بهویژه در میان گشتها بد بود، افسران بخش عمدهای از نیروی پلیس پلیس نیویورک را برای معترضان فراهم میکردند - تعداد بسیار کمی از آنها ماسک زده بودند - که روزهای خود را در جوامعی میگذرانند که در معرض ابتلا به ویروس هستند. هیچ دستورالعمل یا دستورالعملی وجود نداشت که به افسران بگوید به خانههای مردم نروند یا اعضای جامعه را تشویق کنند تا با آنها در بیرون صحبت کنند. سرانو گفت: "هیچ چیز تغییر نکرده است." بهویژه در خانههای عمومی، مأموریت همان بود که همیشه بوده است: «به داخل ساختمان برو، در را بکوب، کار را انجام بده، و برو سراغ بعدی، بعدی، بعدی.» سرانو گفت که بخش در حال حاضر مدیریت بهتری در مورد وضعیت دارد، اما او معتقد است که واکنش آهسته مضر است. وی گفت: "در یک ماه خسارات زیادی رخ می دهد." ما فقط اوضاع را بدتر کردیم.»
A عمر آزار و اذیت
در 7 ژوئن، دی بلازیو اعلام کرد که منع آمد و شد در شهر نیویورک را لغو می کند یک روز زودتر. روز بعد، شهر نیویورک وارد فاز یک کاهش اقدامات قرنطینه ویروس کرونا شد. اعتراضات در این شهر ادامه دارد.
وقتی تصمیم شهردار نادیده گرفته شد، هوسان بلو هنوز درد جسمی داشت. صحبت کردن سخت بود، واقعیتی که او به زمانی نسبت داد که با وزنه افسران روی گلویش گذراند. ساعدش در گچ بود. یک پزشک علائم آسیب عصبی تا شانه او را مشاهده کرده بود. او گفت: "در حال حاضر، من هنوز در تلاش برای پردازش همه چیز هستم." "باورم نمی شود که این اتفاق برای من افتاده است." او به من گفت که پلیس متوجه نمی شد که او و همسایگانش در حال آشپزی آرام هستند، مودبانه از آنها بخواهد آن را جمع کنند و به آنها زمان بدهند تا این کار را انجام دهند. در عوض حمله کردند. بلو گفت: "آسیب من این است که می توانستم هشتگ باشم." مادرم می توانست هشتگ باشد. و برای چه؟ منع رفت و آمدی که امروز تمام شده است.»
دو هفته بعد، حس ناباوری از بین نرفت. بلو که بیرون از ساختمانی که در آن بزرگ شده بود، تنها خانه ای که تا به حال شناخته شده بود، ایستاده بود، دستش را دراز کرد. ناراحتی ناشی از زیپ کراوات پلیس هنوز وجود داشت. بلو که یک تهیهکننده موسیقی بود، اخیراً شروع به آموزش پیانو به بچهها کرده بود تا کمی بیشتر درآمد داشته باشند. او نمی دانست چقدر طول می کشد تا بتواند دوباره این کار را انجام دهد.
بلو راه را به لابی رساند که مادرش را به زمین هل دادند و او را بازداشت کردند. بلو گفت که پنجره درب ورودی ترک خورده بود و این در نتیجه فشار پلیس به داخل بود. مستأجرها آمدند و رفتند در حالی که بلو مرا در جریان دستگیری اش قرار داد. او در را برای هر یک از آنها باز کرد و آنها سلام های همسایه را رد و بدل کردند.
گریگوری، پدر بلو، وقتی در لابی به ما ملحق شد، توضیح داد: «این یک ساختمان خانوادگی است. مانند پسرش، گریگوری که از سال 1977 در این ساختمان زندگی میکند، همچنان در تلاش بود تا آنچه را که در آن شب اتفاق افتاد، بفهمد. او به من گفت که وقتی پلیس جمع شد بیش از XNUMX نفر در پاسیو نبودند، و به هر حال اکثر آنها در حال خروج بودند. گرگوری سعی کرده بود به همسر و پسرش برسد که در لابی غوغا آغاز شد، اما او متوجه شد که توسط یک خط غیرقابل نفوذ پلیس مسدود شده است. "گفتم، "اوه، نگاه کن. اون خانواده من اونجا هستن من یک جانباز هستم،» او به خاطر می آورد که به یک افسر گفت، او سپس پاسخ داد: «از خدمات شما متشکرم.» گریگوری به عنوان یک مرد بالغ و یک پدر گفت که این تجربه به او احساس میکند که هیچ چیز نیست. او گفت: «آن شب خیلی مضطرب بودم. "خیلی بهم ریخته."
به گفته پلیس نیویورک، رویدادهای مربوط به دستگیری بلو در حال بررسی داخلی است. این بخش نگفت که چرا ماموران در وهله اول به ساختمان آمدند. وکیل بلو، سنفورد روبنشتاین، به من گفت که او هنوز شواهدی مبنی بر تماس اضطراری که میتوانست پلیس نیویورک را احضار کند، ندیده است. در پی دستگیری بلو، همسایه ای به نام جسیکا کافمن، یک نامه نوشت به دی بلازیو که "خشم و ناامیدی" خود را از پاسخ پلیس ابراز کرد. کافمن توضیح داد که حوالی ساعت 11:30 شب، صدای آتش بازی شدیدی را شنیده بود که بلافاصله پس از حمله پلیس نیویورک به کبابپزی انجام شد. کافمن نوشت: «همسایههای من هیچ نوع خشونت یا مشکلی ایجاد نمیکردند» و افزود که پلیس محله او را به «منطقه جنگی» تبدیل کرد.
بلو به من گفت که آن شب هم صدای آتش بازی را شنیده است. آنها روزها در حال ساختن بودند. او گفت: «چهارم ژوئیه نزدیک است، بنابراین صدای آتش بازی را می شنوید. ما کاری به آتش بازی نداشتیم، اما آن را می شنویم.» در مواجهه با هجوم شکایات در مورد انفجارها، دولت دی بلازیو اخیراً اعلام کرد که همان دفتر اطلاعات پلیس نیویورک که در اوایل این ماه از معترضان در مورد antifa سؤال می کرد، اکنون سرکوب بین ایالتی را با هدف قرار دادن افرادی که خرید، فروش یا دارای آتش بازی غیرقانونی هستند، اجرا خواهد کرد. حتی قبل از اعلام، گزارش هایی از استفاده پلیس نیویورک منتشر شد تاکتیک های سرکوب شورش بی شباهت به کباب های بلو برای هدف قرار دادن اعضای جامعه بروکلین مظنون به آتش بازی نیست.
اینکه پلیس زمان خود را کجا و چگونه اختصاص میدهد، مسئلهای است که بلو از کودکی مجبور به رسیدگی به آن بوده است. او 13 ساله بود که توقف و حرکت به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شد. در آن زمان، منطقه 71 پلیس نیویورک حدود 4,400 نفر را در کراون هایتس در سال متوقف می کرد. زمانی که آبی 20 ساله شد، این تعداد می شد اوج گرفتن به بیش از 7,200. از آنجایی که اکثر توقفهای پلیس نیویورک بیاساس بودند و منجر به دستگیری نشدند، بیاهمیت بود که بلو سابقه جنایی نداشت. برای اداره پلیسی که بر اساس سهمیه ها ساخته شده بود، بلو و دوستانش اعدادی ساده و ساده بودند. پلیس لباس شخصی آنها را به داخل ساختمانشان تعقیب می کرد و از آنها می پرسید که کجا می روند. آزار و اذیت به حدی عادی شد که آنها می دانستند که پلیس به احتمال زیاد در کدام روزهای هفته به دنبال شماره گذاری است. بلو گفت: سه شنبه ها و پنجشنبه ها بود. آنها آنها را "سه شنبه های گروه ضربت" نامیدند.
از آنجایی که او و دوستانش هفته به هفته و سال به سال مورد بازجویی قرار می گرفتند، بلو دید که سایر مسائل مربوط به بلوک او حل نشده است. "من همه چیز را دیده ام. من دیده ام که مردم با هم دعوا می کنند که پلیس هرگز ظاهر نمی شود. من دیده ام که مردم تیر خورده اند. همه چیز درست پس از خروج پلیس یا زمانی که آنها مانند دو بلوک پایین تر نشسته اند و به تماشای کسی می افتند که احتمالاً از چراغ قرمز عبور کرده است، اتفاق می افتد. متوجه شدم که شما کار خود را انجام می دهید، اما جلوی چیزهایی که واقعاً باعث هرج و مرج می شوند را نمی گیرید.» در پی حمله باربیکیو، بلو گفت که مادرش تا حد زیادی بیرون رفتن را متوقف کرده است، مگر اینکه سر کار برود. تصویری از افسر ارشد که بر عملیات نظارت داشت در ذهن او باقی مانده است. بلو گفت: "نمی توانم نگاه او را فراموش کنم." "چشمانش. طوری که به همه نگاه می کرد، انگار از همه متنفر بود و متنفر بود.» به نظر می رسید که مهم نیست که چه کاری انجام می دهید، بلو گفت: "آنها با شما مانند یک دشمن رفتار خواهند کرد."
او گفت: "من واقعاً آن را درک نمی کنم." "هنوز متوجه نشدم."
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا