من در 20 ژوئیه 1944، تقریباً دو سال پس از ورود جو بایدن به این سیاره و تقریباً یک سال قبل از اینکه می دانید چه کسی، مانند من، در شهر نیویورک فرود آمد، به دنیا آمدم. ایالات متحده در آن زمان به پایان جنگ جهانی دوم در آن قرن نزدیک می شد و همه چیز در حال بررسی بود. پدرم افسر عملیات اولین کماندوهای هوایی بود که با ژاپنی ها در برمه می جنگیدند و در آن ژوئیه، جزر و مد به وضوح تغییر کرده بود. دورانی که جو بایدن، دونالد ترامپ و من ابتدا وارد پا و برهنه میشدیم، به سرعت برای بسیاری از آمریکاییها - یا حداقل بسیاری از آمریکاییهای سفیدپوست در بحبوحه یک اقتصاد جنگی که به نوعی میتوانست با آن همراه باشد، تبدیل به دورانی خوشبینانه خواهد شد. به یک اقتصاد در حال رشد در زمان صلح. البته، جنگ جهانی دوم با پرتاب دو سلاح جدید، بمبهای اتمی، بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، بهطور چشمگیری پایان خواهد یافت، که نشان میدهد، هرچند تعداد کمی از آنها در آن زمان کاملاً آن را درک میکردند، به زودی ما انسانها نه تنها قادر به انجام این کار خواهیم بود. ساختن جنگ به شکلی بزرگ، اما به معنای واقعی کلمه نابود کردن بشریت.
«زمان صلح» که پس از ویرانی آن دو شهر و کشته شدن آنها رخ داد حداقل 100,000 غیرنظامیان ژاپنی در آنها، برای 46 سال آینده، با آنچه که به عنوان جنگ سرد شناخته شد، هیجان زده خواهند شد. در آن، یک آمریکای مجهز به سلاح هستهای و یک اتحاد جماهیر شوروی که به زودی مجهز به سلاح هستهای میشود، و همچنین «کمیته» آن - اصطلاح آن زمان - متحدانش، در سطح جهانی در برابر یکدیگر قرار گرفتند. (برآوردهای انجام شده برای رئیس ستاد مشترک ارتش در سال 1961 حاکی از آن بود که یک حمله اتمی تمام عیار ایالات متحده به اتحاد جماهیر شوروی و چین کمونیست پس از آن بین کشته شدگان خواهد بود. 200 میلیون و 600 میلیون مردم.) هر دو طرف برای ایجاد زرادخانه های هسته ای عظیم عجله خواهند کرد که نه تنها قادر به ایجاد آن هستند از بین بردن ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، اما خود سیاره زمین، در حالی که در طول سه ربع قرن آینده، هفت کشور دیگر، با خوشحالی، به آن ملحق خواهند شد. "باشگاه" هسته ای
دو کشور در حال جنگ، روسیه و اسرائیل، قدرت های هسته ای هستند. و امروز، بیش از 78 سال پس از پرتاب شدن آن بمب های اتمی بر روی هیروشیما و ناکازاکی، شاید سلاح های هسته ای 1,700 ایالات متحده که مستقر شده است (بیشتر آنها به طرز خیره کننده ای قوی تر از اولین بمب های اتمی هستند)، در بحبوحه یک "مدرن سازی" چند دهه ای زرادخانه هسته ای خود قرار دارد. به آهنگ حداقل 1.5 تریلیون دلار و احتمالاً بسیار بیشتر.
در مجموع، این را یک میراث از دوران کودکی من در نظر بگیرید.
ما بچه ها در آن زمان در میان چیزی بزرگ شدیم که من آن را "فرهنگ پیروزی- و چه فرهنگ بالقوه ویرانگری بود که ثابت شد! آیا فکر کردن به آن باعث نمی شود که شما میل به شیرجه رفتن در زیر نزدیکترین میز را نداشته باشید (چیزی که در جوانی من به آن می گفتند:اردک و پوششو اینکه ما بچه ها در مدرسه تمرین می کردیم تا بمب هسته ای روسیه بر فراز شهر نیویورک منفجر شود)؟ بله، در طول آن جنگ سرد 40 ساله با اتحاد جماهیر شوروی، واقعاً مقدار مشخصی از همه نوع اردک و پوشش وجود خواهد داشت. به هر حال، برای ایالات متحده، جنگی عمیقا رضایت بخش در کره در اوایل دهه 1950 و فاجعه تلخ جنگ در ویتنام در دهه 1960 و اوایل دهه 1970، جنگ های صلیبی وحشتناک ضد کمونیستی در داخل، و حمایت واشنگتن در سرتاسر کره زمین نه تنها از دموکراسی ها، بلکه از خدمه کاملاً خودکامه (مانند شاه ایران).
با این حال، در داخل، ایالات متحده به یک سرزمین کاملاً ثروتمند تبدیل شد. در دهه 1960، جنبش حقوق مدنی رشد کرد تا جهنم نژادی را که میراث برده داری در این کشور بود به چالش بکشد و در پایان جنگ سرد، آمریکایی ها عموماً بهتر از همیشه زندگی می کردند.
البته، با افزایش میلیاردرهای بیشتری در این کشور، نسخهی وحشتناک نابرابری از کنترل خارج شد. شامل یکی به نام - بله! - دونالد ترامپ که شاگرد هیچکس نخواهد بود. اما در تمام آن سالها، کمتر کسی در اینجا تصورش را میکرد این بود که دموکراسی به سبک آمریکایی ممکن است در لحظهای به طور فزایندهای برای یک زیرمجموعه متمایز، اگر نه اکثریت آمریکاییها، از مد بیفتد.
اگر به تو گفته بودم…
حال بیایید جهشی از پایان جنگ سرد در سال 1991 تا لحظه کنونی داشته باشیم و سؤال این است: به سوی چه چیزی پیش می رویم؟ متأسفانه، پاسخ (داده نشده، اما مطمئناً یک احتمال) می تواند در واقع یک پاسخ باشد نسخه تمام آمریکایی فاشیسم, پیراهن قهوه ای گنجانده شده استاگر دونالد ترامپ در نوامبر پر هرج و مرج آینده انتخاب شود، از جمله - کاملاً تضمین شده است! - یک نتیجه رقابتی انتخاباتی (و خدا می داند چه چیز دیگری) اگر او نباشد.
راستش را بخواهید، به من بگویید که حتی معتقدید این دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم وجود دارد!
با نزدیک شدن به 80 سالگی، حضور در آن به طور فزاینده ای آزاردهنده می شوم. به هر کجا که نگاه میکنم، به نظر میرسد هیچ چیز بهطور ضعیفی درست کار نمیکند. مهم نیست در مورد وزیر دفاع ما صحبت می کنید ناپدید همانطور که امسال شروع شد (بله، در سن من می توانم با یک مرد مسن تر که نمی خواهد اطلاعاتی در مورد سرطان پروستات خود به اشتراک بگذارد، اما هنوز هم...) همدردی کنم. فاشیسمی که به طور فزاینده ای افراطی و نگران کننده - کلمه ای که زمانی برای فرانسیسکو فرانکو، بنیتو موسولینی، آدولف هیتلر و جنگی که پدرم در آن شرکت کرد محفوظ میداشتم - متمایل به چیزی بود که هنوز حزب «جمهوریخواه» نامیده میشود. دیوانگی مطلق یکی نهنگ یک پسر، دونالد ترامپ و احتمال اینکه چنین جنون می تواند اکثریت رای دهندگان آمریکایی را در سال 2024 به خود جلب کند. اصرار رئیس جمهور "من"، آن جنگجوی سرد پیر، جو بایدن، برای بمباران راه خود به سمت یک جنگ بزرگتر و فاجعه بارتر در خاورمیانه (و چه کسی اهمیت می دهد که آیا این بمباران است یا خیر. کمرنگ "کار می کند" یا نه?)؛ اوه، و (برای اطمینان از اینکه این طولانیترین پاراگراف من است) زمانی که برخی از آن بمبارانها برای «حفاظت» از نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه انجام میشود (نه در مورد کسانی که اخیرا مجروح یا مرده در - بله! - اردن)، چه کسی اهمیت می دهد که چرا در دنیا سربازان ما در وهله اول در آنجا مستقر هستند. نه از میل بسیار غیرقابل توقف بشر برای شعله ور کردن بخش هایی از کره زمین با جنگ پس از جنگ (و نحوه آن جنگ ها را فراموش نکنید مقادیر سرسام آور را پرتاب کنید گازهای گلخانه ای به جو، به طوری که فقط افغانستان، عراق، اوکراین، یا غزه در حال سوختن نیستند، بلکه به نوعی کل سیاره ما نیز در حال سوختن هستند. و البته، این واقعیت که به نظر میرسد ما انسانها میخواهیم به معنای واقعی کلمه این دنیا را تا نقطه جوش گرم کنیم، به شکلی که از نظر تاریخی، باید (اما برای بسیاری از ما اینطور نیست) فراتر از ویرانگر به نظر برسد. منظورم این است که به ما اعتبار بدهید، زیرا سال 2023 بود گرم ترین سال تا کنون در تاریخ بشر و با این حال، چند سال بعد، ممکن است در مقایسه با آنچه در راه است، تقریباً جالب به نظر برسد.
و آن پاراگراف را در نظر بگیرید - احتمالاً طولانی ترین پاراگرافی که تا به حال نوشته ام - تشک خوش آمدگویی من به نسخه 2024 دنیای ما. و همچنین به کشوری خوش آمدید که رهبرانش، در سال 1991، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، احساس میکردند که در بالای این سیاره ما به تمام معنا قابل تصور هستند. آنها در آن زمان ایالات متحده را به عنوان ابرقدرت نهایی می دیدند (یا شاید منظورم این است: ابرقدرت نهایی!!!)، قدرت یک و یک به تنهایی. پس از چند سال سخت در جبهه سیاست خارجی، از جمله آن جنگ فاجعهبار در ویتنام که باعث شد آمریکاییها هر چیزی جز پیروزمندی احساس کنند، فرهنگ پیروزی دوباره به یک مد بزرگ بازگشت. و این، به اندازه کافی باورنکردنی، فقط کمی بیش از سه دهه پیش بود. با این حال امروز، در حالی که دولت بایدن اسلحه می ریزد به اسرائیل و بمب و موشک در یمن و سایر نقاط خاورمیانه، چه کسی ادعا می کند که ایالات متحده (یا هر کشور دیگری در این زمینه) "ابر قدرت تنها" روی این سیاره است؟
در واقع، در سال 2007، در حالی که جنگ های این کشور پس از 9 سپتامبر در افغانستان و عراق به طور فاجعه باری به طول انجامید، من مقدمه جدیدی نوشتم. کتاب من در مورد فرهنگ پیروزی و از قبل برای من روشن بود که «شاید وقتی تاریخ این دوران نوشته میشود، یکی از پیشرفتهای چشمگیرتر ناتوانی یک امپراتوری قدرتمند در تحمیل اراده یا راه خود به دیگران تقریباً به روش عادی باشد. در هر نقطه از این سیاره از زمانی که اتحاد جماهیر شوروی از بین رفت، واقعیت این است که بیشتر شاخصهای قدرت پذیرفته شده قبلی - به ویژه قدرت نظامی - به چالش کشیده شده و در این فرآیند، پیروزی انکار شده است.
از نظر تاریخی، باید آن را بهعنوان یک سقوط بسیار سریع در دنیایی تلقی کرد که در آن این کشور نتوانسته است در جنگی در حافظه زنده پیروز شود (با وجود داشتن چیزی شبیه به پایگاه های نظامی 750 پراکنده در سراسر کره زمین و الف نزدیک به تریلیون دلار بودجه "دفاعی" که از آن خارج می شود مجموع 10 کشور بعدی در غبار). این روزها، در واقع، به نظر می رسد که ابرقدرت تنها سابق در خطر جدا شدن در داخل کشور است، اگر نه در یک جنگ داخلی واقعی (اگرچه قطعاً وجود دارد. سلاح های کافی از نوع ویرانگر در دست غیرنظامیان برای پرتاب یکی)، سپس در نوعی ترامپباکانالیای عجیب.
بله، اگر در سال 1991 بودیم و به شما می گفتم که در یک دوره انتخاباتی 32 سال بعد، خود عبارت "جنگ داخلی" دیگر تنها اشاره ای به یک خاطره تاریخی دور از آبی و خاکستری نخواهد بود، بلکه بخشی از مکالمه روزمره و گزارش رسانه ای، تو از اتاق بیرونم می خندی. به طور مشابه، اگر من به شما گفته بودم که یک چیز عجیب است مرد مو زرد اخموی وهم انگیز، سابق شاگرد تلویزیون 14 فصل (متحیر از طلاق و ورشکستگی) ریاست جمهوری را به دست می آورد و سپس، سه سال پس از ترک پست، دوباره به آن برمی گشت. خوشگذرانی در فقط 91 اتهام جنایی در چهار مورد علیه او برجسته شده است دو دادگاه مدنی) و مبارزات انتخاباتی بر اساس وعده الف دیکتاتوری یک روزه در اولین روز بازگشتش به قدرت، زمانی که او بیش از هر چیز، فقط «دریل، مته، مته کاری» میکرد، بدون شک مرا به عنوان یک کلاهدار دیوانه میدانستید.
اگر آن موقع به شما گفته بودم که کره شمالی - بله، کره شمالی! - ممکن است موشکی داشته باشد که می تواند برسد ایالات متحده با سلاح هسته ای و حاکم آن (مرد رئیس جمهور ترامپ اول تماس گرفت "یک توله سگ بیمار" و بعداً یک "رهبر بزرگ") بود تهدید کننده همسایه جنوبی او با جنگ هسته ای، آیا آن را باور می کردید؟ اگر در آن زمان به شما گفته بودم که ایالات متحده به شدت از متحد خود اسرائیل حمایت می کند نسخه خودش 9 سپتامبر، در جنگ غزه که در آن مقادیر سرسام آور مسکن، و همچنین بیمارستان ها و مدارس در آن باریکه 25 مایلی از زمین، بیش از 27,000 فلسطینی (از جمله هزاران کودک) سلاخی شده، ٪۱۰۰ از جمعیت تبدیل به پناهنده شد و شاید نیمی از آنها حالا در خطر گرسنگی، باور می کردی؟ من شک دارم. اگر به شما گفته بودم که بیش از 22 سال پس از 9 سپتامبر، کشور من این کار را می کرد هنوز در حال مبارزه «جنگ علیه تروریسم» را که در آن زمان آغاز کرد، آیا من را باور می کردید؟ من هم شک دارم.
اگر به شما گفته بودم که در سال 2024، دو نامزد ریاست جمهوری 81 و 77 سال سن داشتند (به خاطر داشته باشید که مسن ترین رئیس جمهور آمریکا قبلاً، رونالد ریگان، دفتر را ترک کرد در سن 77 سالگی)؛ که یکی از آنها هر جا که می رفت و هر کاری که می کرد قدیمی به نظر می رسید، در حالی که دیگری، در مسیر مبارزات انتخاباتی، شروع می کرد. حرف هایش را ابهام می کند، در حالی که مخلوط کردن رقیب جمهوری خواه او با رهبر سابق دموکرات مجلس نمایندگان، چه فکری می کنید؟ (اوه، و فراموش نکنید که رهبر جمهوری خواهان سنا، میچ مک کانل، تقریباً 82 ساله است و سال گذشته دوبار یخ زد هنگام صحبت با خبرنگاران.)
راستش را بخواهید، آیا تا به حال می توانستید چنین نسخه باستانی از یک جهان تمام آمریکایی را تصور کنید - دنیای یک ابرقدرت کاملاً در حال فروپاشی؟ با این حال، با توجه به اینکه ما انسان ها چگونه عمل می کنیم، ایالات متحده می تواند آخرین ابرقدرت تاریخ باشد. چه کسی میداند در آیندهای که به نظر میرسد با شعلههای بیپایان گرما به سراشیبی میرود، هر کشوری، از جمله چین، میتواند به یک ابرقدرت تبدیل شود.
بوسیدن این همه خداحافظی؟
در تمام آن سالهای گذشته، تنها چیزی که کمتر کسی میتوانست تصور کند این بود که خود دموکراسی ممکن است همین جا در ایالات متحده آمریکا از مد بیفتد.
البته اکنون این سوال مطرح می شود: ما به چه سمتی می رویم؟ و پاسخ در واقع می تواند یک نسخه تمام آمریکایی فاشیسم، آیا دونالد ترامپ امسال دوباره انتخاب می شود، یا صحنه ای غیرقابل تصور آشفته اگر نیست.
و اتفاقاً دونالد ترامپ را به خاطر همه اینها سرزنش نکنید. در عوض او را بزرگترین علامت در نظر بگیرید - و با توجه به آن غول برگر وندی از یک مرد، کلمه باید با حروف بزرگ باشد - در اطراف!
این را تصور کنید: در بیش از 30 سال، ما از جهانی با یک "ابرقدرت تنها" به دنیایی که در آن تصور یک ابر چیزی در سیاره ای که تهدید به سقوط در انبوهی از جنگ ها باشد، سخت تر شده ایم. همچنین بی سابقه خشکسالی، آتش سوزی، سیل، طوفان و گرما.
و اگر قرار بود دونالد ترامپ انتخاب شود، ما نیز خود را در یک نسخه تقریبا غیرقابل تصور از - بله! — فرهنگ را شکست دهید (و شاید این عنوان کتابی باشد که بدون شک بعد از اینکه 80 ساله شدم و خودم به سراشیبی می روم هرگز نخواهم نوشت).
اما مجبورم نکن ادامه بدم! راستش را بخواهید، شما هم به خوبی من می دانید که اگر مردی که فقط می خواهد "دریل، حفاری، حفاری" کند، به کاخ سفید بازگردد، می توانید کم و بیش این کشور را ببوسید (که قبلاً بزرگترین کشور است. تولید کننده روغن و صادرکننده گاز طبیعی اطراف) و احتمالاً این سیاره خداحافظ. و اگر این کار را نکند... خب، ممکن است مجبور شوید به هر حال آن را ببوسید.
و این می تواند فرهنگ شکست، زمان بزرگ.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا