رئیس جمهور (sic) جورج دبلیو بوش و شرکتش نیمی از رای دهندگان را با داستان هایی در مورد تروریست ها تا حد مرگ ترسانده اند... بنابراین آنها به او رای خواهند داد.
سناتور جان اف. کری (JFK2) و جانشینان او در سمت چپ نرم، نیمی دیگر را با داستان هایی درباره فاشیسم خزنده تا حد مرگ ترسانده اند... بنابراین آنها به او رای خواهند داد.
البته، هرکسی که ذرهای از عینیت باقی مانده است، متوجه میشود که تهدید تروریستی به طرز خندهداری اغراقآمیز است... و خطر بینهایتی در راهاندازی یک وسیله نقلیه موتوری از مجموع همه «بدکاران» در جهان وجود دارد.
اما درباره ادعاهای دموکرات ها (و تعداد نگران کننده چپ هایی که از آنها حمایت می کنند) چه باید بکنیم؟ در مورد تمام نخهایی که در مورد آزادیهای از دست رفته چرخانده شدهاند، چه میگویند... ما میشنویم که صرفاً به خاطر یک عروسک خیمه شب بازی از تگزاس است؟
چه بخواهیم بپذیریم چه نخواهیم؛ همه را قبلاً شنیده ایم به نظر می رسد فاشیست ها همیشه در دروازه هستند. اما، من می گویم: آیا تلاش های بوش واقعا ترسناک تر از مثلاً رفتار سرکوبگرانه وودرو ویلسون در طول جنگ جهانی اول است؟
ویلسون هشدار داد: "انطباق تنها فضیلت خواهد بود و هر فردی که از مطابقت خودداری کند باید جریمه را بپردازد." و او از قانون جدید جاسوسی و فتنه حمایت کرد.
در ژوئن 1917 تصویب شد، شبکه گسترده ای انداخت و آزادی های مدنی را زیر پا گذاشت. به عنوان مثال، در ورمونت، وزیری به دلیل نوشتن جزوه ای که بین پنج نفر توزیع شده بود، به 15 سال زندان محکوم شد و در آن ادعا کرد که حمایت از جنگ برای یک مسیحی اشتباه است. در اینجا نمونه ای از آن قانون آمده است:
«هر کس در زمان جنگ با ایالات متحده، عمداً باعث نافرمانی، بی وفایی، شورش یا امتناع از انجام وظیفه در نیروهای نظامی یا دریایی ایالات متحده شود، به جریمه ای که بیش از 10,000 دلار نباشد مجازات خواهد شد. یا حبس حداکثر از 20 سال یا هر دو.»
هاوارد زین می گوید: «قانون جاسوسی ارتباط بسیار کمی با جاسوسی داشت.
درعوض، گفتن یا چاپ هر چیزی که "عمداً مانع از استخدام یا خدمت سربازی در ایالات متحده می شود" جرم محسوب می شود که مجازات آن تا بیست سال زندان است. قانون فتنه که اصلاحیه قانون جاسوسی بود، آن را حتی کمی شدیدتر کرد. در واقع دو هزار نفر تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند و حدود هزار نفر راهی زندان شدند.»
(برای کسانی که در خانه امتیاز خود را حفظ می کنند، قانون جاسوسی و فتنه هنوز در کتاب است.)
تمام این "فاشیسم" علاوه بر حملات پالمر و اخراج اما گلدمن به دلیل گفتن و نوشتن چیزهایی بود که اغلب کمتر از آنچه در این وب سایت ظاهر می شود رادیکال بود.
اگر همه اینها بدتر از تام ریج کد نارنجی نبود، قهرمان چپگرا FDR که بیش از 100,000 ژاپنی-آمریکایی را بدون روند قانونی در سال 1942 به خدمت گرفت، چطور؟
چگونه آن را در برابر جنگ صلیبی مقدس Dubya؟
ما مک کارتیسم را در دهه 1950 داشتیم... COINTELPRO در دهه 60 و 70... هشت سال ریگان در دهه 80. و من جلدها را کنار گذاشته ام.
آیا کسی قانون ضد تروریسم و مجازات اعدام مؤثر را که در 24 آوریل 1996 توسط پادشاه ادعایی لیبرال، دور زدن بیل کلینتون، امضا شد، به یاد می آورد؟ این پیش درآمد قانون میهن پرستان ایالات متحده حاوی مقرراتی بود که خود کلینتون اعتراف کرد که «تعدادی از تغییرات نابخردانه در قوانین مهاجرت ما ایجاد می کند که ربطی به مبارزه با تروریسم ندارد». یک جنایت غیرقانونی که برای رسیدگی به اصطلاح تروریسم کار چندانی انجام نداد، اما آزادیهای مدنی هر فردی - مهاجر یا مقیم - را که با ایالات متحده مخالف است محدود کرد.
سیاست های خارجی یا داخلی، این لایحه habeas corpus را به شدت محدود کرد و تعداد جرایم سرمایه فدرال را افزایش داد... و قانون میهن پرستی عمدتاً گسترش پایه های قانونی آن است.
فلش نیوز: JFK2 به قانون ضد تروریسم و مجازات اعدام مؤثر در سال 1996 رأی داد و بخش هایی از قانون میهن پرستان ایالات متحده را نوشت. ما اکنون به برنامهریزی منظم خود برمیگردیم:
اوضاع در دوره بوش بد است.
اوضاع تحت رهبری کری بد خواهد بود.
در زمان هر رئیس جمهور اوضاع بد بوده است.
تا زمانی که نظرمان را تغییر ندهیم هیچ چیز تغییر نخواهد کرد...تا زمانی که آنچه را پروست «چشم های جدید» می نامد را کشف نکنیم. زیرا، خوانندگان هراسان، نمای قدرت به طرز چشمگیری شکننده است. به سخنان دیوید هیوم که در سال 1758 نوشته شده است توجه کنید:
«هیچ چیز شگفتانگیزتر به نظر نمیرسد... بهاندازه سهولتی که بسیاری از آنها توسط عدهای معدود اداره میشوند، و تسلیم تلویحی که مردم با آن احساسات و عواطف خود را به حاکمانشان تسلیم میکنند. وقتی بپرسیم که این شگفتی از چه طریقی صورت میگیرد، متوجه میشویم که از آنجایی که زور همیشه در کنار حکومتشوندگان است، والیان جز نظر چیزی برای حمایت از آنها ندارند. بنابراین، تنها بر اساس عقیده است که حکومت تأسیس میشود، و این اصل به مستبدترین و نظامیترین حکومتها و همچنین آزادترین و مردمیترین حکومتها تعمیم مییابد.»
فاشیسم، برای من، نگرانی بزرگتر یا فوریتر از آسیبهای زیستمحیطی جبرانناپذیر نیست، و مطمئناً نسبت به سیارهای پر از انسانهای ستمدیده و گرسنهشده، خواب کمتری به خاطر مقایسههای ساده بوش/هیتلر از دست میدهم.
اوضاع بد است... اما بوش، چنی، اشکرافت، رایس، ریج، ولفوویتز، پاول و همکاران این مشکلات را ابداع نکردند. حتی نزدیک نیست. جایگزینی آنها با
JFK2 این مشکلات را برطرف نخواهد کرد. حتی نزدیک نیست. فاشیست ها در دروازه نیستند. در کشوری به این شرط، آنها نباید باشند.
گور ویدال میگوید: «تسلط شرکتها بر عقیده این است که ایالات متحده یکی از شگفتیهای دنیای غرب است. هیچ کشور جهان اولی تا به حال نتوانسته است تا این حد از رسانههای خود همه عینیتها را حذف کند - خیلی کمتر مخالفان.»
این تسلط شرکتی که توسط لایههای ترس پنهان شده است، کنترل بسیار بسیار ضعیفی است... اما تا زمانی که این واقعیت را درک نکنیم، آنقدر مشغول دویدن خواهیم بود که از تروریستها و فاشیستها میترسیم و نمیتوانیم تغییرات واقعی را القا کنیم.
میکی زی نویسنده چهار کتاب است که جدیدترین آنها «هفت مرگبار
Spins: Exposing the Lies Behind War Propaganda» (مطبوعات Common Courage). او را می توان در وب در آدرس زیر پیدا کرد: http://www.mickeyz.net.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا