ناتو 2022 (شمال اجلاس سازمان پیمان آتلانتیک) که از 28 تا 30 ژوئن در مادرید اسپانیا برگزار شد، مفهوم استراتژیک جدیدی را برای اتحادی که تنها چند سال پیش توسط امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه "مرگ مغزی" اعلام شد، ایجاد کرد که تعریف می کند. آینده آن برای ده سال آینده
در واقع، به لطف رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین، بزرگترین اتحاد نظامی جهان بازگشته است، و با انتقام. روسیه بار دیگر به هدف اصلی آن تبدیل شده است. مفهوم استراتژیک جدید از آن به عنوان "مهم ترین و مستقیم ترین تهدید برای امنیت متحدان و صلح و ثبات منطقه یورو آتلانتیک" نام می برد.
کشورهایی مانند فنلاند و سوئد که سابقه طولانی بی طرفی دارند، به زودی پس از کنار گذاشتن مخالفت ترکیه به ناتو خواهند پیوست. ناتو 1300 کیلومتر مرز با روسیه اضافه خواهد کرد. از سال 2016، ناتو همچنین در استونی، لتونی، لیتوانی و لهستان «حضور رو به جلوی پیشرفته» دارد.
محاصره غرب روسیه، که هم قبل و هم بعد از انقلاب بلشویکی 1917 گسترده بود و حتی پس از فروپاشی کمونیسم نیز با همان غیرت ادامه یافته است، اکنون تقریباً کامل شده است.
این تحولی است که پیامدهای خیره کننده ای برای صلح و امنیت بین المللی دارد. ناتو البته منبع بیثباتی و تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی در طول جنگ سرد بود، زیرا ابزار اصلی پروژه امپراتوری ایالات متحده بود. با گسترش خود به سمت شرق پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، نقش ناتو در بازگرداندن هژمونی جهان تک قطبی آمریکا، بذر بی اعتمادی بین روسیه و قدرت های غربی را کاشت و زمینه را برای تجدید یک درگیری طولانی، یادآور جنگ سرد، فراهم کرد.
ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده و غرب محور مسئولیت بزرگی را برای فاجعه جاری در اوکراین بر عهده دارد. بسیاری از کارشناسان ارشد روابط خارجی داشتند پیش بینی که گسترش ناتو به سمت شرق حرکتی بود که در نهایت واکنش خصمانه روسیه را برانگیخت. روسیه در این مورد به غرب هشدار داده بود گسترش ناتو برای چندین دهه
در سپتامبر 1993 بوریس یلتسین نامه ای به بیل کلینتون فرستاد که در آن هشدار داد که گسترش ناتو ممکن است توسط روسیه به عنوان یک تهدید امنیت ملی تفسیر شود.
ما معتقدیم که گسترش ناتو به سمت شرق یک اشتباه و در عین حال جدی است. بوریس یلتسیناولین رئیس جمهور روسیه پس از اتحاد جماهیر شوروی، در کنفرانس خبری سال 1997 با رئیس جمهور ایالات متحده بیل کلینتون در هلسینکی به خبرنگاران گفت، جایی که هر دو بیانیه ای را در مورد کنترل تسلیحات امضا کردند.
در اجلاس مادرید، رهبران ناتو با یک مفهوم استراتژیک جدید برای این اتحاد موافقت کردند که جهان را حتی خطرناکتر از آنچه اکنون هست میکند. اما قبل از اینکه به معنای استراتژی جدید ناتو برای نظم جهانی بپردازیم، اجازه دهید به طور خلاصه تاریخ اتحاد نظامی به رهبری ایالات متحده را یادآوری کنیم.
ناتو در سال 1949 توسط ایالات متحده و 11 کشور غربی دیگر با هدف اعلام شده عمل به عنوان بازدارنده در برابر تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به اروپای غربی ایجاد شد.
البته هیچ تهدید نظامی شوروی وجود نداشت. استالین قصد حمله به اروپای غربی را نداشت. او یک ظالم ظالم بود که مسئول دولتی پلیسی بود که تقریباً به تنهایی آن را ساخته بود، اما رویکرد او به سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی نبود، بلکه بر اساس دستورات Realpolitik بود. او یک فوق واقع گرا بود و هیچ تمایلی به رویارویی نظامی با آمریکایی ها و انگلیسی ها در این قاره نداشت.
من می توانم با استالین کنار بیایم. او صادق است، اما باهوش است.» هری ترومن در دفتر خاطرات خود به تاریخ 17 ژوئیه 1945، اولین روز کنفرانس پوتسدام در آلمان نوشت.
در واقع، رویکرد ژئواستراتژیک استالین در جهت صدور یک ایدئولوژی انقلابی نبود. او در مصاحبهای در سال 1936 با روی هوارد، رئیس روزنامههای اسکریپس-هاوارد، خاطرنشان کرد: «صدور انقلاب مزخرف است». نگرانی اصلی استالین امنیت اتحاد جماهیر شوروی بود. علاقه او به داشتن اروپای شرقی به منظور ایجاد یک منطقه حائل بین غرب و اتحاد جماهیر شوروی بود.
اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم 27 میلیون جان خود را از دست داد، نیمی از صنعت خود را از دست داد و هزاران روستا، شهر و شهر ویران شد. این بهایی است که برای نجات جهان از آلمان نازی پرداخت. به طور قطع، خوب است به خوانندگان غربی یادآوری کنیم که "چهار پنجم نبردها در اروپا در جبهه شرقی اتفاق افتاد و در آنجا بود که آلمانی ها تقریباً تمام تلفات آن را متحمل شدند." رودریک بریتویتسفیر سابق بریتانیا در اتحاد جماهیر شوروی/فدراسیون روسیه در جریان سخنرانی ای که در 13 ژوئن 2005 در مؤسسه کنان ایراد کرد، به دقت بیان کرد.
به دلایل فوق، صرف این پیشنهاد که استالین ممکن است قصد داشته باشد برای فتح پاریس یا لندن به ماجراجویی های نظامی وحشیانه دست بزند، باید توسط هر سیاستگذار منطقی در آن زمان کاملاً مضحک رد می شد، اما بدیهی است که اینطور نبود. به عنوان مثال، نگرش یک مرتجع ضد کمونیست مانند وینستون چرچیل را در نظر بگیرید. نفرت بیمارگونه او نسبت به اتحاد جماهیر شوروی چنان شدید بود که حتی با وجود عملیات بارباروسا، و اتحاد جماهیر شوروی در آستانه فروپاشی، روسیه کمونیستی بود و نه آلمان نازی، که او آن را ضد وحشیانه تمدن غرب می دانست. او در اواخر سال 1942 خطاب به آنتونی ادن نوشت: «اگر بربریت روسی فرهنگ و استقلال کشورهای باستانی اروپا را تحت الشعاع قرار دهد، فاجعهای بیسابقه خواهد بود».
همانطور که قبلا گفته شد، هدف صریح ناتو "بازدارندگی از تجاوز شوروی" بود. اما ایجاد ناتو هدف دیگری داشت، هرچند که نه از سوی رهبران ناتو و نه کارشناسان و مفسران سیاست خارجی هرگز به آن اشاره نشد. هدف تثبیت موقعیت اروپای غربی در اقتصاد جهانی سرمایه داری با رهبری ایالات متحده بود. یک سال قبل از آن، طرح مارشال ارائه شده بود که هدف آن جلوگیری از گسترش کمونیسم در غرب اروپا، تثبیت نظم اقتصادی بین المللی و فراهم کردن بازار برای کالاهای آمریکایی بود. ایالات متحده با ادغام کشورهای اروپایی در ناتو به دنبال حفظ سرمایه گذاری های خود در اقتصادهای اروپایی بود. به عبارت دیگر، ناتو همچنین به عنوان سنگری در برابر تغییرات سیاسی رادیکال در داخل کشورهای مختلف اروپایی تلقی می شد. این راهی بود برای اطمینان از اینکه آینده آنها با نظم جهانی سرمایه داری گره خورده است.
ناتو تنها چند سال پس از ایجاد خود شروع به گسترش کرد. دو کشور با تمایل به اقتدارگرایی، اما آشکارا نهادهای سیاسی ضد کمونیستی، یعنی یونان و ترکیه، در سال 1952 به ناتو پیوستند. البته، هر دو کشور مدت ها قبل از پذیرش رسمی در ناتو، حضور آمریکا را در امور سیاسی داخلی خود احساس کرده بودند. اتحاد فراآتلانتیک هنگامی که بریتانیا در 24 فوریه 1947 به ایالات متحده اطلاع داد که بریتانیای کبیر «... احساس می کند، با توجه به وضعیت اقتصادی در بریتانیا، دیگر نمی تواند سهم عمده ای از بار کمک رسانی به شکل کمک های مالی را به دوش بکشد. پول و کمک های نظامی که یونان و ترکیه برای حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی خود باید داشته باشند. یک ماه بعد درخواست 400 میلیون دلار کمک اقتصادی و نظامی به دولت یونان و ترکیه کرد.
در آن زمان یونان در بحبوحه مرحله دوم جنگ داخلی (1946-49) قرار داشت و کمونیست ها در آستانه اعلام حکومت موقت در کوهستان های شمالی بودند. شرایط محلی و ژئوپلیتیک در نهایت در شکست کمونیست ها نقش ایفا می کند، اما کمک ایالات متحده به ارتش یونان در سرکوب دومین شورش کمونیستی به همان اندازه که حمایت بریتانیا از دولت یونان برای شکست کمونیست ها در این کشور موثر بود. مرحله اول جنگ داخلی (دسامبر 1944-ژانویه 1945).
هری اس. ترومن در 12 مارس 1947 اعلام کرد: "این باید سیاست ایالات متحده حمایت از مردم آزاد باشد که در برابر تلاش برای انقیاد توسط اقلیت های مسلح یا فشارهای خارجی مقاومت می کنند." البته منظور ترومن از "مردم آزاد" بود. نیروهای مبارزه با کمونیسم فرقی نمیکند، مانند مورد یونان، آن نیروها فاشیست باشند. بریتانیای کبیر نیز در کنار همدستان نازیها و مرتجعترین عناصر داخل یونان قرار گرفته بود تا آن دسته از گروههای سیاسی را که در طول جنگ جهانی دوم علیه قدرتهای محور جنگیده بودند از هرگونه نقشی در اداره آینده کشور محروم کند.
در مورد ترکیه، دکترین ترومن به عنوان ابزاری برای نفوذ در ایجاد سیاست خارجی ترکیه و از طریق پیوند دادن این کشور با کشورهای غربی عمل کرد. تنها تعداد معدودی از منتقدان در داخل ایالات متحده نگران این واقعیت بودند که ترکیه توسط رژیمهای نظامی اداره میشود که به حقوق بشر و آزادی احترام نمیگذارند و در واقع در تابستان 1941 با هیتلر پیمان دوستی امضا کرده است.
برخلاف سوئیس که بی طرفی آن نسبت به کشورهای متخاصم از کنگره وین در 1815 سرچشمه گرفت و در سال 1920 توسط جامعه ملل تأیید شد، ترکیه در طول جنگ جهانی دوم به دلایل کاملاً عملی بی طرف ماند. این کشور تا اوایل آگوست 1944 روابط خود را با آلمان نازی قطع نکرد، زیرا در آن زمان کاملاً مشهود بود که آلمان در جنگ شکست خواهد خورد و اتحاد جماهیر شوروی یک قدرت رو به رشد است. و هنگامی که سرانجام در اواخر فوریه 1945 به آلمان اعلام جنگ کرد، این کار را تحت فشار و در ازای یک کرسی در سازمان ملل متحد آینده انجام داد. در کنفرانس یالتا که از 4 تا 11 فوریه 1945 برگزار شد، روزولت، چرچیل و استالین فراخوانی برای برگزاری کنفرانس سازمان ملل در سانفرانسیسکو در 24 آوریل صادر کردند. به کنفرانس سانفرانسیسکو دعوت شود.
دکترین ترومن سیاست خارجی ایالات متحده را تغییر داد و نظم (بی نظمی) جدیدی در جهان ایجاد کرد. این جنگ سرد را آغاز کرد و ایالات متحده را به پلیس جهان تبدیل کرد. اروپا البته از نظر جغرافیایی مهم ترین منطقه برای ایالات متحده بود و به همین دلیل ناتو تأسیس شد. اولین دبیرکل اتحاد، بارون هیستینگز اسمای، زمانی که هدف آن را اینگونه توصیف کرد: «حفظ اتحاد جماهیر شوروی، ورود آمریکاییها و پایین نگه داشتن آلمانیها» به درستی وارد عمل شد.
چندین سال طول کشید تا اتحاد جماهیر شوروی یک سازمان رقیب ایجاد کند و تنها زمانی این کار را انجام داد که ناتو نتوانست آلمانی ها را پایین نگه دارد. در واقع، پیمان ورشو در پاسخ به ادغام آلمان غربی به ناتو در سال 1955 ایجاد شد. در اوایل دهه 1950، دولت شوروی به فکر پیوستن به ناتو بود، اما این ایده ابتدا با سکوت مواجه شد و بعدا به این دلیل که عضویت شوروی در آن عضویت داشت رد شد. با ترویج ارزش های دموکراتیک ناتو قابل مقایسه نبود. در واقع، به نظر میرسید که شوروی زمانی که به ایجاد ساختارهای امنیتی پاناروپایی ابراز علاقه میکرد، کاملاً صادق بوده است. آنها عمیقاً نگران چشم انداز جنگ جهانی سوم بودند که تا آنجا که به آنها مربوط می شد، به دلیل وجود سلاح های هسته ای به معنای پایان تمدن بشری بود. با این حال، غرب هیچ علاقهای به معاهدههای امنیتی اروپایی که شوروی را درگیر میکرد، نداشت.
از دیدگاه اتحاد جماهیر شوروی و متحدان شرقی آن، زمانی که آلمان غربی اجازه پیوست به ائتلاف نظامی تحت رهبری ایالات متحده را پیدا کرد، ناتو به یک تهدید امنیتی تبدیل شد.
آخرین کشوری که قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به ناتو ملحق شد، اسپانیا در سال 1982 بود. ساختار ناتو در طول جنگ سرد و رویکرد آن به سمت دفاع و بازدارندگی نیز تکامل یافت، اگرچه سلاحهای هستهای جزء کلیدی سیاست دفاع جمعی اتحاد باقی ماند. .
فروپاشی دیوار برلین در سال 1989 پایان جنگ سرد بود و میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، نه تنها در حوادثی که منجر به فروریختن دیوار برلین و متعاقب آن اتحاد آلمان شد، بلکه در دگرگونی سیاسی نیز نقش اساسی داشت. اروپای شرقی و انحلال اتحاد جماهیر شوروی در روز کریسمس 1991.
با این حال، پایان جنگ سرد به ناپدید شدن ناتو منجر نشد. مارگارت تاچر که اتفاقاً به شدت با اتحاد مجدد آلمان پس از برچیده شدن دیوار برلین مخالف بود، بدون شک به جای همه جنگجویان جنگ سرد صحبت کرد وقتی که به این سؤال پرداخت که آیا ناتو باید اکنون که جنگ سرد تمام شده است ناپدید شود و گفت: «شما فقط به این دلیل که در دوازده ماه گذشته سرقت های کمتری در خیابان شما صورت گرفته است، بیمه نامه خانه خود را لغو نکنید.
اما گسترش؟ هیچ کس آشکارا از گسترش ناتو به سمت شرق بلافاصله پس از فروپاشی دیوار برلین صحبت نکرد. در واقع، در خلال بحث و گفتگو در مورد روند اتحاد مجدد آلمان در سال 1990 و تا سال 1991، رهبران غربی تضمینی «هیچ اینچ به سمت شرق» در مورد گسترش ناتو به آنها داده شد. میخائیل گورباچف. در این دوره زمانی، رئیس جمهور جورج اچ دبلیو بوش و تعداد زیادی از رهبران غربی (کوهل، میتران، تاچر، میجر و دیگران) در مناسبت های مختلف به شوروی در مورد «حفاظت از منافع امنیتی شوروی و گنجاندن اتحاد جماهیر شوروی در سیستم های امنیتی آینده اروپا» اطمینان دادند. ”
گسترش ناتو در دوران پس از جنگ سرد، که در اواسط دهه 1990 با ظهور برنامه مشارکت برای صلح آغاز شد، دو هدف کلیدی داشت: اول، تغییر شکل نظم اروپا، و دوم، به حاشیه راندن روسیه. کشورهای اروپای شرقی، به ویژه کشورهای بالتیک، البته بیش از حد مشتاق پیوستن به ناتو بودند، نه صرفاً برای اهداف امنیتی، بلکه به عنوان راهی سریعتر برای عضویت در اتحادیه اروپا (EU).
ناتو اولین توسعه خود را پس از جنگ سرد در سال 1999 انجام داد، زمانی که جمهوری چک، مجارستان و لهستان به عضویت آن درآمدند. هیچ واکنشی از سوی کرملین حتی در مورد لهستان وجود نداشت. اول به این دلیل که روسیه در میانه هرج و مرج سیاسی و اقتصادی قرار داشت و دوم اینکه همه گروه های سیاسی در لهستان از عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا حمایت می کردند. اما مخالفت روسیه با گسترش ناتو از قبل ثبت شده بود. در واقع، در پاییز 1996، دومای دولتی روسیه به اتفاق آرا قطعنامهای را تصویب کرد که گسترش ناتو را محکوم کرد و هشدار داد که منجر به بحران میشود.
ناتو پس از پایان جنگ سرد چندین دور دیگر از گسترش را پشت سر گذاشت. در سال 2004، هفت کشور به عضویت این اتحاد درآمدند: بلغارستان، رومانی، اسلوونی، اسلواکی، استونی، لتونی و لیتوانی. در سال 2009، آلبانی و کرواسی به ناتو ملحق شدند، در حالی که آخرین اعضایی که به این ناتو پیوستند، مونته نگرو در سال 2017 و جمهوری مقدونیه شمالی در سال 2020 بودند.
در اجلاس سران ناتو در بخارست در آوریل 2008، ایالات متحده همچنین برای یک برنامه اقدام فوری عضویت (MAP) برای گرجستان و اوکراین فشار آورد، اما آلمان، فرانسه و کشورهای کوچکتر ناتو از این ایده خودداری کردند. مورد گرجستان و اوکراین از سوی رهبران کلیدی اروپایی بسیار بحث برانگیز تلقی شد، زیرا آنها می دانستند که چنین اقدامی خطر واکنش خصمانه روسیه را در پی خواهد داشت. ولادیمیر پوتین بارها به رهبران ناتو و ایالات متحده هشدار داده بود که پیشنهاد عضویت در ناتو به گرجستان و اوکراین "خط قرمز" روسیه است. با این وجود، رهبران اروپایی برای آرام کردن واشنگتن، تعهد مبهمی دادند که گرجستان و اوکراین را برای پیوستن به ناتو در مقطعی در آینده دعوت کنند.
یاپ دی هوپ شفر، دبیر کل ناتو در کنفرانس خبری در جریان نشست سران ناتو در بخارست، پس از اینکه رهبران نتوانستند گرجستان و اوکراین را در برهه کنونی خود وارد کنند، گفت: «ما امروز توافق کردیم که این کشورها به عضویت ناتو درآیند.
در 8 آگوست 2008 پوتین به نیروهای روسیه چراغ سبز نشان داد تا به گرجستان حمله کنند. درگیری در عرض چند روز به پایان رسید، اما دیده بان حقوق بشر گفت که نیروهای همه طرفها در طول درگیری «تخلفات متعددی از قوانین جنگ مرتکب شدند». درگیری بر سر اوستیای جنوبی بود. میخائیل ساکاشویلی، رئیس جمهور گرجستان، اشتباه غم انگیزی را مرتکب شد که دستور حمله نظامی به منطقه جدایی طلب طرفدار روسیه را صادر کرد، اما تردیدی وجود ندارد که حمله روسیه به گرجستان نیز سیگنالی به ناتو برای دوری از مرزهایش بود.
تهاجم نظامی روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022 غیرقابل توجیه و نقض فاحش قوانین بین المللی است. نوام چامسکی حمله روسیه به اوکراین را در کنار حمله آمریکا به عراق و حمله هیتلر-استالین به لهستان رتبه بندی می کند. با این حال، هیچ کس نمی تواند این واقعیت را نادیده بگیرد که رهبران روسیه برای دهه ها به غرب در مورد گسترش ناتو به شرق هشدار می دادند. هیچ کس نمی تواند صادقانه بگوید که ایالات متحده در واقع عمدا خرس روسی را در طول دوران پس از جنگ سرد تحریک نکرده است. مانند جان میرشایمر در رابطه با تهاجم فعلی به اوکراین، مشکل در واقع در اجلاس سران ناتو در بخارست در آوریل 2008 آغاز شد.
با این حال، به نظر می رسد هیچ یک از اینها برای رهبران ناتو و ایالات متحده مهم نیست. برعکس، آنها مصمم هستند که تحریک و تهاجم را دو چندان کنند. در نشست مادرید، رهبران ناتو تصمیمات گستردهای گرفتند که میتواند باعث بیثباتی جهانی شود، و خیلی بدتر.
ناتو روسیه را "تهدیدی مستقیم" برای صلح و امنیت اعضای خود نامید. این یک ایده وحشیانه است، زیرا با این کار، ناتو به این نتیجه می رسد که روسیه برنامه هایی برای حمله به پایتخت های غربی دارد.
این ایده که روسیه تهدیدی نظامی برای غرب است، به همان اندازه مضحک است که مارجوری تیلور گرین گفت: «کودکان باید با سلاح گرم آموزش ببینند».
در واقع این ناتو است که تهدیدی مستقیم برای امنیت روسیه است.
با پذیرش مفهوم استراتژیک جدید، ایالات متحده حضور نظامی خود را (با سربازان، هواپیماهای جنگی و کشتی های بیشتر) در خاک اروپا به طور قابل توجهی گسترش خواهد داد. به این ترتیب، معضل وجودی اروپا در مورد بودن یا نبودن دست نشاندۀ ایالات متحده بالاخره حل شد.
با الحاق فنلاند و سوئد، ناتوسازی اروپا تقریباً کامل شده است. تنها کشورهای عضو اتحادیه اروپا که هنوز بخشی از ناتو نیستند اتریش، قبرس، ایرلند و مالت هستند.
برای اهداف آشکارا دفاعی، طبیعتاً، ناتو همچنین تعداد سربازان را در جناح شرقی نزدیکترین روسیه به شدت افزایش خواهد داد و تعداد سربازان در حالت آمادهباش بالا به بیش از 300,000 نفر خواهد رسید، در مقایسه با 40,000 سربازی که نیروی واکنش سریع کنونی ائتلاف را تشکیل میدهند. .
هیچ اشتباهی نباید در مورد آن وجود داشته باشد. مفهوم راهبردی جدید به احیای و احیای چشمانداز قدیمی ناتو است، که چیزی جز تضمین شرایط برای بازتولید هژمونی جهانی ایالات متحده نیست.
به همین دلیل است که شرکای منطقه ای ناتو - استرالیا، ژاپن، نیوزلند و کره جنوبی - برای اولین بار برای شرکت در نشست ناتو دعوت شدند. هند و اقیانوس آرام به عنوان یکی از پویاترین مناطق جهان ظهور کرده است و چین خانه آن است. تلاش برای هژمونی جهانی از سوی ارتش تحت رهبری ایالات متحده، غرب محور، دستور می دهد که گام هایی برای مقابله با تهدیدها و چالش های موجود، جدید و آینده برداشته شود.
بر این اساس، رهبران ناتو برای اولین بار چین را یک چالش امنیتی اعلام کردند. آنها به دلایل مختلف از برچسب زدن آن به عنوان "دشمن" اجتناب کردند، حتی اگر روابط ایالات متحده و چین در واقع کاملاً خصمانه است.
اولاً، اقتصاد چین و ایالات متحده به طور پیچیده ای به هم مرتبط هستند. حذف چین از زنجیره تامین جهانی و صنایع کلیدی برای ایالات متحده در مرحله کنونی تقریباً غیرممکن است. چین همچنین بزرگترین شریک تجاری اتحادیه اروپا است. بنابراین، نه اروپا و نه ایالات متحده تمایل زیادی به برخورد با چین به عنوان یک دشمن ندارند.
ثانیاً، در حالی که روسیه می تواند در قلمرو نظامی مهار شود، چین نمی تواند. تنها رویارویی مستقیم نظامی با چین ممکن است رشد برتری نظامی این کشور در شرق آسیا را متوقف کند. اما چین خارج از حوزه منافع ناتو است و در حالی که ایالات متحده به دنبال ایجاد پل بین اتحادهای اروپا-آتلانتیک و هند-پاسیفیک خواهد بود، نمی توان آن را به عنوان یک امر مسلم فرض کرد که کشورهای اروپایی خود را با دیدگاه ایالات متحده در مورد اقیانوس هند و اقیانوس آرام همسو خواهند کرد. منطقه
در واقع، نباید انتظار داشت که شهروندان اروپایی از ماجراجویی های نظامی در خارج از کشور حمایت کنند. نظرسنجی اخیر منتشر شده توسط شورای امور خارجه اروپا نشان می دهد که اگرچه در 100 روز اول جنگ روسیه علیه اوکراین، شهروندان اروپایی از مداخله غرب و تحریم های اقتصادی حمایت کردند، "اکنون در همه کشورها، به جز لهستان"، روحیه عمومی به نفع صلح است. در واقع، «نظرسنجی شکاف رو به رشد بین مواضع اعلام شده بسیاری از دولت های اروپایی و روحیه عمومی در کشورهای آنها را نشان می دهد» و «فقط در لهستان، آلمان، سوئد و فنلاند حمایت عمومی قابل توجهی برای افزایش هزینه های نظامی وجود دارد.»
مفهوم استراتژیک جدید ناتو در برههای حساس در تکامل سیستم بینالمللی پس از جنگ سرد است که در آن ناامنی حاکم است و بازیگران مسلط ابرقدرتهای هستهای هستند. این در واقع یک ابتکار بی پروا و بسیار خطرناک است که منجر به خصومت بیشتر بین روسیه و غرب، بی اعتمادی بیشتر بین ایالات متحده و چین می شود و به احتمال زیاد محور مستبد روسیه و چین را مستحکم می کند. تمام پیش نیازهای لازم برای فوران جنگ تمام عیار.
جای تعجب نیست که پکن قبلاً ناتو را به دلیل به اصطلاح مفهوم استراتژیک جدید آن مورد انتقاد قرار داده است شی جین پینگ رئیس جمهور چینشاید در انتظار تصمیمات گسترده رهبران ناتو در نشست مادرید، در اواسط ژوئن به پوتین از حمایت چین از "حاکمیت و امنیت" روسیه اطمینان داد.
پوتینبه نوبه خود، به فنلاند و سوئد هشدار داد که در صورت استقرار نیروهای نظامی و زیرساختهای نظامی، که شامل استقرار سلاحهای هستهای در منطقه دریای بالتیک میشود، واکنشهای متقارن از سوی روسیه وجود خواهد داشت.
مطمئناً آینده ای تاریک در پیش است. ناتو در نشست مادرید تصمیماتی گرفت که ممکن است به فوران جنگ سرد جهانی منجر شود. از این نظر، ناتو همچنان همان مسیر تشدید درگیری را دنبال می کند، با این تفاوت که سیاست گسترش بی پایان آن اکنون چشم انداز هارمگدون را گسترش می دهد.
منبع: رویاهای مشترک
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا