1. در یک سخنرانی عمومی یکی از شما می پرسد، "خوب، من می فهمم که شما چه چیزی را رد می کنید، اما تعجب می کنم که برای چه هستید؟ شما طرفدار چه نهادهایی هستید که بهتر از آنچه برای اقتصاد، سیاست، جنسیت، نژاد داریم، بهتر باشد. بوم شناسی یا هر چیزی که برای آن چشم اندازی دارید؟
وقتی به این فکر میکنم که جامعه جدید از چه نوع نهادهایی میتواند تشکیل شود، فکر میکنم مهمترین نشانههای گذشته و حال در سنتهای سوسیالیسم آزادیخواه، فمینیسم، اجتماع و جنبشهای ضد نژادپرستی، و آنارشیسم - مبارزات و ایدههای آنهاست.
در این قرن، جنبشهای امروزی که الهامبخش من هستند و فکر میکنم جایگزینهای مثبتی برای نهادهای اجتماعی و مادی مسلط گذشته و حال ارائه میدهند، تصاحب کارگران در آرژانتین، مشاغل و فضاهای اجتماعی در یونان، و شورا هستند. سازماندهی زندگی جمعی در ونزوئلا این مبارزات معاصر تکههایی از همان پازل بزرگتری را ارائه میکنند که به نظر من، وقتی کنار هم قرار میگیرند، تصویری از زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را ارائه میدهند، البته با اضافه شدن چند نوآوری دیگر.
به عنوان مثال، در اقتصاد من سازماندهی شورایی خودگردان تولید، مصرف و تخصیص وسایل زندگی را می خواهم. من فکر میکنم مدل اقتصاد مشارکتی (parecon) بخشهای کلیدی پازل اقتصادی را برای روابط مالکیت، تقسیم کار، پاداش و تخصیص ارائه میدهد. Parecon داراییهای اجتماعی یا بدون مالکیت یا تولیدی را پیشنهاد میکند، که در آن هرکس ورودی تصمیمگیری متناسب با نحوه تأثیرگذاری بر یک نتیجه دارد. مجتمع های شغلی متعادل در محل کار و پاداش برای سختی، مدت و شدت کار با ارزش اجتماعی؛ و شوراهای غیرمتمرکز کارگران و مصرف کنندگان برای تخصیص مشارکتی کالاها و خدمات.
برای سیاست، من شکلی از تشکلهای شوراهای تودرتو یا مجمع شهروندان را برای ایجاد و اجرای قانونگذاری، قضاوت، سیاستگذاری و غیره ترجیح میدهم. این شکلگیریها جایی هستند که دموکراسی سیاسی مستقیم میتواند رخ دهد و مردم به میزانی که تحت تأثیر قرار میگیرند، تصمیمگیری خودگردان و خودمختار دارند.
برای زندگی اجتماعی به روابط جدید هم در خویشاوندی و هم در اجتماع نیاز داریم. من فکر میکنم ترکیبی از تربیت مشترک کودکان بین مردان و زنان همراه با مراقبت اجتماعی از جوانان و سالمندان به روابط غیر جنسیتی یا ظالمانه در نسلهای ما کمک میکند.
زندگی فرهنگی باید برای تسهیل روابط متقابل خودمختار بین افراد و جوامعی که در آن هیچ گروهی، صرف نظر از بزرگ یا کوچک، نمی تواند بر دیگری حکومت کند و هر یک می تواند باورهای خود را در مورد زندگی، مرگ و جشن بدون غلبه یا انقیاد کسی تعیین کند، سازماندهی شود. دیگر
نهادهای اقتصادی و سیاسی ما نه تنها باید تعامل عاقلانه و پایدار بین جوامع و محیط زیست را تسهیل کنند، بلکه باید در برابر سوء استفاده از گونههای گیاهی و جانوری کمیاب و گرامی محافظت کنند.
همچنین ساختارهای اقتصادی و سیاسی منطقه ای و ملی ما باید خودمختاری، خودمدیریتی، بی طبقه بودن، همبستگی و کمک های متقابل را در سطح بین المللی ترویج دهند. این نیازها احتمالاً مستلزم تشکیل شوراهای جهانی برای تسهیل نتایج عادلانه و عادلانه برای تجارت و قضاوت بینالمللی است.
2. بعد، شخصی در همان رویداد می پرسد: "چرا کاری را که انجام می دهید انجام می دهید؟ یعنی با ما صحبت می کنید و می دانم که می نویسید و شاید سازماندهی کنید، اما چرا این کار را انجام می دهید؟ هدف شما برای سال آینده یا ده سال آینده چیست؟
من کاری را که انجام میدهم، کار و سازماندهی برای دنیایی جدید انجام میدهم، به دو دلیل که به یکدیگر وابسته و به یک اندازه مهم هستند.
اول، نتایج ناعادلانه ای است که توسط روابط مسلط بین توانمند و ناتوان ایجاد و بازتولید می شود. این روابط نابرابر خود را به هر شکلی از لحاظ اجتماعی و مادی نشان میدهد، چه از طریق فقر و طبقاتی، نژادپرستی یا جنسیتگرایی، یا از بالا به پایین دستور دادن و فرمانگیری، یا قدرت و امتیاز نابرابر در عرصه سیاسی. همه این چیزها در کنار هم زندگی روزمره ما را مخدوش می کند.
دوم، من کاری را که انجام میدهم به دلیل پتانسیل انسانی انجام میدهم که برای روابط جدید بر اساس توانایی ما برای کنترل خودآگاه بر زندگیمان امکانپذیر است - به روشهایی که منصفانه، معنادار، مراقبتکننده، و دلسوزانه، پاداشدهنده و غنیکننده باشد. من همه اینها را به چند ارزش اصلی محدود می کنم که معتقدم می توانیم جامعه و روابط اجتماعی جدیدی از آنها بسازیم: بی طبقه بودن، خودمدیریتی، خودمختاری، همبستگی، کمک متقابل و تنوع. من معتقدم جامعه جدیدی با نهادهایی که این روابط اجتماعی و مادی را تجسم میدهند، میتوان «جامعه مشارکتی» نامید.
دو انگیزه ترکیبی بالا به من اطلاع می دهند که من با چه چیزی مخالف هستم، بلکه برای چه چیزی هستم.
آنچه من سعی می کنم با تلاشم به آن برسم، مشارکت خودم در هماهنگی با دیگران برای تحقق بخشیدن به آرزوهای جنبش های گذشته و حال، امیدها و مبارزات آنها و سازگاری با شرایط مدرن ما است تا ما را به نیل به اهدافمان نزدیکتر کند.
3. شما در خانه هستید و ایمیلی دریافت می کنید که می گوید یک سازمان جدید در حال تلاش برای تشکیل، در سطح بین المللی، فدرال کردن بخش های ملی و غیره است. از شما می خواهد که به این تلاش بپیوندید. آیا می توانید شرایط قابل قبولی را تصور کنید که تحت آن بگویید، "بله، من انرژی خود را برای تحقق آن به همراه بقیه شما که در حال حاضر درگیر هستید، خواهم داد؟" اگر چنین است، آن شرایط چیست؟ یا – آیا در عوض فکر می کنید که صرف نظر از محتوای دستور کار و ترکیب شرکت کنندگان، این ایده نمی تواند در حال حاضر یا شاید هرگز شایسته باشد. اگر چنین است، چرا؟
من بسیار خوشحال خواهم شد که چنین ایمیلی دریافت کنم زیرا فکر می کنم افراد زیادی در سطح ملی و بین المللی، به غیر از خودم، برای این تلاش آماده هستند. من همچنین فکر می کنم که بدتر شدن بحران اجتماعی و مادی ما چنین تلاشی را خیلی زودتر از دیرتر می طلبد، بنابراین نیاز شدیدی به آن وجود دارد.
شرایطی که برای من امیدوارکننده خواهد بود، اگر صدها هزار نفر، و حتی بیشتر بهتر است، به عنوان عضو و در یک ظرفیت فعال شرکت کنند، خواهد بود. اگر حداقل یک سوم از این اعضا فعال بودند، سازماندهی می کردند یا به نحوی مشارکت داشتند، فکر می کنم به ایجاد حرکت برای گروه کمک می کرد. شاید همه بتوانند نوعی حق عضویت برای کمک به پوشش هزینه های مواد و سازماندهی بپردازند. برای من الهامبخشتر خواهد بود اگر مشارکتهای سازمان در انواع مختلف فعالیتها از جمله فعالیتهای مردمی، سازماندهی کارگری، اشغال کارخانهها و فضای اجتماعی، نظریهپردازی، استراتژیسازی، تبلیغات و تبلیغات رسانهای، کار ضدجنگ، همبستگی و کار انترناسیونالیستی، فعالیت زیست محیطی و غیره. من مایلم که همه اعضا بتوانند سالی یک بار جلسه داشته باشند و مجامع محلی و منطقه ای هر زمان که برای کارشان مناسب بود، تشکیل جلسه دهند. حتی بهتر است که یک جریان پیوسته سالانه تعامل در مورد استراتژی و چشم انداز (نوشتن مقالات، تعامل بر روی مقالات، نظرسنجی و غیره) داشته باشیم، در کل شاید فرآیندی بسیار شبیه به فرآیندی که اکنون در Resoc با آن درگیر هستیم، اما سالی یک بار. ) با هدف توسعه و اصلاح درک مشترک در مورد آنچه می خواهیم و چگونه به آن برسیم. یک گردهمایی سالانه از کل سازمان می تواند میزبان و پیشبرد این تعاملات سالانه باشد. من از این هیجان زده خواهم شد.
به طور کلی، کار روی زمین باید برای مردم در زندگی روزمره مفید باشد، در حالی که در عین حال، کار سازمانی بیش از حد باید چشمانداز و استراتژی کلان را با قصد صریح ایجاد یک جنبش انقلابی ملی و بینالمللی برای تغییر جهان ارائه دهد.
4. آیا فکر می کنید تلاش برای سازماندهی جنبش ها، پروژه ها و سازمان های خودمان باید بذرهای آینده را در زمان حال تجسم بخشد؟ اگر نه، چرا که نه؟ اگر بله، میتوانید بگویید، به طور کلی، فکر میکنید برخی از پیامدهای آن برای سازمانی که دوست دارید چیست؟
بله، البته ما باید بذرهای آینده را در تلاش های امروز خود بگنجانیم. با این حال، بهعنوان یک اصل جهانی که میتواند کم و بیش مورد جستجو قرار گیرد، به دلیل شرایط اجتماعی و مادی متفاوت از مکانی به مکان دیگر، باید به روشهایی منحصر به فرد برای هر مکان و در عین حال به نحوی با اهداف کلان سازمانی سازگار باشد. من فکر میکنم اگر همه ما بتوانیم در جامعه آینده بگوییم چه میخواهیم - برای مثال، من نهادهایی را میخواهم که بیطبقهای، خودمختاری، خودمدیریتی، همبستگی، کمکهای متقابل و تنوع را ارائه میکنند، مشکل نحوه سازماندهی در جامعه است. زندگی روزمره ما می تواند با تقریب اهداف کلی بلندمدت ما ساخته شود. از یک سو، خودسازماندهی اعضا به عنوان افراد و گروه ها باعث می شود که «بذرهای» مختلف به روش های مختلف کاشته شوند. از سوی دیگر، جهت گیری سازمانی به سمت اولویت بندی چشم انداز و استراتژی باید این امکان را فراهم کند که زندگی روزمره ما در تماس نزدیک با ایده های ما در مورد آینده باشد، و چگونه آن را در تماس نزدیک تر با عملکرد روزانه خود قرار دهیم و بالعکس.
5. چرا به این مصاحبه پاسخ دادید؟ به نظر شما چرا دیگران به آن پاسخ ندادند؟
چون به پتانسیل پروژه و کار مهم بسیاری از دست اندرکاران اعتقاد دارم.
نمی توان حدس زد که چرا هر فردی که به این پرسشنامه پاسخ نداده است، این کار را نکرده است. به عنوان حدس و گمان، میتوانیم حدس بزنیم که برخی ممکن است فکر کنند کارهای مهمتری برای انجام دادن دارند، بنابراین یا در انتهای فهرست «کارها» آنها قرار میگیرد یا حتی به نتیجه نمیرسد.
در مورد گروه دوم که از پاسخ دادن به سؤالات با هم غفلت می کنند، به نظر من این یک اشتباه است. از میان صدها نفر از افرادی که در این پروژه شرکت داشتند، شاید برخی فکر نمی کردند که این یک اقدام واقع بینانه است و بنابراین ارزش وقت خود را ندارد. از آنجایی که صدها نفر وجود دارند که با مشارکت در مقاله، پاسخ یا نظر دادن شرکت کردهاند، و همگی در حال انجام کارهای بسیار جدی هم روی پروژههای خود و هم در اینجا هستند، فکر میکنم تاسفآور است که برخی هنوز در صورت عدم همکاری با یکدیگر ارتباط برقرار نکردهاند. فکر می کنم این پروژه شایسته است. آنها حداقل باید به دیگرانی که در آن شرکت میکنند از این شک بهره ببرند - اینکه آنها دلایل خوبی برای مشارکت دارند - و یا تعامل کنند تا بفهمند چرا ما چنین فکر میکنیم یا تعامل داشته باشند تا ما را متقاعد کنند که وقت خود را تلف نکنیم و ما را از دست خودمان نجات دهیم. اما امیدوارم این افراد کم باشند.
گروه قبلی، افرادی که هنوز پاسخ ندادهاند، اما ممکن است هنوز هم، فکر میکنم دلایلی برای این کار ندارند، اما دیر انجام میدهند - مثل من. از آنجایی که من این پروژه را جدی می گیرم و به هر حال در اولویت دادن به چشم انداز و استراتژی در تمام کارهایم جدی هستم، می خواستم کمی فکر و زمان برای آن بگذارم. با این حال، چون من چند اولویت دیگر داشتم مانند آماده شدن برای چند کنفرانس و کار بر روی بازسازی ZNet، و ما در آن زمان در حال جمعآوری سرمایه بودیم، و سایر عوامل شخصی که کمی استرس را اضافه میکردند، زمان و انرژی را جمعآوری میکردیم - حتی اگر فقط برای کوتاه مدت - پاسخ به این سؤالات سخت بود، حتی اگر من متعهد به انجام آن بودم. وقت گذاشتن برای انجام این کار باعث عقب راندن چیزهای دیگر نیز شده است و من اکنون دیرتر از آنچه دوست دارم در دفتر هستم. بنابراین، با این گفته، اکنون کار دیگری برای انجام دادن دارم و با ترغیب کسانی که هنوز به سؤالات مصاحبه Resoc خود پاسخ ندادهاند، میخواهم این کار را انجام دهند!
اما در پایان، برای هر دو گروه از مردم، فکر می کنم ارزش شرکت در پروژه و کمک به ایجاد شتاب را دارد، زیرا وقتی این اتفاق می افتد، خوب، بیشتر بیشتر می شود. اگر بسیاری به آن علاقه نشان دهند و در رهبری شرکت کنند، ایده داشتن نوعی گردهمایی حضوری در آینده بسیار منطقی خواهد بود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا