تصور کنید اگر فرهنگ رسانه ای-سیاسی حاکم در آمریکا با همان معیارهایی که در مورد سایر کشورها و دولت ها اعمال می کند به سیاست و جامعه ایالات متحده نزدیک شود. رسانههای مسلط آمریکایی در واکنش به جنایات دشمنان رسمی مانند ایران، سوریه، حماس و لیبی به طور مرتب خشم اخلاقی را برمی انگیزند. در مقابل، در مورد بمباران گسترده واشنگتن و تخریب مجالس عروسی، مدارس، و بیمارستانها در افغانستان، پاکستان، یمن، یا در مورد این واقعیت که سه میلیون عراقی به دلیل جنایتکار ایالات متحده پیش از موعد جان باختند، حرف چندانی برای گفتن ندارد. تهاجم و اشغال کشورشان (2003 تا کنون) - جزییات کوچک زشتی که در گزارش اخیر نیویورک تایمز در صفحه اول از اظهار نظر قابل توجه زیر رابرت گیتس، وزیر "دفاع" باراک اوباما، مناسب برای چاپ نیست: یک داستان موفقیت فوق العاده برای ایالات متحده نظامی.»1 شکنجه و کشتار فعالان دموکراسی و عدالت اجتماعی بدون اظهار نظرهای مهم یا خشم آلود رسانه ها و نخبگان سیاسی آمریکای شمالی در هندوراس، محل کودتای شرورانه جناح راست که دولت باراک اوباما برای مدت کوتاهی وانمود به مخالفت و سپس به شدت حمایت کرد، ادامه دارد.2
"مردم به تغییر واقعی نیاز دارند"
استانداردهای دوگانه همچنین در چگونگی توصیف سیاست داخلی ملل مختلف توسط رسانه های مسلط مشخص است. در اینجا قسمتی از مبارزه برای دموکراسی در مصر در صفحه اول تایمز در جمعه گذشته آمده است:
آقای [شریف] نافع [دستیار آموزشی در بخش روزنامه نگاری دانشگاه قاهره] گفت: «مردم به تغییر نیاز دارند، تغییر واقعی». ایهاب الخراط، روانپزشکی که یک حزب جدید به نام حزب سوسیال دمکرات مصر را سازماندهی می کند، گفت: «مردم نگرانند که این لحظه پس از انقلاب بدون کسب حقوق خود به پایان برسد. "
او گفت: «این اولین بار در تاریخ مصر است که مردم در اداره موسسات و سازمان های خود شرکت می کنند. «دموکراسی فقط مربوط به آرای انتخاباتی و سیاست در سطح ملی نیست - بلکه به این است که چگونه سازمان خود را اداره می کنید، چگونه محله کوچک خود را اداره می کنید، بلکه به این است که در هر جنبه ای از زندگی خود نظر بدهید. ""
همانطور که او و آقای نافعی اشاره کردند، مشکل این است که مصریها تجربه کافی در دادن و گرفتن دموکراسی ندارند، بنابراین فشار برای تغییر با خصومت و بی اعتمادی شدید مشخص میشود.»3
"ثروتمندان به آهنگ زنگ می زنند"
مصر بیچاره – مبارزه اش برای دستیابی به «دموکراسی به سبک آمریکایی» طولانی و سخت خواهد بود! تایمز درباره نقش حیاتی «کمک» نظامی و اقتصادی خارجی ایالات متحده (تا به امروز) چیزی برای گفتن نداشت. در همان زمان، گزارش تایمز این فرض عمیقاً ریشهدار و بیان شده را منعکس میکند که شهروندان آمریکایی (که تعداد بسیار کمی از آنها در مورد حمایت ایالات متحده از رژیمهای استبدادی در مصر و جاهای دیگر مورد مشورت قرار گرفتهاند) از دموکراسی کارآمد لذت میبرند. اما آیا آنها؟
بر خلاف تصور غالب ایالات متحده به عنوان یک کشور راست میانه، آمریکایی ها دارای انبوهی از نظرات مترقی و دموکراتیک هستند. حجم وسیعی از دادههای نظرسنجی با این فرض گسترده و رسانههای غالب که ایالات متحده یک «ملت راست میانه» است - حتی یک کشور محافظهکار، در تضاد است. نظرسنجیهای ملی حاکی از آن است که حزبهای چای به وضوح ارزشهای خود را بر مردمی عمدتاً بیمیل فرافکنی میکنند، مردمی که عدم حمایت دولت از سیاستهای مترقی را بهجای خود «دولت بزرگ»، مشکل اصلی نظام سیاسی میدانند. افکار عمومی از نظر حمایت اکثریت از سوسیال دموکراسی و دست چپ لیبرال کاملاً مترقی است بود [4]:
* شصت و نه درصد از رای دهندگان ایالات متحده موافقند که "دولت باید از کسانی مراقبت کند که نمی توانند از خود مراقبت کنند" (Pew Research, 2007).
* پنجاه و چهار درصد از رای دهندگان موافق هستند که "دولت باید به نیازمندان کمک کند حتی اگر بدهی بیشتری داشته باشد" (Pew Research، 2007).
* پنجاه و هشت درصد معتقدند که دولت ایالات متحده باید بیشتر برای شهروندان خود انجام دهد، نه کمتر (نشنال انتخابات، 2004).
* دو برابر بیشتر آمریکاییها از خدمات و هزینههای دولتی بیشتر حمایت میکنند (حتی اگر این به معنای افزایش مالیات باشد) نسبت به کسانی که از خدمات کمتر و کاهش هزینهها حمایت میکنند (نشنال انتخابات، 2004).
* شصت و چهار درصد از آمریکایی ها مالیات بیشتری را برای تضمین مراقبت های بهداشتی برای همه شهروندان ایالات متحده پرداخت می کنند (سی ان ان / نظرسنجی شرکت تحقیقاتی افکار، می 2007).
* شصت و نه درصد فکر می کنند که این وظیفه دولت فدرال است که برای همه شهروندان ایالات متحده پوشش بهداشتی ارائه دهد (نظرسنجی گالوپ، 2006).
* 2006 درصد از افزایش اجباری دولت در حداقل دستمزد حمایت می کنند (نظرسنجی Associated Press/AOL، دسامبر XNUMX).
* هشتاد و شش درصد از کنگره می خواهند که قانونی را برای افزایش حداقل دستمزد فدرال تصویب کند (سی ان ان، اوت 2006).
* هفتاد و یک درصد فکر می کنند که مالیات بر شرکت ها بسیار کم است (نظرسنجی گالوپ، آوریل 2007).
* شصت و شش درصد فکر می کنند که مالیات بر افراد با درآمد بالا بسیار کم است (نظرسنجی گالوپ، آوریل 2007).
* پنجاه و نه درصد نسبت به اتحادیه ها موافق هستند و فقط 29 درصد آنها نامطلوب هستند (نظرسنجی گالوپ، 2006).
* 61 درصد از آمریکایی ها از حق اتحادیه های بخش دولتی برای وجود و چانه زنی دسته جمعی از جانب کارکنان دولت حمایت می کنند (USA Today-Gallup، 2011).
* پنجاه و دو درصد عموماً در مناقشات کارگری طرفدار اتحادیه ها هستند، در حالی که فقط 34 درصد طرفدار مدیریت هستند (نظرسنجی گالوپ، 2006).
* اکثریت قوی رأی دهندگان آمریکایی فکر می کنند که «فوری ترین سؤال اخلاقی» ملت یا «طمع و مادی گرایی» (33 درصد) یا «فقر و بی عدالتی اقتصادی» (31 درصد) است. فقط 16 درصد سقط جنین و 12 درصد ازدواج همجنس گرایان را به عنوان "فوری ترین سوال اخلاقی" ملت می دانند (زوگبی، 2004). بنابراین، 64 درصد از جمعیت فکر میکنند که بیعدالتی و نابرابری «مسائل اخلاقی» پیشرو کشور است.
* فقط 29 درصد از آمریکایی ها از گسترش هزینه های دولت برای «دفاع» حمایت می کنند (اصطلاح عجیب پنتاگون، که تقریباً نیمی از هزینه های نظامی نژاد بشر را به خود اختصاص می دهد و بیش از 1000 پایگاه نظامی در بیش از 120 کشور جهان دارد. بر فراز). در مقابل، 79 درصد از افزایش هزینهها برای مراقبتهای بهداشتی، 69 درصد از افزایش هزینههای آموزشی و 69 درصد از افزایش هزینهها در تأمین اجتماعی حمایت میکنند (شورای روابط خارجی شیکاگو، «دیدگاههای جهانی»، 2004).
* هفتاد و هشت درصد از آمریکایی ها از استفاده از "دلارهای مالیاتی... برای کمک به پرداخت ... کوپن های غذا و سایر کمک ها به فقرا" حمایت می کنند، در حالی که 80 درصد از بودجه مالیاتی اختصاصی برای "برنامه های بازآموزی برای افرادی که مشاغلشان حذف شده است" (نابرابری ملی) حمایت می کنند. نظرسنجی، 2007).
* 67 درصد از بزرگسالان آمریکایی از "داشتن یک حزب سیاسی سوم که نامزدها یا رئیس جمهور، کنگره و دفاتر ایالتی را در برابر جمهوری خواهان و دموکرات ها اداره کند" حمایت می کنند (CNN/Gallup/USA Today 1999).
اما پس چی؟ در ایالات متحده امروز، به نظر میرسد که سیاست اغلب چیزی بیشتر از آن چیزی است که جان دیویی فیلسوف آمریکایی عصر ترقیخواه توصیف میکرد: «سایهای که تجارت بر جامعه انداخته است». سیاست عمومی واقعی در جهتهای کاملاً متفاوت و اغلب به اندازه کافی متضاد با افکار عمومی صرف در «بزرگترین دموکراسی جهان» حرکت میکند. برخلاف تئوری دموکراتیک که دولت را با مردم (اکثریت مردمی) یکی می داند، به نظر می رسد که هیچ یک از نظراتی که در بالا به آن اشاره شد، در مورد سیاست اهمیت چندانی نداشته باشد. همانطور که باب هربرت، ستون نویس سابق تایمز اخیراً و در آخرین ستون خود برای "روزنامه رکورد" کشور اشاره کرد، "اهرم های قدرت واقعی کشور کاملاً توسط نخبگان مالی و شرکتی کنترل شده است. هربرت صراحتاً اذعان کرد که مردم عادی چه می خواهند واقعاً مهم نیست. "ثروتمندان آهنگ را صدا می زنند و سیاستمداران می رقصند... آمریکایی های معمولی دسترسی واقعی به دالان های قدرت ندارند، اما شما می توانید آخرین بلیط لوتو خود را شرط بندی کنید که مقامات منتخب شما در حال گوش دادن به هنگام صحبت کردن پول شرکت ها هستند."
این بیانیه قابل توجهی است که تقریباً دو سال و نیم پس از انتخابات ریاستجمهوری که هربرت و بسیاری دیگر از لیبرالهای تشکیلات از آن به عنوان یک پیروزی برای دگرگونی پیشرو استقبال کردند. مردم آمریکا در سال 2008، مانند مردم مصر امروز، خواهان "تغییر، تغییر واقعی" بودند - چیزی که مشاوران اوباما از قبل به عنوان مشکلی که مستلزم "مدیریت انتظارات" و "کالیبراسیون انتظارات" نخبه گرایانه مناسب بود، پیش بینی کرده بودند - وظایفی که سامانتا مشاور اوباما انجام داد. قدرت ها در فوریه 2008 "ضروری در داخل و در سطح بین المللی" نامیده شدند.5
دولت اوباما به سرعت و جسورانه به یادگاری بزرگ برای ضرب المثل قدیمی فرانسوی plus ca change plus c'est la meme chose شد (هر چه چیزها بیشتر تغییر کنند بیشتر ثابت می مانند). با کمک مالی فوق العاده اش از صاحبان مالی بسیار ثروتمند، امتناع از ملی کردن و قطع کردن مؤسسات مالی انگلی بیش از حد بزرگ (بیش از حد قدرتمند) برای شکست، که اقتصاد را فلج کرده اند، تصویب لایحه اصلاحات بهداشتی که فقط بزرگان است. شرکتهای بیمه و دارو میتوانند دوست داشته باشند (مطابق با توصیه رام امانوئل به رئیسجمهور: «ترقیخواهان را نادیده بگیرید»)، قطع یک قرارداد نجات خودرویی که به فرار سرمایه پاداش میدهد، تضعیف حماسی آن تلاشهای جدی کاهش انتشار کربن در کپنهاگ، امتناع آن از آن. برای پیشبرد برنامههای جدی کارهای عمومی (سبز یا غیر آن)، نادیده گرفتن وعدهها به کارگری و سایر حوزههای مردمی، و سایر خیانتها به «پایه مترقی» خود (روی دیگر سکه وعدههایی که به حامیان مالی شرکتها وفا کرده است)، تغییر» و «امید» (کلمات کلیدی کمپین بیل کلینتون در سال 1992) ریاست جمهوری باراک اوباما به طرز درخشانی قدرت پنهان کاری چیزی را که ادوارد اس. [5A] همانطور که بیل گریدر در اوایل دوران ریاست جمهوری اوباما در واشنگتن پست خاطرنشان کرد، «مردم در همه جا [در مورد قدرت] درس صریحی آموخته اند، چه کسی آن را دارد و چه کسی ندارد. آنها [آنها] دویدن واشنگتن را برای نجات منافع مالی که باعث فاجعه شد، تماشا کرده اند. آنها [یا] آموختهاند که دولت پول زیادی برای خرج کردن دارد که افراد مناسب آن را بخواهند.»[5B] «افراد مناسب» در میان قشر نخبه در میان 1 درصد برتر یافت میشوند که تقریباً 40 درصد از ثروت آمریکا و احتمالاً سهم بیشتری از «مقامات منتخب دموکراتیک» آن را در اختیار دارند، و ایالات متحده را بسیار دور و بر صنعتی/پسا-صنعتی تبدیل میکند.
"اگر فقط جمهوری خواهان ما را نابود می کردند"
حداقل اکنون آمریکاییها میتوانند «درس صریح» گریدر را با دموکراتها در رأس اسمی دموکراسی جعلی که توسط شرکتها مدیریت میشود، بیاموزند. این یک آموزش ضروری در مورد ماهیت دو حزبی حاکمیت دولتی-سرمایه داری است که ویژه رای دهندگان و شهروندان «هزاره ساله» (18 تا 29 ساله) است، که انتخاب جان مک کین این تصور را تقویت می کند که امپراتوری و نابرابری آمریکا برای آنها است. فقط همه چیز درباره قدرت جمهوری خواهان است.
درس امسال عمیق تر شده است. اوباما دست راستیتر با ادعای نادرستی که مردم آمریکا در پیروزی انتخاباتی جمهوریخواهان در نوامبر 2010 صحبت کردند، اقداماتی را انجام داد که برای جلب وفاداری صمیمانهتر بازیگران برتر تجاری محاسبه شده بود. او به الگوی خود مبنی بر بی احترامی سرد به «پایگاه» لیبرال و مترقی خود (متشکل از افرادی که رام امانوئل، رئیس دفتر اولیه اوباما آنها را «عقبافتادههای لعنتی» مینامید) با موافقت با کاهش مالیات کسری بودجه جرج دبلیو بوش ادامه داده است. ثروتمندان فراتر از تاریخ غروب اصلی خود در سال 2010. اوباما با پذیرش ادعای تجارت کاذب و حزب چای جمهوری خواه مبنی بر اینکه کارگران بخش دولتی "با دستمزد بیش از حد" نیروی پیشرو در افزایش کسری بودجه دولت و رکود اقتصادی هستند، دستور توقف دو ساله حقوق و مزایای کارگران فدرال را صادر کرد. او مقاله ای را در صفحات سرمقاله پلتوکراتیک وال استریت ژورنال منتشر کرد - مقاله ای که ستایش می کرد. "سرمایه داری بازار آزاد" به عنوان "بزرگترین نیروی رفاهی که جهان تاکنون شناخته است") و گفت که دولت اغلب "بارهای نامعقولی را بر دوش کسب و کار" می گذارد که "تأثیر وحشتناکی بر رشد و مشاغل دارد".
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا