منبع: کانتر پانچ
"یک جامعه تنها زمانی تکامل می یابد که مردم ارتباطات خود را کنترل کنند"
- فرانتس فانون
در نهایت ما (یعنی آمریکایی ها) مجبور می شویم یک انتخاب روشن داشته باشیم - یا آزادی های ایجاد شده توسط متمم اول قانون اساسی در سال 1791 را حفظ کنیم، یا آنها را کنار بگذاریم و با لجاجت استثنایی خود را ادامه دهیم. جلسه استرداد جولیان آسانژ در 24 فوریه در لندن آغاز خواهد شد، اما این جلسه محاکمه ای برای آمریکایی ها نیز هست. ما در مورد اینکه چقدر برای آزادی خود ارزش قائل هستیم، بازجویی میشویم، اگر فکر میکنیم دیگر «حق دانستن» داریم، و آیا به حقوق روزنامهنگاران خارجی و قوانین بینالمللی احترام میگذاریم.
یک رویکرد متفکرانه و اخلاقی ابتدا نیازهای دیگران را مورد بحث قرار می دهد، قبل از اینکه نیازهای خودمان را در نظر بگیریم، اما از آنجایی که این یک وضعیت اضطراری است، و از آنجایی که ما بیش از همه به آمریکایی ها نیاز داریم که اقدامی انجام دهند (در صورت امکان در اولین روز استرداد او)، اجازه دهید ما اکنون دلایل خودخواهانه را در نظر می گیریم - برای شهروندان ایالات متحده که حق مشارکت در سیاست و انتخاب دولت خود را دارند، بهترین است.
در سال 2000، ماهها قبل از خشونت وحشتناک 11 سپتامبر 2001، کتابی با عنوان Blowback: هزینه ها و پیامدهای امپراتوری آمریکا (Fitzhenry & Whiteside) بیرون آمد. چالمرز جانسون، دانشمند علوم سیاسی آمریکایی، پیشاپیش این سوال مهم را در نظر گرفت که «چرا ما در سراسر جهان منفور هستیم»، چرا که ایالات متحده «برجسته ترین هدف جهان برای ضربه زدن» است. وی به نکات مهم زیر اشاره کرد:
1. ایالات متحده تنها قدرت امپریالیستی است
2. "منبع اولیه" "عملیات هایی است که رژیم های سرکوبگر را تقویت می کند"
3. "بزرگترین فروشنده سلاح" است
در واقع، در مقالات متعدد CounterPunch نشان داده شده است که دولت ما دست به اقدامات امپریالیستی میزند، دموکراسی را خنثی میکند و از طریق فروش اسلحه به خشونت دامن میزند.
اصطلاح "بازگشت مجدد" به طور کلی می تواند به معنای "واکنش های منفی یا نتایجی باشد که در نظر گرفته نشده اند، مانند انتقاد، اعتراض یا خشم"، اما جانسون این اصطلاح را به معنای "پیامدهای ناخواسته سیاست هایی که از سیاست ها مخفی نگه داشته شده است" استفاده می کند. مردم آمریکایی." او نوشت: «آنچه که مطبوعات روزانه به عنوان اعمال بد «تروریستها» یا «قانونهای مواد مخدر» یا «دولتهای سرکش» یا «تجار غیرقانونی اسلحه» گزارش میدهند اغلب بهعنوان ضربهای از عملیاتهای قبلی آمریکا بهنظر میرسد.
این هیچ رازی نیست. وزارت دفاع در سال 1997 از کمیتهای متشکل از کارشناسان غیرنظامی مشاوره دریافت کرد که به این نتیجه رسیدند: «دادههای تاریخی نشاندهنده همبستگی قوی بین دخالت ایالات متحده در موقعیتهای بینالمللی و افزایش حملات تروریستی علیه ایالات متحده است. علاوه بر این، عدم تقارن نظامی که توانایی دولتها را برای درگیر شدن در حملات آشکار علیه ایالات متحده سلب میکند، استفاده از بازیگران فراملی را تحریک میکند.» جانسون توضیح داد که منظور آنها از "بازیگران" "تروریست هایی از یک کشور در حال حمله به کشور دیگر است."
هنگامی که ایالات متحده به کشورهای دیگر حمله می کند یا ارتش سایر کشورهای متجاوز را تأمین می کند، آموزش می دهد و بودجه می دهد، وضعیت به «جنگ نامتقارن» تبدیل می شود. کشورهایی که مورد آزار و اذیت آمریکا قرار میگیرند، مانند ایران، با سرمایهگذاری برای جنگ با آمریکا آماده میشوند.قابلیت های حمله نامتقارن". این اصطلاح «نامتقارن» که اغلب در تحلیل درگیریهای نظامی بین ایالات متحده و سایر کشورها استفاده میشود، بر مزیت بزرگ و غیرمنصفانه واشنگتن در چنین درگیریهایی تأکید میکند. این مزیت نباید لبخندی بر لبان ما بیاورد زیرا ما را نیز هدف خشونت، انتقاد و طرد میکند.
جانسون خاطرنشان کرد که "تروریست یک نفر" "جنگجوی آزادی فرد دیگر" است. می توان جولیان آسانژ را "روزنامه نگار مبارز آزادی" نامید. حملات هوایی 12 ژوئیه 2007 بغداد که ویکی لیکس آن را "قتل جانبی" نامید، سطحی از وحشیگری را برای همه ما آشکار کرد که فقط ژنرال ها، متخصصان امور نظامی و سربازان با آن آشنایی داشتند. غیرقانونی، بزدلی، و بیعدالتی که توسط آن کلیپهای دوران ساز ثبت شده است، باید چلسی منینگ، آسانژ و دیگران را وادار کرده باشد که آنها را بدون توجه به عواقب آن منتشر کنند. از این نظر، اسناد فاش شده و نشریات مختلف ویکی لیکس نوعی «بازگشت» ناشی از خشونت دولت ماست.
زنجیره علت و معلول چیزی شبیه به این است: خشونت دولتی و غربی در طول صدها سال (که اخیراً توسط واشنگتن رهبری می شود) علیه مردم خاورمیانه باعث واکنش تروریستی به نام "9 سپتامبر" می شود. شوک 11 سپتامبر برای آمریکایی ها راه را برای اقدامات جدید، شدید و غیرقانونی، از جمله ایجاد استثنائات قانونی نادیده (و استثنایی) باز می کند.ایزوم) مانند ابوغریب، گوانتانامو و «قتل همراه». چنین خشونتهای کنترلنشده دولتی، افشاگران و روزنامهنگارانی مانند آسانژ را وادار میکند تا برای افشای جنایات ایالات متحده، سخت کار کنند و ریسکهای شخصی بزرگی را متحمل شوند. در حالی که دولت ایالات متحده به طور معمول از مردم جاسوسی می کند، آسانژ و سایر روزنامه نگاران متعهد راهی برای "جاسوسی" پیدا کردند، به عنوان مثال، شفافیت و پاسخگویی را به دولت گانگستر و در نتیجه "دستکش" دولت گانگستری وادار کنند. بیا
برای اعمال مجدد کنترل، قانون گریزی واشنگتن مستلزم پوششی از مشروعیت است. به همین دلیل است که قانون احمقانه و قدیمی جاسوسی ما در سال 1917 اکنون مجدداً تنظیم می شود. اگر واشنگتن موفق به ساخت این ابزار اقتدارگرایانه جدید شود، میتواند روزنامهنگاری انقلابی و ترویجگر دموکراسی ویکیلیکس را که در واقع رسانههای جمعی را دور میزند و اطلاعات مربوط به امور خارجی را در دسترس هر کسی در جهان که به اینترنت متصل است در دسترس قرار میدهد، کاملاً ریشه کن کند. کامپیوتر. و دولت همچنین میتواند هر روزنامهنگاری را که نوشتهها، فیلمها، ضبطهای ضبط شده و غیره تولید میکند که میتواند از اطلاعات «دزدیده شده» (یعنی اطلاعاتی که ظاهراً از طریق دلارهای مالیاتی ایالات متحده در اختیار مقامات دولتی قرار میگیرد، در دسترس مقامات دولتی قرار گیرد، تولید کند، متوقف کند. به نفع آمریکایی ها).
مردم خاورمیانه کار جولیان آسانژ ده سال بعد را در چارچوب بی قانونی فعلی ایالات متحده چگونه ارزیابی خواهند کرد؟ اگرچه من هرگز از کسی از آن منطقه از جهان این سوال را نپرسیده ام، شاید آنها از آسانژ به خاطر ایستادگی در برابر قلدرهای بزدلی که ده ها یا بیشتر غیرنظامی را در فیلم ضبط شده "قتل جانبی" کشتند، تشکر کنند. برخلاف اکثر آمریکاییهای امروزی، مطمئناً روشنفکران آگاه کشورهایی مانند افغانستان و عراق از قبل به طرز دردناکی آگاه هستند که ایالات متحده 1) از کودتا در ایران (1953) حمایت کرد، 2) از خشونت اسرائیل در فلسطین (از 1967)، 3) در هم شکست. ناسیونالیسم سکولار و از بنیادگرایی اسلامی دفاع کرد، 4) داشتن سلاح های هسته ای اسرائیل را حتی پس از NPT (معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای) نادیده گرفت، 5) لیبی را بمباران کرد (1986) و بعداً با بریتانیا و فرانسه به آن کشور حمله کرد (2011). ، 6) آغاز "جنگ" خلیج فارس (1990)، جنگ در افغانستان و جنگ عراق، 7) مواد شیمیایی برای صدام حسین برای گازهای سمی که بر روی کردها استفاده می کرد، تامین کرد و به او کمک کرد تا ایرانیان را بکشد، 8) همکاری کرد. با «قتل انتقام جویانه» صدام به قول جورج بوش دوم، 9) مرتکب قتل های فراقانونی بلندپایه ای مانند اسامه بن لادن، شهروندان آمریکایی انور العولقی و عبدالرحمن العولقی (پسر او) شد. معمر قذافی (2011) و قاسم سلیمانی ماه گذشته، 10 سال گذشته، صدها نفر را با هواپیماهای بدون سرنشین در چندین کشور منطقه ترور کردند - عمدتاً سربازان پیاده (حداقل بین سالهای 2008 تا 2010، طبق گزارش رویترز)، 11) باعث آسیبهای روحی و روانی شدند. اضطراب میلیون ها نفر از هواپیماهای بدون سرنشین، 12) جنبش های دموکراتیک را تضعیف کرد، مانند بهار عربی (2010)، 13) به طور مستقیم به تروریست ها کمک کردند (مانند در آگوست 2012 و 14) از خشونت جنسی سربازان آمریکایی، مانند زمانی که یک دختر 14 ساله عراقی به نام عبیر قاسم الجنابی مورد تجاوز گروهی و قتل قرار گرفت (2006) عذرخواهی یا جبران نکرد. جای تعجب نیست که اکثریت قریب به اتفاق مصری ها آمریکا و اسرائیل را تهدید شماره یک می دانستند و تنها 10 درصد ایران را یک تهدید می دانستند (در سال 2010).
اگر این نوع خشونت نبود، شاید ویکی لیکس هرگز ویدیوی "قتل همراه" را منتشر نمی کرد. شاید آسانژ هرگز تخلفات کمیته ملی دموکرات (DNC) را فاش نمی کرد و باعث شد که پنج نفر از اعضا به دلیل تقلب سناتور برنی سندرز و ممانعت از اراده رای دهندگان حزب دموکرات با شرمندگی استعفا دهند. به جای اعتماد به هیلاری کلینتون، حتی پس از آخرین ماههای قبل از انتخابات، زمانی که دوگانگی او بارها فاش شد، رهبری DNC میتوانست پاکسازی شود. تشکیلات جدید حزب دموکرات می توانست سندرز را انتخاب کند و او رئیس جمهور شود.
اما نه، DNC احساس کرد که اصلاح سازمان آنها کمتر از حمله به کسی که حقیقت را گفته است اهمیت دارد. تنها آسانژ و ویکی لیکس توسط DNC شکایت کردند، در حالی که در واقع، «هیچ مبنای واقعی برای این اتهام ارائه نشده است که آسانژ ایمیل های DNC را که از منبعی روسی، و به ویژه نه از دولت روسیه، می دانسته است، دریافت کرده است. خود آسانژ بارها اعلام کرده است که افشای اطلاعات از طرف یک فرد بوده است، نه از یک بازیگر دولتی.» در دفاع از جولیان آسانژOR Books، 2020، ص. xxiv).
همانطور که سرکو هوروات، فیلسوف و فعال سیاسی کروات نوشته است: «این دموکراتها با انتخاب نامزد اشتباه در وهله اول (هیلاری به جای برنی) بودند که ترامپ را به قدرت رساندند – نه ویکیلیکس» (هوروات، «نقطه چیست» شنا در دریا، اگر به چیزی اعتقاد ندارید؟ در دفاع از جولیان آسانژ، پ. 145). و یک چیزی که DNC اکنون باید نگران آن باشد این است که چند نفر ممکن است آن را به خاطر بیاورند آنهانه جمهوری خواهان، که برای اولین بار از دارایی های اطلاعاتی خارجی در انتخابات ما استقبال کردند، زمانی که برای «کریستوفر استیل دارایی سابق MI6 برای تولید تحقیقات مخالفان برای بدنام کردن ترامپ» پرداختند (مارگارت کیمبرلی، «ساده لوحی جولیان آسانژ،» در دفاع از جولیان آسانژ، ص. 43).
نتیجه
ساده لوحی آسانژ یک قابل بخشش گناه، اگر اصلاً گناه باشد. شاید او کاملاً بر بیعدالتی سیاست خارجی ایالات متحده متمرکز بود، بنابراین از بیعدالتی تبعیض داخلی ایالات متحده (نژادپرستی، جنسیتگرایی، طبقهگرایی و غیره) غافل بود، یا احتمالاً نادیده میگرفت و نمیدانست که حزب جمهوریخواه این است. حزب برتری مردان سفیدپوست، حزبی که حتی بیشتر از حزب دموکرات، بر خودروهای نظامی هاموی بر حقوق مدنی و حقوق زنان ما سوار می شود.
اما آسانژ تنها کسی نیست که در هفته های آینده محاکمه می شود. ما نیز همینطور خواهیم بود. و سوال برای ما این نیست که چقدر آسانژ را دوست داریم، بلکه این است که چقدر آزادی خود و دیگران را دوست داریم. آیا آن کلمات "سرزمین شیرین آزادی" را به خاطر خواهیم آورد؟ یا در عوض، وقتی بریتانیا این شهروند استرالیایی را از طرف واشنگتن به دلیل «جنایت» (!) افشای بیعدالتی جنگهای بیپایان ما تحت تعقیب قرار میدهد، چشمهایمان را برمیگردانیم تا برای همه ما درسی باشد – که اینطور نیست. برای خبرنگاران برای توقف جنگ؟ و آیا اجازه خواهیم داد که رئیس جمهور قلدر و دولت گانگستری ما به پلیس فکر جهانی جدید تبدیل شوند؟
بسیاری از تشکر از استفان Brivati برای نظرات، پیشنهادات، و ویرایش.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا