من این استدلال را درک می کنم که بحران آب و هوایی فزاینده ما اقدام مستقیم را توجیه می کند، اما نمی توانم از کسی بخواهم کارهایی را انجام دهد که من خودم انجام نمی دهم.
یک اصل اساسی وجود دارد که باید برای هر درگیری اعمال شود. دیگران را به انجام کاری که خودتان آمادگی انجام آن را ندارید، ترغیب نکنید. اگر رؤسای جمهور یا نخست وزیرانی که آنها را اعلام کرده اند موظف به هدایت نیروهای خود به نبرد باشند، چند جنگ می شود؟
من می توانم ببینم چرا چگونه یک خط لوله را منفجر کنیم، کتاب آندریاس مالم که از الف فیلم جدید با همین عنوان، تخیلات را تسخیر کرده است. این بازگویی زنده و متقاعدکننده از تاریخ اعتراضات مردمی ارائه میکند و نشان میدهد که چگونه خشونت و خرابکاری اجزای اساسی اکثر دگرگونیهای بزرگ و موفقیتآمیز بوده است، که بسیاری از آنها توسط مبارزان مدرن کاملاً صلحآمیز توصیف شدهاند.
مالم نشان میدهد که چگونه خشونت یکی از مؤلفههای حیاتی مبارزات علیه بردهداری، حکومت امپراتوری در هند، آپارتاید و مالیات رأیگیری بریتانیا، تقاضای حق رأی برای زنان و حتی انقلابهای معروف «مسالمآمیز» در ایران و مصر بوده است. او استدلال می کند که با رد خشونت و خرابکاری، آنهایی از ما که به دنبال دفاع از سیاره قابل سکونت هستند، با دستان بسته از پشت می جنگیم. او از ما میخواهد که یک «جناح رادیکال» ایجاد کنیم، که آماده تخریب، سوزاندن، منفجر کردن یا استفاده از «هر وسیله دیگر لازم» علیه «CO» است.2اموال منتشر می کند.
ضروری است که ما این تاریخ ها را بدانیم. مالم ما را وادار می کند که با مسائل استراتژی روبرو شویم و آنهایی را که انتخاب کرده ایم توجیه یا رد کنیم. هیچ کس نمی تواند انکار کند که کمپین های کنونی شکست خورده اند: حملات سرمایه به سیاره زنده فقط سرعت گرفته است. همچنین نمیتوانیم انکار کنیم که، همانطور که او میگوید، ما خیلی «آرام و خونسرد» بودهایم یا اینکه بحران آب و هوا به اندازه کافی سیاسی نشده است. آیا همانطور که او اصرار می کند، آیا باید کمپین حملات خشونت آمیز به اقتصاد صنعتی را آغاز کنیم؟ در حالی که پرونده او قانع کننده است، احساس می کنم چیزی کم است.
قوی ترین مقایسه مالم با مبارزات قهرمانانه فعالان حقوق زنان و حقوق مدنی، مبارزان ضد برده داری، استقلال، ضد آپارتاید و عدالت اقتصادی است. این جنبش ها مستقیماً با قدرت های عظیم روبرو شدند. نتایج آنها در بیشتر موارد باینری بود. یا راج بریتانیا پافشاری کرد یا نشد. یا زنان رای می آوردند یا نمی گرفتند. یا مالیات نظرسنجی وجود داشت یا نبود.
اما شورش علیه فروپاشی محیط زیست، شورش علیه کل نظام است. برای جلوگیری از نابودی سیاره قابل سکونت، هر جنبه ای از زندگی اقتصادی ما باید تغییر کند.
مالم وظیفه ما را به "مبارزه با سوخت های فسیلی" کاهش می دهد. اما سوختهای فسیلی تنها یکی از محرکهای فروپاشی آب و هوا هستند، هرچند بزرگترین، و تجزیه آب و هوا تنها یکی از جنبههای فروپاشی سیستمهای زمین است. شما می توانید تمام اهداف آشکار - خطوط لوله، پالایشگاه ها، معادن زغال سنگ، هواپیماها، خودروهای شاسی بلند - را بردارید و متوجه شوید که ما هنوز متعهد به انقراض هستیم. به عنوان مثال، حتی اگر امروز گازهای گلخانه ای از هر بخش دیگر حذف شود، تا سال 2100 مدل های فعلی تولید مواد غذایی به تنهایی کل تولید را از بین خواهند برد. بودجه کربن دو یا سه برابر، اگر بخواهیم بیش از 1.5 درجه سانتیگراد از گرمایش جهانی جلوگیری کنیم.
تخریب خاک، کاهش آب شیرین، دیس بیوز اقیانوس ها، تخریب زیستگاه، آفت کش ها و سایر مواد شیمیایی مصنوعی ممکن است هر کدام از نظر مقیاس و تأثیر با تجزیه آب و هوا قابل مقایسه باشند. فقط یک سیستم زمین ممکن است لازم باشد به پایین برود دیگران را با خود ببر، باعث می شود فروپاشی آبشاری. به عبارت دیگر، ما در این مبارزه نه تنها سرمایه فسیلی و دولتهای حامی آن را به چالش میکشیم. ما با همه سرمایه ها و شاید بیشتر افرادی که در آن استخدام می کنند می جنگیم.
خواسته های ما پیچیده تر از خواسته های قبلی است - و باید باشد. در حالی که من معتقدم که خروج خطوط لوله، پالایشگاه ها، کشتارگاه ها، کارخانه های زغال سنگ و خودروهای شاسی بلند از نظر اخلاقی موجه است، آیا واقعا تصور می کنیم که بتوانیم ماشین زمین خوار را از این طریق خراب کنیم؟ آیا واقعاً میتوان امیدوار بود که دولت، صنعت، الیگارشها و کسانی که آنها را به کار میگیرند یا تحت تأثیر قرار میدهند به این نتیجه برسند که «چون ما نمیتوانیم خرابکاری را تحمل کنیم، سیستم اقتصادی را تسلیم خواهیم کرد؟» اگر یک اسلحه مجازی را جلوی سر کسی گرفته اید، باید دقیقاً بدانید که چه چیزی می خواهید و آیا آنها می توانند آن را تحویل دهند.
تا زمانی که ما به این پرسشها فکر میکنیم، جهان از حرکت نشناخته است. اکنون دولت ها و شرکت ها به قدرت های نظارتی و شناسایی بسیار افزایش یافته اند. اگر خرابکاری فراتر از اقدامات ملایمی باشد که Malm انجام داده است (کاهش لاستیک های خودروهای شاسی بلند با ماش، کمک به شکستن دو حصار)، افراد زیادی از آن فرار نخواهند کرد. برخی با ده ها سال زندان مواجه خواهند شد. همین هفته گذشته، دو مبارز آب و هوا در بریتانیا زندانی شدند بین دو تا سه سال صرفاً برای اشغال یک پل. آیا ما با ترغیب دیگران - عمدتاً جوانان - راحت هستیم که از لبه پرتگاه عبور کنند؟
در ایالات متحده، ما شاهد شبه نظامی شدن فزاینده سیاست هستیم. مدت زیادی طول نمی کشد که شبه نظامیان راست افراطی در آنجا متعهد شده اند هوشیاری مسلحانه، به جوخه های مرگ بر اساس مدل کلمبیایی تبدیل می شوند. به محض اینکه تهدیدی خشونتآمیز علیه پایتختی که از آن دفاع میکنند متوجه شوند، با خشونت بیشتری از خود پاسخ خواهند داد. فاشیسم معروف بوده است تعریف شده به صورت "یک ضد انقلاب علیه انقلابی که هرگز رخ نداد. لازم نیست در ایجاد یک جنبش جدید متعهد به کارزار خشونت آمیز برای ایجاد هیولایی بسیار بزرگتر از آنچه هستید موفق شوید: هیولایی که آخرین شانس نجات سیستم های زمین را از بین می برد. اگر قصد دارید به سرمایه داری ضربه فیزیکی بزنید، بهتر است از دست ندهید.
من نمی توانم بگویم که مالم اشتباه می کند و احتمال موفقیت در اقدام غیر خشونت آمیز بیشتر است. بالاخره هیچ کدام از ما قبلاً اینجا نبوده ایم. اما اگر افراد دیگر را به سوی دهها سال زندان سوق میدهید و در عین حال در معرض خطر واکنشی قرار میگیرید که آخرین احتمال موفقیت را از بین میبرد، باید کاملاً مطمئن باشید که این استراتژی جواب میدهد. من چنین اطمینانی ندارم.
باور خود من این است که بهترین امید ما این است که a انعام اجتماعی: گسترش دایره های متحدالمرکز متعهدین به تغییرات سیستمی تا الف آستانه بحرانی رسیده است، که در می زند وضع موجود. شواهد مشاهده ای و تجربی نشان می دهد که آستانه تقریباً است 25٪ از جمعیت. برای من سخت است که ببینم اگر همزمان درگیر درگیری خشونتآمیز با کسانی باشیم که میخواهیم آن را تغییر دهیم، چگونه این اتفاق میافتد. اما من قبول دارم که بدون توجه به استراتژی، شانس ما در حال کاهش است.
در عین حال، من از افرادی حمایت خواهم کرد که قبلاً اقدامات خرابکارانه منسجم و هدفمند را در دفاع از سیاره زنده انجام داده اند که زندگی انسان ها را به خطر نمی اندازد. اما من هیچ کس را به انجام این کار تشویق نمی کنم، زیرا خودم آمادگی انجام آن را ندارم. این حداقل یک خط روشن در دنیایی است که همه چیز در آن مبهم است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا