در حوزه مناقشهآمیز روابط بینالملل، اصطلاحات خاصی بسیار مفید هستند و یکی از آنها «خطهای قرمز» است. نشات گرفته از مفهوم "خط در شن" که برای اولین بار در دوران باستان به کار رفت، به نظر می رسد اصطلاح "خط قرمز" در دهه 1970 پدیدار شد تا به آنچه که یک ملت از نظر ملل دیگر غیرقابل قبول می داند، ظاهر شده است. به طور خلاصه، آن است تهدید ضمنی.
ولادیمیر پوتین، بازگرداننده امپراتوری روسیه، بارها در سالهای اخیر این واژه را مطرح کرده است. "امیدوارم هیچ کس به فکر عبور از خط قرمز روسیه نباشد." او اخطار داد در آوریل 2021. «این که کجا کشیده شود، در هر مورد خاص خودمان تصمیم خواهیم گرفت.» این خطوط قرمز اگرچه به موضوعات مختلفی می پردازد، اما مکرراً اعلام شده است. در پایان آن نوامبر، پوتین اعلام کرد اگر ناتو از "خط قرمز" خود در اوکراین عبور کند، روسیه اقدام خواهد کرد و گفت که استقرار قابلیت های موشکی تهاجمی در خاک اوکراین به عنوان یک محرک عمل می کند. در اواسط دسامبر، زمانی که نیروهای نظامی روسیه در فاصله نزدیک اوکراین جمع شدند، وزارت خارجه روسیه خواستار شد ناتو نه تنها هرگونه گسترش بیشتر را رد می کند، بلکه هرگونه نیرو یا سلاح را از اعضای ناتو، لهستان، استونی، لتونی، لیتوانی و کشورهای بالکان خارج می کند و قبل از برگزاری هر گونه رزمایش نظامی در اروپای شرقی، قفقاز یا آسیای مرکزی، مجوز روسیه را دریافت می کند. .
سرانجام، در 24 فوریه 2022، پوتین- نادیده گرفتن الف پیشنهاد آمریکا برای مذاکره برخی از این موارد - یک نیروی نظامی عظیم روسیه را در یک تهاجم تمام عیار به اوکراین فرستاد. او گفت: «این خط قرمزی است که من بارها درباره آن صحبت کردم و آنها از آن عبور کردهاند.» اکثر کشورها تحت تأثیر این توجیه قرار نگرفتند، زیرا حمله روسیه و متعاقب آن الحاق بخش بزرگی از اوکراین نقض آشکار قوانین بین المللی و به همین ترتیب توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد و دیوان بین المللی دادگستری محکوم شدند.
البته، خطوط قرمز پوتین و تهاجم بین المللی، اگرچه به ویژه آشکار است، اما به سختی تنها ویژگی هایی از این نوع است که در سراسر جهان ظاهر شده است. روسی یا تاریخ جهان
ایالات متحده در این زمینه سابقه طولانی دارد. مانند پروفسور متیو واکسمن دانشکده حقوق کلمبیا نوشته است، دکترین مونرو در سال 1823 شامل «کشیدن یک خط قرمز - با تهدید جنگی ضمنی» در برابر «هر گونه تلاش اروپایی برای استعمار یا بازگرداندن کنترل در نیمکره غربی» بود. با توجه به ضعف نسبی ایالات متحده در آن زمان، دولت ایالات متحده تلاشی برای اجرای اظهارات بزرگ جیمز مونرو رئیس جمهور آمریکا نکرد. اما، با ظهور ایالات متحده به عنوان یک قدرت بزرگ، دولت آن دکترین مونرو را گسترش داد برای توجیه مداخله مکرر ایالات متحده در امور نیمکره، از جمله تسخیر و الحاق قلمرو آمریکای لاتین. حتی در دهه های اخیر، زمانی که الحاقات ایالات متحده به یادگاری از گذشته تبدیل شده است، دولت ایالات متحده مداخله نظامی در سرزمین های دیگر، به ویژه در سرزمین های دیگر، انجام داده است. جزایر کارائیب و آمریکای مرکزیبلکه در آسیا و خاورمیانه (جایی که رئیس جمهور جورج دبلیو بوش چیزی را کشید که «خطی در شن» نامید).
در سالهای اخیر، با افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین، دولت چین نیز شروع به تأکید بر خطوط قرمز خود کرده است. دیدار با جوزف بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده در اواسط نوامبر 2022، شی جین پینگ رئیس جمهور چین تایوان اولین خط قرمزی است که نباید از آن عبور کرد. شی به وضعیت پر تنش در دریای چین جنوبی، جایی که چین راه اندازی کرده بود، اشاره نکرد استحکامات نظامی در جزایر مورد ادعای همسایگانش، از جمله ویتنام و فیلیپین. اما در اینجا نیز چین خطوط قرمزی داشت که به جریان منتهی میشد رویارویی های خطرناک بین ناوهای جنگی آمریکا و چین در منطقه رد شدید حکم 2016 توسط دادگاه دائمی داوری در لاهه که کنترل چین بر این منطقه را رد کرد، دولت چین به ایجاد استحکامات در جزایر مورد مناقشه علاوه بر این، نیروهای چینی برای بیش از شش دهه به درگیری خود ادامه داده اند درگیری های نظامی خشونت آمیز با سربازان هندی در امتداد مرز مورد مناقشه، در منطقه هیمالیا، بین دو کشورشان.
اگرچه میتوان ادعا کرد که خطوط قرمز تنها بیانی معصومانه از آنچه یک ملت در امور جهانی غیرقابل قبول میداند است، شایان ذکر است که این خطوط بهویژه توسط کشورهای بزرگ به کار گرفته میشوند. به هر حال، «قدرتهای بزرگ» از قدرت نظامی برخوردارند تا به هشدارهای خود اعتبار بدهند. برعکس، کشورهای کوچکتر و ضعیفتر معمولاً به خود زحمت نمیدهند که چنین اعلامیههایی را صادر کنند، زیرا هشدارها و حتی منافع آنها به ندرت جدی گرفته میشود. به همین دلیل، معمولاً صدور خطوط قرمز به این موضوع خلاصه می شود که چه ملتی قدرت وادار کردن سایر کشورها را به پذیرش خواسته های خود دارد.
در نتیجه، خطوط قرمز ناگزیر به حوزههای نفوذی منتهی میشود که سایر کشورها باید به آن احترام بگذارند - از جمله حوزه ایالات متحده در آمریکای لاتین، حوزه روسیه در اروپا، و حوزه چین در آسیا. طبیعتاً، مردم و ملتهایی که در سایه این قدرتهای بزرگ زندگی میکنند، مشتاق این ترتیب نیستند، و این توضیح میدهد که چرا بسیاری از آمریکاییهای لاتین میخواهند یانکیها به خانه خود بروند، بسیاری از اروپاییها از هژمونی روسیه میترسند، و بسیاری از آسیاییها نگران ظهور چین هستند.
یکی دیگر از مشکلات مربوط به صدور خطوط قرمز، تمایل آنها به الهام بخشیدن به درگیری و جنگ بین المللی است. با توجه به ریشه آنها در منافع اعلام شده یک ملت واحد، لزوماً با منافع سایر ملل منطبق نیست. در این شرایط رقابتی، تعارض تقریباً اجتناب ناپذیر است. در این شرایط، کجا جایی برای اقدام جمعی برای ایجاد یک توافق مشترک - توافقی که منافع اساسی همه ملت ها را به رسمیت می شناسد، وجود دارد؟
به جای دنیای خطوط قرمزی که توسط چند کشور قدرتمند اعلام شده است، آنچه بشریت به آن نیاز دارد، یک سازمان ملل متحد تقویت شده است - یک فدراسیون جهانی از ملتها که در آن اولویتهای ملی رقیب از طریق توافقنامهها، معاهدات و قوانین بینالمللی به اجرا در میآیند.
تعیین خطوط قرمز برای جهان بسیار مهم است که به کشورهای فردی و منافع شخصی واگذار شود. آنها باید توسط همه تنظیم شوند - و مورد احترام قرار گیرند.
دکتر لارنس اس ویتنر (https://www.lawrenceswittner.com/ ) استاد افتخاری تاریخ در SUNY / آلبانی و نویسنده مقابله با بمب (دانشگاه دانشگاه استنفورد).
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا