بار دیگر آنچه گفتم به عکس خودش تبدیل شده است.
اول، دن کاپلیس، کریگ سیلورمن و بسیاری دیگر از رسانههای راستگرا اظهار داشتند که من از حملات تروریستی به ایالات متحده در مقاله خود در 12 سپتامبر 2001 "حمایت" کردم. همانطور که کتاب 300 صفحهای درباره عدالت جوجهها که من در آن استدلال خود را به طور کامل توضیح داده و مستند کردم، نشان میدهد که من از چنین حملاتی حمایت نمیکردم. بلکه اشاره کردم که آنها نتیجه اجتناب ناپذیر سیاست خارجی ایالات متحده بوده و خواهند بود که حکومت قانون را نادیده می گیرد و منجر به مرگ و ویرانی عظیم در خارج از کشور می شود.
در مرحله بعد، دوتایی پویا و همکارانشان تلاش کردند از طریق جریان بی پایان حملات شخصی من را بی اعتبار کنند. اینها شکست خورده اند زیرا حقایق، حتی اگر در رسانه ها گزارش نشده اند، ادعاهای آنها را تایید نمی کنند.
اکنون، هم در یک آگهی پولی و هم در یک قطعه Op-Ed برجسته در تاریخ 5 مارس در اخبار («حمایت فعال چرچیل از خشونت مستلزم اخراج او است»)، کاپلیس و سیلورمن به دروغ آشکاری متوسل شده اند که من فعالانه به دنبال تحریک آن بوده ام. انقلاب خشونت آمیز.»
من چنین کاری نکرده ام. برعکس، چیزی که من همواره در طول سالها از آن حمایت کردهام، حاکمیت قانون است.
بخش عمده ای از کار علمی من به مستندسازی بی توجهی ایالات متحده به قانون و خشونت ناشی از آن در داخل و خارج از کشور اختصاص یافته است. من معتقدم که چنین اقداماتی ناگزیر در پاسخ به خشونت دامن می زند و مؤثرترین راه برای تضمین امنیت همه مردم، پایبندی به قانون اساسی و قوانین بین المللی، به ویژه قوانین جنگ و قوانین اساسی حقوق بشر است.
به عنوان شهروند، این مسئولیت جمعی ما است که از چنین انطباق با قانون اطمینان حاصل کنیم. این معنای واقعی نقل قول در مورد اعراب است که توسط کاپلیس و سیلورمن در هر دو آگهی و اپ-ویرایش آنها به اشتباه بیان شده است. منظور من این بود که وظیفه ما متوقف کردن رفتار جنایتکارانه دولت ایالات متحده است، نه اینکه این وظیفه را به سایر کشورها بسپاریم که از پیامدهای غیرقانونی آن رنج می برند.
به دنبال موضعی که رابرت اچ. جکسون، قاضی دیوان عالی در نورنبرگ در سال 1945 بیان کرد، من معتقدم که ما نه تنها این حق را داریم، بلکه این وظیفه قانونی نیز داریم که رفتار قانونی را از دولتی که به نام ما عمل می کند، وادار کنیم.
من خشونت سیستماتیک انجام شده توسط دولت ایالات متحده را مستند می کنم به این امید که آمریکایی ها این مسئولیت را به جان بخرند و از ابزارهای سیاسی برای تغییر سیاست دولت استفاده کنند. من بسیار ترجیح می دهم که این امر از طریق روش های غیر خشونت آمیز اتفاق بیفتد. با این حال، نمی توانم بگویم که خشونت پرهیزی تنها پاسخ مشروع به خشونت سیستمی است.
اصل دفاع از خود مرموز نیست: وقتی فردی مورد تجاوز قرار می گیرد، این عامل و نه قربانی است که شرایط نامزدی را دیکته می کند.
اگرچه من به وضوح صلح طلب نیستم، اما هرگز از حملات تروریستی در وال استریت، مرکز شهر سیاتل یا هر جای دیگری حمایت نکرده ام. کاپلیس و سیلورمن برای اینکه آن را در غیر این صورت جلوه دهند، مطالب را از متن خارج کرده و آن را بر سر زبانها انداخته اند. نظرات من در این رابطه که برای گروه کوچکی از آنارشیستهای جوان جمعآوری شده در کتابفروشی سیاتل ارائه شد، به این ایده مربوط میشود که آنها با به حاشیه راندن خود و انجام اقدامات خرابکارانه تصادفی در امتداد حاشیه اجتماعی، هیچ کار مفیدی انجام نخواهند داد.
بنابراین، با تکیه بر مفهوم نظریهپرداز آلمانی رودی دوتشکه از «پیشپیمایی طولانی در میان نهادها»، جایگزینی را پیشنهاد دادم که آنها تلاش میکنند از درون محیط نهادی کار کنند، همانطور که خودم انجام دادهام. «سلاحهایی» که من به آنها اشاره کردم، آگاهی و ظرفیت خود جوانان برای انتقال آن بود. در طول مسیر، من همچنین به این نکته اشاره کردم که به عنوان اروپایی-آمریکایی های نسبتاً ممتاز، آنها در موقعیت ایده آلی برای انجام چنین پروژه ای قرار دارند.
کاپلیس و سیلورمن به دنبال دلایل خاص خود هستند تا افکار عمومی را به این باور برسانند که من یک حامی فعال تروریسم هستم. این نه تنها نادرست است، بلکه فوق العاده خطرناک است. با قالب بندی اظهارات من همانطور که گفته اند، و سپس پخش مکرر چرخش آنها برای مخاطبان گسترده، این احتمال آشکار وجود دارد که آنها واقعاً ممکن است یک عمل تروریستی توسط یک فرد نامتعادل را تسریع کنند. اگر چنین شود، مسئولیت با آنها خواهد بود نه من.
وارد چرچیل استاد مطالعات قومیتی در دانشگاه کلرادو در بولدر است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا