این در مورد دونالد ترامپ نیست. و منظورم آن است.
از لحظه ای که اولین کاتب ستایش نبوکدنصر را در لوح سنگی حک کرد، منطقی است که نتیجه بگیریم که هیچ گاه در تاریخ رسانه ها به اندازه دونالد ترامپ، یک انسان را پوشش نداده اند. اکنون بیش از یک سال است که، مگر اینکه یک حمله تروریستی زندگی آمریکاییها را متلاطم کند، او در اصل تنها خبر بوده است، صبح، ظهر و شب، روز از نو، هفته به هفته، ماه به ماه. هر کلمه، عبارت، حرکت، توهین، اظهار نظر گذرا، اظهارات بیحاشیه، ادعا، لاف زدن، دروغ وقیحانه، فریاد یا فریاد او نیز مال ما بوده است. در این دوره از او تمجید کرده است طرح مخفی برای نابودی داعش و نفت عراق را برداربه او هست ضربه زد آن «دیوار بزرگ، چاق و زیبا» بارها و بارها. او هست متولد شده کمپینی که در واقع می تواند او را، به اندازه کافی، به دفتر بیضی منتقل کند. او با 17 رقیب سیاسی، از جمله "تد دراز کشیده"، "جب کم انرژی"، کارلی (") مبارزه کرده است.به آن چهره نگاه کن! آیا کسی به آن رای میدهد؟») فیورینی، «هیلاری کج،» یک خانم جهان («خانم پیگگی")، "بسیار بیش از حد ارزیابی شده استسیکل قاعدگی مگین کلی ("میتونستی ببینی از چشماش خون میومد، خون از هرجا بیرون میاد") همیشه رزی اودانل ("یک تنبل [با] صورت چاق و زشت")، و بسیاری دیگر. او ساخته شده است محجبه تهدید به ترور؛ مورد تحسین قرار گرفته میل به مشت زدن به صورت کسی؛ صحبت کرد تیراندازی کردن "کسی" در "وسط خیابان پنجم"؛ از اندازه دستان خود و دستان خود دفاع کرد میدونی چیه; بازتوییت کرد نئو نازی ها و نقل قولی از موسولینی; برون سپاری مشاغل و محصولات تولیدی آمریکا را محکوم کرد در حالی که برون سپاری مشاغل و محصولات خودش؛ در حالی که مهاجران و نیروی کار خارجی را محکوم کرد استخدام la همان; برند ترامپ را به هر شکلی که بتوان تصور کرد تبلیغ کرد. یک داشت برومانس با ولادیمیر پوتین؛ تهدید اجازه دادن به گسترش سلاح های هسته ای؛ به شدت از a جعلی انتخابات، جعلی مناظرات، الف جعلی ناظم و الف جعلی میکروفون؛ سوگند یاد کرد که او و او به تنهایی قادرند دوباره آمریکا و بنابراین جهان را به مکانی با عظمت بسازند که فقط خودش می توانست با آن برابری کند، و این فقط برای شروع فهرستی در مورد موضوع دونالد است.
به عبارت دیگر، به لطف توجه رسانه ای که بی وقفه به خود جلب می کند، او تجسم زنده لحظه آمریکایی ما است. مهم نیست که درباره او چه فکری می کنید، سفر او از نوع سفری بوده است که قبلاً هرگز ندیده بودیم، یک پیروزی درجه اول، هر اتفاقی که در 8 نوامبر رخ دهد. او نام تجاری خود را داغ کرده است. یک هتل جدید در - بله - خیابان پنسیلوانیا افتتاح کرد (که او از رقابت انتخاباتی خود برای آن استفاده کرده است ترویج و عمومی)؛ محصولاتش را فروخت بی رحمانه; ارتقاء یافت بچههای او; فینلر دلار به خانواده و مشاغل او؛ و در یک اتحاد ناگفته (پیمان، تنش، تنش زدایی) مرتبه اول، اخبار شبانه و شبکه های کابلی را حفظ کرد. غلتاندن در خمیر و در کانون توجه قرار گرفت (تا زمانی که آنها مدام در مورد او غوغا می کردند)، علیرغم این واقعیت که بینندگان جوانتر در حال پرواز به دنیای رسانه های اجتماعی، سرویس های پخش جریانی و تلفن های هوشمند خود بودند. به لطف میلیون ها، میلیاردها، شاید تریلیون ها کلمه ای که مفسران بی وقفه، صاحب نظران، سران سخنگو، ژنرال ها و دریاسالارهای بازنشسته، روسای سابق اطلاعات، مقامات سابق دولت بوش، و خدا می داند چه کسی دیگری که کانال های کابلی را به هم زده است، بر او خرج کرده است. با ترامپ به صورت تقریباً 24 ساعته، او و منیت فوقالعادهاش، و ژستهای اکنون آشنای او - آن قیافهی پر از آرواره، آن موهای نارنجی، آن صورت بیش از حد برنزه، آن صدای بلند شده ابدی - به تصویر زمینه زندگی ما تبدیل شدهاند. چیزی نزدیک به واقعیت ما اگر او یک فیلم اکشن بود، برخی از استودیوهای هالیوود غمگین میشدند، زیرا هرگز حتی یک بازیگر چنین تبلیغات بیوقفهای نداشت. ما هرگز چیزی شبیه او یا آن را ندیدهایم، و با این حال، هر چند پدیده ترامپ عجیب باشد، اگر لحظهای به آن فکر کنید، متوجه میشوید که چیز عجیبی در مورد او آشناست و نه فقط به خاطر شاگرد و شاگرد مشهور.
در دنیایی که چیزهای زیادی سزاوار توجه ما هستند و متوجه نمی شوند، مطمئن باشید که این درباره دونالد ترامپ نیست. واقعا اینطور نیست.
از نظر هر نامزد ریاست جمهوری، از جورج واشنگتن گرفته تا باراک اوباما، ترامپ کمی از طبیعت عجیب و غریب فاصله دارد. واقعاً کسی نیست که او را با او مقایسه کند (شاید غیر از جورج والاس). گاهی اوقات صحبت های او در مورد آمریکا - و بازگشت به عظمت - ضعیف است ریگانسک کیفیت (اما بدون هیچ یک از آفتابی بودن یا جذابیت رونالد ریگان). وگرنه من جرأت می کنم چنین مقایسه ای انجام دهید.
با این حال، گول نخورید. به عنوان یک پدیده، دونالد ترامپ نمیتوانست آمریکاییتر از این باشد - در واقع به عنوان یک تکه پای سیب مکدونالد، آمریکایی باشد. بالاخره چه چیزی میتواند آمریکاییتر از دو نقش اصلی او باشد: فروشنده (یا گولزن) و کلاهبردار؟ از PT Barnum (که اتفاقاً تبدیل شد شهردار از بریجپورت، کانکتیکات، در اواخر عمر) به ویلی لومان، فروش برای مدت طولانی یک راه نمادین آمریکایی بوده است. مردی که زندگی و نام تجاری خود را به عنوان برند و زندگی نهایی آمریکایی می فروشد... بیا، چه چیزی در این مورد آشنا نیست؟
در مورد شیاد بودن، حداقل مارک تواین (به یاد داشته باشید دوک بریج واتر و دوفین، که به هاک و جیم در قایقشان می پیوندند؟) و هرمان ملویل (مرد اعتماد به نفس) جذابیت - بهانه عبارت تحت شرایط - هاکستر در زندگی آمریکایی را نمی توان انکار کرد. این چیزی است که دونالد ترامپ در استخوان خود می داند، حتی اگر همه آن صاحب نظران، مفسران و نظرسنجی ها (و مشاوران هیلاری کلینتون) این را ندانند: آمریکایی ها عاشق یک شیاد هستند. از لحاظ تاریخی، ما اغلب کسی را تحسین کردهایم، اگر نگوییم، کسی که قصد بازی کردن و شکست دادن موفقیتآمیز سیستم را دارد، چه در یک بازی اعتماد به نفس یا از طریق فعالیتهای مجرمانه.
پس از اولین مناظره ریاست جمهوری، زمانی که ترامپ اساساً اعتراف کرد که در برخی سال ها هیچ مالیاتی پرداخت نکرده است.که مرا باهوش می کند”) و که داشت بازی سیستم مالیاتی برای هر چیزی که ارزشش را داشت، آن همه تسکینگ حرفه ای و پیشنهادی وجود داشت که چنین پذیرشی می تواند عمیقا مزاحم رای دهندگان عادی که وقتی IRS در می آید پول را پرداخت می کنند. یک لحظه هم باور نکن من به شما تضمین میدهم که ترامپ با چنین اظهاراتی احساس میکند در میسیسیپی سیاست آمریکا عمیق است و تعداد شگفتانگیزی از رایدهندگان او را به خاطر آن تحسین میکنند (خواه اعتراف کنند یا نه). بالاخره او نظام را زد، حتی اگر نخوردند.
هر وقت ترامپ را می بینم و می خوانم حساب از معاملات تجاری او، یاد دهه 1920 می افتم رئیس جنایت شیکاگو آل کاپون گفته شده کلود کاکبرن، روزنامهنگار بریتانیایی: «گوش کن، فکر نکن که من یکی از آن رادیکالهای لعنتی هستم... فکر نکن که دارم سیستم آمریکا را میکوبم. راکت های من بر اساس خطوط کاملاً آمریکایی اجرا می شوند. سرمایه داری، آن را هر چه دوست دارید بنامید، به هر یک از ما فرصت بزرگی می دهد، فقط اگر آن را با دو دست استفاده کنیم و از آن نهایت استفاده را ببریم.» «راکتهای» ترامپ نیز به همین ترتیب «بر اساس خطوط کاملاً آمریکایی اجرا میشوند». او تونی سوپرانوی سرمایه داری کازینو است و بنابراین نمی تواند بیشتر از این آمریکایی باشد.
پدرم فروشنده بود. من با تماشای او در حال آماده سازی برای فروش بزرگ شدم. من در لبه دنیای فروش او وجود داشتم و اگرچه فکر میکردم دنیای او را رد میکنم، حقیقت این است که با توجه به فرصت و در شرایط مناسب، هنوز هم دوست دارم خودم را بفروشم. به آمریکایی ترین روش اعتیاد آور است. همچنین جنبه دیگری از دنیای معمولی پدرانی وجود داشت که زمانی می شناختم و اکنون آن را در شخصیت غالب ترامپ می شناسم: قلدر. این موضع فکوار، رویکرد خصمانه به دنیا، آن شیوه حمل بدن و صورت که درونی به نظر میرسد و امکان دائمی تهدید را ارائه میدهد - این هنجار دنیایی بود که من در آن بزرگ شدم. مانند (و هنوز در بسیاری از خانواده ها باید). به طور خلاصه، این بخش مهمی از دنیای ماقبل ترامپ بود، شیوه ای، شیوه ای از زندگی که دونالد آن را به نسخه ای نمادین وحشیانه از خود تقطیر کرده است، نه به یک قلدر معمولی - انواع حیاط مدرسه - بلکه به قلدر. با این حال، حداقل برای من، و فکر میکنم برای بسیاری از آمریکاییها، این نمیتواند بیشتر از این قابل تشخیص باشد و، من گمان میکنم، برای افرادی که در میان قلدرها بزرگ شدهاند، فکر داشتن چنین قلدری در دفتر بیضی شکل و برای یک بار هم که شده به جای شما صحبت میکنند. به طرز عجیبی جذاب است
فقط اگر در این مرحله تعجب می کنید، من جدی می گویم: این در مورد دونالد ترامپ نیست.
و با این حال، باور نکنید که همه چیز درباره دونالد یک کلاه قدیمی و آشنا آمریکایی است. در این فصل عجیب انتخابات، جنبه هایی از نقش او وجود دارد که آنقدر جدید هستند که باید همه ما را مبهوت کنند. با این واقعیت شروع کنید که او همان است اولین کاندیدای انحطاط برای رئیس جمهور دوران ما به بیان دیگر، او تنها سیاستمداری در کشور است که از شرکت در یک مراسم امتناع می ورزد - تا کنون یک ضرورت مجازی برای نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، نامزدها و روسای جمهور آمریکا: با تاکید مکرر که ایالات متحده آمریکا است. بزرگترین، اکثر استثنایی، اکثر ضروری ملت از تمام وقت و آن دارای "بهترین نیروی مبارزه در تاریخ جهان.»
بدون شک، آن اصرار زانو زده برای تکرار چنین احساسات فرمولی منعکس کننده تردیدهای خزنده نسبت به نقش امپراتوری آمریکا در آینده است. این کیفیت یک مانترای جادویی را دارد که برای دفع واقعیت استفاده می شود. از این گذشته، زمانی که یک قدرت بزرگ واقعاً در اوج خود قرار دارد، همانطور که ایالات متحده در جوانی من بود، هیچ کس احساس نمی کند که به طور مداوم و دفاعی اصرار کند که چنین است.
ترامپ قاطعانه با این نسخه از ارتدوکس سیاسی شکست خورد و این به ما می گوید که او اکنون در دور نهایی انتخابات 2016 است، نه در سطل زباله تاریخ آمریکا. ادعای او که منحصر به زمان ماست، این است که آمریکا اصلاً عالی نیست، حتی اگر او (و فقط او) بتواند - با خیال راحت با من شعار بدهد - آمریکا را دوباره بزرگ کند! اصرار او را اضافه کنید که ارتش ایالات متحده در دوره اوباما چیزی جز بهترین ماشین جنگی تاریخ است. به گفته او، اکنون یک نیروی توخالی شده است،فاجعه"و"در شکلات، که ژنرال های آن بوده اندبه آوار تبدیل شد" چندی پیش، چنین ادعاهایی به طور خودکار هر کسی را به عنوان نامزد ریاست جمهوری (یا بیشتر موارد دیگر) رد صلاحیت می کرد. که بتواند مدام آنها را بسازد و اولین آنها را از آن خود کند تی شرتوکلاه لبه دار شعار کمپین، به شما می گوید که ما واقعاً در دنیای جدید آمریکایی هستیم.
در رابطه با رقبای جمهوری خواه خود، و اکنون هیلاری کلینتون، او در پذیرش و برجسته کردن آنچه که تعداد فزاینده ای از آمریکایی ها، به ویژه سفیدپوستان آمریکایی، آشکارا احساس می کنند، به تنهایی ایستاده است: اینکه این کشور رو به زوال است، عظمت آن متعلق به گذشته است. یا همانطور که نظرسنجی ها دوست دارند آن را بگذار، آمریکا دیگر "در مسیر درست حرکت نمی کند" اما اکنون "در مسیر اشتباه" قرار دارد. به این ترتیب، او به یک طرز فکر عمیق و اقتصادی القا شده است، به ویژه در میان مردان طبقه کارگر سفیدپوست که با وضعیتی روبرو هستند که در آن مشاغل خوب بسیاری به جای دیگری کشیده شده است، که دنیا به هم ریخته است.
یا به طور دیگری به آن فکر کنید (و ممکن است جدیدترین راه باشد): حداقل بخش قابل توجهی از طبقه کارگر سفیدپوست احساس می کند، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر روانی، پشتش به دیوار است و هیچ جایی باقی نمانده است. رفتن. در چنین شرایطی، بسیاری از این رای دهندگان آشکارا تصمیم گرفته اند که آماده ارسال یک توپ شلیک واقعی به کاخ سفید هستند. آنها حاضرند، یعنی شانسی برای فروریختن سقف داشته باشند، حتی اگر روی آنها فرو بریزد.
این نقش جدید و غیرقابل تشخیصی است که دونالد ترامپ ایفا کرده است. به سختی میتوان نمونه دیگری از آن را در گذشتهی نزدیک ما متصور شد. همانطور که یکی از دوستانم دوست دارد بگوید دونالد نماینده انتحاری در همه ماست. و رای دادن به او، در میان چیزهای دیگر، یک عمل نیهیلیسم خواهد بود، حالتی که به خوبی با افول امپراتوری همخوانی دارد.
او را به عنوان پیامی در بطری در نظر بگیرید که در ساحل ما آب می شود. گذشته از همه اینها…
این در مورد دونالد ترامپ نیست. این در مورد ما است.
تام Engelhardt یک بنیانگذار از پروژه امپراتوری امریكا و نویسنده ایالات متحده از ترس و همچنین تاریخ جنگ سرد انتهای پیروزی فرهنگ. او یکی از هموطنان است موسسه ملت و می دود TomDispatch.com، جایی که این مقاله برای اولین بار ظاهر شد. آخرین کتاب او است دولت سایه: نظارت، جنگ های مخفی، و یک دولت امنیت جهانی در یک قدرت تک نفره جهان.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا