فقط سی سال پیش در سال 1988، ادوارد هرمان و نوام چامسکی کتابی را منتشر کردند که یکی از مهمترین کتابهایی بود که تاکنون در رسانهها منتشر شده است. هرمان و چامسکی کتاب خود را نامگذاری کردند موافقت تولید: اقتصاد سیاسی رسانه های جمعی. با لیپمن برابری می کند افکار عمومی (1922) و برنیز تبلیغات (1928). رسانه ها در قالب رسانه های چاپی، رادیو، تلویزیون و حتی اینترنت و به ویژه رسانه های شرکتی که نه تنها طرفدار تجارت هستند، بلکه خود یک تجارت هستند، برای سرمایه داری بسیار مهم بوده و هستند.
این به دو دلیل است: اول از طریق بازاریابی و تبلیغات که ما را می سازد خرید چیزهایی که نیاز نداریم با پول مجبور نیستیم افرادی را که دوست نداریم تحت تاثیر قرار دهیم; و ثانیاً، رسانه ها فضایی طرفدار کسب و کار ایجاد می کنند که کل سیستم سرمایه داری شرکتی را مشروعیت می بخشد. عنصر دوم، کارکرد روابط عمومی است – چیزی که قبلاً به آن تبلیغات می گفتند، درست مانند آن پدرخوانده روابط عمومی یک بار گفت این جو سیاسی را ایجاد می کند که به سرمایه داری اجازه می دهد تا کار کند و از آسیب شناسی های ذاتی خود که اغلب ظاهر می شوند، دور شود. برای حفظ سرمایه داری شرکتی از نظر ایدئولوژیک، هرمان/چامسکی مدل تبلیغاتی تمرکز دارد پنج عنصر:
- دستگاه رسانه ای بسیار متمرکز است که توسط دستگاه های نخبه اداره می شود و بر حداکثر کردن سود متمرکز است.
- اتکای قوی به تبلیغات به عنوان منبع اصلی درآمد وجود دارد.
- آنچه به عنوان اخبار ارائه می شود، منعکس کننده منابع به اصطلاح رسمی است، یعنی شرکت ها، دولت، اندیشکده ها و به اصطلاح کارشناسانی که یا از سرمایه حقوق می گیرند یا دیدگاه های سرمایه، یعنی نئولیبرالیسم را نمایندگی می کنند.
- چیزی که می توان آن را سرمایه داری رسانه ای نامید، یعنی همزیستی نزدیک رسانه و سرمایه به نفع متقابل هر دو - آنچه هرمان/چامسکی آن را "فلک" می نامد، که نظامی است که کسانی را که دستگاه مستقر سرمایه داری رسانه ای را به چالش می کشند، نظم می دهد. و در نهایت،
- کل سیستم به ایدئولوژی «آنها در مقابل ما» (مانند کمونیسم، تروریسم و غیره) نیاز دارد تا «دیگری» را کنار بگذارد و کسانی را که از سرمایه داری رسانه ای حمایت می کنند، شامل شود.
چامسکی در مورد مدل گفت: مدل تبلیغاتی یا معتبر است یا نامعتبر. اگر نامعتبر باشد، ممکن است رد شود. در صورت معتبر بودن، رد می شود. و این چیزی است که اتفاق افتاد. مطالعات رسانه های جریان اصلی تا حد زیادی رد شد it. با این حال، در سال 1979، نیویورک تایمز گفت که نوام چامسکی است مسلماً مهمترین روشنفکر زنده. از آن زمان، جایگاه چامسکی تنها افزایش یافته است، و مدل او حتی پس از ظهور اینترنت، که منجر به کاهش ترمینال از روزنامه ها امروزه بیشتر آمریکایی ها – در واقع دو سوم – اخبار خود را از اینترنت، یعنی فیس بوک، دریافت می کنند تا از روزنامه ها. روزنامه ها در اروپا 20 درصد و در اقیانوسیه 31 درصد کاهش یافته اند. امروزه روزنامه ها را افراد بالای 60 سال می خوانند.
در حالی که اینترنت خبر بدی برای روزنامه ها و شاید برای کل جامعه بوده است، چیزهای خوبی در مورد اینترنت وجود دارد. نوام چامسکی در مصاحبه اخیر خود به این موضوع اشاره کرد قطع کردن به عنوان "بسیار خوب". چه اینترنتی باشد چه نباشد، چامسکی در همان مصاحبه گفت: فقط با نگاهی به بودجه مبارزات انتخاباتی، میتوانید انتخابپذیری، از این رو عمدتاً آرای مردم کنگره در مورد مسائل اصلی را پیشبینی کنید. در مورد انتخابات ریاست جمهوری هم همین را می توان گفت. کلینتون با کسب حدود سه میلیون رای بیشتر از ترامپ پیشی گرفت. با توجه به ایده بسیار از دموکراسی در آمریکااو باید رئیس جمهور شود نه ترامپ. با وجود این، او حدود 1.9 میلیارد دلار در تبلیغات رسانه ای رایگان دریافت کرد.
با این حال، 60 درصد آمریکایی ها حتی در انتخابات شرکت نمی کنند. چامسکی در این مصاحبه با بیان سه نکته دیگر به پایان رسید. اولا، مصاحبههای رسانههای اصلی ترامپ از زمان انتخاب او [نشان داد] که تغییرات آب و هوایی ذکر نشده است. این جدی ترین کاری است که او انجام می دهد! در مرحله دوم، حزب جمهوری خواه در دوران ترامپ... خطرناک ترین سازمان در تاریخ بشریت است. و در نهایت، یک میلیاردر نیمه دیوانه با حمایت گسترده رسانه ای توانست در انتخابات پیروز شود.
ترامپ خبر است، به معنای کلیک است، و این به معنای پول تبلیغات است. بین سالهای 69 تا 2006، روزنامهها حدود 2016 درصد از درآمد خود را از دست دادند - کاهشی از 63 میلیارد دلار به 49 میلیارد دلار. یک واکنش بدنام بود paywall. این ممکن است به این معنی باشد که نخبگان ثروتمند و تحصیلکرده قادر خواهند بود روزنامه های با کیفیت/اشتراک را بخوانند در حالی که بقیه از فیس بوک و موارد مشابه «اخبار» (!) دریافت می کنند – از این رو دونالد ترامپ. صد در صد درآمد فیسبوک و غیره از طریق تبلیغات است. آنها همچنین از الگوریتم استفاده می کنند. مشکل اساسی ممکن است الگوریتم ها نباشند، بلکه این واقعیت است که مجموعه بسیار کوچکی از شرکت ها الگوریتم هایی را کنترل می کنند که نظرات یا ایدئولوژی هایی هستند که در فرمول های ریاضی بیان می شوند. آن ها هستند سلاح های تخریب ریاضی.
به عبارت دیگر، الگوریتمها تصمیم میگیرند که چه اخباری سودآور هستند و چه اخباری سودآور نیستند. امروزه، بیشتر آمریکاییها اخبار خود را به صورت آنلاین دریافت میکنند تا از تلویزیون - رسانه افراد مسن. میانگین سنی از روباه مرداک 68 سال و MSNBC و CNN 63 سال است. فراتر از آن، ساعات تماشای تلویزیون در حال کاهش است. در همین حال، هفت تا از ده سایت بزرگ خبری آنلاین در آمریکا بر اساس بازدید، CNN هستند نیویورک تایمز، واشنگتن پست، فاکس، USA Today، فوربس و زمان. آنها به سادگی بازوی آنلاین رسانه های خبری قدیمی و جا افتاده هستند. در عین حال، انتشارات «فقط اینترنتی» نادر باقی میمانند در حالی که افراد بسیار کمی فقط وبلاگهای روزنامهنگاران مستقل را میخوانند.
همزمان، فیسبوک، توییتر و گوگل فعالانه تلاش میکنند تا رسانههای جایگزین را مهار کنند تا با تغییر الگوریتمهایشان، کنترل کامل بحث عمومی را دوباره به دست آورند. اثر مطلوب خود را دریافت کرد. پس از تغییر الگوریتم های گوگل، بینگ و فیس بوک، ترافیک سایت های پیشرفته کاهش یافت: آلترنت: ٪ 63، حقیقت آشکار: ٪ 25، رهگیری: ٪ 19، و دموکراسی اکنون: 36 درصد و فقط برای اطمینان، دولت ترامپ مجبور شد RT برای ثبت نام به عنوان یک عامل خارجی طبق قانون 1938 که برای مقابله با نازیسم طراحی شده بود.
همانطور که آنها جایگزین ها را حذف می کنند، انحصار رسانه ها ادامه می یابد. فقط پنج غول بزرگ شرکتی بیش از 90 درصد از آنچه را که آمریکا می خواند، تماشا می کند و گوش می دهد کنترل می کنند. این پنج انحصار عبارتند از جنرال الکتریک، مرداک نیوز-کورپ، دیزنی، ملی سرگرمی ها و تایم وارنر. با اینترنت، وضعیت بدتر است. در اینجا نیز انحصارهای عظیم بر بازار تسلط دارند: فیس بوک، توییتر، گوگل و آمازون.
بارزترین مثال از معنای این موضوع همچنان مورد 175 روزنامه روپرت مرداک است. روپرت مرداک، غول رسانه ای افراطی راست جهانی، به خوبی شناخته شده است که خواستار اطاعت مطلق ایدئولوژیک است. همه 175 سردبیر او در سراسر جهان از حمله به عراق در سال 2003 حمایت کردند. فاکس نیوز روزنامه نگار گفت ما توسط یک سیستم استالینیستی تحت نظر بودیم... این محیط بسیار ترسناک است.
به طور خلاصه، رسانه ها طرفدار شرکت نیستند. رسانه ها طرفدار تجارت نیستند. رسانه ها طرفدار نظام نیستند. آنها هستند استقرار. آنها بازوی ایدئولوژیک پیشرفته آن هستند. آنها شرکت های بزرگ و کسب و کارهای بسیار بزرگ هستند. عملاً همین امر در مورد اولین وظیفه رسانه ها - فروش چیزها به ما - صدق می کند.
در واقع، قیمتی که برای روزنامه خود می پردازید، حتی به هزینه تولید آن هم نمی رسد. نیاز به تبلیغات دارد و آنها بخش زیادی از درآمد آن را تشکیل می دهند. این تنها در مورد تلویزیون، رادیو و اینترنت افزایش می یابد. تبلیغات برای رسانه ها ضروری است، شاید حتی بیشتر از مخاطب. جای تعجب نیست که سازمانهای خبری، تبلیغکنندگان را مخاطب خود میدانند - نه آن چیزی که ما به عنوان مخاطب تصور میکنیم. مخاطب تنها محصول جانبی غیرقابل توجیهی است که رسانه باید با آن دست و پنجه نرم کند.
مخاطب دیگر - بینندگان - باید کنار باشند و برای آن سرگرمی سبک ایجاد می شود. تنها زمانی می توان تلویزیون را درک کرد که متوجه شد فیلم یا نمایش تبلیغات را قطع می کند – نه برعکس آن طور که معمولا تصور می شود. تبلیغات 19 درصد از تولید اقتصادی ایالات متحده را تشکیل می دهد و حدود 25 درصد از کل محتوای تلویزیون را تشکیل می دهد.
اینجاست که مزیت اینترنت نهفته است. برای مثال، گوگل میتواند به یک شرکت تجهیزات گلف پیشنهاد دهد که میخواهد مصرفکنندگان احتمالی را هدف قرار دهد، 50,000 نفر که در ماه گذشته از چندین وبسایت گلف بازدید کردهاند، در یک منطقه جغرافیایی تعریفشده، 30 تا 49 ساله با درآمد حداقل 50,000،20 دلار. تلویزیون و روزنامه ها نمی توانند با آن برابری کنند. با این حال، خوانندگان چاپی XNUMX برابر بیشتر از خوانندگان آنلاین درآمد تبلیغاتی دارند، و در اینجا رسانه ها به دنبال خواننده ای از میشیگان هستند، نه از مورتانیا. از این رو، جستجوی وب سایت ها برای شناسایی مکان شما!
همچنین به این معنی است که رسانه ها محیطی مناسب برای کسب و کار را در خارج و داخل ایجاد می کنند. در داخل، HSBC مورد این را نشان می دهد رسوایی حسابداری HSBC به سختی توسط اخبار اصلی پوشش داده شد. افشاگری یکی از روزنامهنگاران در مورد رسوایی پولشویی HSBC توسط رئیس او به شدت رد شد. بدون عبارات نامشخص به او گفته شد، HSBC تبلیغکنندهای است که به معنای واقعی کلمه نمیتوانید از پس آن برآیید. به عبارت دیگر، نخبگان دستور کار اخبار را تعیین می کنند و به طور موثر تصمیم می گیرند که رسانه ها در مورد چه چیزی بحث کنند. آن به شرح زیر است تنها گفتهما نمی توانیم به شما بگوییم به چه فکر کنید، اما می توانیم به شما بگوییم به چه فکر کنید در باره.
و این حتی با در نظر گرفتن این واقعیت نیست که تا 41 درصد از مقالات مطبوعاتی و اکثر اخبار تلویزیونی به طور کامل یا تا حد زیادی بر اساس مطالب روابط عمومی است. در زمان کاهش پرسنل روزنامه ها و تقاضای روزافزون برای چاپ مقالات - چیزی به نام طنز گرایی - به طور فزایندهای، بیانیههای مطبوعاتی شرکتها که اغلب توسط پزشکان روابط عمومی در روزنامهنگاری نوشته میشوند، در روزنامهها قرار خواهند گرفت.
علاوه بر این، مطالعه بیبیسی نشان داد که از نخستوزیر به تنهایی بیش از مجموع همه سازمانهای غیردولتی، خیریهها، فعالان و گروههای فشار نقل قول شده است و تعداد منابع حزب محافظهکار تقریباً 2:1 از حزب کارگر بیشتر است. همراه با این واقعیت که کسانی که در بریتانیا نخست وزیر می شوند کسانی هستند که روپرت مرداک حداقل در ده مورد اخیر از آنها حمایت می کند، جای تعجب نیست که چرا حزب کارگر انگلیس تقریباً هیچ شانسی برای انتخاب شدن ندارد.
به عبارت دیگر، رسانه ها قادرند مردم را از موضوعاتی که برای حزب کارگر بریتانیا و دموکرات های ایالات متحده مهم است منحرف نکنند. به این می گویند تبلیغات انحرافی. همچنین به رسانه ها این امکان را می دهد که نه تنها دستور کار را تعیین کنند، بلکه موضوعاتی را نیز به گونه ای تنظیم کنند که از سرمایه داری رسانه ای حمایت کنند. در عین حال، عناصر غیرقابل توجیه حذف می شوند یا در کنار هم قرار می گیرند. یک مورد به خصوص ناخوشایند مورد دیگری بود چارلی چاپلین.
در دهه 1950، FBI 2,000 صفحه را جمع آوری کرد چارلی چاپلین از زمان سخنرانی نهایی در The دیکتاتور بزرگ. با وجود این، FBI قرار بود جایگاه نمادین چارلی چاپلین را از بین ببرد. در سال 1952 از بازگشت به ایالات متحده منع شد. او 25 سال پایانی زندگی خود را در سوئیس گذراند و تنها یک بار برای دریافت جایزه اسکار افتخاری در سال 1972 بازگشت. در مجموع، اف بی آی بی سر و صدا به زندگی حرفه ای بزرگترین کمدین تمام دوران به دلیل دروغین کمونیست بودنش پایان داد.
در نهایت، مورد وجود دارد خبرنگار فایننشال تایمز چهار سال در FT کار کرد. او در تماس نزدیک با نخبگان پول و قدرت جهانی بود. این تماس او را متقاعد کرد که دنیا متعلق به یک راکت است و اداره می شود. این راکت متشکل از شرکت های فراملیتی، سرمایه گذاری و صندوق های تامینی، بانک ها و بسیاری دیگر از غلظت های مختلف ثروت در سراسر جهان است. رسانه ها فقط تشویق کننده برای تجارت بزرگ نیستند. آنها هستند کسب و کار بزرگ. فقط سه نفر از آنها 70 درصد از کل روزنامه های بریتانیا را در اختیار دارند و مرداک به تنهایی 34 درصد را تشکیل می دهد. نه تنها دنیای تجارت بزرگ برای آن محفوظ است نخبگان.
٪ 39 از نیویورک تایمز و 47٪ از وال استریت ژورنال کارمندان با مدرک کارشناسی ارشد روزنامه نگاری از دانشکده روزنامه نگاری کلمبیا فارغ التحصیل شد. این برای کسانی است که می توانند 105,000 تا 146,000 دلار در سال برای مدرک از کلمبیا (2018) بپردازند. پس از آن، شما وارد FT می شوید، اما کار کردن در آنجا مانند کار کردن نیست پراودا در اتحاد جماهیر شوروی به خاطر آنچه می نویسید یا می گویید زندانی نمی شوید. شما به سادگی صعود یا پیشرفت نخواهید کرد. هرکسی که بیش از حد واقعی انتقاد کند ترفیع نمیگیرد، قراردادش تمدید نمیشود، یا مأمور نوشتن مجدد نمیشود. این نوعی کنترل فکر است.
دگراندیشان و روزنامه نگارانی که مستقل و متفاوت از بقیه در دفتر FT فکر می کنند، دوام زیادی ندارند. به طور کلی، بهترین افراد برای نوشتن مقالات خودسانسور شده افرادی هستند که حتی متوجه نمی شوند که خودسانسوری می کنند. این در بریتانیای گاردین یا گاردین فقط اندکی بهتر است نیویورک تایمز و واشنگتن پستآنها دوست دارند توهم رسانه ای منصف، متعادل، باز و لجباز را حفظ کنند و همچنین دوست دارند وانمود کنند که در حال مبارزه هستند، اما در واقع زیربنای نخبگان هستند.
مانند اکثر روزنامه نگاران، آنها عمدتاً از افراد طبقه متوسط سفیدپوست هستند که تمایل دارند ارزش های رهبری شرکت را به اشتراک بگذارند. 40 درصد از روزنامه نگاران برتر بریتانیا در دانشگاه آکسفورد یا کمبریج شرکت کردند. 38 درصد از نگهبان کارکنان در آکسبریج حضور داشتند. در همین حال به FT بازگشت، چیزهایی مانند کشتار ماریکاناکه در آن 34 معدنچی اعتصابی آفریقای جنوبی کشته شدند، نخبگان روزنامه نگاری به تازگی آن را گفتند سایه بلندی انداخت. از روزگار ما خیلی تغییر نکرده است نابود کردن تمام وحشیان.
پس از سی سال، تز هرمان و چامسکی در مورد مدل تبلیغاتی همچنان پابرجاست. اگر هر چیزی، ظهور عصر اطلاعات فقط مدل آنها را تایید کرده است. دستگاه های رسانه ای هنوز به شدت متمرکز هستند. این توسط نخبگان و رسانه ها اداره می شود زیرا کسب و کارها همچنان بر حداکثر کردن سود متمرکز هستند. هنوز هم به تبلیغات و حتی بیشتر از آن متکی است فیس بوک و مانند آن ظاهر شد.
در آن زمان، مانند امروز، رسانههای جمعی شرکتها هنوز دیدگاههای شرکتها، دولتها، اتاقهای فکر، و نمایندگان پولدیده نئولیبرالیسم را طوطیسازی میکنند. در نهایت، هنوز همزیستی بین رسانه و سرمایه وجود دارد که تنها با همزیستی بین سرمایه و شرکتهایی که تبلیغات عصر اطلاعات را به پیش میبرند، درست همانطور که آلن مکلئود در کتاب نفیس خود بیان کرده است، تقویت میشود. تبلیغات در عصر اطلاعات.
توماس کلیکاور دارد نشریات 550 و نویسنده مدیریت گرایی.
نادین کمبل بنیانگذار و مدیر عامل شرکت است آکادمی ابیدوس.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا