*نسخه مختصری از این سخنرانی که در مرکز شهر آیووا در شامگاه اول ماه مه 2009 ارائه شد.
میخواهم از شورش رز وحشی و سایر افرادی که در برنامهریزی این رویداد اول ماه مه شرکت کردند تشکر کنم که از من برای سخنرانی در این روز دعوت کردند که تعداد کمی از آمریکاییها اجازه دارند آن را به عنوان روز اصلی کارگر بدانند، درست در اینجا در ایالات متحده در ارتباط با مبارزه برای روز هشت ساعته - برای یک روز کاری انسانی.
زمان، دموکراسی، و سرمایه داری
می دانید، اگر به گذشته برگردید و به استدلال های اصلی که کارگران و سازمان های آنها - اتحادیه ها - برای ساعات کوتاه تری ارائه کردند نگاه کنید، چیز بسیار جالبی پیدا می کنید. آنها فقط در مورد مشکلات جسمی، روانی و خانوادگی که ناشی از کار بیش از حد مداوم تحت کنترل روسایشان بود، صحبت نکردند. آنها فقط در مورد این واقعیت صحبت نکردند که کارفرمایان هر روز ساعت ها و دقیقه های اضافی آنها را فریب می دهند. آنها فقط در مورد اینکه ساعات کوتاه تر به معنای گسترش کار است که به معنای مشاغل بیشتر و در نتیجه بیکاری و فقر کمتر برای کارگران است صحبت نکردند.
آنها در مورد همه اینها صحبت کردند، اما دو چیز دیگر نیز گفت که ارزش یادآوری و تأمل امروز را دارد. اول، آنها استدلال کردند که اگر مردم زمان لازم برای مشارکت در آن را نداشته باشند، نمیتوان دموکراسی داشت. آنها گفتند که وعدههای دموکراتیک انقلاب آمریکا برای افرادی که از وقت آزاد و انرژی برای مطالعه و بحث و گفتگو و سازماندهی و تشکیل انجمنهایی در مورد مسائل بزرگ روز محروم هستند، معنایی ندارد.
دوم، شهدای هایمارکت و دیگر رهبران هشت ساعته گفتند که وقتی از زمان برای مطالعه تاریخ و رویدادهای جاری و جامعه ای که در آن زندگی می کنید استفاده می کنید، اغلب متوجه می شوید که دموکراسی واقعاً با سیستم سود سرمایه داری سازگار نیست. . آنها گفتند، شما درمی یابید که آرمان شکوهمند دموکراتیک خودگردانی مردمی با سیستم طبقاتی کارفرمایان و کارگران ثروتمند و فقیر، و دستور دهندگان و دستور گیران، به خوبی ترکیب نمی شود. این سیستم با یک سیستم اقتصادی که ثروت و قدرت بیشتری را در دستان چند شرکت ممتاز و شرکتی متمرکز می کند، ترکیب نمی شود.
کمک مالی ما کجاست؟
اینها چیزهایی است که امروزه، بیش از 130 سال پس از هایمارکت، باید به آنها فکر کرد و به آنها عمل کرد. ایالات متحده، چه باور کنید چه نه، طولانی ترین ساعات کاری را در جهان صنعتی دارد. آمریکاییها معمولاً گزارش میدهند که بیش از حد شلوغ، خسته و پرکار هستند و نمیتوانند بهطور معناداری وقایع جاری را با درک کمتری دنبال کنند. 1 درصد برتر صاحب 40 درصد ثروت و احتمالاً درصد بیشتری از مقامات و سیاستمداران منتخب در ایالات متحده هستند. احزاب سیاسی غالب که توسط شرکتهای بزرگ تامین میشوند، تریلیونها دلار هدایای مالیاتدهنده را به همان مؤسسات مالی مالی وال استریت که اقتصاد را بر فراز صخره هدایت کردند، امضا میکنند.
نیویورک تایمز یکشنبه گذشته در صفحه یک گزارش داد که پرداخت در بانک های سرمایه گذاری پیشرو کشور، پس از سقوط در سال گذشته، در حال بازگشت به ارتفاعات "استراتوسفر" است. دستمزدها و پاداش های وال استریت به سطح سال 2007 افزایش می یابد، بیش از 560,000 دلار در سال در گلدمن ساکس!
در وال استریت دوباره زمان مهمانی فرا رسیده است، زیرا بانکداران می توانند با تمام آن تضمین های فدرال که بوش، پالسن، اوباما و گایتنر به آنها داده اند، ارزان وام بگیرند. به لطف 600 میلیارد دلار تعهد شده تحت TARP، خطوط اعتباری گسترده ارائه شده توسط فدرال رزرو، F.D.I.C را گسترش داد، برای اربابان امور مالی "بنوشید و شاد باشید". ضمانتها، کمک مالی دولت به AIG، و غیره... به لطف کمکهای موقتی نه چندان برای بانکهای نه چندان نیازمند.
در همین حال، 600,000 آمریکایی دیگر هر ماه شغل خود را از دست می دهند. شهرهای چادری، «هوورویلهای امروزی» در بیش از دهها شهر در سراسر ایالات متحده، «ثروتمندترین کشور روی زمین» ظاهر شدهاند. می توانم به شما اشاره کنم به پانزده محله در شیکاگو که بیش از یک چهارم کودکان در کمتر از نیمی از سطح فقر بدنام ناکافی دولت فدرال زندگی می کنند.
امروزه میلیون ها آمریکایی عادی سوالات ساده و قدرتمندی می پرسند. شما آن را در پیشخوان ناهار، در بار، در کافی شاپ، در کارخانه ها، در ادارات، در سایت های کار می شنوید. تیموتی گایتنر کمک مالی من کجاست؟ کمک مالی خواهرم لری سامرز کجاست؟ کمک مالی شهر ما بن برناک کجاست؟ کمک مالی مردم، پرزیدنت اوباما کجاست؟
و به هر حال، اوباما با دریافت بیش از 38 میلیون دلار از صنایع مالی، املاک و بیمه، از جمله نزدیک به 1 میلیون دلار فقط از گلدمن ساکس، رکورد جدیدی را به نام خود ثبت کرد.
بودجه «دفاعی» غیرقابل ذکر
کمک مالی شما کجاست؟ بهبود اقتصادی ما کجاست؟ بخش بزرگی از آن به AIG و Goldman Sachs و Bank of America و Morgan Stanley و Citigroup رسیده است. بخش دیگر به ماشین جنگ و امپراتوری پنتاگون که به طور رسمی غیرقابل ذکر است می رود، که در واقع تحت ریاست جمهوری جدید به اصطلاح "صلح" ما در حال گسترش است، کسی که راه های جدیدی برای طولانی کردن اشغال عراق پیدا می کند و سطح خشونت را در افغانستان افزایش می دهد. و پاکستان سیستم پنتاگون بیش از 760 پایگاه نظامی مستقر در بیش از 130 کشور در سراسر جهان دارد و تقریباً نیمی از هزینههای نظامی روی کره زمین را به خود اختصاص میدهد - همه اینها به نام چیزی که آنها دوست دارند آن را "دفاع" بنامند. این خود یک غول است. سیستم رفاهی برای ثروتمندان، میلیاردها دلار برای شرکتهای غولپیکر جهانی مانند ریتون، بوئینگ، لاکهید مارتین، جنرال داینامیکس و هالیبرتون - و مانند راکول کالینز در سدار رپیدز.
برای یک طرح بهبود اقتصادی مردم... و بیشتر
اکنون معمولاً وقتی جرات می کنید این نوع مشکلات اساسی را در ملاء عام مطرح کنید، چراغ های اصلی طبقه سیاسی، طبقه رسانه و طبقه دانشگاهی شما را به دعواهای بدبینانه و منفی گرایانه متهم می کنند. شما را نجار می نامند - کسی که از اشتباه شکایت می کند، اما راه حل ارائه نمی دهد. اما هیچ چیز ذاتا بدبینانه یا منفی در گفتن حقیقت در مورد نهادهای مسلط موجود و رفتار نخبگان قدرت وجود ندارد. این می تواند به این معنی باشد که شما به توانایی مردم برای درک و اقدام علیه ظلم بر اساس الگوهای جنبش پوپولیستی در دهه 1890، جنبش کارگری در دهه 1930، جنبش صلح، جنبش زنان در طول و پس از دهه 1970 و حقوق مدنی ایمان دارید. جنبش در دهههای 1950 و 1960... این برای من معنی دارد.
در مورد این اتهام که ما راه حل نداریم، این تهمت است. من به هر کسی که بپرسد می گویم که من یک سوسیالیست دموکرات و آزادیخواه هستم و خوشحال خواهم شد که با شما درباره راه هایی بحث کنم که ما می توانیم و باید جوامع محلی، منطقه ای، ملی و بین المللی خود را فراتر از سلسله مراتب پیش از تاریخ طبقاتی، جنسیتی، نژادی ساختار دهیم. و امپراتوری در مورد چگونگی فراتر رفتن از امپراتوری و نابرابری و چگونگی انجام آنچه دکتر مارتین لوتر کینگ «مسئله واقعی» فراتر از مسائل «سطحی» باید با آن مواجه شد، کم نیست: «بازسازی بنیادی خود جامعه».
با این حال، فراتر از آن بازسازی رادیکال، که یک پروژه بلندمدت است، ما در سمت چپ نیز از اصلاحات حیاتی متعددی حمایت میکنیم تا زندگی را دموکراتیکتر و قابل تحملتر کنیم و فضای بیشتری را برای تغییر واقعی باز کنیم. مانند رهبران های مارکت در دهه 1880، ما با اصلاح طلبی مخالفیم، اما مخالف اصلاحات نیستیم.
من در حال حاضر از اقدامات اساسی، شایسته و مترقی برای کمک به مردم حمایت می کنم، از توقف اقامه دعوی، محدود کردن نرخ بهره کارت اعتباری و هزینه های مالی، و بازگرداندن نرخ های مالیات بر درآمد سرمایه به سال 1981 (نه فقط 1993) حمایت می کنم. سطوح
من از ورود دولت به کسب و کار اعطای وام مستقیم مسکن مقرون به صرفه به افراد شاغل حمایت می کنم.
من از اصلاحات جدی مالی مبارزات انتخاباتی در مدل تأمین مالی عمومی برای حذف پول خصوصی از انتخابات عمومی حمایت می کنم.
من از شکستن انحصار رسانه های شرکتی از طریق اقدامات ضد تراست و تامین منابع دولتی برای سیستم ارتباطی مردمی خارج از کنترل Viacom-CBS، Disney-ABC، General Electric-NBC، و The News Corporation/FOX حمایت می کنم.
من از تعدادی اصلاحات انتخاباتی مرتبط حمایت می کنم که به احزاب سوم و چهارم و پنجم اجازه می دهد رشد کنند و بخشی از فرهنگ سیاسی متنوع تر و دموکراتیک تر شوند. دو حزب تحت کنترل کسب و کار به اندازه کافی طیف عقاید واقعی در این کشور را منعکس نمی کنند و نمی توانند!
من از کاهش قابل توجه بودجه امپراتوری آمریکا و ارائه سود عمده صلح برای کار میلیون ها نفر در پروژه های مفید اجتماعی حمایت می کنم. همانطور که دکتر کینگ در سال 1967 گفت، کشوری که پول بیشتری را صرف ارتش می کند تا ارتقای اجتماعی، "به مرگ معنوی نزدیک می شود." میلیون ها نفر برای کار - با نرخ دستمزد اتحادیه!
من از افزایش منظم هزینه های زندگی در دستمزدها و مزایا برای مقابله با تأثیر افزایش قیمت ها حمایت می کنم.
من از خروج فوری نیروهای آمریکایی از عراق و افغانستان به طور غیرقانونی و از کشورهای دیگر که در آن مستقر هستند، حمایت می کنم.
من از مداخلات قانونی برای بازنویسی منشورهای شرکتی حمایت می کنم تا کسب و کارها را ملزم به خدمت به منافع عمومی و منافع عمومی کند.
من از انحراف دلارهای فدرال از رفاه وال استریت و بودجه پنتاگون برای تأمین بودجه تحقیقات فدرال و پیگرد تبعیض جنسیتی و نژادی در ایالات متحده حمایت می کنم.
من از برچیدن سیستم غولپیکر و بینظیر کشور در حبسهای تودهای از نظر نژادی متفاوت و تغییر منابع از "جنگ علیه مواد مخدر" به درمان مواد مخدر، توانبخشی، آموزش شغلی و سایر اقدامات به منظور ادغام مجدد معنیدار زندانیان و زندانیان سابق به جامعه آمریکایی
من از پایان دادن به روش قهقرایی که در حال حاضر تامین مالی اجتماعی و مدیکر را انجام می دهیم، حمایت می کنم.
من از قانونی شدن فوری همه کارگران مهاجر بدون مدرک حمایت می کنم.
من از کوتاه کردن هفته کاری بدون کاهش دستمزد در خانه برای گسترش کار حمایت می کنم.
من از راه حل مراقبت بهداشتی کاهش هزینه و اجتماعی دموکراتیک حمایت می کنم - بیمه سلامت ملی تک پرداختی، که چیزی جز بهبود Medicare برای همه نیست. من علاقه ای به اصلاحات شبه نیمه کاره ای ندارم که شرکت های خصوصی بیمه انتفاعی پیشرو را مسئول زندگی پزشکی ما کند! من میخواهم با انجام اصلاحات جدی در مدل تکپرداختکننده که در لایحه 676 مجلس نمایندگان جان کانیرز، عضو کنگره ایالات متحده پیشرفته است، به بقیه دموکراسیهای صنعتی جهان بپیوندیم.
انتخاب رایگان کارمند
آخرین اما نه کماهمیت، من قاطعانه از قانون انتخاب آزاد کارکنان حمایت میکنم، که باراک اوباما بر اساس آن مبارزات انتخاباتی انجام داد و در واقع باید – اینطور نیست، اما باید باشد – در قلب و مرکز برنامه بهبود اقتصادی او باشد. همانطور که جان ادواردز بارها و بارها در آیووا در سال 2007 گفت، جنبش کارگری بزرگترین برنامه ضد فقر در تاریخ آمریکا است.
چرا کارمندان مواد غذایی در Jewell Osco در مسیر 23 در DeKalb، ایلینویز دستمزد قابل زندگی و حمایت از خانواده را دریافت می کنند در حالی که کارمندان خواربار فروشی در Super Wal-Mart یک مایل پایین تر از مسیر 23 در همان شهر با حداقل دستمزد؟ هیچ تفاوتی در مهارت یا نیازهای تحصیلی یا ماهیت اصلی کار وجود ندارد. در غیر این صورت، کار در وال مارت سختتر است، زیرا کارمندان آنجا پسرهای کیفی ندارند که به آنها کمک کنند. تفاوت یک چیز است و فقط یک چیز: کارمندان خواربار فروشی در جول اسکو در اتحادیه ثبت نام می شوند، کارگران اتحادیه غذا و تجارت، و کارگران وال مارت نمی توانند در اتحادیه باشند زیرا مدیریت آنجا آتش می گیرد. هر کسی که سعی می کند یکی را تشکیل دهد.
این در سراسر مشاغل و در سراسر کشور یکسان است... در خودرو، در بسته بندی گوشت، در فولاد، در خرده فروشی، مخابرات... شما آن را نام ببرید. کارگرانی که اتحادیهها دارند، دستمزدها و مزایای بسیار بهتر و تقریبا مناسبتری نسبت به کارگران غیر اتحادیهای دارند که وظایف مشابهی را با مجموعه مهارتها و سطح تحصیلات مشابه انجام میدهند.
افراد شاغل این تفاوت را به خوبی می دانند. به همین دلیل است که اکثریت عظیم کارگران آمریکایی می گویند که ترجیح می دهند در یک اتحادیه باشند تا نه. به همین دلیل است که اکثریت آمریکایی ها فکر می کنند اتحادیه ها چیز خوبی هستند.
عضویت اتحادیه در ایالات متحده طی سه دهه گذشته کاهش یافته است، نه به این دلیل که کارگران اتحادیه ها را رد می کنند، بلکه به این دلیل که کارفرمایان اتحادیه ها را سرکوب می کنند و به این دلیل که دولت از سازماندهی اتحادیه و حقوق چانه زنی جمعی حمایت نمی کند و نزدیک به چهار دهه است که از این حقوق حمایت نکرده است. قانون انتخاب آزاد کارکنان اساساً این وضعیت را تغییر خواهد داد. این پتانسیل را دارد که به طور قابل توجهی بزرگترین نهاد مبارزه با فقر آمریکا را گسترش دهد: جنبش کارگری.
چشمان خود را به جایزه جهانی فراتر از سود و بهره کشی نگاه دارید. شهدای های مارکت حق داشتند: ما باید بین (1) سیستم سود و مرگ از یک سو و (2) دموکراسی و زندگی از سوی دیگر یکی را انتخاب کنیم. آلبرت پارسونز درست می گفت که ساختمانی که هیئت تجارت شیکاگو را در خود جای داده بود «از گوشت و خون کار تراشیده شده و در اشک زنان و کودکان زحمتکش که توسط کارگران تغذیه می شدند، تثبیت شده بود. خون آشام ها و انگل های سرمایه امروز هم مثل همیشه درست است
اما همچنان باید به رئیسجمهور و دیگر مقامات منتخب خود از جمله دیوید لوبساک (D-IA) و تام هارکن (D-IA) و بروس برالی (D-IA) و حتی چاک گراسلی (R-IA) اجازه دهید بفهمند که شما خواستار آن هستید. اقدامات اصلاحی اساسی مانند بیمه درمانی تک پرداختی و قانون انتخاب آزاد کارمندان.
"ما باید خودمان این کار را انجام دهیم"
لطفاً به یاد داشته باشید که سیاست، سیاست واقعی، سیاستی که از همه مهمتر است، چیزی فراتر از رفتن به اتاق رای گیری و انتخاب بین یکی از دو فهرست نامزدهایی است که از قبل توسط طبقه تجاری برای شما انتخاب شده اند. .
و این به معنای التماس از دولت و سیاستمداران نیست که از بالا به پایین به ما کمک کنند. این در مورد مطالبه و در مورد اقدام است.
در اینجا یک پیشبینی برای شما وجود دارد: اگر قانون انتخاب آزاد کارکنان را در سال آینده یا (به احتمال زیاد) تصویب کنیم، به این دلیل است که تعداد بیشتری از کارگران به «مالکیت خصوصی» خونآشامها آنقدر احترام نمیگذارند تا محلهای کارشان را اشغال کنند. کارگران دسامبر گذشته در کارخانه در و پنجره جمهوری در شیکاگو این کار را انجام دادند. این اتفاق میافتد زیرا انگلهای سرمایهدار و حامیان دولتی آنها متوجه خواهند شد که خشم کارگران بسیار خطرناکتر از آن است که نادیده گرفته شود و هزینه اصلاحات نیروی کار کمتر از جایگزین است.
لطفاً به یاد داشته باشید، مثل این است که ادواردز و اوباما در سال 2007 در آیووا گفتند: «تغییر از بالا به پایین نمی آید. از پایین به بالا اتفاق میافتد.» همانطور که فعالان و نویسندگان ضد جنگ، طارق علی و آنتونی آرنوو در مورد جنگ عراق چند سال پیش گفتهاند: «ما نمیتوانیم در بالا به دنبال نجاتدهنده باشیم تا ما را از این آشفتگی نجات دهند... ما باید خودمان این کار را انجام دهیم.» و همانطور که در سال گذشته دوباره در آیووا و شیکاگو گفتهام، برادران و خواهران، ما باید با ثروتمندان بجنگیم، نه با جنگهای آنها. بسیار از شما متشکرم.
خیابان پلاولین کتاب امپراتوری و نابرابری: آمریکا و جهان از 9 سپتامبر (بولدر، CO: پارادایم، 11) بود. آخرین کتاب او است باراک اوباما و آینده سیاست آمریکا (بولدر، CO: پارادایم، 2008).
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا