منبع: کانتر پانچ
فرهنگ سیاسی ایالات متحده یک کابوس اورولی است. دو بعلاوه دو برابر است با پنج در نمایش تبلیغاتی که در اینجا برای اخبار و بحث های «دمکراتیک» می گذرد.
به آخرین انضباط تشکیلات دو حزبی نماینده ایلهان عمر (D-MN)، شجاع ترین و خوش بیان ترین عضو مجلس نمایندگان ایالات متحده، این را در نظر بگیرید: «ما باید برای همه قربانیان جنایات علیه بشریت از همان سطح مسئولیت پذیری و عدالت برخوردار باشیم. ما شاهد جنایات غیرقابل تصوری بوده ایم که توسط ایالات متحده، حماس، اسرائیل، افغانستان و طالبان انجام شده است.
عمر جرأت کرد، به قول نیویورک تایمز"برای مقایسه اسرائیل و ایالات متحده با حماس و طالبان."
اما آیا او؟ به این دو جمله نگاه کنید: «هیچ چیز برای طرفداران بیسبال به اندازه یک بازیکن بدون ضربه هیجان انگیز نیست. ما این فصل را دیده ایم بدون ضربه پرتاب شده توسط پارچ با شیکاگو وایت ساکس، سن دیگو پادرس، دیترویت تایگرز، نیویورک یانکیز، بالتیمور اوریولز و سینسیناتی ردز.
آیا این بیانیه وایت سوکس را با رد ساکس، پادرس ها، ببرها، یانکی ها، اوریول ها و قرمزها مقایسه می کند؟ نه، در مورد بازیکنان بدون ضربه بیسبال ادعا می کند و سپس شش تیم را در لیستی از امتیازات لیگ برتر بیسبال با یک پرتاب کننده که امسال یک نفر را پرتاب کرده است، شامل می شود. برای همه کسانی که از این 41 کلمه می دانند، هر یک از این تیم ها به شدت با بقیه متفاوت است.
جرم فکری 1: مقایسه جدی
اما، خوب، بیایید مقایسه کنیم. از آنجایی که منتقدان عمر مقایسه می کنند، بیایید مقایسه را جدی بگیریم. یکی از دلایلی که نمی توان بین طالبان (یا حماس) و ایالات متحده "معادل کاذب" ایجاد کرد، این است که اولی هرگز در مورد ارتکاب جنایات علیه بشریت از راه دور در میدان توپ دومی قرار نداشته است. بین کشتار مستقیم ایالات متحده و حمایت مالی، تأمین مالی و تجهیز کشتار دسته جمعی توسط رژیم های مشتری خود، به ویژه از جمله دولت نژادپرست آپارتاید اسرائیل (دریافت کننده 146 میلیارد دلار بودجه نظامی و اقتصادی ایالات متحده در سال مالی 2020، کمک به تبدیل اسرائیل به کارنگی وقف برای صلح بین المللی "بزرگترین گیرنده تجمعی" را می نامد واشنگتن ده ها میلیون شهروند جهان را از اوت 1945 به قتل رسانده است، زمانی که دو شهر بزرگ ژاپن را به طور جنایتکارانه و غیرضروری بمباران اتمی کرد. برای معرفی این سوابق جنایی، که در معرض دید کسانی که مایل به جستجو هستند پنهان است، موارد زیر را در گوگل جستجو کنید: «No Gun Ri»، «My Lai»، «My Lais»، «Operation Tiger Force»، «Abu غریب، «میدان نیسور»، «فلوجه»، «گوانتانامو»، «بازخوانی فوقالعاده»، «بزرگراه مرگ» و «بولا بلوک». بهتر است بخوانید فوریه 2018 من حقیقت مقاله «جهان برای افول هژمونی ایالات متحده سوگوار نخواهد شد» به دلیل گزارشی بینظیر از این رکورد بینظیر از ترورهای کشتار جمعی که مستقیماً اعمال شده است (مانند کره در اوایل دهه 1950، در آسیای جنوب شرقی بین سالهای 1962 و 1975، در عراق در 1991 و 2003-2011/2017) و به طور غیر مستقیم (مانند اندونزی، آمریکای لاتین، فلسطین، یمن و در کشورها و مناطق بیشماری در سراسر جهان).
در اینجا منتخبی از آن مقاله آورده شده است…
گاهی اوقات دشوار است که ذهن خود را در مورد گستره وحشیگری که عمو سام در قرن گذشته و قرن حاضر در جهان به راه انداخته است، بچرخانیم. به عنوان مثال، در اوایل دهه 1950، دولت هری ترومن به چالش اولیه قدرت ایالات متحده در کره شمالی با بمباران سه ساله عملاً نسل کشی پاسخ داد که در شرح آن شرح داده شد. اصطلاحات بی حس کننده روح توسط واشنگتن پست سالها پیش:
بمباران طولانی، آرام و بی رحمانه بود، حتی بر اساس ارزیابی رهبران خود آمریکا. ژنرال کورتیس لی می، رئیس فرماندهی استراتژیک هوایی در طول جنگ کره، در سال 20 به دفتر تاریخ نیروی هوایی گفت: «در طی یک دوره سه ساله یا بیشتر، ما 1984 درصد از جمعیت را کشتیم». دین راسک، یکی از حامیان جنگ و بعدها وزیر امور خارجه، گفت که ایالات متحده "هر چیزی را که در کره شمالی حرکت می کرد، هر آجری که روی دیگری ایستاده بود" بمباران کرد. بمبافکنهای ایالات متحده پس از پایان یافتن اهداف شهری، سدهای آبی و آبیاری را در مراحل بعدی جنگ منهدم کردند، زمینهای کشاورزی را زیر آب بردند و محصولات کشاورزی را از بین بردند... ایالات متحده 635,000 تن مواد منفجره بر روی کره شمالی پرتاب کرد که شامل 32,557 تن ناپالم بود، مایعی آتشزا که میتواند مناطق جنگلی را پاکسازی کرده و باعث سوختگی های ویرانگر پوست انسان می شود.»
این بمباران وحشیانه که منجر به کشته شدن 2 میلیون یا بیشتر غیرنظامی شد، پنج سال پس از ترومن به صورت جنایتکارانه و غیرضروری آغاز شد. دستور بمباران اتمی را صادر کرد صدها هزار غیرنظامی در هیروشیما و ناکازاکی به اتحاد جماهیر شوروی هشدار دادند که از ژاپن و اروپای غربی دور بماند.
وحشی گری سیاست خارجی ایالات متحده در دوران پس از جنگ جهانی دوم همیشه مستلزم دخالت مستقیم نظامی ایالات متحده نبود. اندونزی و شیلی را به عنوان دو نمونه از دوران طلایی در «قرن آمریکایی» در نظر بگیرید. در اندونزی، سوهارتو دیکتاتور مورد حمایت ایالات متحده، میلیونها نفر از رعایای خود را کشت و هواداران کمونیست، چینیهای قومی و چپگرایان را هدف قرار داد. یکی از افسران ارشد عملیات سیا در دهه 1960 بعدها کودتای سوهارتو با کمک ایالات متحده در سال های 1965-66 را به عنوان "عملیات نمونه" برای کودتای مورد حمایت ایالات متحده توصیف کرد که هفت سال بعد، سالوادور آلنده، رئیس جمهور منتخب شیلی را به طور دموکراتیک حذف کرد. این افسر نوشت: «سیا سندی جعل کرد که ادعا میکرد یک توطئه چپها برای قتل رهبران نظامی شیلی را فاش میکرد، درست مانند آنچه در اندونزی در سال 1965 اتفاق افتاد.» مانند جان پیلگر 13 سال پیش اشاره کردسفارت ایالات متحده در جاکارتا «فهرست زاپ» از اعضای حزب کمونیست اندونزی را به سوهارتو ارائه کرد و زمانی که آنها کشته یا دستگیر شدند نام آنها را خط زد. ... توافق بر این بود که اندونزی تحت رهبری سوهارتو چیزی را ارائه کند که ریچارد نیکسون آن را «غنیترین گنجینه منابع طبیعی، بزرگترین جایزه در جنوب شرق آسیا» میخواند.» به گفته گابریل کولکو، مورخ چپ نو پرکار و درخشان، «هیچ واحدی وجود ندارد. گابریل کولکو مورخ نوشت: اقدام آمریکا در دوره پس از 1945 به اندازه نقش آن در اندونزی تشنه به خون بود.
دو سال و سه ماه پس از کودتای 1973 شیلی توسط ایالات متحده، سوهارتو چراغ سبز دریافت کرد از کاخ سفید هنری کیسینجر و جرالد فورد برای حمله به کشور جزیره ای کوچک تیمور شرقی. با تایید و حمایت واشنگتن، اندونزی کشتارهای نسل کشی انجام داد و تجاوزهای دسته جمعی و کشته شدن حداقل 100,000 نفر از ساکنان جزیره.
«به هنری کیسینجر»، وکیل حقوق بشر استانلی ال. کوهن پنج سال پیش ذکر شد"دنیا، به ویژه هندوچین، یک بازی شطرنج بسیار کوچک بود. غیرنظامیان تنها پیادههایی بودند که برای قربانی کردن آماده بودند از طریق تسلیحات پیشرفته، از جمله جنگ بیولوژیکی و شیمیایی، تا جهان بینی خود را به هر قیمتی اعمال کند. میلیون ها نفر به خاطر تخته بازی مغزی او جان خود را از دست دادند" (تأکید اضافه شده است).
در میان اپیزودهای بیشمار وحشیگریهای گسترده آمریکا در خاورمیانه نفتخیز در طول نسل گذشته، تعداد کمی میتوانند با ظلم وحشیانه و سادیستی «بزرگراه مرگ» برابری کنند، جایی که نیروهای «پلیس جهانی» دهها هزار نفر را قتل عام کردند. نیروهای عراقی در حال عقب نشینی از کویت در 26 و 27 فوریه 1991 تسلیم شدند. روزنامه نگار جویس چدیاک شهادت داد که:
هواپیماهای آمریکایی با از کار انداختن وسایل نقلیه در جلو و عقب و سپس کاروان های طولانی را به دام انداختند. ساعتها راه بندانهای ترافیکی ایجاد شده را زیر و رو کرد. یکی از خلبانان آمریکایی گفت: «این مثل تیراندازی به ماهی در بشکه بود. در شصت مایل بزرگراه ساحلی، یگان های نظامی عراق در آرامشی وحشتناک نشسته اند، اسکلت های سوخته خودروها و مردان، سیاه و افتضاح زیر نور خورشید... به مدت 60 مایل، هر وسیله نقلیه ای گیر کرده یا بمباران شده است، شیشه جلوی خودرو شکسته شده، هر تانک سوخته است. ، هر کامیون مملو از قطعات پوسته است. هیچ بازمانده یا احتمالی وجود ندارد. ... «حتی در ویتنام هم چنین چیزی ندیدم. سرگرد باب نوجنت، افسر اطلاعات ارتش، گفت: این رقت انگیز است. ... خلبانان آمریکایی هر بمبی را که اتفاقاً نزدیک عرشه پرواز بود، از بمب های خوشه ای گرفته تا بمب های 500 پوندی بردند. ... نیروهای ایالات متحده به بمب گذاری بر روی کاروان ها ادامه دادند تا اینکه همه انسان ها کشته شدند. جتهای زیادی بر فراز جاده داخلی ازدحام کردند که باعث ایجاد ترافیک هوایی شد و کنترلکنندگان هوای جنگی از برخورد در هوا میترسیدند. ... قربانیان مقاومت نمی کردند. ... [من] صرفاً یک قتل عام یک طرفه ده ها هزار نفری بودم که توانایی مقابله یا دفاع را نداشتند.»
جنایت قربانیان به خدمت سربازی در ارتش تحت کنترل یک دیکتاتور سابق مورد حمایت ایالات متحده بود که به عنوان تهدیدی برای کنترل ایالات متحده بر نفت خاورمیانه تلقی می شد. پرزیدنت جورج اچ دبلیو بوش از جنگ موسوم به خلیج فارس به عنوان فرصتی برای نشان دادن قدرت بیرقیب و آزادی عمل جدید آمریکا در جهان پس از جنگ سرد استقبال کرد، جایی که اتحاد جماهیر شوروی دیگر نمیتوانست واشنگتن را منصرف کند. بوته خبر از "جنگ" داد (واقعاً یک حمله یک طرفه امپراتوری) به عنوان نشانه پایان «سندرم ویتنام»، اصطلاح عجیب فرهنگ سیاسی حاکم برای بی میلی شهروندان ایالات متحده برای متعهد کردن سربازان آمریکایی به ضرب وشتم امپریالیستی مرگبار. مانند نوام چامسکی مشاهده کرد در سال 1992، با انعکاس تلاش های ایالات متحده برای به حداکثر رساندن رنج در ویتنام از طریق مسدود کردن کمک های اقتصادی و بشردوستانه به کشوری که ویران کرده بود: "هیچ درجه ای از ظلم برای سادیست های واشنگتن زیاد نیست."
من میتوانم با داستانهای وحشتناک وحشت غیرقابل تصور و مرگهای جمعی که توسط ماشین جنگی آمریکا و آمریکا در طول زندگیام در آسیای جنوب شرقی در خارج از کشور تحمیل شد، ادامه دهم (آمریکا بین 3 تا 5 میلیون نفر را در ویتنام، کامبوج و لائوس کشت. 1962 و 1975)، عراق ("دموکراسی پیشرو در جهان" حداقل 1 میلیون عراقی را در هشت سال آخر دهه آغازین قرن حاضر کشت) و جاهای دیگر.
از آنجایی که طالبان افغانستان بخشی از درام عمر است، به نظر می رسد که ذکر جنایت فراموش شده در سال 2009 علیه بشریت افغانستان که باراک اوباما، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، تلاش کرد طالبان را مقصر بداند، بسیار ساده به نظر می رسد.
در کمتر از نیم سال پس از تحلیف او، فهرست طویل و افسرده کننده جنایات اوباما در جهان اسلام شامل بمباران روستای بولا بلوک افغانستان. نود و سه نفر از روستائیان کشته شده توسط مواد منفجره ایالات متحده در بولا بلوک کودک بودند. در یک تماس تلفنی که روز چهارشنبه از بلندگو با نمایندگان خشمگین پارلمان افغانستان پخش شد. نیویورک تایمز گزارش داد، "والی فراه... گفت که 130 غیرنظامی کشته شده اند." به گفته یکی از قانونگذاران افغان و شاهدان عینی، «اهالی روستا برای اثبات تلفات وارده، دو تراکتور پر از تکه های بدن انسان را به دفتر وی خریدند. همه در فرمانداری با تماشای آن صحنه تکان دهنده گریه کردند.
دولت اوباما از عذرخواهی یا اعتراف به مسئولیت "پلیس جهانی" خودداری کرد. در ابتدا این قتل عام را به خاطر نارنجک های طالبان مقصر دانست. (نگاه کنید به کارلوتا گال و تایمور شاه، "مرگ های غیرنظامی، حمایت مخاطره آمیز برای جنگ افغانستان،" نیویورک تایمز، 6 می 2009.)
(با گفتن و تضاد بیمار، اوباما به تازگی عذرخواهی کامل کرده بود و یکی از مقامات کاخ سفید را اخراج کرده بود، زیرا آن مقام نیویورکی ها را با عکسبرداری نادرست Air Force One از منهتن که مردم را به یاد 9 سپتامبر می انداخت، ترسانده بود. نابرابری فوقالعاده بود: ترسناک نیویورکیها منجر به عذرخواهی کامل رئیسجمهور و برکناری یکی از کارکنان کاخ سفید شد. کشتن بیش از 11 غیرنظامی افغان نیازی به عذرخواهی نداشت، اما به دروغ طالبان را مقصر دانستند.)
در دسامبر سال بعد، یک روستایی افغان با تأمل در مورد چنین جنایاتی بود برای اظهار نظر حرکت کرد به شرح زیر: «جایزه صلح؟ او یک قاتل است. اوباما فقط برای کشور ما جنگ آورده است.» این مرد از روستای آرمال صحبت کرد، جایی که یک جمعیت 100 نفری در اطراف اجساد 12 نفر جمع شده بودند، یک خانواده از یک خانه مجردی. شاهدان گزارش دادند که این 12 نفر توسط نیروهای ویژه ایالات متحده در یک یورش اواخر شب کشته شدند.
(اوباما فقط قدرت های "قاتل" خود را تقویت می کرد. او با فرانسه و دیگر قدرت های ناتو در نابودی امپراتوری لیبی، کمک به کشتن بیش از 25,000 غیرنظامی و به راه انداختن قتل عام در شمال آفریقا خواهد پیوست. حمله به رهبری ایالات متحده به لیبی بود. یک فاجعه برای سیاه پوستان آفریقایی و جرقه بزرگ ترین بحران پناهجویان از زمان جنگ جهانی دوم.)
طالبان که بخش عمده ای از منشاء خود را مدیون حمایت ایالات متحده در جنگ سرد از نیروهای اسلام-تروریستی در مرز جنوبی اتحاد جماهیر شوروی سابق است، یک گروه تروریستی نفرت انگیز است، خدا می داند. مدتهاست که گزارشهای کاملاً معتبری از جنایات وحشیانه آن، از جمله قتل عام، شکنجه، تجاوز جنسی، و ترور وجود دارد. با این حال، نمی تواند شمع را برای سوپرقدرت (یا حتی دولت مشتری پیشرو عمو سام اسرائیل) نگه دارد.[1]) در مورد فلج کردن و کشتن انسانها.
مقر گسترده ترین امپراتوری تاریخ جهان، ایالات متحده است حداقل 800 پایگاه نظامی در بیش از 80 کشور خارجی و "سربازان یا سایر پرسنل نظامی در حدود 160 کشور و قلمرو خارجی" گسترش یافته است. ایالات متحده بیش از 40 درصد از هزینه های نظامی کره زمین را تشکیل می دهد و بیش از 5,500 سلاح هسته ای استراتژیک دارد. برای منفجر کردن جهان کافی است 5 تا 50 برابر سال گذشته هزینههای دفاعی (امپراتوری نظامی) خود را افزایش داد که قبلاً سه برابر بیشتر از چین بود. XNUMX برابر بیشتر از روسیه.
مقایسه طالبان و حماس با چنین امپراتوری نظامی عظیمی واقعاً پوچ است. جنایات آنها در برابر جنایات مرگبارترین ابرقدرت تاریخ جهان کمرنگ است. هیچ مقایسه ای وجود ندارد
Thoughtcrime 2: ایالات متحده یک دموکراسی نیست
حالا برای دومین آمریکایی-آمریکایی جنایت فکری همانطور که گمان میکنم نماینده عمر به خوبی میداند (بقای سیاسی او مستلزم تظاهر به این است)، ایالات متحده یک "کشور دموکراتیک" نیست. این یک پلوتوکراسی سرمایه داری است، یک دیکتاتوری طبقاتی بالفعل بورژوازی که در آن افکار عمومی مترقی اکثریت در مقایسه با قدرت بسیار برتر ثروت متمرکز تقریباً بی ربط است (دوباره این کلمه وجود دارد). اگر علاقه مند هستید که چگونه و چرا اینطور است، کتاب 2014 من را سفارش دهید و بخوانید آنها حکومت می کنند: 1% در برابر دموکراسی - تجزیه و تحلیل دقیق از نحوه حکومت طبقه حاکم ایالات متحده (من استدلال می کنم که مشکل معمولاً ذکر شده در مورد تأمین مالی مبارزات انتخاباتی پلتوکراتیک تنها گوشه ای از کوه یخ سرمایه داری-امپریالیستی غول پیکر و انجماد دموکراسی است) و چرا اهمیت دارد. در همین حال، توقف کنید و به تمام برنامهها و اقداماتی فکر کنید که اکثر آمریکاییها-آمریکاییها از آن حمایت میکنند - پوشش سلامت ملی پرداختکننده به عنوان یک حقوق بشر، حمایتهای جدی از حقوق رایدهندگان، مالیاتهای مترقی جدی، احیای حقوق سازماندهی اتحادیهها، کنترل واقعی سلاح، پاسخ جدی به فاجعه آب و هوایی (که صرفاً بزرگترین مشکل ما یا هر زمان دیگری است) و موارد دیگر (لیست ادامه دارد) - که به دلیل کشتار شرکتی، مالی و امپریالیستی/نظامی-صنعتی شانس اجرای آنها صفر است. سوئیچ که محکم به سیستم حکمرانی ظاهرا دموکراتیک ایالات متحده متصل است و رضایت-تولید انبوه. آمریکاییهای آمریکایی حتی مستقیماً مدیر اجرایی قدرتمند کشور را انتخاب نمیکنند (سعی کنید سیستم غیردموکراتیک کالج انتخاباتی مضحک را برای کسی از کشور دیگری توضیح دهید). اتاق فوق العاده قدرتمند کنگره ایالات متحده (سنا) بسیار گسترده و پوچ بیش از حد نشان می دهد روستاییترین، سفیدپوستترین و مرتجعترین مناطق کشور است که اکنون از نظر ریاضی میتوان اکثریت سنای ترامپ-جمهوریفاشیست را بر اساس ایالتهایی که 17.6 درصد از جمعیت کشور را نمایندگی میکنند، گرد هم آورد. (اگر کالیفرنیای لیبرال و متنوع دارای نسبت جمعیت به سناتورهای آمریکایی مانند وایومینگ فوقسفید و راستگرا بود، 136 سناتور آمریکایی داشت.) سنا به رئیسجمهور منتخب غیرمستقیم میپیوندد تا قضات دیوان عالی قدرتمندی را برای آنها منصوب کند. زندگی و اکنون مرتباً صورتحسابهای محبوبی را که موفق میشوند از اتاق پایینی که به شدت سردرگم شده است را لغو کند.
با تمام احترامی که برایش قائل هستم، این که ایالات متحده را یک "کشور دموکراتیک" نامید آشکارا نادرست و حتی پوچ است. یک انقلاب واقعی آمریکا لازم است تا به چنین چیزی تبدیل شود.
توجه داشته باشید
1. «شروع با اخراج دسته جمعی، تجاوز و قتل [اعراب] در آغاز [1948] نکبه (فاجعه)،” استانلی ال. کوهن پنج سال پیش نوشت"اسرائیل خود را وقف 68 [اکنون 73] سال نسل کشی بی وقفه کرده است که فقط به صورت دوره ای برای باز سازی یا تغییر ماهیت تسلیحات انتخابی خود به نمایش گذاشته می شود. آنچه که با اخراج بیش از 700,000 فلسطینی از سرزمین آبا و اجدادی خود با اسلحه آغاز شد، ازدحام آوارگان را به راه انداخت که به بیش از هفت میلیون آواره و بی تابعیت افزایش یافته است و جهان را بیش از یک چشم انداز نگران کننده از آنچه قرار بود به ارمغان آورد. چند دهه بعد در سوریه خواهد آمد.» این تسلیحات عمدتاً توسط ایالات متحده تهیه و پرداخت می شود. این شهرک نشین یهودی-فاشیست مسلح به سلاح هسته ای و دولت آپارتایدی است که مورد مخالفت حماس قرار گرفته و جنایاتش در برابر جنایات دشمنش و حامی آن دشمن، ایالات متحده، کم رنگ است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا