سه شنبه گذشته، در منهتن پایین با صدای چرخش هلیکوپترهای بالای سر از خواب بیدار شدم، صدای منطقه جنگی که تمام روز ادامه داشت و سپس دوباره شروع شد صبح پنجشنبه، دو ماهه سالگرد اشغال وال استریت و یک روز بزرگ تظاهرات در نیو. شهر یورک. این یکی از دهها روشی بود که میتوانید تشخیص دهید که مقامات اشغال وال استریت را جدی میگیرند، حتی اگر عمیقاً اشتباه کنند که چه نوع خطری دارد. اگر تا به حال شک داشتید که قدرتمند هستید یا اهمیت دارید، فقط به واکنش افرادی مانند شما (یا فرزندانتان) که در پارک هایی از اوکلند تا پورتلند، توسان تا منهتن اردو زده بودند نگاه کنید.
البته، "اردوگاه کردن" کاملاً روح لحظه را جلب نمی کند، زیرا این کمپ ها راهی است که مردم گرد هم آمده اند تا به امیدها و ترس های خود شهادت دهند، تا شروع به جمع آوری قدرت خود کنند و درباره آنچه در ما امکان پذیر است بحث کنند. دنیایی که به طرز نگرانکنندهای بیتفاوت است، تا روشن شود که سیستم اقتصادی ما چقدر اشتباه است، قدرتهایی که از آن حمایت میکنند چقدر فاسد هستند، و جستجو برای یافتن راهی بهتر را آغاز کنیم. این را طنز در نظر بگیرید که کمپینگ ها تا حدی برای خواب هستند، اما نمادهایی از راه بیدار شدن ما هستند.
وقتی جامعه مدنی به خواب می رود، ما فقط یک دسته از افرادی هستیم که در زندگی خصوصی خود جذب شده اند. وقتی بیدار می شویم، در اردوگاه ها یا جاهای دیگر، وقتی در ملاء عام دور هم جمع می شویم و قدرت خود را می یابیم، مقامات وحشت زده می شوند. آنها اغلب جنبه زشت خود، تمایل خود را به آن آشکار می کنند خشونت و برای ریاکاری
شهردار لیبرال اوکلند را در نظر بگیرید که با خشم مردمی که بدون مجوز کمپ می زنند صحبت می کند، اما چیزی برای گفتن در مورد پلیسی که به یک زن برای گاز اشک آور فرستاده است، ندارد. روی ویلچر, شلیک یک جوان کهنه سرباز جنگ عراق در سر، و به مردم در هنگام خواب حمله می کند. شهردار میلیاردر نیویورک را در نظر بگیرید که پلیس نیویورک را در یک حمله مشابه نیمه شب در 15 نوامبر اعزام کرد. این مورد را به یاد بیاورید که در فهرست طاس رویدادهای آن شب گنجانده شده است: "گاز اشک آور به چادر آشپزخانه". از خود بپرسید چه زمانی آشپزخانه ها واقعا نیاز به حمله با سلاح های شیمیایی داشتند؟
آیا یک زنی 84 ساله آیا باید در سیاتل گاز اشک آور زده شود؟ آیا یک جانباز سه دوره وظیفه باید باشد مورد ضرب و شتم تا زمانی که طحالش در اوکلند پاره شود؟ آیا برنده شاعر سابق ما نیاز به این دارد؟ در دنده ها کوبیده شد بعد از اینکه همسر شاعرش در دانشگاه برکلی به زمین پرتاب شد؟ مسلماً، این سیستمی است که افراد را یکبار مصرف میداند، اما معمولاً به معنای واقعی کلمه نیست.
دو ماه پیش، آخرین اعتراضات علیه آن نظام آغاز شد. پاسخ فقط دیدگاه ما را در مورد نحوه کارکرد آن تایید می کند. دارند با بنزین آتش میکشند. شاید ترسیدن آنها را احمق کند. به هر حال، زمانی که جامعه مدنی خود را از خواب غفلت بیدار کند، می تواند غیرقابل توقف باشد. (اگر آنها باهوش بودند، سعی میکردند آن را آرام کنند.) «یکی از ما را دستگیر کنید. دو مورد دیگر ظاهر می شود. شما نمی توانید یک ایده را دستگیر کنید!» میگوید تابلویی که توسط مردی با ماسک گای فاکس در پارک دوباره اشغال شده زوکوتی در پنجشنبه گذشته نگه داشته شده است.
چهارشنبه گذشته در سانفرانسیسکو، 100 فعال بانک آمریکا را اشغال کردند و حتی یک چادر نمادین در داخل آن برپا کردند که ده ها فعال بلافاصله در آن پناه گرفتند. در پردیس برکلی دانشگاه کالیفرنیا، برپایی چادر به هر دلیلی ممنوع بود، بنابراین اشغالگران جوان باهوش از خوشههایی از بالنهای هلیومی برای شناور کردن چادرها بر فراز سرشان استفاده کردند، تصویری هوشمندانه از سرکشی و جاهطلبی بلند آسمان. و پس از چند نفر از دانشجویان شجاع دانشگاه دیویس اسپری فلفل به صورت در حالی که آرام روی زمین نشسته بود، پلیس را بیرون کرد و شعار داد: «میتوانی برو! میتونی بری!" آنها رفتند.
Occupy Oakland سه بار تخریب شده است و هنوز هم رشد می کند. از 1,600 شغل دیگر در جنبش رو به رشد چیزی نگوییم.
الکساندر دوبچک، مقام دولتی که به قهرمان قیام بهار پراگ در سال 1968 تبدیل شد، یک بار گفت: "شما می توانید گل ها را خرد کنید، اما نمی توانید جلوی بهار را بگیرید."
تخریب پارک زوکوتی و تظاهرات درخشان و مبتکرانه در جاهای دیگر یادآوری میکند که، علیرغم «مشغلههای» تحت اللفظی که این جنبش پروتایی بر روی آن بنا شده است، میتواند به بلندی آن بادکنکهای برکلی اوج بگیرد و اشکال غیرمنتظرهای به خود بگیرد. یکی دیگر از علائم OWS، "آغاز نزدیک است"، حال و هوای آن لحظه را نشان داد. به نظر می رسد گل ها تصویر مناسبی برای این قیام به رهبری جوانان هستند، کسانی که بیشتر توسط نظم اقتصادی جدید درهم شکسته شده اند و با شورش شکوفا می شوند و با شکوفه دادن شورش می کنند.
بهترین و بدترین
اکنون پارک زوکوتی که شهرت جهانی دارد، تنها یک قطعه زمین کوچک سنگفرش شده با سنگ مرمر قهوه ای و بتونی است که توسط ساختمان های بلند احاطه شده است. با وجود برچسب «وال استریت را اشغال کنید»، در واقع دو بلوک در شمال آن مکان نمادین قرار دارد. به ندرت اشاره شده است که پارک در نزدیکی زمین صفر، جایی که برجهای مرکز تجارت جهانی در آن فرو ریخت، قرار دارد.
آنچه یک دهه پیش در آن روز متولد شد و چه مرد، ارتباطی با آنچه در داخل و اطراف پارک، کشور و جهان در حال حاضر میگذرد دارد. از این جهت، القاعده به طور قابل ملاحظه ای بی ربط است، به جز لباسی که مدت ها پیش باعث بروز حادثه ای شد که فوراً هم بهترین ها و هم بدترین ها را در جامعه ما منتشر کرد.
بهترین جامعه مدنی بود. در حالی که هفته گذشته در منطقه پارک زوکاتی سرگردان بودم، دوباره از آنچه واقعاً در صبح روز 11 سپتامبر رخ داد، عمداً به اشتباه به یاد آوردم. در هیچ کجای پلاک ها و بناهای تاریخی یافت نمی شود. آتش نشانان بیش از آن که شایسته برگزاری مراسم بزرگداشت خود هستند، اما عمدتاً به دستورات نادرست از بالا و با تجهیزات ارتباطی ناقص، بیهوده عمل کردند. واقعیت این است: مردم در برجها و محلهها - آنها را جامعه مدنی میدانند که در بحران دور هم جمع شدهاند - تا حد زیادی خودشان را نجات دادند و برخی از آنها به آتشنشانها گفتند که سرشان را پایین بیاورند، نه بالا.
ما به یادبودهایی برای همکارانی نیاز داریم که همکار حسابدار فلج خود را در حالی که خودشان در معرض خطر بودند، از 69 پله پایین آوردند. به آدا روزاریو-دولچ، مدیری که تمام دبیرستان رهبری را در یک بلوک آنطرفتر گرفته بود، با خیال راحت تخلیه شد، در حالی که می دانست خواهرش احتمالاً در یکی از آن برج ها کشته شده است. به مدیران زن که روزنامهفروش نابینا را در روستای گرینویچ به محل امنی رساندند. به مسافران غیر مسلح پرواز 93 یونایتد، که تنها کسانی بودند که در آن روز به طور موثر با تروریسم مبارزه کردند. و به تعداد بی شماری دیگر بی نام. نیاز داریم بناهایی برای خودمان، به جامعه مدنی
تنها اثری که جامعه مدنی به دست می آورد خودش است، و رضایت از ادامه انجام کاری که مهم است، کاری که رئیس و بدون چک حقوقی ندارد، کار اتصال، مراقبت، درک، کاوش و تغییر است. چیزهای زیادی در مورد تسخیر وال استریت با آنچه در آن لحظه کوتاه یک دهه قبل رخ داد و سپس برای سالها تعطیل شد، طنین انداز است.
آن پارک کوچکی که به قلمرو «اشغالشده» تبدیل شد، روشی را به ذهن متبادر کرد که در هفتههای پس از 9 سپتامبر، میدان یونیون نیویورک به یک انجمن عمومی بزرگ تبدیل شد، جایی که همه میتوانستند برای عزاداری، ارتباط، بحث، بحث، شهادت، به اشتراک گذاشتن غذا جمع شوند. کمک مالی کنید یا پول جمع کنید، روی بنرها بنویسید و به سادگی در جمع زندگی کنید. (تا زمانی که شهر آن انجمن زیبا را به نام بهداشت تعطیل کرد - آن گاو مقدس که تا به حال باید با گاو وال استریت در جایی در مجاورت پارک زوکوتی جفت گیری کند.)
قابل توجه بود که چگونه بسیاری از نیویورکی ها در آن هفته های پس از 9 سپتامبر در ملاء عام زندگی می کردند. از آن زمان بسیاری از مردم با نوستالژیک به من گفتند که چگونه مرزهای عادی از بین رفتند، چگونه همه ارتباط چشمی برقرار کردند، چگونه تقریباً هر کسی می توانست تقریباً با هر کس دیگری صحبت کند. پارک Zuccotti و سایر مشاغلی که من از آنها بازدید کرده ام - اوکلند، سانفرانسیسکو، توسان، نیواورلئان - نیز همینطور بوده اند. می توانید با غریبه ها صحبت کنید. در واقع، تقریباً غیرممکن است که مردم خیلی دوست دارند صحبت نکنند، داستانهایشان را بگویند، داستانهای شما را بشنوند، در مورد مشکلات دوجانبهمان و اینکه راهحلهایی برای آن به نظر میرسد، بحث کنیم.
گویی لحظه بزرگ باز بودن نیویورک محور پس از 9 سپتامبر، زمانی که ما آماده بودیم تا مفروضات اساسی خود را دوباره بررسی کنیم و در چشمان یکدیگر نگاه کنیم، بازگشته است، و این بار به شهر نیویورک محدود نمی شود، و ما حاضر نیستیم به کسی اجازه دهیم آن را با زباله هایی در مورد میهن پرستی و خطر، ایمنی و بهداشت تعطیل کند.
گویی بهترین روح کمپین ریاست جمهوری اوباما در سال 2008 بازگشته است - بدون این باور احمقانه که یک مرد می تواند همه این کارها را برای جامعه مدنی انجام دهد. به عبارت دیگر، این یک شورش است، در میان چیزهای دیگر، علیه محصور شدن تصمیمگیری در یک حوزه انتخاباتی کاملاً فاسد و پر از پول شرکتی و علیه دامهای رهبران. و این نشان دهنده بازگشت به شکل جدیدی از بهترین های لحظه پس از 9 سپتامبر است.
در مورد بدترین بعد از 9 سپتامبر - شما از قبل بدترین ها را می دانید. شما آن را زندگی کرده اید. بدترین آن دو جنگ خزانه داری بود که به کاهش رویای آمریکایی، از دست دادن آزادی های مدنی، حریم خصوصی و پاسخگویی دولتی کمک کرد. بدترین حالت ظهور یک دولت امنیت ملی به ابعاد تقریباً غیرقابل تصوری بود، یک کشور سرکش که دولت خود ماست و از نقض مصونیت از کنوانسیون ژنو، منشور حقوق بشر و هر چیز دیگری که میخواهد آن را به زبالهدانی بیاندازد تردیدی ندارد. به نام "امنیت" و "امنیت" آمریکا. بدترین وفاداری کورکورانه به دولتی بود که به کشوری تبدیل شد که به هزینه یا حتی بقای بخشهای قابل توجهی از این 11 درصد، به 1 درصد خدمت میکند. اخیراً، به عنوان نوع دیگری از بدترین حالت بازگشته است: وحشیگری پلیس (که از وفاداری کور به 99٪ صحبت می کند).
جامعه مدنی طلاق می گیرد
شما می توانید جامعه مدنی و دولت را به عنوان یک ازدواج راحت در نظر بگیرید. شما از قبل می دانید که همسر کیست، کسی که قرار است دوستش داشته باشد، دوست داشته باشد و اطاعت کند: این ما هستیم. دولت را به عنوان شوهری سلطه گر در نظر بگیرید که انتظار دارد انحصار قدرت، خشونت، برنامه ریزی و سیاست گذاری را در اختیار داشته باشد.
البته او مدتها پیش عهد عروسی واقعی خود را رها کرد، به این معنی که او دیگر پاسخگو نیست، دیگر شریک نیست، دیگر به قوانین، معاهدات، کنوانسیون های معمول متعهد نیست. او مدتها پیش خانه را ترک کرد تا با فورچون 500 رابطه بدی داشته باشد، اما با این اعتقاد راسخ که ما باید به وفاداری خود ادامه دهیم - در غیر این صورت. دوران پس از 9 سپتامبر زمانی بود که ما شروع به احساس عواقب همه اینها کردیم و فروپاشی اقتصادی سال 11 آن را به خانه آورد.
اشغال را به عنوان سیگنالی در نظر بگیرید که همسر، خانم جامعه مدنی، بالاخره تصدیق کرده است که آن عهدها دیگر او را نیز مقید نمی کند. شاید این یکی از دلایلی باشد که چرا جنبش تسخیر به طور قابل توجهی به سیاست انتخاباتی بی علاقه به نظر می رسد در حالی که از هر نظر سیاسی است. این دیگر برای آن شوهر خشن و خطاکار جذاب نیست. به او پشت کرده است - بنابراین فقدان "مطالبات" بسیار مورد انتقاد در همان اوایل، به جز خواسته آشکاری که کارشناسان وانمود می کردند که نمی بینند: تقاضا برای عدالت اقتصادی.
با این حال، خانم جامعه مدنی هیچ لطفی نمیخواهد: او به تنهایی تصمیم میگیرد تا در مقیاس کوچک از طریق الگوی مجمع عمومی و در مقیاس بزرگتر با کنار گذاشتن تبعیت از نهادهای قدرت، سیاستگذاری کند. (در یک عمل نمادین طلاق، حداقل سه چهارم میلیون آمریکایی طلاق داشته اند پول خود را جابجا کردند از بانکهای بزرگ گرفته تا اتحادیههای اعتباری از زمان شروع اشغال به معنای واقعی کلمه.
جنبش تسخیر تصمیم گرفته است، از سوی دیگر، مهم نیست که او چه فکر می کند. این - آنها - او - ما به زودی ممکن است متوجه شویم که او واقعاً وابسته است، کسی است که به خواست جامعه مدنی حکومت می کند، کسی است که از کار، مالیات و بهره وری او زندگی می کند. آقای بی حساب به اندازه ای که تصور می کند مستقل نیست. شرکتها تخفیفهای کوچک و کمکهای بزرگ کمپین را به او میدهند، اما آنها نیز به مصرفکنندگان، کارگران و در نهایت شهروندانی که ممکن است در مهار آنها موفق شوند، وابسته هستند.
در این میان، یک دولت مستعد خشونت خانگی، ثروت خود را برای ولخرجی های کم ذکر شده در شهرهای آمریکا که از نظر مالی در تنگنا هستند، هدر می دهد: خشونت پلیس، دستگیری غیرقانونی، و شکایت های حقوقی در مورد نقض حقوق شهروندی. شهر نیویورک - آنهایی که فلفل اسپری شده را به یاد بیاورید زنان جوان اسیر، که ناظر قانونی با یک اسکوتر پلیس که بالای سر او پارک شده است، و بقیه - شما یک صورتحساب بزرگ در دادگاه خواهید داشت، درست همانطور که پس از شکست کنگره سال 2004 جمهوری خواهان انجام دادید: نیویورک صرف تقریباً یک میلیارد دلار برای خسارات جانبی که قبلاً توسط نیروی پلیس در دهها سال گذشته وارد شده است، پرداخت میکند.
شهر به شدت فقیر شده اوکلند بیش از 2 میلیون دلار به جبران رفتار پلیس اوکلند در محاصره غیر خشونت آمیز اسکله های اوکلند پس از حمله به عراق در سال 2003، اما به نظر می رسد چیزی از آن یاد نگرفته است. مطمئناً بازپرداختهایی در مقادیر مشابه یا بیشتر قرار است دوباره توزیع شود، پولی که میتوانست به جای وحشیگری به مدارس، کلینیکهای اجتماعی، پارکها، کتابخانهها و تمدن اختصاص داده شود.
خارج از خرابه ها
شاید تخریب پارک زوکوتی در چهارشنبه گذشته را باید به مثابه پژواک ضعیف حملات 11 سپتامبر 2001 در نظر گرفت. سازهها، مسلماً بسیار ضعیفتر، با حمله غافلگیرانه، با خشونت، تخریب شدند، و با این حال، عزم راسخ فقط تقویت شد - و آنچه بود گمشده؟
اردوگاه شلوغ و کمی آشفته شده بود. شلوغی تحسین برانگیز یک دهکده وجود داشت - ژنراتورهای دوچرخهسواری که اغلب شخصی روی آن دستفروشی میکرد. اطلاعات، رسانه ها، و سایت های پزشکی که کارکنان آن ها فداکارانه کار می کردند. آشپزخانه ای که برای هر کسی که می آمد غذا می دهد. و البته، کتابخانه فوق العاده توسط ماموران قانون ریخته شده است. همچنین افراد زیادی بودند که توسط غذا و جامعه رایگان جذب شده بودند، از جمله افراد بی خانمان و برخی از شخصیت های مزاحم، که همگی به طور فزاینده ای توسط فروشندگان تی شرت، دکمه و سایر موارد زبردست احاطه شده بودند که سعی می کردند به سرعت درآمد کسب کنند. .
یکی از عوامل پیچیده در جنبش تسخیر این است که بسیاری از افراد دور ریخته شده جامعه ما - بی خانمان، حاشیه نشین، بیماران روانی، معتاد - برای فضای امن خواب، غذا و پزشکی به اردوگاه های اشغال آمده اند. اهميت دادن. و این پناهندگان اقتصادی سخاوتمندانه توسط جامعه مدنی جدید پذیرفته شدند، که توسط جامعه غیر مدنی قدیمی بیرون رانده شدند.
پیچیدهتر همه چیز این واقعیت بود که سیاستمداران و رسانههای جریان اصلی بیش از حد خوشحال بودند که اشغالگران را به خاطر تصاحب آنچه جامعه بهعنوان یک کل ایجاد کرده، و عوارض ناشی از آن سرزنش میکردند. (هیچ شهردار و هیچ روزنامه ای اکنون از غیربهداشتی پرتاب بی خانمان ها و دیگران به خیابان های شهرهای ما با نزدیک شدن به زمستان شکایت نمی کند.)
جامعه مدنی شامل انواع و اقسام مردم است و همه نوع در اردوگاه های اشغال حاضر شده اند. فراگیر بودن چنین مکان هایی یکی از دستاوردهای بزرگ این جنبش است. (به عنوان مثال، ممفیس را اشغال کنید، حتی دارد رسیده است به اعضای تی پارتی.) کهنه سربازان، دانشجویان، پدربزرگ ها و مادربزرگ هایشان، افراد تا آن زمان غیرسیاسی، شاغلان و بیکاران، خانه نشینان و بی خانمان ها و افراد از هر سن و رنگی در کنار اتحادیه ها به این سمت کشیده شده اند. و بله، تعداد زیادی از فعالان جوان سفیدپوست نیز وجود دارند که میتوان از آنها به خاطر سختکوشی و حرارت تشکر کرد. ما فقط می توانیم امیدوار باشیم که این ائتلاف گسترده برای مدتی دیگر با هم باقی بماند.
بهتر می شود
و البته همانطور که جامعه مدنی همه ما هستیم، برخی از ما نیز برای تبدیل شدن به نیرویی که به عنوان دولت شناخته میشود، عبور کردهایم، و حتی در آنجا، واکنشها بسیار متنوعتر از آنچه تصور میشود بوده است. یدانیس رودریگز، عضو شورای شهر نیویورک، خراشیده شد و بازداشت شد توسط پلیس نیویورک هنگامی که او سعی کرد از سدی در دو بلوک وال استریت عبور کند، در حالی که کمپ در حال پاکسازی بود. و کارن اسمیت قاضی بازنشسته دادگاه عالی نیویورک گرفت کمی به اطراف هل داد و در حین انجام وظیفه ناظر قانونی تهدید به دستگیری شد.
یک عضو شورا در توسان، رجینا رومرو، به مدافع اختصاصی اردوگاه اشغال در آنجا تبدیل شده است، و هنگامی که پلیس سانفرانسیسکو در شب 3 نوامبر جمع شد، پنج ناظر، مدافع عمومی و یک سناتور ایالتی همگی در کنار ما ایستادند. .
ساعت 2 بامداد همان شب به خانه رسیدم و نوشتم: «نذرهای آنها برای ما برای اولین بار شبیه دموکراسی واقعی نماینده بود که توسط قدرت دموکراسی مستقیم به ما آورده شد: جنبش اشغال. من به سوگند هوراتی ها فکر کردم، نقاشی بزرگ داوود در روح انقلاب فرانسه. روح در میدان شجاع، شاد و آماده برای هر چیزی بود. کمی سرافراز و سرشار از لطافت نسبت به یکدیگر. هلیکوپترها بر فراز سرشان پرواز کردند و مردم گزارش هایی مبنی بر اتوبوس ها و تجمع پلیس در دیگر نقاط شهر ارسال کردند. اما آنها هرگز نرسیدند.»
کاپیتان سابق پلیس فیلادلفیا، ری لوئیس، در واقع به وال استریت آمد دستگیر شدن هفته گذشته او گفت: «آنها از کثیف بودن پارک شکایت کردند. اینجا نگران پارکهای کثیف هستند، وقتی مردم از گرسنگی میمیرند، جایی که مردم یخ میزنند، جایی که مردم در مترو میخوابند، و نگران یک پارک کثیف هستند.
و ارتش، یا برخی از آن پرافتخارترین جانبازان، با اشغالگران نیز هستند. در منطقه خلیج، اعضای کهنه سربازان عراق در برابر جنگ شرکتکنندگان منظم بودهاند، و تسخیر وال استریت، نیروی دریایی سابق خود، شمر توماس، با لباسهای خسته و مدال پوشیده شده است. او معروف است گفت پلیس نیویورک در اوایل: «این یک منطقه جنگی نیست. اینها افراد غیر مسلح هستند. صدمه زدن به این افراد شما را سخت نمی کند. اینطور نیست. دست از آزار این مردم بردارید!»
با خوشحالی، در تسخیر وال استریت با او برخورد کردم، تقریباً به معنای واقعی کلمه، در حالی که هنوز لباسها و مدالهایش را پوشیده بود و تابلویی در دست داشت که روی آن نوشته بود: «در خشونت پلیس هیچ افتخاری وجود ندارد» در یک طرف و «بدون جنگ» در طرف دیگر. کدام جنگ - جنگ های خاورمیانه بزرگ یا در خیابان های ایالات متحده - به سختی مهم به نظر می رسید: آنها اکنون یک جنگ هستند، جنگ 1٪ علیه بقیه ما. به او گفتم که تاج و تخت او اولین باری بود که احساس کردم ارتش آمریکا واقعاً از من دفاع کرده است.
در حال حاضر همه در تلاشند تا بفهمند که بعداً چه اتفاقی میافتد و تعداد زیادی از مشاوران خارجی که خود منصوب شدهاند دقیقاً به جنبش تسخیر میگویند که چه کاری انجام دهد (بدون زحمت شرکت در مجامع عمومی و درگیر شدن در روند کار کردن ایدهها با هم). تاکنون، محرکهای اشغال و خودیهای اشغال، کار درخشانی را برای بداههسازی روشی انجام دادهاند که جامعه مدنی بتواند به سمت غیرقابل تصور حرکت کند.
در مورد من، امید من همیشه این بوده است که تاریخ وحشیتر از تصور ما از آن است و غیرمنتظرهها به مراتب منظمتر از آنچه در رویاهایمان میبینیم ظاهر میشود. یک سال پیش، هیچ کس تصور یک بهار عربی را نداشت، و هیچ کس این پاییز آمریکایی را تصور نمی کرد - حتی افرادی که برنامه ریزی برای آن را در تابستان امسال آغاز کردند. ما نمی دانیم که در آینده چه اتفاقی می افتد و این خبر خوب است. توصیه من فقط از کلی ترین نوع است: رویاهای بزرگ داشته باشید. امیدهایت را اشغال کن با غریبه ها صحبت کنید در ملاء عام زندگی کنید. الان متوقف نشو
من از یک چیز مطمئن هستم: تعداد گل های بیشتری در راه است.
اولین نشانه مشارکت کننده معمولی TomDispatch ربکا سولنیت در اعتراض به OWS گفت: "99% امید. 1 درصد خشم.» نویسنده از بهشت ساخته شده در جهنم: جوامع خارق العاده ای که در فاجعه به وجود می آیند و شهر بی نهایت: اطلس سانفرانسیسکو, او کار می کند، بیشتر از سانفرانسیسکو، در کتاب چهاردهم او و راهپیمایی و اشغال و تعجب.
این مقاله برای اولین بار در TomDispatch.com، وبلاگ موسسه Nation، که جریان ثابتی از منابع، اخبار و نظرات جایگزین را از تام انگلهارد، ویراستار طولانی مدت در انتشارات، یکی از بنیانگذاران پروژه امپراتوری آمریکا، نویسنده فرهنگ پایان پیروزی، به عنوان رمان، آخرین روزهای انتشار. آخرین کتاب او راه آمریکایی جنگ: چگونه جنگ های بوش به اوباما تبدیل شد (کتاب های مارکت) است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا