"سکوت شما از شما محافظت نخواهد کرد."
- آدر لرد
به طور فزاینده ای، کلماتی مانند "هولوکاست" و "اردوگاه های کار اجباری" توسط فعالان حقوق حیوانات برای توصیف رفتار با حیوانات غیرانسانی استفاده می شود. من دیدگاهم را در مورد آن تغییر داده ام اما این کار را کردم قبلا در مورد آن نوشته شده است
همچنین، به لطف بمباران غزه توسط اسرائیل، هیچ کمبودی در رسانه های اجتماعی به نسل کشی، پاکسازی قومی، نابودی و غیره وجود ندارد. اما من نیز اخیراً در مورد آن درگیری مداوم نوشته شده است.
چیزی که من می خواهم در مورد آن صحبت کنم این است سکوت.
من در تعداد معدودی از راهپیماییهای نیویورک در حمایت از فلسطینیهایی که در زیر بمبهای مورد حمایت آمریکا زندگی میکنند، شرکت کردهام. در هر رویداد - چه به صورت شفاهی یا از طریق علامت اعتراض - با نوعی از این سؤال مواجه می شوم: چرا جهان در قبال غزه ساکت است؟
به همین سادگی میتوانیم از خود بپرسیم که چرا همه ما در مورد بسیاری از اشکال مناطق جنگی جهانی - از اهداف هواپیماهای بدون سرنشین گرفته تا مکانهای شکستن تا تورهای ترال کف اقیانوس و فراتر از آن، سکوت میکنیم. داستان های نابودی فراوان است.
با این حال، از آنجایی که وضعیت غزه اغلب مقایسه ها و بحث های مربوط به هولوکاست را تداعی می کند، فکر کردم مفید است که سکوت (و همدستی) را که به راه حل نهایی تبریک گفت، یادآوری کنم.
"معجزه قرن بیستم"
بیشترین دلیل برانگیخته شده برای مرگبارترین جنگ در تاریخ بشر که یک نبرد اخلاقی - یک جنگ "خوب" نامیده می شود - هدف فرضی متفقین برای متوقف کردن هولوکاست نازی ها بود.
«راهحل نهایی» هیتلر جان تقریباً شش میلیون یهودی را به همراه میلیونها اسلاو، اروپای شرقی، رومها، همجنسگرایان، رهبران کارگری، کمونیستها و سایر مظنونان به چنین «جنایتهایی» گرفت. اگر نجابت و اخلاق نقشی ایفا می کرد، ایالات متحده در طول دهه 1930 علیه آلمان اقدام می کرد.
برعکس، طبقه تجاری ایالات متحده چیزی جز عشق به رژیم نازی نداشت. قبل، حین و بعد از خیر [چنین] جنگ، طبقه تجاری آمریکا با دشمن معامله می کرد. از جمله شرکتهای آمریکایی که روی نازیها سرمایهگذاری کردند، میتوان به فورد، جنرال الکتریک، استاندارد اویل، تگزاکو، آیتیتی، آیبیام و جنرال موتورز اشاره کرد.
به عنوان مثال، در دسامبر 1933، استاندارد اویل نیویورک یک میلیون دلار در آلمان برای ساخت بنزین از زغال سنگ نرم سرمایه گذاری کرد. استاندارد اویل که از رویدادهای تبلیغاتی دهه بعد دلسرد نشد، همچنین تا سال 1 به قراردادهای خود با IG Farben - یک کارتل شیمیایی آلمانی که Zyklon-B، گاز سمی مورد استفاده در اتاقهای گاز نازیها را تولید میکرد، پایبند بود.
سرمایه گذاری ایالات متحده در آلمان بین سال های 48 و 1929 بیش از 1940 درصد شتاب گرفت، در حالی که در همه جای اروپا به شدت کاهش یافت. همه این مشاغل از دیدن شکست جنبش کارگری آلمان و احزاب طبقه کارگر بسیار خوشحال بودند. برای بسیاری از این شرکت ها، عملیات در آلمان در طول جنگ (حتی اگر به معنای استفاده از نیروی کار برده در اردوگاه های کار اجباری باشد) با حمایت آشکار دولت ایالات متحده ادامه یافت.
مایکل پارنتی مینویسد: «به خلبانها دستور داده شد که به کارخانههایی در آلمان که متعلق به شرکتهای آمریکایی بودند ضربه نزنند. بنابراین کلن با بمباران متفقین تقریباً با خاک یکسان شد، اما کارخانه فورد آن که تجهیزات نظامی برای ارتش نازی فراهم می کرد، دست نخورده باقی ماند. در واقع، غیرنظامیان آلمانی شروع به استفاده از این نیروگاه به عنوان پناهگاه حملات هوایی کردند.
از آنجایی که 1 درصد به شیوه ای قابل پیش بینی رفتار می کنند، تنها نتیجه می شود که آنها اجازه نمی دهند چیز کوچکی مانند نسل کشی شناخته شده در مسیر سود قرار گیرد.
"تعجب و درد"
"مشکل یهودیان در اروپای تحت اشغال آلمان، که بسیاری از مردم فکر می کردند در مرکز جنگ علیه محور قرار دارد، برای روزولت نگران کننده نبود ... [که] نتوانست قدم هایی بردارد که ممکن بود جان هزاران نفر را نجات دهد." هوارد زین. او آن را به عنوان یک اولویت بالا نمی دید.»
همانطور که بنجامین وی. کوهن، مشاور FDR، بعداً اظهار داشت: "وقتی در یک جنگ کثیف قرار می گیرید، برخی بیشتر از دیگران آسیب می بینند... همه چیز باید متفاوت می بود، اما جنگ متفاوت است، و ما در جهانی ناقص زندگی می کنیم. ”
چرخش پیرامون موضوع هولوکاست در «دنیای ناقص» ما سؤالات بسیاری است. چه کسی و چه زمانی از نقشه هیتلر خبر داشت؟ برای جلوگیری از آن چه شد؟ آیا جناحهای داخل ایالات متحده نقشهای همدستی داشتند؟
در حالی که مجلداتی برای به چالش کشیدن آن جنایتکاران تحقیرآمیز تاریخی که وجود اردوگاه های مرگ نازی ها را انکار می کنند نوشته شده است، یکی از اشکال ظریف انکار به ندرت مورد سوال قرار می گیرد یا حتی ذکر می شود. این نفی خاص متضمن این باور عمیق است که غرب تا زمانی که جنگ تقریباً به پایان رسیده بود به سادگی از گستردگی جنایات آلمان نازی آگاه نبود و به محض اینکه حقیقت را دانستند، برای نجات جان افراد به مصلحت عمل کردند.
پذیرش این تخیل آشکار به این معناست که خود را قادر می سازد باور کند که عدم اقدام متفقین صرفاً به دلیل کمبود اطلاعات بوده است. عذرخواهان می توانند وانمود کنند که جزئیات هولوکاست شناخته شده نبوده و اگر معلوم بود، ایالات متحده مداخله می کرد، اما همانطور که کنت سی دیویس مورخ توضیح می دهد:
قبل از ورود آمریکا به جنگ، رفتار نازی ها با یهودیان چیزی بیش از یک محکومیت ضعیف دیپلماتیک را برانگیخت. واضح است که روزولت از رفتار با یهودیان در آلمان و سایر نقاط اروپا و از تخریب روشمند و سیستماتیک یهودیان در جریان هولوکاست اطلاع داشت. واضح است که نجات یهودیان و سایر گروههایی که هیتلر به طور دسته جمعی آنها را نابود میکرد، برای برنامهریزان جنگ آمریکایی مسئله مهمی نبود.»
در واقع، هنگامی که قطعنامه ای در ژانویه 1934 (!) ارائه شد که در آن از سنا و رئیس جمهور خواسته شد که از رفتار آلمان با یهودیان «تعجب و درد» ابراز کنند، این قطعنامه هرگز از کمیته خارج نشد. چنین انفعالی معکوس نشد، حتی زمانی که جزئیات دقیق تری به مردم عادی آمریکایی رسید.
"حذف کامل"
در اکتبر 30، 1939، نیویورک تایمز از «واگنهای باری... پر از مردم» نوشت که به سمت شرق حرکت میکردند و موضوع «حذف کامل یهودیان از زندگی اروپایی» را مطرح کرد که به گفته بار، به نظر می رسد "یک سیاست ثابت آلمان".
در مورد جزئیات راه حل نهایی، در اوایل ژوئیه 1941، روزنامه های ییدیش نیویورک داستان هایی از یهودیان قتل عام توسط آلمانی ها در روسیه ارائه کردند. سه ماه بعد، نیویورک تایمز در مورد 10,000 تا 15,000 یهودی که در گالیسیا قتل عام شدند، شاهدان عینی گزارش دادند.
آزار و اذیت آلمانی ها و کشتار جمعی یهودیان اروپای شرقی در واقع یک راز بسیار ضعیف بود و ایالات متحده و متحدانش نمی توانند صادقانه یا واقع بینانه پشت بهانه جهل پنهان شوند. حتی زمانی که خود نازی ها پیشنهادهایی را برای ارسال یهودیان از آلمان و چکسلواکی به کشورهای غربی یا حتی فلسطین ارائه کردند، کشورهای متفقین هرگز نتوانستند از مذاکرات فراتر بروند و برنامه های نجات هرگز محقق نشد.
یکی از نمونههای برجسته، سفر سال 1939 بود سنت لوئیس. این کشتی اقیانوس پیما که 1,128 پناهجوی یهودی آلمانی را از اروپا حمل می کرد، به دلیل رعایت سهمیه مهاجرت آلمان توسط مقامات آمریکایی به عقب برگردانده شد. این سنت لوئیس سپس به اروپا بازگشتند، جایی که پناهندگان پناهگاه موقتی در فرانسه، بریتانیا، بلژیک و هلند یافتند. بیشتر آنها در نهایت توسط نازی ها دستگیر و به اردوگاه های مرگ منتقل شدند.
هنری ال. فینگولد می نویسد: «نجات یهودیان اروپا». سیاست نجات"به ویژه پس از شکست در مرحله پناهندگی [1939-1941]، به شدت توسط عزم نازی ها محصور شد که برای دستیابی به آن نیاز به شور و اشتیاق بی حد و حصر برای نجات جان ها و مخزن عظیمی از حسن نیت نسبت به یهودیان داشت. چنین اشتیاق برای نجات جان یهودیان در کشورهای بالقوه پذیرنده وجود نداشت.»
فینگلد معتقد است که عدم تایید دولت روزولت و به سختی نگاهی به افکار عمومی ایالات متحده، مردانی مانند گوبلز را متقاعد کرد که "متفقین سرنوشت یهودیان را تایید کردند یا حداقل نسبت به آنها بی تفاوت بودند."
خط فکری گوبلز چندان دور از واقعیت نبود.
حتی زمانی که گزارشهای شاهدان عینی از آشویتس به وزارت جنگ ایالات متحده رسید و عدهای در دولت روزولت بالاخره برای بمباران اردوگاه مرگ یا حداقل راهآهن منتهی به آن فشار میآوردند، این کلمه شنیده شد که نمیتوان نیروی هوایی را از شرایط حیاتی منحرف کرد. "سیستم هدف صنعتی."
به گفته فینگولد، برنامه ریزان نظامی آمریکایی ادعا کردند که آشویتس "فراتر از حداکثر برد بمباران متوسط، بمب افکن های غواص و بمب افکن های جنگنده واقع در [بریتانیا]، فرانسه یا ایتالیا بود."
واقعیت: بمب افکن های متفقین در اوت 1944 از فاصله پنج مایلی آشویتس عبور کردند.
"این داستان نابودی"
در مارس 1943، فریدا کرچوی، سردبیر ملت، وضعیت را به اختصار بیان کرد:
در این کشور، من و شما، رئیسجمهور و کنگره و وزارت امور خارجه لوازم جنایت هستیم و در گناه هیتلر شریک هستیم. اگر ما به جای افراد ترسو از خودراضی، مانند انسانهای انساندوست و سخاوتمند رفتار میکردیم، دو میلیون نفری که امروز در زمین لهستان خوابیدهاند، زنده و امن خواهند بود. ما این قدرت را داشتیم که این مردم محکوم را نجات دهیم و با این حال دستی برای این کار بلند نکردیم.»
در آوریل 1943، سرمقاله ای در لندن نیواستیتمن و ملت به میراث بیتفاوتی متفقین نسبت به قربانیان هولوکاست نازیها فکر کرد و پیشبینی کرد: «وقتی مورخان این داستان نابودی را نقل میکنند، از اول تا آخر آن را باورنکردنی خواهند یافت.»
به نظر می رسد که آن نویسنده سرمقاله بوده است بسیار بیش از حد خوش بینانه
ما هنوز بیشمار «داستانهای نابودی» را نادیده میگیریم - داستانهایی که میلیونها انسان را در سراسر جهان درگیر میکنند، داستانهایی که شامل تریلیون ها از غیر انسان ها
چنین داستان هایی همچنین کل اکوسیستم را در بر می گیرد و خوب، به این معنی است: پایان داستان.
به تعبیر بالا نقل قول کیرشوی، "ما در اختیار داریم که این سیاره محکوم به فنا و تمام زمینیان ساکن در آن را نجات دهیم. آیا برای این کار دستی بلند می کنیم؟»
یادآوری: سکوت ما از ما محافظت نخواهد کرد.
فکر ایستادن در برابر ستمگران میتواند کاملاً دلهرهآور باشد، اما از آنجایی که اخیراً همه به هولوکاست اشاره میکنند، من شما را با این موضوع میگذارم تا در مورد آن فکر کنید: مبارزان مقاومت که در قیام گتو ورشو شرکت کردند، میزان بقای بسیار بالاتری داشتند. از کسانی که قیام نکردند
#تغییر اتفاق می افتد
میکی زا نویسنده 12 کتاب است که جدیدترین آنهاست این کتاب را اشغال کنید: میکی زی در مورد کنشگری. تا زمانی که قوانین تغییر کند یا برق تمام شود، او را می توان در چند وب سایت نامفهوم پیدا کرد. فیس بوک و توییتر. هر کسی که مایل به حمایت از تلاشهای فعال او باشد میتواند این کار را انجام دهد اهدای کمک در اینجا.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا