چپ، تقریباً همه موافقند، در حال فرار است. تصاحب قدرت توسط جورج بوش، دولت ها را در همه جا بیشتر به سمت راست کشانده است. بیشتر رسانه های جهان با ایده های مترقی دشمنی عمیقی دارند. اکنون جنگ در افغانستان به مردان غیرلیبرالی که آن را راه اندازی کرده اند، قدرت زیادی بخشیده است. اکثر مفسران معتقدند سال 2002 سال حق خواهد بود.
همه اینها ممکن است درست باشد، اما نمی تواند دامنه کامل مشکلاتی را که اکنون چپ با آن مواجه است، توصیف کند. بحران واقعی برای مترقیان، در واقع برای سوسیال دموکراسی به طور کلی، از یک روند بسیار عمیق تر ناشی می شود: اتمیزه شدن تدریجی جامعه.
جمع گرایی هم منبع اصلی سرکوب اجتماعی و هم ابزار اصلی رهایی بوده است. زندگی زنان، اقلیت ها، بدعت گذاران و بیگانگان را نابود کرده است. جمعیتی را برای پادشاهان، سرمایه داران و کمونیست ها فراهم کرده است که به راحتی هدایت می شوند و به راحتی فریب می خورند.
همچنین بهداشت و آموزش، امنیت اجتماعی، حاکمیت قانون، حقوق بشر جهانی، حفاظت از محیط زیست و دولت نماینده را ارائه کرده است. امروزه توتالیتاریسم ممکن است دست نیافتنی باشد، اما شاید توزیع مجدد مؤثر ثروت چنین باشد.
یک اشتباه گسترده و آرامشبخش وجود دارد که تخریب جامعه در زمانهای اخیر مهندسی شده است، بهویژه توسط مارگارت تاچر و رونالد ریگان. این مفهوم آرامش بخش است زیرا نشان می دهد که روند برگشت پذیر است. اما پراکندگی اجتماعی کار قرن ها بوده است.
در بریتانیا، ظهور طبقه بازرگان، قدرت منسجم کلیسا، سلطنت و اشراف را تضعیف کرد. محوطه دهقانان را پراکنده کرد. پرولتاریای شهری، به طور متناقضی، با اقدام توده ای موفق، تکه تکه شد، که به ایجاد آموزش همگانی و توزیع بهتر ثروت و قدرت کمک کرد، و به نوبه خود مردم را قادر ساخت تا سرنوشت خود را دنبال کنند.
اکنون دولت از انسجام اجتماعی سود چندانی ندارد. ما دیگر حتی در جنگ هم به جمعی نیاز نداریم: نبردها توسط تعداد انگشت شماری متخصص انجام می شود، در حالی که بقیه ما در تلویزیون به آنها نگاه می کنیم. تنها وظایف ملی که مشارکت ما را می طلبد مالیات، رای گیری و هزینه است. در غیر این صورت، تا آنجا که به رهبران ما مربوط می شود، هرچه کمتر هماهنگ عمل کنیم، بهتر است.
در حالی که میتوانیم پایان اجتماعیسازی تحمیلی از بالا را جشن بگیریم، وفاداری طبقاتی، همبستگی کارگران و مطالبات منسجم برای حقوق و خدمات جهانی را که از پایین توسعه یافتهاند را نیز از دست دادهایم. احزاب سیاسی و اتحادیه های کارگری در حال خشک شدن هستند. به احتمال زیاد خیریه ها دنبال خواهند شد. فقدان یک اقدام توده ای موثر باعث شده است که تعداد کمی از مردم بتوانند بسیاری از ثروت جهان را به دست آورند و جمعیت کوچکی از رای دهندگان هدف توجه دولت را به خود جلب کنند.
به عبارت دیگر، چیز زیادی باقی نمانده است که سوسیال دموکرات های سنتی بتوانند با آن کار کنند. بسیج معنای جدیدی پیدا کرده است: فقط این نیست که مردم با هم حرکت نمی کنند. آنها حتی اصلاً حرکت نمی کنند، از جلوی تلویزیون یا صفحه رایانه.
کمپین های ضد شرکتی تعداد زیادی از مردم را هر چند ماه یکبار گرد هم آورده اند، اما تاکنون نتوانسته اند بسیج مستمری را ایجاد کنند که زمانی توسط اتحادیه های صنفی، رای دهندگان، چارتیست ها، حفارها و همسطحان به کار گرفته شده بود. این باعث میشود که آنها در برابر اسیر شدن توسط افراد خارجی، مانند مردان جوان بیگانه بلوک سیاه، که در جنوا بیداد میکردند، آسیبپذیر شوند.
جالب است که کمپینهایی که ثابت کردهاند قادر به اقدام پایدار هستند - مانند جنبشهای دهقانی در مکزیک، برزیل و جنوب غربی هند، یا اعتصابهای باراندازان لیورپول و کارگران بیمارستان دادلی - افرادی را جذب کردهاند که هنوز در بند هستند. با هم بر اساس جغرافیا، طبقه و حرفه. اینها ممکن است نشان دهنده پایان مجموعه قدیمی باشد، نه آغاز یک مجموعه جدید.
آنچه این بدان معناست این است که کسانی از ما که به اصول توزیع و عدالت اجتماعی متعهد می مانند، باید تلاش کنند تا اشکال جدیدی از جمع گرایی را ایجاد کنند، که بر وفاداری های موجود یا الگوهای رفتاری موجود متکی نیست. این یک کار بزرگ است. اما، همانطور که کنش تودهای به فردگرایی سرعت بخشید، فردگرایی ممکن است به ما کمک کند تا نوع جدیدی از کنش تودهای را توسعه دهیم.
درهم شکستن جامعه ابزاری برای ایجاد جنبش هایی فراهم می کند که با وفاداری های ملی یا قومی، با چسبیدن به محل کار یا روستا محدود نمی شوند. ممکن است به ما این امکان را بدهد که یک جنبش انترناسیونالیستی بسیار بزرگتر از هر جنبشی که قبلا وجود داشته است، ایجاد کنیم، که توسط یک مخالف مشترک با آنچه اکنون یک طبقه حاکم بین المللی است متحد شده است. اما ابتدا ممکن است ما پیشروها مجبور شویم تقریباً هر استراتژی را که در گذشته مؤثر بوده است کنار بگذاریم.
ایالت اسیر: تصاحب شرکتی بریتانیا با جلد شومیز منتشر شده است
حدود 400 مقاله و مقاله جورج مونبیوت در http://www.monbiot.com آنلاین است.