بیایید یک بازی انجام دهیم، از آن نوع که در این سیاره تک ابرقدرت ما بی معنی است. برای لحظهای، تمام تلاش خود را بکنید تا ناباوری را متوقف کنید و تصور کنید که یک ابرقدرت دیگر، قدرت بزرگ یا حتی قدرت منطقهای در جایی وجود دارد که بین سالهای 2001 و 2003، دو جنگ بزرگ را در خاورمیانه بزرگ به راه انداخت. ما در مورد تهاجمات تمام عیار، اشغال های طولانی مدت و برنامه های ملت سازی، ابتدا در افغانستان و سپس در عراق صحبت می کنیم.
در هر دو کشور، آن قدرت به سرعت در هدف اعلام شده خود یعنی «تغییر رژیم» موفق شد، اما خود را گرفتار درگیریهای مرگبار با شورشهای اقلیتهای متواضعانه میدانست که به سادگی نمیتوانست پیروز شود. در هر کشور، به آهنگ میلیاردها و میلیاردها با دلار، ارتش انبوه و نیروهای «امنیتی» متحد را تشکیل داد، پول ریخت به پروژه های «بازسازی» (که اکثر آنها فاجعه بودند فساد و بی کفایتی) و صرف کرد تریلیون ها دلار از گنجینه ملی
پس از تصور آن، از خود بپرسید: چقدر همه اینها برای این قدرت دیگر خوب بود؟ در افغانستان، یک خبر اخیر چیزی از آنچه انجام شده را برجسته می کند. اگرچه آن کشور جای خود را گرفت 175 از 177 مورد در شاخص ادراک فساد سال 2013 سازمان شفافیت بینالملل، اگرچه نیروهای امنیتی آن همچنان در رنج هستند. تلفات سنگین، و اگر چه بخش هایی از کشور هستند افتادن به تقویت شورش طالبان، چند سالی است که با افتخار یک رکورد را در دست دارد: افغانستان پیشرو کشور مواد مخدر در سیاره زمین است.
در سال 2013، کشت خشخاش خود را افزایش داد ٪۱۰۰، تولید تریاک آن توسط تقریبا 50٪و سود مواد مخدر افزایش یافت. ارقام اولیه برای امسال، اخیرا منتشر شد توسط سازمان ملل متحد، نشان می دهد که کشت تریاک 7 درصد دیگر و تولید تریاک 17 درصد افزایش یافته است، هر دو به بالاترین سطح تاریخی، همانطور که خود افغانستان نیز افزایش یافته است. شدن "یکی از معتادترین جوامع جهان."
در همین حال، جایی که زمانی عراق وجود داشت (از نظر شاخص دزدسالاری در رتبه 171)، اکنون یک حکومت شیعی در بغداد وجود دارد که توسط یک دولت دفاع می شود. ارتش فروپاشیده و شبه نظامیان فرقه اییک دولت کردی واقعی در شمال، و در سومین کشور در میان، یک "خلافت" تازه اعلام شده توسط یک جنبش تروریستی اداره می شود. وحشی این در حال ایجاد رکورد برای خونخواهی خالص است. این توسط مردانی که غرب نقطه یک زندان نظامی بود که توسط همین قدرت بزرگ اداره می شد و تشنه خون آن است تا حدی تامین مالی شده است توسط میادین نفتی و پالایشگاه های تصرف شده
به عبارت دیگر، پس از 13 سال از انجام لعنتی ترین کار خود، در یک سوی خاورمیانه بزرگ، این قدرت به نحوی بر ظهور دولت مواد مخدر مسلط بر روی کره زمین با کنترل انحصاری نظارت کرده است. ٪۱۰۰-٪۱۰۰ از عرضه جهانی تریاک و ٪۱۰۰ از هروئین در آن سوی منطقه، بوده است مشارکت کننده در ایجاد اولین دولت نفتی کوچک تروریستی در تاریخ، پیروزی جهادگرایی افراطی پس از القاعده.
یک انتخابات تقلبی و یک ارتش فروپاشیده
اگرچه من شک ندارم که فانتزی جابجایی اسناد واشنگتن به پکن، مسکو، تهران یا هر پایتخت دیگری پاراگرافهای قبل از بین رفته است، یک لحظه برای یک آزمایش دیگر وقت بگذارید. اگر این کار قدرت دیگری بود که کمتر از خودمان به آن فکر میکردیم، تیترهای درخشان را در حال حاضر تصور کنید. تصور کنید - و نباید سخت باشد - آنچه که شاهینهای جنگی معمولی در کنگره به صدا در میآیند، مظنونان معمولی در برنامههای گفتگوی صبح یکشنبه چه میگویند و شبکههای خبری کابلی از سیانان تا فاکس چه داستانهایی دارند.
شما به خوبی می دانید که محکوم کردن چنین رفتارهای جهانی تاول زا خواهد بود، که کارشناسان مختلف و سران سخنگو تحقیرآمیز خواهند بود، که ترس و هیستری از آن هروئین و آن تروریست هایی که از مرز ما عبور می کنند، جایی در استراتوسفر خواهد بود. کلماتی مانند "شیطان" و "وحشیانه" را خواهید شنید. تلویحاً، یا صریحاً گفته میشود که این بهمن فاجعه اتفاقی نبوده، بلکه توسط همان قدرت شوم و با دست روی ماشه در 13 سال گذشته برنامهریزی شده است، تا حدی برای آسیب رساندن به منافع ایالات متحده. ما هرگز پایان آن را نمی شنویم.
در عوض، گزارشهای اخیر در مورد محصول خشخاش در افغانستان مانند یک کشتی در اقیانوس تاریک در رسانهها منتشر شد. هیچ تقصیری مطرح نشد، هیچ مسئولیتی ذکر نشد. نه سرفصلهای آتشین، نه شعارهای خشمگین، و نه اظهارنظرهای تاولآمیز وجود داشت - هیچ یک از چیزهایی که اگر روسها، چینیها یا ایرانیها مسئول بودند، عادی نبود.
تقریباً هیچ کس در جریان اصلی، واشنگتن را به خاطر 13 سال منتهی به این موضوع سرزنش یا سرزنش نمی کند. در واقع، تا جایی که واشنگتن به هیچ وجه برای ظهور دولت اسلامی مقصر شناخته می شود، تمرکز بر تصمیم دولت اوباما برای عدم مقصر بوده است. بیشتر بمان در عراق در سال 2011 و انجام داد حتی بیشتر از همان. (از این رو، رئیس جمهور اوباما تصمیم اخیر برای تمدید نقش جنگی ایالات متحده در افغانستان حداقل تا سال 2015.)
در مجموع، ما عملکرد قابل توجهی را در اینجا تجربه کردهایم، وقتی صحبت از وصل نکردن نقطهها یا احساس نیاز به تعیین مسئولیت یا مسئولیتپذیری برای آنچه در این سالها اتفاق افتاده است، را تجربه کردهایم. به نوعی، ما آمریکاییها همچنان خود را مانند قربانیان یازده سپتامبر، قربانیان و نه بیثباتکنندههای جهانی میبینیم که در آن زندگی میکنیم.
دولت اوباما برای افزودن به این منظره، هفته های بی پایانی را سپری کرد کمک مهندسی انتخابات ریاست جمهوری تقلبی افغانستان - بودجه تا حدی توسط تجارت تریاک - به یک تجارت جدید، خارج از قانون اساسی شکل حکومت. شمارش واقعی آرا در آن انتخابات اکنون با توافق متقابل دو نامزد ریاست جمهوری، هرگز آشکار نمی شود. همه اینها تا حدی صرفاً به خاطر داشتن رئیس جمهور افغانستان روی کار آمد که بتواند یک توافقنامه امنیتی دوجانبه جدید امضا کند که سربازان و پایگاه های ایالات متحده را برای مدتی در آنجا باقی بگذارد. یک دهه دیگر. اگر کشور دیگری به این شکل در انتخابات مداخله کرده بود، آیا می توانید تیتر و تفسیر آن را تصور کنید؟ در حالی که در اینجا گزارش شده است، همه اینها دوباره بدون اظهار نظر قابل توجهی گذشت.
وقتی صحبت از مسیر «پیشرفت» در عراق به میان میآید، این مسیر عمیقتر شده است جنگ عراق 3.0. از زمان یک کمپین بمباران محدود و «بشردوستانه». آغاز شد در ماه اوت، دولت اوباما و پنتاگون در این مورد بودند بالا پله برقی: حملات هوایی بیشتر، مشاوران بیشتر، تسلیحات بیشتر، پول بیشتر.
دو هفته و نیم پیش رئیس جمهور مضاعف تعداد مستشاران آمریکایی (به اضافه سایر پرسنل آمریکایی) در آنجا به بیش از 3,000 نفر میرسد. هفته گذشته خبر آمد که آنها هستند شلوغ سریعتر از آنچه انتظار می رفت وارد کشور شود - به ویژه در استان الانبار خطرناک و جنگ زده - برای آموزش مجدد ارتش عراق که اکنون کاملاً فرقه گرا توسط آمریکا ایجاد شده است، که بنا بر گزارش ها در وضعیتی قرار دارد. بی نظمی قابل توجه.
در همین حال، ژنرال مارتین دمپسی، رئیس ستاد مشترک ارتش، پنتاگون و کاخ سفید به مبارزه در مورد اینکه آیا چکمه های آمریکایی را می توان در ظرفیت جنگی روی زمین گذاشت یا خیر، و اگر چنین است، چه تعداد و در چه نقشی در یک "جنگ" که اساسا ممکن است داشته باشد. مبنای قانونی ندارد در سیستم حکومتی آمریکا (در سایه های افغانستان!) البته، بسیاری از این کشمکش های درونی در واشنگتن احتمالاً در اولین باری که مستشاران آمریکایی در استان انبار یا جاهای دیگر مورد حمله قرار می گیرند و چکمه ها به سرعت به زمین می خورند، و شلیک اسلحه برطرف می شود.
ویتنامی کردن عراق، عراقی کردن ویتنام
در ضمن، فکر کنید اگر روس ها در افغانستان مانند واشنگتن عمل می کردند، یا اگر چینی ها برای سومین بار با همان ارتش، مسیری شبیه عراق را در کشوری که انتخاب می کردند، دنبال می کردند، چه می گفتیم. دولت «یکپارچه»، همان پهپادها و تسلیحات، و در موارد کلیدی، همان پرسنل! (یا اگر میخواهید کار را برای خود آسانتر کنید، فقط به تفسیر ایالات متحده در ماههای اخیر درباره اوکراین نگاه کنید.)
برای کسانی که در سن خاصی هستند، مسیری که دولت اوباما برای ما در عراق قرار داده است طنین خاصی دارد و بنابراین، جای تعجب نیست که در لبه های جهان ما، کلمات آشنا مانند «باتلاق» به چشم می خورد. دوباره در حال افزایش. و چه کسی می تواند انکار کند که چیز عجیبی در مورد همه آن آشنا وجود دارد؟ به خاطر داشته باشید که کمتر از سه سال طول کشید تا دولت کندی از اولین چند صد مشاور آمریکایی که برای همکاری با ارتش ویتنام جنوبی در سال 1961 به ویتنام فرستاد. 16,000 «مشاوران» مسلح در نوامبر 1963 هنگامی که رئیس جمهور ترور شد.
به نظر می رسد دولت اوباما در چنگال تب تشدید کننده مشابهی قرار دارد و در برنامه ای تا حدودی مشابه قرار دارد، حتی اگر در مورد از دست دادن قدرت هوایی بر فراز عراق و سوریه از جدول زمانی ویتنام جلوتر باشد. با این حال، این مقایسه به نوعی برای دولت های کندی و جانسون ناعادلانه است. بالاخره آنها در تاریکی بودند. آنها «ویتنام» نداشتند که به آن اشاره کنند.
برای معادل دقیقتر، باید سناریوی ویتنام را تصور کنید که نمیتوانست اتفاق بیفتد. باید تصور کنید که در ماه مه 1975، در آن زمان حادثه مایاگوئز (که در آن کامبوجی ها یک کشتی آمریکایی را توقیف کردند)، تنها دو هفته پس از سقوط سایگون، پایتخت ویتنام جنوبی، یا شاید از نظر زمان بندی دوگانه دو جنگ، در دسامبر 1978، زمانی که ویتنامی ها تهاجمیجرالد فورد رئیس جمهور کامبوج تصمیم گرفته بود هزاران سرباز آمریکایی را به ویتنام بازگرداند.
در آن زمان غیرقابل تصور بود، تنها چنین سناریوی پوچی میتوانست وهمآوری واقعی مسیر تشدیدکننده جنگ سوم عراق ما را نشان دهد.
چهار سال بیشتر! چهار سال بیشتر!
سعی کنید عکسالعمل را در اینجا تصور کنید، اگر روسها به طور ناگهانی ارتش خود را به افغانستان پر از درگیری بازگردانند تا با جنگ شکست خورده دهه 1980 به طور مؤثرتر مبارزه کنند و فرماندهان قدیمی ارتش سرخ را بیاورند. بازنشستگی برای انجام این کار.
همانطور که اتفاق می افتد، جنگ کنونی در عراق و سوریه خیلی ناراحت کننده است دیده می شود بار دیگر که معادل سازی از هر نوعی تقریبا غیر ممکن است. با این حال، از آنجایی که در تخیل آمریکایی، تروریسم نقش ابله گونه ای را که زمانی کمونیسم ایفا می کرد، به عهده گرفته است، دولت اسلامی جدید را حداقل می توان از یک جهت معادل ویتنام شمالی (و جبهه آزادیبخش ملی شورشی یا ویت کنگ، در ویتنام جنوبی). برای مثال، شباهتی در خیالپردازیهای ملتهب واشنگتن وجود دارد: از این جهت که هر دو در اینجا به عنوان پدیدههایی بزرگتر از زندگی قابل گسترش در سراسر جهان تصور شدند. (جستجو "نظریه دومینودر مورد معنای پیروزی کمونیست ها در ویتنام جنوبی اگر به من شک دارید.)
همچنین حداقل معادلی در ناتوانی رهبران و فرماندهان آمریکایی در آوردن طبیعت وجود دارد حتی اعداد، از دشمن به تمرکز شدید. فقط اخیراً، برای مثال، ژنرال دمپسی، که نقش یک نقش تعیین کننده در آغاز این جنگ اخیر، با عجله رفت فقط در یک نوع "بازدید غافلگیر کننده" مقامات آمریکایی از بغداد اغلب ساخته می شودبه سایگون برای اعلام «پیشرفت» یا «نور در انتهای تونل» در جنگ ویتنام. او با تفنگداران دریایی آمریکا در سفارت بزرگ ایالات متحده در آن شهر ملاقات کرد و ارزیابیای ارائه کرد که به نظر میرسید برخی از سردرگمیهای واشنگتن را در مورد ماهیت جدیدترین جنگش نشان میدهد.
به خاطر داشته باشید که در لحظه شروع جنگ، دولت اسلامی در اینجا به عنوان یک جنبش هیولایی در منطقه به تصویر کشیده می شد، جنبشی که به طور بالقوه به خطر افتاده تقریباً تمام منافع آمریکا در این سیاره. در بغداد، دمپسی ناگهان اصرار کرد که هیولا در حال تزلزل است، که شتاب نبرد در عراق "شروع به چرخش" کرده است. او سپس ستیزه جویان دولت اسلامی را به عنوان «مجموعه ای از آدم های خردسال با یک ایدئولوژی واقعا رادیکال» نام برد و نتیجه گرفت که، با وجود ماهیت آن افراد غول پیکر سابق و اکنون ضعیف و شتاب در حال تغییر جنگ، ممکن است برای برنده شدن "سالها" وقت بگذارید. در بازگشت به واشنگتن او شد خاص تروی مدعی شد که جنگ می تواند تا چهار سال به طول بینجامد و افزود: "این سومین شلیک من به عراق است و احتمالاً انتخاب کلمات ضعیفی است." مایکل ویکرز معاون وزیر دفاع در امور اطلاعات اخیراً تخمین چهار ساله مشابهی را ارائه کرده است، اما برچسب زده شده یک "یا بیشتر" روی آن. (چهار سال دیگر! چهار سال دیگر! یا بیشتر! یا بیشتر!)
علیرغم دسترسی ناگهانی آنها به گلوله های کریستال حدود 11 سال و نیم پس از تهاجم اولیه به عراق، چنین تخمین هایی باید با کمی نمک انجام شود. آنها ارزیابی جدی کمتری از دولت اسلامی نشان میدهند تا اینکه رهبری ارشد آمریکا، غیرنظامی و نظامی، در مورد آنچه که ایالات متحده میتواند در پی دوران شکست ناگوار در خاورمیانه بزرگ به دست آورد، چقدر متزلزل شده است.
در واقعیت، برخلاف ویتنام شمالی در سال 1963، «دولت اسلامی» یک جنبش شورشی فرقهای وحشیانه است که در بهترین حالت یک دولت اولیه متزلزل قرار دارد (علیرغم خندهدار اخیر). گزارش های خبری در مورد این ادعا که به زودی سکه های طلا یا نقره ضرب خواهد کرد). در سراسر منطقه محبوب نیست. رشد آن هم به دلیل ایدئولوژی افراطی و هم فرقه گرایی سنی آن ناگزیر است. با دشمنان زیادی روبرو می شود. در حالی که مهارت آن در پف کردن خود - به سبک جادوگر شهر اوز - به اندازه هیولایی و طعمهگذاری ایالات متحده برای دخالت بیشتر ممکن است شگفتانگیز باشد، اما نه یک جالوت است و نه یک «جوغ».
ژنرال دمپسی نمی تواند بداند که عمرش در منطقه چقدر ممکن است طولانی (یا کوتاه) باشد. با این حال، یک چیز را می دانیم: تا زمانی که غول جهانی، ایالات متحده، به تشدید مبارزه خود علیه دولت اسلامی ادامه می دهد، به نتیجه می رسد. اعتبار و افزایش محبوبیت در دنیای جهادی که در غیر این صورت هرگز به دست نمی آورد. به عنوان مورخ استفان کینزر اخیرا نوشت از طرفداران جنبش، «رویایی با ایالات متحده قدرتمند در خاک خاورمیانه، و در صورت امکان کشتن یک آمریکایی یا کشته شدن به دست آمریکا، رویای آنهاست. ما به آنها فرصتی برای درک آن می دهیم. از طریق تسلط چشمگیر خود بر رسانه های اجتماعی، دولت اسلامی در حال حاضر از تشدید تنش ما به عنوان ابزاری برای استخدام استفاده می کند.
در انتظار جنگ عراق 4.0
با توجه به همه اینها، باید ما را شگفت زده کرد که چگونه به ندرت به نتایج ناگوار اقدامات آمریکا در خاورمیانه بزرگ در این کشور اشاره می شود. به این موضوع فکر کنید: واشنگتن با ارتشی وارد جنگ عراق 3.0 شد که به مدت 13 سال خود را ثابت کرده بود. ناتوان مسیر خود را به سوی پیروزی طی می کند. وارد آخرین نبرد با نیروی هوایی شد که از "شوک و هیبت" لحظه it راه اندازی 50 حمله "سر بریدن" علیه صدام حسین و مقامات ارشد او و کشته شدن هیچ یک از آنها به جز ده ها نفر از مردم عادی عراق، هیچ یک از تعاملات صدام حسین را به نتیجه مثبتی نرسانده است. این کشور وارد نبرد با مجموعه ای متشکل از 17 سازمان اطلاعاتی شد که آنها را خورده اند بخش بهتر از یک تریلیون دلار مالیات دهندگان در این سال ها و با این حال، در منطقه ای که ایالات متحده در آن سه جنگ داشته است، هنوز هم موفق شده است غافلگیر شدنفقط در مورد هر گونه توسعه، منطقه ای که به قول یک مقام ناشناس آمریکایی، همچنان یک "سیاه چاله” از اطلاعات این کشور وارد نبرد با رهبرانی شده است که تحت فشار رویدادهای سریع در حال حرکت، اساساً این را ایجاد می کنند همان تصمیم بارها و بارها به نتایج بدتر.
در پایان، به نظر می رسد که دستگاه امنیت ملی آمریکا در مقابله با تنها چیزی که در دوره 9 سپتامبر برای نابودی ساخته شده بود، ناتوان است: تروریسم اسلامی. در عوض، سربازان، نیروهای عملیات ویژه، پهپادها، و مأموران اطلاعاتی، کشور به کشور را بیثبات و ملتهب کردهاند، در حالی که یک پدیده کوچک در کره زمین را به ارقام اخیر نشان می دهد، نیروی فزاینده ای برای آشفتگی در سراسر خاورمیانه بزرگ و افریقا.
با توجه به تاریخچه این دوره آخر، حتی اگر فردا تحت فشار آمریکا، دولت اسلامی سقوط کند، احتمالاً بدتر از این اتفاق خواهد افتاد. ممکن است شبیه آن حرکت یا هر چیز دیگری که تا کنون تجربه کردهایم نباشد، اما بهطور پیشبینیشده مقامات آمریکایی را دوباره شوکه خواهد کرد. هر چه که باشد، مطمئن باشید که راه حلی برای آن در واشنگتن وجود دارد و شما از قبل می دانید که چیست. اسمش را بگذارید جنگ عراق 4.0.
برای در نظر گرفتن فاجعه در حال افزایش کنونی در منطقه، ممکن است یک قیاس نهایی با ویتنام انجام شود. اگر در سال 1975 به آمریکاییها پیشنهاد میدادید که تقریباً چهار دهه بعد، ایالات متحده و ویتنام خواهند بود. متحدان عملی در یک آسیای جدید، هیچ کس شما را باور نمی کرد، اما چنین است مورد امروز.
ویتنامیها قاطعانه در جنگ خود علیه واشنگتن پیروز شدند، اگرچه بیشتر کشورشان پیروز شد نابود شده و میلیون ها نفر در این روند جان باختند. در ایالات متحده، تلخی و احساس شکست سال ها طول کشید تا از بین برود. لازم به یادآوری است که اولین رئیس جمهوری که در سال 1990 جنگ را در عراق آغاز کرد، بود متقاعد شده که تأثیر منحصربفرد «پیروزی» در آنجا این بود که «یک بار برای همیشه به سندرم ویتنام ضربه بزند». اکنون، به نظر می رسد که تمام واشنگتن رسمی نسخه ای پست مدرن، قرن بیست و یکمی از همان سندرم دارند.
در این میان، دنیا به روشهایی تغییر کرد که همه انتظار داشتند. کمونیسم جهان سوم را فرا نگرفت و از آن زمان به جز در ویتنام ناپدید شد که اکنون متحد ایالات متحده است، کوبا کوچک، و آن خرابه کشوری، کره شمالی، و همچنین کشور پیشرو جهان در «جاده سرمایه داری»، چین. به عبارت دیگر، هیچ یک از ترس های ملتهب آن دوران از بین نرفت.
هر چه وحشت خونین، تکه تکه شدنو هرج و مرج در خاورمیانه امروز، 40 سال بعد، ترسها و خیالپردازیهایی که واشنگتن را به چنین رفتارهای مخربی مکرر سوق داد، کمتر از تئوری دومینو امروز احمقانه به نظر نمیرسد. اگر فقط در یک آزمایش فکری نهایی میتوانستیم به سادگی از آن دههها بگذریم و فوراً از نور روشنتر یک روز آینده به کابوس کنونی نگاه کنیم، شاید بتوان از مراحل بعدی قابل پیشبینی پلکانی اجتناب کرد. اما نفس خود را حبس نکنید، نه با شعارهای واشنگتن "چهار سال دیگر!"، "چهار سال دیگر!"
تام Engelhardt یک بنیانگذار از پروژه امپراتوری امریكا و نویسنده ایالات متحده از ترس و همچنین تاریخ جنگ سرد انتهای پیروزی فرهنگ. او موسسه Nation را اداره می کند TomDispatch.com، جایی که این مقاله برای اولین بار ظاهر شد. کتاب جدید او است دولت سایه: نظارت، جنگ های مخفی، و یک دولت امنیت جهانی در یک قدرت تک نفره جهان (کتابهای Haymarket).
[توجه داشته باشید: تعظیم عمیق به نیک تورس برای کمک در این قطعه. آزمایش های فکری او تخیل من را برانگیخت. تام]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
دولت ما کار نمی کند دلایل بیشماری برای اصلاح آن وجود دارد تا برای رفاه جامعه کار کند نه جمعیت مافیایی که قدرت را از همه ما غصب کرده است. مردم، رای دهندگان، هرگز در موقعیتی نبوده اند که تشخیص دهند جنگ مناسب است یا نه، در یک جنگی که این ملت درگیر آن شده است، فداکاری ما تصمیم سنجیده ای از سوی یک حوزه انتخابیه آگاه نبوده است.
همه این غولهایی که در بالا به آنها اشاره شد صرفاً عاملی از کلاهبرداری جهانیسازی هستند: پول را دنبال کنید، هزار پایگاه آمریکایی را در چهره همه دنبال کنید، بزرگترین ارتش در جهان به تمرین نیاز دارد، از سلاح استفاده کنید تا MIC بتواند بیشتر بسازد، نیمی از اقتصاد این کشور به طور مستقیم یا غیرمستقیم به هزینه های نظامی وابسته است. همانطور که چامسکی اشاره کرده است، ما یک دولت شکست خورده هستیم که در این آستانه روزی که خودمان را فریب می دهیم سپاسگزار نیستم.