جوردی کامینگز میگوید: «من در حال نوشتن کتابی هستم که بر آنچه معتقدم تمرکز دارد، با نظرات بسیاری از مردم، مهمترین فیلمهای ضد جنگ یا ضد امپریالیستی هستند.» کامینگز یک نویسنده کانادایی است که به طور یکپارچه فرهنگ پاپ را با تئوری سیاسی در مقالات، مقالات، و "Pure Polemics"، وبلاگ محبوبی که او به تازگی احیا کرده است، در هم می آمیزد.
او توضیح میدهد: «در چند سال گذشته چند کتاب منتشر شده است که به فیلمهای مترقی میپردازند - کتابهای پل بوهل درباره فهرست سیاه، چند کتاب دیگر، اما هیچکدام به طور خاص بر فیلمهای ضدجنگ تمرکز نکردهاند.
قصد من این است که به علاقه مندان به فیلم درباره سیاست فیلم های مورد علاقه شان و رادیکال ها در مورد فیلم های عالی برای سازماندهی یادآوری کنم، با امید به گرده افشانی متقابل.
در ادامه پرسش و پاسخ مختصری است که با جوردی لذت بردم:
MZ: چگونه به فیلم های ضد جنگ علاقه پیدا کردید؟
جی سی: سیاست من به شدت توسط فیلم شکل گرفت. من یک معلم علوم اجتماعی دبیرستان بسیار عجیب و غریب و جناح چپ داشتم، با برشی که از پنج برادر مارکس، گروچو، چیکو، زپو، هارپو... و کارل ساخته بود. جمعهها فیلمهایی را که او معتقد بود یا به قول خودش از نظر تاریخی مهم بودند، تماشا میکردیم، «دکتر. استرنج لاو، «شهروند کین»، چه داری. از آن زمان به بعد، علایق من سیاست و فیلم ضد استبدادی رادیکال بوده است و اغلب در هم تنیده می شوند.
م.ز: وقتی از مفهوم «فیلمهای ضد جنگ» صحبت میکنید، به سینمای سیاسی آشکار اشاره میکنید یا میتواند ظریفتر از این باشد؟ در عصر "شوک و هیبت"، آیا جایی برای ظرافت سلولوئید وجود دارد؟
JC: راههای مختلفی برای نزدیک شدن به این موضوع وجود دارد، اما میتوان آن را از این نظر سادهسازی کرد که فیلمی که میتواند هم «ایمان» یک فعال ضد جنگ را تقویت کند و هم حداقل، طرفدار آن باشد. -جنگ به اطراف می پردازد و به کسانی که در حصار هستند الهام می گیرند تا بازیگران تاریخی شوند.
همانطور که میدانید، در عصر «شوک و هیبت»، که واقعاً بسط چیزی است که گای دوبور «نمایش» مینامد، ابزار تولید نمادین (بهعنوان کنار، من کتاب مجموعه «Retort» را توصیه میکنم.
به نام "قدرت های آسیب دیده" در مورد چگونگی تسلط تصاویر بر آگاهی ما
war) - هر چیزی که در هر طرف هر جنگی که در حال حاضر در جهان در جریان است، از اسلامگراها گرفته تا آمریکاییها تا جناحهای متخاصم در هر کجا که هستند، در یک فیلم دیده شده است، و چه آگاهانه یا ناآگاهانه در حال اجرا شدن است. و این به جنبش ضد جنگ که بیش از حد در تقلید از دهه شصت و دهه شصت آمریکایی است، تسری پیدا می کند. می توان استدلال کرد که هر کاری که ما انجام می دهیم تا حدی تقلید است، حداقل برای ما در آمریکای شمالی.
MZ: با تماشاگر آمریکایی معمولی خود درباره فیلم های ضد جنگ صحبت کنید و احتمالاً نام مایکل مور را خواهید شنید.
جی سی: من فکر میکردم «فارنهایت 911»، علیرغم ایراداتش (بیشتر در رابطه با موضع هر کس به جز بوش) بسیار درخشان و مهم بود، نه به این دلیل که ایمان من یا شما را تقویت میکرد، بلکه به این دلیل که محبوبیت داشت و در آن نقل شده بود. حداقل بخشی از حقیقت در همان زمان، به یاد میآورم که انتقادات شدیدی از F911 از سوی یکی از هنرمندان سینمای مورد علاقهام، ژان لوک گدار، در آن زمان که هر دو فیلم ضدجنگ آنها سال گذشته در کن پخش میشد، وجود داشت. بنابراین گاهی اوقات ظرافت، مانند کارهای بسیار برتر گودار، فوریت پیام را در نظر نمی گیرد، اما هنرمندان جایگاه خاص خود را دارند. حتی اگر «Notre Musique» در مالتی پلکس پخش شود، نمیتوان آن را دید. به نظر ما، گودارد که در فیلم نوآر و سام فولر - فیلمهای آمریکایی - بزرگ شده است، مانند «هنر» به نظر میرسد، بنابراین باید به «خانههای هنر» که بیشتر در کلانشهرهای ساحلی هستند، تفکیک شود و حتی طرفدارانش هم به نوعی آن را دوست دارند. . بنابراین عصر نمایش، شوک و هیبت، «بمبها بر فراز بغداد» همانطور که اوتکاست پیشاپیش آواز میخواند، تقریباً مفهوم یک پیام ظریف را نفی میکند. از سوی دیگر، بسیاری از فیلمهای هالیوودی در چند توطئه ضد جنگ، حتی ضد امپریالیستی، بهطور نامحسوس، اما نه بهعنوان نقطهی اصلی داستانشان، دزدیده شدهاند. من به آخرین قسمت جنگ ستارگان یا چند فیلم آخر اسپیلبرگ فکر می کنم.
MZ: برای کسانی که با آن آشنایی ندارند، در مورد "Notre Musique" به ما بگویید.
جی سی: فیلم نیمه مستند گودار "Notre Musique" با بازی گودار (نه بر خلاف مور، در واقع) نقش برجسته ای در نقش خودش که ده سال پس از محاصره در سارایوو اتفاق می افتد، بر تلفات انسانی جنگ و به ویژه تمرکز دارد. به عنوان مثال، وضعیت اسفبار فلسطینیان، با شاعر بزرگ ملی آنها، محمود درویش، گفتگوهای بسیار احساسی با زنان اسرائیلی دارد. همچنین بر آنچه که من روی آن لمس میکردم تمرکز داشت، در رابطه با اینکه چگونه تصاویر بر زندگی ما تسلط دارند و چگونه میتوان آنها را زیر و رو کرد. همه آنچه گفته شد، ظریفتر از فیلم مور بود، که گدارد گفت که نتیجه معکوس داشت، که شاید به یک معنا بود، اما در برخی دیگر اینطور نبود.
"Notre Musique" درخشان است اما فقط سطح JLG را خراش می دهد. گودار، نظریهپردازی با شهرت، فیلمهای رادیکالتری به تمام معنا ساخته است. فکر میکنم در خارج از محافل سینمایی، باید بیشتر درباره فیلمسازان رادیکال اروپایی مانند گدار، ویشونتی، پونتسروو یا پازولینی شناخته شود.
MZ: البته، صرفاً به این دلیل که یک فیلم از جنگ به عنوان پسزمینه استفاده میکند، به این معنی نیست که به بیانیه سیاسی امیدوار است.
جی سی: میتوان سیاستهای خود را تقریباً در هر چیزی بخواند، مانند لکههای رورشاخ. اما یک اثر واقعاً «ضد جنگ» لزوماً نباید در نظر گرفته شود و آن را چنین تلقی کرد، بلکه برای طبقهبندی به عنوان سرمایه، یک ضدجنگ باید ایمان را تقویت کند و غیر ایمانداران را تغییر دهد، همانطور که گفتم. بنابراین، میتوان درباره فیلمهایی مانند «جوخه» یا یکی از مورد علاقههای من «صلیب آهنی» صحبت کرد که زندگی سربازانی را نشان میدهد که در طرفهای بازنده برای «آدمهای بد» میجنگند، یا میتوان درباره فیلمهایی مانند «آمدن» صحبت کرد. Home» یا «The Men» درباره جانبازان. حتی میتوانیم درباره فیلم نوآر - که به شدت توسط چپها نوشته شده است - صحبت کنیم که از سرخوردگی آمریکای پس از جنگ جهانی دوم بیرون آمده است، یا فیلمی مانند «راننده تاکسی» درباره روانپریشی یک جانباز ویتنام.
اما فیلمهایی مانند «اکنون آخرالزمان» یا «شکارچی گوزن» حتی اگر قصد داشتند جنگ ویتنام را نقد کنند، این کار را نکردند. اولی آن را به عنوان یک آشفتگی روانگردان به تصویر کشید که در آن سربازان فقط می توانستند اسید بریزند، اما بدون هیچ زمینه تاریخی. این دومی مسلماً توجیهی بود، و در آن حالت ارتجاعی بود، با کارگران سفیدپوستش که با انبوهی زردها می جنگیدند، و کریستوفر واکن توسط ویتنامی های دیوانه مجبور به بازی رولت روسی شد. حداقل، در رابطه با نام، «جوخه» و «جلیقه تمام فلزی» (که هر دو میتوانند با هر جنگی مناسب باشند) امپریالیسم آمریکا را بیمتنزدایی نمیکنند.
MZ: آیا کتاب شما شامل کمدی هایی مانند "سوپ اردک" است که مورد علاقه من است؟
جی سی: هیچ چیز مانند کمدی پوچ بودن جنگ را نشان نمیدهد، و میتوان گفت که مارکسیستها – طرفداران برادران مارکس – نمونههای فراوانی دارند، بهویژه در «سوپ اردک» – از پوچی و کلیشهای آمریکایی/ماخیسم. «سوپ اردک» یکی از فیلمهایی است که من قصد دارم بخش طولانیتری مانند سایر کمدیها داشته باشم، از «موش که غرش کرد» تا «سگ تکان میخورد» تا «MASH» تا فیلم بزرگ آرژانتینی «جنگ کوچک خندهدار و کثیف». " همچنین، من قصد دارم که نقدها/بخش های کوتاه تری در مورد انواع کمدی های ضد جنگ داشته باشم.
به عنوان یک کنار، در کمدی این خطر وجود دارد که مردم پیام مخالف را به عنوان چیزی که نمایش داده می شود دریافت کنند. مانند فیلمهای تری پارکر/مت استون (از شهرت «پارک جنوبی» که توسط محافظهکارانی که آنها را بهعنوان واقعی میخوانند، تجلیل میکنند)، بهویژه «تیم آمریکا». این یک کمدی بزرگ است که در آن امپریالیسم آمریکایی به طعنه می پردازد، لوور و همه چیز را منفجر می کند، در عین حال "شبکه" خیال انگیز دیوید هوروویتز نشان داده می شود - کیم جونگ ایل، باربارا استرایسند و الک بالدوین، مایکل مور در نقش یک بمب گذار انتحاری. با این حال مخاطبان تمایل داشتند آن قسمت از فیلم را کاملاً واقع گرایانه بدانند. من آن را کاملاً ضد جنگ خواندم، اما مطمئن نیستم که می تواند برعکس باشد.
MZ: فیلم چه نقشی در ایجاد جامعه عادلانه تر می تواند داشته باشد؟
جی سی: اگر به تاریخ آمریکا، یا تاریخ شوروی، چین یا اروپا نگاه کنید، انتقادی ترین اظهارات را می توان در فیلم بیان کرد، و من فکر می کنم که امروز هم ادامه دارد. مردم اغلب آمادگی پذیرش پیام های رادیکال از فیلم های عامه پسند را دارند تا ادبیات عامه پسند. متأسفانه، ما اظهارات انتقادی کافی را ندیدهایم - مگر اینکه با تمثیل پوشیده شده باشد و تشخیص آن سخت باشد - در مورد جنگ کنونی امپریالیسم، اما میبینیم که استفان بوچکو یک سریال تلویزیونی درباره «غرغر» در عراق خلق میکند، ظاهراً بدون هیچ زمینهای. امیدوارم هالیوود و جهان شروع به ساختن فیلم های جدی درباره امپراتوری کنند، و من می خواهم فکر کنم که شاید بتوانم تأثیری داشته باشم.
جوردی کامینگز را می توانید در وب در آدرس زیر پیدا کنید:
http://purepolemics.blogdrive.com.
میکی زی نویسنده چندین کتاب از جمله "50 انقلاب آمریکایی که نباید بدانید: بازپس گیری میهن پرستی آمریکایی" (کتاب های اطلاعات نادرست) و "جنگ خوب وجود ندارد: اسطوره های جهان" که به زودی منتشر می شود. جنگ دوم» (Vox Pop). او را می توان در وب پیدا کرد http://www.mickeyz.net.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا