با تشکر از کلارک یاکواکیس برای رونویسی.
اما پرز: من اما پرز هستم. من رئیس جدید گروه مطالعات قومی هستم [تشویق]. من بسیار مفتخرم که رئیس گروه مطالعات قومیتی هستم. من به همکارانم بسیار افتخار می کنم. من بسیار خوشحال و مفتخرم که اینجا در کنار همکارم وارد چرچیل هستم. پس امشب اینطوری اجرا میشه، باشه؟ اول، راسل مینز وارد چرچیل را معرفی خواهد کرد، وارد برای کمی کمتر از یک ساعت، حدود 50 دقیقه صحبت خواهد کرد، ما [نامفهوم] به سوالات. ما از شما می خواهیم که به سراغ میکروفون ها بروید و کنار میکروفون ها بایستید، و بعد، بچه ها، میکروفون ها کجا هستند؟ خوب، در صف میکروفون بایستید، خوب؟ و لطفا تا حد امکان منظم باشید. همچنین، ما از شما می خواهیم که تا حد امکان موجز صحبت کنید، پس آن جا بایستید و به ما مونولوگ نزنید، باشه؟ [خنده، تشویق] محترمانه رفتار کنید. ما اینجا هستیم تا به همدیگر، به عقاید و افکار یکدیگر احترام بگذاریم. همچنین، این یک رویداد با حمایت دانشجویی است. دانش آموزان بسیار سخت کار کرده اند و تنها کاری که مردم باید انجام دهند این است که به اطراف نگاه کنند. مطمئناً من می خواهم رسانه ها به اطراف نگاه کنند تا نوع حمایتی که از وارد چرچیل در این دانشگاه وجود دارد [تشویق های بلند و طولانی] را ببینند. متشکرم. دانشجویان شگفتانگیز بودهاند، و من همچنین میخواهم آنچه را که در جلسه هفته گذشته ریجنت انجام دادیم، بیان کنم، دانشجویان در سکوت و بیصدا اعتراض کردند. [نامفهوم]
ما یک بخش کوچک، مطالعات قومی، ما یک واحد کوچک هستیم، اما همه ما دانش پژوهان بسیار خوبی هستیم، و وارد قطعا یکی از آن هاست. حالا من هم می خواهم تاکید کنم که تقریباً از اینجا خارج شده ام. می خواهم تأکید کنم که ما واقعاً می خواهیم از دانش آموزان سؤال داشته باشیم. این انجمنی است که دانشجویان به وارد دادهاند تا او بتواند در نهایت ایدهها، نظراتش، کتابهایش را که اتفاقاً رسانهها آن را نادرست معرفی کردهاند، بیان کند. [تشویق حضار] ما از رسانه ها سؤال نمی کنیم. [تشویق و تشویق بلند] ما در حوالی ساعت 9:30 به پایان می رسیم، خوب؟ چون قرار است تا ساعت 10 از اینجا خارج شویم، پس از ساعت 9:30 بعد از صحبت وارد برای حدود 50 دقیقه شروع به جمع بندی می کنیم. حالا من به شما راسل می دهم یعنی راسل کجاست؟ شاید تا به حال نام او را شنیده باشید. [نامفهوم] او همچنین دکترای خود را به پایان رسانده است، او همچنین یک وکیل است، به وکالت می پردازد، و - با رزرو خود. او مرد شگفت انگیزی است، ما خیلی خیلی خوش شانسیم که امشب او را اینجا داریم. بیایید از او استقبال کنیم.[تشویق]
راسل یعنی: ممنون از نزدیکانم میخواهم قبل از اینکه دستاوردهای وارد چرچیل را در میان مردمم معرفی کنم، ابتدا شما را آگاه کنم. ما تنها قومی در جهان هستیم که باید درجه خون خود را مانند سگ و اسب ثابت کنیم. به این دلیل است که ما در اردوگاه های کار اجباری آمریکا زندگی می کنیم. میدانی که «عراقهای کوچک» به آنها رزرو میگویند؟ ما همچنین کنترل منابع طبیعی خود را نداریم، و ممکن است شرکت از روز اول ما را از بین ببرد. این بخشی از کتابها و بخشی از آموزشی است که وارد نه تنها به دانشگاه و نسلهای دانشجویان آن، بلکه در سراسر کشور و در واقع در سراسر جهان داده است. می خواهم بدانید که دولت ایالات متحده ما را از انتخاب مردم هند خود منع کرده است. برادران دوقلوی خود من 32 سال سن داشتند و تنها پس از جنبش سرخپوستان آمریکا و یکی از رهبران آن وارد چرچیل در اواخر دهه هفتاد بود که حق ثبت نام در رزرواسیون پدرم را به دست آورد، جایی که من ثبت نام کردم. من تعجب می کنم که چه تعداد از ستون نویسان و مخالفان Clear Channel می خواهند برادران من را به دلیل هندی نبودن محکوم کنند. وارد برادر من است. وارد راه مردم بومی در سراسر جهان را دنبال کرده است. اگر این را باور ندارید، پس به ژنو سوئیس بروید، به دفتر سازمان ملل متحد در کارگروه مردم بومی، و خواهید فهمید که ما به عنوان یک مردم در جهان، می گوییم، اگر شما اصل و نسب خود را می شناسید، پس شما همانی هستید که می گویید [تشویق حضار] در نوشتههای آدولف هیتلر، او ایده خود را مبنی بر جدایی بر اساس نژاد، با چنین ترجیحی، با دنبال کردن و مطالعه در مورد سیاست هندی ایالات متحده آمریکا آغاز کرد و در Mein Kampf یا در نوشتههای دیگر نوشت. ، این ایده خوبی بود که مردم را در رزرو قرار دهیم. از این رو اردوگاه های کار او، از این رو به اردوگاه های کار اجباری تبدیل شدند. و او افرادی را که نمی خواستند بر اساس نژاد طبقه بندی کرد. آپارتاید آفریقای جنوبی، در سال 1964، سی سال پس از تصویب قانون سازماندهی مجدد هند توسط دولت ایالات متحده، قانون توسعه بانتو را تصویب کرد. عملی که آپارتاید را بر اساس نژاد و درجه خونی در آفریقای جنوبی نهادینه کرد، به معنای واقعی کلمه از قانون سازماندهی مجدد هندی در ایالات متحده کپی شد. هر دوی این دولت ها دیگر وجود ندارند، و شما این عوامل شرکتی را از Clear Channel و رسانه های شرکتی دارید که به ما می گویند رهبران هندی ما کیست! به من گفتن برادرم هندی نیست! از آنجا که او به اندازه کافی ثبت نام نکرده است. اکنون من خوشحالم که متوجه شدم رسانه ها نمی توانند در اینجا به هیچ سوالی پاسخ دهند، سؤال بپرسید، زیرا اگر سیلورمن قرار بود سؤالی بپرسد، من از او می خواستم که به من نشان دهد که از خون یهودی خالص است. ، قبل از اینکه بتواند سوالی بپرسد. [تشویق و تمجید]
حالا مبارزه ما را درک کنید. وارد چرچیل آن را فهمیده است و شما فقط باید ده ها مقاله و تقریباً دوجین کتاب او را بخوانید. من می دانم که ریجنت ها قرار نیست از همه آنها عبور کنند. [خنده، تشویق] آن ترسوها. آن نامردانی که نه می توانند از زنان دفاع کنند و نه برای حقوق معلمان! [تشویق و تشویق بلند] وارد افتخارات بسیار زیادی از جهان غیر هندی دریافت کرده است. اما بزرگترین افتخار و تنها افتخاری که میتوانیم به او بدهیم، و دهها سال است که داریم، این است که او را به آنچه به زبان من [؟] میگوییم، یک رهبر، یک دولتمرد بسازیم. و او با این برچسب در سراسر کشور می چرخد، و این یک برچسب واقعی است. و من اهمیتی نمیدهم که Clear Channel در مورد چه میگوید یا ایندیانات در مورد شانزدهم یا سه شانزدهم خود میگوید، او چیزی است که مهم است. [تشویق حضار] و نوشته های او دلیل است. من نمی توانم میزان غروری که به وارد چرچیل داریم و میزان غروری که او به ما حق حاکمیتی می دهد که به ما می دهد را به شما منتقل کنم تا بتوانیم [نامفهوم] جوانان خود را. شما همین امشب یکی را اینجا شنیدید، دانشجوی اینجا، که به خاطر وارد چرچیل بلند راه می رود. و تأثیری که او نه تنها بر سیاست هند، بلکه بر ذهن جوانان فعال در سراسر کشور ما، از ساحل به ساحل و فراتر از مرزها، گذاشته است. جنبش سرخپوستان آمریکا، زمانی که رهبری مشترک داشتیم، او را به عنوان سفیر منصوب کردیم و او به نمایندگی از ما و همه مردم هند سفرهای بین المللی داشت، زیرا ما مردمی آزاد هستیم.
بنابراین، من می خواهم از امروز به بعد، هر رسانه ای در سطح ملی، بین المللی و محلی بداند که ما مطمئن شده ایم که وارد چرچیل یک رهبر تمام عیار هند است. متشکرم.
[تشویق و تمجید]
وارد چرچیل: سلام به نزدیکانم؛ تو مرا تواضع می کنی بیل اونز: الان فهمیدی؟ [تشویق حضار] اگر بتوانید روی انگشتان پای خود حساب کنید، میتوانید درصد مشارکت در بودجه دانشگاه کلرادو را که شما و امثالتان سهم مالیاتدهندگان را کاهش دادهاید، بشمارید. به هفت می رسد. من برای مالیات دهندگان ایالت کلرادو کار نمی کنم. من برای بیل اونز کار نمی کنم. [تشویق] من برای شما کار می کنم. [تشویق و تشویق دانشجویان با صدای بلند] این نقش نهادی من است و آن را بسیار جدی میگیرم. من مؤسسه و رفاه آن، مأموریتش، توانایی انجام آن مأموریت را بسیار جدی میدانم. این یک تکه است. اینجاست که من هستم و آن کسی است که از من دعوت کرده است که صحبت کنم. اما واقعیت دیگری وجود دارد: من یک دانشگاهی انتزاعی و جدا نیستم. من در یک جامعه واقعی مسئولیت و پایه دارم. من آن مسئولیت ها را بسیار جدی می گیرم، در واقع، آنها برجسته هستند. من به بیل اونز پاسخ نمی دهم. من (به این معنا که آنها فکر می کنند من) به هیئت رئیسه پاسخ نمی دهم. هیئت رئیسه باید کار خود را انجام دهد و اجازه دهد من کارم را انجام دهم. [تشویق حضار] و اگر تام لوسرو و دوستانش بخواهند در مورد درستی آن بحث کنند، من از آنها استقبال می کنم که بیایند و به یک گفتگوی آزاد بپیوندند. هنوز به طور رسمی به من اطلاع نداده اند که آنها حتی در مورد من ملاقاتی دارند. من آن را در اخبار کوه راکی خواندم، آن را از تلویزیون تماشا کردم، متوجه شدم که در حال بازبینی هستم. من هم به هیچ وجه رسمی از این موضوع مطلع نشده ام. [تشویق تماشاگران]
اما من [نامفهوم] همانطور که گفتم این است که من از یک جامعه واقعی آمده ام و مسئولیت هایی در قبال آن جامعه دارم. و از آنچه به من آموختهام و ارزشهایی میآید که در آن جامعه به من منتقل شده است، و قطعهای از یک پیر مسکوگی به نام فیلیپ دره میآید، که برخی از شما افراد مسن در اتاق ممکن است حتی صحبت آن را شنیده باشید. در این پردیس؛ او مرد بسیار مهمی است و او در یک نقطه به من دستورالعمل خاصی داد که مربوط به نحوه تربیت من بود که خارج از سنت من برجسته بود. با توجه به ماهیت تجربه مردم من در دست ایالات متحده، حتی در دهه بیستم بود که حتی به من فرصت داده شد. قبل از اینکه فرصتی برای برقراری ارتباط مستقیم به من داده شود، در دهه بیستم بودم، و فیل گفت که این می تواند به نفع شما باشد: "شما روش های ما را درک می کنید که در آنها بزرگ نشده اید، آنها را درک می کنید، ارزش ها را درک می کنید، شما مسائل را درک کنید و به دلیل روشی که برای دیگران پرورش یافته اید، می توانید آنها را با عباراتی که دیگران درک می کنند، چارچوب بندی کنید، و این وظیفه شماست، آن چیزی را که خالقتان به شما داده است، می گیرید و آن مسیر را دنبال می کنید. شما کلمات خود را اسلحه خود می کنید و چیزهایی می گویید که می فهمید درست است، و آنها را به وضوح درک می کنید و هرگز و هرگز پشتیبان نمی گیرید. و این کاری است که من انجام می دهم. [تشویق و تمجید]
که سازگار است. این یک سنت ماسکوگی بود. این با سنت هر فردی در این صحنه سازگار است، و می دانید چیست؟ همچنین با سنت توماس جفرسون، و آکوامبه آنکروما، و هر تعداد از مردم از فرهنگهای مختلف که صداقت و حقیقت در آنها ارزش قائل است، سازگار است. این به عنوان یک ایده آل برگزار می شود. ما آن را به اشتراک می گذاریم. ما از نظر یک آرزو در آن مشترک هستیم، اما در عین حال به عنوان یک تعهد مشترک هستیم.
حالا یکسری چیزها به من نسبت داده شده که اسمش را چی بگذارم؟ - معادل بولدر-دنور The National Enquirer در این نقطه یا ستاره. نمیتوانستم این موضوع را مطرح کنم و بنابراین اکنون شجره نامه من به موضوع تبدیل شده است. می توانید با من تماس بگیرید من یک سوال بسیار مهم دارم. امروز از یک ایرلندی ثبت نام نشده با من تماس گرفت [خنده]، -k- سوال بسیار مهم: «میتوانی با چند نفر از دوستانت از ویتنام تماس بگیرم؟ ما یک گروه فیلمبرداری را به دبیرستان شما می فرستیم.» این مردم چهل سال است که مرا ندیده اند. آنها کاری به این موضوع ندارند این موضوع پایدار نبود، بنابراین من باید به موضوع تبدیل شوم یا بعداً برای آن. بعدا برای آن. هویت من از یک صفحه سرمقاله پانک، سردبیر اخبار کوه راکی، یا دوربین بولدر دیلی نمی آید [تشویق شدید]
در رادیو شوک گفتگو در منطقه دنور گفته می شود که من مردی هستم که خواستار مرگ میلیون ها آمریکایی شده است. یکی بهم نشون بده کجا گفتم من مردی هستم که آنچه را طبیعی و اجتناب ناپذیر می دانم توجیه کرده ام. شما طبیعی یا اجتناب ناپذیر را توجیه نمی کنید، می توانید در مورد آن اظهار نظر کنید. شما مجبور نیستید از آن دفاع کنید، مجبور نیستید آن را توجیه کنید، فقط به آن اشاره می کنید.
و، نه، من به تعدادی از کارگران خدمات غذایی، سرایداران، کودکان، آتش نشانان و رهگذران تصادفی «آیشمن کوچولو» نگفتم. در آن قسمت به وضوح میگوید، که شاید بهتر بود از نظر مفهوم «آیشمن» بیشتر آن را تقویت میکردم، زیرا میدانستم که مردم همانطور که من آنچه را که آیشمن نماد آن بود میفهمیدند، اما ظاهراً نه. [خنده] به وضوح میگوید که در آن قسمت، اشاره به یک سپاه فنی امپراتوری، تکنسینهای امپراتوری است. کسی میخواهد تعریف منسجمی از تکنسین به من بدهد که براساس آن فردی هجده ماهه است، یا کسی که برای امرار معاش غذا سرو میکند یا کسی که جارو را هل میدهد یا کسی که تلاش میکند افراد داخل ساختمان را نجات دهد یا کسی که در حال عبور است. ، یک تکنسین از هر نوع می شود؟ واضح است که من در مورد این افراد صحبت نکردم. من در مورد چند تکنوکرات فنی بسیار خاص صحبت می کردم که این سیستم خاص را زمزمه می کنند، و من در یک ثانیه به آن باز خواهم گشت. اما افراد مورد بحث و اینها تنها افرادی هستند که ساخت و ساز نسبتاً روشن است. به من گفته اند که این یک ابزار بلاغی بدی است، خوب من اینطور فکر نمی کنم. دستگاه بلاغی بهتری دارید، بروید از آن استفاده کنید. کاری کنید مردم به روش شما درباره این موضوع فکر کنند. این مال من بود [تشویق حضار] افراد مورد بحث، در آن شاه ماهی قرمز، توسط دان رامسفیلد یا نورمن بلک منظورم، شوارتزکف، هر فرد دیگری که پشت تریبون ها، انجمن رسمی برای بیان اظهارات از طرف دولت فدرال می ایستند، مورد اشاره قرار می گیرند. ایالات متحده، آن مردم، یا آن آتش نشانان، آن کارگران خدماتی، آن کودکان را چیزی به نام "خسارت جانبی" می نامند. نه حتی به عنوان انسان. و این ضمنی در فرمول بندی بود.
و اکنون باید اندکی به بحث من برگردم، یک بار انحراف به یک عبارت از یک جمله، از یک مقاله 120 صفحه ای، از 24 جلد منتشر شده، هفتاد فصل کتاب و صد هیئت داوران. مقاله های ژورنال. آن یک عبارت کوچک به آن برمی گردم. واقعا چی گفتم؟ و چرا گفتم؟ خوب در روزی که من آن مقاله را نوشتم، سؤالات خاصی مطرح شد. حتی قبل از اینکه ساختمان خراب شود، وقتی آن را در زمان واقعی تماشا کردم، شنیدم که همه چیز به عنوان "بی معنی" توصیف شده است. نه "بی معنی به نظر می رسید" بلکه "شاید بی معنی باشد" نه. در اینجا نحوه قاب بندی و درک این موضوع آمده است: "بی معنی است". و من با خود می گویم، آنها چگونه ممکن است این را بدانند؟ ترتیبش دادند؟ نه، من این اتهام را مطرح نمی کنم. نکته واضح است، با این حال، آنها احتمالاً نمی توانستند بدانند که این کار بی معنی است. بی معنی یعنی بی هدف. آیا واقعا معتقدید که این عملیات بی هدف انجام شده است؟ شما میتوانید با هدف موافق باشید، میتوانید با هدف مخالف باشید، اما نمیتوانید عقلاً این را به بیهدفی تلقی کنید. این هدف چه می تواند باشد؟ [تشویق و تمجید]
خوب من از یک زمینه خاص آمده ام. من از مجموعه ای خاص از تجربیات آمده ام.
آنها تجربیات واقعی هستند. آنها تجربیات انتزاعی نیستند. و بر اساس آن تجربیات، من یک بازی بچه کوچک به نام نقطه به نقطه انجام می دهم. این نقطه به آن نقطه متصل میشود و به آن نقطه متصل میشود، و هی، اگر نقطهها را وصل کنید، یک الگو دریافت میکنید، و در واقع روی آن الگو شروع به درک چیزی میکنید. بگذارید اولین نقطه را بردارم.
چند لحظه پیش فردی از رزرواسیون پاین ریج به شما خطاب کرده است. شهرستانی در منطقه رزرو پاین ریج وجود دارد: شهرستان شانون. شهرستان شانون در پنجاه سال از پنجاه سال گذشته فقیرترین شهرستان در ایالات متحده بوده است. و از فقیرترین، منظورم این نیست که نمی توانم تلویزیون رنگی جدید را بخرم، «هیجان، من نمی توانم کامیونم را عوض کنم». من در مورد درآمد سرانه کمتر از 3,000 دلار در سال برای تلاش برای زنده ماندن در زمستان های داکوتای جنوبی صحبت می کنم. من در مورد نرخ بیکاری صحبت می کنم که هر سال به صدک نود می رسد. من در مورد امید به زندگی صحبت میکنم که یک سوم نسل کوتاهتر از نسل آمریکایی متوسط است. یک سوم کوتاه شدن طول عمر، و این داده های کلی با توجه به بومی آمریکای شمالی مبتنی بر رزرو است. شهرنشینی به طرز محسوسی بهتر نیست. این سایش صدک سی و پنجم یک جمعیت و هر نسل در پنج نسل گذشته است. نمیدانم تأثیر نسلکشی تحمیل سیاست را چگونه تعریف میکنید، اما این در کتاب من بسیار نزدیک است، خوب؟ من آن را نسل کشی می نامم. [تشویق حضار] به درجه ای از فقر می رسد که منجر به مرگ مداوم ناشی از سوء تغذیه، بیماری های مرتبط با تغذیه می شود. لحن مداوم مرگ و ناتوانی از بیماری های نادر منتقل شده. من در مورد درجه جهان سومی از فقیر شدن کل مردم صحبت می کنم، بر اساس تعریف نژادی که توسط دولت فدرال ایالات متحده به نمایندگی از هر حوزه انتخابی تصور شده، که شامل همه افراد دیگر می شود، به ما تحمیل شده است. نه در زمین بازی یکنواخت، بلکه در شیب. و درجه ای از فقیر شدن از چیزی به نام قدرت عمومی ناشی می شود، که دولت فدرال به خود اختصاص داده است، اگر استادان حقوق در اتاق حضور داشته باشند، متوجه خواهید شد که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم. قدرت عمومی، در زبان انگلیسی ساده و نه قانونی، به معنای قدرت مطلق و غیرقابل چالش برای تصاحب امور و دارایی هایمان است. با آن، آنها به خود یک مرجع اعتماد بر آن دارایی ها اختصاص داده اند. وقتی این داراییها توسط شرکتهای آمریکایی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند، با نرخ بهرهبرداری تخفیفی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند، با تخفیف عمیق نود درصد، آنها ده سنت بر دلار برای آنچه که در بازار آزاد برای مواد معدنی و پول میپردازند، میپردازند. به مردمی که مواد معدنی آنها بودند نمی رود. در حساب های امانی که توسط اداره امور هند اداره می شود قرار می گیرد.
آیا می خواهید بدانید فقر هندی از کجا می آید؟ آیا می خواهید بدانید چرا طول عمر ما بر این اساس کوتاه شده است؟ آیا می خواهید بدانید چرا فرزندان ما اینقدر مستأصل هستند که چهارده برابر میانگین کشوری خودکشی می کنند؟ آیا می خواهید بدانید چرا همه این چیزها با هم جمع می شوند؟ در حال حاضر پرونده ای در دادگاه های فدرال [نامفهوم] وجود دارد که در آن پذیرفته شده است که اداره امور هند در ترکیب با وزارت خزانه داری دولت ایالات متحده یکصد و پنجاه میلیارد دلار دارایی را «بی جا» کرده است. پول نقد. طبق حساب فدرال، دو میلیون هندی وجود دارد. میخواهید دو میلیون دلار را به صد و پنجاه [میلیارد] دلار تقسیم کنید و ببینید اگر برای پلهای روگذر طراحان خرج نمیشد، سطح زندگی ما چگونه بود؟ اگر این هزینه صرف تجهیزات با کیفیت زندگی نمی شد که هر یوپی آمریکایی تصمیم گرفته است که از نظر الهی حق دارد از آن لذت ببرد؟ [تشویق حضار] آیا این من را عصبانی می کند؟ بله، این کار را می کند. چرچیل عصبانی است، او با عصبانیت صحبت می کند، او با قدرت صحبت می کند. با این حال، فکر نمیکنم موضوع این باشد که چرا چرچیل از این بابت عصبانی است. سوال این است که چرا فرماندار بیل اونز و هیئت رئیسهها چنین نیستند و در این مورد چیزی برای گفتن ندارند. [تشویق و تمجید]
و من آن را در ذهنم به چیزی که در آن زمان تقریباً پانصد و شصت و پنج هزار کودک عراقی گفته می شد که در کمتر از پنج سال بی نیاز از دنیا رفته بودند پیوند می دهم. بی جهت، آنها نیز در اثر بیماری های مرتبط با تغذیه می مردند. آنها نیز به دلیل مجموعه ای از تحریم ها که ایالات متحده به بهانه سازمان ملل بودن آن را بالا برده و برای فریاد کشیدن خود مردم تا جایی که رهبری خود را وادار به "آزاد شدن" کنند، در حال مرگ بر اثر بیماری های قابل درمان بودند. "، همانطور که توسط جورج هربرت واکر بوش تعریف شده است، به معنای درک این که "آنچه ما می گوییم، می رود." این هیچ رازی نبود این رسمی بود، گزارش سازمان ملل تأیید شد. مادلین آلبرایت، سفیر ایالات متحده در آن زمان در سازمان ملل، در سال 60 در یک مکان عمومی نه کمتر از 1996 دقیقه، این موضوع را تائید کرد. میلیون به علاوه فرزندان مردم دیگری و او گفت، بله، ما آگاه هستیم، ما تصمیم گرفتیم که ارزش آن قیمت را دارد. ارزش آن را دارد که فرزندان دیگران اطمینان حاصل کنند که این پیام را دریافت می کنند که "آنچه ما می گوییم، می رود."
و من در سال 1982 به برادرم راسل مینز فکر کردم، زمانی که ما درگیر اشغال فیزیکی یک قطعه زمین خارج از شهر راپیدز بودیم. من از راس نیز یاد گرفتم، نه فقط از فیلیپ دره. آن سال 1982 بود، آن زمان زمان نبرد بیروت بود، و آنها جنگنده های ساف را مهر و موم کردند و داشتند بیروت را بمباران می کردند و می خواستند عرفات را بکشند، خوب؟ آنها توافقی داشتند که اگر میتوانست برود، میتوانست به پناهگاه برود، اما کسی نمیتوانست او را ببرد. و راس یک کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد و چیزی گفت که باید بسیار نزدیک به این باشد: فلسطینیان آمریکای شمالی برای سرخپوستان آمریکا در خاورمیانه پناهگاهی میدهند. ما این رابطه را داریم. آن نقطه ها به هم وصل شده اند [تشویق و تمجید]
اکنون من آن را در 9 سپتامبر انتخاب می کردم، اساساً در جریان های آگاهی، زیرا آنها این سوال را می پرسیدند: «چگونه ممکن است این اتفاق بیفتد؟ چرا آنها از ما متنفرند؟' و پاسخ من این است، به این نگاه کنید. چطور نتوانستند؟ هر کودک فلسطینی که به دلیل پرتاب سنگ در انتفاضه به سرش شلیک می شود، با مهمات تهیه شده توسط ایالات متحده هدف گلوله قرار می گیرد. مهمات توسط تفنگی که توسط ایالات متحده ارائه شده است شلیک می شود. وقتی آنها به بالا نگاه می کنند و هلیکوپترهایی را می بینند که در حال بیرون آوردن بلوک های آپارتمانی هستند زیرا گمان می کنند که شخصی که آنها را دوست ندارند در آنجا حضور دارد، آسیب های جانبی وارد می شود. هلیکوپتر و موشک توسط مالیات دهندگان ایالات متحده تامین می شود و می بینید، مشکل فقط این نیست که مواد، حمایت های پولی و حمایت های سیاسی ارائه شده توسط دولت ایالات متحده، بلکه این استقبال گسترده از سوی دولت ایالات متحده است. سیاست عموم شهروندان ایالات متحده، و این نتیجه می دهد. این تعداد دهها و صدها هزار و سپس میلیونها و دهها میلیون پوست تیرهتر به نام حداکثر کردن سود، ثبات، برای منافع استراتژیک، و در نهایت، منافع اقتصادی ایالات متحده انباشته میشوند. .
در واقع، من بعد از مالکوم ایکس در مورد «جوجههایی که به خانه میآیند تا خروس کنند» صحبت کردم، اما این جوجهها، گفتم، بیشتر شبیه ارواح بودند. و من در مورد آن ارواح صحبت کردم. اول ارواح عراقی، بچه ها. اما پس از آن، نیم میلیون بزرگسال دیگر در یک کشور بیست میلیون نفری وجود دارد. و من در مورد فلسطینی ها صحبت کردم و در مورد گرنادان ها صحبت کردم و درباره پانامایی ها صحبت کردم و در مورد سالوادورها و نیکاراگوئه ها صحبت کردم و درباره مایاهای مرتفع گواتمالا صحبت کردم و درباره اجساد که در آنها پر شده بودند صحبت کردم. یک چاه در No Gun Ri، و من از کره به عقب رفتم تا چند بمباران هسته ای. ما نگران تسلیحات کشتار جمعی در کشوری هستیم که دارای بزرگترین موجودی در جهان است و تنها کشوری است که تا به حال از آنها در اهداف غیرنظامی و عمداً در اهداف غیرنظامی استفاده کرده است. [تشویق حضار] و اشاره کرد که اگرچه سلاحهای هستهای بیشتر شناخته شدهاند، اما بدترین آنها نبودند، حملات آتشسوزی کورتیس لمی که با دقت سازماندهی شده بود در بهار 1945 انجام شد. در توکیو، تنها در یک شب، آنها 110,000 تلفات وارد کردند. غیرنظامیانی که عمدا سوزانده شدند، مناطق سوخته را در یوتا ساختند تا بهترین راه را برای آتش زدن شهرهای کاغذی چوبی بیابند. این عمدی و عمدی بود. این یک موضوع سیاست بود. احتمالاً نیم میلیون ژاپنی در فرآیند ارسال پیام زنده زنده سوزانده شدند تا آنها نیز بفهمند که "آنچه ما می گوییم، می رود." [تشویق حضار] و بازگشت به آزادی فیلیپین از امپراتوری اسپانیا برای تبدیل آن به مستعمره آمریکا و مرگ 600,000 نفر از 1.5 میلیون نفر به اصطلاح "اخلاقی" یک اصطلاح تحقیر آمیز است. سخنرانان [تاگان؟] که سرخپوستان فیلیپین نامیده می شوند، کل استان هایی که عمداً از جمعیت پاکسازی شده اند به دلیل انحلال آنها، دستورات امضا شده توسط رهبری ارتش آمریکا برای کشتن تک تک مردان بالای ده سال اوه، بله، آنها به شما یاد ندادند. که در تاریخ دبیرستان، آیا آنها؟ و بیل اونز نمیخواهد اکنون در مورد آن آموزش دهید. [تشویق و تمجید]
و این ده سال پس از Wounded Knee اتفاق افتاد، و هفتمین سواره نظام [نامفهوم] اسلحه های خود را خلع سلاح کرد و مردم را بی حرکت کرد، در برف قصابی کرد و به گور دسته جمعی انداخت. و من در واقع از تصاویر Wounded Knee در کتابی در مورد نسلکشی مقایسهای استفاده کردم، در کنار هم انداختن اجساد به گور دستهجمعی در Wounded Knee و انداختن اجساد به گورهای دستهجمعی توسط گروه Einsatz در اروپای شرقی، و مردم گاهی اوقات به این موضوع پی میبرند. آنها گیج شدند که کدام است. نماد و واقعیت اشتباه گرفته شده اند. واقعیت چیزی است که مورد بحث است، و در نظر گرفتن این رشته قتل عام، تا زمانی که گروهی از مردم که اکنون به عنوان Wappinger شناخته می شوند، که ظاهرا جزیره منهتن را به هلندی ها فروخته اند در ازای یک مشت مهره های شیشه ای و ریزه کاری، مخالفت کردند. این ایده که آنها زمین خود را فروختند، زیرا آنچه که آنها فهمیدند انجام دادند، پذیرش پرداخت اجاره برای استفاده از بخش خاصی از جزیره منهتن به عنوان یک مرکز تجاری بود که می توانستند با هلندی ها تجارت کنند. و هلندیها که به خوبی میدانستند که این یک فروش نیست، بلکه اجارهای بوده است، با فرستادن یک اکسپدیشن نظامی به جزیره برای صرف نظر از واپیگرها، موضوع را حل کردند. با انجام این کار، آنقدر سریع، که احساس کردند هیچ کس باور نمی کند که در زمان بازگشت چقدر موفق بوده اند، بنابراین سر مردان و رهبری دوران جنگ را گرفتند و در سبدهای بافته به عقب بردند تا آنها را به نمایش بگذارند تا درست کنند. اثبات این واقعیت که آنها قصابی کرده بودند. و شهروندان آنقدر خوشحال بودند که برای تماشای یک مسابقه ورزشی شادی آور، کیک بال، که در آن از سر صاحبان کشته شده زمین به عنوان توپ استفاده می شد، جمع شدند. تقریباً در مکانی که پایه و اساس مرکز تجارت جهانی در آن قرار داشت.
این تاریخ مکانی است که تقریباً در انتهای وال استریت قرار دارد. ما وال استریت را از نظر اهمیت اقتصادی، نفوذ و ارزش نمادین آن می شناسیم. چیزی که اکثر ما نمی دانیم این است که نام خود را از دیوار یک محوطه برده گرفته شده است که اقتصاد شهری را تشکیل می دهد ، که اکنون رئیس اقتصادی امپراتوری محسوب می شود. این تاریخ آن ارواح است. آن ارواح ماوراء اقیانوس اطلس نیز آنجا بودند. و چینیهایی که مسیر راهآهن را ساختند و استخراج شفت عمیق را انجام دادند، که «شانس چینیها» برای زنده ماندن نداشتند، بله، این اصطلاح از آنجا میآید. اوه بله، همه آنها آنجا بودند. باری از کارما نیز وجود داشت. و چیزی که من گفتم این بود که وقتی با مردم اینطور رفتار می کنید، وقتی بچه هایشان را به زور می کشید و می گویید که هیچ نتیجه ای ندارد، وقتی دیگران را تا این حد بی ارزش می کنید، منحرف می کنید و آنها را تحقیر می کنید، به طور طبیعی و ناگزیر آنچه را که به نمایش می گذارید. به شما ضربه خواهد زد، و این همان چیزی است که در آن روز اتفاق افتاد. [تشویق و تشویق بلند]
و سوال، این سوال در لبان همه بود، همانطور که "آمریکایی بی گناه" را می پیچیدند، گویی آن را در یک کلمه ترکیب کرده بودند. اگر بنا به تعریف آمریکایی ها، ما بی گناه هستیم. مهم نیست که ما در دنیا چه می کنیم، از چه چیزی استقبال می کنیم، چه عواقبی دارد: ما آمریکایی هستیم، ما بی گناهیم. ما پیامد هستیم، آنها بی ارزش هستند. تقارن را مستقیم بگیرید چگونه خود را از بازگشت این نوع چیزها در امان نگه داریم؟ اوه، آنها چگونه می توانند این کار را انجام دهند؟ آنها از آزادی ما متنفرند، آنها شیطان هستند. قفس ببر در خلیج گوانتانامو، صدور مجوز برای تکنیکهای شکنجه (که وکلای قانون اساسی هاروارد اکنون استدلال میکنند باید مجاز باشد)، استقرار بیشتر و بیشتر واحدهای دلتا، تیمهای کماندویی، جوخههای ترور، مبارزه با تروریسم، سرگردانی مردم، آنها ظاهراً مرا سرگردان کردند. تا ببینم که امشب در حالی که پشت سکو ایستاده ام خودکشی نمی کنم. [خنده] در واقع من اسلحه تروریسم 357 خود را اینجا در رختخوابم به دست آورده ام، به خاطر تمام خوبی هایی که توقیف موچین های من باعث نجات هیچ کس نشد. چه کسی آخرین باری را شنید که یک تروریست توسط یک تروریست با موچین ربوده شد و ابروهای یک مهماندار دیوانه را برداشت؟ منظورم این است که ما در این سطح از جنون هستیم. وقتی در مورد امنیت جدی می شوید و برخی از جنبه های آن مربوط به امنیت است، فکر می کنید که این کار علیه افرادی که از شما خشمگین هستند و از شما متنفر هستند، به این دلیل (بسیار خوب) که شما فرزندان آنها را با مصونیت فرضی قصابی می کنید، مؤثر است؟ از اسرائیلی ها بپرسید. آنها کاملترین و پیشرفتهترین حالت امنیتی روی کره زمین را دارند، و شما بچههای چهارده ساله را دارید که با دستههایی از دینامیت در آنجا قدم میزنند و آنها را بیرون میبرند [نامفهوم]. آیا می خواهید رفاه خود و فرزندانتان را بر روی یک سیستم و ساختار و مجموعه ای از اولویت ها قرار دهید؟ برو جلو، اما من و من را حساب کن، باشه؟ [تشویق و تمجید]
اگر میخواهید امنیت داشته باشید، اگر میخواهید بتوانید زندگی انسانی را در تمام ابعاد آن داشته باشید، اگر میخواهید امنیت آن را به فرزندانتان منتقل کنید، اگر میخواهید برای شما ارزش قائل شوند، به عبارت دیگر، من به عنوان یک انسان، نمیخواهم کتاب مقدس را در اینجا دریافت کنم، اما با دیگران همان کاری را انجام دهید که انتظار دارید با خودتان انجام دهید. این اولین پیشنهاد من است. [تشویق حضار] اگر میخواهید از آن واکنش طبیعی و اجتنابناپذیر نسبت به آنچه آمریکا بر سر جهان میآورد در امان باشید، با توقف کشتار نوزادان آنها شروع کنید. به آنها شأن اساسی انسان بودن بدهید، نه «خسارات جانبی». و آمریکا توانسته است جریان بی پایانی از لفاظی های درخشان را به جهان ارائه دهد، اما چگونه، بر این اساس، از آنجایی که آنها همه آن را نقض کرده اند، از آنجایی که همیشه یک چیز گفته اند، اما دقیقا برعکس عمل کرده اند، این است که هرکسی در آنجا قصد دارد اگر این بیمه ها ساخته شده باشند، کسی اینجا را باور می کند؟ این ضربه کوبنده و واقعی من است. در اینجا پایان رادیکال واقعی کل ماجرا است: بیایید فقط یک لحظه وانمود کنیم که ایالات متحده آمریکا، مانند هر موجودیت دیگری روی کره زمین، ملزم به اطاعت از قانون است. [تشویق بلند، تشویق ایستاده]
این استدلال من است که به استخوان هایش کاهش یافته است. من می توانم آن را در پرسش و پاسخ تشریح کنم. من هیئت رئیسه نیستم، ما تبادلی خواهیم داشت، شما به خاطر تلاش برای مشارکت در آن دستگیر نخواهید شد. [تشویق های بلند] اما درک کنید، چون همین طور بود، من کاملاً حق داشتم آن را بگویم، در واقع تعهد، نه تنها به عنوان یک شهروند، بلکه بر اساس شرایط قراردادم، و به عنوان یک انسان. من یک اینچ پشتیبان نمیگیرم. من به هیچکس عذرخواهی بدهکار نیستم [تشویق شدید]
توضیح یک چیز است. کار من هم همین است عذرخواهی یه چیز دیگه برای کسانی که سعی کردهاند آن را استخراج کنند، در برخی موارد، فکر میکنم، صرفاً سؤال اشتباهی پرسیدهاند. می خواهم بدانم آیا غم و اندوه را تجربه کرده ام یا سوگواری. چیزی شبیه به آن در مورد کودکانی که در آن روز در هواپیما و در ساختمان ها در 9 سپتامبر جان باختند. و پاسخ این است: بله، البته; و برای آتش نشان ها و برای همه کارگران خدمات غذایی و برای فشار دهندگان جارو و برای رهگذران تصادفی. بله انجام میدهم. و این مطلق است، بی چون و چرا است، و یک ذره مهمتر از سوگواری نیست، غمی که برای تک تک آن کودکان عراقی، برای تک تک آن کودکان فلسطینی تجربه می کنم. [تشویق حضار] هیچ کدام از آنها به هیچ وجه در انتقاد ذکر نشده است، این یک سابقه است که منجر به قربانیان 11 سپتامبر می شود و نه چیز دیگری. من حتی یک سرهنگ نیروی هوایی داشتم که در مورد آخرین گروه از افرادی که [نامفهوم] یک تاسیسات غیرنظامی را اشغال کرده بودند، به من گفت، یعنی هواپیماربایان 9 سپتامبر. افغانستان و عراق یا اتفاق نیفتادند یا مردم آنجا نبودند. من آن ایمیل را به شما نشان خواهم داد. و حتی اگر به طور جدی منظور او از روی بدخواهانه نبود، این یک ذهنیت نسل کشی است. که هسته اصلی مشکل است. زمانی که من شروع به شنیدن غم و اندوهی برای پوست قهوهایهای دیگر میکنم که میلیونها نفر میمیرند، شاید به جایی برسیم که همه بچهها نجات پیدا کنند و همه مردم نجات پیدا کنند. [تشویق و تمجید]
و از جایی که هستم یاد میگیرم. من شاین نیستم، اما اینجا سرزمین شاین است، و تا زمانی که بسیاری از شما زنده هستید، اینجا بودهام و چیزهایی در مورد روشهای آنها یاد گرفتهام. این در مورد سنجاق و میله است. گاهی اوقات شما می ایستید زیرا حمله ای در راه است، و خود را به زمین می چسبانید تا نتوانید خارج شوید. شما نمی توانید عقب نشینی کنید این گفته شماست. همراه با رنگ قرمز است. خوب، اینجا رنگ قرمز به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، اما اکنون آن را ببینید. من رانده شدم، سنجاق من وارد شده است. من رانده شده ام، هیچ یک اینچ تسلیم شدن در این مورد وجود ندارد، نه در این سطح که آیا می توانم صحبت کنم، وقتی صحبت می کنم چه می گویم، یا چه کارکردی دارد. این موسسه است، خوب است؟ این نهاد باید از گزند جناح راست هار محافظت شود، اما برای نجات خود نهاد باید بر اساس زمینه محافظت شود. [تشویق بلند، تشویق ایستاده]
با آن، من فکر میکنم که ما اشتراکات، همبستگی را به دست آوردیم، همه چیزهایی را که برای پیروز شدن و حفظ این نهاد به آن چیزی که باید باشد و در واقع برای بهبود آن نیاز داریم، به دست آوردیم. میتوانیم چیزی که تو را نمیکشد، به تو قدرت میدهد. ما در وهله اول قویتر و واضحتر از آنچه که در آن شرکت کردهایم، درباره مأموریت نهادی و حقوقمان بیرون آمدهایم، و در این زمینه، باید از اوریلی تشکر کنیم، باید از جو اسکاربورو تشکر کنیم. ما باید از کوین فلین تشکر کنیم، باید از یویوها در روزنامه محلی تشکر کنیم، و همچنین باید از هیئت نایبها و فرماندار اونز تشکر کنیم. [تشویق بلند، تشویق ایستاده]
همه شما به من امید می دهید! همه شما به من امید می دهید. قدرت به مردم! من فقط اینها را بدون ترتیب خاصی می گیرم. در حال حاضر خیلی احساس استادی نمی کنید، بنابراین شما یک سوال دارید، فقط بین خود، جلو و عقب بچرخانید. همانطور که درخواست شد، آن را کوتاه نگه دارید تا بتوان سوالات بیشتری پرسید.
سوال #1: من میرم جلو. نام من [نامفهوم] است، یک سوال داشتم. یکی از موضوعاتی که در گفتمان اخیر مطرح نشده است، مسئله آزادی بیان و آزادی آکادمیک است و این مسئله به خصوص در سیستم دانشگاهی که قرار است ایده ها آزادانه و آزادانه مورد بحث قرار گیرد، به چه معناست. لطفا نظرات خود را به این موضوع اضافه کنید؟
وارد چرچیل: آره خلاصه نمیکنم، اما شما را به سندی ارجاع میدهم که در مرکز این مؤسسه به نام «قوانین سلطنتهای کلرادو» است، خوب؟ و کاملاً مشخصاً در بخش مقاصد و تعاریف میگوید که هر عضو هیئت علمی که هر چیزی را میگوید باید به صراحت از پیامدهای سیاسی آنچه گفته میشود محافظت شود. این یک حرکت غیرمجاز برای قصد سرکوب گفتار سیاسی به هر شکلی تحت عنوان دانشگاه کلرادو است. این یک دستورالعمل نیست. این یک موضوع قانون است آره به این شکل قاب نشده است. شما باید آن را درک کنید که اساس قرارداد هر عضو هیئت علمی در مؤسسه را تشکیل میدهد، اعم از مستمر یا بدون. شما موظف به انجام و مجاز به انجام برخی کارها به صورت قراردادی و مطابق با قوانین نایب السلطنه هستید. به آن قانون قرارداد می گویند. از نظر قانونی لازم الاجرا است. هیچ خط جادویی بیان نشده است که فراتر از آن یک قدم بگذارد و افرادی که از نظر سیاسی با آن مخالف هستند قدرت پیدا کنند تا شما را حذف کنند. این بستر مطلق و اساسی است که ادیپ آکادمیک بر آن قرار دارد. و من از افرادی دفاع کردهام که به نظرم بر این اساس نازیها را مورد حمله قرار میدهند. و من در واقع آنها را مفید می دانم. آنها فویل های عالی برای استدلال های من هستند. بگذارید آنها پرونده خودشان را حمل کنند. مردم باید از آنها بشنوند تا نظرات خود را شکل دهند، همانطور که آنها باید از من بشنوند. [تشویق و تمجید]
سوال #2: من یک دانش آموز نیستم، من یک پدر یک دانش آموز هستم، اما می خواهم یک بیانیه مختصر را در اینجا بیان کنم. در سال 1969، من این افتخار را داشتم که با راسل مینز در مرکز دانشگاه مینه سوتا کافمن، با او و اوجیبوا و برادرانم لاکوتا، به عنوان یک کهنه سرباز ویتنام، به عنوان عضوی از کهنه سربازان ویتنام علیه جنگ، صحنه را به اشتراک بگذارم. این که ما بعد از سی سال اینجا نشسته ایم و در مورد جنگ ناموجه دیگری صحبت می کنیم، بسیار نبوی است. نگرانی من این است که ممکن است با شما مخالف باشم یا نباشم، آقا، اما من از حق شما دفاع می کنم که هر چه می خواهید بگویید از نظر آزادی تحصیلی. [تشویق و تمجید]
وارد چرچیل: این تمام کاری است که باید انجام دهید، و در این فرآیند، ما می توانیم صحبت کنیم، و در روند صحبت کردن، ممکن است ذهن هر دوی ما تغییر کند. اما اگر نتوانیم صحبت کنیم، اگر یکی یا دیگری از ما ممنوع باشد، این اتفاق نمی افتد. [تشویق و تمجید]
سوال #2: اگر گفت و گو نباشد، جنگ است. [تشویق و تمجید]
سوال #3: پروفسور چرچیل، من دانشجوی فوق لیسانس اینجا در محوطه دانشگاه هستم، و شاید شما بتوانید سوالی را که من داشتم حل کنید. آیا این حمله به شما به هیچ وجه با تبرئه شما و سایر معترضان در اعتراض به روز کلمب مرتبط است؟
وارد چرچیل: خنده داره باید بپرسی [خنده] نظر شما چیست؟
سوال #3: خب، من معتقدم که شهر قصد دارد ما را بگیرد، اما مایلم بشنوم که شما در این مورد چه می گویید، لطفا.
وارد چرچیل: بله، این یک هدف فرصت بود. خط روی من است، در حال حاضر این موقعیت عجیبی است که باید در آن قرار بگیرم - من نمی دانم روند انتخاب آنها چه بوده است، اما این شروع است، و توسط نیوت گینگریچ بیان شده است و توسط دیوید هوروویتز بیان شده است. و توسط جو اسکاربرو و برای آن موضوع، توسط اعضای خاصی از هیئت نایبها، فرماندار، و قانونگذار ایالت کلرادو بیان شده است. این دور آغازین و پاکسازی عمومی مورد نظر از ایده های متفاوتی است که آنها آن را تایید نمی کنند. و قبلاً اتفاق افتاده است که گفته شد فردا یک رالی برای آدرین اندرسون برگزار می شود. نمیدانم چند نفر از ماهیت اتفاقی که با آدرین افتاد خبر دارند، اما قرارداد او با وجود این واقعیت که اشتیاق شدید دانشجویان نسبت به آنچه که او تدریس میکرد وجود داشت، تمدید نشد. او توسط همسالانش، و همچنین دانشآموزان، بهعنوان یک معلم برجسته رتبهبندی شد، از جمله توسط مردی که او را ششم کرد، که در اخطاری در انتهای ارزیابی ذکر کرد که او معلم کلاسی عالی است. او دانشآموزان را درگیر میکند، تحقیقات انتقادی و بقیه چیزها را وادار میکند، اما او میگوید، من تعجب میکنم که پسر یا دختر یکی از مدیران بخش بالای کورس چگونه این اطلاعات را دریافت خواهد کرد. [بوس] پیام را درک کنید: اگر قصد دارید به مجرمان توهین کنید، اجازه ندارید در مورد آن صحبت کنید، به این معنی که تخلفات نباید بازجویی، بررسی، درک، اصلاح شوند. این موضوع است. این دستور کار جمهوری خواهان است که آنها بیان کرده اند. صادقانه بگویم، من این افراد را جمهوری خواه نمی دانم. یک کلمه "N" وجود دارد که به "i" ختم می شود که به نظر من مناسب تر است، اما هی، من اغلب از آن قیاس استفاده می کنم. [خنده، تشویق]
بیل اونز میگوید من برای شغلم واجد شرایط نیستم، او دانشمند عالی است. قدرت فراگیر در مورد موضوع [خنده، تشویق بلند] خواستار کار من در این زمینه است. می گوید باید استعفا بدهم یا اخراج شوم، خوب تعارف را پس می دهم. [تشویق شدید] حداقل، بیل، یاد بگیرید که چگونه بودجه کار می کند و چگونه قانون اساسی را بخوانید، قبل از اینکه بخواهید از طرف حدود نیمی از رای دهندگان ایالت کلرادو که علیه شما رای دادند صحبت کنید، رفیق. [تشویق و تمجید]
سوال #4: خوشحالم که امشب اینجا آمدم. من خیلی بیشتر از میانگین بایت های صوتی که در رادیو می شنویم شنیده ام. من با برخی از نکات موافقم، نکات دیگری نیز وجود دارد که با آنها مخالفم، اما معتقدم که شما طبق قانون اساسی حق دارید آنچه را که می خواهید بگویید. از سوی دیگر، آیا موافقید که حقوق متمم اول برای افرادی که در رژه روز کلمب راهپیمایی می کنند باید از بین برود، زیرا این آزادی بیان آنها نیز هست و من یکی از این افراد هستم.
وارد چرچیل: بگذار جواب مرد را بدهم. نه، من فکر نمیکنم که شما حق متمم اول را داشته باشید، زیرا این حق با حق متمم نهم من مخالف است. آیا می دانید حقوق متمم نهم من چیست؟ آیا می دانید متمم نهم چه می گوید؟
سوال #4: نه آقا.
وارد چرچیل: آره اینجا استاد حقوق داریم؟ فکر میکنم این درسی برای دانشکده حقوق است، زیرا هفته گذشته با این تعداد افراد در سالن دیگری از دانشگاه صحبت کردم و همین سوال را از کل گروه پرسیدم. استادان، دانشجویان، مردم شهر و همه، نه یک روح، از جمله استادان حقوق، نمی توانند به من بگویند که اصلاحیه نهم لعنتی چه می گوید. [خنده] آیا ممکن است دلیلی برای آن وجود داشته باشد؟
سوال #4: آقا، آقا، آیا این اصلاحیه اول را نفی می کند؟
وارد چرچیل: نه، نه، یک دقیقه صبر کنید. بیایید به آن پاسخ دهیم
عضو مخاطب: اساساً می گوید هر حقوقی که به دولت فدرال داده نشده است به ایالت ها داده می شود.
وارد چرچیل: در واقع، اشتباه، بوق. [خنده] آنچه می گوید، به تعبیر بسیار نزدیک، این است که همه حقوقی که در اینجا ذکر نشده و ذاتی مردم هستند، برای آنها حفظ می شود، خوب؟ شما می توانید با نگاه کردن به ماهیت این حقوق که بیان شده است، اوقات سرگرم کننده ای داشته باشید، و می تواند نسبتا مبهم باشد و می تواند بحث برانگیز باشد، اما من به شما می گویم جایی که می توانید به جایی نگاه کنید که اصلاً قابل بحث نیست و آن به رنگ سیاه است. بیان حقوقی نامه این مربوط به حقوق بشر است، به ویژه بیان حقوق بشر بین المللی که به شکل معاهدات تصویب شده است. طبق ماده شش قانون اساسی ایالات متحده، این قوانین عالی کشور هستند، و در میان آنها، آیا کرامت انسانی اساسی است، خوب است؟ و تجلیل از شرایطی که من توصیف میکردم که مربوط به مردم بومی است، به عنوان نتیجه فرآیند آغاز شده توسط کریستف کلمب، تجلیل از آن شخص از هر لحاظ، جشنی از آن شرایط است. این نفی کرامت انسانی اساسی است، این انکار حقوق متمم نهم من است و شما حق انجام آن را ندارید و دقیقاً می دانید که دارید چه می کنید. [تشویق و تمجید]
سوال #4: من خواهش می کنم که مخالفت کنم، و من دوست دارم در مورد این موضوع بحث کنم، و حق من برای حضور در اینجا به عنوان یک آمریکایی، که به اندازه شما آمریکایی است، یا هر کسی که در آن تریبون قرار دارد.
وارد چرچیل: ما قرار نیست بحث کنیم. سوالی پرسیدی من جواب دادم مهمانی بعدی شما مناظره می خواهید، ما آن را راه اندازی می کنیم. از این انجمن جدا خواهد بود.
سوال #4: متشکرم.
وارد چرچیل: خواهش میکنم.
سوال #5: اوه، وارد، ظاهراً، اوه، داستین فکر می کرد که لازم است آدم های غمگینش را به اینجا بفرستد تا من را از صحبت کردن باز دارد، امم، اما خوشحالم، خوشحالم که او به اینجا رفت و به من اجازه می دهد صحبت کنم ممنون، داستین [حضورها، می خندند] همچنین، به نظر می رسد که شما در مقابل «لشکر تکنوکرات» قرار گرفته اید. اوه، شما آنها را با «آیشمنهای کوچک» مقایسه کردهاید، اما نه کارگران خدمات غذا، نه سرایدارها، و نه
وارد چرچیل: وای، آهسته تر صحبت کن تا بتوانم صدایت را بشنوم. شما زمان دارید تا سوال خود را قالب بندی کنید. زیاد وقت نگیرید، اما آنقدر وقت بگذارید که بتوانم آن را بفهمم.
سوال #5: به نظر می رسد شما در مقابل سپاه تکنوکرات قرار دارید. دانشآموزان اینجا، تقریباً هر یک از ما، اینجا آموزش نمیدهیم، اینجا درس نمیخوانیم تا کارگر خدمات غذایی یا سرایدار شویم. بنابراین، آیا ما هم «آیشمنهای کوچک» هستیم؟
وارد چرچیل: این انتخاب شماست.
سوال #5: در مورد مردان و زنان در برج ها که "آیشمن های کوچک" شما بودند، چطور؟ آیا همه آنها این «آیشمن کوچولو» را انتخاب کردند؟
وارد چرچیل: این انتخاب شماست.
سوال #5: و از بین ما، چگونه انتخاب کنیم که «آیشمن کوچک، چه بگوییم؟» نباشیم؟
وارد چرچیل: شما قرار نیست سخنرانی کنید، باید یک سوال مطرح می کنید. شما آن را مطرح کردید؛ من جوابش را می دهم، باشه؟ زمانی که شما آگاهانه اثرات جانبی فعالیت تجاری را که طبق معمول توسط ایالات متحده در سایر نقاط کره زمین پیش بینی شده است، می پذیرید، و حتی اگر با آن موافق نیستید، تخصص، توانایی فنی و مهارت خود را در پیشبرد این فرآیند سهیم کنید. از بین بردن تودههای کودکان، برای منفعت و منفعت شخصی خود، برای جا افتادن در ساختار، بدون به چالش کشیدن آن، شما به مفهوم متافیزیکی هانا آرنت از آیشمن، آیشمن هستید.
[تشویق و تشویق بلند]
سوال #5: بنابراین، فقط برای روشن شدن
وارد چرچیل: نه، اکنون کار شما تمام شده است. شما یک سوال پرسیدید، من به سوال پاسخ دادم، باشه؟ نفر بعدی این قاعده است. شما [نامفهوم] خاصی ندارید. من حرف شما را تکذیب نمی کنم. قوانین یکسان برای همه
سوال #5: خوب، حدس می زنم اگر می خواهید مسئولیت خود را کنار بگذارید، ادامه دهید و این کار را انجام دهید.
سوال #6: اوم، چیزی که واقعاً در سخنرانی شما صادق بود این است که شما برای بیل اونز کار نمی کنید، شما برای ما کار می کنید، و با در نظر گرفتن این موضوع، فقط، مانند مصرف کننده ساده، و شما تولید کننده هستید، شما اینجا عرضه می کنید. اگر تصادفاً راهی برای حل این مشکل وجود داشت که در آن مصرفکننده میتوانست نظر خود را به شیوه رایگیری بیان کند، و به هر نحوی که پیش رفت، در مورد اینکه آیا ما میخواهیم شما آزادانه آن را بیان کنید، رأی دهید (و من ایمان دارم، اطراف)، آیا این تصمیم را می پذیرید؟ اگر، در هر صورت؟
وارد چرچیل: نمیدانم چگونه کار میکند، اما اگر برنامه مشخصی دریافت کردید، میآیید با من صحبت کنید. من چیزی را که در چهره اش نمی فهمم قبول نمی کنم. اصل درست است، اما مکانیسم آن را درک نمی کنم.
سوال #6: اگر اتفاقاً در همان انتخابات دانشجویی بود که هر سال برگزار میشد و البته مشارکت چندانی نداشت که علامت منفی است، آیا نتایج را میپذیرید؟
وارد چرچیل: در واقع، فکر میکنم متوجه هستم که شما چه میگویید و نه، موقعیت من، شغل من است، مسئولیت من است، وظیفه من است، کاری که برای انجام آن استخدام شدهام یک مسابقه محبوبیت نیست یا تابع اراده سیاسی هیچ حوزهای نیست. . من برای شما کار می کنم به این معنا که حداقل 80 درصد حقوق من توسط شما پرداخت می شود. مالیات دهندگان 7 درصد یارانه می دهند. یعنی شش هزار دلار فرمول شهریه در اینجا به گونهای است که یک عضو هیئت علمی که بیست و پنج دانشجو را تدریس میکند، به طور مؤسسهای از کار خارج میشود. من به طور متوسط هشتاد و پنج تدریس می کنم. من هر سالی که اینجا تدریس کرده ام پول را به صندوق عمومی برگردانده ام. آنها در اعداد من منفی هستند، پسر. اما تکلیف من در قبال شما این است که شفاف باشید. این برای این نیست که موقعیت من را ابهام کنید یا اگر این موقعیت را دوست ندارید از شما حذف کنید. اگر موقعیت را دوست ندارید، کلاس های دیگری نیز وجود دارد. دانش آموزانی هستند که از من سود می برند. [تشویق حضار] بسیار خوب، ما در مورد آن صحبت کردیم، نمیدانم، نمیتوانم بگویم که در مورد چهار یا پنج سؤال دیگر چند سؤال میپرسم و ترک میکنم. من اساساً خسته هستم، صدایم را می شنوید که دارد می رود، من تمام روز کلاس درس می دهم و کم کم دارم تار می شوم و نمی خواهم جواب های نامنسجمی بدهم. من می خواهم تا جایی که می توانم به سؤالات تند و تیز پاسخ بدهم و سپس کناره گیری کنم. بنابراین چهار، شاید پنج بسته به سؤالات.
#7 سوال: من فقط به این فکر می کردم که وقتی دور هم می نشینید و از دولتی که ادعا می کنید از آن متنفر هستید، چک حقوقی 9 دلاری می گیرید، از کجا می خواهید افرادی را که در 11 سپتامبر جان باختند، تکنوکرات خطاب کنید؟
وارد چرچیل: برای پاسخ به سؤال، برای پاسخ به سؤال، او یک سؤال مطرح کرده است، من به سؤال پاسخ خواهم داد. و واقعاً به این سؤال می رود که "هی، جانم، تو خودت را بی گناه می دانی؟" نه. شما به من نشان دهید که من تا به حال کجا گفتم. آنچه من گفتم این بود که در این کنسرتها بیشتر از یک آمریکایی معمولی پرواز میکنم، و این باعث میشود که بیشتر در معرض بند انداختن روی صندلی مسافر در یک موشک کروز 300,000 پوندی باشم. من هر لحظه از زندگی بزرگسالی ام در تقابل مطلق، از هر جهت که می دانستم، با وضعیت موجود این کشور بوده ام، اما آن را تغییر نداده ام. و تا این حد مسئولیت را رعایت نکرده ام و بی گناه نیستم و مشمول همان مجازات هستم و این جواب سوال شماست و شما یک ثانیه هم نمی گیرید. [تشویق و تمجید]
#7 سوال: آیا به ریاکاری خود اعتراف می کنید؟
وارد چرچیل: بشین شما به سختی زبان را نمی فهمید، فهمیدن، این برعکس ریا بود. اینجا قربان
#8 سوال: عصر شما بخیر. اول و مهمتر از همه، می خواهم بگویم که شریف علیم نتوانست. او همان آقایی بود که دستگیر شد، اوه، به خاطر آنچه که آنها آن را "اقدامی خشونت آمیز" می خواندند. و میخواهم بدانید که ما در اینترنت به آن نگاه میکردیم، و حتی در عربستان سعودی، آن را برداشتند، و آن را میبینند و میدانند که این یک مسخره بود، این یک بازی برای خلاص شدن از شر شما است. و من میخواهم از منظر [نامفهوم] بدانید، ما از شما ناراحتیم، ما با شما، ما از شما حمایت کردیم، ما انتخاب نمیکنیم که فعال باشیم، ما مجبوریم به خاطر موقعیتهایی مانند این، برای خودمان. فرزندان. و فقط میخواهم بدانید، من برای تظاهرات روز کلمب با شما به زندان رفتهام، و به انجام آن افتخار میکردم، میدانید، و تا دو سال پیش نمیدانستم که مادربزرگم ناواهو است. بنابراین من بیشتر از آنچه شما می دانید به شما کمک کردم. و برای کسانی که در اینجا به دلیل کمبود دانش با آن مشکل داشتند، شما از بین می روید. و وقتی جهنم به سراغت بیاید هیچ [نامفهومی] در این دنیا تو را نجات نخواهد داد. درود بر شما [تشویق و تمجید]
وارد چرچیل: شما به شریف بگویید فردا با او صحبت خواهم کرد، به هر حال سعی کردم با او تماس بگیرم، اما سخت بود زیرا این بچه ها امرار معاش خود را وظیفه من برای تغذیه می دانند. به هر حال آنها هرگز چیزی را که من می گویم نمی فهمند [خنده]
#9 سوال: ابتدا می خواهم، آه، ممنون، دکتر چرچیل، متشکرم.
وارد چرچیل: تشکر لازم نیست، در واقع. من از آن قدردانی میکنم، اما سعی میکنم تا جایی که میتوانم به تعهدات و مسئولیتهایم عمل کنم و حقیقت این است.
#9 سوال: اوه، من را به خاطر بیانیه آماده شده ببخشید. من فقط یک دانشجوی کارشناسی ارشد هستم، هنوز همه چیز را متوجه نشده ام، درست است؟ [خنده]
وارد چرچیل: ما شما را فرماندار انتخاب می کنیم، شما همینطور ادامه دهید. [خنده]
#9 سوال: فقط اگر برای من بیخ و بن کنی وارد. و این در واقع برای همه، اوه، مردمی است که خواستار سر وارد بر روی پایک هستند. با اضطرار شدید و احترام فروتنانه در این ساعت تاریک به شما نزدیک می شوم. به نظر می رسد که یکی از علما، فعالان و دوستان بزرگ ما طعمه یک دولت منسوخ Winthropianism شده است. وارد چرچیل سزاوار حمایت جامعه است که با شجاعت نجیب و عزم پیشگامانه خدمت کرده است. چگونه میتوانیم، جامعهای که دکتر چرچیل از سالها و اشکهای خود ساخته است، او را در «شهری روی تپه» رها کنیم که او در پی آن بوده است تا برای همه یکسان کند. من از شما خواهش می کنم روزهایی را به یاد بیاورید که زنان رادیکال به خیابان ها آمدند تا حقوق مسلم خود را در حق رای مطالبه کنند. آیا تاریخ این زنان را تأیید کرده است؟ یا مانند این قهرمانان زن، آن هاچینسون و مری دایر، آیا دکتر چرچیل باید بسوزد؟ اون آدما چی هستن
وارد چرچیل: ببخشید، بی احترامی نیست، اما من باید برای همه قوانین یکسانی داشته باشم، باشه؟
#9 سوال: آخرین جمله. این بیانیه ای است برای ما که در دفتر ریجنت بسته شدیم. چه کسانی هستند که به دنبال مجازات و سانسور و تبعید مردی هستند که دهه هاست بی خودانه از برابری بومیان آمریکایی، آفریقایی-آمریکایی ها و بسیاری از مردم دفاع کرده و خود را به خطر انداخته است.
وارد چرچیل: من واقعاً از آن تشکر می کنم و دوست دارم یک نسخه از آن داشته باشم، اما صادقانه. [تشویق حضار] دو تا دیگر، یکی در هر طرف، خوب؟
سوال #10: سریع ادامه میدم قول میدم من امشب اینجا هستم به عنوان شاگرد وارد، چه در حال حاضر و چه در گذشته، و فقط میخواهم همه رسانهها، و همه دانشآموزان اینجا بدانند که این مرد یک معلم عالی است و به همین دلیل ما باید اینجا باشیم، و به همین دلیل است ما باید از او حمایت کنیم من فقط ده تا از کتابهای او را خواندهام، و اگر مردم واقعاً آنها را برمیداشتند، تحقیق میکردند و مطالعه میکردند، متوجه میشدند که او واقعاً درباره چه چیزی است. بنابراین، این فقط چیزی است که می خواستم بگویم. [تشویق و تمجید]
وارد چرچیل: متشکرم.
#11 سوال: عصر بخیر قربان این یک افتخار بزرگ است که واقعاً اینجا هستم و می توانم با شما صحبت کنم. من از لارامی رانندگی کردم تا بیایم صحبت شما را ببینم زیرا فکر می کردم همه چیزهایی که در مورد شما در اخبار گفته می شود نمی تواند درست باشد، زیرا اگر درست بود، هرگز اجازه تدریس نداشتید. من از آن دسته افرادی هستم که پوشش روزنامه عراقی های کشته شده را می خوانم و پرت می کنم. میخواهم از شما بپرسم، آیا تا به حال فکر میکردید که یک جمله از مقالهتان، از مجلداتی که نوشتهاید، اینطور از متن خارج شود، یا از تناسب خارج شود. این، و اینکه ما امروز اینجا خواهیم ایستاد؟
وارد چرچیل: پاسخ صادقانه به آن منفی است. نه، این موقعیت عجیبی است، اما این موقعیتی است که من در آن قرار گرفتهام، این مسئولیتی است که روی صورتم، روی شانههای من گذاشته شده است، هر طور که میخواهی به آن نگاه کن، و من برنمیگردم. دور از آن من از آن عقب نشینی نمی کنم.
این یک چیز پایانی است، از من خواسته شد که بگویم و این چیزی است که باید خودم در سخنرانیام میگفتم، بنابراین اجازه دهید با این بیانیه از تریبون عقب نشینی کنم. اگر خواستید باز هم توضیح دهید. من این قطعه را به پایان رساندم و سخنرانی خود را با فراخوانی به پایان رساندم که خود را انتخاب کنید، اجرای قانون یا اطاعت از قانون. و این درست از اینجا شروع می شود. این با تکریم، اطاعت از معاهدات با مردم بومی آغاز می شود که همه ما در سرزمین آنها ایستاده ایم. از اینجا شروع می شود. اگر نمی توانید آن یکی را انجام دهید، نمی توانید هیچ یک از آنها را انجام دهید. شما ابتدا خودتان سختترین کار را انجام میدهید و بقیه آنها یک سرسره سرازیری است. به ایده عادت کنید. شما باید یک حق قانونی داشته باشید، یا باید با افرادی که دارایی آنها را اشغال کرده اید تعامل داشته باشید. شما نمی توانید به نام تظاهر به مالکیت و صلاحیت بر زمین دیگران، کودکان را از گرسنگی بمیرانید.
عضو مخاطب: آیا یک گاوچران حق حرف زدن دارد؟
وارد چرچیل: اگر یک نفر جلوتر در صف می بودی، پسر، این کار را می کردی، اما اکنون تمام شده است، پس، متاسفم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا